Forwarded from بایگانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مدرسه_زندگی_فارسی
#ایمان_فانی
🔸 چرا بعضی شهرها دلگیر، ناهنجار و بیهویت هستند و چاره چیست؟
🎙 ایمان فانی
@bankema کانال بایگانی
#ایمان_فانی
🔸 چرا بعضی شهرها دلگیر، ناهنجار و بیهویت هستند و چاره چیست؟
🎙 ایمان فانی
@bankema کانال بایگانی
Forwarded from موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل
ویژه نامه بنیاد ایران شناسی شعبه استان اردبیل به مناسبت ۴مرداد روز بزرگداشت شیخ صفی الدین اردبیلی در 320صفحه منتشر شد .
پژوهش :محمود محمد هدایتی
در این شماره ویژه نامه میخوانید:
- شیخ صفی الدین اردبیلی
- نگاهی به موضوع سیادت شیخ صفی الدین اردبیلی
- اولین نشان از سیادت صفویان در کتب انساب
- بررسی نسب شیخ صفی
- اهمیت شیخ صفی الدین اردبیلی در تاریخ ،فرهنگ و تمدن تشیع در ایران
- خانه هستی،گذری بر تاریخ عرفان بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی
- درباره شیخ صفیالدین اردبیلی
- مقامات شیخ صفی الدین اردبیلی
- مزار برادر و نوه شیخ صفوی الدین اردبیلی در لبنان و فلسطین
- سیادت و تشیع صفویان در دوره پیش ازسلطنت
- رویکرد سیاسی شیخ زاهد گیلانی و شیخ صفی الدین اردبیلی از منظر متون تاریخی
- باز خوانی اعتقادات شیعی در پارچه آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی اثر غیاث الدین علی یزدی
https://www.tgoop.com/ardabil341
پژوهش :محمود محمد هدایتی
در این شماره ویژه نامه میخوانید:
- شیخ صفی الدین اردبیلی
- نگاهی به موضوع سیادت شیخ صفی الدین اردبیلی
- اولین نشان از سیادت صفویان در کتب انساب
- بررسی نسب شیخ صفی
- اهمیت شیخ صفی الدین اردبیلی در تاریخ ،فرهنگ و تمدن تشیع در ایران
- خانه هستی،گذری بر تاریخ عرفان بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی
- درباره شیخ صفیالدین اردبیلی
- مقامات شیخ صفی الدین اردبیلی
- مزار برادر و نوه شیخ صفوی الدین اردبیلی در لبنان و فلسطین
- سیادت و تشیع صفویان در دوره پیش ازسلطنت
- رویکرد سیاسی شیخ زاهد گیلانی و شیخ صفی الدین اردبیلی از منظر متون تاریخی
- باز خوانی اعتقادات شیعی در پارچه آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی اثر غیاث الدین علی یزدی
https://www.tgoop.com/ardabil341
نهضت توسعه؛ کرسی توسعه
محمد زینالی اناری
اخیرا #استاندار_اردبیل از نهضتی برای شکل دادن به #زنجیره_های_توسعه سخن رانده اند.
در سالهای پس از #انقلاب_اسلامی توسعه جایش را از توسعه از بالای شاهی به امری انقلابی برای محرومیت زدایی و عدالت در دیدن همه استان ها داد. در ابتدای قرن فونداسیون توسعه استانهای پیشرو با طرحهای اقتصادی ریخته شده بود و از توسعه پساانقلابی و جهادی هم بهره بردند. در این میان #استان_اردبیل به خاطر نوپا بودن ساختار استانی، الگوی توسعه ریشه دار نداشته، با آمدن و رفتن استانداران اسیر سلایق زیگزاگی شد؛ یکی پل میزد، یکی با هواپیما گاو می آورد، یکی راه آهن می کشید و یکی معدن می زد!
فراتر از کارهای عمرانی و پروژه های سلیقه ای ابتر، توسعه نهضتی فکری است. دهه های گذشته از جایگاه رهبری، سخن از #جنبش_نرم_افزاری و #کرسی_نظریه_پردازی آمد اما خوبان ما جدی نگرفتند. #توسعه دقیقاً باید از #نظریه_پردازی و نهضت های فکری شروع شود تا به الگوی عملیاتی ماندگار تبدیل شود. تا کنون کسی به راز توسعه پی نبرده بود که هر ساختنی و هر بافتنی پیش از این که عملی شود، نیاز به طراحی و نقشه دارد و پیش از اقدامات عملیاتی، نیازمند نهضتی فکری است.
#پساتوسعه پارادایمی انقلابی است که مشابه برخی رویکردهای انقلابی ما ظرفیت را در درون دیده و برای هر محله و منطقه دنبال ظرفیت های درونی و زنجیره های ابتکاری و متکی به هویت آن است. یکی از نظریه پردازانی که توسعه بومی و محلی را مطرح کرده، #میشل_فوکو است که در دانشگاههای بی استخوان استان اردبیل به جای خواندن سخنان وی درباره گفتمان و فهم و نقد موشکافانه نگاه وی درباره ظرفیت های محلی، از سر بیهودگی درباره مسائل خصوصی اش حرف میزنند.
ریشه تمامی نهضتهای فکری و طرح ریزی برای انقلابها و حرکتهای مردمی به ویژه توسعه و پیشرفت را باید در استعدادهای دانشگاه محلی جست. برای این کار، بهترین افرادی که می توانند زنجیره های توسعه را بشناسند، اساتید و پژوهشگرانی است که به جای بیهودگی و استفاده از بریده جرائد برای کرسیه های نظریه پردازی، لازم است که در مورد استان اردبیل اندیشه ورزی کنند و برای پیشرفت آن راهکار بدهند.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری
اخیرا #استاندار_اردبیل از نهضتی برای شکل دادن به #زنجیره_های_توسعه سخن رانده اند.
در سالهای پس از #انقلاب_اسلامی توسعه جایش را از توسعه از بالای شاهی به امری انقلابی برای محرومیت زدایی و عدالت در دیدن همه استان ها داد. در ابتدای قرن فونداسیون توسعه استانهای پیشرو با طرحهای اقتصادی ریخته شده بود و از توسعه پساانقلابی و جهادی هم بهره بردند. در این میان #استان_اردبیل به خاطر نوپا بودن ساختار استانی، الگوی توسعه ریشه دار نداشته، با آمدن و رفتن استانداران اسیر سلایق زیگزاگی شد؛ یکی پل میزد، یکی با هواپیما گاو می آورد، یکی راه آهن می کشید و یکی معدن می زد!
فراتر از کارهای عمرانی و پروژه های سلیقه ای ابتر، توسعه نهضتی فکری است. دهه های گذشته از جایگاه رهبری، سخن از #جنبش_نرم_افزاری و #کرسی_نظریه_پردازی آمد اما خوبان ما جدی نگرفتند. #توسعه دقیقاً باید از #نظریه_پردازی و نهضت های فکری شروع شود تا به الگوی عملیاتی ماندگار تبدیل شود. تا کنون کسی به راز توسعه پی نبرده بود که هر ساختنی و هر بافتنی پیش از این که عملی شود، نیاز به طراحی و نقشه دارد و پیش از اقدامات عملیاتی، نیازمند نهضتی فکری است.
#پساتوسعه پارادایمی انقلابی است که مشابه برخی رویکردهای انقلابی ما ظرفیت را در درون دیده و برای هر محله و منطقه دنبال ظرفیت های درونی و زنجیره های ابتکاری و متکی به هویت آن است. یکی از نظریه پردازانی که توسعه بومی و محلی را مطرح کرده، #میشل_فوکو است که در دانشگاههای بی استخوان استان اردبیل به جای خواندن سخنان وی درباره گفتمان و فهم و نقد موشکافانه نگاه وی درباره ظرفیت های محلی، از سر بیهودگی درباره مسائل خصوصی اش حرف میزنند.
ریشه تمامی نهضتهای فکری و طرح ریزی برای انقلابها و حرکتهای مردمی به ویژه توسعه و پیشرفت را باید در استعدادهای دانشگاه محلی جست. برای این کار، بهترین افرادی که می توانند زنجیره های توسعه را بشناسند، اساتید و پژوهشگرانی است که به جای بیهودگی و استفاده از بریده جرائد برای کرسیه های نظریه پردازی، لازم است که در مورد استان اردبیل اندیشه ورزی کنند و برای پیشرفت آن راهکار بدهند.
@ardabilnote
سرنشین های اردبیل
محمدزینالی اُناری
دیروز یک سمند سورن پلاک قرمز جلوی خودروی من راه می رفت. به گمانم در پایان وقت اداری حامل یکی از مدیران اردبیل به منزلش بود. سرنشین با ابهت و کرامت خاصی نشسته بود و باد در غبغبش می وزید تا سیخ نشسته و به منظره جلویی نگاه کند. راننده هم در برخی جاها سرعت را کند می کرد تا فرد مورد نظر با استراحت مطلق به منزل برسد و خدای نکرده اهل منزل را از عجله راننده یا نهیبی که از دست اندازهای خیابان های شهر بر می خیزد رنجور نسازد. اردبیل مانند مادری مهربان ناز یک سری مدیر را این گونه می کشد که با دانش والای خود در این شهر سرنشین شده اند، در حالی که در آمد سرانه اش نصف میانگین کشوری است و در خودکشی به دنبال رکورد شکنی است!
سرنشین ها، علاقه عجیبی به اتاق های با درب چرمی دارند، علاقه عجیبی به سخنرانی و گفتمان سازی دارند، علاقه عجیبی به تهیه خبر از برنامه زنده تلویزیونی دارند، علاقه عجیبی به خودروهای دولت دارند، علاقه عجیبی به منشی و بادیگارد دارند، علاقه عجیبی به زندگی استثنایی دارند و علاقه عجیبی به نصیحت دیگران و اعمال سلیقه در سرنوشت مردم دارند. یادم هست که یکی از این در دهه هشتاد مدیر من بود و حتی در زندگی خصوصی کارکنان هم سرک می کشید و برای دلیل خاموشی گوشی تلفن من هم تبیین ارائه می داد.
انقلاب اسلامی، با شعار رفع محرومیت و برکنی ریشه استضعاف در جامعه آمد و کوخ نشین را به کاخ نشین ترجیح می داد. این اقدامی است که پیامبران هم انجام می دادند و زندگی با برده های ستم کشیده را به عزت و در دست داشتن ماه و خورشید ترجیح می دادند. به جای آن که سرنشین شهر باشند، پایین نشین بودند با مردم و کارشان برکت دادن خرما سفره مهمانی مردم بود نه دستورالعمل نوشتن برای کاهش وعده های غذایی! چیزی که عملاً با نصف شدن سرانه اقتصادی استان اردبیل و وخیم شدن حال و روز روانی بخشی از مردم رخ داده است.
سرنشین ها از مردم پایین نشین، شهروندان محروم، کارگران یقه آبی، کارمندان رده پایین و غیره دوری می جویند و در اتاق طبقه بالای ادارات محصورند که مثل معابد چغازنبیل هزاران پله می خورد تا به نزدیکی خدا برسد ( البته نه در مراحل معنوی که در پله های مادی)! سرنشین ها ادامه دهنده همان جدایی گزینی از آحاد مردم اند که در کاپیتولاسیون و سایر طرح های طاغوتی بود و این مردم علیه آن قیام کردند و شعارهای انقلابی در منکوب کردن جدایی از مردم و پیوستن به گروه های محرومین بود.
سرنشین ها طوری در صندلی لم می دهند و از مراسم های خود گزارش می دهند که آدم تعجب می کند این ها با شعارهای انقلابی می آیند و می روند و خود را مرید امامت، ولایت و رهرو نبوت می دانند، اما عملاً در اردبیل چه رخ داده جز عقب ماندگی و حسرت؟! اما تعجب من از این موضوع عقب ماندگی و مشکلات روزافزون اردبیل نیست که بسیاری از آن ها ساختاری بوده و با تلاش مدیران به این زودی مرتفع نمی شوند. تعجب من از این دوگانگی انقلابی و خودبزرگ بینی در برخی مدیران هست که گاه در خیابان به صورت سرنشین یا در سکونت جستن در بالای شهر با مانور بادیگاردها به دورشان می بینم. اگر انقلابی هستند و باید پایین نشین باشند، پس این سرنشین شدن و بادیگاردها برای چیست؟
به نظرم یکی از مسئولیت های اصلی یک استاندار یا مدیر فرهنگی استان که اشعار به دولت انقلابی دارند، به جای تبدیل کردن تبیین انقلابی بودن به سخنرانی های کذایی ریشه این نوع سرنشین شدن در مدیران شان را در عمل بزنند.
محمدزینالی اُناری
دیروز یک سمند سورن پلاک قرمز جلوی خودروی من راه می رفت. به گمانم در پایان وقت اداری حامل یکی از مدیران اردبیل به منزلش بود. سرنشین با ابهت و کرامت خاصی نشسته بود و باد در غبغبش می وزید تا سیخ نشسته و به منظره جلویی نگاه کند. راننده هم در برخی جاها سرعت را کند می کرد تا فرد مورد نظر با استراحت مطلق به منزل برسد و خدای نکرده اهل منزل را از عجله راننده یا نهیبی که از دست اندازهای خیابان های شهر بر می خیزد رنجور نسازد. اردبیل مانند مادری مهربان ناز یک سری مدیر را این گونه می کشد که با دانش والای خود در این شهر سرنشین شده اند، در حالی که در آمد سرانه اش نصف میانگین کشوری است و در خودکشی به دنبال رکورد شکنی است!
سرنشین ها، علاقه عجیبی به اتاق های با درب چرمی دارند، علاقه عجیبی به سخنرانی و گفتمان سازی دارند، علاقه عجیبی به تهیه خبر از برنامه زنده تلویزیونی دارند، علاقه عجیبی به خودروهای دولت دارند، علاقه عجیبی به منشی و بادیگارد دارند، علاقه عجیبی به زندگی استثنایی دارند و علاقه عجیبی به نصیحت دیگران و اعمال سلیقه در سرنوشت مردم دارند. یادم هست که یکی از این در دهه هشتاد مدیر من بود و حتی در زندگی خصوصی کارکنان هم سرک می کشید و برای دلیل خاموشی گوشی تلفن من هم تبیین ارائه می داد.
انقلاب اسلامی، با شعار رفع محرومیت و برکنی ریشه استضعاف در جامعه آمد و کوخ نشین را به کاخ نشین ترجیح می داد. این اقدامی است که پیامبران هم انجام می دادند و زندگی با برده های ستم کشیده را به عزت و در دست داشتن ماه و خورشید ترجیح می دادند. به جای آن که سرنشین شهر باشند، پایین نشین بودند با مردم و کارشان برکت دادن خرما سفره مهمانی مردم بود نه دستورالعمل نوشتن برای کاهش وعده های غذایی! چیزی که عملاً با نصف شدن سرانه اقتصادی استان اردبیل و وخیم شدن حال و روز روانی بخشی از مردم رخ داده است.
