Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیچه می‌گوید: «زندگی را نمی‌توان تحمل کرد مگر اینکه دیوانگی چاشنی آن باشد.» این سخن نیچه را هنگامی می‌توان فهمید که بدانیم منظور از دیوانگی چیست! دیوانگی در این دوران، یعنی زیستن بر پایهٔ احساسات. بقول سارتر «آنچه واقعا اعتباری دارد، احساسات است»، ما ‌حتی هنگامی که تعقل می‌کنیم هم می‌خواهیم احساس بهتری داشته باشیم، اما شکست می‌خوریم، شکست می‌خوریم چون خیلی فکر می‌کنیم، یا بهتر بگویم افکارمان را نشخوار می‌کنیم.

ملاصدرا روزی چنین نوشت: «احساس بالاتر از دلیل است» جایگاه والای احساسات برای انسان‌های بزرگ تاریخ آن‌قدر روشن است، که مارکز هم در انتهای عمر نوشت: «در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب».

آنها می‌خواهند ما را از دام تعقل‌گراییِ صرف نجات دهند. باید بیاموزیم که فکر کردن‌های مدام یا درست‌تر بگویم نشخوارهای فکری را متوقف کنیم و بر مبنای احساساتمان زندگی کنیم.
زندگی شامل تمام آن لحظاتی‌ست که با گرامیداشتِ احساسات ‌سپری می‌شود.

متن: #عباس_ناظری

🔳 پ‌ن: ویدیو👈 سخنان لوریس چکناواریان درباره دیوانگی و عاقلی

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

یک سوزش مکرر پنهانی همواره با من است.

📍گُل بر گُسترهٔ ماه
👤 #رضا_براهنی

@Existentialistt
عشق فعال بودن است، نه فعل‌پذيرى؛ پايدارى است، نه اسارت. به‌طور كلى، خصيصه فعال عشق در درجه اول نثار كردن است، نه گرفتن.


📕 #هنر_عشق_ورزیدن
👤 #اریک_فروم

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

"در دنیا هیچ چیز پایدار نیست و اگر انسان توقعِ بقای چیزی را داشته باشد، احمق است. اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد لذت نبرد، از آن هم احمق‌تر است."

📕 #لبه_تیغ
👤 #سامرست_موآم

‌پ‌ن: یلداتون مبارک

@Existentialistt
چیزی که در مورد دروغ گفتن وجود دارد این است که خیلی زود باید دروغ‌های بیشتری بگویی، چون باید روی دروغی که گفته‌ای سرپوش بگذاری.

📕 #راز_مادرم
👤 #جی‌_ال_ویتریک

@Existentialistt
سال‌ها تحمل رنج‌های پنهاني،
به من بردباری فراانساني آموخته بود...

📕 #لولیتا
👤 #ولادیمیر_ناباکوف
📷 #الکسی_تیتارنک

@Existentialistt
با یک سرباز جنگ جهانی دوم که تازه از جبهه اروپا برگشته بود درباره‌ی تردیدم به خدا حرف زدم او درپاسخ، تصویر چروک خورده و رنگ و رو رفته‌ای از حضرت مسیح به من داد که در طول اشغال نرماندی با خود نگه داشته بود گفت برش گردون و پشتش رو‌ بلند بخون «هیچ بی خدایی در سنگر نیست»

آهسته و در حالی که با ادای هر کلمه انگشتش را تکون می‌داد تکرار کرد: درسته هیچ بی‌خدایی در سنگر نیست، خدای مسیحی، خدای یهودی، خدای چینی، هر خدای دیگری بلاخره یک خدایی لازمه بدون خدا نمی‌شه جنگید.


📕 #مامان_و_معنی_زندگی
👤 #اروین_یالوم

@Existentialistt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیبایی و تنهایی چونان در هم آمیخته‌اند که می‌توان گفت: تنهایی‌ست که به زیبایی اعتبار می‌بخشد.
این تنهایی با شکوه، محصول یک انتخاب خردمندانه است.

تنهایی را دلیری می‌باید نه تردید!

من شیفته انسان‌هایی هستم که تنهایی‌شان را شناخته‌اند، با او حرف زده‌اند، چای خورده‌اند، در آغوشش گرفته‌ و همچون گنجی گرانبها از آن مراقبت کرده و می‌کنند؛ آنها انسان‌هایی رشد یافته‌اند که در آن‌سوی وابستگی، یعنی "استقلال" ایستاده‌اند و اگر روزی به کسی اجازه ورود به حریم تنهایی‌شان را بدهند، به این دلیل است که او را همچون تنهاییِ خود ارزشمند یافته‌اند و این بدان معناست که او نیز انسان رشدیافتهٔ دیگریست.

