Forwarded from اتچ بات
هوالمحبوب
قسمت چهارم
سخنرانی دکتر علی شریعتی در مورد شهید و شهادت
آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند، اما کار آنها که از آن پس زنده میمانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پیاش، وصفهای دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر میشود، از صحنه برمیگردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام میرسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد میزند:«سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت...».
زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان برده است.
اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ میماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسلها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است.
اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ میماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم میمانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسلها سخن میگویند، سخنشان را کسی نمیشنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسانها، به همه کسانی که بر مرگ حسین(ع) میگریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آوردهاند، و به همه کسانی که پیام حسین(ع) را که«زندگی هیچ نیست جز عقیده و جهاد» معترفند؛ پیام زینب به آنهاست که:
«ای همه! ای هر که با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هر کس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمدهای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفتهاند: کسانی میتوانند خوب زندگی کنند که میتوانند خوب بمیرند. بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی(ع) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما میآیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هر کس آنچنان میمیرد که زندگی میکند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید،«دین» و اگر ندارید «حریت»- آزادگی بشر- مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زندهاند و همیشه حاضرند و نمونه عملاند و الگویاند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انساناند».
و شهید، یعنی به همه این معانی.
هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام
و هر کسی اگر مسؤولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده است و هر کسی که میداند مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین- که همه صحنهها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا- باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آنچنان مردن را، یا اینچنین ماندن را. اگر نمیخواهد از صحنه غایب باشد.
عذر میخواهم، در هر حال وقت گذشته است و دیگر فرصت نیست و حرف بسیار است و چگونه میشود با یک جلسه، از چنین معجزهای که حسین در تاریخ بشر ساخته است و زینب پرداخته است، سخن گفت؟
آنچه میخواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل میگویم به عنوان رسالت زینب، «پس از شهادت» که:
«آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، و گرنه یزیدیاند»!...
نثار شهيدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
قسمت چهارم
سخنرانی دکتر علی شریعتی در مورد شهید و شهادت
آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند، اما کار آنها که از آن پس زنده میمانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پیاش، وصفهای دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر میشود، از صحنه برمیگردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام میرسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد میزند:«سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت...».
زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان برده است.
اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ میماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسلها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است.
اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ میماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم میمانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسلها سخن میگویند، سخنشان را کسی نمیشنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسانها، به همه کسانی که بر مرگ حسین(ع) میگریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آوردهاند، و به همه کسانی که پیام حسین(ع) را که«زندگی هیچ نیست جز عقیده و جهاد» معترفند؛ پیام زینب به آنهاست که:
«ای همه! ای هر که با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هر کس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمدهای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفتهاند: کسانی میتوانند خوب زندگی کنند که میتوانند خوب بمیرند. بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی(ع) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما میآیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هر کس آنچنان میمیرد که زندگی میکند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید،«دین» و اگر ندارید «حریت»- آزادگی بشر- مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زندهاند و همیشه حاضرند و نمونه عملاند و الگویاند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انساناند».
و شهید، یعنی به همه این معانی.
هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام
و هر کسی اگر مسؤولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده است و هر کسی که میداند مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین- که همه صحنهها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا- باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آنچنان مردن را، یا اینچنین ماندن را. اگر نمیخواهد از صحنه غایب باشد.
عذر میخواهم، در هر حال وقت گذشته است و دیگر فرصت نیست و حرف بسیار است و چگونه میشود با یک جلسه، از چنین معجزهای که حسین در تاریخ بشر ساخته است و زینب پرداخته است، سخن گفت؟
آنچه میخواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل میگویم به عنوان رسالت زینب، «پس از شهادت» که:
«آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، و گرنه یزیدیاند»!...
نثار شهيدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
👏1
ختم صلوات امروزبه نیابت:
حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام وياران با وفايش
آيت الله سيد رضا بها ءالديني
حضرت آیت الله کاشف الغطاء
حاج علی پورفرخ
كربلايي حسين سماواتي
پدران ومادران
امام وشهدا
ايثارگران
اموات بي وارث
وبد وارث
باني شهيدان:
شهيدان مظلوم اخير جنايت رژيم صهيونيستي
شهداي عمليات تنگه ابوقريب سال١٣٦٧وشهداي مظلوم عمليات رمضان١٣٦١
مصطفی فرخی
وپدر ومادر بزرگوارش
علی اصغر حاج علی اکبری
عباس حاج علی اکبری
غلامرضا صالحی
مهدی محبی
ملک شامران
حسن كجداريان
عليرضا كچوئيان
داريوش رضائي نژاد
علی اکبر جوزی
اصغر جوانی
محمود نيكو منظر
اسماعيل قهرماني
مهدي كروبي
حبيب الله مظاهري
سعيد جان بزرگي
فرامرز نوروزي
غلامرضا صالحي
ناصراربابيان
مسعود ملا
تورح(ابوالفضل)بهمنی
غلامرضا فقیهی
محمود رحمتی
علی کیخا
شهید رشیدی
✍️ای حسین، ابدیت از آنِ توست. ای مسافر ابدیت، پیروزی همیشه از آنِ تو بوده و خواهد بود، زیرا آرمان تو پیروز است. آرمانی که برای انسان مطرح کردی پیروز است و شکست ندارد.
حرکت کشتی نجات آدمیان احتیاجی به دریا ندارد، این کشتی از قطره اشک مقدسی می گذرد که برای حسین علیه السلام ریخته می شود.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری
نام حسین آمد و از خود بدر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم
نام حسین آمد و چشمم وضو گرفت
آب از سرم گذشت و دلم آبرو گرفت
سهم شما هر پنچشنبه صدصلوات
التماس دعا
حنيف
١٤٠٤/٤/١٩
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام وياران با وفايش
آيت الله سيد رضا بها ءالديني
حضرت آیت الله کاشف الغطاء
حاج علی پورفرخ
كربلايي حسين سماواتي
پدران ومادران
امام وشهدا
ايثارگران
اموات بي وارث
وبد وارث
باني شهيدان:
شهيدان مظلوم اخير جنايت رژيم صهيونيستي
شهداي عمليات تنگه ابوقريب سال١٣٦٧وشهداي مظلوم عمليات رمضان١٣٦١
مصطفی فرخی
وپدر ومادر بزرگوارش
علی اصغر حاج علی اکبری
عباس حاج علی اکبری
غلامرضا صالحی
مهدی محبی
ملک شامران
حسن كجداريان
عليرضا كچوئيان
داريوش رضائي نژاد
علی اکبر جوزی
اصغر جوانی
محمود نيكو منظر
اسماعيل قهرماني
مهدي كروبي
حبيب الله مظاهري
سعيد جان بزرگي
فرامرز نوروزي
غلامرضا صالحي
ناصراربابيان
مسعود ملا
تورح(ابوالفضل)بهمنی
غلامرضا فقیهی
محمود رحمتی
علی کیخا
شهید رشیدی
✍️ای حسین، ابدیت از آنِ توست. ای مسافر ابدیت، پیروزی همیشه از آنِ تو بوده و خواهد بود، زیرا آرمان تو پیروز است. آرمانی که برای انسان مطرح کردی پیروز است و شکست ندارد.
حرکت کشتی نجات آدمیان احتیاجی به دریا ندارد، این کشتی از قطره اشک مقدسی می گذرد که برای حسین علیه السلام ریخته می شود.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری
نام حسین آمد و از خود بدر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم
نام حسین آمد و چشمم وضو گرفت
آب از سرم گذشت و دلم آبرو گرفت
سهم شما هر پنچشنبه صدصلوات
التماس دعا
حنيف
١٤٠٤/٤/١٩
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
💔1
شُهداء سنگ نشانند که رَه گم نشود.
سی و نهمین سالگرد
شهادت شهیدسید محمدرضا
(مسعود)آقاميري را گرامی میداریم.
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۴/۱۹
محل شهادت: مهران(تپه های قلاویزان)
نثار روح مطهرش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
سی و نهمین سالگرد
شهادت شهیدسید محمدرضا
(مسعود)آقاميري را گرامی میداریم.
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۴/۱۹
محل شهادت: مهران(تپه های قلاویزان)
نثار روح مطهرش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥1😍1
Forwarded from اتچ بات
هوالشاهد
شب جمعه است_هوایت_نکنم_میمیرم
تا سحر گریه برایت نکنم میمیرم
شب جمعه ۱۴۰۴/۰۴/۱۹
"شبِ جمعه"است ببینید که در اوجِ غمش
"مادرش" گریه کُنان آمده کُنجِ حرمش
عالَم از نالهٔ او باز به خود لرزیده...
"کربلا" ، جان به لبش آمده با هر قَدَمش
یاحسین(ع)
شبهای جمعه شهداء میهمان سرور و سالار شهیدان آقا اباعبداللهالحسین علیهالسلام هستند
شهدا را یاد کنید
تا آنان نیز در نزد سرور و مولایمان
'' حضرتثــــارالله ''
آقا
'' اباعبداللهالحسین علیه السلام '' بیاد
زیارتنامه شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهْ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهْ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلّیّ الوَلِی النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی عَبدِ اللہِ،
بِاَبـی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم
شهادت عشق است و زیبا...
اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیلک تحت رایه نبیک و علی ایدی اشدالناس قساوه.
آمین یا ربالعالمین
نثار شهدا صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
شب جمعه است_هوایت_نکنم_میمیرم
تا سحر گریه برایت نکنم میمیرم
شب جمعه ۱۴۰۴/۰۴/۱۹
"شبِ جمعه"است ببینید که در اوجِ غمش
"مادرش" گریه کُنان آمده کُنجِ حرمش
عالَم از نالهٔ او باز به خود لرزیده...
