Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/FreeInternetMaster4/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡@FreeInternetMaster4 P.5723
FREEINTERNETMASTER4 Telegram 5723
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
(الطاف) با گپهای که آرزو گفت جگرم برش خون شد یعنی زیاد گپها به دل داشت که امروز گفت....مه فقط شنونده بودم تا تمام گپهای خوده گفته و راحت شوه ، طرفش دیدم که خیلی شکسته بود هر گپی که از دهنش خارج میشد با درد همراه بود پیش خود گفتم که الطافت از ای درد های دل…
چی کنم برت آرزو هممم چی کنممم از چی کم استی که برت نکدیم چی گفتی که ده جوابت چشم نگفتیم اصلاً دردت چی است آرزو
اگر اتو کارها میکنی که تره ایلا بتم یک دفه خو برت گفتم حالی هم میگم که ای ارمااانته ده گوررر ببری چرا ناحق اوقات تلخی کده گپهای میزنی که مره قهر بسازی روز اول مه برررررت نگفتتمممم که مره عصبانی نساززز
آرزو : الطاف دست خوده به موهای خود بورده و نفس عمیق کشید و دوباره گفت
الطاف : تررره میگمم آرزو گپ بزن.......
بخدا خسته شدیم آرزو دگه تحمل ای بی تفاوتی هایته ندارم شب و روز بخاطر ای کارهایت حتی خواب ندارم چرا اتو میکنی همرایم از کدام راه پیش برم خی خودت بگو آرزو....
تو اصلاً از قلب مه آگاه نیستی و گپهای دل مره نمیفهمی اصلاً نمیفهمی با ای قسم کارها و گپهایت چی میکشم.....
آرزو : وقتی الطاف دید که چیزی نمیگم و گریه دارم او هم دگه چیزی نگفت آرنج خوده سر شیشه دروازه موتر مانده و دهن خوده با دست خود پوشاند طرف بیرون سیل داشت و خاموش بود
و مه هم گریه داشتم چند دقه بعد از کنج چشم طرفش سیل داشتم که یک قطره اشک از چشمش چکید و مه اولین بار بود گریه یک مرد و او هم از الطاف ره دیدم چون عصبانی بود زبانم یاری نمیکد که نام شه صدا کنم ولی دل ره به دریا زده گفتم
— ال.....الطاف
ولی خاموش بود و هیچ چیز نمیگفت با دستم دست شه از دهنش دور کدم و رویشه طرف خود دور دادم که سر خوده پایین کد و نخواست مه گریه شه ببینم توان دیدن گریه مرد ره نداشتم تا حالی گریه هیچ مردی ره ندیده بودم واقعاً جگرم برش خون شده و برش گفتم
— الطاف معذرت میخوایم بخدا تقصیر خودم نیست دلم زیاد درد کده که اتو گپهاره میزنم لطفاً درکم کو مه آدم بد و سنگ دل نیستم
الطاف سر خوده بلند کده گفت
الطاف : پس چرا قصد همه کارهای که مه هیچ گناهی ده بین شان ندارم از مه میگیری آرزو؟؟
آرزو : الطاف بیبین یکبار دگه میگم مه همرایت خوش نیستم دلیل هم نداره اصلاً مه و تو باهم جور نمیاییم وقت های هم که کارهای پدرم شان یادم میایه که مره به زور به تو دادن عقده های دلم دو چند شده و با تو دگه هم سر ضد میشم تو گناهی نداری فقط مه همرایت....
الطاف : چراااا آرزو چراااا مه خو کدام آدم بد هم
نیستم که سرت قید گیری کده ظلم کنم
تا حالی باید رویه مره با خود دیده متوجه میشدی که مه به تو چی رقم استم ولی تره ببین که همرای مه چی رقم رفتار میکنی چرااا آرزو چراااا
آرزو : وقتی یکی از جانبین بین هم خوش نباشه عاقبتش همی میشه الطاف تو بدون رضایت مه بدون ای که خواست مره پرسان کنی گفتی که قبول دارم پس حالی هم عواقب شه ببین و گله هم نکو....دیدی که عواقب پافشاری تو به ای پیوند چی شد....تا حالی به نتیجه رسیدی؟؟؟....مه همرایت خوب شدم؟؟؟
الطاف : آرزو چرا نمیفهمی که مه تره دوست دارم اگر مه نی هم میگفتم آخر به گپ مه پدرت گوش میکد؟؟؟....نی ، چون ای کاری بود که از سابق تصمیم گرفته بودن مه میگم ده ای گناه ندارم مه فقط میخوایم حالی که نامزاد شدیم و گپ خلاص است خوش باشیم مگم چیزی زیادی خواستیم آرزو
آرزو : چرا همو روز به همگی مثل مه نگفتی که قبول ندارم الطاف چرا نگفتی ، همو وقت کاکاهاشمم گفت اگر الطاف هم راضی نمیبود ای پیوند ره فسخ میکدیم ولی چرا خوده خاموش گرفتی چرااا؟؟ بخاطریکه دل خودت بود
دگه چیزی نگفتم که الطاف چند دقه به روبرو خیره شده و بعد گفت
الطاف : چون فکر میکدم وقتی از مه شوی همه چیز خوب خاد شد.....وقتی باهم باشیم زندگی خوش ره آغاز میکنیم......اما....اما مه نمیفهمیدم که هر روز بگذره نفرت تو ‌نسبت به مه زیاد شده میره
آرزو : هنوز هم سر وقت است الطاف ببین اگر تا آخر عمر ره زندگی ما ای رقم باشه نی تو‌ خوش میباشی نی مه بیا پشت مره رها کو برو کسی ره بیگی که تره دوست داشته و‌خوش نگاهت کنه از مه هیچ چیزی به تو نمیرسه یعنی همرای مه زندگی ته نمیفهمی پیش ازی که دیر شوه بیا خودت....
الطاف : هووووش کده باشی آرزو که ادامه گپ خود ره نگویی هوش کده باشی او روز هم‌ یاد کدی اما برت چیزی نگفتم.....همی آخرین بار باشه که ای گپ ره تکرار میکنی چون ای کار هیچ امکان نداره و هیچ وقت ای اجازه ره برت نمیتم .....به غیر از مرگ دگه هیچ چیزی ماره از هم جدا نمیتانه
آرزو : ولی مه تره نمیخوایم الطاف محبت که به زور نمیشه؟؟؟
الطاف : آرام باش آرزو به اندازه کافی حوصله مره خراب کدی دگه یاد نکو اگر نی باز برت خوب نمیشه
آرزو : ده ای دنیا دگه دختر کم....
الطاف : آرزووو آرام بااااش میگم چرا به گپپپ نیستی بان یک کمی آرام شوم گپ میزنیم
آرزو : اگر آرام نشم چی میکنی هممم نی که تو هم پدرم ‌‌و عمر شان واری مره میزنی... بزن الطاف بزن یک تو ماندی تو هم بزن مره که جمع تان تکمیل شوه
آرزو : بعد گفتن ‌ای گپم ‌الطاف با چشمهای که از شدت عصبانیت سرخ شده بود به طرف مه دیده آهسته ولی محکم گفت



