Telegram Web
Forwarded from عکس نگار
#صدقه_و_قربانی_اول_ماه_فراموش_نشود
روز شنبه ٤ مردادماه روز اول ماه
صفر،است.


#به_نیت_سلامتی_امام_زمان_عج

ورفع مشگلات شخصي و دفع بلاهاي اجتماعي

خداوند احسان کنندگان را دوست دارد.

سوره بقره/آیه ۱۹۵

🔻بوسه بر دست خدا👇

امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام هنگامی که به مستمندی صدقه می داد دست خود را می بوسید.

شخصی از آن حضرت راز این بوسیدن را پرسید.
امام علیه السلام در پاسخ فرمودند :
"صدقه مومن قبل از اینکه به دست فقیر و نیازمند برسد به دست خداوند میرسد "(از این رو من دست خود را می بوسم) انگاه حضرت برای تعلیل گفته اش این آیه شریفه را قرائت فرمودند:
"الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات"
یعنی:
" آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد."


صدقه اول ماه وقربانی
💶راه‌های پرداخت کمک‌های نقدی:


قنوت ابرار- مسجدالشهداي تهران
ما_با_هم_ميتوانيم


1️⃣شماره كارت
5892-1070-4415-6068

2️⃣شماره حساب

3129110006843

3️⃣شماره شبا

IR46-0150-0000-0312-9110-0068-43

بانگ سپه

(قنوت ابرار-مسجدالشهدای تهران)

https://www.tgoop.com/ghonoote_abrar


#صدقه_و_قربانی_اول_ماه_فراموش_ نشود
#قنوت_ابرار
@ghonoote_abrar
مرثیه_امام_سجاد مصائب_شام
کاروان_اسرا

سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین
سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین

سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ
سپردمت به شب و نورِ ماه حسین

سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته
به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین

سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق
به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین

سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم
سپردیَم به هزاران نگاه حسین

به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر
سپردیَم به مغیلانِ راه حسین

نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ
بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ

🔸شاعر:
حسن_لطفی
__________________________




https://www.tgoop.com/zekre_salavat
مرثیه_امام_سجاد مصائب_شام
کاروان_اسرا

بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود

لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود

می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود

یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود

در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود

چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود

یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود

از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود

🔸شاعر:
استاد_علی_انسانی

نثار امام سجاد(ع)صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای نخستین بار یک مداح با اشعار مولانا مداحی کرد و همه را از خود بیخود کرد!

یکی از زیباترین و باشکوه‌ترین مداحی‌های چند سال اخیر که در یزد برگزار شد!

فقط خوب به ردیف‌های بالا دقت کنید و ببینید چقدر توریست‌های زیادی برای تماشا آمده و همه مات و مبهوت این نظم و شکوه شده‌اند!

نثار شهیدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
#نگاهی_به_ماجرای_کربلا

زینب؛ پیامبر انقلاب حسین

دکتر شریعتی

🔻ای زینب!
ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!

ای زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان می‌افکند بتو محتاج‌اند.

بیش از همه وقت... "جهل" از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازه‌شان می‌کشاند و از خویش و از تو بیگانه‌شان می‌سازد، آنان را بر "استحمار کهنه و نو"، بر بندگی "سنتهای پوسیده" و "دعوت‌های عفن"، برملعبه سازان "تعصب قدیم" و "تفنن جدید" به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - می‌کوبیدی، و پایه‌های یک قصر - قصر جنایت و قدرت را می‌لرزاندی - بر آشوب!

تا در خویش برآشوب‌اند، و تار و پود این پرده‌های عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهنده‌ای که وزیدن آغاز کرده است "ایستادن" را بیاموزند ، و این "ماشین هولناک" را که از آنها "بازیچه‌های جدیدی" می‌سازد، باز برای بلعیدن حریصانه آنچه سرمایه‌داری به بازار می‌آورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوت‌های بی‌شور و بی روح "اشرافیت جدید"، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بی‌هدف و سرد "جامعه" رفاه در هم بشکنند، و خود را، از "حرم‌های اسارت قدیم"، و "بازارهای بی‌حرمت جدید" ، به امامت تو نجات بخشند !