سرنشین ها از مردم پایین نشین، شهروندان محروم، کارگران یقه آبی، کارمندان رده پایین و غیره دوری می جویند و در اتاق طبقه بالای ادارات محصورند که مثل معابد چغازنبیل هزاران پله می خورد تا به نزدیکی خدا برسد ( البته نه در مراحل معنوی که در پله های مادی)! سرنشین ها ادامه دهنده همان جدایی گزینی از آحاد مردم اند که در کاپیتولاسیون و سایر طرح های طاغوتی بود و این مردم علیه آن قیام کردند و شعارهای انقلابی در منکوب کردن جدایی از مردم و پیوستن به گروه های محرومین بود.
سرنشین ها طوری در صندلی لم می دهند و از مراسم های خود گزارش می دهند که آدم تعجب می کند این ها با شعارهای انقلابی می آیند و می روند و خود را مرید امامت، ولایت و رهرو نبوت می دانند، اما عملاً در اردبیل چه رخ داده جز عقب ماندگی و حسرت؟! اما تعجب من از این موضوع عقب ماندگی و مشکلات روزافزون اردبیل نیست که بسیاری از آن ها ساختاری بوده و با تلاش مدیران به این زودی مرتفع نمی شوند. تعجب من از این دوگانگی انقلابی و خودبزرگ بینی در برخی مدیران هست که گاه در خیابان به صورت سرنشین یا در سکونت جستن در بالای شهر با مانور بادیگاردها به دورشان می بینم. اگر انقلابی هستند و باید پایین نشین باشند، پس این سرنشین شدن و بادیگاردها برای چیست؟
به نظرم یکی از مسئولیت های اصلی یک استاندار یا مدیر فرهنگی استان که اشعار به دولت انقلابی دارند، به جای تبدیل کردن تبیین انقلابی بودن به سخنرانی های کذایی ریشه این نوع سرنشین شدن در مدیران شان را در عمل بزنند.
کافه های اردبیل و بازار فرهیختگی
محمد زینالی اُناری
یکی از پدیده های امروزی فضای عمومی است، جایی فراتر از خانه و کار که برای مداخله در امور جمعی پدید آمده است. در دوره های پادشاهی دربار، میادین و خطابه هایی که امر جمعی را تعیین می کرد تحت تصرف شاهان بود اما در دوره جدید به عنوان قلمروی مداخله یا مشارکت مدنی از سطح پایین قدرت (مردم و نخبگان شان) به شمار می رود. این فضا، به اعتقاد محققان در سالن های تئاتر، سالن های گفت و گو، کافه ها در حضور جمعی افراد شکل می گیرد و این افراد بواسطه مطبوعات سخن شان را به گوش باقی مردم می رسانند لذا شکل گیری مطبوعاتی بی ربط با ارتباطات حضوری افراد شائبه تبلیغاتی صنفی یا سیاسی را به ذهن می آورد.
لازمه حضور افراد در این فضا، داشتن احساس و امکان مسئولیت به همراهی سطحی از فرهیختگی است، به عبارت دیگر، افراد وقتی به رتبۀ حضور در جمعی می رسند که به امر جمعی می پردازد، که مستقل از نیازهای معیشتی و رسیدگی به خانه و سربار باشند، به عبارت دیگر به درجه ای از تشخص و تأمین زندگی می رسند که به عنوان بورژوازی جامعه مطرح شوند. به علاوه این که سطحی از فرهیختگی یعنی آشنایی با مسائل عمومی، گفت و گو و منطق انتقادی را داشته باشند که بتوانند از طریق استدلال ورزیدن دیگران به توافق برسند. اگرچه معمولا و به اشتباه کافه ها و چایخانه ها را به عنوان محل نشست عموم در اردبیل می شناسیم، اما گروه های ذینفعی در اردبیل هستند که برای نشست های خودشان سالن های اختصای گفت و گو و جلسه ساخته و در آن جا از طریق برگزاری جلسات منظم با هم به هماهنگی و توافق رسیده اند و اینک برای قلمروی عموم، چه برای رأس قدرت و چه برای توده مردم، تکلیف تعیین می کنند.
گروه های اقتصادی ای که امروز با آرایش خود به عنوان فرهیختگان جامعه از تحمیل لیست انتخاباتی به عموم مردم، فرستادن نماینده به شورای شهر، جهت گیری اقتصاد استان، مشارکت گروهی در مسائل صنفی و حقوقی کشور تا انتشار مطبوعات اختصاصی و نشست های گفت و گو با دولت برگزار کرده اند در این تجمع ها دیده می شوند. اتاق بازرگانی، نظام مهندسی استان، نظام پزشکی استان، انجمن بازار اردبیل، خیریه ها و موسسات غیردولتی، شاعران و مداحان، lنمایشگاه داران، سوداگران مسکن و مصالح فروش ها، انجمن صنفی معلمان، وکلا و دفترخانه ها، شهرک های صنعتی از جمله این گروه های صنفی یا بورژوایی استان اردبیل به شمار می روند. نکته مهم این است که همواره از میان گروه های مهندسین و پیمانکاران، دفترخانه داران و پزشکان نماینده در مجلس وجود داشته و منافع عامه را به سود منافع صنفی سوق داده است. به همین خاطر مشارکت نخبگان محلی در قالب رسمی و غیررسمی و مداخله ملّی در قالب انتخاب نماینده، تحت تأثیر این جریانات صنفی قرار داشته است.
در دهه های منتهی به انقلاب اسلامی، در برابر بورژوازی وقت در سیاست زمانه سرآمد شده بودند، گروه های معارضی پیدا شد که تحت عنوان چپ، ملی مذهبی و روحانیت در کافه ها، حسینیه ها و هیئت های مذهبی شهرهای بزرگ جریان انتقادی به راه انداختند به نحوی که انعکاس این گروه ها در اردبیل هم موج انقلابی بر انگیخته بود و نه میادین و کافه ها که تحت نظارت ساواک بود، بلکه برنامه های مذهبی در مسجد یا جلسات پنهان در منازل به راه می افتاد و سپس نوبت به توزیع اعلامیه ها که نقش مطبوعات انقلابی را داشتند می رسید. اما در حال حاضر، مطبوعات استانی اردبیل نیز تحت نفوذ جریان بازار سنتی، خدماتی و صنعتی استان بوده و محفل یا پاتق مستقلی که در مورد مسائل عامه مردم صحبت کند وجود ندارد. به همین خاطر اغلب کافه ها و چایخانه ها مکانی برای گذران فراغت و قرارهای دوستانه بوده و گفت و گو و دیالکتیک برای تعیین امر جمعی در اردبیل نهادینه نشده، مگر این که سالی دو سه موضوع برای اظهار فرهیختگی درقالب نقد ادبیات و شعرخوانی در کافه کتاب های مدرن شهر با حضور ده نفر به راه افتد.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
یکی از پدیده های امروزی فضای عمومی است، جایی فراتر از خانه و کار که برای مداخله در امور جمعی پدید آمده است. در دوره های پادشاهی دربار، میادین و خطابه هایی که امر جمعی را تعیین می کرد تحت تصرف شاهان بود اما در دوره جدید به عنوان قلمروی مداخله یا مشارکت مدنی از سطح پایین قدرت (مردم و نخبگان شان) به شمار می رود. این فضا، به اعتقاد محققان در سالن های تئاتر، سالن های گفت و گو، کافه ها در حضور جمعی افراد شکل می گیرد و این افراد بواسطه مطبوعات سخن شان را به گوش باقی مردم می رسانند لذا شکل گیری مطبوعاتی بی ربط با ارتباطات حضوری افراد شائبه تبلیغاتی صنفی یا سیاسی را به ذهن می آورد.