"کربلا" ، جان به لبش آمده با هر قَدَمش
یاحسین(ع)
شبهای جمعه شهداء میهمان سرور و سالار شهیدان آقا اباعبداللهالحسین علیهالسلام هستند
شهدا را یاد کنید
تا آنان نیز در نزد سرور و مولایمان
'' حضرتثــــارالله ''
آقا
'' اباعبداللهالحسین علیه السلام '' بیاد
زیارتنامه شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهْ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهْ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلّیّ الوَلِی النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی عَبدِ اللہِ،
بِاَبـی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم
شهادت عشق است و زیبا...
اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیلک تحت رایه نبیک و علی ایدی اشدالناس قساوه.
آمین یا ربالعالمین
نثار شهدا صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
#راز_تنگه
💠 حماسه #تنگه_ابوقریب
➖ آخرین عملیاتی که ایران انجام داد —- (پنج روز پیش از قبول قطعنامه)
1️⃣ قسمت اول
❓❓ابوقریب کجاست؟
یک تنگه استراتژیک در منطقه فکه، در شمال غرب خوزستان. جایی در نزدیکی دشت عباس و جاده اندیمشک – دهلران.
در روزهایی پایانی جنگ، صدام با کمک استکبار و پشتیبانی وسیع رژیم های مرتجع عربی به منظور داشتن دست برتر در جبهه های جنگ، دست به تحرکات گسترده نظامی زد و مناطقی را به تصرف خود درآورد. او در تیرماه ۶۷ نقشه خطرناکی در سر می پروراند و آن تصرف تنگه ابوقریب بود. چنانچه عراق از این تنگه راهبردی را به تصرف خود در می آورد، هیچ راه مقاومتی در برابر خود نمیدید و سقوط خوزستان قطعی بود
‼️ #شاهد_مثال برای اهمیت داشتن این تنگه:👇
همزمان با شروع تحرک دشمن در این منطقه، شهید صیاد شیرازی خودش را با هلیکوپتر به دشت عباس می رساند و پی می برد که فرمانده تیپ دزفول که مسئولیت دفاع از منطقه را داشته، بر اثر ترس و برای حفظ جان نیروها، دستور عقب نشینی داده و به آنها اجازه داده مواضع خود را ترک کنند!!! صیاد فوراً یکی از نیروها را احضار میکند و با لحنی مضطرب میپرسد: «به نظرت چه کار کنیم؟؟ تنگه در معرض سقوط کامل است؟ آن نیرو میگوید : «من میروم روبروی دشمنم می ایستم و تانکهای او را میزنم». صیاد شیرازی که شجاعت این ارتشی دلیر را می بیندبا لحنی حاکی از مسرت میگوید: «تو از همین الآن فرمانده تیپ هستی» او باورش نمیشود؛ «مگر میشود در میدان جنگ کسی را فرمانده تیپ کرد؟» صیاد میگوید: «بله میشود، این هم درجهات!!»
...و این حکایت از حساسیت بالای تنگه دارد که صیاد فوراً یک نیروی عادی را به سمت فرماندهی تیپ می گمارد❗️
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
در اوایل تابستان ۶۷ عراق غافلگیرانه عمل میکند، در روزهایی که کمتر کسی در ایران گمان میکند یک عملیات جدی و جدید پیش رو باشد و همه مشغول مقدمات پایان جنگ هستند، ناگهان ارتش بعث با تجهیزاتی کامل و نیروهای آماده به منطقهای حمله میکند که به لحاظ جغرافیایی توان مبارزه پدافندی در آن بسیار سخت بود (تنگه ابوقریب) ... و این یعنی مقدمه سقوط خوزستان❗️
.... لذا به دلیل حساسیت بالا، فرماندهی جنگ، حفاظت از این گذرگاه مهم را به گردان عمار واگذار می کند.
🔹 گردان عمار لشگر ۲۷ ، مسئول حفاظت از تنگه ابوقریب
در آستانه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، لشگر ۲۷ محمدرسولالله(ص) در سه جبهه غرب، میانی و جنوب با دشمن بعثی درگیر میشود. درگیریهای جبهه میانی به گردان عمار لشگر ۲۷ سپرده میشود. در آن زمان محمد یزدی فرمانده گردان و غلامرضا صالحی، قائم مقام فرماندهی لشگر ۲۷ بود. آنها مأموریت پیدا می کنند جلوی پیشروی عراق را گرفته و از تنگه محافظت کنند، زیرا اگر ارتش بعث از آن عبور کرده و به پل کرخه می رسید، «انگار اصلاً این هشت سال را نجنگیده بودیم»‼️ .... و دیگر همه چیز تمام بود و صدام آقای جنگ بود..‼️
نثار شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💠 حماسه #تنگه_ابوقریب
➖ آخرین عملیاتی که ایران انجام داد —- (پنج روز پیش از قبول قطعنامه)
1️⃣ قسمت اول
❓❓ابوقریب کجاست؟
یک تنگه استراتژیک در منطقه فکه، در شمال غرب خوزستان. جایی در نزدیکی دشت عباس و جاده اندیمشک – دهلران.
در روزهایی پایانی جنگ، صدام با کمک استکبار و پشتیبانی وسیع رژیم های مرتجع عربی به منظور داشتن دست برتر در جبهه های جنگ، دست به تحرکات گسترده نظامی زد و مناطقی را به تصرف خود درآورد. او در تیرماه ۶۷ نقشه خطرناکی در سر می پروراند و آن تصرف تنگه ابوقریب بود. چنانچه عراق از این تنگه راهبردی را به تصرف خود در می آورد، هیچ راه مقاومتی در برابر خود نمیدید و سقوط خوزستان قطعی بود
‼️ #شاهد_مثال برای اهمیت داشتن این تنگه:👇
همزمان با شروع تحرک دشمن در این منطقه، شهید صیاد شیرازی خودش را با هلیکوپتر به دشت عباس می رساند و پی می برد که فرمانده تیپ دزفول که مسئولیت دفاع از منطقه را داشته، بر اثر ترس و برای حفظ جان نیروها، دستور عقب نشینی داده و به آنها اجازه داده مواضع خود را ترک کنند!!! صیاد فوراً یکی از نیروها را احضار میکند و با لحنی مضطرب میپرسد: «به نظرت چه کار کنیم؟؟ تنگه در معرض سقوط کامل است؟ آن نیرو میگوید : «من میروم روبروی دشمنم می ایستم و تانکهای او را میزنم». صیاد شیرازی که شجاعت این ارتشی دلیر را می بیندبا لحنی حاکی از مسرت میگوید: «تو از همین الآن فرمانده تیپ هستی» او باورش نمیشود؛ «مگر میشود در میدان جنگ کسی را فرمانده تیپ کرد؟» صیاد میگوید: «بله میشود، این هم درجهات!!»
...و این حکایت از حساسیت بالای تنگه دارد که صیاد فوراً یک نیروی عادی را به سمت فرماندهی تیپ می گمارد❗️
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
در اوایل تابستان ۶۷ عراق غافلگیرانه عمل میکند، در روزهایی که کمتر کسی در ایران گمان میکند یک عملیات جدی و جدید پیش رو باشد و همه مشغول مقدمات پایان جنگ هستند، ناگهان ارتش بعث با تجهیزاتی کامل و نیروهای آماده به منطقهای حمله میکند که به لحاظ جغرافیایی توان مبارزه پدافندی در آن بسیار سخت بود (تنگه ابوقریب) ... و این یعنی مقدمه سقوط خوزستان❗️
.... لذا به دلیل حساسیت بالا، فرماندهی جنگ، حفاظت از این گذرگاه مهم را به گردان عمار واگذار می کند.
🔹 گردان عمار لشگر ۲۷ ، مسئول حفاظت از تنگه ابوقریب
در آستانه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، لشگر ۲۷ محمدرسولالله(ص) در سه جبهه غرب، میانی و جنوب با دشمن بعثی درگیر میشود. درگیریهای جبهه میانی به گردان عمار لشگر ۲۷ سپرده میشود. در آن زمان محمد یزدی فرمانده گردان و غلامرضا صالحی، قائم مقام فرماندهی لشگر ۲۷ بود. آنها مأموریت پیدا می کنند جلوی پیشروی عراق را گرفته و از تنگه محافظت کنند، زیرا اگر ارتش بعث از آن عبور کرده و به پل کرخه می رسید، «انگار اصلاً این هشت سال را نجنگیده بودیم»‼️ .... و دیگر همه چیز تمام بود و صدام آقای جنگ بود..‼️
نثار شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
💔2
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
💠 حماسه #تنگه_ابوقریب
2️⃣ قسمت دوم (پایانی)
⏳ #روز_حساس
ساعت ۹:۳۰ روز ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ سردار رحیم صفوی، جانشین وقت نیروی زمینی سپاه، به یزدی اعلام میکند که عراق قصد حمله به ابوقریب را دارد و هیچ نیرویی نداریم که مقابل آنها بایستد. نیروهای گ عمار هم تازه از خط پدافندی برگشتهاند و به آنها مرخصی داده شده تا به تهران بروند. ... ساعت ۱۰ – ۱۱ صبح ، خبر می رسد عراق قصد تصرف تنگه را دارد... فوراً نیروها را آماده باش می دهند و به همراه مختصر سلاح و تجهیزات انفرادی که ته انبار تسلیحات باقی مانده بود و نیز آب و آذوقه اندک، توسط کامیون راهی منطقه می شوند.
محمد شریفی، جانشین گردان عمار نقل می کند:
من همراه دو نفر از نیروهای اطلاعات عملیات با ماشین خود با سرعت به سمت فکه در حرکت بودیم. در بین راه اندیمشک اوضاع را آشفته دیدیم و مردم سراسیمه و حیران! هر طور بود به سمت جاده اندیمشک–شوش رفتیم و خودمان راه به سه راهی تنگه ابوقریب رساندیم. از همانجا نگاه کردیم و برگشتیم و به یزدی ( (ف گردان) پیام دادیم که حرکت کنید، تا سه راه خبری نیست، ولی سریع خود را برسانید. ساعت ۲-۳ بعد از ظهر بود که اینها رسیدند. راه انداختن یک گردان، با آن سرعت، کار آسانی نبود».
➖ محمد یزدی، فرمانده گردان عمار نقل می کند:
ما با عجله و شتاب به همراه رزمنده ها حرکت کردیم و به پل کرخه رسیدیم. در آنجا تجمع و ترافیک عجیبی بود. به دژبان آنجا گفتم: اینها را پخش کن تا حین بمباران و زمانی که دشمن آتش میریزد، تلفات کمتری بدهیم. از آنجا که لباس خاکی بسیجی به تن داشتم مرا نشناخت و گفت اصلا شما کی هستید؟ و ... ادامه ماجرا ...
به او گفتم گفتم: راه را باز کن تا گردان رد شود. ...وقتی دیدم گوشش بدهکار نیست با کمی تندی تهدید کردم: مقاومت کنی، همینجا تو را می اندازم داخل رودخانه💦... بهر حال بعد از کلی اتفاقات راه را باز کردند و ما پیاده از پل کرخه به راه افتادیم تا این که به منطقه درگیری رسیدیم.
دو تیم را جلوتر فرستادم تا منطقه را چک کنند. چون اصلا نمیدانستیم دشمن کجاست. حدود هشت کیلومتر پیاده رفته بودیم. مهمات نیروها کم بود، غذا هم نخورده بودند و آب هم کم داشتیم. به محض رسیدن به تنگه، دو گروهان را در دو طرف مستقر کردیم و با دو دسته از میان گذرگاه گذشتیم. با عبور از تنگه، با دشمنی که در ۱۵۰ متری، پشت خاکریز مستقر بود، درگیر شدیم. آتش پر حجم او اعم از: توپخانه، ادوات، تانک و تیربارها، حاکی از ترس، نگرانی و در انتظار بودن عراقیها بود. گرمای شدید هوا در فصل تابستان خوزستان و نبود آب، کار را برای مقابله با دشمنِ مجهز، سخت کرده بود.
استعداد دشمن چیزی در حدود یک تیپ بود و در مقابل، تعداد نیروهای ما اندک بود ولی همین تعداد کم با ایمان و اراده راسخ در سختترین شرایط در برابر دشمن بعثی ایستادند و با مقاومتی مثالزدنی جلوی پیشروی او را گرفتند.
در آن روز سخت و نفس گیر، بیش از پنجاه تن از جمله غلامرضا صالحی، قائم مقام لشگر شهید شدند که تعدادی از آنها بر اثر تشنگی زیاد بود. این مجاهدین راه خدا به تکلیف خود عمل کردند، نگفتند تا آب نباشد و مهمات ندهید، نمیجنگیم. آنها تا پای جان مقاومت کردند و به اعلی درجه علیین رسیدند🕊🕊🕊
🌴 طوبی لهم و حسن مآب
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
🔺 پ.ن: طبق گفتههای فرماندهان، گردان عمار در طول جنگ تحمیلی، حدود هفتصد شهید و پنجاه اسیر داشت که برای یک گردان، عدد شگفتانگیزی محسوب میشود. حضور تاثیرگذار در عملیاتهایی مانند: بیتالمقدس، والفجر مقدماتی یک و ۴، والفجر ۸، کربلای ۵ .... و مرصاد، نمونههایی از حضور مستمر گردان عمار در عملیاتهای حساس و مهم دوران دفاع مقدس است.
نثار شهیدان مظلوم صلوات
فیلم #تنگه_ابوغریب ، علاوه بر مستندنگاری رزم گردان عمار در روزهای آخر جنگ، نمایش بدون سانسوری از مدیریت جنگ، کمبودها و فداکاریهای مردم است که تماشای آن برای نسل جدید ضروری به نظر میرسد..
👇👇👇👇👇
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
2️⃣ قسمت دوم (پایانی)
⏳ #روز_حساس
ساعت ۹:۳۰ روز ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ سردار رحیم صفوی، جانشین وقت نیروی زمینی سپاه، به یزدی اعلام میکند که عراق قصد حمله به ابوقریب را دارد و هیچ نیرویی نداریم که مقابل آنها بایستد. نیروهای گ عمار هم تازه از خط پدافندی برگشتهاند و به آنها مرخصی داده شده تا به تهران بروند. ... ساعت ۱۰ – ۱۱ صبح ، خبر می رسد عراق قصد تصرف تنگه را دارد... فوراً نیروها را آماده باش می دهند و به همراه مختصر سلاح و تجهیزات انفرادی که ته انبار تسلیحات باقی مانده بود و نیز آب و آذوقه اندک، توسط کامیون راهی منطقه می شوند.
محمد شریفی، جانشین گردان عمار نقل می کند:
من همراه دو نفر از نیروهای اطلاعات عملیات با ماشین خود با سرعت به سمت فکه در حرکت بودیم. در بین راه اندیمشک اوضاع را آشفته دیدیم و مردم سراسیمه و حیران! هر طور بود به سمت جاده اندیمشک–شوش رفتیم و خودمان راه به سه راهی تنگه ابوقریب رساندیم. از همانجا نگاه کردیم و برگشتیم و به یزدی ( (ف گردان) پیام دادیم که حرکت کنید، تا سه راه خبری نیست، ولی سریع خود را برسانید. ساعت ۲-۳ بعد از ظهر بود که اینها رسیدند. راه انداختن یک گردان، با آن سرعت، کار آسانی نبود».
➖ محمد یزدی، فرمانده گردان عمار نقل می کند:
ما با عجله و شتاب به همراه رزمنده ها حرکت کردیم و به پل کرخه رسیدیم. در آنجا تجمع و ترافیک عجیبی بود. به دژبان آنجا گفتم: اینها را پخش کن تا حین بمباران و زمانی که دشمن آتش میریزد، تلفات کمتری بدهیم. از آنجا که لباس خاکی بسیجی به تن داشتم مرا نشناخت و گفت اصلا شما کی هستید؟ و ... ادامه ماجرا ...
به او گفتم گفتم: راه را باز کن تا گردان رد شود. ...وقتی دیدم گوشش بدهکار نیست با کمی تندی تهدید کردم: مقاومت کنی، همینجا تو را می اندازم داخل رودخانه💦... بهر حال بعد از کلی اتفاقات راه را باز کردند و ما پیاده از پل کرخه به راه افتادیم تا این که به منطقه درگیری رسیدیم.
دو تیم را جلوتر فرستادم تا منطقه را چک کنند. چون اصلا نمیدانستیم دشمن کجاست. حدود هشت کیلومتر پیاده رفته بودیم. مهمات نیروها کم بود، غذا هم نخورده بودند و آب هم کم داشتیم. به محض رسیدن به تنگه، دو گروهان را در دو طرف مستقر کردیم و با دو دسته از میان گذرگاه گذشتیم. با عبور از تنگه، با دشمنی که در ۱۵۰ متری، پشت خاکریز مستقر بود، درگیر شدیم. آتش پر حجم او اعم از: توپخانه، ادوات، تانک و تیربارها، حاکی از ترس، نگرانی و در انتظار بودن عراقیها بود. گرمای شدید هوا در فصل تابستان خوزستان و نبود آب، کار را برای مقابله با دشمنِ مجهز، سخت کرده بود.
استعداد دشمن چیزی در حدود یک تیپ بود و در مقابل، تعداد نیروهای ما اندک بود ولی همین تعداد کم با ایمان و اراده راسخ در سختترین شرایط در برابر دشمن بعثی ایستادند و با مقاومتی مثالزدنی جلوی پیشروی او را گرفتند.
در آن روز سخت و نفس گیر، بیش از پنجاه تن از جمله غلامرضا صالحی، قائم مقام لشگر شهید شدند که تعدادی از آنها بر اثر تشنگی زیاد بود. این مجاهدین راه خدا به تکلیف خود عمل کردند، نگفتند تا آب نباشد و مهمات ندهید، نمیجنگیم. آنها تا پای جان مقاومت کردند و به اعلی درجه علیین رسیدند🕊🕊🕊
🌴 طوبی لهم و حسن مآب
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
🔺 پ.ن: طبق گفتههای فرماندهان، گردان عمار در طول جنگ تحمیلی، حدود هفتصد شهید و پنجاه اسیر داشت که برای یک گردان، عدد شگفتانگیزی محسوب میشود. حضور تاثیرگذار در عملیاتهایی مانند: بیتالمقدس، والفجر مقدماتی یک و ۴، والفجر ۸، کربلای ۵ .... و مرصاد، نمونههایی از حضور مستمر گردان عمار در عملیاتهای حساس و مهم دوران دفاع مقدس است.
نثار شهیدان مظلوم صلوات
فیلم #تنگه_ابوغریب ، علاوه بر مستندنگاری رزم گردان عمار در روزهای آخر جنگ، نمایش بدون سانسوری از مدیریت جنگ، کمبودها و فداکاریهای مردم است که تماشای آن برای نسل جدید ضروری به نظر میرسد..
👇👇👇👇👇
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
💔2😭1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
استاد علی صفایی حائری :
مرگ قطعی است
روزها که می گذرند، مثل موش هایی هستند که طناب عمر ما را می جوند. گذشت زمان ما را به خاک بر می گرداند، مگر اینکه قبلا خودمان را بقایی داده باشیم و ذبح کرده باشیم. آن هایی که ذبح نیستند، مردار هستند. ارزش ندارند و از دست رفته هستند.
سالگرد رحلت استاد صفایی حائری گرامی باد
نثار روحش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
مرگ قطعی است
روزها که می گذرند، مثل موش هایی هستند که طناب عمر ما را می جوند. گذشت زمان ما را به خاک بر می گرداند، مگر اینکه قبلا خودمان را بقایی داده باشیم و ذبح کرده باشیم. آن هایی که ذبح نیستند، مردار هستند. ارزش ندارند و از دست رفته هستند.
سالگرد رحلت استاد صفایی حائری گرامی باد
نثار روحش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥2🕊1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
استاد علی صفایی حائری:
وسعت در دنيا : با توجه به فرازهاى سابق دعا، به فراز آخر دعاى حضرت مى رسيم: «اللّهُمَّ وَسِّعْ عَلَيْنا فِى الدُّنْيا، اللّهُمَّ انَّا نَعُوذُ بَكَ انْ تَزْوى عَنّا وَجْهَكَ فِى حالٍ وَ نَحْنُ نَرْغَبُ الَيْكَ فيهِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْطِنا ما تُحِبُّ وَ اجْعَلْهُ لَنا قُوَّةً فِيما تُحِبُّ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ».
حضرت مى فرمايند: خدايا به ما وسعتى عنايت فرما. اين وسعت دو شكل دارد:
1- امكانات زيادى به تو بدهند و هر چه مى خواهى داشته باشى.
2- به سينه ى باز و فراخ و به رفعتى از ذكر و آگاهى برسى كه از تنگناى دنيا و گرفتارى ها، در وسعت و راحت باشى و در كنار رنجها و با نبود امكانات، راحت زندگى كنى.
نكته ى مهم و اساسى اين است كه اگر آدمى به تمامى امكانات هم برسد، رنج فردا را با خود دارد. در دنياى متحّول و با توجّه به وقوف و خودآگاهى انسان وسعتى براى او نخواهد بود و امنى را نخواهد داشت؛ كه در متن بهارش، ترس زمستان و پاييز را همراه دارد و در متنِ خوشى هايش، فرداى رنجور و ديروز گرفتار را شاهد است و حزن از گذشته و خوف از آينده را با خود دارد.
نكته ى لطيف در دعا اين است كه تو وسعت در دنيا؛ «وَسِّعْ عَلَيْنا فِى الدُّنْيا» را طالبى نه وسعت با دنيا را. نگفته وَسِّعْ عَلَيْنا بِالدُّنْيا. تو با امكانات دنيا به وسعت نرسيده اى؛ كه:
«اجْعَلْ غِناىَ فِى نَفْسى وَ رَغْبَتى فِيما عِنْدَكَ»
اين بى نيازى در دل تو آمده. چرا كه با وجود همه ى امكانات، تو رنج فردا را دارى و با اينكه در كنار محبوبت هستى، ترس از جدايى را. و آدمى به اين تجربه و شهود رسيده و آن را چشيده، بارها زمينش زده اند و او را بلند كرده اند و فهميده است كه در هر شادى، رنجى نهفته است و در هر بهارى پاييزى پنهان.
پس وسعت دنيا آنجاست كه تو اعتبار كنى، «فَاعْتَبِرُوا يا اولِى الْابْصارِ». و از ظهور و نمود پديده ها به باطن آنها راهى پيدا كنى و در نتيجه با همه ى رنجها، تو شادى و با همه ى شادى ها، ملتهبى كه نكند زمين بخورى و محروم شوى.
و آنجاست كه وسعتى در صدر و سينه ى تو، با رفعتى در ذكر و آگاهى تو «رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» تحقّق پيدا كند كه حتّى با رنجها راحت باشى. اينجاست كه بهشت نقد برايت حاصل مى شود. در دعا آمده: «الهِى لاتَقْطَعْنِى عَنْكَ وَ لاتُبْعِدْنِى مِنْكَ يا نَعِيمِى وَ جَنَّتِى وَ يا دُنْياىَ وَ آخِرَتِى».
و اين بهشت نقد و حاضر توست كه به گفته ى حافظ:
من كه امروزم بهشت نقد حاصل مى شود، وعده ى فرداى زاهد را چرا باور كنم.
نه اين كه امكانات زيادى باز كرده اى كه با وجود همه ى امكانات رنجورى، خير، اين غناى باطنى توست كه تو را در متن گرفتارى ها راحت كرده است. با اين توجّه است و با اين وسعت در دنيا است كه بهشت نقد برايت حاصل مى شود.
به تعبير ابا عبدالله وقتى كه همه ى گرفتارى ها بر او نازل مى شد و وقتى حلقوم دريده ى على اصغر و شيرخوار خود را مى ديد و خونش را به آسمان پرتاب مى كرد، مى فرمود:
«هُوْنٌ عَلىَّ ما نَزَلَ بِى انَّهُ بِعِيْنِ اللّهِ»؛
آن چه از بلا و مصيبت بر من فرود مى آيد، سبك و راحت است، چون خدا مى بيند و او بر مى دارد.
آنچه كه رنج را برمى دارد و حضرت را راحت مى كند، اين نيست كه سختى نديده و تيغ بر پاى او ننشسته، نه، حتّى گلوى طفل شير خوارش سرتاسر دريده شده، ولى راحت است و سينه اى دارد از تمامى مصيبتها بزرگتر كه كهكشان رنجها در آن شناور است و به جايى نمى رسد.
شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا(س) ؛ ص40 تا 42
سالگرد استاد علی صفایی حائری گرامی باد
نثار روحش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
وسعت در دنيا : با توجه به فرازهاى سابق دعا، به فراز آخر دعاى حضرت مى رسيم: «اللّهُمَّ وَسِّعْ عَلَيْنا فِى الدُّنْيا، اللّهُمَّ انَّا نَعُوذُ بَكَ انْ تَزْوى عَنّا وَجْهَكَ فِى حالٍ وَ نَحْنُ نَرْغَبُ الَيْكَ فيهِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْطِنا ما تُحِبُّ وَ اجْعَلْهُ لَنا قُوَّةً فِيما تُحِبُّ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ».
حضرت مى فرمايند: خدايا به ما وسعتى عنايت فرما. اين وسعت دو شكل دارد:
1- امكانات زيادى به تو بدهند و هر چه مى خواهى داشته باشى.
2- به سينه ى باز و فراخ و به رفعتى از ذكر و آگاهى برسى كه از تنگناى دنيا و گرفتارى ها، در وسعت و راحت باشى و در كنار رنجها و با نبود امكانات، راحت زندگى كنى.
نكته ى مهم و اساسى اين است كه اگر آدمى به تمامى امكانات هم برسد، رنج فردا را با خود دارد. در دنياى متحّول و با توجّه به وقوف و خودآگاهى انسان وسعتى براى او نخواهد بود و امنى را نخواهد داشت؛ كه در متن بهارش، ترس زمستان و پاييز را همراه دارد و در متنِ خوشى هايش، فرداى رنجور و ديروز گرفتار را شاهد است و حزن از گذشته و خوف از آينده را با خود دارد.
نكته ى لطيف در دعا اين است كه تو وسعت در دنيا؛ «وَسِّعْ عَلَيْنا فِى الدُّنْيا» را طالبى نه وسعت با دنيا را. نگفته وَسِّعْ عَلَيْنا بِالدُّنْيا. تو با امكانات دنيا به وسعت نرسيده اى؛ كه:
«اجْعَلْ غِناىَ فِى نَفْسى وَ رَغْبَتى فِيما عِنْدَكَ»
اين بى نيازى در دل تو آمده. چرا كه با وجود همه ى امكانات، تو رنج فردا را دارى و با اينكه در كنار محبوبت هستى، ترس از جدايى را. و آدمى به اين تجربه و شهود رسيده و آن را چشيده، بارها زمينش زده اند و او را بلند كرده اند و فهميده است كه در هر شادى، رنجى نهفته است و در هر بهارى پاييزى پنهان.
پس وسعت دنيا آنجاست كه تو اعتبار كنى، «فَاعْتَبِرُوا يا اولِى الْابْصارِ». و از ظهور و نمود پديده ها به باطن آنها راهى پيدا كنى و در نتيجه با همه ى رنجها، تو شادى و با همه ى شادى ها، ملتهبى كه نكند زمين بخورى و محروم شوى.
و آنجاست كه وسعتى در صدر و سينه ى تو، با رفعتى در ذكر و آگاهى تو «رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» تحقّق پيدا كند كه حتّى با رنجها راحت باشى. اينجاست كه بهشت نقد برايت حاصل مى شود. در دعا آمده: «الهِى لاتَقْطَعْنِى عَنْكَ وَ لاتُبْعِدْنِى مِنْكَ يا نَعِيمِى وَ جَنَّتِى وَ يا دُنْياىَ وَ آخِرَتِى».
و اين بهشت نقد و حاضر توست كه به گفته ى حافظ:
من كه امروزم بهشت نقد حاصل مى شود، وعده ى فرداى زاهد را چرا باور كنم.
نه اين كه امكانات زيادى باز كرده اى كه با وجود همه ى امكانات رنجورى، خير، اين غناى باطنى توست كه تو را در متن گرفتارى ها راحت كرده است. با اين توجّه است و با اين وسعت در دنيا است كه بهشت نقد برايت حاصل مى شود.