ای زبان علی در کام،
ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا می‌آیی، و پیام شهیدان را، در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان ، همچنان به گوش تاریخ می‌رسانی،

زینب! با ما سخن بگو.
مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند، آن روز، عزیزترین و پر شکوه‌ترین ارزشها و عظمت‌هایی را که آفریده است، یکجا، در ساحل فرات، و بر روی ریگ‌زارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد، و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا میبایست بر آدم سجده می‌کردند!؟

آری زینب !
مگو که در آن جا بر شما چه رفت، مگو که دشمنان‌تان چه کردند، و دوستان‌تان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین!
ما می‌دانیم، ما همه را شنیده‌ایم، تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گذارده‌ای،
اما بگو، ای خواهر، بگو که ما چه کنیم!؟

لحظه‌ای بنگر که ما چه می‌کشیم! دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم،
با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید بر ما بگریی،
ای رسول امین برادر، که از کربلا می‌آیی و در طول تاریخ، بر همه نسل‌ها می‌گذری و پیام شهیدان را می‌رسانی،
ای که از باغهای سرخ شهادت می‌آیی و بوی گلهای نو شکفته آن دیار را، در پیراهن داری،
ای دختر علی، ای‌خواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی،

ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر!

🔸کتاب نیایش

نثار حضرت زینب(س)صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
👏1
🔴کاخ بیدادگران را همه ویران سازم...


مرثیه ای از استاد حکیمی که زبان حال بانوی حماسه ها, حضرت زینب کبری سلام الله علیها در سفر اسارت, در راه کوفه و شام است.


گرچه در بندم و همراه رقیبان بروم
شاد از آنم که پی چهره جانان بروم

تا سرشکم نکند راز غم عشق تو فاش
آستین بر رخ و با موی پریشان بروم

تا نگویند که دوش از تو جدا افتادم
پایکوبان به سر خار مغیلان بروم

ناقه را خوش بدواند ز پی آوای جرس
من پی نغمه جانپرور قرآن بروم

تا به صبح ار به سر این راه روم بیجا نیست
چون که من در طلب مهر درخشان بروم

رشته عشق تو را بسته به بازویم چرخ
تا که در راه طلب, سلسله جنبان بروم

کاخ بیدادگران را همه ویران سازم
گر که در معرکه شام سخنران بروم

تا رسانم همه جا مکتب آزادی را
شمع سان سوزم و همراه اسیران بروم

امشب از اختر شبگرد شرر می بارد
یا که من سوخته جان, زآتش هجران, بروم

بال و پر سوخته ام لیک به امید وصال
در پی جلوه آن شمع فروزان بروم

تا که خاشاک تنور از رخ جانان شویم
با سرشک مژه, چون ابر بهاران بروم


نثار حضرت زینب(س) صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😭1
#دم_دروازه_ساعات