👤 #عباس_ناظری

پ‌ن: سخنان استاد کیارستمی درباره تنهایی

@Existentialistt
Maho Palang
Mohsen Mostakin
بی هیچ توضیحی گوش کنید و لذت ببرید

@Existentialistt
همه‌چیز یک حلقهٔ تکرار ِ ابدیه، اگه مسیح به زمین برگرده، دوباره به صلیب می‌کِشَنش.

- معلومه که مردم بدی می‌کنند؛ یهودا، مسیح رو فروخت، ولی کی اون رو خرید؟ مردم؟ کاتبان یا زُهدفروشان؟

همین‌جا از فیلم آندری روبلوف، تارکوفسکی برای فهم زندگی کافیه.

@Existentialistt
چپ‌های بسیاری کشتیم که فرزندان خوبی بودند. در دست هیچکدامشان چاقویی نبود و تفکرات درخشانی داشتند.

متن: #محمت_آغار

@Existentialistt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اپیکور می‌گفت: «با مرگ سر و کاری ندارم. وقتی من هستم، او نیست؛ وقتی او باشد، من نیستم.»

پس چرا از مرگ می‌هراسیم!؟ یالوم بر این باور است که نابودی استعدادهای بالقوه‌ به هراس از مرگ می‌انجامد یا به عبارتی، انسانی که استعداد‌های خود را شکوفا نکرده باشد، همواره از زندگی طلب‌کار خواهد بود، به همین دلیل بدرود حیات برایش دشوار می‌شود.

هایدگر می‌گفت: «عدم، می‌عدمد» از منظر هایدگر مرگ یکی از امکانات زندگی‌ست، در واقع نزدیکی به مرگ منجر به شناخت درست زندگی می‌شود! سهراب نیز همین نگاه هایدگری را دارد، همآنجایی که می‌سراید: «و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می‌گشت.»

می‌دانی عزیز، در این تُنگ بلورین کوچک، حبابی‌ست که حضور کوتاهش را زندگانی نام نهاده‌ایم، مرگ پایان تنهایی حباب نیست، مرگ رجعتی‌ست، گریزگاهی‌ست، مفری‌ست به پناهگاهی ابدی! ای کاش این حباب بازیچه خواست و سلیقه دیگران نشود، هرجایی نرود، به امر غریبی مبدل نشود، به دست غیر نابود نشود، کسانی که مرگ را به درستی شناخته‌اند، نیک می‌دانند که مواجه درست با مرگ یعنی: خودت باشی، با خودت باشی، خودت را و استعدادهایت را شکوفا کرده باشی.

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt
داستان آدم‌هایی که به دنبال خوشبختی هستن و پیداش نمی‌کنن؛ اگر در این راه شکست می‌خورن، برای اینه که از خوشبختی مفهومی در ذهن دارن که از دیگران برگرفته‌اند و با واقعیت آنها همخوانی ندارد؛ مثل پول، ازدواج موفق، معشوقه‌ی خوش اندام، ماشین کورسی، آپارتمان های بزرگ دو طبقه در پاریس..

مفاهیم قراردادی، این آدم‌ها علی‌رغم موفقیتشون خوشبخت نیستن، چون خوشبختی دیگران رو زندگی میکنن
خوشبختی از نظر سایرین..

📕 #یک_روز_قشنگ_بارانی
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت

@Existentialistt
Nocturn Andante, Op. 9, No. 2 in E flat major (OST Bad Santa)
Frederic Chopin
شوپن بشنوید رفقا!
موسیقی شوپن روشنای طمأنینه است. لحظه‌ی سکرآور "Sancta Simplicitas" است. زلالی اندوه است. آخر وقت را به چه چیز می‌توان گذراند که از زانو زدن در محضر معجزات شوپن بهتر باشد؟
شوپن بشنوید. رستگار می‌شوید

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

✍️ دیشب به خودم گفتم: شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی‌آید، از بهاری می‌آید که فرا می‌رسد. گیاه به روزهایی که رفته، نمی‌اندیشد، به روزهایی می‌اندیشد که می‌آید، اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد چرا ما انسان‌ها باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هرآنچه می‌خواهیم دست یابیم؟

📕 #نامه‌های_عاشقانه‌_یک_پیامبر
👤 #جبران_خلیل_جبران

@Existentialistt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروست می‌گوید: «ما هرگز جز برای خود و آنانی که دوست‌شان می‌داریم، نمی‌لرزیم.» تو که مرا می‌شناسی و خوب می‌دانی که هرگز دست و دلم برای خداحافظی نمی‌رفت اما عاقبت یک‌روز قلبم از هجوم خیال‌ها، از دست این احساسات ولگرد و وامانده‌، از جا کنده و در تنم آواره خواهد شد، قلبی که مالامال شد از آوای عشقی ناتمام! چه بارها که در اوهام خویش آن روز کذایی را به‌یاد آوردم تا فهمیدم آدمیزاد عاشق که شد، دستپاچه هم می‌شود و آدم دستپاچه هر کاری را دو بار انجام می‌دهد، بار اول همراه با احساس گناه است و بار دوم مملو از احساس حسرت؛ و من فکر می‌کنم "حسرت" کمی آزارنده‌تر از احساس گناه است. می‌بینی رفیق، این از گستاخی من و توست که آوای عشق در هیاهوی هیچ روزگار گم می‌شود..!