tgoop.com/FreeInternetMaster4/5723
Create:
Last Update:

چی کنم برت آرزو هممم چی کنممم از چی کم استی که برت نکدیم چی گفتی که ده جوابت چشم نگفتیم اصلاً دردت چی است آرزو
اگر اتو کارها میکنی که تره ایلا بتم یک دفه خو برت گفتم حالی هم میگم که ای ارمااانته ده گوررر ببری چرا ناحق اوقات تلخی کده گپهای میزنی که مره قهر بسازی روز اول مه برررررت نگفتتمممم که مره عصبانی نساززز
آرزو : الطاف دست خوده به موهای خود بورده و نفس عمیق کشید و دوباره گفت
الطاف : تررره میگمم آرزو گپ بزن.......
بخدا خسته شدیم آرزو دگه تحمل ای بی تفاوتی هایته ندارم شب و روز بخاطر ای کارهایت حتی خواب ندارم چرا اتو میکنی همرایم از کدام راه پیش برم خی خودت بگو آرزو....
تو اصلاً از قلب مه آگاه نیستی و گپهای دل مره نمیفهمی اصلاً نمیفهمی با ای قسم کارها و گپهایت چی میکشم.....
آرزو : وقتی الطاف دید که چیزی نمیگم و گریه دارم او هم دگه چیزی نگفت آرنج خوده سر شیشه دروازه موتر مانده و دهن خوده با دست خود پوشاند طرف بیرون سیل داشت و خاموش بود
و مه هم گریه داشتم چند دقه بعد از کنج چشم طرفش سیل داشتم که یک قطره اشک از چشمش چکید و مه اولین بار بود گریه یک مرد و او هم از الطاف ره دیدم چون عصبانی بود زبانم یاری نمیکد که نام شه صدا کنم ولی دل ره به دریا زده گفتم
— ال.....الطاف
ولی خاموش بود و هیچ چیز نمیگفت با دستم دست شه از دهنش دور کدم و رویشه طرف خود دور دادم که سر خوده پایین کد و نخواست مه گریه شه ببینم توان دیدن گریه مرد ره نداشتم تا حالی گریه هیچ مردی ره ندیده بودم واقعاً جگرم برش خون شده و برش گفتم
— الطاف معذرت میخوایم بخدا تقصیر خودم نیست دلم زیاد درد کده که اتو گپهاره میزنم لطفاً درکم کو مه آدم بد و سنگ دل نیستم
الطاف سر خوده بلند کده گفت
الطاف : پس چرا قصد همه کارهای که مه هیچ گناهی ده بین شان ندارم از مه میگیری آرزو؟؟
آرزو : الطاف بیبین یکبار دگه میگم مه همرایت خوش نیستم دلیل هم نداره اصلاً مه و تو باهم جور نمیاییم وقت های هم که کارهای پدرم شان یادم میایه که مره به زور به تو دادن عقده های دلم دو چند شده و با تو دگه هم سر ضد میشم تو گناهی نداری فقط مه همرایت....
الطاف : چراااا آرزو چراااا مه خو کدام آدم بد هم
نیستم که سرت قید گیری کده ظلم کنم
تا حالی باید رویه مره با خود دیده متوجه میشدی که مه به تو چی رقم استم ولی تره ببین که همرای مه چی رقم رفتار میکنی چرااا آرزو چراااا
آرزو : وقتی یکی از جانبین بین هم خوش نباشه عاقبتش همی میشه الطاف تو بدون رضایت مه بدون ای که خواست مره پرسان کنی گفتی که قبول دارم پس حالی هم عواقب شه ببین و گله هم نکو....دیدی که عواقب پافشاری تو به ای پیوند چی شد....تا حالی به نتیجه رسیدی؟؟؟....مه همرایت خوب شدم؟؟؟
الطاف : آرزو چرا نمیفهمی که مه تره دوست دارم اگر مه نی هم میگفتم آخر به گپ مه پدرت گوش میکد؟؟؟....نی ، چون ای کاری بود که از سابق تصمیم گرفته بودن مه میگم ده ای گناه ندارم مه فقط میخوایم حالی که نامزاد شدیم و گپ خلاص است خوش باشیم مگم چیزی زیادی خواستیم آرزو