فقط دشنام می دادند، فقط سنگ می زدند، سنگی بود که به سر و صورت امام سجاد (ع) می خورد.
صبح وارد دروازه شدند، غروب از دروازه آنها را بیرون آوردند، نه یک ساعت و دوساعت.
یک یار دیگر دم دروازه رسید و آن سهل ساعدی، از اصحاب پیغمبر (ص) بود.
می گفت: من از شام رد می شدم دیدم شهر را چراغان کردند، شهر به ظاهر اسلامی بود. می گفت: هر چه فکر کردم دیدم ما الان عید اسلامی نداریم، این چه عیدی است که من خبر ندارم.
دیدم در کوچه سه، چهار نفر خیلی محزون ایستادند و مراقبند، رفتم جلو گفتم: شما اهل این شهرید؟ گفتند: بله.
گفتم: من مسافری هستم از این شهر می گذرم، مسلمانم، می خواهم ببینم این چه عید اسلامی است امروز که من خبر ندارم؟
نگاهی کردند گفتند: پیرمرد یعنی تو اینقدر بی خبری؟
اول باور نکردند فکر کردند شاید مامور یا جاسوسی باشد. تفتیش کردند دیدند واقعا بی خبر است.
بعد گفتند: ای مرد! به کسی نگو ما گفتیم، ولی ما نمی دانیم چرا آسمان فرود نمی ریزد، چرا زمین اهلش را فرو نمی برد، چرا هنوز آسمان و زمین به پاست؟
دیوانه شد گفت: چه شده؟!
گفتند: خلاصه بگوییم، همه این جشن ها می دانی مال چیست؟ پسر پیغمبر را در کربلا کشتند، سرش و اهل بیتش را برای یزید هدیه آوردند.
گفت: خاک بر سرم! کجا؟
گفتند: دم دروازه ساعات برو تماشا کن.
آمد دم دروازه ساعات، اهل بیت را می شناخت.
دید وای علی بن الحسین (ع) است، آقا تا شده.
آمد جلو، زینب (س) و اهل بیت گمان کردند آمده سنگ و چوب بزند، ولی گفت: سلام علیکم.
آقا چشمش باز شد که این کیست؟ از صبح تا به حال فقط اینجا به ما سنگ زدند. فرمود: که هستی؟
گفت: آقا جانم! من سهل ساعدی، یکی از یاران جدت هستم، چشمم کور بشود چه دارم می بینم؟
فرمود: همین است که می بینی. کار ما به اینجا کشیده، اینها که پشت سر من هستند زینب (س) و ام کلثوم (س) و بچه های فاطمه (س) هستند.
دیوانه شد، گفت: آقاجان! من چه کنم؟تکلیف من چیست؟
فرمود: هیچ، تو یک نفر چکار می توانی بکنی؟ جانت را به خطر ننداز.
فقط چیزی از مال دنیا داری؟ پول همراهت هست؟
تعجب کرد!
گفت: آقاجان دارم.
فرمود: برو به کسی که سرپرست نیزه داران است بده. بگو این پول را بگیر این نیزه ها را از میان این زن و بچه بیرون ببر، ببر جلو مردم به سرها نگاه کنند. اینقدر به دختران رسول الله (ص) نگاه نکنند. اینها چیزی ندارند صورت هایشان را از نامحرم بپوشانند.

نانجیب هایی که امام حسین (ع) را برای پول کشته بودند، گاهی یک سبد خرما فقط گرفته بودند آمده بودند کربلا، پول را که دیدند برق از چشمشان پرید.
پول را به او (رییسشان) داد گفت : یک خواهش دارم، این سرها را ببر جلو.
سرها را از میان اهل بیت جدا کردند، زن و بچه جمع شدند دور همدیگر.
آشوبی بود، همین که اهل بیت از این شلوغی زنده رد شدندخدایی بود.
سهل ساعدی آهسته بدون اینکه مامورین بفهمند خودش را رساند به امام چهارم (ع) گفت: قربانت گردم! دستورت را اجرا کردم، امر دیگری داری انجام بدهم؟
فرمود: سهل ساعدی، دستمالی چیزی همراهت داری؟
دستمال نداشتم عمامه داشتم عمامه را بر داشتم دادم به آقا. فرمود: دستت باشد من زنجیر را بلند می کنم این را بذار زیرش، زنجیر بدنم را پاره پاره کرده است.

استاد_سید_علی_نجفی


نثار امام سجاد(ع)صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معنادارترین دیالوگ مختارنامه:

امروز می خواهم به مصاف
#تزویر بروم
که بدترین آفت دین است.
تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید.
تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است.
عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش.
و چه خون دل ها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین ...

خدا ما را از دست ، تزويرگران زير سكه دين
نجات بده!!

به بركت صلوات بر محمد وال محمد (ص)

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
1
#وای_بر_دین_فروشان

نامه ای نوشت عمر سعد منحوس به ابن زیاد که ابن زیاد کار را خاتمه دادیم، فقط ماندند یک مشت زن و بچه حسین.
تکلیف اینها چیست؟ اینها را بیاوریم کوفه یا قتل عام کنیم، تمام کنیم؟ امیر هر چه تو دستور بدهی!

عاشق ابن زیاد نبود، عاشق مقام بود.

وای بر دین فروشانی که مقام می خرند و دین می فروشند.

نوشت: امیر! اگر دستور این است که اینها کشته بشوند لازم نیست اینها را بکشیم، چند ساعت دیگر تشنگی ادامه پیدا کند همه میمیرند.
همین امروز به آنها آب ندهیم بقیه شان هم تمام می شوند، کشتن نمی خواهد.
ولی اگر دستور دیگری داری بده.