لازمه حضور افراد در این فضا، داشتن احساس و امکان مسئولیت به همراهی سطحی از فرهیختگی است، به عبارت دیگر، افراد وقتی به رتبۀ حضور در جمعی می رسند که به امر جمعی می پردازد، که مستقل از نیازهای معیشتی و رسیدگی به خانه و سربار باشند، به عبارت دیگر به درجه ای از تشخص و تأمین زندگی می رسند که به عنوان بورژوازی جامعه مطرح شوند. به علاوه این که سطحی از فرهیختگی یعنی آشنایی با مسائل عمومی، گفت و گو و منطق انتقادی را داشته باشند که بتوانند از طریق استدلال ورزیدن دیگران به توافق برسند. اگرچه معمولا و به اشتباه کافه ها و چایخانه ها را به عنوان محل نشست عموم در اردبیل می شناسیم، اما گروه های ذینفعی در اردبیل هستند که برای نشست های خودشان سالن های اختصای گفت و گو و جلسه ساخته و در آن جا از طریق برگزاری جلسات منظم با هم به هماهنگی و توافق رسیده اند و اینک برای قلمروی عموم، چه برای رأس قدرت و چه برای توده مردم، تکلیف تعیین می کنند.
گروه های اقتصادی ای که امروز با آرایش خود به عنوان فرهیختگان جامعه از تحمیل لیست انتخاباتی به عموم مردم، فرستادن نماینده به شورای شهر، جهت گیری اقتصاد استان، مشارکت گروهی در مسائل صنفی و حقوقی کشور تا انتشار مطبوعات اختصاصی و نشست های گفت و گو با دولت برگزار کرده اند در این تجمع ها دیده می شوند. اتاق بازرگانی، نظام مهندسی استان، نظام پزشکی استان، انجمن بازار اردبیل، خیریه ها و موسسات غیردولتی، شاعران و مداحان، lنمایشگاه داران، سوداگران مسکن و مصالح فروش ها، انجمن صنفی معلمان، وکلا و دفترخانه ها، شهرک های صنعتی از جمله این گروه های صنفی یا بورژوایی استان اردبیل به شمار می روند. نکته مهم این است که همواره از میان گروه های مهندسین و پیمانکاران، دفترخانه داران و پزشکان نماینده در مجلس وجود داشته و منافع عامه را به سود منافع صنفی سوق داده است. به همین خاطر مشارکت نخبگان محلی در قالب رسمی و غیررسمی و مداخله ملّی در قالب انتخاب نماینده، تحت تأثیر این جریانات صنفی قرار داشته است.
در دهه های منتهی به انقلاب اسلامی، در برابر بورژوازی وقت در سیاست زمانه سرآمد شده بودند، گروه های معارضی پیدا شد که تحت عنوان چپ، ملی مذهبی و روحانیت در کافه ها، حسینیه ها و هیئت های مذهبی شهرهای بزرگ جریان انتقادی به راه انداختند به نحوی که انعکاس این گروه ها در اردبیل هم موج انقلابی بر انگیخته بود و نه میادین و کافه ها که تحت نظارت ساواک بود، بلکه برنامه های مذهبی در مسجد یا جلسات پنهان در منازل به راه می افتاد و سپس نوبت به توزیع اعلامیه ها که نقش مطبوعات انقلابی را داشتند می رسید. اما در حال حاضر، مطبوعات استانی اردبیل نیز تحت نفوذ جریان بازار سنتی، خدماتی و صنعتی استان بوده و محفل یا پاتق مستقلی که در مورد مسائل عامه مردم صحبت کند وجود ندارد. به همین خاطر اغلب کافه ها و چایخانه ها مکانی برای گذران فراغت و قرارهای دوستانه بوده و گفت و گو و دیالکتیک برای تعیین امر جمعی در اردبیل نهادینه نشده، مگر این که سالی دو سه موضوع برای اظهار فرهیختگی درقالب نقد ادبیات و شعرخوانی در کافه کتاب های مدرن شهر با حضور ده نفر به راه افتد.
@ardabilnote
Audio
توسعه یا پیشرفت؟
سخنرانی محمد زینالی در برنامه رونمایی از کتاب دکتر بشیری با عنوان «سرمایه احتماعی» یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲
@ardabilnote
سخنرانی محمد زینالی در برنامه رونمایی از کتاب دکتر بشیری با عنوان «سرمایه احتماعی» یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲
@ardabilnote
ریشه های تنگ نظری در اردبیل
محمد زینالی اُناری
مرحوم سلیم موذن زاده در یکی از اجراهای خود به طور ضمنی به تقلیدهایی که از وی میشد معترض شده و گفت که هر شخصی نمیتواند با تقلید وی سلیم شود؛ به بیان دیگری هر کور کیشینین اوغلونا کوراوغلی دئمزلر. حافظ شیرازی نیــز در یکی از غزلهایش گفته: نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند، نه هر کس آینه سازد سکندری داند، نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست، کلاهداری و آیینِ سروری داند. در جای دیگری هم میفرماید: تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی. او در این همه میگوید که ساز و کار نخبگی و بزرگی در هنر و سیاست، کار هر کسی نیست و پیمودن راه برای بزرگی و در صدر نشستن، نیاز به ریاضت و سختکوشی دارد.
به طور دیگری در ادبیات محافظهکارانهِی اردبیل، رقبای خودخوانده سیاست و هنر که معترض بزرگی نخبگان هستند، با این نسبت روبرواند که دچار تنگ نظری شدهاند و این نوعی ویروس است که در جان استان اردبیل افتاده و پشتیبان پیشکسوتان و نخبگان خود نیستند. در سنت دیگری از سالها قبل گفته میشد که بسیاری از جوانانی که دنبال شغل هستند، نه شغل واقعی که به دنبال تصرف پشت میز نشینی هستند وگرنه کار و فعالیت در جامعه موجود است و آن ها تلاش و همت رسیدن به آن را ندارند. این که چرا بخشی از جامعهی معترض مقام و شغل متهم به انگ تنگنظری و زیادهخواهی برای کسب منزلت و پشت میزنشینی هستند موضوع این جستار است.
ادبیات اعتراضی جوانان و داوطلبان شایستگی و شغل در اردبیل، به گونهای است که آنها را در بسیاری از موارد، به جای این که پشتیبان مدیران سیاسی و اقتصادی استان ساخته و دنبالهرو طرحهای اجتماعی و اقتصادی آنان سازد، چون ویروسی به جان آنان انداخته و به نیرویی اعتراضی تبدیل میکند. اما بهتر است به جای آن که به صورت ویروس تنگ نظری که انگی اخلاقی است، این موضوع را از مفاهیم مربوط به علوم انسانی که به زیربناهای روانشناختی اعتراضات اقشار اجتماعی توجه داشته بپردازیم. اگر نگاهی به تحقیقات تجربی در ایران و اردبیل بیندازیم، میتوانیم این ویروس را در احساسات مردم استان اردبیل رصد کرده و دربیبیم که چرا برخی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی پیشرو با واکنشهای اعتراضی جوانان مواجه میشوند.
تد رابرت گر، محرومیتنسبی را محصول تفاضل میان انتظارات ارزشی و تواناییهای ارزشی میداند. منظور از انتظارات ارزشی، کالاها و شرایطی است که مردم خود را مستحق آن میدانند و منظور از تواناییهای ارزشی نگرش افراد نسبت به فرصتها و امکانات برآوردن نیازها است. تحقیقات تجربی هاجر صادقیان، مسعود اخوان کاظمی و آمنه صدیقیان نشان داده است، احساس محرومیت نسبی توسط جوانان موجب نارضایتی آنان از سیاست میشود و منبع خشونت و پرخاشگری بوده، در بروز کنشهای اعتراضی جوانان دانشجو موثر واقع گردیده است. دو گروه تحقیق به ریاست بهرام نوازنی و منصور رحمتی نیز احساس محرومیت را در اردبیل مورد توجه قرار داده و شاخصی برای بروز برخی مسائل اجتماعی در شهر اردبیل میدانند. به بیان ساده خودمان، افراد وقتی توانایی رسیدن به جایگاهی را ندارند، اما انتظار دارند به آن جایگاه دست پیدا کنند، معترض میشوند و شاید به هر اقدامی که آنان را با این واقعیت مواجه کند، واکنش پرخاشگرانه نشان میدهند.
اگر نیم نگاهی به مشکلات بسیار و بسیار مطرح شده در استان خودمان بیندازیم، همچون مقایسه درآمد سرانه استان، حتی نمرات درسی،سرمایه اجتماعی و نرخ افزایش مشکلات اجتماعی در استان سخن از این می گویند که انباشته شدن مشکلاتی چون کم درآمد بودن، به خصوص در میان اقشاری که خود را در زمینه موفقیت بالقوه می دانند، ویروس اعتراض خود را توجیه می کند؛ به بیان دیگر، یئر برک اولاندا اؤکوز اؤکوز دن گورر. شاید در وهله اول ما با اعتراض اقشاری که انتظار توجه و حمایت از برنامهریزان دارند، مواجه میشویم. اما این نکته، میتوانند ما را به این مضمون نیز هدایت کند که نیروهای انسانی بالقوه استان که خود را در جایگاه ارزشی بالا میبینند و احساس محرومیت میکنند، ظرفیتی هستند که میتوانیم با برنامهریزی بهتر در آینده و کسب رضایت آنها در فعالیتهای مختلف میتوانیم جامعه را به سوی وفاق و همدلی پیش ببریم.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
مرحوم سلیم موذن زاده در یکی از اجراهای خود به طور ضمنی به تقلیدهایی که از وی میشد معترض شده و گفت که هر شخصی نمیتواند با تقلید وی سلیم شود؛ به بیان دیگری هر کور کیشینین اوغلونا کوراوغلی دئمزلر. حافظ شیرازی نیــز در یکی از غزلهایش گفته: نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند، نه هر کس آینه سازد سکندری داند، نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست، کلاهداری و آیینِ سروری داند. در جای دیگری هم میفرماید: تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی. او در این همه میگوید که ساز و کار نخبگی و بزرگی در هنر و سیاست، کار هر کسی نیست و پیمودن راه برای بزرگی و در صدر نشستن، نیاز به ریاضت و سختکوشی دارد.
به طور دیگری در ادبیات محافظهکارانهِی اردبیل، رقبای خودخوانده سیاست و هنر که معترض بزرگی نخبگان هستند، با این نسبت روبرواند که دچار تنگ نظری شدهاند و این نوعی ویروس است که در جان استان اردبیل افتاده و پشتیبان پیشکسوتان و نخبگان خود نیستند. در سنت دیگری از سالها قبل گفته میشد که بسیاری از جوانانی که دنبال شغل هستند، نه شغل واقعی که به دنبال تصرف پشت میز نشینی هستند وگرنه کار و فعالیت در جامعه موجود است و آن ها تلاش و همت رسیدن به آن را ندارند. این که چرا بخشی از جامعهی معترض مقام و شغل متهم به انگ تنگنظری و زیادهخواهی برای کسب منزلت و پشت میزنشینی هستند موضوع این جستار است.
ادبیات اعتراضی جوانان و داوطلبان شایستگی و شغل در اردبیل، به گونهای است که آنها را در بسیاری از موارد، به جای این که پشتیبان مدیران سیاسی و اقتصادی استان ساخته و دنبالهرو طرحهای اجتماعی و اقتصادی آنان سازد، چون ویروسی به جان آنان انداخته و به نیرویی اعتراضی تبدیل میکند. اما بهتر است به جای آن که به صورت ویروس تنگ نظری که انگی اخلاقی است، این موضوع را از مفاهیم مربوط به علوم انسانی که به زیربناهای روانشناختی اعتراضات اقشار اجتماعی توجه داشته بپردازیم. اگر نگاهی به تحقیقات تجربی در ایران و اردبیل بیندازیم، میتوانیم این ویروس را در احساسات مردم استان اردبیل رصد کرده و دربیبیم که چرا برخی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی پیشرو با واکنشهای اعتراضی جوانان مواجه میشوند.
تد رابرت گر، محرومیتنسبی را محصول تفاضل میان انتظارات ارزشی و تواناییهای ارزشی میداند. منظور از انتظارات ارزشی، کالاها و شرایطی است که مردم خود را مستحق آن میدانند و منظور از تواناییهای ارزشی نگرش افراد نسبت به فرصتها و امکانات برآوردن نیازها است. تحقیقات تجربی هاجر صادقیان، مسعود اخوان کاظمی و آمنه صدیقیان نشان داده است، احساس محرومیت نسبی توسط جوانان موجب نارضایتی آنان از سیاست میشود و منبع خشونت و پرخاشگری بوده، در بروز کنشهای اعتراضی جوانان دانشجو موثر واقع گردیده است. دو گروه تحقیق به ریاست بهرام نوازنی و منصور رحمتی نیز احساس محرومیت را در اردبیل مورد توجه قرار داده و شاخصی برای بروز برخی مسائل اجتماعی در شهر اردبیل میدانند. به بیان ساده خودمان، افراد وقتی توانایی رسیدن به جایگاهی را ندارند، اما انتظار دارند به آن جایگاه دست پیدا کنند، معترض میشوند و شاید به هر اقدامی که آنان را با این واقعیت مواجه کند، واکنش پرخاشگرانه نشان میدهند.
اگر نیم نگاهی به مشکلات بسیار و بسیار مطرح شده در استان خودمان بیندازیم، همچون مقایسه درآمد سرانه استان، حتی نمرات درسی،سرمایه اجتماعی و نرخ افزایش مشکلات اجتماعی در استان سخن از این می گویند که انباشته شدن مشکلاتی چون کم درآمد بودن، به خصوص در میان اقشاری که خود را در زمینه موفقیت بالقوه می دانند، ویروس اعتراض خود را توجیه می کند؛ به بیان دیگر، یئر برک اولاندا اؤکوز اؤکوز دن گورر. شاید در وهله اول ما با اعتراض اقشاری که انتظار توجه و حمایت از برنامهریزان دارند، مواجه میشویم. اما این نکته، میتوانند ما را به این مضمون نیز هدایت کند که نیروهای انسانی بالقوه استان که خود را در جایگاه ارزشی بالا میبینند و احساس محرومیت میکنند، ظرفیتی هستند که میتوانیم با برنامهریزی بهتر در آینده و کسب رضایت آنها در فعالیتهای مختلف میتوانیم جامعه را به سوی وفاق و همدلی پیش ببریم.
@ardabilnote
چرا تموک مهم بود
محمد زینالی اناری
اردبیل از دوره محله مداری شهری ها و اشتغال روستائیان خویشاوند و هم-قبیله وارد عصر ارتباطات فردمدار شده است. جامعه شناسان می گویند انسان فردمدار که نظام اجتماعی او را از همسایه و تعاون های سنتی بیگانه می کند، به انسانی تنها و بی دیالوگ تبدیل می کند که مانند یک زامبی خصم روابط اجتماعی است. به همین صورت، در اردبیل علاوه بر از بین رفتن همسایگی شهری ها و هم-قبیلگی روستایی ها و عشایر که انسان ها را به افراد ناآشنا و مستعد سو تفاهم تبدیل می کند، مشاغل هم بیشتر به سمت مغازه داری تک نفره و حتی در میان پزشکان و روانشناسان به سوی انبوه سازی از مطب شخصی پیش می رود و نه فروشگاه ها و تولیدی های تعاونی و کلینیک های مشاوره یا خدمات پزشکی. ان کارخانه ها، شرکت ها و کلینیک هایی هم که دایر می شوند بیشتر تحت ریاست افراد است تا ذیل تعاون و حرکت دسته جمعی.
در شیوه مغازه داری تک نفره که در اردبیل رایج بود و با وام های کوچک زودبازده احمدی نژاد گسترش یافت، همه با کلاس های کارآفرینی یاد گرفتند که به دیگری تعظیم نکنند و رئیس خود باشند. برخلاف رویکرد ریاستی، رویکرد تعاونی در گذشته با اخلاق فتوت، نوع دوستی و مشارکت گروهی به خصوص بنه های روستایی رایج بوده و در مدل نوین آن که متکی بر پس اندازهای فردی است، عدالت محوری و استفاده از پس اندازهای جمعی غالب بود که این روزها به سبب نادیده گرفتن این بخش پس انداز مردم اسیر طرح های پانزی می شود. مطب ها هم در اردبیل رویکرد خوداشتغالی دارند و کلینیک ها تنها با سرمایه گذاری روسای سرمایه دار جان می گیرند و اگر دقت کنید مخالفانش در فیلم مجتمع پزشکان به رویکرد ریاستی این مجتمع ها تاختند.
در دهه 80 که من تازه در فضای اداری فعالیت می کردم، گسترش خدمات درمانی در بخش خصوصی در اردبیل تازه آغاز شده بود و من شاهد تأسیس دو تعاونی پزشکی بودم که یکی مجتمع آرتا شفابخش بود که آن زمان توسط هم افزایی برخی از نیروهای علوم پزشکی احداث شد و تا کنون فعالیت می کند. دیگری گروهی تیمی بود که با تسهیلگری فردی به نام افشار تموک از دل دانشگاه و با مشارکت نیروهای جوان شروع شده و به تدریج فعالیت خود را تحت عنوان درمانگاه تسنیم گسترش می داد. افشار تموک، فردی بود که این درمانگاه را بر اساس اعتقاد به روحیه تشکلی و مردم نهاد و با اخلاقی قرآنی از همکاری پیامبرانه ( تسهیلگری ) در میان نیروهای جوان تشکیل داد.
جامعه شناسان مدرنیتهمتاخر گسترش روحیه فردمداری و تضعیف ارتباط افقی اعضای جامعه را که مخلوق راه اندازی شرکت های بزرگ می دانند که برای جلوگیری از چانه زنی های کارگری و قدرت داشتن سندیکا، تلاش داشته نیروهای انسانی را به افرادی درونگرا و غیرمرتبط با هم تبدیل کند. این اتفاق باعث می شود که افراد به صورت اشخاصی تربیت شوند که ارتباط را دوست نداشته باشند و البته اولریش بک آن ها را در روابط میان فردی بسیار خشن و خطرناک و مشابه زامبی می داند. به این صورت زندگی کارگری که در فقدان تعاون شکل می گیرد، انسان امروزی را مستعد تنهایی و نداشتن زبان مشترک با دیگری حتی در دل خانواده می کند. از این رو فهم کنش اجتماعی افشار تموک که برای تشکیل تعاونی با روش پیامبران به دیگران زبان و همدلی یاد می داد اهمیت زیادی دارد که امیدوارم دوستان وی نام او را به جای تخصص پزشکی نیمکره چپ مغزش، با زبان، سلوک قرآنی و تعاون یا نیمکره راست مغزش پیوند بزنند. متاسفانه نیمکره چپ خیابان هم آن مغز با ارزش را هدف قرار داد.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری
اردبیل از دوره محله مداری شهری ها و اشتغال روستائیان خویشاوند و هم-قبیله وارد عصر ارتباطات فردمدار شده است. جامعه شناسان می گویند انسان فردمدار که نظام اجتماعی او را از همسایه و تعاون های سنتی بیگانه می کند، به انسانی تنها و بی دیالوگ تبدیل می کند که مانند یک زامبی خصم روابط اجتماعی است. به همین صورت، در اردبیل علاوه بر از بین رفتن همسایگی شهری ها و هم-قبیلگی روستایی ها و عشایر که انسان ها را به افراد ناآشنا و مستعد سو تفاهم تبدیل می کند، مشاغل هم بیشتر به سمت مغازه داری تک نفره و حتی در میان پزشکان و روانشناسان به سوی انبوه سازی از مطب شخصی پیش می رود و نه فروشگاه ها و تولیدی های تعاونی و کلینیک های مشاوره یا خدمات پزشکی. ان کارخانه ها، شرکت ها و کلینیک هایی هم که دایر می شوند بیشتر تحت ریاست افراد است تا ذیل تعاون و حرکت دسته جمعی.
در شیوه مغازه داری تک نفره که در اردبیل رایج بود و با وام های کوچک زودبازده احمدی نژاد گسترش یافت، همه با کلاس های کارآفرینی یاد گرفتند که به دیگری تعظیم نکنند و رئیس خود باشند. برخلاف رویکرد ریاستی، رویکرد تعاونی در گذشته با اخلاق فتوت، نوع دوستی و مشارکت گروهی به خصوص بنه های روستایی رایج بوده و در مدل نوین آن که متکی بر پس اندازهای فردی است، عدالت محوری و استفاده از پس اندازهای جمعی غالب بود که این روزها به سبب نادیده گرفتن این بخش پس انداز مردم اسیر طرح های پانزی می شود. مطب ها هم در اردبیل رویکرد خوداشتغالی دارند و کلینیک ها تنها با سرمایه گذاری روسای سرمایه دار جان می گیرند و اگر دقت کنید مخالفانش در فیلم مجتمع پزشکان به رویکرد ریاستی این مجتمع ها تاختند.
در دهه 80 که من تازه در فضای اداری فعالیت می کردم، گسترش خدمات درمانی در بخش خصوصی در اردبیل تازه آغاز شده بود و من شاهد تأسیس دو تعاونی پزشکی بودم که یکی مجتمع آرتا شفابخش بود که آن زمان توسط هم افزایی برخی از نیروهای علوم پزشکی احداث شد و تا کنون فعالیت می کند. دیگری گروهی تیمی بود که با تسهیلگری فردی به نام افشار تموک از دل دانشگاه و با مشارکت نیروهای جوان شروع شده و به تدریج فعالیت خود را تحت عنوان درمانگاه تسنیم گسترش می داد. افشار تموک، فردی بود که این درمانگاه را بر اساس اعتقاد به روحیه تشکلی و مردم نهاد و با اخلاقی قرآنی از همکاری پیامبرانه ( تسهیلگری ) در میان نیروهای جوان تشکیل داد.
جامعه شناسان مدرنیتهمتاخر گسترش روحیه فردمداری و تضعیف ارتباط افقی اعضای جامعه را که مخلوق راه اندازی شرکت های بزرگ می دانند که برای جلوگیری از چانه زنی های کارگری و قدرت داشتن سندیکا، تلاش داشته نیروهای انسانی را به افرادی درونگرا و غیرمرتبط با هم تبدیل کند. این اتفاق باعث می شود که افراد به صورت اشخاصی تربیت شوند که ارتباط را دوست نداشته باشند و البته اولریش بک آن ها را در روابط میان فردی بسیار خشن و خطرناک و مشابه زامبی می داند. به این صورت زندگی کارگری که در فقدان تعاون شکل می گیرد، انسان امروزی را مستعد تنهایی و نداشتن زبان مشترک با دیگری حتی در دل خانواده می کند. از این رو فهم کنش اجتماعی افشار تموک که برای تشکیل تعاونی با روش پیامبران به دیگران زبان و همدلی یاد می داد اهمیت زیادی دارد که امیدوارم دوستان وی نام او را به جای تخصص پزشکی نیمکره چپ مغزش، با زبان، سلوک قرآنی و تعاون یا نیمکره راست مغزش پیوند بزنند. متاسفانه نیمکره چپ خیابان هم آن مغز با ارزش را هدف قرار داد.
