Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from وعنده مفاتح الغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بایگانی مباحث مربوط به علم غیب و گستره علم پیامبر (ص) و امامان (ع)
https://www.tgoop.com/MafatehAlqayb
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بایگانی مباحث مربوط به علم غیب و گستره علم پیامبر (ص) و امامان (ع)
https://www.tgoop.com/MafatehAlqayb
اعتبارسنجی انا اصغر من ربی.pdf
729.9 KB
اعتبارسنجی عبارت "انا اصغر من ربّی بسنتین از حیث سند
✍ محمدمهدی مودتی
نشریه سفینه، سال شانزدهم، بهار ۱۳۹۸، شماره ۶۲
چکیده:
نگارنده بیست و پنج منبع برای این گفتار منسوب به پیامبر (ص) یا امیرالمؤمنین (ع) به ترتیب زمان، از داوود قیصری متوفی ۷۵۱ قمری تا معاصران آورده است که هیچ یک از این نقلها سند ندارد، و بیشتر این ناقلان گرایش عرفانی دارند.
@Gholow2
✍ محمدمهدی مودتی
نشریه سفینه، سال شانزدهم، بهار ۱۳۹۸، شماره ۶۲
چکیده:
نگارنده بیست و پنج منبع برای این گفتار منسوب به پیامبر (ص) یا امیرالمؤمنین (ع) به ترتیب زمان، از داوود قیصری متوفی ۷۵۱ قمری تا معاصران آورده است که هیچ یک از این نقلها سند ندارد، و بیشتر این ناقلان گرایش عرفانی دارند.
@Gholow2
تاویلات انا اصغر من ربی.pdf
987.3 KB
بررسی عبارت «أنا أصغر من ربّی بسنتین» از حیث دلالت و درایت
✍ زهرا خیراللهی و محمدمهدی مودتی
نشریه سفینه، سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۱
چکیده:
منابع موجود، گاهی این جمله را به غیر معصومان که غالباً سران صوفیهاند، و گاه به معصومان، یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت دادهاند. تمام این نسبتها مرسل است و سند ندارد. در مقام توضیح و توجیه این جمله، نظریاتی ارائه شده که به ترتیب زمانی منابع، بررسی و نقد میشود.
@Gholow2
✍ زهرا خیراللهی و محمدمهدی مودتی
نشریه سفینه، سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۱
چکیده:
منابع موجود، گاهی این جمله را به غیر معصومان که غالباً سران صوفیهاند، و گاه به معصومان، یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت دادهاند. تمام این نسبتها مرسل است و سند ندارد. در مقام توضیح و توجیه این جمله، نظریاتی ارائه شده که به ترتیب زمانی منابع، بررسی و نقد میشود.
@Gholow2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ریشه یابی جمله ناروای منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام: «أنا أصغر من ربّی بسنتین»
🎞 عباس مفید
@Gholow2
🎞 عباس مفید
@Gholow2
▪️ توبهدادن یا تکریم سرکردگان غالیان؟
نیک روشن است که در روایات امامیه، هیچ فرقهای به شدت غالیان کوبیده نشدند. آنان را بدتر از یهود و نصاری و مشرکان دانسته و از همنشینی با آنها تحذیر شدید دادهاند (نمونه: کشی، ص297؛ طوسی، الأمالی، ص650). غالیان شدیدترین رنجشها را برای امامان رقم زدند. نقل است که امام صادق (ع) خطاب به سرکردگان غلات میفرمودند خدا من و شما را زیر سقفی گرد هم نیاورد (کشی، ص400، 300)، امام از کلمات غالیان سخت میگریستند (نمونه: کشی، ص198) و موی بر تنشان راست میشد. (نمونه: أمالي مفید، ص23)
در عصر ما، رضا قصاب (مسئول هیئت دیوانگان) دستکم حدود دو دهه غلوش را آشکار کرده، و مبلغ و حامی غالیان بوده است و صدها بار در منابر هیئتش از خالقیت و بلکه خدایی و واجبالوجود بودن امامان گفتهاند و مخاطبان هو کشیدهاند و در کانالشان اخبار نصیریان و جعلیات غالیانه جدید را ترویج کردهاند. حال در روزهای اخیر باز بالاترین درجه غلو یعنی بنده بودن رسول الله ص برای امیرالمؤمنین ع را اظهار کرده است، و یکی از خطیبانش فحش ناموسی به منکران الوهیت امام داده، دیگری گفته «با خاک سم ذو الجناح نبی خلق می شود»، و دیگری ...
دقیقاً در همین اوان، آقای سید علی میلانی که سالها از ایشان واکنش جدی به غالیان شنیده نشده، سرکردگان غلو را دعوت کرده، با آنان بگووبخند داشته و عکس یادگاری گرفته و در سخنرانی در جمعشان گفته «تضعیف هیچ هیئتی از هیئات مذهبی نباید باشد.» (9:45)
متأُسفانه تاکنون هیچ نقد صریحی بر غالیان دیوانگان نشر نیافته، و تنها برای نمونه، سربسته گفتند «از خودتان چیزی نگویید» و «هر کسی را به هیئات دعوت نکنید». ناگفته پاسخ غالیان روشن است که دهها و صدها روایت در الوهیت امام و خالقیتشان دارند [هرچند از سنخ نصیریات و مجعولات معاصر]، و از خود چیزی نمیگویند! هرکسی را هم دعوت نمیکنند؛ مگر امثال همین سرکردگان غلو که در بیت آقای میلانی دعوت شدهاند (از قصاب و بنیانیان و...)
فراتر از این مدارا با غالیان علی اللهی، آقای میلانی خود در سخنانشان دربارۀ اهل بیت ع گفتند: «اینها همه کاره خدایند... تدبیر امور عالم به دست اهل بیت ع است» (20:07) این غلو تفویضی و بر خلاف آیات و روایات بسیار و اجماع عالمان متقدم امامی است. در واقع همین نگرشهای سطحی و عامیانه تفویضی است که انسان را بهسوی تسامح دربرابر غالیان تألیهی میکشد. وگرنه آقای میلانی در برابر برخی محققان شیعه که عقاید متفاوتی داشته باشند، چندان اهل تسامح نبوده و بهجای اکتفا به نقد آثار و مستندات ایشان، از حراملقمگی ایشان نیز میگویند.
نتیجۀ این مدارای نابهجا و بر خلاف سیرۀ ائمه (ع) نیز این شده است که قصاب دیگر بار با صدای بلندتر کفر خود را جلوی آقای میلانی فریاد میزند، و کانال آقای میلانی نیز این را پخش میکند. پس از انتقادات گستردۀ مؤمنان به این دیدار نیز تاکنون بیت و صفحات مربوط به آقای میلانی موضعی درقبال غالیان نداشتهاند.
سالها زحمات و تألیفات جناب آقای میلانی در حوزۀ امامت خاصه مأجور باد، اما این مجوز آن نیست، که بهنام توبهدادن، به جایگاه سران غلو رسمیت بخشیده و آنان را تکریم کنند، و نه دیگر مؤلفان این حوزه را جواز است که «تحمل لاهوت الأبد» و آرای صوفیان را به نام امامت ترویج دهند.
