tgoop.com/tanagh/1705
Last Update:
در مدرسه پسرک، هر روز بعد از ناهار، زنگ «مطالعه در سکوت» است. بچهها هرکدام باید کتابی را که از کتابخانه به امانت گرفتهاند، بخوانند.
حالوهوای این روزهای پسرک، متمرکز است بر تاریخ، نه برای خود تاریخ؛ بلکه برای بازیابی و بازسازی هویت ایرانی که در هزارتوی بیاعتباری نظام سیاسی فعلی ایران،غبارآلود شده. تمام کتابهای کتابخانه مدرسهشان که پیوندی با ایران داشته، به خانه آمده و با دقت خواندهشده. انصافا هم کتابهای دقیق و درستی بودند.
من هم از صدقهسر زنگ مطالعه پسرک، یکیدوتا کتاب اسطورهشناسی ایرانی را خواندم و کیف کردم.
اما معلم کلاسشان گفته در کنار دنبال کردن حوزه مورد علاقه یعنی تاریخ، باید «رمان» هم بخواند. در واقع برای مدرسه خیلی مهم نیست که هرکدام از بچهها چند کتاب با موضوع فیزیک یا تاریخ یا نجوم بخوانند، اما بسیار مهم است که همگی در طول سال چند رمان را بهپایان ببرند.
این رویکرد مدرسه را میپسندم. در برابر ایرادات پسرک هم در مقام دفاع قاطع از رویکرد داستانخوانی مدرسه برآمدم که انسان با داستان انسان میشود و باقی حوزههای دانش و خرد وقتی بهکار میآید که آدمی بتواند از دلشان داستان بهدردبخوری بیرون بکشد.
در نهایت، پسرک امروز با یک رمان به خانه آمد. داستان دختری از افغانستان که آواره جنگ است. صفحه اول نوشته: تقدیم به تمام بچههای جنگ. اشک در چشمم حلقه میزند. صفحه دوم اما نقشه افغانستان است و ….امان!
آنسوتر، بهجای خلیجفارس نوشته خلیج عربی! پسرک کتاب را میبندد و میگوید:
من این رمان را نمیخوانم! فردا به کتابخانه میروم و به مسوول کتابخانه توضیح میدهم نام اینجا خلیج فارس است …
و کتاب دیگری برمیدارم!
من با لبخندی همدلیام را نشان میدهم. روزی که از ایران بیرون زدیم، بهخواب هم نمیدیدم ایران و همه مفاهیم پردامنه پیرامونش، این چنین روزمرهمان را پرکنند.
از قطبالدین صادقی شنیدم که ما مهاجرین، «سطح دیگری از ایرانیبودن را میزییم.» سطحی که هرکداممان به طور فردی و منحصربهفرد تجربه میکنیم!
پ.ن: درد و دریغ و اندوه که نفس این روزهای ماست…
BY تناقضهای دل
Share with your friend now:
tgoop.com/tanagh/1705