آرزو : چرا همو روز به همگی مثل مه نگفتی که قبول ندارم الطاف چرا نگفتی ، همو وقت کاکاهاشمم گفت اگر الطاف هم راضی نمیبود ای پیوند ره فسخ میکدیم ولی چرا خوده خاموش گرفتی چرااا؟؟ بخاطریکه دل خودت بود
دگه چیزی نگفتم که الطاف چند دقه به روبرو خیره شده و بعد گفت
الطاف : چون فکر میکدم وقتی از مه شوی همه چیز خوب خاد شد.....وقتی باهم باشیم زندگی خوش ره آغاز میکنیم......اما....اما مه نمیفهمیدم که هر روز بگذره نفرت تو ‌نسبت به مه زیاد شده میره
آرزو : هنوز هم سر وقت است الطاف ببین اگر تا آخر عمر ره زندگی ما ای رقم باشه نی تو‌ خوش میباشی نی مه بیا پشت مره رها کو برو کسی ره بیگی که تره دوست داشته و‌خوش نگاهت کنه از مه هیچ چیزی به تو نمیرسه یعنی همرای مه زندگی ته نمیفهمی پیش ازی که دیر شوه بیا خودت....
الطاف : هووووش کده باشی آرزو که ادامه گپ خود ره نگویی هوش کده باشی او روز هم‌ یاد کدی اما برت چیزی نگفتم.....همی آخرین بار باشه که ای گپ ره تکرار میکنی چون ای کار هیچ امکان نداره و هیچ وقت ای اجازه ره برت نمیتم .....به غیر از مرگ دگه هیچ چیزی ماره از هم جدا نمیتانه
آرزو : ولی مه تره نمیخوایم الطاف محبت که به زور نمیشه؟؟؟
الطاف : آرام باش آرزو به اندازه کافی حوصله مره خراب کدی دگه یاد نکو اگر نی باز برت خوب نمیشه
آرزو : ده ای دنیا دگه دختر کم....
الطاف : آرزووو آرام بااااش میگم چرا به گپپپ نیستی بان یک کمی آرام شوم گپ میزنیم
آرزو : اگر آرام نشم چی میکنی هممم نی که تو هم پدرم ‌‌و عمر شان واری مره میزنی... بزن الطاف بزن یک تو ماندی تو هم بزن مره که جمع تان تکمیل شوه
آرزو : بعد گفتن ‌ای گپم ‌الطاف با چشمهای که از شدت عصبانیت سرخ شده بود به طرف مه دیده آهسته ولی محکم گفت

BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡


Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5723

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. End-to-end encryption is an important feature in messaging, as it's the first step in protecting users from surveillance. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. Among the requests, the Brazilian electoral Court wanted to know if they could obtain data on the origins of malicious content posted on the platform. According to the TSE, this would enable the authorities to track false content and identify the user responsible for publishing it in the first place. Matt Hussey, editorial director at NEAR Protocol also responded to this news with “#meIRL”. Just as you search “Bear Market Screaming” in Telegram, you will see a Pepe frog yelling as the group’s featured image.
from us


Telegram نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
FROM American