#تفویض
@gholow2
نیک روشن است که در روایات امامیه، هیچ فرقهای به شدت غالیان کوبیده نشدند. آنان را بدتر از یهود و نصاری و مشرکان دانسته و از همنشینی با آنها تحذیر شدید دادهاند (نمونه: کشی، ص297؛ طوسی، الأمالی، ص650). غالیان شدیدترین رنجشها را برای امامان رقم زدند. نقل است که امام صادق (ع) خطاب به سرکردگان غلات میفرمودند خدا من و شما را زیر سقفی گرد هم نیاورد (کشی، ص400، 300)، امام از کلمات غالیان سخت میگریستند (نمونه: کشی، ص198) و موی بر تنشان راست میشد. (نمونه: أمالي مفید، ص23)
در عصر ما، رضا قصاب (مسئول هیئت دیوانگان) دستکم حدود دو دهه غلوش را آشکار کرده، و مبلغ و حامی غالیان بوده است و صدها بار در منابر هیئتش از خالقیت و بلکه خدایی و واجبالوجود بودن امامان گفتهاند و مخاطبان هو کشیدهاند و در کانالشان اخبار نصیریان و جعلیات غالیانه جدید را ترویج کردهاند. حال در روزهای اخیر باز بالاترین درجه غلو یعنی بنده بودن رسول الله ص برای امیرالمؤمنین ع را اظهار کرده است، و یکی از خطیبانش فحش ناموسی به منکران الوهیت امام داده، دیگری گفته «با خاک سم ذو الجناح نبی خلق می شود»، و دیگری ...
دقیقاً در همین اوان، آقای سید علی میلانی که سالها از ایشان واکنش جدی به غالیان شنیده نشده، سرکردگان غلو را دعوت کرده، با آنان بگووبخند داشته و عکس یادگاری گرفته و در سخنرانی در جمعشان گفته «تضعیف هیچ هیئتی از هیئات مذهبی نباید باشد.» (9:45)
متأُسفانه تاکنون هیچ نقد صریحی بر غالیان دیوانگان نشر نیافته، و تنها برای نمونه، سربسته گفتند «از خودتان چیزی نگویید» و «هر کسی را به هیئات دعوت نکنید». ناگفته پاسخ غالیان روشن است که دهها و صدها روایت در الوهیت امام و خالقیتشان دارند [هرچند از سنخ نصیریات و مجعولات معاصر]، و از خود چیزی نمیگویند! هرکسی را هم دعوت نمیکنند؛ مگر امثال همین سرکردگان غلو که در بیت آقای میلانی دعوت شدهاند (از قصاب و بنیانیان و...)
فراتر از این مدارا با غالیان علی اللهی، آقای میلانی خود در سخنانشان دربارۀ اهل بیت ع گفتند: «اینها همه کاره خدایند... تدبیر امور عالم به دست اهل بیت ع است» (20:07) این غلو تفویضی و بر خلاف آیات و روایات بسیار و اجماع عالمان متقدم امامی است. در واقع همین نگرشهای سطحی و عامیانه تفویضی است که انسان را بهسوی تسامح دربرابر غالیان تألیهی میکشد. وگرنه آقای میلانی در برابر برخی محققان شیعه که عقاید متفاوتی داشته باشند، چندان اهل تسامح نبوده و بهجای اکتفا به نقد آثار و مستندات ایشان، از حراملقمگی ایشان نیز میگویند.
نتیجۀ این مدارای نابهجا و بر خلاف سیرۀ ائمه (ع) نیز این شده است که قصاب دیگر بار با صدای بلندتر کفر خود را جلوی آقای میلانی فریاد میزند، و کانال آقای میلانی نیز این را پخش میکند. پس از انتقادات گستردۀ مؤمنان به این دیدار نیز تاکنون بیت و صفحات مربوط به آقای میلانی موضعی درقبال غالیان نداشتهاند.
سالها زحمات و تألیفات جناب آقای میلانی در حوزۀ امامت خاصه مأجور باد، اما این مجوز آن نیست، که بهنام توبهدادن، به جایگاه سران غلو رسمیت بخشیده و آنان را تکریم کنند، و نه دیگر مؤلفان این حوزه را جواز است که «تحمل لاهوت الأبد» و آرای صوفیان را به نام امامت ترویج دهند.
#تفویض
@gholow2
Telegram
غلات و صوفیه
🔊 دیدار آقای سید علی میلانی
دیدار با مسئولین هیئات مذهبی و خطبا
🗓 ۹ اردیبهشت
در این دیدار مسئولان و خطبای دیوانگان کاشان دعوت شده بودند.
نقد این بیانات در کانال غلوپژوهی:
www.tgoop.com/gholow2/3047
دیدار با مسئولین هیئات مذهبی و خطبا
🗓 ۹ اردیبهشت
در این دیدار مسئولان و خطبای دیوانگان کاشان دعوت شده بودند.
نقد این بیانات در کانال غلوپژوهی:
www.tgoop.com/gholow2/3047
Audio
🎙غلوپژوهی در حوزۀ شیعی و ضرورت آن
عمیدرضا اکبری
نشستهای همایش حوزه، ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دبیر: استاد سید محمدکاظم طباطبایی
اشاره به تحقیقات انجام شده و ثمرات آن (در حوزههای کلامی، حدیثی و تاریخی| مقاله مرتبط)
کاستیها در سه حوزه تألیف، (و خاصه) تبلیغ و آموزش
راهکارها: ضرورت تحقیقات میدانی، آموزش مبلغان، نشستها و دورهها، اقناع علما در خطر ترویج شدید غلو و فقه ستیزی، نشستها، آموزش عمومی علوم حدیث
@gholow2
عمیدرضا اکبری
نشستهای همایش حوزه، ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دبیر: استاد سید محمدکاظم طباطبایی
اشاره به تحقیقات انجام شده و ثمرات آن (در حوزههای کلامی، حدیثی و تاریخی| مقاله مرتبط)
کاستیها در سه حوزه تألیف، (و خاصه) تبلیغ و آموزش
راهکارها: ضرورت تحقیقات میدانی، آموزش مبلغان، نشستها و دورهها، اقناع علما در خطر ترویج شدید غلو و فقه ستیزی، نشستها، آموزش عمومی علوم حدیث
@gholow2
Forwarded from غلوپژوهی
🌤فرج در حين نا امیدی
بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو صَالِحٍ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ الْكَشِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِيءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ.
بزنطى از امام رضا عليه السّلام روايت كند كه فرمود: صبر و انتظار فرج چه نيكوست، آيا سخن خداى تعالى را نشنيدى كه فرمود: چشم به راه باشيد كه من نيز با شما چشم براهم و فرمود: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم. پس بر شما باد كه صبر كنيد كه فرج در حال يأس مى آيد و پيشينيان شما از شما صابرتر بودند.
📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 645/ 5؛ قرب الإسناد (ط - آل البیت)، ص: 380 مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّاب عنه.
@gholow2
بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو صَالِحٍ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ الْكَشِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِيءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ.
بزنطى از امام رضا عليه السّلام روايت كند كه فرمود: صبر و انتظار فرج چه نيكوست، آيا سخن خداى تعالى را نشنيدى كه فرمود: چشم به راه باشيد كه من نيز با شما چشم براهم و فرمود: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم. پس بر شما باد كه صبر كنيد كه فرج در حال يأس مى آيد و پيشينيان شما از شما صابرتر بودند.
📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 645/ 5؛ قرب الإسناد (ط - آل البیت)، ص: 380 مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّاب عنه.
@gholow2
Forwarded from نقد شیخ حسن میلانی
حقوق خداوند بر امام رضا (ع) و نگرانی ایشان از زوال نعمت
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ صَاحِبَ اَلنِّعْمَةِ عَلَى خَطَرٍ، إِنَّهُ يَجِبُ عَلَيْهِ حُقُوقٌ لِلَّهِ مِنْهَا، وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَيَكُونُ عَلَيَّ اَلنِّعَمُ مِنَ اَللَّهِ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ، -وَ حَرَّكَ يَدَيْهِ- حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ اَلْحُقُوقِ اَلَّتِي تَجِبُ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ فِيهَا. فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَنْتَ فِي قَدْرِكَ تَخَافُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ يَا أَحْمَدُ.
از بزنطی روایت شده است که امام رضا (ع) فرمود: «صاحب نعمت در معرض خطر است. همانا از آن نعمت، حقوقی برای خدا برای او واجب است. به خدا سوگند، نعمتهایی از جانب خدا بر من هست که همواره نسبت به آن بیم و نگرانی دارم —[در این جا حضرت] دستانش را حرکت داد [و ادامه داد:]— تا این که از [عهده] حقوقی که برای خداوند متعال در آن نعمتها بر من واجب است، خارج شوم [و آنها را ادا کنم].»
به حضرت گفتم: «فدایت شوم، شما با این مقام و منزلتتان از این موضوع میترسید؟»
فرمود: «آری، ای احمد.»
📚 قرب الإسناد، ص۳۸۷
مقایسه کنید با اظهارات عجیب و غریب آقای میلانی در صوتهای اخیر به ویژه جلسه ۲۰ نقد غلوپژوهی
@Milani_Hasan
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ صَاحِبَ اَلنِّعْمَةِ عَلَى خَطَرٍ، إِنَّهُ يَجِبُ عَلَيْهِ حُقُوقٌ لِلَّهِ مِنْهَا، وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَيَكُونُ عَلَيَّ اَلنِّعَمُ مِنَ اَللَّهِ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ، -وَ حَرَّكَ يَدَيْهِ- حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ اَلْحُقُوقِ اَلَّتِي تَجِبُ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ فِيهَا. فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَنْتَ فِي قَدْرِكَ تَخَافُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ يَا أَحْمَدُ.
از بزنطی روایت شده است که امام رضا (ع) فرمود: «صاحب نعمت در معرض خطر است. همانا از آن نعمت، حقوقی برای خدا برای او واجب است. به خدا سوگند، نعمتهایی از جانب خدا بر من هست که همواره نسبت به آن بیم و نگرانی دارم —[در این جا حضرت] دستانش را حرکت داد [و ادامه داد:]— تا این که از [عهده] حقوقی که برای خداوند متعال در آن نعمتها بر من واجب است، خارج شوم [و آنها را ادا کنم].»
به حضرت گفتم: «فدایت شوم، شما با این مقام و منزلتتان از این موضوع میترسید؟»
فرمود: «آری، ای احمد.»
📚 قرب الإسناد، ص۳۸۷
مقایسه کنید با اظهارات عجیب و غریب آقای میلانی در صوتهای اخیر به ویژه جلسه ۲۰ نقد غلوپژوهی
@Milani_Hasan
Forwarded from نقد فلسفه = دفاع از عقلانیت
📌 لگدمال کردن مبانی!
🖌 استاد حسن میلانی در ادعایی عجیب و سخنی شگرف فرموده بودند: «موجودی شریف تر و مقرب تر از اهل بیت علیهم السلام نمیشده و خدا هم نمیتوانسته خلق کند!» که این سخن علاوه بر وا داشتن تعجب و تاسف مخاطبین ایشان، موجب انتقاد منتقدین و تذکر اینکه این سخن همان حرف فلاسفه است و با مبانی خود شیخ حسن نیز در تناقض است شد.
برخی از اطرافیان ایشان که الحق ایشان را ولیجه خود قرار داده و طاقت دیدن نقد بر ایشان و قبول اشتباهاتشان را ندارند، پاسخی به این نقد داده اند که نه تنها حلال مشکل نبوده و گرهی را نگشوده است، بلکه با توجه به این پاسخ، باید بر مبانی سابق استاد میلانی( که از نظر ما مطابق عقل و نقل است) خط بطلان کشید!
♦️ بزرگواران عقل ستیز فرموده اند:
«چون اهل بیت مطیع ترین بندگان خدا هستند ... لذا خداوند آنان را اشرف خلق قرار داده و بالاتر از آن ممکن نبوده است! و هر کس گمان کند میشد خداوند امام را اشرف و اعلی از این خلق کند و نکرد، خدا را عاجز و بخیل دانسته است!،»
یا للعجب! در خواب هم نمیدیدیم روزی برسد که چنین ترهات و اباطیلی از حاج آقای میلانی و برخی اطرافیان ایشان بشنویم چه رسد به اینکه بر این سخنان پافشاری کرده و قصد دفاع از آنرا هم دارند!
🔍 با استناد به سخنان و مبانی خود جناب استاد میلانی، دو نکته در نقد این فرمایش عرض میکنیم:
• اشکال اول:
اصل الاصول و اس الاساس مبانی جناب میلانی که همگان ایشان را با آن میشناسند این است که ما سوی الله حقایقی متجزی و مقداری و قابل زیاده و نقصان هستند و این خصیصه - مادام که موجودند- از آنها قابل سلب نیست.
ایشان در کتاب خود میفرمایند:
ان ما یجوز علیه الوجود و العدم_و هو کل ما سوی الله_ یمتنع ان یتحقق و یوجد فی غیر الامتداد و الاجزا و قابلیة الزیادة و النقصان ... ان ما یقبل الزیادة و النقصان بذاته لا یکون الا قابلا للزیادة و النقصان ابدا ... معرفة الله؛ ص 179-181
حال با توجه به این مبنا ( که در غایت اتقان است) سوال میکنیم: آیا اهل بیت علیهم السلام _با تمام اوصاف و کمالاتشان که باعث اشرفیت آنها گردیده_، هم جزو ماسوی الله و حقایقی متجزی و قابل زیاده و نقصان هستند یا خیر؟ اگر خیر که چرند فرمودید و اصل الاصول جناب میلانی را ابطال کردید. و اگر بله، پس ایشان و تمامی کمالاتشان قابل زیاده و نقصان است و #میشد بیشتر یا کمتر از آن مقدار شود! حال چرا فرمودید:« هر کس گمان کند میشد خداوند اهل بیت را اشرف از این خلق کند و نکرده، خدا را عاجز و بخیل کرده»؟ و چرا فرمودید:خداوند اهل بیت را اشرف خلق قرار داده که بالاتر از آن ممکن نبود»؟؟ وقتی کمالات اهل بیت قابل زیاده بوده و #میشده افزایش پیدا کند، چرا خلق آنها در حالتی شریف تر ممکن نبوده؟ ملخص الکلام اینکه یا بگویید اهل بیت متجزی و قابل زیاده و نقصان نیستند و خیال خود و ما را راحت کنید و مهر ابطالی بر مبانی سابق خود زنید، و یا اینکه از این حرف چرند خود عقب نشینی کرده و اقرار کنید حرف اشتباهی بر لسان جاری کردید.
• اشکال دوم:
جناب میلانی در کتاب معرفة الله و در نقد قاعده امکان اشرف مینویسند:
« وجود الممکن الاشرف محال ... فان کل مرتبة من مراتب الامکان یجب ان لا توجد الا بعد وجود فرد اشرف منها فیجب ان لا یوجد فرد من افراد السلسلة مطلقا، و ذلک لانه لایمکن تحدید مراتب الکمال و الشرف الواقعة بین کل مرتبتین من السلسلة، بل تحدید السلسلة القابلة الزیاده و النقصان بمرتبة خاصة منها خلاف ذاتها/ معرفة الله ص 194
ایشان به درستی اشکال میکنند که طبق عقیده قائلین به قاعده امکان اشرف، وجود چنین موجودی محال است. اشکال ایشان این است که مراتب کمال و شرافت قابل زیاده و نقصان بوده و هر مرتبه ای از کمال را فرض کنیم، بالاتر از آن هم قابل فرض است، پس وجود موجودی که در مرتبه ای از شرف و کمال باشد که بالاتر از آن قابل فرض نباشد فی حد ذاته محال است! با کمی دقت مشخص میشود که این نقد ایشان بر قاعده، خط بطلانی بر فرمایش اخیرشان است، چه اینکه چطور میتوان گفت خداوند اهل بیت را اشرف خلق قرار داده و بالاتر از آن ممکن نبوده، در حالی که به قول خودشان برای مراتب شرف و کمال حد ایستایی نیست؟ لذا طبق فرمایش خود جناب میلانی میگوییم: اگر اهل بیت اشرف خلق باشند که بالاتر از آنها ممکن نباشد، لازم می آید که ایشان معدوم و ممتنع الوجود باشند( نعوذ بالله)، چه اینکه ایشان را در هر مرتبه ای از شرافت و کمال و علو در نظر بگیریم، باز هم کمالاتشان نظر به ذاتشان قابل افزایش است و حقیقت مخلوقی که دارای شدتی از کمال فرض شود که بالاتر از آن ممکن نباشد، ذاتا ممتنع است!
استناد به مبحث عجز و بخل هم انسان را یاد اباطیل فلاسفه در بحث حدوث و قدم عالم می اندازد! امید است این نوشته کوچک باعث تلنگری در استاد عزیز و برخی اطرافیان ایشان شود.
آرزوی توفیق
🖌 استاد حسن میلانی در ادعایی عجیب و سخنی شگرف فرموده بودند: «موجودی شریف تر و مقرب تر از اهل بیت علیهم السلام نمیشده و خدا هم نمیتوانسته خلق کند!» که این سخن علاوه بر وا داشتن تعجب و تاسف مخاطبین ایشان، موجب انتقاد منتقدین و تذکر اینکه این سخن همان حرف فلاسفه است و با مبانی خود شیخ حسن نیز در تناقض است شد.
برخی از اطرافیان ایشان که الحق ایشان را ولیجه خود قرار داده و طاقت دیدن نقد بر ایشان و قبول اشتباهاتشان را ندارند، پاسخی به این نقد داده اند که نه تنها حلال مشکل نبوده و گرهی را نگشوده است، بلکه با توجه به این پاسخ، باید بر مبانی سابق استاد میلانی( که از نظر ما مطابق عقل و نقل است) خط بطلان کشید!
♦️ بزرگواران عقل ستیز فرموده اند:
«چون اهل بیت مطیع ترین بندگان خدا هستند ... لذا خداوند آنان را اشرف خلق قرار داده و بالاتر از آن ممکن نبوده است! و هر کس گمان کند میشد خداوند امام را اشرف و اعلی از این خلق کند و نکرد، خدا را عاجز و بخیل دانسته است!،»
یا للعجب! در خواب هم نمیدیدیم روزی برسد که چنین ترهات و اباطیلی از حاج آقای میلانی و برخی اطرافیان ایشان بشنویم چه رسد به اینکه بر این سخنان پافشاری کرده و قصد دفاع از آنرا هم دارند!
🔍 با استناد به سخنان و مبانی خود جناب استاد میلانی، دو نکته در نقد این فرمایش عرض میکنیم:
• اشکال اول:
اصل الاصول و اس الاساس مبانی جناب میلانی که همگان ایشان را با آن میشناسند این است که ما سوی الله حقایقی متجزی و مقداری و قابل زیاده و نقصان هستند و این خصیصه - مادام که موجودند- از آنها قابل سلب نیست.
ایشان در کتاب خود میفرمایند:
ان ما یجوز علیه الوجود و العدم_و هو کل ما سوی الله_ یمتنع ان یتحقق و یوجد فی غیر الامتداد و الاجزا و قابلیة الزیادة و النقصان ... ان ما یقبل الزیادة و النقصان بذاته لا یکون الا قابلا للزیادة و النقصان ابدا ... معرفة الله؛ ص 179-181
حال با توجه به این مبنا ( که در غایت اتقان است) سوال میکنیم: آیا اهل بیت علیهم السلام _با تمام اوصاف و کمالاتشان که باعث اشرفیت آنها گردیده_، هم جزو ماسوی الله و حقایقی متجزی و قابل زیاده و نقصان هستند یا خیر؟ اگر خیر که چرند فرمودید و اصل الاصول جناب میلانی را ابطال کردید. و اگر بله، پس ایشان و تمامی کمالاتشان قابل زیاده و نقصان است و #میشد بیشتر یا کمتر از آن مقدار شود! حال چرا فرمودید:« هر کس گمان کند میشد خداوند اهل بیت را اشرف از این خلق کند و نکرده، خدا را عاجز و بخیل کرده»؟ و چرا فرمودید:خداوند اهل بیت را اشرف خلق قرار داده که بالاتر از آن ممکن نبود»؟؟ وقتی کمالات اهل بیت قابل زیاده بوده و #میشده افزایش پیدا کند، چرا خلق آنها در حالتی شریف تر ممکن نبوده؟ ملخص الکلام اینکه یا بگویید اهل بیت متجزی و قابل زیاده و نقصان نیستند و خیال خود و ما را راحت کنید و مهر ابطالی بر مبانی سابق خود زنید، و یا اینکه از این حرف چرند خود عقب نشینی کرده و اقرار کنید حرف اشتباهی بر لسان جاری کردید.
• اشکال دوم:
جناب میلانی در کتاب معرفة الله و در نقد قاعده امکان اشرف مینویسند:
« وجود الممکن الاشرف محال ... فان کل مرتبة من مراتب الامکان یجب ان لا توجد الا بعد وجود فرد اشرف منها فیجب ان لا یوجد فرد من افراد السلسلة مطلقا، و ذلک لانه لایمکن تحدید مراتب الکمال و الشرف الواقعة بین کل مرتبتین من السلسلة، بل تحدید السلسلة القابلة الزیاده و النقصان بمرتبة خاصة منها خلاف ذاتها/ معرفة الله ص 194
ایشان به درستی اشکال میکنند که طبق عقیده قائلین به قاعده امکان اشرف، وجود چنین موجودی محال است. اشکال ایشان این است که مراتب کمال و شرافت قابل زیاده و نقصان بوده و هر مرتبه ای از کمال را فرض کنیم، بالاتر از آن هم قابل فرض است، پس وجود موجودی که در مرتبه ای از شرف و کمال باشد که بالاتر از آن قابل فرض نباشد فی حد ذاته محال است! با کمی دقت مشخص میشود که این نقد ایشان بر قاعده، خط بطلانی بر فرمایش اخیرشان است، چه اینکه چطور میتوان گفت خداوند اهل بیت را اشرف خلق قرار داده و بالاتر از آن ممکن نبوده، در حالی که به قول خودشان برای مراتب شرف و کمال حد ایستایی نیست؟ لذا طبق فرمایش خود جناب میلانی میگوییم: اگر اهل بیت اشرف خلق باشند که بالاتر از آنها ممکن نباشد، لازم می آید که ایشان معدوم و ممتنع الوجود باشند( نعوذ بالله)، چه اینکه ایشان را در هر مرتبه ای از شرافت و کمال و علو در نظر بگیریم، باز هم کمالاتشان نظر به ذاتشان قابل افزایش است و حقیقت مخلوقی که دارای شدتی از کمال فرض شود که بالاتر از آن ممکن نباشد، ذاتا ممتنع است!
استناد به مبحث عجز و بخل هم انسان را یاد اباطیل فلاسفه در بحث حدوث و قدم عالم می اندازد! امید است این نوشته کوچک باعث تلنگری در استاد عزیز و برخی اطرافیان ایشان شود.
آرزوی توفیق
نقد فلسفه = دفاع از عقلانیت
📌 لگدمال کردن مبانی! 🖌 استاد حسن میلانی در ادعایی عجیب و سخنی شگرف فرموده بودند: «موجودی شریف تر و مقرب تر از اهل بیت علیهم السلام نمیشده و خدا هم نمیتوانسته خلق کند!» که این سخن علاوه بر وا داشتن تعجب و تاسف مخاطبین ایشان، موجب انتقاد منتقدین و تذکر اینکه…
Telegram
نقد شیخ حسن میلانی
کانال نقد آراء شیخ حسن میلانی وابسته به کانال غلوپژوهی
https://www.tgoop.com/gholow2
https://www.tgoop.com/gholow2
«ما شاء الله ثم شاء محمد ما شاء الله ثم شاء علي»
غلات تفویضی برای اثبات دیدگاه خود به این حدیث استناد کردهاند.
نظر شما درباره این حدیث چیست؟
#تفویض
#توافق_المشیئتین
@Gholow2
غلات تفویضی برای اثبات دیدگاه خود به این حدیث استناد کردهاند.
نظر شما درباره این حدیث چیست؟
#تفویض
#توافق_المشیئتین
@Gholow2
غلوپژوهی
«ما شاء الله ثم شاء محمد ما شاء الله ثم شاء علي» غلات تفویضی برای اثبات دیدگاه خود به این حدیث استناد کردهاند. نظر شما درباره این حدیث چیست؟ #تفویض #توافق_المشیئتین @Gholow2
منبع روایت «ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی» تفسیر استرآبادی (منسوب به امام عسکری ع) است. با توجه به توضیحاتی که قبلا درباره تفسیر استرآبادی دادهایم، فکر میکنید خاستگاه اولی این حدیث کدام یک باشد؟ (تحلیل خود را در نظرات بنویسید)
Anonymous Poll
9%
احادیث اهل سنت
60%
احادیث غلات
23%
احادیث اصیل امامیه
8%
خاستگاه دیگری دارد
Forwarded from وعنده مفاتح الغیب
🔹علامه مجلسی: نسبت دادن علم غیب به معصومان مصداق دروغ بستن بر آنها است!
«و الكذب علیهم یشمل افتراء الحدیث علیهم و صرف حدیثهم إلی غیر مرادهم و الجزم به و نسبة فعل إلیهم لا یرضون به أو ادعاء مرتبة لهم لم یدعوها كالربوبیة و خلق العالم و علم الغیب أو فضلهم علی الرسول صلی اللّٰه علیه و آله و أمثال ذلك أو نسبة ما یوجب النقص إلیهم كفعل ینافی العصمة و أشباهه.»
📗بحار الأنوار، ج۶۹، ص۲۳۴
ترجمه: دروغ بستن بر آنها شامل افترای حدیث بر آنها و حمل حدیث آنها بر غیر مقصودشان و جزم به آن و نسبت دادن کاری که نمیپسندند به آنها یا ادعای مرتبهای که خودشان ادعا نکردهاند برای آنها مانند ربوبیت و خلق عالم و علم غیب یا برتری آنها بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و مانند آنها یا نسبت دادن چیزی که موجب نقص است به آنها مانند کاری که مخالف عصمت باشد و شبیه آن، میباشد.
اقتباس از کانال نقد فلسفه: @Aghlyavaran
#علم_غیب
@MafatehAlqayb
«و الكذب علیهم یشمل افتراء الحدیث علیهم و صرف حدیثهم إلی غیر مرادهم و الجزم به و نسبة فعل إلیهم لا یرضون به أو ادعاء مرتبة لهم لم یدعوها كالربوبیة و خلق العالم و علم الغیب أو فضلهم علی الرسول صلی اللّٰه علیه و آله و أمثال ذلك أو نسبة ما یوجب النقص إلیهم كفعل ینافی العصمة و أشباهه.»
📗بحار الأنوار، ج۶۹، ص۲۳۴
ترجمه: دروغ بستن بر آنها شامل افترای حدیث بر آنها و حمل حدیث آنها بر غیر مقصودشان و جزم به آن و نسبت دادن کاری که نمیپسندند به آنها یا ادعای مرتبهای که خودشان ادعا نکردهاند برای آنها مانند ربوبیت و خلق عالم و علم غیب یا برتری آنها بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و مانند آنها یا نسبت دادن چیزی که موجب نقص است به آنها مانند کاری که مخالف عصمت باشد و شبیه آن، میباشد.
اقتباس از کانال نقد فلسفه: @Aghlyavaran
#علم_غیب
@MafatehAlqayb
خطبة البیان از نورمگز.pdf
2.4 MB
خطبة البیان و خطبه های منسوب به امیر مؤمنان (ع)
✍ مصطفی صادقی کاشانی
علوم حدیث، پاییز ۱۳۸۳، شماره ۳۳
@Gholow2
✍ مصطفی صادقی کاشانی
علوم حدیث، پاییز ۱۳۸۳، شماره ۳۳
@Gholow2
غلوپژوهی
منبع روایت «ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی» تفسیر استرآبادی (منسوب به امام عسکری ع) است. با توجه به توضیحاتی که قبلا درباره تفسیر استرآبادی دادهایم، فکر میکنید خاستگاه اولی این حدیث کدام یک باشد؟ (تحلیل خود را در نظرات بنویسید)
خاستگاه سُنّی یا غالیانه؟
باور غالب این است که خاستگاه نخستین «ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی»، حدیث غلات است. این برداشت با توجه به ظاهر عبارت و برداشتی که اهل تفویض از آن کردهاند، دور از انتظار نیست. از این روایت چنین برداشت شده که پیامبر (ص) و امامان (ع) گرداننده و تقدیرکننده همه امور عالماند و همه چیز به خواست و مشیت آنان است.
اما به نظر میرسد پیدایش این حدیث پیچیدهتر از ظاهر نخستین آن باشد. بررسیها نشان میدهد بخشهای زیادی از تفسیر استرآبادی (منسوب به امام عسکری ع) از احادیث اهل سنت گرتهبرداریشده است.
این حدیث نیز چنان که به زودی توضیح خواهیم داد به اعتقاد ما -بر خلاف ظاهر غالیانهاش- ریشه در حدیث اهل سنت دارد؛ اگر چه در مسیر تحریف با پیرایههای غالیانه همراه شده است.
توضیح در فرستههای بعدی
#تفویض
#توافق_المشیئتین
#تفسیر_استرآبادی
(قبل از بحث درباره این حدیث، مباحث پیشین درباره تفسیر استرآبادی را با هشتگ #تفسیر_استرآبادی مرور کنید.)
@Gholow2
باور غالب این است که خاستگاه نخستین «ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی»، حدیث غلات است. این برداشت با توجه به ظاهر عبارت و برداشتی که اهل تفویض از آن کردهاند، دور از انتظار نیست. از این روایت چنین برداشت شده که پیامبر (ص) و امامان (ع) گرداننده و تقدیرکننده همه امور عالماند و همه چیز به خواست و مشیت آنان است.
اما به نظر میرسد پیدایش این حدیث پیچیدهتر از ظاهر نخستین آن باشد. بررسیها نشان میدهد بخشهای زیادی از تفسیر استرآبادی (منسوب به امام عسکری ع) از احادیث اهل سنت گرتهبرداریشده است.
این حدیث نیز چنان که به زودی توضیح خواهیم داد به اعتقاد ما -بر خلاف ظاهر غالیانهاش- ریشه در حدیث اهل سنت دارد؛ اگر چه در مسیر تحریف با پیرایههای غالیانه همراه شده است.
توضیح در فرستههای بعدی
#تفویض
#توافق_المشیئتین
#تفسیر_استرآبادی
(قبل از بحث درباره این حدیث، مباحث پیشین درباره تفسیر استرآبادی را با هشتگ #تفسیر_استرآبادی مرور کنید.)
@Gholow2
🔹پایه عامی تفسیر استرآبادی
لایهشناسی دقیق تفسیر استرآبادی (بربسته بر امام عسکری ع) نشان میدهد که بخش زیادی از آن بر پایه تفاسیر و روایات اهل سنت پدید آمده که استرآبادی روکشی از تشیع بر آن کشیده است. در این جا تنها به چند نمونه از دهها شاهد اشاره میشود:
نمونه ١: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (البقرة : ٢٠٧)
ادعا شده است که این آیه درباره بلال و صهیب و خباب و عمار و یاسر و سمیه نازل شده است (استرآبادی، ص۶۲۰-۶۲۶). چنان که میدانیم شیعیان این آیه را مربوط به لیلة المبیت و در شأن امیرالمؤمنین (ع) میدانند (برای نمونه نک: البرهان، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۵). در مقابل در برخی روایاتِ سنیان و به ویژه آن چه به ابن عباس نسبت دادهاند، ادعا شده که این آیه در شأن افراد نامبرده نازل شده است (تاريخ دمشق، ۲۴/ ۲۲۲). کیفیت آزاد شدن صهیب نیز از روایات اهل سنت اخذ شده است (قس: استرآبادی، ص۶۲۳ با ابن شبة، تاریخ المدینة، ج۲، ص۴۷۹) با این تفاوت که چهرهای شیعی و ولایی از صهیب نمایش داده شده است؛ در حالی که صهیب هوادار عمر و از امیرالمؤمنین (ع) منحرف بوده است (کشی، ص۳۹؛ الاختصاص، ص۷۳). درباره نقد این بخش از تفسیر نک: الأخبار الدخیلة، ج۱، ص۱۶۷.
ما در این جا با تفسیری از آیه مواجهیم که اصل آن و قالب کلیش از اهل سنت گرفته شده و بر خلاف تفسیر شیعه است؛ اما در جزئیات آن عناصر شیعی و ولایی به صورت اغراقآمیز افزوده شده است و در واقع به یک مضمون سُنّی، رنگ و لعاب شیعی افراطی زده شده است.
نمونه ۲: نماز خواندن پیامبر (ص) بر نجاشی
نک: https://alasar.blog.ir/1400/11/29/TafsirAstarabadi
نمونه ۳: داستان نجات مؤمن آل فرعون
نک: الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۶۴ و نیز نک: https://alasar.blog.ir/1400/11/29/TafsirAstarabadi
نمونه ۴: لرزیدن عرش در مرگ سعد بن معاذ
نک: الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۶۳
نمونه ۵: استثناء حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) از حدیث سیدا شباب اهل الجنة
«وَ أَمَّا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَسَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَّا مَا كَانَ مِنِ ابْنَيِ الْخَالَةِ عِيسَى وَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى مَا أَلْحَقَ صِبْيَاناً بِرِجَالٍ كَامِلِي الْعُقُولِ إِلَّا هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ: عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ، وَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا، وَ الْحَسَنَ، وَ الْحُسَيْنَ ع» (استرآبادی، ص۶۵۹؛ همچنین مشابه آن در ص۶۶۱).
چنین استثنایی در احادیث شیعه دیده نمیشود (نمونه: نهج البلاغة، نامه ۲۸) و معنای آن نیز روشن نیست به ویژه با توضیحاتی که در ادامه آن آمده است (در نقد این استثناء نک: مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ج۶، ص۴۶۱). در بیشتر نقلهای سنی نیز چنین اسثتنایی وجود ندارد (نمونه: مصنف ابن ابی شیبة، ج۶، ص۳۷۸) اما در برخی این استثناء دیده میشود؛ چنان که حضرت مریم (س) را نیز از سیادتِ حضرت فاطمه (س) بر زنان بهشت استثناء کردهاند (جمع الجوامع، ۳/ ۶۴۸).
به هر حال روشن است که استرآبادی در این جا روایت سنیان را که موافق با مشهور شیعه نیست اقتباس کرده و پرورش داده است.
نمونه ۶: تعداد قرائت «غلف»
ذیل آیه «قالوا قلوبنا غلف» دو قرائت و دو معنا برای آن بیان میکند: «قُلُوبُنَا غُلُفٌ أَوْعِيَةٌ لِلْخَيْر وَ الْعُلُومُ ... وَ إِذَا قُرِئَ غُلْفٌ فَإِنَّهُمْ قَالُوا: قُلُوبُنَا فِي غِطَاءٍ، فَلَا نَفْهَمُ كَلَامَكَ وَ حَدِيثَكَ. نَحْوَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْه وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ و مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ وَ كِلَا الْقِرَاءَتَيْنِ حَقٌّ، وَ قَدْ قَالُوا بِهَذَا وَ بِهَذَا جَمِيعاً» (استرآبادی، ص۳۹۰).
واضح است که جاعل به تفاسیر عامه مراجعه کرده و اختلافات و مباحث آنان را ذیل آیه دیده است (نمونه: طبری، جامع البيان، ط دار التربية والتراث، ۲/ ۳۲۴) و در نهایت خواسته با تأیید هر دو قرائت بین نظرات جمع کند! در حالی که گذشته از شذوذ قرائت و معنای اول، این که کافران هم گفته باشند «غُلُف» و هم گفته باشند «غُلف» و خدا هم هر دو را در دو قرائت از یک آیه گنجانده باشد، فرضی تخیلی و در راستای توجیه اختلاف قرائاتی است که بر پایه متن مکتوب پدید آمده است. اصل این گونه توجیه در فضای اهل سنت پدید آمده و نسبتی با شیعه نداشته است؛ بلکه در روایات صریح شیعه تکذیب شده است (الکافی، ج۲، ص۶۳۰، ح۱۲، ۱۳).
دهها شاهد دیگر نیز وجود دارد که ان شاء الله در طی بحثها خواهیم آورد. با این مقدمه کوتاه به سراغ بررسی روایت مورد نظر (ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی ...) میرویم.
#تفسیر_استرآبادی
@Gholow2
لایهشناسی دقیق تفسیر استرآبادی (بربسته بر امام عسکری ع) نشان میدهد که بخش زیادی از آن بر پایه تفاسیر و روایات اهل سنت پدید آمده که استرآبادی روکشی از تشیع بر آن کشیده است. در این جا تنها به چند نمونه از دهها شاهد اشاره میشود:
نمونه ١: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (البقرة : ٢٠٧)
ادعا شده است که این آیه درباره بلال و صهیب و خباب و عمار و یاسر و سمیه نازل شده است (استرآبادی، ص۶۲۰-۶۲۶). چنان که میدانیم شیعیان این آیه را مربوط به لیلة المبیت و در شأن امیرالمؤمنین (ع) میدانند (برای نمونه نک: البرهان، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۵). در مقابل در برخی روایاتِ سنیان و به ویژه آن چه به ابن عباس نسبت دادهاند، ادعا شده که این آیه در شأن افراد نامبرده نازل شده است (تاريخ دمشق، ۲۴/ ۲۲۲). کیفیت آزاد شدن صهیب نیز از روایات اهل سنت اخذ شده است (قس: استرآبادی، ص۶۲۳ با ابن شبة، تاریخ المدینة، ج۲، ص۴۷۹) با این تفاوت که چهرهای شیعی و ولایی از صهیب نمایش داده شده است؛ در حالی که صهیب هوادار عمر و از امیرالمؤمنین (ع) منحرف بوده است (کشی، ص۳۹؛ الاختصاص، ص۷۳). درباره نقد این بخش از تفسیر نک: الأخبار الدخیلة، ج۱، ص۱۶۷.
ما در این جا با تفسیری از آیه مواجهیم که اصل آن و قالب کلیش از اهل سنت گرفته شده و بر خلاف تفسیر شیعه است؛ اما در جزئیات آن عناصر شیعی و ولایی به صورت اغراقآمیز افزوده شده است و در واقع به یک مضمون سُنّی، رنگ و لعاب شیعی افراطی زده شده است.
نمونه ۲: نماز خواندن پیامبر (ص) بر نجاشی
نک: https://alasar.blog.ir/1400/11/29/TafsirAstarabadi
نمونه ۳: داستان نجات مؤمن آل فرعون
نک: الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۶۴ و نیز نک: https://alasar.blog.ir/1400/11/29/TafsirAstarabadi
نمونه ۴: لرزیدن عرش در مرگ سعد بن معاذ
نک: الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۶۳
نمونه ۵: استثناء حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) از حدیث سیدا شباب اهل الجنة
«وَ أَمَّا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَسَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَّا مَا كَانَ مِنِ ابْنَيِ الْخَالَةِ عِيسَى وَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى مَا أَلْحَقَ صِبْيَاناً بِرِجَالٍ كَامِلِي الْعُقُولِ إِلَّا هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ: عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ، وَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا، وَ الْحَسَنَ، وَ الْحُسَيْنَ ع» (استرآبادی، ص۶۵۹؛ همچنین مشابه آن در ص۶۶۱).
چنین استثنایی در احادیث شیعه دیده نمیشود (نمونه: نهج البلاغة، نامه ۲۸) و معنای آن نیز روشن نیست به ویژه با توضیحاتی که در ادامه آن آمده است (در نقد این استثناء نک: مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ج۶، ص۴۶۱). در بیشتر نقلهای سنی نیز چنین اسثتنایی وجود ندارد (نمونه: مصنف ابن ابی شیبة، ج۶، ص۳۷۸) اما در برخی این استثناء دیده میشود؛ چنان که حضرت مریم (س) را نیز از سیادتِ حضرت فاطمه (س) بر زنان بهشت استثناء کردهاند (جمع الجوامع، ۳/ ۶۴۸).
به هر حال روشن است که استرآبادی در این جا روایت سنیان را که موافق با مشهور شیعه نیست اقتباس کرده و پرورش داده است.
نمونه ۶: تعداد قرائت «غلف»
ذیل آیه «قالوا قلوبنا غلف» دو قرائت و دو معنا برای آن بیان میکند: «قُلُوبُنَا غُلُفٌ أَوْعِيَةٌ لِلْخَيْر وَ الْعُلُومُ ... وَ إِذَا قُرِئَ غُلْفٌ فَإِنَّهُمْ قَالُوا: قُلُوبُنَا فِي غِطَاءٍ، فَلَا نَفْهَمُ كَلَامَكَ وَ حَدِيثَكَ. نَحْوَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْه وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ و مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ وَ كِلَا الْقِرَاءَتَيْنِ حَقٌّ، وَ قَدْ قَالُوا بِهَذَا وَ بِهَذَا جَمِيعاً» (استرآبادی، ص۳۹۰).
واضح است که جاعل به تفاسیر عامه مراجعه کرده و اختلافات و مباحث آنان را ذیل آیه دیده است (نمونه: طبری، جامع البيان، ط دار التربية والتراث، ۲/ ۳۲۴) و در نهایت خواسته با تأیید هر دو قرائت بین نظرات جمع کند! در حالی که گذشته از شذوذ قرائت و معنای اول، این که کافران هم گفته باشند «غُلُف» و هم گفته باشند «غُلف» و خدا هم هر دو را در دو قرائت از یک آیه گنجانده باشد، فرضی تخیلی و در راستای توجیه اختلاف قرائاتی است که بر پایه متن مکتوب پدید آمده است. اصل این گونه توجیه در فضای اهل سنت پدید آمده و نسبتی با شیعه نداشته است؛ بلکه در روایات صریح شیعه تکذیب شده است (الکافی، ج۲، ص۶۳۰، ح۱۲، ۱۳).
دهها شاهد دیگر نیز وجود دارد که ان شاء الله در طی بحثها خواهیم آورد. با این مقدمه کوتاه به سراغ بررسی روایت مورد نظر (ما شاء الله ثم شاء محمد ... ثم شاء علی ...) میرویم.
#تفسیر_استرآبادی
@Gholow2
alasar.blog.ir
اشکالات تفسیر استرآبادی (= تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ع) – بخش۱ :: آثار
بسم الله الرّحمن الرّحیم
علی عادل زاده
۱. نماز خواندن پیامبر ص بر نجاشی
شیخ صدوق از مفسّر استرآبادی نقل کرده است:
حدثنا محمد بن ...
علی عادل زاده
۱. نماز خواندن پیامبر ص بر نجاشی
شیخ صدوق از مفسّر استرآبادی نقل کرده است:
حدثنا محمد بن ...
🔹لایههای متنی حدیث مشیت در تفسیر استرآبادی منسوب به امام عسکری ع (در ۳ فرسته)
فَقِيلَ لِلْبَاقِرِ ع: فَإِنَّ بَعْضَ مَنْ يَنْتَحِلُ مُوَالاتِكُمْ يَزْعُمُ أَنَّ الْبَعُوضَةَ عَلِيٌّ ع وَ أَنَّ مَا فَوْقَهَا وَ هُوَ الذُّبَابُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص. فَقَالَ الْبَاقِرُ ع: سَمِعَ هَؤُلَاءِ شَيْئاً [وَ] لَمْ يَضَعُوهُ عَلَى وَجْهِهِ. إِنَّمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَاعِداً ذَاتَ يَوْمٍ هُوَ وَ عَلِيٌّ ع إِذْ سَمِعَ قَائِلًا يَقُولُ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ، وَ سَمِعَ آخَرَ يَقُولُ: مَا شَاءَ اللَّهُ، وَ شَاءَ عَلِيٌّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَا تَقْرِنُوا مُحَمَّداً وَ [لَا] عَلِيّاً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ قُولُوا: مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ [شَاءَ مُحَمَّدٌ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَ] شَاءَ عَلِيٌّ. إِنَّ مَشِيَّةَ اللَّهِ هِيَ الْقَاهِرَةُ الَّتِي لَا تُسَاوَى، وَ لَا تُكَافَأُ وَ لَا تُدَانَى. وَ مَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فِي [دِينِ] اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ إِلَّا كَذُبَابَةٍ تَطِيرُ فِي هَذِهِ الْمَمَالِكِ الْوَاسِعَةِ. وَ مَا عَلِيٌّ ع فِي [دِينِ] اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ إِلَّا كَبَعُوضَةٍ فِي جُمْلَةِ هَذِهِ الْمَمَالِكِ. مَعَ أَنَّ فَضْلَ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ هُوَ الْفَضْلُ الَّذِي لَا يَفِي بِهِ فَضْلُهُ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ. هَذَا مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي ذِكْرِ الذُّبَابِ وَ الْبَعُوضَةِ فِي هَذَا الْمَكَانِ فَلَا يَدْخُلُ فِي قَوْلِهِ: إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً (استرآبادی، ص۲۰۹).
روایت بالا مشخصا ناظر به دو حدیث کهنتر است و بر پایه آن دو شکل گرفته است:
الف) حدیث تأویل «بعوضه» به امیرالمؤمنین (ع) که به تأویلات باطنی شیعه مربوط است.
ب) حدیثِ قرار دادنِ مشیت پیامبر (ص) در کنارِ مشیت خداوند که به سنت حدیثی اهل سنت مربوط است.
در روایت استرآبادی سعی شده، حدیث نخست بر پایه حدیث دوم توضیح داده شود.
حدیث بعوضة که در روایت استرآبادی به آن اشاره شده چنین است:
«قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ هَذَا الْمَثَلَ ضَرَبَهُ اللَّهُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْبَعُوضَةُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَا فَوْقَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص» (تفسير القمي، ج۱، ص۳۴).
در روایت استرآبادی ادعا میشود که امام باقر (ع) فرمودهاند برخی از شیعیان شنیدهاند که پیامبر (ص) امیرالمؤمنین ع و خودش را در برابر مشیت خداوند به پشه و مگس تشبیه کردهاند و آن را اشتباهاً به آیه بعوضة ربط دادهاند! بر خلاف آن چه در روایت استرآبادی ادعا شده، حدیث بعوضه در سبکِ رایجِ تأویل باطن است و دقیقاً در همین فضا پدید آمده است؛ چنان که مثلاً «بهیمة الأنعام» را نیز بر امام تطبیق دادهاند (عیاشی، ج۱، ص۳۹۰). این تأویل به صورت روایتی باطنی به امام صادق (ع) نسبت داده شده است؛ نه این که صرفاً یک برداشت شخصی و نادرست از یک روایت نبوی و بیربط به آیه باشد؛ آن هم برداشتی که در زمانِ امام باقر (ع) شهرت یافته و امام باقر (ع) به آن واکنش نشان داده باشند. روایت استرآبادی در زمانی پدید آمده که حدیث بعوضه مورد توجه قرار گرفته و نیاز به واکنش داشته است. اساساً چنان که خواهیم گفت در حدیث نبوی مشیت، نامی از بعوضه و ذباب نیست که کسی چنین برداشتی بکند؛ بلکه این افزوده استرآبادی برای ایجاد رابطه میانِ این دو حدیث است.
این که پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در جایی نشسته باشند و بشنوند یکی میگوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ» و اتفاقاً در همان زمان کس دیگری بگوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شَاءَ عَلِيٌّ» حالتِ طبیعی و واقعی ندارد. وانگهی اگر مقصود، نقش تکوینی باشد، چه کسی در زمانِ پیامبر (ص) چنین جایگاهی برای امیرالمؤمنین (ع) یا حتی خود پیامبر (ص) قائل بوده؛ در حالی که هنوز تبلیغِ اصلِ ولایتِ امیرالمؤمنین (ع) با چالش جدی مواجه بود؟
برای این که ذهنیت اولیه درستی از ریشه روایت استرآبادی (قرن ۴ ق) داشته باشیم، مضمون آن را در منابع متقدمتر جستجو میکنیم. برای نمونه به احادیث زیر از باب «قَوْلُ الرَّجُلِ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْتَ» از جامع معمر بن راشد (د. ۱۵۳ ق) توجه کنید:
#تفسیر_استرآبادی
#توافق_المشیئتین
#تفویض
@Gholow2
فَقِيلَ لِلْبَاقِرِ ع: فَإِنَّ بَعْضَ مَنْ يَنْتَحِلُ مُوَالاتِكُمْ يَزْعُمُ أَنَّ الْبَعُوضَةَ عَلِيٌّ ع وَ أَنَّ مَا فَوْقَهَا وَ هُوَ الذُّبَابُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص. فَقَالَ الْبَاقِرُ ع: سَمِعَ هَؤُلَاءِ شَيْئاً [وَ] لَمْ يَضَعُوهُ عَلَى وَجْهِهِ. إِنَّمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَاعِداً ذَاتَ يَوْمٍ هُوَ وَ عَلِيٌّ ع إِذْ سَمِعَ قَائِلًا يَقُولُ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ، وَ سَمِعَ آخَرَ يَقُولُ: مَا شَاءَ اللَّهُ، وَ شَاءَ عَلِيٌّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَا تَقْرِنُوا مُحَمَّداً وَ [لَا] عَلِيّاً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ قُولُوا: مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ [شَاءَ مُحَمَّدٌ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَ] شَاءَ عَلِيٌّ. إِنَّ مَشِيَّةَ اللَّهِ هِيَ الْقَاهِرَةُ الَّتِي لَا تُسَاوَى، وَ لَا تُكَافَأُ وَ لَا تُدَانَى. وَ مَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فِي [دِينِ] اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ إِلَّا كَذُبَابَةٍ تَطِيرُ فِي هَذِهِ الْمَمَالِكِ الْوَاسِعَةِ. وَ مَا عَلِيٌّ ع فِي [دِينِ] اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ إِلَّا كَبَعُوضَةٍ فِي جُمْلَةِ هَذِهِ الْمَمَالِكِ. مَعَ أَنَّ فَضْلَ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ هُوَ الْفَضْلُ الَّذِي لَا يَفِي بِهِ فَضْلُهُ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ. هَذَا مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي ذِكْرِ الذُّبَابِ وَ الْبَعُوضَةِ فِي هَذَا الْمَكَانِ فَلَا يَدْخُلُ فِي قَوْلِهِ: إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً (استرآبادی، ص۲۰۹).
روایت بالا مشخصا ناظر به دو حدیث کهنتر است و بر پایه آن دو شکل گرفته است:
الف) حدیث تأویل «بعوضه» به امیرالمؤمنین (ع) که به تأویلات باطنی شیعه مربوط است.
ب) حدیثِ قرار دادنِ مشیت پیامبر (ص) در کنارِ مشیت خداوند که به سنت حدیثی اهل سنت مربوط است.
در روایت استرآبادی سعی شده، حدیث نخست بر پایه حدیث دوم توضیح داده شود.
حدیث بعوضة که در روایت استرآبادی به آن اشاره شده چنین است:
«قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ هَذَا الْمَثَلَ ضَرَبَهُ اللَّهُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْبَعُوضَةُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَا فَوْقَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص» (تفسير القمي، ج۱، ص۳۴).
در روایت استرآبادی ادعا میشود که امام باقر (ع) فرمودهاند برخی از شیعیان شنیدهاند که پیامبر (ص) امیرالمؤمنین ع و خودش را در برابر مشیت خداوند به پشه و مگس تشبیه کردهاند و آن را اشتباهاً به آیه بعوضة ربط دادهاند! بر خلاف آن چه در روایت استرآبادی ادعا شده، حدیث بعوضه در سبکِ رایجِ تأویل باطن است و دقیقاً در همین فضا پدید آمده است؛ چنان که مثلاً «بهیمة الأنعام» را نیز بر امام تطبیق دادهاند (عیاشی، ج۱، ص۳۹۰). این تأویل به صورت روایتی باطنی به امام صادق (ع) نسبت داده شده است؛ نه این که صرفاً یک برداشت شخصی و نادرست از یک روایت نبوی و بیربط به آیه باشد؛ آن هم برداشتی که در زمانِ امام باقر (ع) شهرت یافته و امام باقر (ع) به آن واکنش نشان داده باشند. روایت استرآبادی در زمانی پدید آمده که حدیث بعوضه مورد توجه قرار گرفته و نیاز به واکنش داشته است. اساساً چنان که خواهیم گفت در حدیث نبوی مشیت، نامی از بعوضه و ذباب نیست که کسی چنین برداشتی بکند؛ بلکه این افزوده استرآبادی برای ایجاد رابطه میانِ این دو حدیث است.
این که پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در جایی نشسته باشند و بشنوند یکی میگوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ» و اتفاقاً در همان زمان کس دیگری بگوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شَاءَ عَلِيٌّ» حالتِ طبیعی و واقعی ندارد. وانگهی اگر مقصود، نقش تکوینی باشد، چه کسی در زمانِ پیامبر (ص) چنین جایگاهی برای امیرالمؤمنین (ع) یا حتی خود پیامبر (ص) قائل بوده؛ در حالی که هنوز تبلیغِ اصلِ ولایتِ امیرالمؤمنین (ع) با چالش جدی مواجه بود؟
برای این که ذهنیت اولیه درستی از ریشه روایت استرآبادی (قرن ۴ ق) داشته باشیم، مضمون آن را در منابع متقدمتر جستجو میکنیم. برای نمونه به احادیث زیر از باب «قَوْلُ الرَّجُلِ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْتَ» از جامع معمر بن راشد (د. ۱۵۳ ق) توجه کنید:
#تفسیر_استرآبادی
#توافق_المشیئتین
#تفویض
@Gholow2