به تعبير ابا عبدالله وقتى كه همه ى گرفتارى ها بر او نازل مى شد و وقتى حلقوم دريده ى على اصغر و شيرخوار خود را مى ديد و خونش را به آسمان پرتاب مى كرد، مى فرمود:
«هُوْنٌ عَلىَّ ما نَزَلَ بِى انَّهُ بِعِيْنِ اللّهِ»؛
آن چه از بلا و مصيبت بر من فرود مى آيد، سبك و راحت است، چون خدا مى بيند و او بر مى دارد.
آنچه كه رنج را برمى دارد و حضرت را راحت مى كند، اين نيست كه سختى نديده و تيغ بر پاى او ننشسته، نه، حتّى گلوى طفل شير خوارش سرتاسر دريده شده، ولى راحت است و سينه اى دارد از تمامى مصيبتها بزرگتر كه كهكشان رنجها در آن شناور است و به جايى نمى رسد.
شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا(س) ؛ ص40 تا 42
سالگرد استاد علی صفایی حائری گرامی باد
نثار روحش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
در گرمای بالای ۵۰ درجه که میجنگی
تیر و ترکش لازم نیست
چند ساعت به تو آب نرسد!
کارت تمام است ....
#تیرماه_۱۳۶۱
#عملیات_رمضان
نثار شهدای لب تشنه عملیات رمضان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
تیر و ترکش لازم نیست
چند ساعت به تو آب نرسد!
کارت تمام است ....
#تیرماه_۱۳۶۱
#عملیات_رمضان
نثار شهدای لب تشنه عملیات رمضان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔3
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
یاد وخاطره
شهیدحمید سربی
ای پر از بوی گل سرخ
بهارِ تو کجاست ....
یاد و خاطره
تکتیرانداز ماهر و دلیر
دارنده مقام کشوری در مسابقات تیراندازی
مربی آموزش اسلحه، پادگان امام حسین (ع)
گلگون کفن و عاشق
شهید حمید سربی
فرمانده گروهان ۳
گردان حمزه سید الشهدا (ع)
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
شهادت: عملیات کربلای ۱ ،قلاویزان تپه ی ۲۲۳
دوست و همرزم شهید:
حمید سربی معمولاً پیراهن استتار پلنگی میپوشید.
در پادگان امام حسین ع مربی آموزش اسلحه بود.
تکتیرانداز عالی بود و مقام کشوری در مسابقات تیراندازی هم داشت.
در مقر کارون به گردان آموزش آرپیجی ۷ داد و برای نمونه یک گلوله دوزمانه آرپیجی شلیک کرد که در آسمان منفجر شد
خیلی دقیق و علمی آرپیجی ۷ را آموزش داد.
من که خوره این چیزها هستم لذت بردم.
یک بیبی کلاش داشت که قنداق آن را با قنداق تاشو بغل تعویض کرده بود که سلاح جالبی شده بود.
در فاو فرمانده دسته ادوات بود و در کربلای یک فرمانده گروهان سه شد.
بدن ورزیدهای داشت و جذبه و ابهت خاص مربیهای پادگان امام حسین ع وی در خاطر من باقی مانده است.
هم در فاو مجروح شده بود و هم مدت مأموریتش در جبهه تمام شده بود و مرتب احضارش میکردند ولی برنمیگشت.
عاقبت تیرماه ۱۳۶۵ در حالی که فرمانده فاتح گروهان سه گردان حمزه بود، روی تپه ۲۲۳ قلاویزان با اصابت ترکشی به قلبش به مقصود رسید.
روحش شاد.
نثار روح مطهرش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
شهیدحمید سربی
ای پر از بوی گل سرخ
بهارِ تو کجاست ....
یاد و خاطره
تکتیرانداز ماهر و دلیر
دارنده مقام کشوری در مسابقات تیراندازی
مربی آموزش اسلحه، پادگان امام حسین (ع)
گلگون کفن و عاشق
شهید حمید سربی
فرمانده گروهان ۳
گردان حمزه سید الشهدا (ع)
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
شهادت: عملیات کربلای ۱ ،قلاویزان تپه ی ۲۲۳
دوست و همرزم شهید:
حمید سربی معمولاً پیراهن استتار پلنگی میپوشید.
در پادگان امام حسین ع مربی آموزش اسلحه بود.
تکتیرانداز عالی بود و مقام کشوری در مسابقات تیراندازی هم داشت.
در مقر کارون به گردان آموزش آرپیجی ۷ داد و برای نمونه یک گلوله دوزمانه آرپیجی شلیک کرد که در آسمان منفجر شد
خیلی دقیق و علمی آرپیجی ۷ را آموزش داد.
من که خوره این چیزها هستم لذت بردم.
یک بیبی کلاش داشت که قنداق آن را با قنداق تاشو بغل تعویض کرده بود که سلاح جالبی شده بود.
در فاو فرمانده دسته ادوات بود و در کربلای یک فرمانده گروهان سه شد.
بدن ورزیدهای داشت و جذبه و ابهت خاص مربیهای پادگان امام حسین ع وی در خاطر من باقی مانده است.
هم در فاو مجروح شده بود و هم مدت مأموریتش در جبهه تمام شده بود و مرتب احضارش میکردند ولی برنمیگشت.
عاقبت تیرماه ۱۳۶۵ در حالی که فرمانده فاتح گروهان سه گردان حمزه بود، روی تپه ۲۲۳ قلاویزان با اصابت ترکشی به قلبش به مقصود رسید.
روحش شاد.
نثار روح مطهرش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
💔4
هوالمحبوب
💠 در سختی ها، یکی شاکی می شود و یکی صبر می کند ... یکی بد می شود و یکی خوبی می کند ... یکی نا امید می شود و یکی امید می دهد ... شما چه می کنید ؟
الدَّهْرَ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ ، وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ، فَبِكِلَيْهِمَا تُمْتَحَن
روزگار یک روز بر تو است و یک روز برای تو، پس اگر بر وفق مرادِ تو بود خیلی شادی مکن و اگر علیه تو بود صبر کن، پس بدان که به هردوی آنها امتحان می شوی ...
نثار حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💠 در سختی ها، یکی شاکی می شود و یکی صبر می کند ... یکی بد می شود و یکی خوبی می کند ... یکی نا امید می شود و یکی امید می دهد ... شما چه می کنید ؟
الدَّهْرَ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ ، وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ، فَبِكِلَيْهِمَا تُمْتَحَن
روزگار یک روز بر تو است و یک روز برای تو، پس اگر بر وفق مرادِ تو بود خیلی شادی مکن و اگر علیه تو بود صبر کن، پس بدان که به هردوی آنها امتحان می شوی ...
نثار حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥2👏1
هوالمحبوب
✳️ بر شما باد به جد و کوشش و آمادگى و مهیا شدن و از آنجا که توشه توان برداشت، توشه اى برگرفتن.
دنیا نفریبدتان، آنسان که پیشینیانتان را فریفت. امتهایى که پیش از شما بودند و از میان رفتند. آنان که دنیا را دوشیدند و دستخوش فریب آن شدند. بسا شبها و روزها را که فنا کردند و تازه هاى آن را کهنه نمودند. مساکنشان گورهایشان شد و اموالشان میراث دیگران . چنان بى خردند که نمى دانند چه کسى بر سر گورشان آمده یا چه کسى برایشان زارى مى کند یا چه کسى ندایشان مى دهد و پاسخ گفتن نتوانند.
پس از دنیا حذر کنید.
دنیا مغرور کننده و فریبنده است، نیرنگ باز است، به دستى مى دهد و به دستى منع مى کند. به دستى بر تن شما جامه مى پوشد و به دستى جامه از تنتان به در مى کند.
آسودگیش بر دوام نیست و رنجهایش را پایان نباشد و بلایش را آرامش نیست ...
📕 نهج البلاغه، خطبه 221
نثأر حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
✳️ بر شما باد به جد و کوشش و آمادگى و مهیا شدن و از آنجا که توشه توان برداشت، توشه اى برگرفتن.
دنیا نفریبدتان، آنسان که پیشینیانتان را فریفت. امتهایى که پیش از شما بودند و از میان رفتند. آنان که دنیا را دوشیدند و دستخوش فریب آن شدند. بسا شبها و روزها را که فنا کردند و تازه هاى آن را کهنه نمودند. مساکنشان گورهایشان شد و اموالشان میراث دیگران . چنان بى خردند که نمى دانند چه کسى بر سر گورشان آمده یا چه کسى برایشان زارى مى کند یا چه کسى ندایشان مى دهد و پاسخ گفتن نتوانند.
پس از دنیا حذر کنید.
دنیا مغرور کننده و فریبنده است، نیرنگ باز است، به دستى مى دهد و به دستى منع مى کند. به دستى بر تن شما جامه مى پوشد و به دستى جامه از تنتان به در مى کند.
آسودگیش بر دوام نیست و رنجهایش را پایان نباشد و بلایش را آرامش نیست ...
📕 نهج البلاغه، خطبه 221
نثأر حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😢1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
شهید ماشاالله استاد مرتضی
استاد اخلاق و عارف جبهه ها
"شهید ماشاءاللّه اُستاد مرتضی"
مسئول ستاد واحد اطلاعات و عملیات
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام
شهادت= ۲۳ تیر ۱۳۶۵
نقده، درگیری با گروهک ضدانقلاب کومله
.
"مبارزه تا آخرین نفس"
نحوه شهادت=
.