عمر سعد به ابن زیاد تقرب می‌جست، ابن زیاد به یزید تقرب می‌جست.

ابن زیاد برای خوشایند یزید فکر کرد که اینها را اسیر کنیم و بفرستیم شام، برای یزید هدیه ای است، مقامی پیدا می کنیم.

به این دلیل دستور داد به آنها آب بدهید و بعد آنها را سوار کنید بیاورید کوفه فعلا تا از یزید بن معاویه کسب تکلیف کنیم.

استاد_سید_علی_نجفی


نثار شهيدان مظلوم صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
هوالمحبوب

دعای هر روز ماه صفر

🤲 یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ!

📒 مفاتیح الجنان



خدايا اين كشور ومردم مظلوم را از هر بلاي محفوظ بفرما….


به بركت صلوات بر محمد و آل محمد (ص)


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥1
@zakergram
حمید علیمی/ واحد | خداحافظ ای ماه غم
هوالشاهد

خداحافظ ماه غم ...
🎙کربلایی حمید علیمی

#شور


نثأر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
برادران شهید مظفر
🌷برادران شهید”حسن، علی و رضا” مظفر هر سه در یک روز و در عملیات مرصاد در گردان مسلم از لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در روز ۵ مرداد، به شهادت رسیده‌اند.  پیکر این شهدای سرافراز را یکباره تقدیم به پدر و مادر کردند و مادر این سه شهید که خود نیز در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ حضور داشته‌ با دست خود سه فرزندش را به خاک
می‌سپارد....

نثار ارواح مطهرشان صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
🌺شهيد وحيد درخشاني

ایثار از آن شماست که دنیا را گوشه‌ای افکندید و با پرواز عاشقانه خود، بر روز‌های ما نسیم بهشت پاشیدید


«خیلی خوش مشرب بود. با شوخی های زیبا و صورت همیشه خندانش به همه روحیه می داد. بعد از شهادت دوستان نزدیکش دیگر از خنده های همیشگی او خبری نیود. برایش سخت شده بود که جای خالی آن ها را تحمل کند. خیلی دوست داشت به رفقایش ملحق شود.
بعد از شهادت امید مزینانی که هم مدرسه ای او در دبیرستان تزکیه بود، گفت: ما الكي همينطور پشت سر هم به جبهه مي رويم. بعد اميد از راه نرسيده كوله بار را مي بندد و مي رود و ما بايد بمانيم.»
وحید درخشانی، که در خانواده مذهبی تربیت شده بود برای سرنگونی رژیم فاسدی که قصد بی رنگ کردن مظاهر دینی در جامعه را داشت، از هیچ کمکی فروگذار نبود. در 14 سالگی و بعد از تجاوز رژیم بعث، به نیت دفاع از کیان ایران اسلامی به صف پیکار پیوست و همراه با برادر خود به اردوگاه صابرین اهواز رفت تا به عنوان نیروی رزمی مشغول خدمت شود.
او از فعالين مسجد امام رضا عليه السلام و موسسین بسیج همان مسجد به شمار می رفت و در آخرين ماموريتش با پیوستن به لشگر 10 سيدالشهدا و گردان حضرت قاسم عليه السلام، فرماندهي مخابرات گردان را برعهده گرفت. فصل پایانی سرنوشت این جوان همیشه در صحنه، بعد از امضای قطعنامه، با آرام گرفتن در جوار رحمت حق وآغوش هم رزمانش رقم خورد.



تـاریخ شـهادت :
۱۳۶۷/۰۵/۰٤

مـحل شـهادت :
پاسگاه زید

مـحل مـزار :
بهشت زهرا (س)

موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
۲۱
ردیـف :
۴۹
شـماره :
۱مکرر

نثار روح مطهرش صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
شهید غلامعلی جندقی (رجبی)

شهید غلامعلی جندقی معروف به رجبی در سال 1333 در محله خیابان آذربایجان تهران در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد .
پدر وی حاج حسن که از اساتید برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود ، اهتمام ویژه ای در تربیت فرزندان خود ورزید .
غلامعلی بنابر راهنمایی ها و تربیت پدر بزرگوارش مداحی اهل بیت (ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز نمود.
و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی استعداد در حفظ شعر و سوز صدای وی توانست در این عرصه سریع رشد نماید
تا بدانجا که از سبک ها و اشعار وی مداحان برجسته بسیاری استفاده می نمودند که شعر معروف( قربون کبوترای حرمت / قربون این همه لطف وکرمت) از نمونه این اشعار است .
وی با انتخاب شغل معلمی راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر کوتاه خود توانست تاثیرات به سزایی بر اطرافیان خود به ویژه جوانان بگذارد .
تربیت نسل جوان در محیط مسجد و مدرسه ، شهید غلامعلی رجبی را از حضور در جبهه های حق علیه باطل باز نداشت
 سرانجام در سال 1367در سن سی و چهار سالگی در عملیات مرصاد توسط گروهک منافقین به شهادت رسید .

‍ .

شهید غلامعلی رجبی اینگونه وصیت کرد که:
"بهترین هدیه برای من اشک چشم برای امام حسین علیه السلام هست، آنقدر که این قطره را به تمام بهشت نمی فروشم، اگر بمن اجازه داده شود به دنیا رجوع کنم، فقط دوست دارم در هیئت ها و روضه ها شرکت کنم."

آنجا که شهید غلامعلی میفرماید یک قطره اشک بر سالارشهیدان را به تمامی بهشت نمی فروشم، در حقیقت همان "مقامِ محمود" است که در زیارت عاشورا از خدای متعال مسئلت میکنیم.
جائیکه حورالعین از بهشت ندا میکنند که ما منتظرشما هستیم..
ولی جواب می شنوند که ما محضر ارباب را با هیچ چیز عوض نمیکنیم.

خدایا تا قیامت اشک بر سیدالشهدا را از ما نگیر..



تاریخ شهادت۱۳۶۷/۵/۵
عملیات مرصاد

نثار روح مطهرش صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
سوخت تا بفهمیم
که در ره عشق سوختن ؛
اولویتِ عاشقی است...

حسیـن ۱۶ سال داشت
راننده لودر و بلدوزر بود!
در عملیات آزادسازی مهران
در تابستان داغِ سال شصت و پنج
از شب تا صبح درحال ساخت سنگر بود
صبح هنگام، از دوستانش طلب آب کرد
اما پيش از آنکه آب را به او برسانند
هدف آتشِ خمپاره دشمن قرار گرفت؛
همزمان با متلاشی شدن مخزن بولدوزر
روغنِ داغ روی بدن مطهرش ریخت ؛
و تشنه لب در عشق مولایش حسین(ع)
ذوب شد و به‌جمع آسمانیان پیوست.

جهادگر نوجوان
شهیـد حسیــن دیهیــم‌ فـرد
لایوم کیومک یا ابـاعبـدالله


نثار روح شهيدان مظلوم صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
هوالمحبوب

⚫️ اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أظَلَّكُمْ

مهیّای مرگ شوید؛
بی گمان بر شما سایه افکنده است ...

📗نهج البلاغه / خطبه 63

نثأر حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
😱1🕊1
Forwarded from اتچ بات

رُوِيَ عَنِ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:«إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ كُلِّ خَيْرٍ وَ شَرٍّ فَيَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَخْتِمَ عَلَى لِسَانِهِ كَمَا يَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ رَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً أَمْسَكَ لِسَانَهُ مِنْ كُلِّ شَرٍّ فَإِنَّ ذَلِكَ صَدَقَةٌ مِنْهُ عَلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ (ع)لَا يَسْلَمُ أَحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتَّى يَخْزُنَ لِسَانَهُ»
ترجمه: به درستی که این زبان کلید هر خیری و شرّی است. پس سزاوار است که مؤمن زبانش را مُهر کند همانطور که بر طلای و نقره اش مُهر می زند. همانا رسول خدا (ص)فرمود: رحمت خدا بر مؤمنی که زبانش را از هر شرّی باز دارد. همانا این صدقه ای است از او بر خودش. سپس فرمود: هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند مگر اینکه زبانش را حفظ کند.
شرح: روایت از امام باقر صلوات الله علیه، منقول است، حضرت فرمودند: این زبان انسان، کلید هر خیر و شرّ است؛ یعنی انسان با زبانش هم می تواند، خیر را برای خودش کسب کند، هم شر. هم خیر می آفریند زبان، هم شر می آفریند، هر دو تا. «إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ كُلِِّ خَيْرٍ وَ شَرٍّ». «فَيَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَخْتِمَ عَلَى لِسَانِهِ كَمَا يَخْتِمُ ختِمُ عَلَى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ»؛ پس سزاوار است برای مؤمن به اینکه زبانش را مُهر کند؛ همان گونه که طلا و نقرۀ خود را مُهر می کند. سابق این جور بود و او این است که درهم و دینار بود، درهم ها نقره بود، دینارها طلا بود؛ می ریختند توی کیسه ها، درش را می بستند، مُهر می کردند. کنایه از این است به اینکه به طور کامل او را مراقبت کند. چه جور از طلا و نقره اش مراقبت می کرد، این هم از این، این را مراقبتش بکند.
بعد دارد، حضرت فرمودند که پیغمبر اکرم(ص) فرموده است: که رحمت خدا باد بر آن مؤمنی که«رَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً أَمْسَكَ لِسَانَهُ مِنْ كُلِّ شَرٍّ»؛ رحمت خدا باد بر آن مؤمنی که جلوگیری کند، زبانش را از هر شرّی، «فَإِنَّ ذَلِكَ صَدَقَةٌ مِنْهُ عَلَى نَفْسِهِ»؛ همین که خودداری کرد و نگذاشت شرّی از زبانش صادر بشود، این صدقه ای است که از او داده می شود برای خودش. بله! بدون این که پولی خرج بکند. همین که تا آمد به زبانت دروغ بگویی، تهمت بزنی، ناسزا بگویی، جلوی خودت را گرفتی. همین که جلوی خودت را گرفتی، که نگذاشتی یک مزخرف از دهانت در بیاید، همچنین صریح بگویم، خیلی خودمانی، «فَإِنَّ ذَلِكَ صَدَقَةٌ مِنْهُ عَلَى نَفْسِهِ»؛
مثل اینکه یک صدقه دادی برای خودت. «ثُمَّ قَالَ (ع)» دارد حضرت، وقتی این روایت را از پیغمبر (ص)نقل کردند، خودشان بعد فرمودند: یعنی امام باقر (ع)، «ثُمَّ قَالَ (ع) لَا يَسْلَمُ أَحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتَّى يَخْزُنَ لِسَانَهُ»؛ فرمودند: هیچ کس از گناهان به سلامت نمی ماند، مگر اینکه جلوی زبانش را بگیرد.نمی شود به اینکه جلوی زبانت را ول کنی، بعد هم بتوانی جلوی گناهانت را بگیری. این تعبیر خیلی، تعبیر عجیبی است،که به سلامت نمی ماند احدی از گناهان، شد؟! مگر چی؟ جلوی زبانش را بگیرد. توجّه کنید! یعنی این قدر مراقبت زبانی. حالا ما در باب گناهانی که از زبان صادر می شود، روایات زیاد داریم. روایتی است که در آن روایت اصلاً این است که: آن راجع به کذب است که در ارتباط با زبان است که تمام شرور را در یک محلی گذاشتند؛ توجّه می کنید چه عرض کردم؟ تمام شرور توی یک محلی است و خدمتتان عرض شود که کلید او عبارت از دروغ، که باز هم مربوط به زبان است،توجّه کنید! می خواهم یک شاخه اش را در یک روایت دارد. گوش کنید. یک وقتی انسان نعوذبالله، دروغ گفتن ملکه اش شد، می فهمی چه می گوید در تمام شرّها، حتّی دارد به اینکه دروغ، شرتر از شرب خمر است. عرق بخورد،به قول ماها! به اصطلاح قدیم می گفتند: عرق خور است. تا اینکه دروغگوست، این بدتر از اوست. چون برای اینکه این دَرِ همۀ شرها را باز می کند؛ او یک شر ّاست. می فهمی چه می گویم؟ این جوری است.لذا در باب مراقبت زبانی، اوّلین گامی است که انسان باید بردارد برای چی؟ برای اینکه آدم بشود، مؤمن حقیقی بشود. اوّلین گام این است، مراقبت چی؟ زبانی. آدم جلوی زبانش را اگر توانست بگیرد، تازه این اوّلین قدم است برای اینکه خودش را مهذّب بکند.

شرح حدیث
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی


نثأر أروآح مطهر علماء ربانی صلوات

https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Forwarded from عکس نگار
هوالشاهد

🌷 بسیجـی شهیـد سیـد محسـن دربنــدی

🌷 تولد ۱۰ بهمن ۱۳۴۹ تهران

🌷 شهـادت ۶ مرداد ۱۳۶۷ عملیــات مـرصـاد؛ اسـلام آبـاد غـرب، ابتدا توسط منافقین این عوامل ضد انقلاب و وابسته به دولت تروریست آمریکا، اسیر می شود و بعد از تحمل شکنجه های سنگین، به فیض شهـادت نائل می آید.

🌷 سن موقع شهادت ۱۸ سال

🌷 امروز سالگرد شهــادت این شهیـد عزیز می‌باشد

بخش‌هایی از دلنوشته های عارفانه این شهیـد عزیز:

انسان‌ها باید کار خیر را برای اینکه معشوقشان ( خداوند ) را راضی کنند انجام دهند و این راضی کردن معشوق، منظور این است که هر چه که معشوق گفت انجام می‌دهند و در راه معشوق خود حتی می‌سوزند و می‌ میرند و ممکن است در روز قیامت بگویند: آقا شما یک عمری برای ثواب کار نکردید، برای خود ما کار کردید و حالا ما دوست داریم که شما بروید به جهنم، آن وقت خواهد گفت: ” رضا برضائک ” آن قدر باشد که معشوق از ما راضی باشد، هیچ اشکالی ندارد، ما باز هم در راه او به جهنم می‌رویم و می‌سوزیم و این کار بسیار بزرگی است که انسان برای ثواب و برای بهشت رفتن کاری را انجام ندهد و فقط برای او کار کند..

نثأر أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Forwarded from عکس نگار
هوالشاهد


گزیده ای از زندگی نامه شهید سرلشکر مسعود منفرد نیارکی


امير سرافراز ارتش اسلام در سال ۱۳۰۸ در شهرستان آمل ديده به جهان گشود.

او در سال ۱۳۳۱ پس اخذ ديپلم طبيعي با علاقه به خدمت در لباس سربازي در دانشكده افسري استخدام و پس از طي دوره ۳ ساله دانشكده به درجه ستواندومي نائل و با انتخاب رسته زرهي به خدمت مشغول گرديد.
شهيد نياكي در سال ۱۳۵۵ به درجه سرهنگي نائل گرديد.

وي در انقلاب شكوهمند اسلامي همچون بدنه مومن و خدمتگزار ارتش به درياي بيكران ملت پيوست. شهيد نياكي به پاس وفاداري و خدمات ارزشمند خود از تاريخ ۱۳۵۹/۷/۱به سمت فرماندهي لشكر ۸۸ زرهي زاهدان و از تاريخ ۱۳۶۰/۱/۲۰ به سمت فرمانده لشكر ۹۲ زرهي اهواز منصوب شد.

فرماندهي در عملياتهاي بزرگ طريق‌القدس، فتح‌المبين، بيت‌المقدس والفجر مقدماتي، والفجر يك و رمضان در يگانهاي عملياتي به خدمت پرداخته است.

وي در سال ۱۳۶۰ طي حكمي از سوي امير سپهبد شهيد صياد شيرازي به جانشيني فرماندهي نيروي زميني ارتش در جنوب منصوب گرديد.


شهيد سرلشكر منفرد نياكي در ديماه سال ۱۳۶۳ و در حالي كه در بازنشستگي به سر مي‌برد با دستور رييس جمهور وقت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به خدمت اعاده شد.

شهيد سرلشكر منفرد نياكي در تاريخ ۱۳۶۴/۵/۶ به عنوان ناظر آموزش در رزمايش لشكر ۵۸ تكاور ذوالفقار كه در شرايط واقعي جنگ اجرا گرديد، شركت نمود و تقدير بر آن بود كه پس از سي و سه سال خدمت در ميدان آموزش و تمرين نظامي به درجه رفيع شهادت نائل گردد.


خاطره به نقل از سرتيپ لطفي:

شهيد نياكي آدمي پر توان، مقتدر و مقاوم بود. در گرما گرم تابستان دركانكس او كولر روشن نمي‌شد و بيشتر وقت‌ها به خاطر گرما فقط با يك زير پيراهن در داخل كانكس به كارها رسيدگي مي‌كرد و هميشه يك كلاه آهني به سر و كلتي بر كمر داشت. يك بار براي دقايقي وارد كانكس او شدم. گرما كشنده بود. گفتم: «جناب نياكي تو چطور در اين گرما در داخل اين كانكس بدون كولر زندگي مي‌كني؟»

با لبخند گفت: «سربازهاي من در خط مقدم كولر ندارند چطور وجدانم را راضي كنم به داشتن كولر. آنها وقتي به كانكس من بيايند و ببينند من هم كولر ندارم با انگيزه بيشتري كار مي‌كنند».

به شوخي گفتم: «تو با آنها فرق مي‌كني آنها جوان هستند ولي شما پير شده‌اي.» با قيافه‌اي ورزشكارانه گفت: «درسته كه من پيرم ولي مقاومتم از همه بيشتر است.»



وصیت نامه
فرازی از وصیتنامه شهید: اين سربازاني كه هم اكنون در مصاف با دشمن بعثي هستند، همه فرزاندن ما هستند و من وظيفه دارم كه در كنار آنها باشم، همراه با آنها بجنگم دشمن را ناكام كنم و پيروزي را براي اسلام و مردم فداكار خود به ارمغان بیاورم



📆 ۶ مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش

ا▫️🌱🌷▫️🌱🌷

💠 فرماندهی که در تشییع جنازه دخترش نبود‼️

خاطره ای از شهید نیاکی👇

🔹 در جریان «عملیات بیت‌المقدس به شهید #نیاکی خبر میدهند که دخترش ناخوش است و بهتراست به تهران برود. اما او نمی رود. بعد از چند روز دوباره به او می گویند که دخترت به سرطان خون مبتلا شده است، اما او بازهم درجبهه می ماند تا اینکه پزشکان درمان دخترش را ناممکن می دانند و حال او وخیم می شود و پس از چند روز از دنیا میرود

همسرش با اوتماس میگیردکه حداقل درمراسم ختم وتشییع جنازه دخترشان حاضرشود اما سرلشکر شهید نیاکی درنامه ای به همسرش می نویسد که من چطور این رزمندگانی را که درجبهه می جنگند و مانند فرزندان من هستند و هرروز تعدادی از آنها شهید می شوند، تنها بگذارم. درشهر کسی هست که تابوت فرزندمان را بلند کند اما در اینجا کسی نیست که پیکرهای این شهدا را از زمین بلند کند. بعد از پایان عملیات بیت المقدس،شهید نیاکی به منزلش رفت. ازآنجایی که نیمه های شب بخانه رسیده بود به اتاق دخترش میرود و تا اذان صبح اشک میریزد💦


نثار أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
هوالمحبوب

هنر کم حرف زدن

امیرالمومنین علی علیه السلام در بیانی نورانی، درباره پرگویی و لغزش های حاصل از آن، چنین هشدار می دهد:

آن که کلامش زیاد باشد، لغزشش زیاد خواهد بود و آن که لغزشش بسیار باشد، حیایش کم می شود. هر که حیایش کم شود، پارسایی اش اندک می شود و هر کس که پارسایی اش اندک شود، قلبش خواهد مُرد و آن کس که قلبش بمیرد، گرفتار دوزخ خواهد شد.

دست و دهان را بشو، نه بخور و نه بگو
آن سخن و لقمه جو، كآن به خموشان رسید
مولانا

و چه بسا بسیارند اختلافات و مشکلات و حتی جنگ‌هایی که در طول تاریخ، در اثر عدم رعایت ادب و قوانین درست سخن گفتن و بیهوده حرف زدن به وجود آمده و خسارات فراوانی را به بار آورده است.

کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ

حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

إذا تَمَّ العَقْلُ نَقُصَ الکلامُ
آن گاه که عقل کامل شود، سخن کاهش می یابد.

متقی هندی، کنزالعمال، ج 2، ص 112
نهج البلاغه، حکمت 71


نثأر روح مطهر حضرت مولا اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات


https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤‍🔥3
2025/08/26 09:01:25
Back to Top
HTML Embed Code: