.
گزارش تصویری نشستِ
مشارکت اقتصادی اجتماعی زنان در استانهای شمالی ایران
با ارائهٔ
فخرالسادات محتشمیپور
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
@zananepazhoheshgartarikh1396 | @bashgahandishe
گزارش تصویری نشستِ
مشارکت اقتصادی اجتماعی زنان در استانهای شمالی ایران
با ارائهٔ
فخرالسادات محتشمیپور
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
@zananepazhoheshgartarikh1396 | @bashgahandishe
باشگاه اندیشه. انجمن زنان پژو هشگرتاریخ. مشارکت اقتصادی اجتماعی…
باشگاه اندیشه. انجمن زنان پژو هشگرتاریخ. مشارکت اقتصادی اجتماعی…
.
پوشهٔ شنیداریِ
مشارکت اقتصادی اجتماعی زنان در استانهای شمالی ایران
با ارائهٔ
فخرالسادات محتشمیپور
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
@zananepazhoheshgartarikh1396 | @bashgahandishe
پوشهٔ شنیداریِ
مشارکت اقتصادی اجتماعی زنان در استانهای شمالی ایران
با ارائهٔ
فخرالسادات محتشمیپور
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
@zananepazhoheshgartarikh1396 | @bashgahandishe
گزارش مکتوب نشست«مشارکت اقتصادی و اجتماعی زنان در استانهای شمال کشور»
این نشست با ارائهٔ فخرالسادات محتشمیپور، عصر روز دوشنبه ۲۵ فروردینماه ۱۴۰۴ در محل باشگاه اندیشه و با حضور تعدادی از زنان کارآفرین و جمعی از علاقهمندان برگزار گردید.
در ابتدای نشست، محتشمیپور با ارائه توضیحاتی درباره همایش پیش رو و پیشهمایشها در استانهای گلستان و گیلان، عنوان کرد که برخلاف همایشهای قبلی، در این همایش، محور اقتصاد مورد توجه و اقبال قرار گرفته است. این توجه، نشانگر حضور و مشارکت اقتصادی زنان در این بخش از کشورمان است.
او همچنین با اشاره به تاریخ مذکر و نگاه مردانه به تاریخ، گفت یکی از دلایل تشکیل انجمن همین بوده است که نقش، جایگاه و تأثیرگذاری زنان در مقاطع تاریخی مختلف بدون تعصب و سوگیری مورد مطالعه قرار گیرد. این موضوع از طریق برگزاری همایشها، انجام پژوهشها و نگارش مقالات به شیوهای نوین بیان شده و میشود و با کمک علوم جدید، تاریخ را با زبانی شیواتر بازگو میکند. همچنین از طریق تاریخ شفاهی، خاطرهنگاری و نگارش اتوبیوگرافی، اطلاعات بیشتری از وضعیت زنان بهدست میآید.
وی افزود: کارآفرینان در پی رفع مشکلات، نیازها و چالشهای اجتماعی هستند و با ویژگیهای ذاتی مانند جسارت، شجاعت، پشتکار و اعتماد به نفس، تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و از ایده به تولید و از دانش به صنعت میرسند.
عضو مؤسس انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در ادامه سخنان خود بر نقش اجتماعی کارآفرینان نیز تأکید کرد و گفت: بیشتر زنان عضو انجمن زنان کارآفرین، دغدغههای اجتماعی دارند و از طریق تأسیس یا عضویت در نهادهای مدنی، مسئولیت اجتماعی خود را ایفا میکنند. او ترویج فرهنگ کارآفرینی را مهمترین هدف انجمن زنان کارآفرین دانست؛ امری که زمینه ورود زنان و فارغالتحصیلان دانشگاهی به عرصه اقتصاد و ایجاد کسبوکار فردی یا خانوادگی را فراهم میکند.
در ادامه، محتشمیپور به معرفی چند تن از زنان کارآفرین موفق استانهای گلستان، گیلان و مازندران پرداخت. در استان گیلان، خانم شیرین پارسی متولد ۱۳۳۴، برنجکار نمونه استان و مدیر برنجکاری «نوکاشت خزر» معرفی شد. ایشان فعال مدنی و از زنان نمونه کارآفرین هستند.
کارآفرین بعدی، سروت رانکوهی متولد ۱۳۳۲ است که از کودکی به تهران آمد، در آنجا تحصیل کرد و سپس از دانشگاه اخراج شد. او با بازگشت به زادگاهش، روستای چایخانسر، وارد حوزه اقتصاد و کارآفرینی شد و با دغدغه اجتماعی، توانمندسازی زنان و دختران روستایی را مورد توجه قرار داد. وی همچنین پس از درگذشت دختر عزیزش، کتابخانه «مهتاب» را به نام او برای کودکان منطقه پایهگذاری و مدیریت کرد.
نرگس (پونه) طهماسبی، از دیگر زنان کارآفرین حاضر در جلسه، از چگونگی پیمودن مسیر سخت زندگی و تبدیل شدن به یک زن کارآفرین گفت. او مؤسس کارگاه «توشکه» است که در آن بافتههای اصیل این استان تولید و عرضه میشود.
سمیه محمدزاده، زن کارآفرین و زنبوردار لاهیجانی، از چگونگی آغاز فعالیت خود و مهاجرت از تهران به لاهیجان و ورود به حرفه زنبورداری سخن گفت.
کارآفرین دیگر، مریم میرزاپور، از تهران به گیلان مهاجرت کرده و ابتدا در حوزه سالمند و کودک در طبیعت (اکوتوریسم) شروع به فعالیت کرده، سپس وارد حوزه صنایعدستی شده است.
در ادامه، محتشمیپور به معرفی چند تن از زنان کارآفرین در استان مازندران پرداخت. از جمله خانم مونا داوودی، مدیرعامل شرکت «کیمیا نوا گستر»، که در عین حال خلبان و غواص نیز هست و این دورهها را در استان مازندران برگزار میکند. حوزه فعالیت شرکت او علاوه بر مازندران و تهران، در استانهای خراسان و سمنان نیز گسترش یافته است.
لیلا خدادکرم، از دیگر زنان کارآفرین استان مازندران و مدیرعامل شرکت «بلوکسازان ستاره شمال» و تولیدکننده تیرچه، بلوک و بتن است. او از زنان دغدغهمند در این حوزه به شمار میرود و ریاست اتحادیه مربوطه را نیز برعهده دارد.
کارآفرین بعدی، فاطمه نعمتی آلاشتی، فعال حوزه صنایعدستی، با حضور در جلسه توضیحاتی درباره نحوه ورود خود به حوزه صنایعدستی، گلیمبافی، جاجیمبافی و چرمدوزی در آلاشت ارائه داد و از چالشهای مسیر خود سخن گفت.
فرشته سلیمانی، از اعضای مؤسس انجمن زنان کارآفرین و رئیس دفتر نمایندگی انجمن نیز در جلسه حاضر بود و درباره فعالیتهای خود، بهویژه در حوزه صنایعدستی و تأسیس خانه صنایعدستی استان، توضیحاتی ارائه کرد.
در ادامه، خانمها فریده بستانبان، کارآفرین حوزه کشاورزی، و خانمهای ترکمن، زلیخا قادری و قربانتاج پوری، از فعالان حوزه فرش ترکمن، معرفی شدند. هریک از این زنان با ایجاد اشتغال برای تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار، نقش اقتصادی و اجتماعی مؤثری در استان خود ایفا کرده و میکنند.
این نشست با بخش پرسش و پاسخ و گرفتن عکس یادگاری با حضار به پایان رسید.
@bashgahandishe
این نشست با ارائهٔ فخرالسادات محتشمیپور، عصر روز دوشنبه ۲۵ فروردینماه ۱۴۰۴ در محل باشگاه اندیشه و با حضور تعدادی از زنان کارآفرین و جمعی از علاقهمندان برگزار گردید.
در ابتدای نشست، محتشمیپور با ارائه توضیحاتی درباره همایش پیش رو و پیشهمایشها در استانهای گلستان و گیلان، عنوان کرد که برخلاف همایشهای قبلی، در این همایش، محور اقتصاد مورد توجه و اقبال قرار گرفته است. این توجه، نشانگر حضور و مشارکت اقتصادی زنان در این بخش از کشورمان است.
او همچنین با اشاره به تاریخ مذکر و نگاه مردانه به تاریخ، گفت یکی از دلایل تشکیل انجمن همین بوده است که نقش، جایگاه و تأثیرگذاری زنان در مقاطع تاریخی مختلف بدون تعصب و سوگیری مورد مطالعه قرار گیرد. این موضوع از طریق برگزاری همایشها، انجام پژوهشها و نگارش مقالات به شیوهای نوین بیان شده و میشود و با کمک علوم جدید، تاریخ را با زبانی شیواتر بازگو میکند. همچنین از طریق تاریخ شفاهی، خاطرهنگاری و نگارش اتوبیوگرافی، اطلاعات بیشتری از وضعیت زنان بهدست میآید.
وی افزود: کارآفرینان در پی رفع مشکلات، نیازها و چالشهای اجتماعی هستند و با ویژگیهای ذاتی مانند جسارت، شجاعت، پشتکار و اعتماد به نفس، تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و از ایده به تولید و از دانش به صنعت میرسند.
عضو مؤسس انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در ادامه سخنان خود بر نقش اجتماعی کارآفرینان نیز تأکید کرد و گفت: بیشتر زنان عضو انجمن زنان کارآفرین، دغدغههای اجتماعی دارند و از طریق تأسیس یا عضویت در نهادهای مدنی، مسئولیت اجتماعی خود را ایفا میکنند. او ترویج فرهنگ کارآفرینی را مهمترین هدف انجمن زنان کارآفرین دانست؛ امری که زمینه ورود زنان و فارغالتحصیلان دانشگاهی به عرصه اقتصاد و ایجاد کسبوکار فردی یا خانوادگی را فراهم میکند.
در ادامه، محتشمیپور به معرفی چند تن از زنان کارآفرین موفق استانهای گلستان، گیلان و مازندران پرداخت. در استان گیلان، خانم شیرین پارسی متولد ۱۳۳۴، برنجکار نمونه استان و مدیر برنجکاری «نوکاشت خزر» معرفی شد. ایشان فعال مدنی و از زنان نمونه کارآفرین هستند.
کارآفرین بعدی، سروت رانکوهی متولد ۱۳۳۲ است که از کودکی به تهران آمد، در آنجا تحصیل کرد و سپس از دانشگاه اخراج شد. او با بازگشت به زادگاهش، روستای چایخانسر، وارد حوزه اقتصاد و کارآفرینی شد و با دغدغه اجتماعی، توانمندسازی زنان و دختران روستایی را مورد توجه قرار داد. وی همچنین پس از درگذشت دختر عزیزش، کتابخانه «مهتاب» را به نام او برای کودکان منطقه پایهگذاری و مدیریت کرد.
نرگس (پونه) طهماسبی، از دیگر زنان کارآفرین حاضر در جلسه، از چگونگی پیمودن مسیر سخت زندگی و تبدیل شدن به یک زن کارآفرین گفت. او مؤسس کارگاه «توشکه» است که در آن بافتههای اصیل این استان تولید و عرضه میشود.
سمیه محمدزاده، زن کارآفرین و زنبوردار لاهیجانی، از چگونگی آغاز فعالیت خود و مهاجرت از تهران به لاهیجان و ورود به حرفه زنبورداری سخن گفت.
کارآفرین دیگر، مریم میرزاپور، از تهران به گیلان مهاجرت کرده و ابتدا در حوزه سالمند و کودک در طبیعت (اکوتوریسم) شروع به فعالیت کرده، سپس وارد حوزه صنایعدستی شده است.
در ادامه، محتشمیپور به معرفی چند تن از زنان کارآفرین در استان مازندران پرداخت. از جمله خانم مونا داوودی، مدیرعامل شرکت «کیمیا نوا گستر»، که در عین حال خلبان و غواص نیز هست و این دورهها را در استان مازندران برگزار میکند. حوزه فعالیت شرکت او علاوه بر مازندران و تهران، در استانهای خراسان و سمنان نیز گسترش یافته است.
لیلا خدادکرم، از دیگر زنان کارآفرین استان مازندران و مدیرعامل شرکت «بلوکسازان ستاره شمال» و تولیدکننده تیرچه، بلوک و بتن است. او از زنان دغدغهمند در این حوزه به شمار میرود و ریاست اتحادیه مربوطه را نیز برعهده دارد.
کارآفرین بعدی، فاطمه نعمتی آلاشتی، فعال حوزه صنایعدستی، با حضور در جلسه توضیحاتی درباره نحوه ورود خود به حوزه صنایعدستی، گلیمبافی، جاجیمبافی و چرمدوزی در آلاشت ارائه داد و از چالشهای مسیر خود سخن گفت.
فرشته سلیمانی، از اعضای مؤسس انجمن زنان کارآفرین و رئیس دفتر نمایندگی انجمن نیز در جلسه حاضر بود و درباره فعالیتهای خود، بهویژه در حوزه صنایعدستی و تأسیس خانه صنایعدستی استان، توضیحاتی ارائه کرد.
در ادامه، خانمها فریده بستانبان، کارآفرین حوزه کشاورزی، و خانمهای ترکمن، زلیخا قادری و قربانتاج پوری، از فعالان حوزه فرش ترکمن، معرفی شدند. هریک از این زنان با ایجاد اشتغال برای تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار، نقش اقتصادی و اجتماعی مؤثری در استان خود ایفا کرده و میکنند.
این نشست با بخش پرسش و پاسخ و گرفتن عکس یادگاری با حضار به پایان رسید.
@bashgahandishe
.
گروه علمی - تخصصی صلح انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری مدرسه مطالعات نقد اقتصاد سیاسی باشگاهاندیشه به مناسبت روز جهانی کارگر برگزار میکند:
جایگاه کارگران در ساختمان صلح اجتماعی
با حضورِ
فرشاد مومنی
محمد مالجو
پرویز صداقت
مهسا اسداللهنژاد
خلیل میرزایی
دبیر نشست: حسن امیدوار
دربارهٔ نشست:
حساسیت توجه به مسئله گروههای اجتماعی به دلیلِ اهمیت بالانس تنظیمات اجتماعی و تناسب استراتژیک گروه های اجتماعی در ساخت ساختمان صلح اجتماعی است. لذا به نظر می رسد عدم توجه به گروههای مهم اجتماعی، همچون کارگران، معلمان، بازنشستگان و ...، جامعه ایران را به یک جامعه ناپایدار و شکننده تبدیل کرده است.
به باورِ پژوهشگران جوامع برابر ، استرس را کاهش میدهند و با سطوح بالای اعتماد و سطوح پایین خشونت مشخص می شوند و از پایداری بیشتری بر خوردار هستند.
چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#انجمن_جامعهشناسی #صلح #اقتصاد_سیاسی #باشگاه_اندیشه
@eghtesadesiasischool
@bashgahandishe
گروه علمی - تخصصی صلح انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری مدرسه مطالعات نقد اقتصاد سیاسی باشگاهاندیشه به مناسبت روز جهانی کارگر برگزار میکند:
جایگاه کارگران در ساختمان صلح اجتماعی
با حضورِ
فرشاد مومنی
محمد مالجو
پرویز صداقت
مهسا اسداللهنژاد
خلیل میرزایی
دبیر نشست: حسن امیدوار
دربارهٔ نشست:
حساسیت توجه به مسئله گروههای اجتماعی به دلیلِ اهمیت بالانس تنظیمات اجتماعی و تناسب استراتژیک گروه های اجتماعی در ساخت ساختمان صلح اجتماعی است. لذا به نظر می رسد عدم توجه به گروههای مهم اجتماعی، همچون کارگران، معلمان، بازنشستگان و ...، جامعه ایران را به یک جامعه ناپایدار و شکننده تبدیل کرده است.
به باورِ پژوهشگران جوامع برابر ، استرس را کاهش میدهند و با سطوح بالای اعتماد و سطوح پایین خشونت مشخص می شوند و از پایداری بیشتری بر خوردار هستند.
چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#انجمن_جامعهشناسی #صلح #اقتصاد_سیاسی #باشگاه_اندیشه
@eghtesadesiasischool
@bashgahandishe
.
در سوگ تلخ حادثه بندرعباس، که دلهای بسیاری را داغدار کرد و غمی سنگین بر جان این سرزمین نشاند، باشگاه اندیشه همراه با همهی مردم ایران، در کنار خانوادههای مصیبتدیده میایستد.
ما شریک اندوه شما هستیم و این ضایعهی جانسوز را تسلیت میگوییم.
باشگاه اندیشه
در سوگ تلخ حادثه بندرعباس، که دلهای بسیاری را داغدار کرد و غمی سنگین بر جان این سرزمین نشاند، باشگاه اندیشه همراه با همهی مردم ایران، در کنار خانوادههای مصیبتدیده میایستد.
ما شریک اندوه شما هستیم و این ضایعهی جانسوز را تسلیت میگوییم.
باشگاه اندیشه
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▪️
🖤 شوریدهواری
. . . . .
✍🏻 منوچهر آتشی (دیدار در فلق)
باید بخوانم امشب
آواز ناشناسی، گویا
مثل پرندهای حیرتزده
در گنبد کبود خیالم میچرخد
پایی فرار میکند از من شتابناک
پایی، سبک میآید
چیزی شکفته، شاید
چیزی شکسته در من،
میدانم
باید بخوانم امشب ...
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/
🖤 شوریدهواری
. . . . .
✍🏻 منوچهر آتشی (دیدار در فلق)
باید بخوانم امشب
آواز ناشناسی، گویا
مثل پرندهای حیرتزده
در گنبد کبود خیالم میچرخد
پایی فرار میکند از من شتابناک
پایی، سبک میآید
چیزی شکفته، شاید
چیزی شکسته در من،
میدانم
باید بخوانم امشب ...
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/
کریم خان زند از دیار ایذه میگوید :
در آنجا مردمانی دیدم که در سخاوت
بیبدیلند و در شجاعت کمنظیر.
در لشکرکشی به آن دیار به مال میر
رسیدیم شب شد، در دامنهی کوهی اردو زدیم، شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم، در میانه کوه آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد، با یکی از همراهان بدان سوی رفتیم
در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است ،نشسته آن به قد یک انسان معمولی بود .کلاهی بر سر داشت
که به تاج شاهی شبیه بود، کلاهش نظرم را گرفت سلامش دادیم، جواب داد بدون اینکه تکانی بخورد، با دستش تعارف به نشستن کرد گویی که یک چوپان بر او وارد شده است
به مزاح به او گفتم کلاهت به تاج ما میماند!نگاهش را متوجهم کرد و گفت کلاه
من از اصالت است تاج شما از قدرت .
کنایهاش رنجورم کرد خواستم انتقام بگیرم به او گفتم پس مرا میشناسی و از جا بر نخواستی با لبخند گفت نشستهام که چون تویی برخیزد، مرا بیلیست و تو را شمشیری ، بسیار پخته سخن میگفت که جای جسارت به او باقی نبود.
از احوالش پرسیدم و اینکه قدرت ما را چگونه میبیند گفت مردمان این دیار کشاورزند و سر به کار خود دارند ولی اگر کسی به نانشان حمله کند به جانش حمله خواهند کرد.
در کلامش تهدید بود، با نیش خندی گفتم صبح معلوم میشود. همان خنده را تحویلم داد و گفت صبح معلوم میشود.
لختی نشستیم و از کاسه ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم شب از نیمه گذشته بود که بخواب رفتیم.
صبح همهمه سپاه مرا بیدار کرد از دربان
پرسیدم چه خبر شده پریشان گفت آقا اسبان سپاه را بردهاند از خیمه بیرون زدم کفشی برای پوشیدن نبود کفش و سلاح را هم برده بودند با
سپاهیان با پای برهنه به سمت روستایی
روان شدیم بدانجا که رسیدیم از جلال وجبورتمان چیزی نمانده بود، چون گدایان و درماندگان سراغ خانه کدخدا را گرفتیم به درب خانه که رسیدیم دروازه چوبینش باز بود خانه باغی وسیع که پر از درختان میوه بود ولی از میوه خبری نبود
در ایوان خانهای در آخر باغ مردی ایستاده و خیرمقدم میگفت بفرمائید
تعدادمان زیاد بود من و همراهان سلام کردیم و با تکبری که با خود داشتیم، ولی با آن اوضای نا به سامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابه مسی پر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنار جوی آبی که از میان باغ میگذشت دست و صورت بشویند سپاه مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد، گویی از قبل سالنهای آن امارت برای پذیرایی آماده بود در محوطه باغ هم فضایی بزرگ برای نشستن محیا شده بود از من واز سپاهیانم به خوبی پذیرایی شد استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک میشد به کدخدا گفتم مرا میشناسید؟
نگاهی کرد و گفت اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر میشناختم ولی با این سپاهی که به همراه داری میشود شناخت، آنان سخنشان را با هنر بیان میکردند، مرا در لفافه شاه بیتاج خطاب کرده بود کلامش را خوب میفهمیدم
ولی با مهماننوازی که کرده بود شرم داشتم که او را برنجانم گفتم شما که این همه لطف کردهاید کلاهی هم بدهید.
دست بر سینه برد و با احترام گفت کلاه ما برای شما بزرگ است تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد، از کنایه بزرگی کلاهشان برای من به خشم آمده بودم
ولی از تاج پیشکشی شرمنده ، این مردمان در کلام و مقام بینظیر بودند،
وقتی آماده برای رفتن شدیم همه سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم و گیوه خاصی که جلو پای من گذاشتند،
کفشی بسیار نرم وسبک که انسان از پوشیدنش لذت میبرد.
از درب باغ که خارج شدیم اسبانی زین کرده و آماده در محوطه بیرون بسته بودند با تعجب آن همه اسب وزین را نگاه کردم و خواستم سخنی بگویم که کدخدا با اشاره دست گفت اسب شما آن اسب سفید است، اسبی بسیار زیبا گفتم این همه سخاوت از کیست !؟ گفت خان گفته به شما بگویم ما رعیتیم و سرمان به کار خودمان است اگر کسی به نانمان حمله کند به جانش حمله میکنیم و اگر شاهی مروت پیشه کند برایش جان میدهیم و تاجش هدیه میکنیم. تکبر را از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد.
** میگویند به همین علت کریم خان لقب وکیلالرعایا را برای خود برگزید.
از نوشتههای میر غریب (میرزا)
——————————————
کریم خان زند ، پادشاهی مردمی و خوشنام بود، وی در ملایر متولد شد و پس از شکست دادن تمام مدعیان کسب قدرت که پس از در گذشت نادر شاه افشار بخشهائی از ایران را تصرف کرده بودند، از سال ۱۱۲۸ تا ۱۱۵۷ (۲۹ سال) در ایران حکومت کرد.
@Sayehsokhan
@bashgahandishe
در آنجا مردمانی دیدم که در سخاوت
بیبدیلند و در شجاعت کمنظیر.
در لشکرکشی به آن دیار به مال میر
رسیدیم شب شد، در دامنهی کوهی اردو زدیم، شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم، در میانه کوه آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد، با یکی از همراهان بدان سوی رفتیم
در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است ،نشسته آن به قد یک انسان معمولی بود .کلاهی بر سر داشت
که به تاج شاهی شبیه بود، کلاهش نظرم را گرفت سلامش دادیم، جواب داد بدون اینکه تکانی بخورد، با دستش تعارف به نشستن کرد گویی که یک چوپان بر او وارد شده است
به مزاح به او گفتم کلاهت به تاج ما میماند!نگاهش را متوجهم کرد و گفت کلاه
من از اصالت است تاج شما از قدرت .
کنایهاش رنجورم کرد خواستم انتقام بگیرم به او گفتم پس مرا میشناسی و از جا بر نخواستی با لبخند گفت نشستهام که چون تویی برخیزد، مرا بیلیست و تو را شمشیری ، بسیار پخته سخن میگفت که جای جسارت به او باقی نبود.
از احوالش پرسیدم و اینکه قدرت ما را چگونه میبیند گفت مردمان این دیار کشاورزند و سر به کار خود دارند ولی اگر کسی به نانشان حمله کند به جانش حمله خواهند کرد.
در کلامش تهدید بود، با نیش خندی گفتم صبح معلوم میشود. همان خنده را تحویلم داد و گفت صبح معلوم میشود.
لختی نشستیم و از کاسه ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم شب از نیمه گذشته بود که بخواب رفتیم.
صبح همهمه سپاه مرا بیدار کرد از دربان
پرسیدم چه خبر شده پریشان گفت آقا اسبان سپاه را بردهاند از خیمه بیرون زدم کفشی برای پوشیدن نبود کفش و سلاح را هم برده بودند با
سپاهیان با پای برهنه به سمت روستایی
روان شدیم بدانجا که رسیدیم از جلال وجبورتمان چیزی نمانده بود، چون گدایان و درماندگان سراغ خانه کدخدا را گرفتیم به درب خانه که رسیدیم دروازه چوبینش باز بود خانه باغی وسیع که پر از درختان میوه بود ولی از میوه خبری نبود
در ایوان خانهای در آخر باغ مردی ایستاده و خیرمقدم میگفت بفرمائید
تعدادمان زیاد بود من و همراهان سلام کردیم و با تکبری که با خود داشتیم، ولی با آن اوضای نا به سامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابه مسی پر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنار جوی آبی که از میان باغ میگذشت دست و صورت بشویند سپاه مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد، گویی از قبل سالنهای آن امارت برای پذیرایی آماده بود در محوطه باغ هم فضایی بزرگ برای نشستن محیا شده بود از من واز سپاهیانم به خوبی پذیرایی شد استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک میشد به کدخدا گفتم مرا میشناسید؟
نگاهی کرد و گفت اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر میشناختم ولی با این سپاهی که به همراه داری میشود شناخت، آنان سخنشان را با هنر بیان میکردند، مرا در لفافه شاه بیتاج خطاب کرده بود کلامش را خوب میفهمیدم
ولی با مهماننوازی که کرده بود شرم داشتم که او را برنجانم گفتم شما که این همه لطف کردهاید کلاهی هم بدهید.
دست بر سینه برد و با احترام گفت کلاه ما برای شما بزرگ است تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد، از کنایه بزرگی کلاهشان برای من به خشم آمده بودم
ولی از تاج پیشکشی شرمنده ، این مردمان در کلام و مقام بینظیر بودند،
وقتی آماده برای رفتن شدیم همه سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم و گیوه خاصی که جلو پای من گذاشتند،
کفشی بسیار نرم وسبک که انسان از پوشیدنش لذت میبرد.
از درب باغ که خارج شدیم اسبانی زین کرده و آماده در محوطه بیرون بسته بودند با تعجب آن همه اسب وزین را نگاه کردم و خواستم سخنی بگویم که کدخدا با اشاره دست گفت اسب شما آن اسب سفید است، اسبی بسیار زیبا گفتم این همه سخاوت از کیست !؟ گفت خان گفته به شما بگویم ما رعیتیم و سرمان به کار خودمان است اگر کسی به نانمان حمله کند به جانش حمله میکنیم و اگر شاهی مروت پیشه کند برایش جان میدهیم و تاجش هدیه میکنیم. تکبر را از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد.
** میگویند به همین علت کریم خان لقب وکیلالرعایا را برای خود برگزید.
از نوشتههای میر غریب (میرزا)
——————————————
کریم خان زند ، پادشاهی مردمی و خوشنام بود، وی در ملایر متولد شد و پس از شکست دادن تمام مدعیان کسب قدرت که پس از در گذشت نادر شاه افشار بخشهائی از ایران را تصرف کرده بودند، از سال ۱۱۲۸ تا ۱۱۵۷ (۲۹ سال) در ایران حکومت کرد.
@Sayehsokhan
@bashgahandishe
مدرسهٔ مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
سلسله نشستهای سنت خطائی در بستر تحولات جهانی "حکمت ذوقی"
نشست نخست
با ارائهٔ
سیدجواد میری
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت۱۴۰۴
ساعت ۱۸
📝دربارهٔ نشست
در این سلسله نشستها "دیوان خطائی" را به عنوان نقطه عزیمت کند و کاوهای نظری خویش در نسبت با "تُراث حکمی" در جهان قرار خواهیم داد و درباره این موضوع بحث خواهیم کرد که "دیوان خطائی" در کجای جغرافیای مباحث ذوقی، حِکمی، باطنی، عرفانی و شهودی قرار میگیرد؟
سپس درباره اهمیت حکمت شیعی در بستر زبان ترکی و بسط آن از سوی ایران به سمت اروپا از طریق آناتولی تا بالکان و کرانههای دریای آدریاتیک به کنکاش خواهیم پرداخت.
ما به دنبال خوانش متن دیوان خطائی هستیم و میخواهیم به زبان هرمنوتیکی دیوان را مورد استنطاق قرار دهیم و مبتنی بر آن ببینیم شاه اسماعیل خطائی دارای چه چارچوب فکری و حِکمی و نظری بوده است. زیرا در روایتهای موجود از تحولات تصوف و حکمت و عرفان در اردبیل و آذربایجان و ایران هیچ اشارهای به "دیدگاههای حکمی" شاه اسماعیل مبتنی بر "دیوان خطائی" نشده است.
@bashgahandishe
سلسله نشستهای سنت خطائی در بستر تحولات جهانی "حکمت ذوقی"
نشست نخست
با ارائهٔ
سیدجواد میری
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت۱۴۰۴
ساعت ۱۸
📝دربارهٔ نشست
در این سلسله نشستها "دیوان خطائی" را به عنوان نقطه عزیمت کند و کاوهای نظری خویش در نسبت با "تُراث حکمی" در جهان قرار خواهیم داد و درباره این موضوع بحث خواهیم کرد که "دیوان خطائی" در کجای جغرافیای مباحث ذوقی، حِکمی، باطنی، عرفانی و شهودی قرار میگیرد؟
سپس درباره اهمیت حکمت شیعی در بستر زبان ترکی و بسط آن از سوی ایران به سمت اروپا از طریق آناتولی تا بالکان و کرانههای دریای آدریاتیک به کنکاش خواهیم پرداخت.
ما به دنبال خوانش متن دیوان خطائی هستیم و میخواهیم به زبان هرمنوتیکی دیوان را مورد استنطاق قرار دهیم و مبتنی بر آن ببینیم شاه اسماعیل خطائی دارای چه چارچوب فکری و حِکمی و نظری بوده است. زیرا در روایتهای موجود از تحولات تصوف و حکمت و عرفان در اردبیل و آذربایجان و ایران هیچ اشارهای به "دیدگاههای حکمی" شاه اسماعیل مبتنی بر "دیوان خطائی" نشده است.
@bashgahandishe
.
رونماییِ کتابِ
دستنوشتهها
یادداشتهای مرحوم ذوالمجد طباطبایی از جلسات خصوصی جلسات علامه طباطبایی و پروفسور کربن
با حضورِ
محمدحسین قدوسی
جمعه
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸
نمایشگاه کتاب تهران
غرفه انجمن ناشران انقلاب اسلامی
@bashgahandishe
رونماییِ کتابِ
دستنوشتهها
یادداشتهای مرحوم ذوالمجد طباطبایی از جلسات خصوصی جلسات علامه طباطبایی و پروفسور کربن
با حضورِ
محمدحسین قدوسی
جمعه
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸
نمایشگاه کتاب تهران
غرفه انجمن ناشران انقلاب اسلامی
@bashgahandishe
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▪️
◾️ در سوگِ حشمتپور، آموزگار عشق و اشراق
محمدحسین حشمتپور، استاد پرتکاپوی شماری از متنهای عربی حکمت، کلام و اشراق به زبانِ فارسی، در پیِ نارسایی مغزی شب گذشته (۱۹ اردیبهشت ماه) درگذشت.
وی سال ۱۳۳۱ در مشهد به دنیا آمد، اما روزهای کودکی تا میانهی دبستان را در تهران به سر آورد و سپس به مشهد بازگشت. گویا تبار خانوادگی او به دخترِ سید عبدالغفار مازندرانی (آموختهی نجف) میرسد.
حشمتپور در فقه و اصول، شاگرد سید محمدهادی میلانی و حسین وحید خراسانی بود، ادبیات را در مشهد نزد ادیب نیشابوری آموخت و درسهای حکمت و عرفان اسلامی را در قم نزد حسنِ حسنزاده آملی و عبدالله جوادی آملی فراگرفت. با این همه، او هرگز جامهی روحانیان به تن نکرد، «فقط می دانم اتفاقی افتاد که مرا از لباس پوشیدن منصرف کرد» (اینجا👉)، و چنانچه خود به روشنی بازگفته است: «خوب است بدانید که من هیچ وقت در حوزه ثبت نام رسمی [هم] نکردم و الان هم هیچ مدرک حوزوی ندارم.» (اینجا👉) همچنین، او به راهنمایی پدرش از گرفتن یارانههای آموزشی پرهیز داشت، و هماین رویکرد، گذران زندگی را گاه برای او بسیار سخت میکرد.
پس از انقلاب در آغاز راهاندازی دانشگاه تربیت مدرس از پیِ رایزنی با «آقای وحید، آقای لاریجانی و پدرش»، به آنجا رفت، و پس از دگردیسی آن دانشگاه، کار آموزشی خود را تا هنگام بازنشستگی (۶۵ سالگی) در دانشگاه قم دنبال کرد.
گرایش او به بازخوانی کتابهای عربی حکمت و اشراق، به ویژه، فارابی (المله)، بخشهای گوناگون شفای بوعلی (الهیات، ریاضیات، منطق، طبیعیات، نفس)، سهروردی (تلویحات)، قطبالدین شیرازی (شرح حکمتِ اشراق)، و صدرای شیرازی (اسرارِ آیات، حدوث، مبدأ و معاد، و شواهد الربوبیه) و بسیاری از نگارشهای دیگر، او را چونان آموزگاری دلبستهی دانش و دانشوری شناساند. هر چند، گرایش ویژه به همگرا ساختن متن با آموزههای چیره در سنت آموزشی (فقه و شریعت)، او را از کاربست روششناسی سنجشی و بازنگرانه در متنها بازمیداشت؛ روش او در خواندن متن، بازنمای شیوهای بود که در گذر سدهها (دستِ کم از صفویه) به روزگار ما رسیده است.
حشمتپور گرایشی به نوشتن نداشت، و به دشواری میتوان چند نوشته به خامهی او بازیافت؛ با این همه، صدای رسای او در بازخوانی دهها متن حکمی، یادگار ارزشمندی است که زیر این گنبد گردنده از او به جای خواهد ماند.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/
◾️ در سوگِ حشمتپور، آموزگار عشق و اشراق
محمدحسین حشمتپور، استاد پرتکاپوی شماری از متنهای عربی حکمت، کلام و اشراق به زبانِ فارسی، در پیِ نارسایی مغزی شب گذشته (۱۹ اردیبهشت ماه) درگذشت.
وی سال ۱۳۳۱ در مشهد به دنیا آمد، اما روزهای کودکی تا میانهی دبستان را در تهران به سر آورد و سپس به مشهد بازگشت. گویا تبار خانوادگی او به دخترِ سید عبدالغفار مازندرانی (آموختهی نجف) میرسد.
حشمتپور در فقه و اصول، شاگرد سید محمدهادی میلانی و حسین وحید خراسانی بود، ادبیات را در مشهد نزد ادیب نیشابوری آموخت و درسهای حکمت و عرفان اسلامی را در قم نزد حسنِ حسنزاده آملی و عبدالله جوادی آملی فراگرفت. با این همه، او هرگز جامهی روحانیان به تن نکرد، «فقط می دانم اتفاقی افتاد که مرا از لباس پوشیدن منصرف کرد» (اینجا👉)، و چنانچه خود به روشنی بازگفته است: «خوب است بدانید که من هیچ وقت در حوزه ثبت نام رسمی [هم] نکردم و الان هم هیچ مدرک حوزوی ندارم.» (اینجا👉) همچنین، او به راهنمایی پدرش از گرفتن یارانههای آموزشی پرهیز داشت، و هماین رویکرد، گذران زندگی را گاه برای او بسیار سخت میکرد.
پس از انقلاب در آغاز راهاندازی دانشگاه تربیت مدرس از پیِ رایزنی با «آقای وحید، آقای لاریجانی و پدرش»، به آنجا رفت، و پس از دگردیسی آن دانشگاه، کار آموزشی خود را تا هنگام بازنشستگی (۶۵ سالگی) در دانشگاه قم دنبال کرد.
گرایش او به بازخوانی کتابهای عربی حکمت و اشراق، به ویژه، فارابی (المله)، بخشهای گوناگون شفای بوعلی (الهیات، ریاضیات، منطق، طبیعیات، نفس)، سهروردی (تلویحات)، قطبالدین شیرازی (شرح حکمتِ اشراق)، و صدرای شیرازی (اسرارِ آیات، حدوث، مبدأ و معاد، و شواهد الربوبیه) و بسیاری از نگارشهای دیگر، او را چونان آموزگاری دلبستهی دانش و دانشوری شناساند. هر چند، گرایش ویژه به همگرا ساختن متن با آموزههای چیره در سنت آموزشی (فقه و شریعت)، او را از کاربست روششناسی سنجشی و بازنگرانه در متنها بازمیداشت؛ روش او در خواندن متن، بازنمای شیوهای بود که در گذر سدهها (دستِ کم از صفویه) به روزگار ما رسیده است.
حشمتپور گرایشی به نوشتن نداشت، و به دشواری میتوان چند نوشته به خامهی او بازیافت؛ با این همه، صدای رسای او در بازخوانی دهها متن حکمی، یادگار ارزشمندی است که زیر این گنبد گردنده از او به جای خواهد ماند.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/
.
گفتوگویی دربارهٔ کتاب
تکشاخ؛ یک مدل اقتصادی-سیاسی
بر مبنای سوسیالیسم
با حضورِ
بیژن صباغ
میلاد عمرانی
۲۵اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
فقط به صورت آنلاین
این کتاب تلاشی است برای معرفی یکی از معروفترین مدلهای اقتصاد سوسیالیستی که بر مبنای برنامهریزی استوار است؛ اما برای مخاطبان فارسیزبان تا حد زیادی ناآشنا است. این مدل نخستین بار در دهه نود میلادی در کتابی به نام «پیش به سوی سوسیالیسمی نوین در انگلستان» منتشر شد و ترجمهٔ آن طی سالها و دهههای بعد در دیگر کشورها به چاپ رسید. طراحان این مدل توانستند با انتشار کتابی که مبنا و ایدهٔ مرکزی کتاب حاضر است، نظریهٔ ارزش کار را به صحنه بازگردانند.
ایدهٔ مرکزی این پروژه، برنامهای است برای ایجاد روابط اجتماعی میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، بر مبنای ارزش حاصل از کار بهگونهای که با حذف میانجی بازار، که عملکردی ضرورتاً پرهرج و مرج دارد، نیاز صنعت و مصرفکنندگان با استفاده از سیستم مکانیزه، بهطور مستقیم از سوی تولیدکنندگان شناسایی شده و به آن پاسخی آگاهانه داده شود. این نوع مدلسازی از سوسیالیسم به سایبرسوسیالیسم معروف است.
@eghtesadesiasischool
@bashgahandishe
گفتوگویی دربارهٔ کتاب
تکشاخ؛ یک مدل اقتصادی-سیاسی
بر مبنای سوسیالیسم
با حضورِ
بیژن صباغ
میلاد عمرانی
۲۵اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
فقط به صورت آنلاین
این کتاب تلاشی است برای معرفی یکی از معروفترین مدلهای اقتصاد سوسیالیستی که بر مبنای برنامهریزی استوار است؛ اما برای مخاطبان فارسیزبان تا حد زیادی ناآشنا است. این مدل نخستین بار در دهه نود میلادی در کتابی به نام «پیش به سوی سوسیالیسمی نوین در انگلستان» منتشر شد و ترجمهٔ آن طی سالها و دهههای بعد در دیگر کشورها به چاپ رسید. طراحان این مدل توانستند با انتشار کتابی که مبنا و ایدهٔ مرکزی کتاب حاضر است، نظریهٔ ارزش کار را به صحنه بازگردانند.
ایدهٔ مرکزی این پروژه، برنامهای است برای ایجاد روابط اجتماعی میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، بر مبنای ارزش حاصل از کار بهگونهای که با حذف میانجی بازار، که عملکردی ضرورتاً پرهرج و مرج دارد، نیاز صنعت و مصرفکنندگان با استفاده از سیستم مکانیزه، بهطور مستقیم از سوی تولیدکنندگان شناسایی شده و به آن پاسخی آگاهانه داده شود. این نوع مدلسازی از سوسیالیسم به سایبرسوسیالیسم معروف است.
@eghtesadesiasischool
@bashgahandishe
Forwarded from مدرسهٔ مطالعات اجرا | باشگاهاندیشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
مدرسه مطالعات اجرا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست یازدهم تاریخ شفاهی تئاتر ایران
آیینِ هولناکِ قدرت
بازخوانی اجرای «سلطان» اثر استوارت کان از گروه تئاتر آیین؛ سال ۱۳۷۷
با حضور
داوود دانشور
منصور براهیمی
و جمعی از هنرمندان حاضر در این اجرا
دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه
#مطالعات_اجرا #تاریخشفاهیتئاتر #آیین_هولناک_قدرت #سلطان #استورات_کان #دانشور #براهیمی #باشگاه_اندیشه
@ejraaschool
@bashgahandishe
مدرسه مطالعات اجرا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست یازدهم تاریخ شفاهی تئاتر ایران
آیینِ هولناکِ قدرت
بازخوانی اجرای «سلطان» اثر استوارت کان از گروه تئاتر آیین؛ سال ۱۳۷۷
با حضور
داوود دانشور
منصور براهیمی
و جمعی از هنرمندان حاضر در این اجرا
دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه
#مطالعات_اجرا #تاریخشفاهیتئاتر #آیین_هولناک_قدرت #سلطان #استورات_کان #دانشور #براهیمی #باشگاه_اندیشه
@ejraaschool
@bashgahandishe
Forwarded from مدرسهٔ مطالعات اجرا | باشگاهاندیشه
.
اجرا، بازآفرینی است؛ همواره چیزی را تکرار میکند اما هیچگاه کاملاً تکراری نیست.
(Between Theater and Anthropology)
@bashgahandishe
@ejraaschool
اجرا، بازآفرینی است؛ همواره چیزی را تکرار میکند اما هیچگاه کاملاً تکراری نیست.
(Between Theater and Anthropology)
@bashgahandishe
@ejraaschool
.
مدرسه مطالعات اجرا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست یازدهم تاریخ شفاهی تئاتر ایران
آیینِ هولناکِ قدرت
بازخوانی اجرای «سلطان» اثر استوارت کان از گروه تئاتر آیین؛ سال ۱۳۷۷
با حضور
داوود دانشور
منصور براهیمی
و جمعی از هنرمندان حاضر در این اجرا
دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه
#مطالعات_اجرا #تاریخشفاهیتئاتر #آیین_هولناک_قدرت #سلطان #استورات_کان #دانشور #براهیمی #باشگاه_اندیشه
@ejraaschool
@bashgahandishe
مدرسه مطالعات اجرا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست یازدهم تاریخ شفاهی تئاتر ایران
آیینِ هولناکِ قدرت
بازخوانی اجرای «سلطان» اثر استوارت کان از گروه تئاتر آیین؛ سال ۱۳۷۷
با حضور
داوود دانشور
منصور براهیمی
و جمعی از هنرمندان حاضر در این اجرا
دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه
#مطالعات_اجرا #تاریخشفاهیتئاتر #آیین_هولناک_قدرت #سلطان #استورات_کان #دانشور #براهیمی #باشگاه_اندیشه
@ejraaschool
@bashgahandishe
Forwarded from مدرسهٔ مطالعات هویت | باشگاهاندیشه
امیل دورکیم:
هویت جمعی از پیوندهای اخلاقی، باورهای مشترک و آیینهای اجتماعی شکل میگیرد؛ نه از صرف حضور فیزیکی در کنار یکدیگر.
@howiatschool
@bashgahandishe
هویت جمعی از پیوندهای اخلاقی، باورهای مشترک و آیینهای اجتماعی شکل میگیرد؛ نه از صرف حضور فیزیکی در کنار یکدیگر.
@howiatschool
@bashgahandishe
Forwarded from جمهوری فلسفه و ادبیات
.
🔹نشست حضوری «نقد و گفتوگو دربارهٔ کتاب کارستان سخن؛ درهمتنیدگی تخیل و واقعیت در شاهنامه»
با حضور:
محمد دهقانی
امیر مازیار
ندا غیاثی (نویسندهٔ کتاب)
🔹یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰-۱۸
🔹تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نایبی، پلاک ۲۳ (نقشهٔ گوگل)
کارستان سخن درآمدی است برای درک جهان متن شاهنامه و کارکردهای آن بدین مقصود که با عبور از دوگانۀ تاریخ-ادبیات، که در تفسیر متن غالب بوده، طرحی تازه برای رویارویی با «سخن» فردوسی به دست دهد. نویسنده در ابتدا با رویکردی هرمنوتیکی کوشیده نسبت متن را با تاریخ و ادبیات یا بهطور کلیتر واقعیت و تخیل روشن کند و نشان دهد که امر تخیلی-ادبی امری غیرواقعی نیست و ازاینرو «روایت ادبی» شاهنامه راهی به حقیقت دارد.
سپس، با تکیه بر همین رویکرد و تجزیه و تحلیل متن شاهنامه و شاکلۀ روایی و استعاری آن به بررسی شیوۀ روایت (بازسازی خیالی) گذشته در شاهنامه پرداخته و اهمیت شناختی-اخلاقی آن را تشریح کرده است.
* شرکت در این نشست برای همهٔ علاقهمندان آزاد و رایگان است.
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
🔹نشست حضوری «نقد و گفتوگو دربارهٔ کتاب کارستان سخن؛ درهمتنیدگی تخیل و واقعیت در شاهنامه»
با حضور:
محمد دهقانی
امیر مازیار
ندا غیاثی (نویسندهٔ کتاب)
🔹یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰-۱۸
🔹تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نایبی، پلاک ۲۳ (نقشهٔ گوگل)
کارستان سخن درآمدی است برای درک جهان متن شاهنامه و کارکردهای آن بدین مقصود که با عبور از دوگانۀ تاریخ-ادبیات، که در تفسیر متن غالب بوده، طرحی تازه برای رویارویی با «سخن» فردوسی به دست دهد. نویسنده در ابتدا با رویکردی هرمنوتیکی کوشیده نسبت متن را با تاریخ و ادبیات یا بهطور کلیتر واقعیت و تخیل روشن کند و نشان دهد که امر تخیلی-ادبی امری غیرواقعی نیست و ازاینرو «روایت ادبی» شاهنامه راهی به حقیقت دارد.
سپس، با تکیه بر همین رویکرد و تجزیه و تحلیل متن شاهنامه و شاکلۀ روایی و استعاری آن به بررسی شیوۀ روایت (بازسازی خیالی) گذشته در شاهنامه پرداخته و اهمیت شناختی-اخلاقی آن را تشریح کرده است.
* شرکت در این نشست برای همهٔ علاقهمندان آزاد و رایگان است.
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
.
مدرسهٔ مطالعات مدرنیته و نقد متافیزیک باشگاه اندیشه برگزار میکند:
دفاع غیرمتافیزیکی رورتی از روشنگری
با ارائهٔ
دکتر مرتضی نوری
پژوهشگر و مترجم فلسفه
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
چهارشنبه
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📝دربارهٔ نشست:
ریچارد رورتی از رهگذر مباحثاتی پیگیر با بسیاری از اندیشمندان مدافع یا منتقد روشنگری، رویکرد جدیدی برای ارزیابی این جنبش پیشنهاد میدهد. این رویکرد عمدتاً مبتنی بر نگرشی پراگماتیستیست که میکوشد حساب اعتبار ارزشهای روشنگری را از اعتبار دفاعیههای فلسفی و نظریِ آن جدا کند. به زعم او، این راهکار میتواند ارزشهای پایۀ روشنگری _ از جمله آزادی، برابری و همبستگی انسانی _ را از لرزشهای گاه و بیگاهِ دستگاههای عریض و طویل فلسفی مصون بدارد. این رویکرد، افزون بر این، میتواند از تأثیر رویکردهای رِوایی بر گسترش همبستگی انسانی پرده بردارد و نقش انکارناپذیر چهرههای بیرون از قلمرو فلسفه، یعنی هنرمندان و رماننویسان، را برجسته کند.
@bashgahandishe
مدرسهٔ مطالعات مدرنیته و نقد متافیزیک باشگاه اندیشه برگزار میکند:
دفاع غیرمتافیزیکی رورتی از روشنگری
با ارائهٔ
دکتر مرتضی نوری
پژوهشگر و مترجم فلسفه
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
چهارشنبه
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📝دربارهٔ نشست:
ریچارد رورتی از رهگذر مباحثاتی پیگیر با بسیاری از اندیشمندان مدافع یا منتقد روشنگری، رویکرد جدیدی برای ارزیابی این جنبش پیشنهاد میدهد. این رویکرد عمدتاً مبتنی بر نگرشی پراگماتیستیست که میکوشد حساب اعتبار ارزشهای روشنگری را از اعتبار دفاعیههای فلسفی و نظریِ آن جدا کند. به زعم او، این راهکار میتواند ارزشهای پایۀ روشنگری _ از جمله آزادی، برابری و همبستگی انسانی _ را از لرزشهای گاه و بیگاهِ دستگاههای عریض و طویل فلسفی مصون بدارد. این رویکرد، افزون بر این، میتواند از تأثیر رویکردهای رِوایی بر گسترش همبستگی انسانی پرده بردارد و نقش انکارناپذیر چهرههای بیرون از قلمرو فلسفه، یعنی هنرمندان و رماننویسان، را برجسته کند.
@bashgahandishe
تکشاخ در آینهی نقد:
گفتوگو با بیژن صباغ دربارهی یک مدل سوسیالیستی برای برنامهریزی اقتصادی
در ادامهی سلسلهنشستهای مدرسهی نقد اقتصاد سیاسی باشگاه اندیشه، جلسهای به نقد و بررسی کتاب تکشاخ، نوشتهی بیژن صباغ، اختصاص یافت. این کتاب تلاشی است برای ارائهی الگویی نوین در برنامهریزی اقتصادی بر مبنای سوسیالیسم، و در پاسخ به خلأ نظری و راهبردی نیروهای چپ در مواجهه با بحرانهای اخیر ایران نوشته شده است. آنچه در این گزارش میخوانید، گفتوگوی مستقیم میان میلاد عمرانی، دبیر مدرسهی مطالعات نقد اقتصاد سیاسی، و نویسندهی کتاب است؛ گفتوگویی که در آن سؤالاتی بنیادی دربارهی ساختار نظری، امکانپذیری عملی و نسبت الگوی پیشنهادی کتاب با تجربهی تاریخی سوسیالیسم مطرح میشود.
میلاد عمرانی: انگیزهی اصلی شما برای نوشتن این کتاب چه بود؟
بیژن صباغ: بعد از اعتراضات شهریور ۱۴۰۱، شاهد بودم که هیچیک از نیروهای چپ موجود، پاسخی سوسیالیستی برای وضعیت ارائه ندادند. حتی در فضای موجود ایران، بسیاری از نیروهای چپ نیز الگوهای لیبرالی را پذیرفته بودند. بنابراین، تصمیم گرفتم کتاب تکشاخ را با الهام از کتاب پیشسوی یک سوسیالیسم مدرن بنویسم تا تصویری اولیه از یک پاسخ سوسیالیستی به وضعیت ارائه دهم.
میلاد عمرانی: چارچوب فکری و نظری کتاب چیست؟
بیژن صباغ: این کتاب تلاش دارد الگویی برای برنامهریزی سوسیالیستی در سطح اقتصاد خرد و کلان ارائه دهد. برخلاف الگوی مشارکتی که سعی میکند درون مناسبات سرمایهداری و بهشکل خرد در کارخانهها فضای دموکراتیکی برای کارگران ایجاد کند، و همچنین برخلاف برنامهریزی مبتنی بر بازار که تعیین قیمت و توزیع درآمد را به مکانیزمهای بازار واگذار میکند، الگوی پیشنهادی من مبتنی بر برنامهریزی متمرکز سوسیالیستی است. این الگو نه در سرمایهداری، بلکه پس از یک انقلاب سوسیالیستی قابل اجراست. میتوان گفت سیستم برنامهریزی تکشاخ در مناسبات سوسیالیستی، فضایی شبهبازار ایجاد میکند.
میلاد عمرانی: نسبت این سیستم با بازار بهعنوان مکانیزم شناسایی قیمتها در مناسبات سرمایهداری چیست؟ با توجه به اینکه در جامعهی سوسیالیستی دیگر بازاری برای کشف قیمتها وجود ندارد، شبهبازاری که شما مطرح میکنید، صرفاً اشتراک لفظی با بازار دارد. بنابراین، مکانیزم عملی برنامهی شما چیست و چه جایگزینی برای بازار ارائه میکند؟
بیژن صباغ: یکی از مشکلات بازار در سرمایهداری این است که عوامل متعدد و مبهمی بر قیمتگذاری تأثیر میگذارند و برنامهریز کنترلی بر تطابق قیمت با ارزش واقعی کالاها ندارد. در نتیجه، قیمتها معمولاً به یک میانگین اتفاقی میرسند که تحت تأثیر همان عوامل نامشخص است و ممکن است فردا تغییر کند. اما در تکشاخ، فضای شبهبازار به گونهای طراحی شده که تمامی ابهامات و عوامل انحرافزا از بین میروند. در این فضا، قیمت دقیقاً با ارزش کالا منطبق میشود، چراکه همهی کالاها و فرایند تولید آنها برای شورایی که مسئول برنامهریزی و کنترل است، کاملاً شفاف و قابل رؤیت است. در واقع، بازار در اینجا مکانیزم نیست، بلکه فضاست.
میلاد عمرانی: برنامهی شما چه پاسخی به چالشهایی میدهد که شوروی، بهعنوان کشوری که تجربهی انقلاب سوسیالیستی را پشت سر گذاشته، با آنها مواجه بود؟ اگر برنامهی شما نتواند با واقعیت تاریخی پیوند بخورد و با چالشهای اساسی درگیر نشود، تبدیل به یک نظرورزی تخیلی و سترون میشود.
بیژن صباغ: بله، این درست است که برنامهی من بر مبنای جامعهی سوسیالیستی طراحی شده، و از این نظر میتوان آن را تخیلی دانست. اما این تخیل، صرفاً نظرورزی نیست. نمونههایی از این برنامه در دوران آلنده در شیلی پیادهسازی شد (گرچه با کودتا متوقف شد)، و در برخی بخشهای شوروی نیز اجرا شد و موفق بود. دربارهی شوروی باید گفت که این کشور از همان ابتدا مسیر سوسیالیسم را در پیش نگرفت. بهجای سوسیالیستی کردن زمینهای کشاورزی، آنها را میان دهقانان تقسیم کرد تا حمایتشان را جلب کند. سپس، با اجرای برنامهی توسعهی صنعتی (نپ) و در ادامه، روی کار آمدن استالین، روشن شد که شوروی در واقع یک سرمایهداری دولتی است و نه یک دولت سوسیالیستی برآمده از جامعهای سوسیالیستی. با این حال، در جاهایی که صنایع بزرگ و سنگین ملی شدند، برنامهریزی اقتصادی ـ با وجود نقدهایی که تروتسکی به آن وارد میکرد ـ مؤثر واقع شد.
@bashgahandishe
گفتوگو با بیژن صباغ دربارهی یک مدل سوسیالیستی برای برنامهریزی اقتصادی
در ادامهی سلسلهنشستهای مدرسهی نقد اقتصاد سیاسی باشگاه اندیشه، جلسهای به نقد و بررسی کتاب تکشاخ، نوشتهی بیژن صباغ، اختصاص یافت. این کتاب تلاشی است برای ارائهی الگویی نوین در برنامهریزی اقتصادی بر مبنای سوسیالیسم، و در پاسخ به خلأ نظری و راهبردی نیروهای چپ در مواجهه با بحرانهای اخیر ایران نوشته شده است. آنچه در این گزارش میخوانید، گفتوگوی مستقیم میان میلاد عمرانی، دبیر مدرسهی مطالعات نقد اقتصاد سیاسی، و نویسندهی کتاب است؛ گفتوگویی که در آن سؤالاتی بنیادی دربارهی ساختار نظری، امکانپذیری عملی و نسبت الگوی پیشنهادی کتاب با تجربهی تاریخی سوسیالیسم مطرح میشود.
میلاد عمرانی: انگیزهی اصلی شما برای نوشتن این کتاب چه بود؟
بیژن صباغ: بعد از اعتراضات شهریور ۱۴۰۱، شاهد بودم که هیچیک از نیروهای چپ موجود، پاسخی سوسیالیستی برای وضعیت ارائه ندادند. حتی در فضای موجود ایران، بسیاری از نیروهای چپ نیز الگوهای لیبرالی را پذیرفته بودند. بنابراین، تصمیم گرفتم کتاب تکشاخ را با الهام از کتاب پیشسوی یک سوسیالیسم مدرن بنویسم تا تصویری اولیه از یک پاسخ سوسیالیستی به وضعیت ارائه دهم.
میلاد عمرانی: چارچوب فکری و نظری کتاب چیست؟
بیژن صباغ: این کتاب تلاش دارد الگویی برای برنامهریزی سوسیالیستی در سطح اقتصاد خرد و کلان ارائه دهد. برخلاف الگوی مشارکتی که سعی میکند درون مناسبات سرمایهداری و بهشکل خرد در کارخانهها فضای دموکراتیکی برای کارگران ایجاد کند، و همچنین برخلاف برنامهریزی مبتنی بر بازار که تعیین قیمت و توزیع درآمد را به مکانیزمهای بازار واگذار میکند، الگوی پیشنهادی من مبتنی بر برنامهریزی متمرکز سوسیالیستی است. این الگو نه در سرمایهداری، بلکه پس از یک انقلاب سوسیالیستی قابل اجراست. میتوان گفت سیستم برنامهریزی تکشاخ در مناسبات سوسیالیستی، فضایی شبهبازار ایجاد میکند.
میلاد عمرانی: نسبت این سیستم با بازار بهعنوان مکانیزم شناسایی قیمتها در مناسبات سرمایهداری چیست؟ با توجه به اینکه در جامعهی سوسیالیستی دیگر بازاری برای کشف قیمتها وجود ندارد، شبهبازاری که شما مطرح میکنید، صرفاً اشتراک لفظی با بازار دارد. بنابراین، مکانیزم عملی برنامهی شما چیست و چه جایگزینی برای بازار ارائه میکند؟
بیژن صباغ: یکی از مشکلات بازار در سرمایهداری این است که عوامل متعدد و مبهمی بر قیمتگذاری تأثیر میگذارند و برنامهریز کنترلی بر تطابق قیمت با ارزش واقعی کالاها ندارد. در نتیجه، قیمتها معمولاً به یک میانگین اتفاقی میرسند که تحت تأثیر همان عوامل نامشخص است و ممکن است فردا تغییر کند. اما در تکشاخ، فضای شبهبازار به گونهای طراحی شده که تمامی ابهامات و عوامل انحرافزا از بین میروند. در این فضا، قیمت دقیقاً با ارزش کالا منطبق میشود، چراکه همهی کالاها و فرایند تولید آنها برای شورایی که مسئول برنامهریزی و کنترل است، کاملاً شفاف و قابل رؤیت است. در واقع، بازار در اینجا مکانیزم نیست، بلکه فضاست.
میلاد عمرانی: برنامهی شما چه پاسخی به چالشهایی میدهد که شوروی، بهعنوان کشوری که تجربهی انقلاب سوسیالیستی را پشت سر گذاشته، با آنها مواجه بود؟ اگر برنامهی شما نتواند با واقعیت تاریخی پیوند بخورد و با چالشهای اساسی درگیر نشود، تبدیل به یک نظرورزی تخیلی و سترون میشود.
بیژن صباغ: بله، این درست است که برنامهی من بر مبنای جامعهی سوسیالیستی طراحی شده، و از این نظر میتوان آن را تخیلی دانست. اما این تخیل، صرفاً نظرورزی نیست. نمونههایی از این برنامه در دوران آلنده در شیلی پیادهسازی شد (گرچه با کودتا متوقف شد)، و در برخی بخشهای شوروی نیز اجرا شد و موفق بود. دربارهی شوروی باید گفت که این کشور از همان ابتدا مسیر سوسیالیسم را در پیش نگرفت. بهجای سوسیالیستی کردن زمینهای کشاورزی، آنها را میان دهقانان تقسیم کرد تا حمایتشان را جلب کند. سپس، با اجرای برنامهی توسعهی صنعتی (نپ) و در ادامه، روی کار آمدن استالین، روشن شد که شوروی در واقع یک سرمایهداری دولتی است و نه یک دولت سوسیالیستی برآمده از جامعهای سوسیالیستی. با این حال، در جاهایی که صنایع بزرگ و سنگین ملی شدند، برنامهریزی اقتصادی ـ با وجود نقدهایی که تروتسکی به آن وارد میکرد ـ مؤثر واقع شد.
@bashgahandishe
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▫️
🖋 خیام در میان ما
«خیام، آی خیام! ...ـ»
خیام در فرهنگ، شعر و ادبیات ما ایرانیان، از هر نگاه، «دیگری» است. آن دیگری، که به هیچ راه و روشی، نمیتوانیم او را به میان خود باز آوریم، یا با او یگانه شویم. هماین که با او یگانه میشویم، از ما میگریزد؛ و در بیگانگی، دوباره به سوی ما بازمیگردد. هماین که به زندگی، دل میبندیم؛ آونگ مرگ را میگرداند و از گذرندگی «آن» و «دم» سخن میگوید؛ و هماین که در اندیشهی مرگ فرو میرویم؛ به بادهای، رستاخیزی برمیانگیزد. چنان که، زندگانیِ سرودانْسرودِ خیام در میان ما، خود پرتوی از رستاخیز است.
ای دوست! بیا! تا غم فردا نخَوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شِمَریم
فردا که از این دیرِ کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان، سر به سَریم
خیام، که ــ به گفتهی داریوش شایگان ــ نه عارف روزگارش بود، نه پیرو سختپای ارسطوییان، و نه شاعرِ سرشناس، به روزگاران (جامی در بهارستان، بخش شعر و شاعری، نام او را حتی در میان ۳۵ شاعر برگزیده نیاورده و ترانهای از او بازننوشته است)؛ ناگهان صاعقهوار در سدهی بیستم درخشیدن آغازید.
زیر بار درخشش ترانههای خیام در آغاز سدهی بیستم، ذکاءالملک فروغی (پدر)، در شمارهی دوم آوریل ۱۹۰۳ی روزنامهی تربیت، او را «شاعرِ فیلسوف» خواند و نوشت: «رباعیات خیام دارای مطالب فلسفه و تصوف است، با بعضی آزادی افکار که علمای آن زمان پسند نکرده، بر او تاخته و تهمت بیدینی به او زدهاند. اما دانشمندان دنیا، امروز او را ولتر مشرق مینامند؛ بلکه بعضی خیام را از ولتر بالاتر میدانند.» این یادداشت، در شمار نخستین بازشناسیهای خیام از پس سدهها در زبان فارسی است.
کارکرد دوگانهی اندیشههای پنهان در ترانههایی که اکنون به نام خیام شناخته و زبانزد است، در دگرگونی نگاه به شعر و ادبیات کارگر افتاد. بازی هدایت در بوف کور با مرگ، یادآور اندیشههای خیام در ترانههای او است و با این بازی، خواست تا به سویهی دیگرگونهی مرگ راه برد. در برابر او، نیما با واسازی پارههای اندیشهی شناور در ترانههای خیام، کوشید تا سویهی پیوستهی آن اندیشهها را در آینهی شعر فارسی بازیابد. برای نمونه، پیوستگی سخن خیام، «این کوزهگر دهر، چنین جام لطیف/ میسازد و باز بر زمین میزندش» را با سخن غزالی در نوشتارِ حکمت مخلوقات، بازجست؛ و نوشت: آیا آن رساله، نباید این رباعی را پدید آورد؟ از دید نیما، اندیشه زایندهی اندیشه است. او که گرایشِ آزاداندیشی در شعر فارسی را شناخته بود، سویهی دگربودگی ترانههای خیام را در دگربودگی شعر فارسی بازشناخت. چرا نباید بپذیریم که مانندِ خیامها، بارها این رباعی را سرودهاند. از دید او، «هیچ شخصی اینقدر متمایز و مجرد یافت نمیشود، و باید این شخصیت بزرگ در پیرامون شخصیتهای دیگر، کموبیش، کوچک و بزرگ و شبیه خودش باشد.» (درباره شعر و شاعری، ص۱۰۲). با این نگاه، ترانههای خیام در آغاز سدهی بیستم، خون تازهای در رگ شعر و ادبیات فارسی دواند.
👉دگرگونیِ شیوهی نوشتن شعر از نگاه دهخدا
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/
🖋 خیام در میان ما
«خیام، آی خیام! ...ـ»
خیام در فرهنگ، شعر و ادبیات ما ایرانیان، از هر نگاه، «دیگری» است. آن دیگری، که به هیچ راه و روشی، نمیتوانیم او را به میان خود باز آوریم، یا با او یگانه شویم. هماین که با او یگانه میشویم، از ما میگریزد؛ و در بیگانگی، دوباره به سوی ما بازمیگردد. هماین که به زندگی، دل میبندیم؛ آونگ مرگ را میگرداند و از گذرندگی «آن» و «دم» سخن میگوید؛ و هماین که در اندیشهی مرگ فرو میرویم؛ به بادهای، رستاخیزی برمیانگیزد. چنان که، زندگانیِ سرودانْسرودِ خیام در میان ما، خود پرتوی از رستاخیز است.
ای دوست! بیا! تا غم فردا نخَوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شِمَریم
فردا که از این دیرِ کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان، سر به سَریم
خیام، که ــ به گفتهی داریوش شایگان ــ نه عارف روزگارش بود، نه پیرو سختپای ارسطوییان، و نه شاعرِ سرشناس، به روزگاران (جامی در بهارستان، بخش شعر و شاعری، نام او را حتی در میان ۳۵ شاعر برگزیده نیاورده و ترانهای از او بازننوشته است)؛ ناگهان صاعقهوار در سدهی بیستم درخشیدن آغازید.
زیر بار درخشش ترانههای خیام در آغاز سدهی بیستم، ذکاءالملک فروغی (پدر)، در شمارهی دوم آوریل ۱۹۰۳ی روزنامهی تربیت، او را «شاعرِ فیلسوف» خواند و نوشت: «رباعیات خیام دارای مطالب فلسفه و تصوف است، با بعضی آزادی افکار که علمای آن زمان پسند نکرده، بر او تاخته و تهمت بیدینی به او زدهاند. اما دانشمندان دنیا، امروز او را ولتر مشرق مینامند؛ بلکه بعضی خیام را از ولتر بالاتر میدانند.» این یادداشت، در شمار نخستین بازشناسیهای خیام از پس سدهها در زبان فارسی است.
کارکرد دوگانهی اندیشههای پنهان در ترانههایی که اکنون به نام خیام شناخته و زبانزد است، در دگرگونی نگاه به شعر و ادبیات کارگر افتاد. بازی هدایت در بوف کور با مرگ، یادآور اندیشههای خیام در ترانههای او است و با این بازی، خواست تا به سویهی دیگرگونهی مرگ راه برد. در برابر او، نیما با واسازی پارههای اندیشهی شناور در ترانههای خیام، کوشید تا سویهی پیوستهی آن اندیشهها را در آینهی شعر فارسی بازیابد. برای نمونه، پیوستگی سخن خیام، «این کوزهگر دهر، چنین جام لطیف/ میسازد و باز بر زمین میزندش» را با سخن غزالی در نوشتارِ حکمت مخلوقات، بازجست؛ و نوشت: آیا آن رساله، نباید این رباعی را پدید آورد؟ از دید نیما، اندیشه زایندهی اندیشه است. او که گرایشِ آزاداندیشی در شعر فارسی را شناخته بود، سویهی دگربودگی ترانههای خیام را در دگربودگی شعر فارسی بازشناخت. چرا نباید بپذیریم که مانندِ خیامها، بارها این رباعی را سرودهاند. از دید او، «هیچ شخصی اینقدر متمایز و مجرد یافت نمیشود، و باید این شخصیت بزرگ در پیرامون شخصیتهای دیگر، کموبیش، کوچک و بزرگ و شبیه خودش باشد.» (درباره شعر و شاعری، ص۱۰۲). با این نگاه، ترانههای خیام در آغاز سدهی بیستم، خون تازهای در رگ شعر و ادبیات فارسی دواند.
👉دگرگونیِ شیوهی نوشتن شعر از نگاه دهخدا
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://www.tgoop.com/OnPersianLanguage/