در صبح روز ۲۳ تیر ۱۳۶۵ در کمین گروهک های ضد انقلاب قرار می گیرند و حدود ۳۶ نفر به شهادت می رسند و تعدادی اسیر می شوند
نقل می کنند این شهید مجروح شده بود و خودش را به مُردن زده بود، وقتی سرکرده ضد انقلاب ها بالای سر جنازه شهدا آمده بود، در یک لحظه از جا بر می خیزد و آنها را به رگبار می بندد و رئیس و معاونان گروهک را به درک می فرستد و ضد انقلاب ها هم او را آماج تیرهای بی رحمانه خودشان قرار می دهند و با پیکری پاره پاره به شهادت می رسد
.
بخشی از دستنوشته و وصیتنامه شهید:
.
«...امشب یا فردا شب قرار است در عملیاتی که در پیش است شرکت کنیم و از خداوند متعال سپاس گزارم که توفیق نوشتن این چند سطر را به من ارزانی داد تا سفارش کنم شما را به نماز، مخصوصا نماز جمعه که هر چه خیر است در نماز جمعه است
تلاوت قرآن که به یقین هم ناصح است و هم صحبتی بهتر از خداوند نخواهید یافت
شما را وصیت می کنم به محبت کردن به بندگان و مخلوقات خدا...»
.
این شهید دوست صمیمی آقای علی موسوی گرمارودی، شاعر معروف است
استاد علی موسوی گرمارودی به قدری با ایشان صمیمی بود که با هم عقد اُخوت بسته بودند
.
شعری که استاد علی موسوی گرمارودی برای این شهید سُرود و روی سنگ مزارش نوشتند:
.
استاد عشق و عارف روشن ضمیر بود
سردار و جان شکار و سترگُ و دلیر بود
.
در سرفرازی و به زُلالی چو آبشار
در اوج سربلندی خود، سر به زیر بود
.
پشمینه پوشِ خانِقَهِ عشق بود و مهر
تن پوش خُلق و خوی وی امّا حریر بود
.
با روبَهان بُزدل بیگانه، در نبرد
نستوه و حمله آور و غُرّنده شیر بود
.
معراج عاشقانه ی او، سال شصت و پنج
روز دوشنبه، بیست و سه ماهِ تیر بود
.
مزار شهید ماشاءاللّه استاد مرتضی
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۲۶، ردیف ۸۱، شماره ۲۶
.
هدیه به ارواح مطهر شهدای مظلوم و گمنام اطلاعات و عملیات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
.
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
استاد اخلاق و عارف جبهه ها
"شهید ماشاءاللّه اُستاد مرتضی"
مسئول ستاد واحد اطلاعات و عملیات
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام
شهادت= ۲۳ تیر ۱۳۶۵
نقده، درگیری با گروهک ضدانقلاب کومله
.
"مبارزه تا آخرین نفس"
نحوه شهادت=
.
در صبح روز ۲۳ تیر ۱۳۶۵ در کمین گروهک های ضد انقلاب قرار می گیرند و حدود ۳۶ نفر به شهادت می رسند و تعدادی اسیر می شوند
نقل می کنند این شهید مجروح شده بود و خودش را به مُردن زده بود، وقتی سرکرده ضد انقلاب ها بالای سر جنازه شهدا آمده بود، در یک لحظه از جا بر می خیزد و آنها را به رگبار می بندد و رئیس و معاونان گروهک را به درک می فرستد و ضد انقلاب ها هم او را آماج تیرهای بی رحمانه خودشان قرار می دهند و با پیکری پاره پاره به شهادت می رسد
.
بخشی از دستنوشته و وصیتنامه شهید:
.
«...امشب یا فردا شب قرار است در عملیاتی که در پیش است شرکت کنیم و از خداوند متعال سپاس گزارم که توفیق نوشتن این چند سطر را به من ارزانی داد تا سفارش کنم شما را به نماز، مخصوصا نماز جمعه که هر چه خیر است در نماز جمعه است
تلاوت قرآن که به یقین هم ناصح است و هم صحبتی بهتر از خداوند نخواهید یافت
شما را وصیت می کنم به محبت کردن به بندگان و مخلوقات خدا...»
.
این شهید دوست صمیمی آقای علی موسوی گرمارودی، شاعر معروف است
استاد علی موسوی گرمارودی به قدری با ایشان صمیمی بود که با هم عقد اُخوت بسته بودند
.
شعری که استاد علی موسوی گرمارودی برای این شهید سُرود و روی سنگ مزارش نوشتند:
.
استاد عشق و عارف روشن ضمیر بود
سردار و جان شکار و سترگُ و دلیر بود
.
در سرفرازی و به زُلالی چو آبشار
در اوج سربلندی خود، سر به زیر بود
.
پشمینه پوشِ خانِقَهِ عشق بود و مهر
تن پوش خُلق و خوی وی امّا حریر بود
.
با روبَهان بُزدل بیگانه، در نبرد
نستوه و حمله آور و غُرّنده شیر بود
.
معراج عاشقانه ی او، سال شصت و پنج
روز دوشنبه، بیست و سه ماهِ تیر بود
.
مزار شهید ماشاءاللّه استاد مرتضی
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۲۶، ردیف ۸۱، شماره ۲۶
.
هدیه به ارواح مطهر شهدای مظلوم و گمنام اطلاعات و عملیات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
.
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
👌1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🕊🕊 ۱۳۶۷/۰۴/۲۵ — سالگرد شهادت مسعود ملا، مداح و دلاور گردان عمار
📷☝️شهید مسعود ملا در کنار رزمنده مخلص و عارف، شهید سید احمد پلارک
🌷مسعود ملا از عجایب و نوادر دفاع مقدس بود و الگویی برای رزمندگان گردان
🌴 این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه نورانی خود نوشته است:
✍️ پروردگارا از او میخواهم جراحت، اسارت و شهادت را روزی ام کنی و نگذاری شرمنده مولایم سیدالشهدا شوم
🔹...در تنگه ابوغریب، گردان عمار با تیپ زرهی عراق درگیر شد
گروهان مسعود ملا محاصره شد. در اینجا نیروهایش را عقب فرستاد و خودش با تعدادی از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن آغاز شد
در این بین، عراقی ها او را به رگبار بسته و پهلو و سینه اش را شکافتند
او در حالیکه بشدت زخمی بود، به اسارت دشمن در آمد. در اینجا صدامیان دستهای او را بسته و پشت خودروی نفربر و در حالیکه وی زنده بود و فریاد یازینب، یازینب بر لب داشت بر زمین کشاندند ...و پس از آن، آرزوی دیگرش محقق شد
⭕️...این بار سربازان دشمن در حالیکه او فریاد یا حسین یا حسین سر می داد، دوره اش کرده و سپس سر او را به مانند مولایش از قفا جدا کردند😭
نثار روح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
📷☝️شهید مسعود ملا در کنار رزمنده مخلص و عارف، شهید سید احمد پلارک
🌷مسعود ملا از عجایب و نوادر دفاع مقدس بود و الگویی برای رزمندگان گردان
🌴 این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه نورانی خود نوشته است:
✍️ پروردگارا از او میخواهم جراحت، اسارت و شهادت را روزی ام کنی و نگذاری شرمنده مولایم سیدالشهدا شوم
🔹...در تنگه ابوغریب، گردان عمار با تیپ زرهی عراق درگیر شد
گروهان مسعود ملا محاصره شد. در اینجا نیروهایش را عقب فرستاد و خودش با تعدادی از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن آغاز شد
در این بین، عراقی ها او را به رگبار بسته و پهلو و سینه اش را شکافتند
او در حالیکه بشدت زخمی بود، به اسارت دشمن در آمد. در اینجا صدامیان دستهای او را بسته و پشت خودروی نفربر و در حالیکه وی زنده بود و فریاد یازینب، یازینب بر لب داشت بر زمین کشاندند ...و پس از آن، آرزوی دیگرش محقق شد
⭕️...این بار سربازان دشمن در حالیکه او فریاد یا حسین یا حسین سر می داد، دوره اش کرده و سپس سر او را به مانند مولایش از قفا جدا کردند😭
نثار روح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
سلام بر تشنه لب عاشق؛
و سیراب از خون
دانش آموز بسیجی
شهید مهدی محبی
ازشهدای مدرسه شهید مهدوی
منطقه ۱۲ تهران
گروهان شهید باهنر
دسته کربلا
شهادت:۲۲ تیر ۱۳۶۷
ابوقریب
گردان عمار
🇮🇷لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
همرزم شهید :
مهدی همیشه در دعای خود از خدا خواستار شهادت مانند مولایش حضرت ابوالفضل عليه السلام را داشت به همه سفارش میکرد که با نام عباس صدایش کنند و در اواخر زندگی با برکت این شهید والا مقام، نام گرامی عباس زینت بخش وجود شهید محبی شده بود. همه عباس صدایش می کردند و خود نیز عباس را زمزمه میکرد .
بعد از چند روز که برای آوردن پیکرش اقدام کردیم نگاه کردم دیدم فرقش شکافته و دستش از پیکرش جدا بود اونجا بود
یاد دعاهایش افتادم.
السلام علیک یا ابوالفضل العباس (ع)
نثار روح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
و سیراب از خون
دانش آموز بسیجی
شهید مهدی محبی
ازشهدای مدرسه شهید مهدوی
منطقه ۱۲ تهران
گروهان شهید باهنر
دسته کربلا
شهادت:۲۲ تیر ۱۳۶۷
ابوقریب
گردان عمار
🇮🇷لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
همرزم شهید :
مهدی همیشه در دعای خود از خدا خواستار شهادت مانند مولایش حضرت ابوالفضل عليه السلام را داشت به همه سفارش میکرد که با نام عباس صدایش کنند و در اواخر زندگی با برکت این شهید والا مقام، نام گرامی عباس زینت بخش وجود شهید محبی شده بود. همه عباس صدایش می کردند و خود نیز عباس را زمزمه میکرد .