متن: #عباس_ناظری

پ‌ن: سکانسی از فیلم the words

@Existentialistt
دو فرد را در نظر بگیرید: فرد مسیحی، خدا را با درک درستی نیایش نمی‌کند، در واقع او روح دروغینی را دعا می‌کند؛ اما کسی که در یک جامعه بت‌پرست زندگی می‌کند و بت مورد نظرش را با شور و شوق کامل دعا می‌کند، هرچند که چشم‌هایش بر تصویر بت استوار است: کدام‌یک بیشتر به حقیقت نزدیک هستند؟ آن بت‌پرست در حقیقت خدا را نیایش می‌کند، هرچند یک بت را عبادت می‌کند؛ دیگران به خدای واقعی دروغ می‌گویند، و از این‌رو، خداپرستانی هستند که بت‌پرستی می‌کنند.

منبع:
Soren Kierkegaard, A Kierkegaard Anthology, ed. Robert Bretall (Princeton, NJ: Princeton University Press, 1972), p. 212

@Existentialistt
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

آیا درونِ گسترهٔ گیتی چیزی گران‌بها‌تر از خویشتن خویش‌ یافته‌ای یا همچنان جامهٔ بی‌خبری به جان پوشانیده‌ای!؟

ای جانِ آزاده، حقیقت کامل این است: آدمیان متکثرند، یعنی هر انسان نغمه‌ای بی‌همتاست؛ اما حقیقت انکار شدهٔ این کثرت حیرت‌انگیز، جان‌سوزیِ اوست، به‌ یک اعتبار کم‌شمارند آنان‌که "خویشتن" را به همراه دلِ پر دردشان ملاقات می‌کنند.

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt
✍️ همه قصۀ جوجه اردک زشت، نوشتۀ هانس کریستین اندرسن را خوانده‌ایم: قُوی زیبایی که به نظر زشت می‌آمد برای آنکه از بد حادثه قاطی اردک‌های شبیه به هم شده بود. برخلاف آنچه به‌نظر می‌رسید او زیبا بود ولی در پایان داستان این را می‌فهمد، آن هم وقتی که دیگر جوجه نیست (بالغ شده) و در دریاچه‌ای شنا می‌کند و مردم او را با انگشت به هم نشان می‌دهند و او برای اولین بار در انعکاس آب، زیبایی‌اش را در می‌یابد.

به‌نظر می‌رسد که داستان زندگی خیلی از ماها شبیه همان جوجه اردک زشت است، درون هریک از ما قوی زیبای منحصر به‌فردی است که در تقابل با جامعه‌ای خشن فردیتش را از دست می‌دهد و قاطی دیگر اردک‌ها به فراموشی سپرده می‌شود. او بارها و بارها زمین می‌خورد، له می‌شود، تحقیر می‌شود و مردم او را با انگشت نشان می‌دهند و ریشخندش می‌کنند. آنها از او انتظار دارند که شکل اردکی باشد که نیست. دردناک‌تر آنکه خودش هم تصویر خود را در آب ندیده است و نمی‌داند کیست.

دنیا پر است از جوجه اردک‌های زشتی که هرگز نمی‌فهمند زشت نبوده‌اند: کارمندهای معمولی‌ای که می‌توانستند کارگردانان موفقی باشند، کارگرانی که می‌توانستند کارشناس باشند، مدیران ناخوشنودی که باید نقاش یا شاعر می‌شدند، زنان و شوهرانی که در نارضایتی در کنار هم پیر می‌شوند و هرگز نمی‌فهمند...
حسابدارانی که از ریاضیات متنفرند اما می‌توانستند طراح لباس باشند، زن‌های خانه‌داری که می‌توانستند خلبان هواپیما باشند. دنیا پر است از کسانی که قهرمان زندگی خود نبوده‌اند، نشده‌اند، نتوانسته‌اند، نفهمیده‌اند و به هر دلیلی آن چیزی که باید نشده‌اند.

دنیا پر است از جوجه اردک‌هایی که عمری را در ناخشنودی و تکرار زندگی می‌کنند، بدون آنکه تصویر واقعی خود را ببینند...


@Existentialistt
2025/07/01 11:31:17
Back to Top
HTML Embed Code: