Forwarded from مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد
پیام تسلیت دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به دکتر محمّدتقی راشد محصل، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و عضو شورای واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به مناسبت درگذشت دکتر محمّدرضا راشد محصل، استاد دانشگاه فردوسی مشهد
انّا لله و انّا الیه راجعون
جناب آقای دکتر محمّدتقی راشد محصل
بدینوسیله مصیبت وارده، رحلت اخوی معظّم، را به جنابعالی و سایر بستگان سوگوار و خانوادههای داغدار تسلیت عرض میکنم و برای روان آن درگذشته رضوان واسعۀ حق متعال را آرزومندم و از درگاه باریتعالی برای جنابعالی صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت دارم.
سید مصطفی محقق داماد
@AfsharFoundation
@Mafakherferdowsi
انّا لله و انّا الیه راجعون
جناب آقای دکتر محمّدتقی راشد محصل
بدینوسیله مصیبت وارده، رحلت اخوی معظّم، را به جنابعالی و سایر بستگان سوگوار و خانوادههای داغدار تسلیت عرض میکنم و برای روان آن درگذشته رضوان واسعۀ حق متعال را آرزومندم و از درگاه باریتعالی برای جنابعالی صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت دارم.
سید مصطفی محقق داماد
@AfsharFoundation
@Mafakherferdowsi
Forwarded from Arakhsh آرخش
4_5866434772351324108.pdf
431.6 KB
چند نکته درباره فردوسی و شاهنامه
محمدرضا راشد محصل
زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال اول، پاییز و زمستان ۱۳۸۲، شماره ۱.
آرخش؛
کلبۀ پژوهش حماسههای ایرانی
@arakhsha96
https://www.instagram.com/arakhsha96
محمدرضا راشد محصل
زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال اول، پاییز و زمستان ۱۳۸۲، شماره ۱.
آرخش؛
کلبۀ پژوهش حماسههای ایرانی
@arakhsha96
https://www.instagram.com/arakhsha96
🔸«سرسپرده قرآن کریم، دانشآموخته شاهنامهٔ حکیم»
در پی درگذشت استاد محمدرضا راشدمحصل، شاهنامهپژوهشگر برجسته و استاد زبان و ادبیات فارسی با دکتر اصغر دادبه، مدیره گروه ادبیات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، دکتر جواد محققنیشابوری، عضو هیئت مؤسس خردسرای فردوسی و دکتر حامد خاتمیپور، پژوهشگر ادبی و استاد زبان و ادبیات فارسی دربارهٔ ویژگیهای علمی و اخلاقی این استاد کمنظیر گفتوگو کردیم.
یادداشت: محمد بود و رضا؛ راشد بود و محصل از دکتر سیدمهدی زرقانی
✍#محمد_بهبودی_نیا
#منبع: خراسان، روزنامه صبح ایران، شنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
#دکتر_محمدرضا_راشدمحصل
#دکتر_اصغر_دادبه
#دکتر_جواد_محقق_نیشابوری
#دکتر_حامد_خاتمیپور
#دکتر_سیدمهدی_زرقانی
@kheradsarayeferdowsi
در پی درگذشت استاد محمدرضا راشدمحصل، شاهنامهپژوهشگر برجسته و استاد زبان و ادبیات فارسی با دکتر اصغر دادبه، مدیره گروه ادبیات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، دکتر جواد محققنیشابوری، عضو هیئت مؤسس خردسرای فردوسی و دکتر حامد خاتمیپور، پژوهشگر ادبی و استاد زبان و ادبیات فارسی دربارهٔ ویژگیهای علمی و اخلاقی این استاد کمنظیر گفتوگو کردیم.
یادداشت: محمد بود و رضا؛ راشد بود و محصل از دکتر سیدمهدی زرقانی
✍#محمد_بهبودی_نیا
#منبع: خراسان، روزنامه صبح ایران، شنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
#دکتر_محمدرضا_راشدمحصل
#دکتر_اصغر_دادبه
#دکتر_جواد_محقق_نیشابوری
#دکتر_حامد_خاتمیپور
#دکتر_سیدمهدی_زرقانی
@kheradsarayeferdowsi
فرهنگ خرد در شاهنامه
محمّدرضا راشدمحصّل ـ بهروز طالبی
#شاهنامه اثری شگفتی انگیز و دقیق است؛ مجموعه ای است فراهم آمده از داستانهای مستقل که در عین حال به پیوندهای موضوعی آراسته شده و در بستری شبه تاریخی شکل گرفته است.
فردوسی، حکیم همه آگاه، با ژرف بینی کم مانند خود گوهرهای یگانه را به رشته کشیده و کتابش را جلوه گاه ارجمند هویت ایرانی ساخته است. این جذابیت هاست که ارزش های آرمانی و ویژگی های معنایی اثر سترگ او را در طول هزارسال از هرگونه گزند و تباهی نگاهبانی کرده است. هنوز هم با نگرشهای ژرف در هزارتوی این مجموعۀ ارزشمند می توان لایه های ناشناخت های از افسانه های آغازین و حماسه های پسین یافت که البته در بادی امر ممکن است به نظر نیاید اما با بررسی های تطبیقی و مقایسه ای قابل دریافت است.
از جملۀ پربسامدترین این اصطلاحها در شاهنامه «خرد» است که بیانگر گسترده ترین مفهوم ها، معیار نیکی و بدی و بن مایۀشخصیت انسانی است.
البته عصر #فردوسی نیز دورۀ #خردگرایی است؛ بدین معنی که دو جامعۀ نامتجانس از جهات فرهنگی و اجتماعی، پس از چند قرن برخوردهای سختگیرانۀ رقابت آمیز احساس می کنند برای تعامل با یکدیگر نیازمند محورهای منطقی و استواری هستند که بتواند آنها را از همۀ ظرفیت های موجود فکری و فیزیکی در جهت سامان بخشیدن به جامعۀ جدید اسلامی بهره مند سازد؛ از این رو گرایش های منطقی بر کانون های قدرت حاکم شده و مفهوم حیات بخشی خرد در شکل دادن به جامعه و نگاهبانی از پایه های آن مورد توجه قرار گیرد.
در بخشی از مقدمۀ این کتاب آمده است:
«در متون کهن #خرد دارای گونه های مختلف و بخشیدۀ اهورامزدا است، اما خویشکاری و وظیفۀ هریک خاص و با آفریدگان مشخص در پیوند است. فردوسی گرچه این همۀ این انواع را زیر عنوان خرد معرفی می کند، اما مفهوم های متعددی که برای این دادۀ خدایی به کار می گیرد، نمایانگر شناخت کامل وی از این گونه های خاص و معرفت بر خویشکاری آنهاست. همین ژرف بینی و دقت است که او را در میان کوشندگان ادب فارسی، پاسداران زبان و شناسندگان قابلیت های آن ممتاز کرده است.»
در این اثر مفهوم ها و تعبیرهای مختلف از خرد که فردوسی در اثر گرانقدر خود ـ شاهنامه ـ به کار گرفته است، یاد می شود. هر مفهوم با ارایه شاهد یا شواهد مختلف تأکید می گردد تا علاوه بر گسترهٔ فرهنگی خرد گوشه هایی از دقت، ظرافت و هویّت شناسی فردوسی نیز بازگو شده است.
@dr_rashed_moamadreza
محمّدرضا راشدمحصّل ـ بهروز طالبی
#شاهنامه اثری شگفتی انگیز و دقیق است؛ مجموعه ای است فراهم آمده از داستانهای مستقل که در عین حال به پیوندهای موضوعی آراسته شده و در بستری شبه تاریخی شکل گرفته است.
فردوسی، حکیم همه آگاه، با ژرف بینی کم مانند خود گوهرهای یگانه را به رشته کشیده و کتابش را جلوه گاه ارجمند هویت ایرانی ساخته است. این جذابیت هاست که ارزش های آرمانی و ویژگی های معنایی اثر سترگ او را در طول هزارسال از هرگونه گزند و تباهی نگاهبانی کرده است. هنوز هم با نگرشهای ژرف در هزارتوی این مجموعۀ ارزشمند می توان لایه های ناشناخت های از افسانه های آغازین و حماسه های پسین یافت که البته در بادی امر ممکن است به نظر نیاید اما با بررسی های تطبیقی و مقایسه ای قابل دریافت است.
از جملۀ پربسامدترین این اصطلاحها در شاهنامه «خرد» است که بیانگر گسترده ترین مفهوم ها، معیار نیکی و بدی و بن مایۀشخصیت انسانی است.
البته عصر #فردوسی نیز دورۀ #خردگرایی است؛ بدین معنی که دو جامعۀ نامتجانس از جهات فرهنگی و اجتماعی، پس از چند قرن برخوردهای سختگیرانۀ رقابت آمیز احساس می کنند برای تعامل با یکدیگر نیازمند محورهای منطقی و استواری هستند که بتواند آنها را از همۀ ظرفیت های موجود فکری و فیزیکی در جهت سامان بخشیدن به جامعۀ جدید اسلامی بهره مند سازد؛ از این رو گرایش های منطقی بر کانون های قدرت حاکم شده و مفهوم حیات بخشی خرد در شکل دادن به جامعه و نگاهبانی از پایه های آن مورد توجه قرار گیرد.
در بخشی از مقدمۀ این کتاب آمده است:
«در متون کهن #خرد دارای گونه های مختلف و بخشیدۀ اهورامزدا است، اما خویشکاری و وظیفۀ هریک خاص و با آفریدگان مشخص در پیوند است. فردوسی گرچه این همۀ این انواع را زیر عنوان خرد معرفی می کند، اما مفهوم های متعددی که برای این دادۀ خدایی به کار می گیرد، نمایانگر شناخت کامل وی از این گونه های خاص و معرفت بر خویشکاری آنهاست. همین ژرف بینی و دقت است که او را در میان کوشندگان ادب فارسی، پاسداران زبان و شناسندگان قابلیت های آن ممتاز کرده است.»
در این اثر مفهوم ها و تعبیرهای مختلف از خرد که فردوسی در اثر گرانقدر خود ـ شاهنامه ـ به کار گرفته است، یاد می شود. هر مفهوم با ارایه شاهد یا شواهد مختلف تأکید می گردد تا علاوه بر گسترهٔ فرهنگی خرد گوشه هایی از دقت، ظرافت و هویّت شناسی فردوسی نیز بازگو شده است.
@dr_rashed_moamadreza
Forwarded from مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد
پیام تسلیت بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی در پی درگذشت استاد دکتر راشد محصل
به نام دانای مانا
خردورز و دانشمندی دیگر از میان ما پر کشید و به دیگر سرای آرامش یافت. اکنون ما با انبوهی غم و اندوه، نگاهمان را به درخشش آثارش بر سپهر فرهنگ و ادب فارسی دوختهایم و یاد او را همچنان در دلهایمان ماندگار خواهیم داشت.
بر آن شدیم که قلم را لختی بر وی بگریانیم اما خجل از آنیم که زبان خامه ندارد سر بیان آن همه معرفت و دانش.
نام استاد دکتر محمدرضا راشد محصل در زمره همکاران بنیاد پژوهشهای اسلامی برای ما افتخاری سترگ است و برای ایشان، خدمت متعهدانه علمی و فرهنگی به آستان مقدس عالم آل محمد (ص) نورهانی از سرای فانی به دیار باقی خواهد بود.
اما از آن رو که جان در خزانه ایزد است، سر تعظیم بر آستان رضایش میساییم که انسانهای مقدس را مرگی نیست و ایشان بر خوان رحمت پروردگارشان مهماناند.
فقدان جانسوز استاد گرانمایه دکتر محمدرضا راشد محصل را نخست به خانواده بزرگوار ایشان و سپس به همه استادان، دانشپژوهان و ساکنان شهر علم و دانش، تسلیت میگوییم.
یاد آن استاد فرزانه گرامی باد و خدایش رحمت کناد و از باشندگان بهشت قرار گیرد.
رئیس، هیئت امناء و کارکنان بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
@mafakherferdowsi
به نام دانای مانا
خردورز و دانشمندی دیگر از میان ما پر کشید و به دیگر سرای آرامش یافت. اکنون ما با انبوهی غم و اندوه، نگاهمان را به درخشش آثارش بر سپهر فرهنگ و ادب فارسی دوختهایم و یاد او را همچنان در دلهایمان ماندگار خواهیم داشت.
بر آن شدیم که قلم را لختی بر وی بگریانیم اما خجل از آنیم که زبان خامه ندارد سر بیان آن همه معرفت و دانش.
نام استاد دکتر محمدرضا راشد محصل در زمره همکاران بنیاد پژوهشهای اسلامی برای ما افتخاری سترگ است و برای ایشان، خدمت متعهدانه علمی و فرهنگی به آستان مقدس عالم آل محمد (ص) نورهانی از سرای فانی به دیار باقی خواهد بود.
اما از آن رو که جان در خزانه ایزد است، سر تعظیم بر آستان رضایش میساییم که انسانهای مقدس را مرگی نیست و ایشان بر خوان رحمت پروردگارشان مهماناند.
فقدان جانسوز استاد گرانمایه دکتر محمدرضا راشد محصل را نخست به خانواده بزرگوار ایشان و سپس به همه استادان، دانشپژوهان و ساکنان شهر علم و دانش، تسلیت میگوییم.
یاد آن استاد فرزانه گرامی باد و خدایش رحمت کناد و از باشندگان بهشت قرار گیرد.
رئیس، هیئت امناء و کارکنان بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
@mafakherferdowsi
🔹نوزدهم مهر که روح پاک استاد دکتر محمدرضا راشد محصل در خراسان به آسمان پرواز میکرد همان روز جانِ دوست و همکار قدیمیاش استاد دکتر مهدی تدین نجفآبادی نیز در اصفهان از قفس جسم پریدن گرفت. این دو استاد زمانی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز بودند و همکار بودند. دست روزگار یکی را به خراسان برد و دیگری را به اصفهان. آری به فرموده مولانا در نینامه:
"هر کسی کو دور ماند از اصل خویش،
بازجوید روزگار وصل خویش"
اصل این دو استاد در یک معنی خراسان و اصفهان بود و در معنای دیگر ملکوت. اگر دیروز از اهواز به خراسان و اصفهان آمدند امروز به ملکوت رفتند که "عاقبت کار آدمی مرگ است."
"خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان
کی کند اینجا مقام مرغ کز آن بحر خاست"
(مولانا)
روحشان شاد و یادشان جاودانه باد.
🔹بااحترام
علیاکبر قاسمی گلافشانی
۲۱ مهر ۱۴۰۲
🆔 @golafshani
@dr_rashed_moamadreza
"هر کسی کو دور ماند از اصل خویش،
بازجوید روزگار وصل خویش"
اصل این دو استاد در یک معنی خراسان و اصفهان بود و در معنای دیگر ملکوت. اگر دیروز از اهواز به خراسان و اصفهان آمدند امروز به ملکوت رفتند که "عاقبت کار آدمی مرگ است."
"خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان
کی کند اینجا مقام مرغ کز آن بحر خاست"
(مولانا)
روحشان شاد و یادشان جاودانه باد.
🔹بااحترام
علیاکبر قاسمی گلافشانی
۲۱ مهر ۱۴۰۲
🆔 @golafshani
@dr_rashed_moamadreza
Forwarded from مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد
چهارمین نشست از سلسله نشستهای «درخت معرفت» با گرامیداشت یاد و خاطرۀ زندهیاد دکتر محمدرضا راشد محصل، صبح یکشنبه، ۲۳ مهرماه ۱۴۰۲ در باشگاه مفاخر و پیشکسوتان دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
در چهارمین نشست از سلسله نشستهای «درخت معرفت» که پیرو تفاهمنامه میان مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد و بنیاد نخبگان استان خراسان رضوی برگزار میشود، نشستی در گرامیداشت یاد و خاطرۀ زندهیاد دکتر راشد محصل با سخنرانی دکتر مهدخت معین و دکتر حکیمه دبیران، همکلاسان اسبق دکتر راشد محصل و استادان پیشکسوت دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی در باشگاه مفاخر و پیشکسوتان دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
در بخش نخستِ نشست، دکتر مهدخت معین، فرزند ارشد دکتر محمد معین و استاد بازنشستۀ دانشگاه علامه طباطبایی ابتدا دربارۀ اهمیتِ «مستند سخنگفتن» مطالبی ایراد کرد و سپس به ذکر فضایل اخلاقی و علمی دکتر راشدمحصل پرداخت. او اظهار داشت: دکتر راشد محصل کسی است که در مدت 53سالی که از آشناییام با او می گذرد، حتی یک مورد هم از کسی نکتۀ منفی دربارۀ او نشنیدهام.
او در ادامه گفت: صِرف داشتن دانش، افراد را بزرگ و محبوب نمیکند. استادان بزرگ ایران فضایل علمی و اخلاقی را توأمان داشتند. دکتر راشد محصل چهرهای ماندگار است که افزون بر علم و دانش، فضایل اخلاقی او همچون جوانمردی، درستکاری، گذشت و منش نیک باعث محبوبیت، حُسن شهرت و بزرگی او شده است.
دکتر مهدخت معین سپس به ذکر خاطراتی از وسعت دانش زندهیاد راشدمحصل در دوران همکلاسی بودن با ایشان پرداخت. او در پایان این بخش از سخنرانی خود گفت: دکتر راشدمحصل کسی بود که به عظمت فردوسی پی برده بود و گامهای بزرگی در راه ترویج فردوسیشناسی برداشت. او فردوسی زمانۀ ما بود، نه از این جهت که همانند فردوسی شعر گفته باشد و حماسهای سروده باشد، بلکه از این جهت که ارزشهای اخلاقی و حکمت عملی نهفته در شاهنامه را در زندگی خود وارد کرده بود.
سپس خانم دکتر حکیمه دبیران، رئیس اسبق دانشگاه الزهرا و استاد بازنشستۀ دانشگاه خوارزمی با خواندن مصراعِ «اوستادان خراسان، جان به قربان شما» به برشمردن فضایل اخلاقی و علمی دکتر محمدرضا راشدمحصل و خاندان او پرداخت و با ذکر خاطراتی از دوران همکاریشان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دانش دکتر محمدرضا راشد محصل را سرشار و کمنظیر دانست و گفت: او با اینکه کمسخن بود، جهانی از معنی و خرد در خود نهفته داشت که برای اطرافیان بسیار آرامش بخش بود.
سپس دکتر سلمان ساکت با اشاره به این موضوع که آخرین کلاس درس دکتر راشد محصل چندی پیش در قالب نشستی از سلسلهنشستهای درخت معرفت در باشگاه مفاخر و پیشکسوتان برگزار شده بود، خاطرنشان کرد: تمام کارهای فرهنگی ماندگاری که از اواخر دهۀ 60 خورشیدی در خراسان صورت گرفته، به پشتوانۀ دکتر راشدمحصل بوده است.
بخش بعدی نشست به خدمات علمی و فرهنگی دکتر محمد معین اختصاص داشت که دکتر مهدخت معین فرزند ارشد ایشان در این بخش ناگفتههایی را دربارۀ دکتر معین ایراد کرد. او گفت: علاوه بر فرهنگ معین که بسیار مشهور است، کتابهای دیگری از او به یادگار مانده که در نوع خود کمنظیر هستند، از جمله کتاب وی دربارۀ حافظ با عنوان «حافظ شیرین سخن» یکی از سه اثر تحقیقی مهم دربارۀ حافظشناسی است.
ایشان سپس دربارۀ وسواس دکتر معین در زمینۀ مستند سخنگفتن و اهتمام شدید ایشان در ارجاع به مآخذ اظهاراتی را بیان داشت و سپس به پرکاری ایشان و اینکه اغلب در شبانهروز حدود 18 ساعت کار میکردند، اشاره کرد. او در پایان اظهارتش دربارۀ نقش مادر خود و همسر دکتر معین، خانم مهیندخت امیرجاهد در موفقیتهای علمی دکتر معین مطالبی بیان داشت.
در پایان نشست برخی از حاضران در نشست از جمله خانم دکتر پورخالقی، جناب فرحزاد و جناب درهشورزاده دربارۀ فضایل اخلاقی دکتر راشدمحصل نکاتی را بازگو کردند.
@mafakherferdowsi
در چهارمین نشست از سلسله نشستهای «درخت معرفت» که پیرو تفاهمنامه میان مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد و بنیاد نخبگان استان خراسان رضوی برگزار میشود، نشستی در گرامیداشت یاد و خاطرۀ زندهیاد دکتر راشد محصل با سخنرانی دکتر مهدخت معین و دکتر حکیمه دبیران، همکلاسان اسبق دکتر راشد محصل و استادان پیشکسوت دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی در باشگاه مفاخر و پیشکسوتان دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
در بخش نخستِ نشست، دکتر مهدخت معین، فرزند ارشد دکتر محمد معین و استاد بازنشستۀ دانشگاه علامه طباطبایی ابتدا دربارۀ اهمیتِ «مستند سخنگفتن» مطالبی ایراد کرد و سپس به ذکر فضایل اخلاقی و علمی دکتر راشدمحصل پرداخت. او اظهار داشت: دکتر راشد محصل کسی است که در مدت 53سالی که از آشناییام با او می گذرد، حتی یک مورد هم از کسی نکتۀ منفی دربارۀ او نشنیدهام.
او در ادامه گفت: صِرف داشتن دانش، افراد را بزرگ و محبوب نمیکند. استادان بزرگ ایران فضایل علمی و اخلاقی را توأمان داشتند. دکتر راشد محصل چهرهای ماندگار است که افزون بر علم و دانش، فضایل اخلاقی او همچون جوانمردی، درستکاری، گذشت و منش نیک باعث محبوبیت، حُسن شهرت و بزرگی او شده است.
دکتر مهدخت معین سپس به ذکر خاطراتی از وسعت دانش زندهیاد راشدمحصل در دوران همکلاسی بودن با ایشان پرداخت. او در پایان این بخش از سخنرانی خود گفت: دکتر راشدمحصل کسی بود که به عظمت فردوسی پی برده بود و گامهای بزرگی در راه ترویج فردوسیشناسی برداشت. او فردوسی زمانۀ ما بود، نه از این جهت که همانند فردوسی شعر گفته باشد و حماسهای سروده باشد، بلکه از این جهت که ارزشهای اخلاقی و حکمت عملی نهفته در شاهنامه را در زندگی خود وارد کرده بود.
سپس خانم دکتر حکیمه دبیران، رئیس اسبق دانشگاه الزهرا و استاد بازنشستۀ دانشگاه خوارزمی با خواندن مصراعِ «اوستادان خراسان، جان به قربان شما» به برشمردن فضایل اخلاقی و علمی دکتر محمدرضا راشدمحصل و خاندان او پرداخت و با ذکر خاطراتی از دوران همکاریشان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دانش دکتر محمدرضا راشد محصل را سرشار و کمنظیر دانست و گفت: او با اینکه کمسخن بود، جهانی از معنی و خرد در خود نهفته داشت که برای اطرافیان بسیار آرامش بخش بود.
سپس دکتر سلمان ساکت با اشاره به این موضوع که آخرین کلاس درس دکتر راشد محصل چندی پیش در قالب نشستی از سلسلهنشستهای درخت معرفت در باشگاه مفاخر و پیشکسوتان برگزار شده بود، خاطرنشان کرد: تمام کارهای فرهنگی ماندگاری که از اواخر دهۀ 60 خورشیدی در خراسان صورت گرفته، به پشتوانۀ دکتر راشدمحصل بوده است.
بخش بعدی نشست به خدمات علمی و فرهنگی دکتر محمد معین اختصاص داشت که دکتر مهدخت معین فرزند ارشد ایشان در این بخش ناگفتههایی را دربارۀ دکتر معین ایراد کرد. او گفت: علاوه بر فرهنگ معین که بسیار مشهور است، کتابهای دیگری از او به یادگار مانده که در نوع خود کمنظیر هستند، از جمله کتاب وی دربارۀ حافظ با عنوان «حافظ شیرین سخن» یکی از سه اثر تحقیقی مهم دربارۀ حافظشناسی است.
ایشان سپس دربارۀ وسواس دکتر معین در زمینۀ مستند سخنگفتن و اهتمام شدید ایشان در ارجاع به مآخذ اظهاراتی را بیان داشت و سپس به پرکاری ایشان و اینکه اغلب در شبانهروز حدود 18 ساعت کار میکردند، اشاره کرد. او در پایان اظهارتش دربارۀ نقش مادر خود و همسر دکتر معین، خانم مهیندخت امیرجاهد در موفقیتهای علمی دکتر معین مطالبی بیان داشت.
در پایان نشست برخی از حاضران در نشست از جمله خانم دکتر پورخالقی، جناب فرحزاد و جناب درهشورزاده دربارۀ فضایل اخلاقی دکتر راشدمحصل نکاتی را بازگو کردند.
@mafakherferdowsi
▪️ إِنَّالِلَّهِ وَإِنَّاإِلَیْهِ رَاجِعُونَ
"كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَ يَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ"
درگذشت دانشورِ راشد و رهشناس جناب آقای دکتر محمّدرضا راشد محصل را به جامعه دانشگاهی، اهالی فرهنگ و ادب کشور، دانش آموختگان محضر درسی معظم له و خاندان شریف و شایسته ی راشد محصل، تسلیت عرض می نمایم.
بی تردید آن استاد گرانمایه از معدود رهنمایانِ خاصِ وادیِ فرهنگ و ادبِ دیرپای و کهنسال پارسی و راشدِ جانِ مشتاقانِ محبت و معرفت بود که با بنان و بیانِ مستحکم و عالمانه ی خود، در شمارِ آموزگاران وزینِ نظم و نثر پرطمطراق پارسی قرار داشت و با سیره و سریره ی سترگ خویش، ناصحِ خیل عظیم رهپویان جوان در ملک اهورایی ایران و به خصوص در سرزمین عنبرسرشت خراسان بود.
جناب آقای دکتر محمّدرضا راشد محصل را به جرأت می توان از واپسین حلقه های اتصال و ارتباط با اساتید برجسته و بزرگانِ خردگرای زبان و ادبیّات گذشته ی ایران دانست. چرا که میراثِ حکیمان، شاعران و نویسندگان بزرگِ تاریخ ادبیّات پارسی را با تقریر رسا و تبیین دلپذیر خود به میراث داران فرهنگ ایران زمین منتقل می کرد.
اینجانب خداوند روزی دهِ رهنما را سپاس دارم که چند صباحی از گستره ی خوان علمی و سالها از مائده ی معرفتیِ ایشان متنعّمم ساخت.
رحمت و رضوان بی پایان الهی به روان پاکش باد که عمر با برکت خود را در جوار آستان باهرالنور حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا(ع) و بهره مند از انوار الهیه ی حضرت شمس الشموس به پایان بُرد.
به پاس حق بزرگی که از ایشان بر گردن دارم، از ذات اقدس الهی، علوّ درجه و منزِلت و تعالیِ روح شریف ایشان و همنشینی آن مرد راشد و رهشناس را با اولیای الهی در دیگر سرای و صبر و شکیباییِ همه بازماندگان محترم را مسئلت می نمایم.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند، برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند
امید است جامعه علمی و ادبی امروز و فردای ایران، همچنان از فیض و فوز اندیشه ی فیاضِ آن استاد کم نظیر بیش از پیش متنعّم باشد. انشاءالله
▪️ حسین افضلیان
بیرجند - ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
🖤
https://www.instagram.com/p/Cybnr0TNx8X/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
@dr_rashed_moamadreza
"كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَ يَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ"
درگذشت دانشورِ راشد و رهشناس جناب آقای دکتر محمّدرضا راشد محصل را به جامعه دانشگاهی، اهالی فرهنگ و ادب کشور، دانش آموختگان محضر درسی معظم له و خاندان شریف و شایسته ی راشد محصل، تسلیت عرض می نمایم.
بی تردید آن استاد گرانمایه از معدود رهنمایانِ خاصِ وادیِ فرهنگ و ادبِ دیرپای و کهنسال پارسی و راشدِ جانِ مشتاقانِ محبت و معرفت بود که با بنان و بیانِ مستحکم و عالمانه ی خود، در شمارِ آموزگاران وزینِ نظم و نثر پرطمطراق پارسی قرار داشت و با سیره و سریره ی سترگ خویش، ناصحِ خیل عظیم رهپویان جوان در ملک اهورایی ایران و به خصوص در سرزمین عنبرسرشت خراسان بود.
جناب آقای دکتر محمّدرضا راشد محصل را به جرأت می توان از واپسین حلقه های اتصال و ارتباط با اساتید برجسته و بزرگانِ خردگرای زبان و ادبیّات گذشته ی ایران دانست. چرا که میراثِ حکیمان، شاعران و نویسندگان بزرگِ تاریخ ادبیّات پارسی را با تقریر رسا و تبیین دلپذیر خود به میراث داران فرهنگ ایران زمین منتقل می کرد.
اینجانب خداوند روزی دهِ رهنما را سپاس دارم که چند صباحی از گستره ی خوان علمی و سالها از مائده ی معرفتیِ ایشان متنعّمم ساخت.
رحمت و رضوان بی پایان الهی به روان پاکش باد که عمر با برکت خود را در جوار آستان باهرالنور حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا(ع) و بهره مند از انوار الهیه ی حضرت شمس الشموس به پایان بُرد.
به پاس حق بزرگی که از ایشان بر گردن دارم، از ذات اقدس الهی، علوّ درجه و منزِلت و تعالیِ روح شریف ایشان و همنشینی آن مرد راشد و رهشناس را با اولیای الهی در دیگر سرای و صبر و شکیباییِ همه بازماندگان محترم را مسئلت می نمایم.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند، برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند
امید است جامعه علمی و ادبی امروز و فردای ایران، همچنان از فیض و فوز اندیشه ی فیاضِ آن استاد کم نظیر بیش از پیش متنعّم باشد. انشاءالله
▪️ حسین افضلیان
بیرجند - ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
🖤
https://www.instagram.com/p/Cybnr0TNx8X/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
@dr_rashed_moamadreza
تقدیم به روح بلند استاد فقید دکتر محمد رضا راشد محصل
احسان به ۳۹۰ یتیم و معلول ذهنی موسسه خیریه شکوه مهر وآسایشگاه معلولین ذهنی شهید بهشتی
از طرف اقای فرزان طوفانی نژاد و بانو🌱🌱
بزرگ و ارجمند بود
شایسته و سزاوار بزرگی .
انسانی بود والا مقام ، وارسته و آزاده .
اندیشمند و فاضل .
دانشمندی در اوج فروتنی و عزت نفس.
بنده ی کمترین به خود می بالم که سال ها در مکتبش افتخار تلمذ داشتم .
روانش همواره شاد باد و نام نیکش جاودان
فرزان طوفانی نژاد
@dr_rashed_moamadreza
احسان به ۳۹۰ یتیم و معلول ذهنی موسسه خیریه شکوه مهر وآسایشگاه معلولین ذهنی شهید بهشتی
از طرف اقای فرزان طوفانی نژاد و بانو🌱🌱
بزرگ و ارجمند بود
شایسته و سزاوار بزرگی .
انسانی بود والا مقام ، وارسته و آزاده .
اندیشمند و فاضل .
دانشمندی در اوج فروتنی و عزت نفس.
بنده ی کمترین به خود می بالم که سال ها در مکتبش افتخار تلمذ داشتم .
روانش همواره شاد باد و نام نیکش جاودان
فرزان طوفانی نژاد
@dr_rashed_moamadreza
❇️یک استکان چای و قندان استیل
💠نخستین دیدارم با دکتر راشد دوره کارشناسی ارشد ادبیات فارسی بود؛ از همان نخستینها که تا پایان عمر با دقایق زندگیات گره میخورد. دانشگاه بیرجند سال 1382 با استاد راشد واحد خاقانی و نظامی داشتیم. ورودی 82 فقط سه نفر بودیم در کلاس: پناهی از زنجان، بزرگی از بابل، میرزایی از بافتِ کرمان. بهراستی 20 سال پیش، درس و دانشگاه هنوز قدر و قیمتی داشت!
❇️نگاه نافذ و کلام پرطنین دکتر راشد در همان جلسه اول شور و ولولهای در دلم به پا کرد. سراپا گوش بودیم و بیاختیار سرمست و مدهوش می شدیم در کلاس مثنوی مولوی . این همه جذبه و گیرایی استاد راشد گاهی حسادت دیگر استادان کوتهفکر را برمیانگیخت و استادان شعبدهباز، پنهان و آشکار شیطنتها میکردند. آن هم در حق استادی که از مشهد به بیرجند میآمد.
❇️در و دیوار دانشکده ادبیات دانشگاه بیرجند هرگز آن روز را فراموش نخواهد کرد؛ همان بعد از ظهری که دکتر راشد، استاد نازنینمان وارد کلاس شد. چشمدرچشم دلنواز استاد از جایمان بلند شدیم. دکتر راشد طبق معمول با کیف چرمی قهوای برّاق که همیشه پر از کتاب بود، باصمیمت روبهرویمان نشست. نگاه و تبسم مهربانش مثل همیشه بر جان و دلمان جاری شد. روی صندلیهای چوبی بر جایمان نشستیم و باز هم سراپا گوش...
❇️چند لحظه بعد آبدارچی دانشکده برای استاد یک استکان چای آورد درکنارش یک قندان گِرد و کوچک استیل حاوی سه حبه قند. نرمنرمک داشت از کلاس خارج میشد که دکتر راشد نگاهی به ما سه نفر انداخت و با خطابِ عتابآمیزی به آبدارچی جوان گفت: برای آقایان هم چای بیاورید! آبدارچی در برزخ ماندن و رفتن و در چهارچوب در کلاس، سر در گریبان برگشت و با لهجۀ ملیح بیرجندی به استاد راشد گفت: ببخشید قند و چای در این دانشکده سهمیهبندی شده و فقط برای استادان است!
❇️همین جملۀ خام و نسنجیدهاش کافی بود که استاد راشد در عرض چند ثانیه احساس شرم و خشم در دلش بجوشد. وای از آن لحظه که با پشت دستش چنان ضربۀ محکمی به قندان استیل زد که مثل گلولهای آتشین از روی میز به خارج از کلاس پرتاب شد ... صدای زوزهای مهیب از آن قندان استیل در راهروهای دانشکده ساکت پیچید و سپس همه چیز خاموش شد...
❇️ پس از آن لحظۀ توفانی، آبدارچی نماند و رفت و جرئت نکرد حتی پشت سرش را نگاه کند. فقط ما ماندیم و استاد راشد که آن روز تحقیر و توهین بر خود و دانشجویانش را روا ندید. دقایقی مبهوت بودیم و متحیر. آن جلسۀ آتشین به هر حال گذشت...
❇️اما بعد از کلاس همراه استاد راشد وقتی از پلههای دانشکده پایین میآمدیم به نشانۀ دلداری و دلجویی، سخنها از آن اتفاق نامیمون گفتیم، استاد راشد فقط با یک بیت، جوابمان را داد و رفت:
🔹نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد
کز آبِ خُرد، ماهی خُرد خیزد
#خسرو_و_شیرین #نظامی
#محمدرضا_راشد_محصل
@pak_negar
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
@dr_rashed_moamadreza
💠نخستین دیدارم با دکتر راشد دوره کارشناسی ارشد ادبیات فارسی بود؛ از همان نخستینها که تا پایان عمر با دقایق زندگیات گره میخورد. دانشگاه بیرجند سال 1382 با استاد راشد واحد خاقانی و نظامی داشتیم. ورودی 82 فقط سه نفر بودیم در کلاس: پناهی از زنجان، بزرگی از بابل، میرزایی از بافتِ کرمان. بهراستی 20 سال پیش، درس و دانشگاه هنوز قدر و قیمتی داشت!
❇️نگاه نافذ و کلام پرطنین دکتر راشد در همان جلسه اول شور و ولولهای در دلم به پا کرد. سراپا گوش بودیم و بیاختیار سرمست و مدهوش می شدیم در کلاس مثنوی مولوی . این همه جذبه و گیرایی استاد راشد گاهی حسادت دیگر استادان کوتهفکر را برمیانگیخت و استادان شعبدهباز، پنهان و آشکار شیطنتها میکردند. آن هم در حق استادی که از مشهد به بیرجند میآمد.
❇️در و دیوار دانشکده ادبیات دانشگاه بیرجند هرگز آن روز را فراموش نخواهد کرد؛ همان بعد از ظهری که دکتر راشد، استاد نازنینمان وارد کلاس شد. چشمدرچشم دلنواز استاد از جایمان بلند شدیم. دکتر راشد طبق معمول با کیف چرمی قهوای برّاق که همیشه پر از کتاب بود، باصمیمت روبهرویمان نشست. نگاه و تبسم مهربانش مثل همیشه بر جان و دلمان جاری شد. روی صندلیهای چوبی بر جایمان نشستیم و باز هم سراپا گوش...
❇️چند لحظه بعد آبدارچی دانشکده برای استاد یک استکان چای آورد درکنارش یک قندان گِرد و کوچک استیل حاوی سه حبه قند. نرمنرمک داشت از کلاس خارج میشد که دکتر راشد نگاهی به ما سه نفر انداخت و با خطابِ عتابآمیزی به آبدارچی جوان گفت: برای آقایان هم چای بیاورید! آبدارچی در برزخ ماندن و رفتن و در چهارچوب در کلاس، سر در گریبان برگشت و با لهجۀ ملیح بیرجندی به استاد راشد گفت: ببخشید قند و چای در این دانشکده سهمیهبندی شده و فقط برای استادان است!
❇️همین جملۀ خام و نسنجیدهاش کافی بود که استاد راشد در عرض چند ثانیه احساس شرم و خشم در دلش بجوشد. وای از آن لحظه که با پشت دستش چنان ضربۀ محکمی به قندان استیل زد که مثل گلولهای آتشین از روی میز به خارج از کلاس پرتاب شد ... صدای زوزهای مهیب از آن قندان استیل در راهروهای دانشکده ساکت پیچید و سپس همه چیز خاموش شد...
❇️ پس از آن لحظۀ توفانی، آبدارچی نماند و رفت و جرئت نکرد حتی پشت سرش را نگاه کند. فقط ما ماندیم و استاد راشد که آن روز تحقیر و توهین بر خود و دانشجویانش را روا ندید. دقایقی مبهوت بودیم و متحیر. آن جلسۀ آتشین به هر حال گذشت...
❇️اما بعد از کلاس همراه استاد راشد وقتی از پلههای دانشکده پایین میآمدیم به نشانۀ دلداری و دلجویی، سخنها از آن اتفاق نامیمون گفتیم، استاد راشد فقط با یک بیت، جوابمان را داد و رفت:
🔹نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد
کز آبِ خُرد، ماهی خُرد خیزد
#خسرو_و_شیرین #نظامی
#محمدرضا_راشد_محصل
@pak_negar
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
@dr_rashed_moamadreza
▪️مردی از تبار مهر آفتاب دیده به دیدار دوست باز کرد.
درگذشت دریغ انگیز دانشی مرد روشن روان و اسطوره نجابت،شرافت و انسانیت ،حضرت استاد دکتر محمد رضا راشد محصل، قلب همه دوستداران خود را به سوگ نشاند.
گرچه بر این سوگ گران آدمی را دل آسایی نیست، بر آن روان پاک درود می فرستیم و برای خاندان محترم آن جاودان نام و جامعه بزرگ ادبی کشور به ویژه استاد گرانقدر جناب اقای دکتر محمدجعفر یاحقی و اعضای محترم موسسه خردسرای فردوسی و استادان دانشگاه فردوسی، فرهنگیان و دبیران زبان و ادبیات فارسی دل آسایی آرزومندیم.
نام نیکش زمزمه نیم شب مستان باد
نیک یادش و بلند جایگاهش
▪️پژوهش سرای فرهنگ،هنر و ادب پارسی ثابت فردوسی
رویا رستگار
@dr_rashed_moamadreza
درگذشت دریغ انگیز دانشی مرد روشن روان و اسطوره نجابت،شرافت و انسانیت ،حضرت استاد دکتر محمد رضا راشد محصل، قلب همه دوستداران خود را به سوگ نشاند.
گرچه بر این سوگ گران آدمی را دل آسایی نیست، بر آن روان پاک درود می فرستیم و برای خاندان محترم آن جاودان نام و جامعه بزرگ ادبی کشور به ویژه استاد گرانقدر جناب اقای دکتر محمدجعفر یاحقی و اعضای محترم موسسه خردسرای فردوسی و استادان دانشگاه فردوسی، فرهنگیان و دبیران زبان و ادبیات فارسی دل آسایی آرزومندیم.
نام نیکش زمزمه نیم شب مستان باد
نیک یادش و بلند جایگاهش
▪️پژوهش سرای فرهنگ،هنر و ادب پارسی ثابت فردوسی
رویا رستگار
@dr_rashed_moamadreza
ارتحال جانسوز جناب دکتر راشد محصل اعجوبه زبان وادبیات فارسی،محقق،شاهنامه شناس واستاد بی بدیل زبان فارسی را به خانواده محترم ، فرزندان گرانقدر،خواهر گرامی وبرادران دانشمند ایشان وجامعه ادبی تسلیت عرض می کنم.
در دوره کارشناسی وکارشناسی ارشد وسه ترم دکترا که متاسفانه ناتمام ماند،افتخارشاگردی ایشان را داشتم.
استادی شاخص که به پشتوانه ایشان رشته ادبیات در بیرجند پا گرفت واینک به درخت تنومندی تبدیل شده است.
معمولا کلاس ها آخر هفته برگزار می شدوایشان اوایل با وجود کهولت سن مسیر مشهد بیرجند را با اتوبوس رفت وآمد می کردند وگاهی هم کلاس ها با پرواز هماهنگ نمی شد.
سال های اول با قامت استواروصدایی رسا وظاهرساده واراسته زیارتشان می کردیم
در کلاس ایشان حضور وغیابی وکاربرگی در کار نبود.مگر می شد کلاس ایشان را از دست داد واز خرمن وجودشان توشه ای برنگرفت.
استاد شاهنامه ومثنوی،با رستم واسفندیاربه ایرانی بودن خود می بالیدیم وبا ضجه های رستم در سوگ سهراب که از نای او می تراوید، همنوا می شدیم.
کلامشان استوارو متین بود ودر هر مبحثی به بهترین وجه با ادله وبرهان ، درس را ارائه می دادند.
در کلاس جز صدای رسا ودلنواز استاد وصدای نگارش قلم ها صدایی شنیده نمی شد.
گاهی با مزاحی،شادابی کلاس دو چندان می شد.
در سالهای آخر یک روز بند بند تنمان لرزید.استاد را عصا به دست دیدیم وبا نهایت تاسف کلاس ها هم در طبقات فوقانی برگزار می شد
مگر می شود گرد پیری بر قامت متفکر ادبیات ایران بنشیند...!؟
وحال حیف وصد حیف که گنجینه ای از شاهنامه دانی و شاهنامه شناسی را از دست دادیم .
صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را
تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد
دیگر ایشان را ندیدم تا اینکه خبر......!!.
روحتان شاد استاد عزیزم !
تا زنده ایم یاد ونامتان بر ذهن و زبان ما جاری ست...!!
نرگس محسنی
مدرس زبان و ادبیات فارسی
@dr_rashed_moamadreza
در دوره کارشناسی وکارشناسی ارشد وسه ترم دکترا که متاسفانه ناتمام ماند،افتخارشاگردی ایشان را داشتم.
استادی شاخص که به پشتوانه ایشان رشته ادبیات در بیرجند پا گرفت واینک به درخت تنومندی تبدیل شده است.
معمولا کلاس ها آخر هفته برگزار می شدوایشان اوایل با وجود کهولت سن مسیر مشهد بیرجند را با اتوبوس رفت وآمد می کردند وگاهی هم کلاس ها با پرواز هماهنگ نمی شد.
سال های اول با قامت استواروصدایی رسا وظاهرساده واراسته زیارتشان می کردیم
در کلاس ایشان حضور وغیابی وکاربرگی در کار نبود.مگر می شد کلاس ایشان را از دست داد واز خرمن وجودشان توشه ای برنگرفت.
استاد شاهنامه ومثنوی،با رستم واسفندیاربه ایرانی بودن خود می بالیدیم وبا ضجه های رستم در سوگ سهراب که از نای او می تراوید، همنوا می شدیم.
کلامشان استوارو متین بود ودر هر مبحثی به بهترین وجه با ادله وبرهان ، درس را ارائه می دادند.
در کلاس جز صدای رسا ودلنواز استاد وصدای نگارش قلم ها صدایی شنیده نمی شد.
گاهی با مزاحی،شادابی کلاس دو چندان می شد.
در سالهای آخر یک روز بند بند تنمان لرزید.استاد را عصا به دست دیدیم وبا نهایت تاسف کلاس ها هم در طبقات فوقانی برگزار می شد
مگر می شود گرد پیری بر قامت متفکر ادبیات ایران بنشیند...!؟
وحال حیف وصد حیف که گنجینه ای از شاهنامه دانی و شاهنامه شناسی را از دست دادیم .
صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را
تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد
دیگر ایشان را ندیدم تا اینکه خبر......!!.
روحتان شاد استاد عزیزم !
تا زنده ایم یاد ونامتان بر ذهن و زبان ما جاری ست...!!
نرگس محسنی
مدرس زبان و ادبیات فارسی
@dr_rashed_moamadreza
☘️لبخند بزن دو چشمِ بارانی را
تجویز بكن «نگاه درمانی» را
☘️یك شعله بخند تا به آتش بكشی
دانشكدۀ علوم انسانی را
#حامد_عسکری
📸 شادروان #محمدرضا_راشد_محصل
@pak_negar
@dr_rashed_moamadreza
تجویز بكن «نگاه درمانی» را
☘️یك شعله بخند تا به آتش بكشی
دانشكدۀ علوم انسانی را
#حامد_عسکری
📸 شادروان #محمدرضا_راشد_محصل
@pak_negar
@dr_rashed_moamadreza
*دوستان و آشنایان بزرگوار*
سلام و عرض ادب
فدای خاک در دوست باد جان گرامی
سپاس خدای را که ما را به نعمت دوستی و لطف دوستانی سرافراز کرده است *«که گنجهای زر در این خاکدانند»* و جز حق را به هیچ میدارند.
از سیل عظیم پیام های همدلی و همدردی و حضور پر مهر شما بزرگواران در مراسم وداع و ترحیم شادروان جناب آقای دکتر محمدرضا راشدمحصل کمال امتنان را داریم.
مطابق وصیت ایشان هزینه های مربوط به برگزاری سایر مراسم وقف توسعه فعالیت های مرتبط با آموزش و فرهنگ عمومی خواهد شد.
بدینوسیله بنا داریم *روز پنجشنبه ۲۷ مهرماه ساعت ۱۰ صبح* در پاسداشت مقام استاد فرزانه شادروان جناب آقای دکتر راشدمحصل در محل مزار ایشان *واقع در بلوک ۴۲ -قطعه نام آوران آرامستان بهشت رضا* گردهم آییم.
در راه عشق جان به حقیقت سپرده ایم
ما زنده ایم در صف حق، زنده مرده ایم
*ارادتمند و دوستدار شما*
خاندان راشدمحصل - راثی
@dr_rashed_moamadreza
سلام و عرض ادب
فدای خاک در دوست باد جان گرامی
سپاس خدای را که ما را به نعمت دوستی و لطف دوستانی سرافراز کرده است *«که گنجهای زر در این خاکدانند»* و جز حق را به هیچ میدارند.
از سیل عظیم پیام های همدلی و همدردی و حضور پر مهر شما بزرگواران در مراسم وداع و ترحیم شادروان جناب آقای دکتر محمدرضا راشدمحصل کمال امتنان را داریم.
مطابق وصیت ایشان هزینه های مربوط به برگزاری سایر مراسم وقف توسعه فعالیت های مرتبط با آموزش و فرهنگ عمومی خواهد شد.
بدینوسیله بنا داریم *روز پنجشنبه ۲۷ مهرماه ساعت ۱۰ صبح* در پاسداشت مقام استاد فرزانه شادروان جناب آقای دکتر راشدمحصل در محل مزار ایشان *واقع در بلوک ۴۲ -قطعه نام آوران آرامستان بهشت رضا* گردهم آییم.
در راه عشق جان به حقیقت سپرده ایم
ما زنده ایم در صف حق، زنده مرده ایم
*ارادتمند و دوستدار شما*
خاندان راشدمحصل - راثی
@dr_rashed_moamadreza
دکتر محمدرضا راشد محصّل pinned «*دوستان و آشنایان بزرگوار* سلام و عرض ادب فدای خاک در دوست باد جان گرامی سپاس خدای را که ما را به نعمت دوستی و لطف دوستانی سرافراز کرده است *«که گنجهای زر در این خاکدانند»* و جز حق را به هیچ میدارند. از سیل عظیم پیام های همدلی و همدردی و حضور پر…»
#خاطره
جهانا همانا فسوسی و بازی
که بر کس نپایی و با کس نسازی
حدود سالهای ۶۹ یا هفتاد بود که در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل بودم و بنا به نیاز یا بهتر بگویم مشکلی که پيش آمده بود محتاج بلکه درمانده ی مبلغی پول شده بودم. از میان آشنایان ام در آن زمان، دو نفر را برای قرض گرفتن و طرح مشکل ام مساعدتر می ديدم:اولی از دانشجویان بود و دومی از استادان.
طرح موضوع و تقاضای قرض برایم بسیار دشوار بود چون تا آن زمان هرگز کارم به جایی نرسیده بود که براي پول دستم به سمت افرادی غیر از خانواده ام دراز شود .
به هر تقدیر، آنچه به من جرأت داد و بالاخره مرا واداشت تا ابتدا به دوست و سپس به استادم رو بیندازم در درجه ی اول :گرمی و صمیمیتِ این دو بزرگوار بود نسبت به دیگران،و سپس احتیاج شدید من در آن برهه از زمان.
القصه تعذیرِ این دو بزرگوار به زیبایی هرچه تمامتر به من انتقال یافت اما از این که تقاضایم نتیجه نداشت و رویم به زمین خورده بود پشیمان بودم و غرورم نیز سخت جریحه دار شده بود.
آخر، قدیم ندیما همه چیز فرق می کرد و جوان های هم نسلِ من،نسبت به جوانانِ این روزها مأخوذ به حیاتر ، و در یک کلام،جوانمردتر بودند آنها می دانستند "سبیل به گرو گذاشتن" به چه معناست . چون بارها شنیده بودیم که فلان کس ،یک تار موی سبیلش را که نشانگر شرافت و مردانگی اش بود در لای قرآن می گذاشت یا به دیگری می داد تا همه بدانند که او اگر سرش برود حرفش نمی رود.
هرگز نفهمیدم چطور و توسط چه کسی(آن دوست یا آن استاد؟) قضیه ی وام خواستن و رو انداختنِ من ، به دکتر راشد محصل نیز انتقال یافت!؟
شادروانِ زنده یاد دکتر راشد محصل در پایان یکی از جلسات از من خواست در کلاس بمانم . استاد ،بدون پرسش یا پاسخی،به طور کاملا غیر منتظره، مبلغِ مورد نیازم را در پاکتی گذاشته بود و جلوی من روی میز قرار داده بود. (مبلغی قابل توجه ، در پاکتی که با کاغذِ دفترش درست کرده بود) ....
او حتی نمی خواست دلیل احتیاج مرا بداند شاید چون فکر می کرد گفتنش برای من سخت باشد! ،بلند شد و در حالی که از کلاس خارج می شد ، فقط گفت:" نیاز نداشتم".
باور کردنش برایم دشوار بود چون تا اندازه ی زیادی خبر از اوضاع احوالِ نه چندان مساعدِ مالیِ استاد که رفت و آمدی به منزل ایشان هم یافته بودم داشتم.
زنده یاد دکتر راشد محصل را اگرچه در بعضی حوزه ها کم نظیر یا بی نظیر می یافتم مثلآ به لحاظ علمی ، یا به لحاظ آوردنِ شواهدِ امثال از متون نظم و نثر برای رفع تعقیدهای لفظی و معنایی، یا احاطه ی او به منابع کهن فارسی به عنوان یکی از بزرگترین کتابشناسانِ زبان فارسی اما فضل و کرم و اخلاق و منش و شرفِ حضرت استاد را لااقل تا کنون هرگز نمونه و نظیری نیافته ام و نام و یاد و آثار و برکاتِ ایشان بدون شک " تا ابد مانَد به گيتي یادگار " .
یکی از جملاتِ نغز و پر مغزی که در بسیاری از جلسات و مباحث و سخنرانی ها وِردِ زبانم می شود این ضرب المثل است که : "ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل". و این را بهتر از هرکسی از حضرت استاد،شادروانِ جاویدنام،دکتر محمد رضا راشد محصل آموخته ام او که بزرگ منشی و سعه ی صدر و مناعت طبع ، و در یک کلام، شرافت اش براستی "داستان زدنی" است.
روحش شاد و یادش گرامی ست.علی احمدپور #عیار
@Rumi_house 🌷☘🌸
@dr_rashed_moamadreza
جهانا همانا فسوسی و بازی
که بر کس نپایی و با کس نسازی
حدود سالهای ۶۹ یا هفتاد بود که در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل بودم و بنا به نیاز یا بهتر بگویم مشکلی که پيش آمده بود محتاج بلکه درمانده ی مبلغی پول شده بودم. از میان آشنایان ام در آن زمان، دو نفر را برای قرض گرفتن و طرح مشکل ام مساعدتر می ديدم:اولی از دانشجویان بود و دومی از استادان.
طرح موضوع و تقاضای قرض برایم بسیار دشوار بود چون تا آن زمان هرگز کارم به جایی نرسیده بود که براي پول دستم به سمت افرادی غیر از خانواده ام دراز شود .
به هر تقدیر، آنچه به من جرأت داد و بالاخره مرا واداشت تا ابتدا به دوست و سپس به استادم رو بیندازم در درجه ی اول :گرمی و صمیمیتِ این دو بزرگوار بود نسبت به دیگران،و سپس احتیاج شدید من در آن برهه از زمان.
القصه تعذیرِ این دو بزرگوار به زیبایی هرچه تمامتر به من انتقال یافت اما از این که تقاضایم نتیجه نداشت و رویم به زمین خورده بود پشیمان بودم و غرورم نیز سخت جریحه دار شده بود.
آخر، قدیم ندیما همه چیز فرق می کرد و جوان های هم نسلِ من،نسبت به جوانانِ این روزها مأخوذ به حیاتر ، و در یک کلام،جوانمردتر بودند آنها می دانستند "سبیل به گرو گذاشتن" به چه معناست . چون بارها شنیده بودیم که فلان کس ،یک تار موی سبیلش را که نشانگر شرافت و مردانگی اش بود در لای قرآن می گذاشت یا به دیگری می داد تا همه بدانند که او اگر سرش برود حرفش نمی رود.
هرگز نفهمیدم چطور و توسط چه کسی(آن دوست یا آن استاد؟) قضیه ی وام خواستن و رو انداختنِ من ، به دکتر راشد محصل نیز انتقال یافت!؟
شادروانِ زنده یاد دکتر راشد محصل در پایان یکی از جلسات از من خواست در کلاس بمانم . استاد ،بدون پرسش یا پاسخی،به طور کاملا غیر منتظره، مبلغِ مورد نیازم را در پاکتی گذاشته بود و جلوی من روی میز قرار داده بود. (مبلغی قابل توجه ، در پاکتی که با کاغذِ دفترش درست کرده بود) ....
او حتی نمی خواست دلیل احتیاج مرا بداند شاید چون فکر می کرد گفتنش برای من سخت باشد! ،بلند شد و در حالی که از کلاس خارج می شد ، فقط گفت:" نیاز نداشتم".
باور کردنش برایم دشوار بود چون تا اندازه ی زیادی خبر از اوضاع احوالِ نه چندان مساعدِ مالیِ استاد که رفت و آمدی به منزل ایشان هم یافته بودم داشتم.
زنده یاد دکتر راشد محصل را اگرچه در بعضی حوزه ها کم نظیر یا بی نظیر می یافتم مثلآ به لحاظ علمی ، یا به لحاظ آوردنِ شواهدِ امثال از متون نظم و نثر برای رفع تعقیدهای لفظی و معنایی، یا احاطه ی او به منابع کهن فارسی به عنوان یکی از بزرگترین کتابشناسانِ زبان فارسی اما فضل و کرم و اخلاق و منش و شرفِ حضرت استاد را لااقل تا کنون هرگز نمونه و نظیری نیافته ام و نام و یاد و آثار و برکاتِ ایشان بدون شک " تا ابد مانَد به گيتي یادگار " .
یکی از جملاتِ نغز و پر مغزی که در بسیاری از جلسات و مباحث و سخنرانی ها وِردِ زبانم می شود این ضرب المثل است که : "ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل". و این را بهتر از هرکسی از حضرت استاد،شادروانِ جاویدنام،دکتر محمد رضا راشد محصل آموخته ام او که بزرگ منشی و سعه ی صدر و مناعت طبع ، و در یک کلام، شرافت اش براستی "داستان زدنی" است.
روحش شاد و یادش گرامی ست.علی احمدپور #عیار
@Rumi_house 🌷☘🌸
@dr_rashed_moamadreza