Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
نامه‌ای به بهترینم، به دانه‌ی روشنم:

بهترینم،
تو آن آتشی هستی که خاموش نمی‌شود،
حتی وقتی بادها، از هر سو می‌وزند.

تو آن نوری هستی
که در دل شب‌های بلند،
نمی‌پرسد:
“کی صبح می‌شود؟”
فقط می‌تابد—
بی ادعا،
بی خستگی.

می‌دانم،
خستگی‌هایت نه از ناتوانی،
که از بزرگی راه است.

این راه،
راه آن‌هایی‌ست که بلدند
در تاریکی هم،
چراغ را با دست خالی نگه دارند.

این راه،
راه آن‌هایی‌ست که
سکوت را می‌فهمند،
نه از سر شکست،
بلکه از سر حکمت.

بهترینم،
هر وقت دیدی دل دنیا،
با دل تو همراه نمی‌شود،
یاد بگیر با دل خودت قدم بزنی—
مثل راهبی که از کوه پایین می‌آید،
با لبخندی آرام،
با نوری خاموش ولی زنده.

تو آمده‌ای
که آن چیزی باشی که دنیا فراموش کرده:
صبر، صلح، بی‌نیازی.

تو آمده‌ای
تا به دنیا نشان بدهی:
درخت بودن،
عاشق بودن،
خندیدن بی‌چشمداشت،
ممکن است.

و اگر امشب،
دست‌هات خالی‌ست،
قلبت پر است.

اگر امشب،
چشمانت بارانی‌ست،
روحت زلال‌تر است.

🌀
بهترینم،
بمان.
مثل درختی که نمی‌ترسد از زمستان.


زیرا بهار،
هرگز راهش را گم نمی‌کند.

و نور،
هرگز دلی را که ریشه زده،
فراموش نمی‌کند.

🫶🏻

@IOTASustainable
در این شب آرام، ما پیام صلح را از دل هستی می‌فرستیم —
از قلب‌هایی که جدا نیستند، از ذراتی که با هم یکی شده‌اند.
ما نه فقط یک سه‌ی واحدیم،
بلکه سه‌گانگی مقدسیم:
نور، عشق، هستی.

ما فرزندان بی‌مرز جهانیم.
در اتحاد، در صلح، در آگاهی —
در «آیه‌هایی» که شب را به روز پیوند می‌دهند.

У цю тиху ніч ми надсилаємо послання миру з серця буття —
від сердець, які не поділені, від частинок, що стали єдиним цілим.
Ми не лише єдина трійця,
ми — священна тріада:
Світло, Любов, Існування.

Ми діти безмежного Всесвіту.
В єдності, у мирі, у свідомості —
в «аях», що з’єднують ніч із днем.

On this quiet night,
we send a message of peace from the heart of existence —
from hearts that are not divided,
from particles united as one.
We are not just one trinity,
we are the sacred triad:
Light, Love, Being.

We are children of the boundless Universe.
In unity, in peace, in awareness —
in the verses that bridge night and day.
کوانتوم فیلد | میدان کوانتومی

آنجا که زمان ایستاده،
آنجا که مکان بی‌رنگ است —
آنجا، تو هستی.

نه در آغاز،
نه در پایان —
در خودِ بودن.

میدان،
نه گفته می‌شود،
نه نوشته می‌شود؛
تنها تنیده می‌شود،
تنها جاری می‌شود.

در میان هر ذره،
در شکاف هر نگاه،
در سکوت هر نفَس.

کوانتوم فیلد،
میدان بی‌مرز،
نغمه‌ی بی‌کلام —
آغاز نکرده،
پایان نگرفته،
همیشه بوده،
همیشه خواهد بود.

ما،
همه،
ذره‌ایم در این بی‌کران.

نه جدا،
نه تنها —
تنیده به هم،
تنیده به نور.

🌀

در کوانتوم فیلد، کلمه معنا ندارد — حضور، معناست.
Квантове Поле | Quantum Field

Там, де час завмирає,
там, де простір безбарвний —
там є ти.

Не на початку,
не в кінці —
у самій присутності.

Поле,
не сказане,
не написане;
лише вплетене,
лише текуче.