@ardabilnote
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri kivi)
کنشگران جامعه مدنی اردبیل
به یاد افشار تموک
حسین بشیری کیوی
#جامعه_شناس
✍در اردبیل پس از انجمن شهر بسیاری از گروه ها به صورت تشکیلاتی به کنشگری فرهنگی و اجتماعی پرداختند نتیجه این راهبرد در جامعه مدنی اردبیل مشهود است از جمله افرادی که به صورت تشکیلاتی به کمک جامعه مدنی آمد #افشار_تموک بود. تموک به قول دوستان اش کنشگری همه جانبه بود تسامح و تساهل را سرلوحه کار خود قرار داده بود تا شهروند تربیت کند.
✍راهبرد تموک کنشگری شهروندی بود.کنش شهروندی در برگیرنده مشارکت همه جانبه از فرایند تصمیم گیری تا عملیاتی نمودن کلیه امور شهری است در طی این پروسه شهروندان با یک کنش سالم و بدون هر گونه تحریف عمل می نمایند.به عنوان مثال در پرداخت مالیات ، پرداخت عوارض شهری ، ایجاد تعاونی برای خدمات رسانی تا حقوق فردی و اجتماعی که مطالبه می کند به یک گونه عمل می کند . کنش شهروندی به دنبال عمل آگاهانه و مشارکت جو شهروندان است.امروزه کنش شهروندی هم به عنوان هدف و هم معیار و میزان کیفیت زیستی-اجتماعی جوامع می باشد.
✍حلقه تموک حلقه ای موفق در امور فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. امروزه حلقه تموک علاوه بر کنشگری فرهنگی به مدیریت سیاسی اردبیل هم مبادرت می ورزند البته در این میان به دنبال داوری نیستیم بلکه نتیجه کار تشکیلاتی فقط مد نظر است.
حلقه تموک به خود باور دارد که ما می توانیم این همان روح بیدار و کنشگر تموک است که در تک تک حلقه تموک موج می زند و در سپهر اجتماعی خود را نشان می دهد.
✍راهبرد تموک، راهبرد کنش شهروندی به منزله اعمال حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی از طریق تجارب مشارکتی در سطوح مختلف می باشد. کنش شهروندی همان مقدار که با موسسات اجتماعی و سیاسی موجود درگیر است، در بازتولید خواستها و نیازهای عمومی در تعاملات زندگی روزمره نیز اشتغال دارد.
✍راهبرد تموک ، راهبرد کنش شهروندی مشارکت جوست که سرنوشت حیات شهر و محیطی که در آن زندگی میکند، برای او در سلسله مراتب ارزشی، جایگاه والایی داشته و تلاش میکند تا با کنش فضاهای شهری و مکان زیستی را به فضای انسانی ،مسالمت آمیز و رقابتی تبدیل کند.
✍کنشگران جامعه مدنی با تمامی مشکلات همچنان پویا و فعال است از شیخ صفی تا حاجی بابا خان تا دکتر وهاب زاده و دکتر معماری و حاجی لطیف نباتی تا افشار تموک و در عصر حاضر جوانان پرتلاش با امید این راه پرسنگلاخ را ادامه می دهند تا به سر منزل نهایی برسد.
https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
به یاد افشار تموک
حسین بشیری کیوی
#جامعه_شناس
✍در اردبیل پس از انجمن شهر بسیاری از گروه ها به صورت تشکیلاتی به کنشگری فرهنگی و اجتماعی پرداختند نتیجه این راهبرد در جامعه مدنی اردبیل مشهود است از جمله افرادی که به صورت تشکیلاتی به کمک جامعه مدنی آمد #افشار_تموک بود. تموک به قول دوستان اش کنشگری همه جانبه بود تسامح و تساهل را سرلوحه کار خود قرار داده بود تا شهروند تربیت کند.
✍راهبرد تموک کنشگری شهروندی بود.کنش شهروندی در برگیرنده مشارکت همه جانبه از فرایند تصمیم گیری تا عملیاتی نمودن کلیه امور شهری است در طی این پروسه شهروندان با یک کنش سالم و بدون هر گونه تحریف عمل می نمایند.به عنوان مثال در پرداخت مالیات ، پرداخت عوارض شهری ، ایجاد تعاونی برای خدمات رسانی تا حقوق فردی و اجتماعی که مطالبه می کند به یک گونه عمل می کند . کنش شهروندی به دنبال عمل آگاهانه و مشارکت جو شهروندان است.امروزه کنش شهروندی هم به عنوان هدف و هم معیار و میزان کیفیت زیستی-اجتماعی جوامع می باشد.
✍حلقه تموک حلقه ای موفق در امور فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. امروزه حلقه تموک علاوه بر کنشگری فرهنگی به مدیریت سیاسی اردبیل هم مبادرت می ورزند البته در این میان به دنبال داوری نیستیم بلکه نتیجه کار تشکیلاتی فقط مد نظر است.
حلقه تموک به خود باور دارد که ما می توانیم این همان روح بیدار و کنشگر تموک است که در تک تک حلقه تموک موج می زند و در سپهر اجتماعی خود را نشان می دهد.
✍راهبرد تموک، راهبرد کنش شهروندی به منزله اعمال حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی از طریق تجارب مشارکتی در سطوح مختلف می باشد. کنش شهروندی همان مقدار که با موسسات اجتماعی و سیاسی موجود درگیر است، در بازتولید خواستها و نیازهای عمومی در تعاملات زندگی روزمره نیز اشتغال دارد.
✍راهبرد تموک ، راهبرد کنش شهروندی مشارکت جوست که سرنوشت حیات شهر و محیطی که در آن زندگی میکند، برای او در سلسله مراتب ارزشی، جایگاه والایی داشته و تلاش میکند تا با کنش فضاهای شهری و مکان زیستی را به فضای انسانی ،مسالمت آمیز و رقابتی تبدیل کند.
✍کنشگران جامعه مدنی با تمامی مشکلات همچنان پویا و فعال است از شیخ صفی تا حاجی بابا خان تا دکتر وهاب زاده و دکتر معماری و حاجی لطیف نباتی تا افشار تموک و در عصر حاضر جوانان پرتلاش با امید این راه پرسنگلاخ را ادامه می دهند تا به سر منزل نهایی برسد.
https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
اردبیل در گذرگاه انتخاب
محمد زینالی اناری
مردم با تصمیماتی که در مورد انتخابات گرفتهاند، سعی کردهاند سخنی را بیان کنند که به نوعی ممیز انتخاب آنان در این دوره از انتخابات بود. در چندین انتخاب مردم بیشتر در دو گروه قابل تقسیم بودند: رفتار گروهی با انتخاب کردن و گروه دیگر با انتخاب نکردن، به برگزیده شدن افرادی منجر میشود که در سه سال آینده بر مسائل عمومی کشور تأثیر گذاشته و در استان هم اثرات عقلانی یا عاطفی بگذارند. انتخاب در اردبیل را با مقایسه موقعیت گروههای اجتماعی تصمیمگیر در مورد انتخابات، با دو شهر دیگر مرکز استان، یعنی رشت و تبریز، میتوان به وضوح ارزیابی کرد.
اگر جامعهی اردبیل به دلایلی به مسائلی نظیر دخالت نمایندگان در عزل و نصب یا سلطه بر انتصابات توسط نمایندگان معترض بود، این به دلیل جنس انتخاب نمایندگان صورت میگیرد. تالکوت پارسونز نظم جدید جوامع مدرن را تقابل میان عقلانیت با عاطفهگرایی و به موازات آن تقابل عامگرایی (اصالت ضوابط) با خاصگرایی (اصالت روابط) میداند. از اینرو افرادی که گرایش عامگرا و عقلانی دارند و ذیل طبقه متوسط معترض به شبکهسازی انتخاباتی در میدان مدیرانند، میتوانستند با انتخاب افرادی که به این موضوعات پایبند باشند این موضوع را خاتمه دهند. از آن سو، گروهی که اولویتشان پیوندهای طائفهای و شبکههای محلی بود، قطعا به دنبال انتخاب افرادی میرفتند که عقود ژنتیکی و شبکههای خویشاوندی را تقویت کند.
رشت و تبریز در انتخابات دو سر طیف این گروهبندی بودند.اما گروهی که اولویتش انتخاب نکردن بود، بیشتر ذیل منطقی قرار میگرفت که از سوی جریانهای تندرو معتقد بودند انتخاب کردن فایدهای بر تغییرات بنیانی کشور ندارد. این گروه به سبب سابقه گرایش دیرین رشت و اردبیل به ناسیونالیسم و پهلوی دوستی در این دو شهر نظر غالب را در میان طبقه متوسط و شهرنشینان سنتی داشت. اما عقلانیت مسلط گرایش چپ بر افکار طبقه متوسط تبریز، بیاعتنا به این بحثهای جریانهای تندرو، به دنبال این بود که با انتخابی کارآمد اشخاصی برگزیند که نماینده طبقه متوسط آن شهر و پیگیر مطالباتشان در امورات سیاسی و اقتصادی باشد.
اما در اردبیل که طبقه متوسط یا شهرنشینان سابقش به همان استدلال بیتأثیر بون رأی ندادند، چیزی شبیه گرایش چپ هم بود که بار عاطفی شدیدتری داشته و خود را در قالب خویشاوندسالاری، طائفهگرایی و شهرستانگرایی باز نمود میکرد که به شبکههای خویشاوندی و طائفهای متکی بود. از این رو بخش متکی به طبقه متوسط اردبیل به طور هماهنگ نمایندهای را برنگزید اما نیمی از شهرنشینان با عاطفهگرایی به دنبال انتخاب نمایندگانی شایستهی مطالبات خودشان برآمدند. لذا گله و شکایت از انتصابات و عاطفهگرایی تا سه سال دیگر هم به قوت خود باقی خواهد بود چون افرادی که رأی آوردهاند قول و وعده دادهاند و وفای به عهد در میان شبکههای عاطفهگرا بار تعصبی دارد و ترکش مستوجب عقوبت است. چنانچه در سه سال گذشته نیز طبقه متوسط و شهرنشینان سنتی اردبیل با دل بستن به منطق به ظاهر انقلابی جریانهای تندرو، وضع مسلط بر این شهر را انتخاب کردند.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری
مردم با تصمیماتی که در مورد انتخابات گرفتهاند، سعی کردهاند سخنی را بیان کنند که به نوعی ممیز انتخاب آنان در این دوره از انتخابات بود. در چندین انتخاب مردم بیشتر در دو گروه قابل تقسیم بودند: رفتار گروهی با انتخاب کردن و گروه دیگر با انتخاب نکردن، به برگزیده شدن افرادی منجر میشود که در سه سال آینده بر مسائل عمومی کشور تأثیر گذاشته و در استان هم اثرات عقلانی یا عاطفی بگذارند. انتخاب در اردبیل را با مقایسه موقعیت گروههای اجتماعی تصمیمگیر در مورد انتخابات، با دو شهر دیگر مرکز استان، یعنی رشت و تبریز، میتوان به وضوح ارزیابی کرد.
اگر جامعهی اردبیل به دلایلی به مسائلی نظیر دخالت نمایندگان در عزل و نصب یا سلطه بر انتصابات توسط نمایندگان معترض بود، این به دلیل جنس انتخاب نمایندگان صورت میگیرد. تالکوت پارسونز نظم جدید جوامع مدرن را تقابل میان عقلانیت با عاطفهگرایی و به موازات آن تقابل عامگرایی (اصالت ضوابط) با خاصگرایی (اصالت روابط) میداند. از اینرو افرادی که گرایش عامگرا و عقلانی دارند و ذیل طبقه متوسط معترض به شبکهسازی انتخاباتی در میدان مدیرانند، میتوانستند با انتخاب افرادی که به این موضوعات پایبند باشند این موضوع را خاتمه دهند. از آن سو، گروهی که اولویتشان پیوندهای طائفهای و شبکههای محلی بود، قطعا به دنبال انتخاب افرادی میرفتند که عقود ژنتیکی و شبکههای خویشاوندی را تقویت کند.
رشت و تبریز در انتخابات دو سر طیف این گروهبندی بودند.اما گروهی که اولویتش انتخاب نکردن بود، بیشتر ذیل منطقی قرار میگرفت که از سوی جریانهای تندرو معتقد بودند انتخاب کردن فایدهای بر تغییرات بنیانی کشور ندارد. این گروه به سبب سابقه گرایش دیرین رشت و اردبیل به ناسیونالیسم و پهلوی دوستی در این دو شهر نظر غالب را در میان طبقه متوسط و شهرنشینان سنتی داشت. اما عقلانیت مسلط گرایش چپ بر افکار طبقه متوسط تبریز، بیاعتنا به این بحثهای جریانهای تندرو، به دنبال این بود که با انتخابی کارآمد اشخاصی برگزیند که نماینده طبقه متوسط آن شهر و پیگیر مطالباتشان در امورات سیاسی و اقتصادی باشد.
اما در اردبیل که طبقه متوسط یا شهرنشینان سابقش به همان استدلال بیتأثیر بون رأی ندادند، چیزی شبیه گرایش چپ هم بود که بار عاطفی شدیدتری داشته و خود را در قالب خویشاوندسالاری، طائفهگرایی و شهرستانگرایی باز نمود میکرد که به شبکههای خویشاوندی و طائفهای متکی بود. از این رو بخش متکی به طبقه متوسط اردبیل به طور هماهنگ نمایندهای را برنگزید اما نیمی از شهرنشینان با عاطفهگرایی به دنبال انتخاب نمایندگانی شایستهی مطالبات خودشان برآمدند. لذا گله و شکایت از انتصابات و عاطفهگرایی تا سه سال دیگر هم به قوت خود باقی خواهد بود چون افرادی که رأی آوردهاند قول و وعده دادهاند و وفای به عهد در میان شبکههای عاطفهگرا بار تعصبی دارد و ترکش مستوجب عقوبت است. چنانچه در سه سال گذشته نیز طبقه متوسط و شهرنشینان سنتی اردبیل با دل بستن به منطق به ظاهر انقلابی جریانهای تندرو، وضع مسلط بر این شهر را انتخاب کردند.
@ardabilnote
۹ ژوئن، ۱۷.۵۵.aac
11.1 MB
سنت مادری در اردبیل
محمد زینالی اناری
نقد و بررسی کتاب «من عروس بودم» نوشته توران قربانی صادق، مهین تاج جباری و رویا علیزاده؛ نشر سارات
به زبان ترکی
@ardabilnote
@thing
محمد زینالی اناری
نقد و بررسی کتاب «من عروس بودم» نوشته توران قربانی صادق، مهین تاج جباری و رویا علیزاده؛ نشر سارات
به زبان ترکی
@ardabilnote
@thing