بعد از چند روز که برای آوردن پیکرش اقدام کردیم نگاه کردم دیدم فرقش شکافته و دستش از پیکرش جدا بود اونجا بود
یاد دعاهایش افتادم.
السلام علیک یا ابوالفضل العباس (ع)
نثار روح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😢1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
ا🇮🇷 فکه، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ - سالروز شهادت "حاج ناصر اربابیان"، جانشین گردان تخریب
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام
🌱 از شاگردان حاج عبدالله نوریان
عارف بزرگ گردان تخریب لشگر ده
🔹جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نوشته اند:
« هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست
به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم
الحقیر ناصر اربابیان »
🌷 شهید اربابیان در اواخر تیرماه ۶۷ در منطقه عمومی فکه با اصابت تیر دشمن بعثی به سینه اش مجروح شد و به اسارت دشمن در آمد.
سالها از سرنوشت این فرمانده عزیز خبری نبود و به عنوان مفقود الاثر شناخته میشد
بعد از مبادله اسرا در مرداد ماه ۱۳۶۹ احتمال به شهادت رسیدن ایشان توسط دشمن قوت گرفت.
تا اینکه در سال ۱۳۸۰ پیکر مطهر این سردار عزیز به میهن بازگشت - روحش شاد
💠 مزار باصفای شهید ناصر اربابیان
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۲۹، ردیف ۱۸، شماره ۹
نثار ارواح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام
🌱 از شاگردان حاج عبدالله نوریان
عارف بزرگ گردان تخریب لشگر ده
🔹جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نوشته اند:
« هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست
به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم
الحقیر ناصر اربابیان »
🌷 شهید اربابیان در اواخر تیرماه ۶۷ در منطقه عمومی فکه با اصابت تیر دشمن بعثی به سینه اش مجروح شد و به اسارت دشمن در آمد.
سالها از سرنوشت این فرمانده عزیز خبری نبود و به عنوان مفقود الاثر شناخته میشد
بعد از مبادله اسرا در مرداد ماه ۱۳۶۹ احتمال به شهادت رسیدن ایشان توسط دشمن قوت گرفت.
تا اینکه در سال ۱۳۸۰ پیکر مطهر این سردار عزیز به میهن بازگشت - روحش شاد
💠 مزار باصفای شهید ناصر اربابیان
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۲۹، ردیف ۱۸، شماره ۹
نثار ارواح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😢1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
۲۲ تیرماه سال ۱۳۸۱ — سالروز شهادت رزمنده و عکاس جنـگ، سعید جانبزرگی
🌹او در 12 اسفندماه سال 1344 در شهرری دیده به جهان گشود. وی درس و مدرسه را همانند کودکان همسال خود در سن 7 سالگی آغاز کرد و در 15 سالگی شوق حضور در میدان دفاع از کشور، او را به جبهه کشاند.
🌹 سعید جانبزرگی در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در واحد تبلیغات جنگ مشغول به خدمت شد. او در سال 1363 در عملیات «بدر» بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد و چند ماه بعد و پس از کسب بهبودی نسبی، به جبهه باز گشت.
🌹 جانبزرگی در عملیات کربلای 5 گلولهای از کنار سرش عبور کرد و او به طور معجزهآسایی زنده ماند. وی در عملیات والفجر 10 در منطقه حلبچه شرکت کرد و در روز بیست و هفتم اسفند ماه 1366 در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر مشغول عکسبرداری از وقابع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تاثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت.
🌹 عکسهای سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخترین تصویرهای جنایات جنگی است.😢 جانبزرگی از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکسهای بی نظیری گرفت و خودش هم شیمیایی شد.او در خاطراتش مینویسد:
📣 "با خودم میگفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سالهای جوانیشان را دستخوش شعلههای نبرد سنگین زرهی کردهاند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدمهای درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید."
🌹 سعید جانبزرگی بعد از اتمام جنگ، تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1375 ضمن کسب عنوان دانشجوی نمونه سال، در رشته عکاسی فارغ التحصیل شد. در این دوران سه مرتبه به زیارت بیتالله الحرام و یک مرتبه به کربلای معلی مشرف گردید. او در سال 1371 با دوشیزهای پارسا ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند شد.
🌹 سعید جانبزرگی روز به روز ضعیفتر و رنجورتر میشد و اثرات مخرب گازهای شیمیایی، آشکار شده بود.سرانجام بعد از چهار مرتبه عمل جراحی در روز. 22 تیرماه سال 1381 در حالی که معاونت فرهنگی لشگر 27 محمدرسول (ص) را بر عهده داشت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی، دار فانی را وداع گفت و با ذکر یا ابوالفضل العباس (ع) به دیدار معشوق خویش شتافت. پیکر پاک شهید سعید جانبزرگی در قطعه 29 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.🌹
نثار ارواح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
🌹او در 12 اسفندماه سال 1344 در شهرری دیده به جهان گشود. وی درس و مدرسه را همانند کودکان همسال خود در سن 7 سالگی آغاز کرد و در 15 سالگی شوق حضور در میدان دفاع از کشور، او را به جبهه کشاند.
🌹 سعید جانبزرگی در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در واحد تبلیغات جنگ مشغول به خدمت شد. او در سال 1363 در عملیات «بدر» بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد و چند ماه بعد و پس از کسب بهبودی نسبی، به جبهه باز گشت.
🌹 جانبزرگی در عملیات کربلای 5 گلولهای از کنار سرش عبور کرد و او به طور معجزهآسایی زنده ماند. وی در عملیات والفجر 10 در منطقه حلبچه شرکت کرد و در روز بیست و هفتم اسفند ماه 1366 در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر مشغول عکسبرداری از وقابع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تاثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت.
🌹 عکسهای سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخترین تصویرهای جنایات جنگی است.😢 جانبزرگی از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکسهای بی نظیری گرفت و خودش هم شیمیایی شد.او در خاطراتش مینویسد:
📣 "با خودم میگفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سالهای جوانیشان را دستخوش شعلههای نبرد سنگین زرهی کردهاند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدمهای درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید."
🌹 سعید جانبزرگی بعد از اتمام جنگ، تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1375 ضمن کسب عنوان دانشجوی نمونه سال، در رشته عکاسی فارغ التحصیل شد. در این دوران سه مرتبه به زیارت بیتالله الحرام و یک مرتبه به کربلای معلی مشرف گردید. او در سال 1371 با دوشیزهای پارسا ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند شد.
🌹 سعید جانبزرگی روز به روز ضعیفتر و رنجورتر میشد و اثرات مخرب گازهای شیمیایی، آشکار شده بود.سرانجام بعد از چهار مرتبه عمل جراحی در روز. 22 تیرماه سال 1381 در حالی که معاونت فرهنگی لشگر 27 محمدرسول (ص) را بر عهده داشت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی، دار فانی را وداع گفت و با ذکر یا ابوالفضل العباس (ع) به دیدار معشوق خویش شتافت. پیکر پاک شهید سعید جانبزرگی در قطعه 29 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.🌹
نثار ارواح مطهر شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
😱1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
شب بیست ویکم مولود او بود
شب بیست ویکم پرواز او بود
عجب میلاد وپروازش یکی بود
یقین مشتاق دیدار علی بود.
🌴 سرو قامتی متواضع ،شیرین سخن ،مهربان ودر اوج شهامت وشجاعت ،الگویی برای نسل جوان .
"غلام زارعی" را می گویم .
سرداری که از خانه های کاه گلی روستایی به نام اسیر پا در رکاب عشق گذاشت و لباس سبز سپاه را زینت بخشید
بچه های ده شصت .نام غلام را همیشه در کلام خود داشتند....
وحتی مادران در زمزمه های شبانه پای گهواره طفلان خود ، در دوران دفاع مقدس قصه شهامت وشحاعت این سردار متواضع ودوست داشتنی نجوا میکردند. ..
زن ومرد لامردی در اعزام نیروها همه به بدرقه غلام می آمدند
همه اورا فرزند و برادر خود می دانستند .
و چقدر زیبا این سردار خوشنام سپاه از دیار گله دار بزرگ بردل مردمان این خطه نشست که او را فرزند برومند خود خطاب میکردند..
در رزمایش ها و مانورها ،غلام وقتی با همان لندرور قدیمی در میان مردم می امد همه به دور او حلقه میزدند
اما...
چه زود رفت .
🚩در آخرین وداع با مردم در مقابل ساختمان قدیمی سپاه در مرکز لامرد ،همه اشک ریختند .گویا خود غلام هم می دانست که این وداع ،وداع آخراست .
دیری نگذشت ،نام عملیات رمضان وقتی از رادیو پخش شد .غمی بزرگ منطقه را فراگرفت .جمعی از بهترین خوبان سبکبال به عرش الهی رسیدند .و
غلام که فرمانده این کبوتران خونین بال بود ،خود نیز پرواز کرد
و در شب معراج مولایش علی ع به دیدار مولایش شتافت ...
۲۳ تیرماه سال ۶۱ لامرد دوباره سیاه پوش شد .
مردم از دور ونزدیک خود را سراسیمه به سپاه رساندند.
همه نگاه ها به سمت لندروری بود که غلام با قامتی بلند اورا می راند .
ولی ...
دوالجناح آمد ولیکن بی سوار
یاد و نامش جاودانه باد ...
✍️(دل نوشته ای از کمیل لامرد)
نثار شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
شب بیست ویکم پرواز او بود
عجب میلاد وپروازش یکی بود
یقین مشتاق دیدار علی بود.
🌴 سرو قامتی متواضع ،شیرین سخن ،مهربان ودر اوج شهامت وشجاعت ،الگویی برای نسل جوان .
"غلام زارعی" را می گویم .
سرداری که از خانه های کاه گلی روستایی به نام اسیر پا در رکاب عشق گذاشت و لباس سبز سپاه را زینت بخشید
بچه های ده شصت .نام غلام را همیشه در کلام خود داشتند....
وحتی مادران در زمزمه های شبانه پای گهواره طفلان خود ، در دوران دفاع مقدس قصه شهامت وشحاعت این سردار متواضع ودوست داشتنی نجوا میکردند. ..
زن ومرد لامردی در اعزام نیروها همه به بدرقه غلام می آمدند
همه اورا فرزند و برادر خود می دانستند .
و چقدر زیبا این سردار خوشنام سپاه از دیار گله دار بزرگ بردل مردمان این خطه نشست که او را فرزند برومند خود خطاب میکردند..
در رزمایش ها و مانورها ،غلام وقتی با همان لندرور قدیمی در میان مردم می امد همه به دور او حلقه میزدند
اما...
چه زود رفت .
🚩در آخرین وداع با مردم در مقابل ساختمان قدیمی سپاه در مرکز لامرد ،همه اشک ریختند .گویا خود غلام هم می دانست که این وداع ،وداع آخراست .
دیری نگذشت ،نام عملیات رمضان وقتی از رادیو پخش شد .غمی بزرگ منطقه را فراگرفت .جمعی از بهترین خوبان سبکبال به عرش الهی رسیدند .و
غلام که فرمانده این کبوتران خونین بال بود ،خود نیز پرواز کرد
و در شب معراج مولایش علی ع به دیدار مولایش شتافت ...
۲۳ تیرماه سال ۶۱ لامرد دوباره سیاه پوش شد .
مردم از دور ونزدیک خود را سراسیمه به سپاه رساندند.
همه نگاه ها به سمت لندروری بود که غلام با قامتی بلند اورا می راند .
ولی ...
دوالجناح آمد ولیکن بی سوار
یاد و نامش جاودانه باد ...
✍️(دل نوشته ای از کمیل لامرد)
نثار شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
📆 ۲۳ تیر ۱۳۵۸ - سالروز واقعه مریوان
🌷 شهادت ۸ پاسدار محلی به طرزی فجیع توسط ضد انقلاب - از جمله #عبدالله_طرطوسی اولین فرمانده سپاه تازه تاسیس مریوان
💠 من خواهم ایستاد
🔹گروه بسیار كوچكی بودیم، اما بچهها با یاری خدا، همتی بسیار بزرگ و استوار داشتند. آنها در آن اوضاع بحرانی، سپاه مریوان را تشكیل داده و فعالیتهای مذهبی و قرآنی خود را دنبال نمودند. اولین شبی كه سپاه تشكیل شد، با شهید #طرطوسی نشستیم و دربارة استراتژی سپاه و برنامههای آیندة آن بحث كردیم، مسایل زیادی مطرح شد، اما آنچه بیش از همه برای او مهم بود موضوع حفظ و صیانت سپاه بود. شهید طرطوسی اطلاعات خوبی در زمینة مسایل سیاسی و نظامی داشت و فرماندهی سپاه نوپای مریوان را هم برعهده داشت، صحبتهای ما تا ساعت 6 صبح طول كشید، ماحصل كلام او این بود كه من برای دفاع از اسلام، قرآن و انقلاب اسلامی سلاح برداشتهام و با خدای خود عهد و پیمان بستهام كه تا جان در بدن دارم به این مبارزه ادامه دهم. ما باید كاملاً مواظب توطئههای دشمنان باشیم كه ضربه نخوریم، ضربه خوردن سپاه در اینجا یعنی ضربه خوردن انقلاب اسلامی و با این سخنان، همة همرزمان را تشجیع كرد تا در راهی كه انتخاب كردهاند، كمترین شك را به خود راه ندهند.
🔸شهید طرطوسی به خاطر شهامت، شجاعت، دیانت و پایگاه اجتماعی خاصی كه داشت، قوت قلب بسیار خوبی برای همة ما بود، به خاطر ویژگیهای ممتازی كه داشت سران ضدانقلاب از ابتدای پیروزی انقلاب سعی كردند او را جذب نمایند و یا حداقل وی را از طرفداری و حمایت از انقلاب منصرف كنند، اما هیچگاه پیشنهادهای آنان را نپذیرفت. یك شب قبل از شهادتش در سپاه با هم بودیم، تا صبح بیدار بود، صبح به من گفت: برو منزل چند ساعتی استراحت كن! من هم از سپاه خارج شدم تا به منزل بروم، وقتی وارد خیابان شدم، دیدم افراد ضدانقلاب تجمع كردهاند و به طرف سپاه در حركت هستند، فوراً برگشتم و موضوع را به اطلاع عبدالله طرطوسی رساندم، بلافاصله دستور داد تا همه برادران آماده شدند، قبل از شروع درگیری خطاب به همرزمانش گفت:
▪️برادران! من تصمیم خود را گرفتهام تا آخرین گلوله خواهم جنگید، همه یك صدا فریاد زدند: ما هم خواهیم جنگید. اندكی بعد، صدای تیراندازی در فضای كوچك محوطة سپاه پیچید، افراد ضدانقلاب یك صدا فریاد میزدند ما فقط، (عهبه حهبیب) (عبدالله طرطوسی) را میخواهیم، اما آن دلاور سرافراز، مردانه جنگید تا آنكه در سنگر دفاع از شرافت و عزّت دینی خود، شربت گوارای شهادت نوشید.
(راوی: سیدلطیف راستگو نژاد همرزم شهید طرطوسی)
📆 ۲۳ تیر ۱۳۵۸ - سالروز واقعه مریوان
نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
🌷 شهادت ۸ پاسدار محلی به طرزی فجیع توسط ضد انقلاب - از جمله #عبدالله_طرطوسی اولین فرمانده سپاه تازه تاسیس مریوان
💠 من خواهم ایستاد
🔹گروه بسیار كوچكی بودیم، اما بچهها با یاری خدا، همتی بسیار بزرگ و استوار داشتند. آنها در آن اوضاع بحرانی، سپاه مریوان را تشكیل داده و فعالیتهای مذهبی و قرآنی خود را دنبال نمودند. اولین شبی كه سپاه تشكیل شد، با شهید #طرطوسی نشستیم و دربارة استراتژی سپاه و برنامههای آیندة آن بحث كردیم، مسایل زیادی مطرح شد، اما آنچه بیش از همه برای او مهم بود موضوع حفظ و صیانت سپاه بود. شهید طرطوسی اطلاعات خوبی در زمینة مسایل سیاسی و نظامی داشت و فرماندهی سپاه نوپای مریوان را هم برعهده داشت، صحبتهای ما تا ساعت 6 صبح طول كشید، ماحصل كلام او این بود كه من برای دفاع از اسلام، قرآن و انقلاب اسلامی سلاح برداشتهام و با خدای خود عهد و پیمان بستهام كه تا جان در بدن دارم به این مبارزه ادامه دهم. ما باید كاملاً مواظب توطئههای دشمنان باشیم كه ضربه نخوریم، ضربه خوردن سپاه در اینجا یعنی ضربه خوردن انقلاب اسلامی و با این سخنان، همة همرزمان را تشجیع كرد تا در راهی كه انتخاب كردهاند، كمترین شك را به خود راه ندهند.
🔸شهید طرطوسی به خاطر شهامت، شجاعت، دیانت و پایگاه اجتماعی خاصی كه داشت، قوت قلب بسیار خوبی برای همة ما بود، به خاطر ویژگیهای ممتازی كه داشت سران ضدانقلاب از ابتدای پیروزی انقلاب سعی كردند او را جذب نمایند و یا حداقل وی را از طرفداری و حمایت از انقلاب منصرف كنند، اما هیچگاه پیشنهادهای آنان را نپذیرفت. یك شب قبل از شهادتش در سپاه با هم بودیم، تا صبح بیدار بود، صبح به من گفت: برو منزل چند ساعتی استراحت كن! من هم از سپاه خارج شدم تا به منزل بروم، وقتی وارد خیابان شدم، دیدم افراد ضدانقلاب تجمع كردهاند و به طرف سپاه در حركت هستند، فوراً برگشتم و موضوع را به اطلاع عبدالله طرطوسی رساندم، بلافاصله دستور داد تا همه برادران آماده شدند، قبل از شروع درگیری خطاب به همرزمانش گفت:
▪️برادران! من تصمیم خود را گرفتهام تا آخرین گلوله خواهم جنگید، همه یك صدا فریاد زدند: ما هم خواهیم جنگید. اندكی بعد، صدای تیراندازی در فضای كوچك محوطة سپاه پیچید، افراد ضدانقلاب یك صدا فریاد میزدند ما فقط، (عهبه حهبیب) (عبدالله طرطوسی) را میخواهیم، اما آن دلاور سرافراز، مردانه جنگید تا آنكه در سنگر دفاع از شرافت و عزّت دینی خود، شربت گوارای شهادت نوشید.
(راوی: سیدلطیف راستگو نژاد همرزم شهید طرطوسی)
📆 ۲۳ تیر ۱۳۵۸ - سالروز واقعه مریوان
نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوالشاهد
روایت فرزند شهید ابوالفضل ابدام از شنیدن خبر شهادت پدر
🔹«اونجا من مُردم»
😭😭😭😭😭
نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
روایت فرزند شهید ابوالفضل ابدام از شنیدن خبر شهادت پدر
🔹«اونجا من مُردم»
😭😭😭😭😭
نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😭1