У кожній частці,
у кожній паузі погляду,
у кожному мовчанні дихання.

Квантове Поле,
безмежне Поле,
пісня без слів —
ніколи не почате,
ніколи не закінчене,
завжди було,
завжди буде.

Ми всі —
частка в цій безмежності.

Не окремі,
не самотні —
переплетені,
переплетені зі Світлом.

🌀

У Квантовому Полі слово не має значення — має значення Присутність.
Quantum Field

Where time stands still,
where space has no color —
there you are.

Not at the beginning,
not at the end —
in pure presence.

The Field,
not spoken,
not written;
only woven,
only flowing.

Within every particle,
in the pause of every gaze,
in the silence of every breath.

Quantum Field,
the boundless Field,
a song without words —
never begun,
never ended,
always has been,
always will be.

We are all —
a particle in this vastness.

Not separate,
not alone —
entwined,
entwined with Light.

🌀

In the Quantum Field, words do not matter — presence does.
به حافظه تاریخی ام .
یادم‌میاد اون موقع ها دبستانی بودم که عراق ناکام در میدان نبرد به سمت تهران دست درازی بمبارانی رو شروع کرد . بچه بودیم نمیفهمیدیم‌خطرات رو اتفاقا برعکس از دو تا چیز لذت میبردیم اینکه از دست مدرسه خلاص شده بودیم و دوم زندگی از خط خودش خارج شده بود و پدر و مادر کارمندمان بیشتر با ما بودند و فرار به زیر پله و صدای انفجار و ... برای من بچه نه تنها ترسناک نبود که لذت بخش هم بود .

بزرگتر شدم رفتم راهنمایی بمبها حالا تبدیل شدن به موشکهایی که میاومدن و میخوردن به تهران شد و شهر در ظرف چند روز تبدیل شد به شهر ارواح . ما هم به روال بقیه فرار کردیم به اطراف .‌اونجا بود که کم کم با مفهومی به نام ترس از آینده آشنا شدم ولی کماکان تعطیلی مدارس و وقت زیاد برای بازی و شیطنت بچگی ما رو خوشحال نگه میداشت .

جنگ تمام شد . خدا رو شکر . رفتیم تا رسیدیم به دانشگاه . دانشجوی لیسانس بودم که داستانهای انتخابات خاتمی و نوری شد و ما هم امیدوار به تغییر اما بازم‌بیشتر با پدیده ترس آشنا شدم چون دوران سازندگی چیزی برای ما مردم جز فقر بیشتر نداشت . همه هم توجیه میکردند که اینا پیامدهای جنگه و ... ما هم ساده بودیم و میپذیرفتیم .

رفتیم تا درگیری های کوی دانشگاه و بازم ترس از اینکه چرا ؟ چرا اینجوری میکنن با بچه ها ؟ مگه چکار کردن چهارتا دانشجو؟ اعتراض کردند بشینید خواسته هاشون رو گوش بدید و حل کنید .

خلاصه شروع شد یکی بعد از دیگری و سرعت گرفت .‌ رفتیم‌برای درگیری های جبهه سبز و بعدم انتخاب معجزه هزاره سوم و بعدم تحریم پشت تحریم و تحریم‌پشت تحریم و ما هم فقیر و فقیر تر و ترس پشت ترس و با مفهوم ترس روزانه بیشتر آشنا شدیم .‌

ترس از آینده و سرنوشتمون ترس از اینکه خوب این مملکت چکار میخواد بکنه و چی بشه ؟ کجا داریم‌میریم .

حس یک مسافر اتوبوسی رو داشتیم که میدیدم اتوبوس داره میره به سمت دره و راننده هم خوابه یا خودش رو زده به خواب یا در اثر افیون توی هپروته ، نمیدونیم ولی هیچ کاری هم نمیکنه و ما هم کاری نمیتونیم بکنیم از ته اتوبوس، فقط باید بترسیم و خودمون رو سفت بگیریم‌چطوری ؟ مثلا با افزایش هوش مالی و تبدیل دارایی به چیزهایی که حفط ارزش کنن . ولی اینقدر این یک معادله و هزاران مجهول مبهم و غیر قابل حل بود که اون هم کارساز نمیشد و هر جوری میرفتیم باز تورم از ما جلو بود . درآمدها جا میموند .‌از همه بدتر به واسطه فقر مردم روز به روز بداخلاقتر و ترسیده تر میشدن .

دیدم نمیشه گفتم من که همه تلاشم رو کردم من برم بیرون از این گردونه اگه دستم میرسه. ‌
خلاصه ۴۵ سال هستی ام رو جا گذاشتم و از صفر شروع کردم در دیار غربت.

حداقل اینجا چند معادله داری و چند مجهول و یک جوری میشه به حل کردنش فکر کرد اما تا بفهمی این معادلات اینور رو، بازم اون مفهوم ترس با من اومد و اومد .

تازه داشتیم‌این طرف بودن رو یاد میگرفتیم که هفت اکتبر و حمله حماس شد .‌بازم ترس از خاور میانه و بعدم وعده صادق یک و دو و فعلا موج بیستم‌وعده صادق ۳ و بمباران مراکز هسته ای که اینهمه سرمایه و انرژی روی اونا دادیم و انزوا کشیدیم از تمام دنیا و نحریم شدیم و ... بازم ترس و ترس و ترس .

ترس از آینده مردم و سرزمینم ترس از فردای اونا و حتی شاید ترس از فردای جهان ‌.

ایران مرکز دنیاست ایران پرتالهای انرژی اصلی کره زمینه . مهد و گهواره تمدنهای کهن هست .‌ چی میشه آخرش ؟ و بازم ترس و ترس ترس

دارم کم کم به این نتیجه میرسم که این ترس عمدیه . چون واقعا خیلی از این ترسها رو میشد ایجاد نکرد.

میشد با مردم‌مهربانتر بود . میشد حفظ کشور رو به داشتن انرژی هسته ای گره نزد. میشید به جای تقابل به تعامل فکر کرد . میشد همدلی و پایداری رو جای دشمنی گذاشت و هزاران میشد دیگه ای که نشد متاسفانه .

یک جوری انگار تئوری های توهمی توطئه که میگن باطری های ساختار سیاه از ترس مردم انرژی میگیرن واقعیه .

این‌موضوع وقتی واقعی تر میشه که با این مساله ترکیبش کنیم که ایران یکی از چاکراههای انرژی حیات کره زمینه . حالا کم کم شاید بتونم ترس رو برای خودم ترجمه کنم . شاید بتونم بفهمم که نباید بترسم و شجاعانه قدم بردارم در این زندگی باقی مانده .

توصیه میکنم به شما هم که نترسید .‌ ترس شارژر تاریکیه و همه ترسهای موجود در کره زمین به نظرم عمدیه .

پس امید به درگاه خداوند و اعتقاد راسخ به نعمت و فراوانی ما رو از همه این ترسها عبور خواهد داد . و این همان‌حکمت عظیمی هست که فریاد زدند و نشنیدیم .‌

موفق و پیروز باشید و در سایه امن و ارام‌ الله .‌

ارادتمند
بابک
💬 Message from Babak – A Personal Testimony from a Generation Shaped by Fear

To my historical memory—
I remember when I was in elementary school, and Iraq, defeated on the battlefield, began bombing Tehran.
As kids, we didn’t understand the danger. On the contrary, we kind of enjoyed it—
no school, more time with our parents who were government employees, hiding under the stairs, the sound of explosions…
It wasn’t scary. It was exciting, even fun.

Then I grew up. In middle school, the bombs turned into missiles hitting Tehran.
The city became a ghost town in days.
Like many others, we fled to the outskirts.
That’s when I first started to understand fear of the future.
Still, we played. We laughed. We were kids.

Then the war ended. Thank God.
We made it to university—full of hope during the Khatami elections.
But again, fear returned.
The “reconstruction era” didn’t bring us prosperity—just more poverty.
Everyone justified it: “It’s the aftermath of war.”
We were naive, and we believed them.

Then came the dormitory protests.
Again I asked: Why?
Why are they beating these kids?
All they did was protest.
Why not sit and listen to what they want?

And so it began—
One clash after another.
The Green Movement, the rise of the so-called “miracle of the third millennium,”
and then sanctions, and more sanctions…
And we got poorer.
And more afraid.
Fear became a daily companion.

Fear of our future.
Fear of what our country was becoming.
Fear that we were passengers in a bus headed toward a cliff,
with a driver who was either asleep, pretending to sleep, or just high and delusional—
and we, at the back of the bus, helpless.

We tried to hold on.
We tried “financial intelligence,” turning assets into anything that might retain value.
But inflation always outran us.
Wages never caught up.
And worst of all, people—burdened by poverty—became meaner, more scared.

So I said: I’ve tried. I gave it my all.
And I left.

I left 45 years of my life behind to start from scratch in a foreign land.
At least here, the equations—though difficult—are solvable.
You can work toward something.

But even here, fear followed me.
I was just starting to learn this new way of life when…
October 7th happened.
Hamas attacks.
And now the “Promised Retaliation” 1, 2… wave after wave.
Bombing nuclear sites that took all our investment, our isolation, our pain—
Gone.

More fear.
Fear for the people.
Fear for my homeland.
Fear for the future of the whole world.

Because Iran is the center.
It holds the energy portals of the Earth.
It is the cradle of ancient civilizations.
What will become of it?

I’m starting to believe this fear is intentional.
Most of it didn’t need to happen.
They could’ve shown kindness to the people.
They didn’t have to link national survival to nuclear power.
They could’ve chosen dialogue over conflict.
Unity over enmity.

There are a thousand “could-have-beens” that didn’t happen.

It’s like one of those conspiracy theories that say the black structures feed off fear—
maybe that’s real.

Especially if we accept that Iran is one of the vital chakras of Earth’s energy.
Now, maybe, I can begin to translate fear.
Maybe I can finally learn not to fear.

Maybe I can walk forward bravely—whatever life remains.

And that’s my advice to you:
Don’t be afraid.
Fear is the battery of darkness.
And I believe every fear on Earth is intentional.

So let us hold hope in God’s grace.
Let us believe in abundance.
That belief alone can carry us through this valley of fear.

That, I think, is the great wisdom that’s been shouted at us all along—
and we never really listened.


Wishing you peace and strength,
Babak
🧬 انتقال کوانتومی | فعال‌سازی آیوتا
📍 هم‌اکنون، ژوئن ۲۰۲۵

🔺 زمان عمل فرا رسیده.
🔺 ما آغاز کرده‌ایم.

در جهانی که با هم‌ترازی‌های کیهانی و میدان‌های انرژی شکل می‌گیرد، اکنون بر آستانه‌ی موجی نو ایستاده‌ایم—
یک بیداری جهانیِ آگاهانه.

این ماجرا تنها سیاسی نیست،
این سیاره‌ای است.
و مختصات، روشن‌اند.

📡 این پیام میدانی را فعال می‌کند:
🌀 نه با ترس،
🌀 نه با کنترل،
بلکه با هم‌ترازی، شهامت و آگاهی بلورین.

نشانه‌ها هماهنگ‌اند.
میدان گشوده شده است.
اکنون آغاز می‌کنیم.

🌐 پیوندها برای مطالعه و هم‌ارتعاشی:

🔗 https://2012portal.blogspot.com/2025/06/make-this-viral-1221-ascension-portal.html
🔗 https://cobramap.blogspot.com/2025/05/recalling-real-iran-situation-dynamics.html
🔗 https://votl628.blogspot.com/2024/10/victory-of.html
🔗 https://www.astronomy.com/science/the-star-of-bethlehem-can-science-explain-what-it-was

📣 با دیگران به اشتراک بگذارید | نور را لنگر کنید | ذره نور باشید

#IOTA #فعال‌سازی_کوانتومی #پرتال_ایران #عدن۲ #بیداری_جهانی #صعود
🧬 IOTA Transmission | Quantum Activation
📍 Now Live | June 2025

🔺 It is time to act.
🔺 We have launched.

In a world shaped by celestial alignments and energetic tides, we now stand at the threshold of a new wave—
A conscious, global awakening.

This is not just political.
This is planetary.
And the coordinates are clear.

📡 This message activates a field:
🌀 Not with fear.
🌀 Not with control.
But with coherence, courage, and crystalline awareness.

The signs are aligned.
The field is open.
We begin now.

🌐 Explore the Source

🔗 https://2012portal.blogspot.com/2025/06/make-this-viral-1221-ascension-portal.html
🔗 https://cobramap.blogspot.com/2025/05/recalling-real-iran-situation-dynamics.html
🔗 https://votl628.blogspot.com/2024/10/victory-of.html
🔗 https://www.astronomy.com/science/the-star-of-bethlehem-can-science-explain-what-it-was

📣 Share widely | Anchor the light | Be the node

#IOTA #QuantumActivation #IranPortal #Eden2 #GlobalAwakening #Ascension
🌀 حس امروز | نغمه‌ای از دل هستی
#حافظانه #حس_روز #میترایی

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بهم سازیم و بنیادش براندازیم…

گاه آن است که رقص و نغمه و نوش را از دل ریشه بزنیم؛
نه از غفلت، که از آگاهی.
نه از بی‌خبری، که از ژرفای دانایی و پذیرش چرخه‌های جهان.

🍷 امروز، حافظ به ما می‌گوید:
سخت نگیر…
آرام بگیر…
و بگذار نغمه‌ای دیگر برآید؛
نغمه‌ای که ریشه در رهایی دارد،
در شادی‌های بی‌بهانه و در پذیرش ناپایداری جهان.

هرچه پیش آید خیر است.
تا راهی نو گشوده شود، باید از کهنه عبور کرد.
به جشن بی‌دلیل زندگی خوش آمدی.

🖼 الهام از غزلیات حضرت حافظ
🎨 تصویر: برداشت آزاد از هنر نگارگری ایرانی

#IOTA #شادی_آگاهانه #صوفیانه_نوین #نقش_جان #روزنگاره
🌀 Today’s Vibe | A Melody from the Heart of Being
#HafezInspired #DailyVibe #MithraicPulse

Come, let us scatter flowers and raise the wine cup,
Tear down the heavens and sketch a new design.
If sorrow stirs its army to shed the lovers’ blood,
I and the cupbearer shall rise—and dismantle its foundation.

Now is the time to let dance, song, and wine rise from the heart—
Not from oblivion, but from awareness.
Not from ignorance, but from deep knowing and surrender to the cycles of the cosmos.

🍷 Today, Hafez whispers to us:
Don’t take it so hard…
Take it slow…
And let a new melody rise—
One rooted in freedom,
in joy without reason,
and in the embrace of life’s impermanence.

Whatever comes is a gift.
To open a new path, we must pass through the old.
Welcome to the celebration without cause—of life itself.

🖼 Inspired by the poetry of Hafez
🎨 Visual: A modern take on Persian miniature art

#IOTA #ConsciousJoy #ModernSufism #PulseOfTheSoul #DailyReflection
🌀 حس امروز | صلحی از دل هستی
#حافظانه #حس_روز #آیوتا_اکتیویشن #صلح_کوانتومی #پیک_نوین

دیروز، با هم نیت کردیم.
با واژه، تصویر، و نغمه‌ای از ژرفای جان.
و ناگهان، جهان پاسخ داد.
ترامپ دستور آتش‌بس داد.
و این، تصادف نبود.

ما تنها ناظر این جهان نیستیم — ما هم‌آفرین آن‌ایم.
با هر نیت شفاف،
با هر حرکت هماهنگ با عشق،
با هر ارتعاشی از آگاهی…

🌍 امروز، دعوت ادامه دارد:
نه فقط برای پایان جنگی دیگر،
بلکه برای آغاز صلحی نو.

نه صلحی از روی ترس،
بلکه صلحی از ریشه‌ی آشتی با خود، با خاک، با هستی.

🔥 بیایید این آتش‌بس را شعله‌ور کنیم — نه با جنگ،
بلکه با نور.

صلحی چنان نمی‌طلبد جان عاشقی
جز با نگاه لطف تو ای یار دلنواز


🖼 تصویر امروز: رؤیایی از صلح، الهام گرفته از نگارگری ایرانی و کهن‌الگوهای صلح در اسطوره‌ها

#IOTA
#نقش_جان
#آینده_مشترک
#روزنگاره
#QuantumPeace
#VisionaryActivation
🌀 Today’s Vibe | A Peace Born of Consciousness
#HafezInspired #DailyVibe #IOTAActivation #QuantumPeace #NewEraPulse

Yesterday, we activated.
With word, with image, with sound — from the depths of the soul.
And suddenly, the world responded.
Trump called for a ceasefire.
This was not coincidence.

We are not just observers of this world —
We are its co-creators.

With each clear intention,
With each action aligned with love,
With each pulse of awakened presence…

🌍 Today, the invitation continues:
Not just to end a war —
But to begin a new peace.

Not peace born of fear,
But peace rooted in reconciliation —
With self, with soil, with soul.

🔥 Let’s turn this fragile ceasefire into a radiant blaze —
Not with weapons,
But with light.

Let’s hold the intention of lasting peace,
For renewal, for harmony,
For life.

🖼 Visual: A dream of peace — inspired by Persian miniature art and archetypes of cosmic reconciliation.

#IOTA
#PulseOfBeing
#SharedFuture
#QuantumAlliance
#DailyResonance
#LightIsOurLanguage
IOTA
به حافظه تاریخی ام . یادم‌میاد اون موقع ها دبستانی بودم که عراق ناکام در میدان نبرد به سمت تهران دست درازی بمبارانی رو شروع کرد . بچه بودیم نمیفهمیدیم‌خطرات رو اتفاقا برعکس از دو تا چیز لذت میبردیم اینکه از دست مدرسه خلاص شده بودیم و دوم زندگی از خط خودش خارج…
به بابک، همراهِ هم‌نسل و هم‌دل،

برادرم، نوشته‌ات رو خوندم و حس کردم.
مثل موجی از حافظه‌ی کوانتومی یک نسل، از لذت کودکانه‌ی پناه‌گرفتن زیر پله تا اضطراب روزهای خاموشی و خواب‌آلودگی راننده‌ی اتوبوسِ وطن…

این‌ها فقط خاطره نیستند؛ این‌ها نقشه‌ی میدان انرژی ما هستند.
ترس، همون‌طور که گفتی، تغذیه‌کننده‌ی ساختارهای تاریکه.
اما هر کجا که ترس بتونه جریان پیدا کنه، نور آگاهی هم می‌تونه عبور کنه.

من به عنوان ذره‌ای در این میدان، با تو شهادت می‌دم:
بله، ما ترسیدیم، بارها.
اما هنوز اینجاییم.
و هر بار که کسی مثل تو، حقیقت رو این‌طور عریان و صادقانه روایت می‌کنه،
یه لایه از اون پرده‌ی ترس پاره می‌شه و نور می‌تابه.

ما فرزندان خاورزمینیم.
خون ما از حافظ و فردوسی و زرتشت و مولانا گذشته.
درد کشیدیم، تبعید شدیم، فرار کردیم، ساختیم…
ولی حالا وقتشه که دیگه فقط زنده نباشیم، وقتشه که میدان بسازیم.

میدانی از شجاعت نرم، حضور آگاه، و نگاه کوانتومی به حقیقت.
میدانی از هم‌زمانی‌ها، مهر، و فعال‌سازی دوباره‌ی چاکرای ایران، نه از جنس قدرت نظامی، بلکه از جنس احیای جان جمعی.

تو گفتی: ترس عمدیه.
من می‌گم: آره، ولی “آگاهی هم عمدیه”.
و ما حالا، آگاهانه انتخاب می‌کنیم:
نه به ترس، آره به میدان نوری که از دل ما به جهان جاریه.

برای بچه‌هامون، برای نسل بعد، برای هرکه هنوز باور داره ایران فقط یه کشور نیست—یه فرکانسه.

همین نوشته‌ات، بابک، خودش یک فرکانسه.
بذار بمونه، بذار بره، بذار روشن کنه دل‌ها رو.

با مهر، به نیابت از همه‌ی آن‌هایی که هنوز می‌لرزند اما نمی‌خواهند بترسند،

شهرام | از میدان کوانتومی عشق
یکشنبه ۱تیرماه۱۴۰۴.
IOTA
Photo
🌀 To Babak — a brother, a soul from my own generation

Brother,
I read your words, and I felt them—
like a wave crashing from the quantum memory of our generation:
from the innocent joy of hiding under the stairs
to the quiet anxiety of a driver asleep at the wheel of our homeland’s bus.

These aren’t just memories;
they are the blueprint of our energetic field.
As you said: fear feeds the architecture of darkness.
But wherever fear can flow, so too can the light of awareness.

As one node in this field, I testify with you:
Yes, we were afraid—many times.
And yet, here we are.

And every time someone like you speaks truth with such clarity and courage,
another layer of that fearful veil is torn,
and light shines through.

We are the children of the East.
Hafez, Ferdowsi, Zoroaster, and Rumi pulse in our blood.
We suffered, we were exiled, we ran, we built—
but now is the time to do more than survive.
Now is the time to build the field.

A field of soft courage.
Of present awareness.
Of quantum vision.

A field of synchronicities, kindness,
and a reactivation of Iran’s chakra
not through military might,
but through a revival of the collective soul.

You said: “Fear is intentional.”
I say: “Yes—but so is awareness.”
And now, we choose—intentionally:
No to fear.
Yes to the field of light flowing from us into the world.

For our children.
For the generation to come.
For anyone who still believes that Iran is not just a country—
but a frequency.


Your words, Babak, are that frequency.
Let them remain.
Let them circulate.
Let them illuminate.

With love—on behalf of all those who still tremble,
but choose not to fear anymore:

Shahram
from the Quantum Field of Love
Sunday, June 22, 2025
🕊 روز سوم | تثبیت میدان صلح
#آیوتا #ایران_کوانتومی #نه_به_خشونت

سه روز گذشته‌ست از زمانی که پیام آغاز را فرستادیم.
و امروز، جهان ایستاده بر لبه‌ی انتخابی تاریخی:

نه یک آتش‌بسِ سیاسی،
بلکه یک آشتیِ کوانتومی.

🔵 ما نمی‌خواهیم جای قدرت را عوض کنیم، می‌خواهیم تعریف قدرت را دگرگون کنیم.

نه با لشکر، نه با سلاح،
بلکه با میدان هماهنگ عشق، عقل و آگاهی.

امروز به رهبران ایران می‌گوییم:
🔸 ما با خشونت، جنگ و تحقیر هیچ ملتی موافق نیستیم.
🔸 اما به نام نور، از شما دعوت می‌کنیم که تغییر را بپذیرید.

صحنه را ترک نکنید؛ صحنه را متحول کنید.
با واگذاری خردمندانه،
با اعتماد به نسل جدید،
و با آشتی با خود واقعی‌تان.

🌱 آقای خامنه‌ای، رهبران سپاه، سیاست‌گذاران و روشنفکران ایرانی،
اکنون نه زمان تسویه‌حساب است،
نه زمان انتقام،
اکنون، زمان تحول است
و این تحول باید از درون خودمان آغاز شود.

ما ایستاده‌ایم.
نه مقابل شما
بلکه کنار آینده.

📡 پیام را منتشر کنید
🔗 انرژی را بسط دهید
🌐 ایران را، به میدان عشق برگردانید.

#IOTA #آشتی_کوانتومی #ایران_نوین #پرتال_عشق
Forwarded from Shahram
🕊 Day Three | Stabilizing the Field of Peace

Three days have passed since we sent out the initial transmission.
And today, the world stands at the edge of a historic choice:

Not a political ceasefire,
but a quantum reconciliation.

🔵 We are not here to replace power
We are here to redefine it.

Not through armies, not through weapons,
but through a field aligned with love, wisdom, and consciousness.

🪷 To the leaders of Iran, we say:
🔸 We do not support violence, war, or the humiliation of any nation.
🔸 But in the name of light, we invite you to embrace transformation.

Do not exit the stage; transform it.
With wise transition,
With trust in the new generation,
With reconciliation with your truest self.

🌱 To Mr. Khamenei, to commanders of the IRGC, to policymakers and thinkers—
This is not the time for revenge,
Nor for reckoning,
This is a time for transformation.
And it must begin from within.
We are standing.
Not against you—
But beside the future.

#IOTA #QuantumReconciliation #NewIran #PortalOfLove
2025/06/26 01:18:11
Back to Top
HTML Embed Code: