✍️ اوکراین، تیک تاک و مقایسه عملکرد بایدن و ترامپ
محمدرضا اسلامی
🔵روز دوشنبه گروهی از رهبران اروپایی همراه با زلنسکی به واشنگتن آمدند تا با دونالد ترامپ دیدار کنند. ترامپ در این ماجرا بیش از آنکه بهدنبال حل بحران روسیه و اوکراین باشد، تلاش داشت تصویری تازه از محوریت آمریکا ارائه دهد؛ همان تصویری که همواره دغدغه اصلی او بودهاست.
ترامپ سالهاست دموکراتها را به انفعال متهم میکند و حتی بسیاری از جمهوریخواهان سنتی را نیز ضعیف و ترسو میداند. بازخوانی مناظرههای سال ۲۰۱۵ با رقبای درونحزبیاش نشان میدهد که از همان ابتدا خود را متفاوت از سیاستمداران تثبیتشده/سنتی معرفی میکرد. تحرکات اخیر او نیز در واقع تجدید عهدی با هواداران است: «من مثل دیگران عمل نخواهم کرد.»
🔵 فارغ از اینکه چه تیمی هماهنگی دیدارهای دیپلماتیک اخیر را برعهده داشت، آنچه آشکار است سرعت واکنش ترامپ است؛ تنها هفت ماه پس از ورود به کاخ سفید. این سطح از تحرک در مقایسه با دوران بایدن، که با کُندی و بیتصمیمی شناخته میشد، چشمگیر است. بسیاری از آمریکاییها بایدن را پیرمردی ناتوان میدیدند که حضورش در قدرت نوعی تحقیر برای کشوری بود که مفهوم «قدرت» بخشی جداییناپذیر از هویتِ مهاجرپذیرش است. دموکراتها با پافشاری بر ماندن بایدن هزینه سنگینی پرداختند.
🔵 ترامپ برعکس، حتی در نخستین روزهای کاری خود درباره موضوعی چون تیکتاک موضعگیری روشن و سریع داشت. در حالی که سیاستمداران سنتی برای چنین موضوعی نیازمند مشورتهای طولانی و متون آماده هستند، ترامپ بیواسطه و چابک وارد میدان بحث تیک تاک شد. این تفاوت جوهری او با ساختارِ سیاسی واشنگتن است.
🔵 هوادارانش، همان ۸۰ میلیون نفری که در انتخابات اخیر پشت او ایستادند، امروز با افتخار میگویند: «دیدید؟ این همان کسی است که ما انتخاب کردیم؛ در برابر سیاستمداران فرسوده و فاسد.»
چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، ترامپ پس از رقابتی بسیار سخت به رأس قدرت بازگشت و ویژگیهای شخصیتیاش او را از هر سیاستمدار سنتی پیش از خود متمایز میسازد. چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، ترامپ یکی از واقعیتهای عرصه سیاست امروز دنیاست. نشسته بر صدر مصطبه در کشوری که اقتصاد، دانشگاه و ارتش در آن فاصله معنیداری با سایر کشورهای دنیا دارد.
▪️▪️▪️
📌پینوشت: در میان رهبران اروپایی، زبان بدن خانم جورجا ملونی، نخست وزیر ایتالیا از همه جالبتر بود! مثل کسی که به یک بنگاه معاملات املاک رفته، هیچ رغبتی به بحث ندارد، از در و دیوار بنگاه معاملاتی چندشاش می شود، ولی به ناچار باید همراه قوموخویش اروپاییاش برود تا ببیند که عاقبت ماجرا چه میشود.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2579
محمدرضا اسلامی
🔵روز دوشنبه گروهی از رهبران اروپایی همراه با زلنسکی به واشنگتن آمدند تا با دونالد ترامپ دیدار کنند. ترامپ در این ماجرا بیش از آنکه بهدنبال حل بحران روسیه و اوکراین باشد، تلاش داشت تصویری تازه از محوریت آمریکا ارائه دهد؛ همان تصویری که همواره دغدغه اصلی او بودهاست.
ترامپ سالهاست دموکراتها را به انفعال متهم میکند و حتی بسیاری از جمهوریخواهان سنتی را نیز ضعیف و ترسو میداند. بازخوانی مناظرههای سال ۲۰۱۵ با رقبای درونحزبیاش نشان میدهد که از همان ابتدا خود را متفاوت از سیاستمداران تثبیتشده/سنتی معرفی میکرد. تحرکات اخیر او نیز در واقع تجدید عهدی با هواداران است: «من مثل دیگران عمل نخواهم کرد.»
🔵 فارغ از اینکه چه تیمی هماهنگی دیدارهای دیپلماتیک اخیر را برعهده داشت، آنچه آشکار است سرعت واکنش ترامپ است؛ تنها هفت ماه پس از ورود به کاخ سفید. این سطح از تحرک در مقایسه با دوران بایدن، که با کُندی و بیتصمیمی شناخته میشد، چشمگیر است. بسیاری از آمریکاییها بایدن را پیرمردی ناتوان میدیدند که حضورش در قدرت نوعی تحقیر برای کشوری بود که مفهوم «قدرت» بخشی جداییناپذیر از هویتِ مهاجرپذیرش است. دموکراتها با پافشاری بر ماندن بایدن هزینه سنگینی پرداختند.
🔵 ترامپ برعکس، حتی در نخستین روزهای کاری خود درباره موضوعی چون تیکتاک موضعگیری روشن و سریع داشت. در حالی که سیاستمداران سنتی برای چنین موضوعی نیازمند مشورتهای طولانی و متون آماده هستند، ترامپ بیواسطه و چابک وارد میدان بحث تیک تاک شد. این تفاوت جوهری او با ساختارِ سیاسی واشنگتن است.
🔵 هوادارانش، همان ۸۰ میلیون نفری که در انتخابات اخیر پشت او ایستادند، امروز با افتخار میگویند: «دیدید؟ این همان کسی است که ما انتخاب کردیم؛ در برابر سیاستمداران فرسوده و فاسد.»
چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، ترامپ پس از رقابتی بسیار سخت به رأس قدرت بازگشت و ویژگیهای شخصیتیاش او را از هر سیاستمدار سنتی پیش از خود متمایز میسازد. چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، ترامپ یکی از واقعیتهای عرصه سیاست امروز دنیاست. نشسته بر صدر مصطبه در کشوری که اقتصاد، دانشگاه و ارتش در آن فاصله معنیداری با سایر کشورهای دنیا دارد.
▪️▪️▪️
📌پینوشت: در میان رهبران اروپایی، زبان بدن خانم جورجا ملونی، نخست وزیر ایتالیا از همه جالبتر بود! مثل کسی که به یک بنگاه معاملات املاک رفته، هیچ رغبتی به بحث ندارد، از در و دیوار بنگاه معاملاتی چندشاش می شود، ولی به ناچار باید همراه قوموخویش اروپاییاش برود تا ببیند که عاقبت ماجرا چه میشود.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2579
Telegram
ارزیابی شتابزده
نشسته در بنگاه معاملات املاک
👍32❤15👎5👌4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میگوید: موقع شلیک گلولهها دوستم ویکتور خودش رو حفاظ من قرار داد و تیر خورد… او الان بیمارستان هست
🔻🔻
🔻🔻
😢15👍3👌3❤1
✍️ تیراندازی دیروز در مدرسه ابتدایی مینیاپلیس
(اسلحه در آمریکا و چند سوال)
محمدرضا اسلامی
در جریان تیراندازی دیروز (۲۷ آگوست) در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک در شهر مینیاپلیس، دو دانش آموز کودک کشته شدند، و علاوه بر آن ۱۴ کودک دیگر به همراه ۳ تن از معلمین زخمی شدند.
این خبر ممکن است تکراری به نظر برسد ولی بررسی آن از چند منظر تکاندهنده و ضروری است:
۱- ضارب وقتی به کودکان شلیک کرده که بچه ها در کلیسا مشغول دعا بودهاند. شیشههای رنگی پنجره کلیسا را شکسته و به سمت کودکانِ در حال دعاخواندن شلیک کرده.
۲- ضارب یک جوان ۲۳ ساله به نام رابین وستمن بوده که قبلا مطالبی در یوتیوب علیه یهودیها و کاتولیکها منتشر کردهاست. او پس از شلیک به بچهها و زمان رسیدن پلیس خودکشی کردهاست.
۳- قتل کودک بیگناه خود به اندازه کافی تراژدی است. حال تصور قتل کودکِ نشسته در مراسم دعای کلیسا، یک تراژدی تمام عیار است.
۴- این هفته مقارن با شروع سال تحصیلی جدید در مدارس آمریکاست. شگفتآور اینکه دقیقا پارسال هم در نخستین روز شروع مدرسهها در ایالت جورجیا یک تیراندازی دیگر (در دبیرستان آپالاچی) رخ داد. پس از آن در سال گذشته ۲ مورد استفاده از اسلحه در مدارس کالیفرنیا نیز رخ داد که آن زمان در یادداشتی تحت عنوان «فوق لیسانس سارا» در اینجا + به این بحث پرداخته شد.
یکسال گذشت و مجددا در هفته شروع مدارس، کشور در برابر شوک یک کشتار دیگر در مدرسه ابتدایی قرار میگیرد.
این ۴۴امین مدرسه در یکسال گذشته بود.
۵- اولین سؤالی که پیش میآید اینکه: پس چرا «قانون اسلحه» در آمریکا اصلاح نمیشود؟ و چرا «آزادی» مالکیت سلاح محدود نمیشود؟
طی سالهای گذشته تلاش کردهام که درک روشنی از پاسخ به این سوال پیدا کنم که «چرا؟». هرچه بیشتر گذشت متوجه شدم موضوع پیچیدهتر از آن است که یک پاسخ ساده و خطی داشته باشد.
صورت سؤال را یکبار دیگر به این شکل بخوانیم: چرا در کشوری که بر مبنای فردگرایی (Individualism) بنا نهادهشده و هر یک «تک شهروند» مهم است، نسبت به این کشتهشدن شهروندان به وسیله اسلحه «اقدام جدی» صورت نمیگیرد؟ چرا در کشور فردگرایی قانون را اصلاح نمیکنند تا «فرد» کشته نشوند؟
۶- دیروز تقریبا تمام پوششخبری رسانههای مهم آمریکا مربوط به این خبر بود ولی شگفتا که به سوال بالا پرداخته نمیشود. مثلا مصاحبهای با سناتور ایالت میشود و او از ضرورت «محدودیت» اسلحه سخن میگوید!
۷- در هایلایت اسلحه و طی حدود ۱۰۰ اسلاید به این سوال پرداختهشده (اینجا +)، ولی قبل از پرداختن به پاسخ بگذارید سوال را یکبار دیگر اینگونه بخوانیم:
🔴چرا جوامع انسانی در بحث تکنولوژی/فنآوری با مسائلی مواجه هستند که قادر به «حل مسئله» نیستند؟
چرا «انسانی» که توان خلق فنآوری را داشته، توان کنترل «آسیبهای فنآوری» را ندارد؟
به بیان دیگر، اگر مهندس آمریکایی اینقدر باهوش است که میتواند پیشرفتهترین سلاحها را بسازد، چرا قادر به این نیست که کودک و فرزندان خودش را از «آسیب» آن اسلحهها مصون کند؟
۸- در مکانیزم تفکر امثال فؤاد ایزدی پاسخ به این سوال بسیار سرراست و روشن است: چون آمریکاییها آدمهای بدی هستند. ولی واقعیت امر پیچیدهتر از یک پاسخ شستهرفته و سرراست به چنین بحث پیچیدهای است. بحث بر سر «عجز» است. انسان مدرن در حل برخی مسائل مرتبط با جوامع انسانی عاجز است. مسئله اسلحه در آمریکا نمونه یک «مسئله حلنشده» است که درگیر انسداد «سیستم تصمیمگیر» کشور است.
یعنی خردجمعی به یک نقطه مشترک نمیرسد که بتواند اسلحه را کنترل کند.
اما دوباره این سوال مطرح می شود که «چرا؟»
۹- پاسخ به چرا دوم بدون مطالعه درباره تاریخچه اسلحه در آمریکا ممکن نیست. «تاریخچه یک مسئله» منجر به تدوین «قانون» میشود و قانون، وقتی که نوشته شد، براحتی قابل عوضکردن نیست. «قانون اسلحه» را در آمریکا کسانی نوشتهاند که خود «نیازمند» اسلحه بودهاند. تقریبا عمده شرکتهای اسلحهسازی قبل از ساخت سلاح درگیر ساخت قطعات راهآهن و خودرو بوده اند. یعنی از مسیر «قطعهسازی» به مسیر «اسلحهسازی» رسیدهاند. این نکته از این جهت مهم است که فناوری ابتدا در جهت «تسهیل تردد» بوده و بعد به سمت «حفاظت از فرد(Individual protection)» تغییر ماهیت داده است.
این یعنی چه؟
یعنی علم ابتدا به انسانِ مهاجر کمک میکرده که در این سرزمین پهناور ساکن/جابجا بشود. سپس همان علم/فناوری به او کمک کرده که در این برهوت پهناور (آمریکای ۱۸۵۰) از خودش محافظت کند. حال این «سابقه» ماهیت «قانون» پیدا کرده، و این قانون به شکلی شده که «برآیند نیروهای سیاسی (Equilibrium of Power)» در برابر آن صفر است. یعنی قدرت مخالفان اسلحه با قدرت موافقان آزادی اسلحه تقریبا برابر است.
ادامه🔻🔻
اسلایدها
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE4MDA4NzMwMjQ1MzQxNTE1/igshcG92M2R6OTFlcWlq
(اسلحه در آمریکا و چند سوال)
محمدرضا اسلامی
در جریان تیراندازی دیروز (۲۷ آگوست) در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک در شهر مینیاپلیس، دو دانش آموز کودک کشته شدند، و علاوه بر آن ۱۴ کودک دیگر به همراه ۳ تن از معلمین زخمی شدند.
این خبر ممکن است تکراری به نظر برسد ولی بررسی آن از چند منظر تکاندهنده و ضروری است:
۱- ضارب وقتی به کودکان شلیک کرده که بچه ها در کلیسا مشغول دعا بودهاند. شیشههای رنگی پنجره کلیسا را شکسته و به سمت کودکانِ در حال دعاخواندن شلیک کرده.
۲- ضارب یک جوان ۲۳ ساله به نام رابین وستمن بوده که قبلا مطالبی در یوتیوب علیه یهودیها و کاتولیکها منتشر کردهاست. او پس از شلیک به بچهها و زمان رسیدن پلیس خودکشی کردهاست.
۳- قتل کودک بیگناه خود به اندازه کافی تراژدی است. حال تصور قتل کودکِ نشسته در مراسم دعای کلیسا، یک تراژدی تمام عیار است.
۴- این هفته مقارن با شروع سال تحصیلی جدید در مدارس آمریکاست. شگفتآور اینکه دقیقا پارسال هم در نخستین روز شروع مدرسهها در ایالت جورجیا یک تیراندازی دیگر (در دبیرستان آپالاچی) رخ داد. پس از آن در سال گذشته ۲ مورد استفاده از اسلحه در مدارس کالیفرنیا نیز رخ داد که آن زمان در یادداشتی تحت عنوان «فوق لیسانس سارا» در اینجا + به این بحث پرداخته شد.
یکسال گذشت و مجددا در هفته شروع مدارس، کشور در برابر شوک یک کشتار دیگر در مدرسه ابتدایی قرار میگیرد.
این ۴۴امین مدرسه در یکسال گذشته بود.
۵- اولین سؤالی که پیش میآید اینکه: پس چرا «قانون اسلحه» در آمریکا اصلاح نمیشود؟ و چرا «آزادی» مالکیت سلاح محدود نمیشود؟
طی سالهای گذشته تلاش کردهام که درک روشنی از پاسخ به این سوال پیدا کنم که «چرا؟». هرچه بیشتر گذشت متوجه شدم موضوع پیچیدهتر از آن است که یک پاسخ ساده و خطی داشته باشد.
صورت سؤال را یکبار دیگر به این شکل بخوانیم: چرا در کشوری که بر مبنای فردگرایی (Individualism) بنا نهادهشده و هر یک «تک شهروند» مهم است، نسبت به این کشتهشدن شهروندان به وسیله اسلحه «اقدام جدی» صورت نمیگیرد؟ چرا در کشور فردگرایی قانون را اصلاح نمیکنند تا «فرد» کشته نشوند؟
۶- دیروز تقریبا تمام پوششخبری رسانههای مهم آمریکا مربوط به این خبر بود ولی شگفتا که به سوال بالا پرداخته نمیشود. مثلا مصاحبهای با سناتور ایالت میشود و او از ضرورت «محدودیت» اسلحه سخن میگوید!
۷- در هایلایت اسلحه و طی حدود ۱۰۰ اسلاید به این سوال پرداختهشده (اینجا +)، ولی قبل از پرداختن به پاسخ بگذارید سوال را یکبار دیگر اینگونه بخوانیم:
🔴چرا جوامع انسانی در بحث تکنولوژی/فنآوری با مسائلی مواجه هستند که قادر به «حل مسئله» نیستند؟
چرا «انسانی» که توان خلق فنآوری را داشته، توان کنترل «آسیبهای فنآوری» را ندارد؟
به بیان دیگر، اگر مهندس آمریکایی اینقدر باهوش است که میتواند پیشرفتهترین سلاحها را بسازد، چرا قادر به این نیست که کودک و فرزندان خودش را از «آسیب» آن اسلحهها مصون کند؟
۸- در مکانیزم تفکر امثال فؤاد ایزدی پاسخ به این سوال بسیار سرراست و روشن است: چون آمریکاییها آدمهای بدی هستند. ولی واقعیت امر پیچیدهتر از یک پاسخ شستهرفته و سرراست به چنین بحث پیچیدهای است. بحث بر سر «عجز» است. انسان مدرن در حل برخی مسائل مرتبط با جوامع انسانی عاجز است. مسئله اسلحه در آمریکا نمونه یک «مسئله حلنشده» است که درگیر انسداد «سیستم تصمیمگیر» کشور است.
یعنی خردجمعی به یک نقطه مشترک نمیرسد که بتواند اسلحه را کنترل کند.
اما دوباره این سوال مطرح می شود که «چرا؟»
۹- پاسخ به چرا دوم بدون مطالعه درباره تاریخچه اسلحه در آمریکا ممکن نیست. «تاریخچه یک مسئله» منجر به تدوین «قانون» میشود و قانون، وقتی که نوشته شد، براحتی قابل عوضکردن نیست. «قانون اسلحه» را در آمریکا کسانی نوشتهاند که خود «نیازمند» اسلحه بودهاند. تقریبا عمده شرکتهای اسلحهسازی قبل از ساخت سلاح درگیر ساخت قطعات راهآهن و خودرو بوده اند. یعنی از مسیر «قطعهسازی» به مسیر «اسلحهسازی» رسیدهاند. این نکته از این جهت مهم است که فناوری ابتدا در جهت «تسهیل تردد» بوده و بعد به سمت «حفاظت از فرد(Individual protection)» تغییر ماهیت داده است.
این یعنی چه؟
یعنی علم ابتدا به انسانِ مهاجر کمک میکرده که در این سرزمین پهناور ساکن/جابجا بشود. سپس همان علم/فناوری به او کمک کرده که در این برهوت پهناور (آمریکای ۱۸۵۰) از خودش محافظت کند. حال این «سابقه» ماهیت «قانون» پیدا کرده، و این قانون به شکلی شده که «برآیند نیروهای سیاسی (Equilibrium of Power)» در برابر آن صفر است. یعنی قدرت مخالفان اسلحه با قدرت موافقان آزادی اسلحه تقریبا برابر است.
ادامه🔻🔻
اسلایدها
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE4MDA4NzMwMjQ1MzQxNTE1/igshcG92M2R6OTFlcWlq
❤32👍18👎12🤔1👌1
ارزیابی شتابزده
سخنرانی آقای جیمز مَلی مدیرعامل مهندسین مشاور Degenkolb (دفتر سانفرانسیسکو) در کلاس مهندسی زلزله تحت عنوان: Seismic Upgrade of a 15-Story Steel Moment Frame Building - Satisfaying Performance Criteria with Aplication of Experimental and Analytical Procedures…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻🔻جیمز ملی - 1 می 2025
👍1
برای دانشجویان دوره ارشد و دکترا: مروری بر تاریخچه تکامل استانداردهای طرح لرزهای سازههای فولادی
ویدئوی زیر جلسه سخنرانی آقای جیمز ملی در کلاس مهندسی زلزله دانشگاه Cal Poly در ترم بهار گذشته است. در این جلسه ایشان بسیار به حوصله و قدم به قدم مراحل تدوین استانداردهای طرح لرزه ای را برای دانشجویان توضیح میدهد. (مروری بر چند دهه تغییر در ضوابط استانداردها). اهمیت این جلسه از این بابت است که ایشان یکی از مهمترین چهرههای علمی در آمریکا پس از زلزله نوتریج است و بودجه بزرگی که سازمان FEMA برای مطالعه تجارب زلزله نورتریج اختصاص داد تحت مدیریت ایشان هزینه شد. محصول آن پروژه بزرگ «تغییرات جدی» در استانداردهای طرح لرزهای سازه فولادی در آمریکا و سپس در سایر کشورهای دنیا شد. پروژهای بزرگ که تمام کتابها و محصولات آن به شکل سخاوتمندانه به صورت مجانی بر روی وب سایت FEMA قرار گرفت و توسط بسیاری از پژوهشگران در دنیا مورد مطالعه و بهرهبرداری واقع شد.
مشاهده دقیق اسلایدها و توضیحات ایشان برای دانشجویان دوره ارشد و دکترای مهندسی زلزله و سازه بسیار مفید خواهد بود.
🔵 یک توضیح تکمیلی:
آقای جیمز مَلِی (James Malley) در سال 2022 به عنوان عضو «کمیته ملی مهندسی» آمریکا (National Academy of Engineering) برگزیده شد. این جایگاه به لحاظ شأن علمی آن (در کشوری که «مهندسی» دارای اهمیت ویژه است) بسیار مهم و محل احترام جامعه فنی می باشد. ایشان به دلیل یک عمر آثار ارزشمند در زمینه طراحی لرزه ای سازه ها و همچنین حضور فعال در انجمنهای علمی-تخصصی به این عنوان انتخاب شد. آقای مهندس مَلی نیز همانند آقای مهندس لس رابرتسون یا ولیام بِیکِر از نمونه مهندسینی محسوب می شود که بدون طی دورۀ دکترا منشاء آثار بسیار ارزشمندی در پیشبرد دانش مهندسی (Engineering Practice) بوده، طراحی و محاسبه سازه هایِ بسیار پیچیده ای را مدیریت نموده اند. به دلیل وجود «ساختار» در شرکتهای مهندسین مشاور (و تعریف شده بودنِ «مراحل رشد فنی» از یک مهندسِ تازه وارد تا رسیدن به جایگاه یک مهندس ارشد) جامعه مهندسی آمریکا شاهد پرورده شدنِ افراد متعددی مشابه آقای مَلی، لس رابرتسون و ویلیام بیکِر بوده است. افرادی که مسیر رشد اجرایی/فنی را طی می کنند و طی چند دهه منشاء اثر جدی می شوند. از نمونه این افراد در کشور ما می توان به مهندس بهمن حقیقی (طراح سازه برج میلاد)، علی اکبر معین فر و جواد شهرستانی اشاره نمود. (درباره اهمیت "ساختار" در شرکتهای مهندسین مشاور قبلا اینجا+ در اجلاس سازندگان و طراحان صحبت شد). امسال هم آقای مَلی برای پنجمین سال متوالی دعوت مرا برای حضور در کلاس مهندسی زلزله پذیرفت و در نشستی با حضور دانشجویان دوره کارشناسی ارشد در زمینه موضوع زیر سخنرانی کرد.
🔵عنوان سخنرانی:
THE “WHAT” AND “WHY” OF SEISMIC DESIGN FOR STEEL (AND COMPOSITE) BUILDINGS AND MORE
🔵مدت زمان ویدئو:
یک ساعت و 57 دقیقه
(299 مگ)
🔵تاریخ سخنرانی:
1 می 2025
🔵چکیده سخنرانی:
The American Institute of Steel Construction (AISC) document “Seismic Provisions for Structural Steel Buildings”, is the reference standard for seismic design of steel structures throughout the United States. This presentation will summarize how the seismic design philosophy and design provisions have changed over the last century and the background for why they are needed to ensure the intended seismic performance of the various structural steel and composite systems. The presentation will then discuss how engineers innovate outside the confines of the prescriptive code design provisions and provide a number of example signature tall and/or complex projects where performance based seismic design procedures were used to demonstrate equivalent performance to that intended for the prescriptive provisions.
🌐www.tgoop.com/solseghalam
ویدئوی زیر جلسه سخنرانی آقای جیمز ملی در کلاس مهندسی زلزله دانشگاه Cal Poly در ترم بهار گذشته است. در این جلسه ایشان بسیار به حوصله و قدم به قدم مراحل تدوین استانداردهای طرح لرزه ای را برای دانشجویان توضیح میدهد. (مروری بر چند دهه تغییر در ضوابط استانداردها). اهمیت این جلسه از این بابت است که ایشان یکی از مهمترین چهرههای علمی در آمریکا پس از زلزله نوتریج است و بودجه بزرگی که سازمان FEMA برای مطالعه تجارب زلزله نورتریج اختصاص داد تحت مدیریت ایشان هزینه شد. محصول آن پروژه بزرگ «تغییرات جدی» در استانداردهای طرح لرزهای سازه فولادی در آمریکا و سپس در سایر کشورهای دنیا شد. پروژهای بزرگ که تمام کتابها و محصولات آن به شکل سخاوتمندانه به صورت مجانی بر روی وب سایت FEMA قرار گرفت و توسط بسیاری از پژوهشگران در دنیا مورد مطالعه و بهرهبرداری واقع شد.
مشاهده دقیق اسلایدها و توضیحات ایشان برای دانشجویان دوره ارشد و دکترای مهندسی زلزله و سازه بسیار مفید خواهد بود.
🔵 یک توضیح تکمیلی:
آقای جیمز مَلِی (James Malley) در سال 2022 به عنوان عضو «کمیته ملی مهندسی» آمریکا (National Academy of Engineering) برگزیده شد. این جایگاه به لحاظ شأن علمی آن (در کشوری که «مهندسی» دارای اهمیت ویژه است) بسیار مهم و محل احترام جامعه فنی می باشد. ایشان به دلیل یک عمر آثار ارزشمند در زمینه طراحی لرزه ای سازه ها و همچنین حضور فعال در انجمنهای علمی-تخصصی به این عنوان انتخاب شد. آقای مهندس مَلی نیز همانند آقای مهندس لس رابرتسون یا ولیام بِیکِر از نمونه مهندسینی محسوب می شود که بدون طی دورۀ دکترا منشاء آثار بسیار ارزشمندی در پیشبرد دانش مهندسی (Engineering Practice) بوده، طراحی و محاسبه سازه هایِ بسیار پیچیده ای را مدیریت نموده اند. به دلیل وجود «ساختار» در شرکتهای مهندسین مشاور (و تعریف شده بودنِ «مراحل رشد فنی» از یک مهندسِ تازه وارد تا رسیدن به جایگاه یک مهندس ارشد) جامعه مهندسی آمریکا شاهد پرورده شدنِ افراد متعددی مشابه آقای مَلی، لس رابرتسون و ویلیام بیکِر بوده است. افرادی که مسیر رشد اجرایی/فنی را طی می کنند و طی چند دهه منشاء اثر جدی می شوند. از نمونه این افراد در کشور ما می توان به مهندس بهمن حقیقی (طراح سازه برج میلاد)، علی اکبر معین فر و جواد شهرستانی اشاره نمود. (درباره اهمیت "ساختار" در شرکتهای مهندسین مشاور قبلا اینجا+ در اجلاس سازندگان و طراحان صحبت شد). امسال هم آقای مَلی برای پنجمین سال متوالی دعوت مرا برای حضور در کلاس مهندسی زلزله پذیرفت و در نشستی با حضور دانشجویان دوره کارشناسی ارشد در زمینه موضوع زیر سخنرانی کرد.
🔵عنوان سخنرانی:
THE “WHAT” AND “WHY” OF SEISMIC DESIGN FOR STEEL (AND COMPOSITE) BUILDINGS AND MORE
🔵مدت زمان ویدئو:
یک ساعت و 57 دقیقه
(299 مگ)
🔵تاریخ سخنرانی:
1 می 2025
🔵چکیده سخنرانی:
The American Institute of Steel Construction (AISC) document “Seismic Provisions for Structural Steel Buildings”, is the reference standard for seismic design of steel structures throughout the United States. This presentation will summarize how the seismic design philosophy and design provisions have changed over the last century and the background for why they are needed to ensure the intended seismic performance of the various structural steel and composite systems. The presentation will then discuss how engineers innovate outside the confines of the prescriptive code design provisions and provide a number of example signature tall and/or complex projects where performance based seismic design procedures were used to demonstrate equivalent performance to that intended for the prescriptive provisions.
🌐www.tgoop.com/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
🔻🔻جیمز ملی - 1 می 2025
❤29👍8🙏2👎1👏1🤔1👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به به
از دیروز شاید دهبار این قطعه رو تماشا کرده ام
از بس که حس خوب دارد
و اصلا بهشت مگر کجاست؟!
استاد سهیل محمودی ایستاده باشد و استاد اسرافیل شیرچی هم چندقدم آنطرفتر در زیر این رقصِ نگارگریهای اعصار…هارمونی رنگها و نقشهای ایرانِدیروز و هارمونی طنین صدای گرم فاضل جمشیدی، ایرانی امروز.
درستخوانی و «در دستگاه خواندن» غزل.
خدایا! مگر بهشت غیر از این است؟!
چهارتا رفیق این طور دل به سفر و جاده زدهاند و از اینجا سربرآورده اند و این چندثانیه شده محصول سفر!
این محفل رنگ و طرح و نقش و معماری و آواز. اسرافیل شیرچی خودِ خوشنویسی است. خود رنگ. خود نگارگریست.
سهیل محمودی خود غزل است. خود شعر. خود کلمه.
و اما آخری: غزل. «غزل» خود ادب و ادبیات ایرانی است. خود زیبااندیشیِ حافظ که اینگونه «ادامهاش» در این غزل فرصت شیرازی امتداد یافته.
و همهی اینها در زیر این سقف. این سقف چندصدساله. و جانمایه ویدئو آن حالت طنز و شوخطبعی فاضل جمشیدی است در خطاب کردن سهیل محمودی! حس سبکی سفر.
این دو دقیقه ویدئو به تعبیر مهندس بهشتی عصاره «ایران» است. ایران اعصار . ایرانی که امروز خسته است ولی همچنان زنده و طناز.
- - - -
«بتپرستی اگر این است، که این مذهبِ ماست»
https://www.tgoop.com/solseghalam
از دیروز شاید دهبار این قطعه رو تماشا کرده ام
از بس که حس خوب دارد
و اصلا بهشت مگر کجاست؟!
استاد سهیل محمودی ایستاده باشد و استاد اسرافیل شیرچی هم چندقدم آنطرفتر در زیر این رقصِ نگارگریهای اعصار…هارمونی رنگها و نقشهای ایرانِدیروز و هارمونی طنین صدای گرم فاضل جمشیدی، ایرانی امروز.
درستخوانی و «در دستگاه خواندن» غزل.
خدایا! مگر بهشت غیر از این است؟!
چهارتا رفیق این طور دل به سفر و جاده زدهاند و از اینجا سربرآورده اند و این چندثانیه شده محصول سفر!
این محفل رنگ و طرح و نقش و معماری و آواز. اسرافیل شیرچی خودِ خوشنویسی است. خود رنگ. خود نگارگریست.
سهیل محمودی خود غزل است. خود شعر. خود کلمه.
و اما آخری: غزل. «غزل» خود ادب و ادبیات ایرانی است. خود زیبااندیشیِ حافظ که اینگونه «ادامهاش» در این غزل فرصت شیرازی امتداد یافته.
و همهی اینها در زیر این سقف. این سقف چندصدساله. و جانمایه ویدئو آن حالت طنز و شوخطبعی فاضل جمشیدی است در خطاب کردن سهیل محمودی! حس سبکی سفر.
این دو دقیقه ویدئو به تعبیر مهندس بهشتی عصاره «ایران» است. ایران اعصار . ایرانی که امروز خسته است ولی همچنان زنده و طناز.
- - - -
«بتپرستی اگر این است، که این مذهبِ ماست»
https://www.tgoop.com/solseghalam
❤97👍10👏3👌3
76-79.pdf
713.7 KB
صلاحیت پشت فرمان (پرونده تجارت فردا)🔻🔻
✍️الهه حسین نژاد و یک سوال
پرونده تجارت فردا به این بحث می پردازد که در سایر کشورهای دنیا صلاحیت رانندگان تاکسیهای اینترنتی به چه شکل احراز میشود؟
برای پاسخ به این سوال توضیح داده شده که:
-▪️برای پیشگیری از اتفاقات تلخی نظیر قتل غمانگیز الههحسیننژاد «فرآیند کنترل سابقه کیفری افراد» بسیار مهم است و ما باید ببینیم که در سایر کشورهای دنیا برای این «مسئله» چه راهحلهایی اتخاذ شده است؟
- ▪️در ژاپن ضوابط بسیار سختگیرانهای برای رانندگی تاکسیهای اینترنتی نظیر اوبر وجود دارد و فقط رانندگان حرفهای که دارای مجوز تاکسی باشند، اجازه فعالیت در پلتفرمها را دارند. به تازگی (از آوریل ۲۰۲۴)، یک سیستم آزمایشی بسیار محدود در مناطق معینی (مثلاً توکیو، کاناگاوا، آیچی، کیوتو) آغاز شده که به رانندگان عمومی اجازه داده میشود تحت نظارت شرکتهای تاکسی دولتی خدمترسانی کنند .
- ▪️در آمریکا برعکس است و طیف وسیعی از افراد میتوانند راننده تاکسی در پلتفرمهای اینترنتی باشند. ولی بررسی سوابق کیفری راننده (یا Background check) توسط پلیس انجام نمی شود(!) بلکه این امر توسط یک شرکت بخش خصوصی به نام
Checkr
و با استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری صورت میگیرد.
این شرکت در سال ۲۰۱۴ در سانفرانسیسکو تأسیس شد و یکی از وظایف آن پایش مداوم وضعیت کیفری رانندگان است.
🔵 این امر دو مزیت دارد.
✔️اول اینکه بدنه پلیس کشور درگیر فرآیند اداری صدور عدم سوء سابقه نشده (وظیفه پلیس حفظ امنیت است نه درگیر شدن در فرآیندهای بروکراتیک).
✔️دوم اینکه حضور بخش خصوصی در فرآیند بررسی سوابق کیفری افراد باعث افزایش سرعت و کارآمدی (در مقایسه با بخش دولتی) شده است.
عملا بیشتر گزارشها در کمتر از ۲۴ ساعت آماده میشوند.
(این امر برای افرادی نظیر یاسر جبرائیلی و مخالفین فعالیت بخش خصوصی قابل درک نیست که حتی در فرآیندی نظیر بررسی سوء پیشینه افراد نیز “بخش خصوصی” باعث افزایش کارآمدی در کشور میشود و نباید دائما سازوکار فعالیت بخش خصوصی کشور را منکوب کرد)
🔵 ورود بابک زنجانی به مسئله تاکسیهای اینترنتی اتفاق خوبی است که باید امیدوار بود منجر به ارتقاء کیفیت حمل و نقل شود؛ ولی نکته مهم این است که برای ارتقاء امنیت شهروندی، حتی همان ۴۵هزار راننده شرکت داتوان نیز باید مشابه فرآیند Checkr تحت «پایش مداوم» وضعیت کیفری و کیفیت رانندگی باشند.
🔴گستردگی حمل و نقل اینترنتی و نیاز وسیع به تاکسیهای اینترنتی به حدی است که تنها در صورت استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری با افزایش امنیت شهروندی مواجه خواهیم شد. بنابراین فراهم آوردن زیرساختهای این فناوریها (به موازات ناوگان حملونقل) برای کشورمان ضروری است.
پرونده تجارت فردا را از فایل پیدیاف زیر دانلود نمایید🔻
https://www.tgoop.com/solseghalam/2591
پرونده تجارت فردا به این بحث می پردازد که در سایر کشورهای دنیا صلاحیت رانندگان تاکسیهای اینترنتی به چه شکل احراز میشود؟
برای پاسخ به این سوال توضیح داده شده که:
-▪️برای پیشگیری از اتفاقات تلخی نظیر قتل غمانگیز الههحسیننژاد «فرآیند کنترل سابقه کیفری افراد» بسیار مهم است و ما باید ببینیم که در سایر کشورهای دنیا برای این «مسئله» چه راهحلهایی اتخاذ شده است؟
- ▪️در ژاپن ضوابط بسیار سختگیرانهای برای رانندگی تاکسیهای اینترنتی نظیر اوبر وجود دارد و فقط رانندگان حرفهای که دارای مجوز تاکسی باشند، اجازه فعالیت در پلتفرمها را دارند. به تازگی (از آوریل ۲۰۲۴)، یک سیستم آزمایشی بسیار محدود در مناطق معینی (مثلاً توکیو، کاناگاوا، آیچی، کیوتو) آغاز شده که به رانندگان عمومی اجازه داده میشود تحت نظارت شرکتهای تاکسی دولتی خدمترسانی کنند .
- ▪️در آمریکا برعکس است و طیف وسیعی از افراد میتوانند راننده تاکسی در پلتفرمهای اینترنتی باشند. ولی بررسی سوابق کیفری راننده (یا Background check) توسط پلیس انجام نمی شود(!) بلکه این امر توسط یک شرکت بخش خصوصی به نام
Checkr
و با استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری صورت میگیرد.
این شرکت در سال ۲۰۱۴ در سانفرانسیسکو تأسیس شد و یکی از وظایف آن پایش مداوم وضعیت کیفری رانندگان است.
🔵 این امر دو مزیت دارد.
✔️اول اینکه بدنه پلیس کشور درگیر فرآیند اداری صدور عدم سوء سابقه نشده (وظیفه پلیس حفظ امنیت است نه درگیر شدن در فرآیندهای بروکراتیک).
✔️دوم اینکه حضور بخش خصوصی در فرآیند بررسی سوابق کیفری افراد باعث افزایش سرعت و کارآمدی (در مقایسه با بخش دولتی) شده است.
عملا بیشتر گزارشها در کمتر از ۲۴ ساعت آماده میشوند.
(این امر برای افرادی نظیر یاسر جبرائیلی و مخالفین فعالیت بخش خصوصی قابل درک نیست که حتی در فرآیندی نظیر بررسی سوء پیشینه افراد نیز “بخش خصوصی” باعث افزایش کارآمدی در کشور میشود و نباید دائما سازوکار فعالیت بخش خصوصی کشور را منکوب کرد)
🔵 ورود بابک زنجانی به مسئله تاکسیهای اینترنتی اتفاق خوبی است که باید امیدوار بود منجر به ارتقاء کیفیت حمل و نقل شود؛ ولی نکته مهم این است که برای ارتقاء امنیت شهروندی، حتی همان ۴۵هزار راننده شرکت داتوان نیز باید مشابه فرآیند Checkr تحت «پایش مداوم» وضعیت کیفری و کیفیت رانندگی باشند.
🔴گستردگی حمل و نقل اینترنتی و نیاز وسیع به تاکسیهای اینترنتی به حدی است که تنها در صورت استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری با افزایش امنیت شهروندی مواجه خواهیم شد. بنابراین فراهم آوردن زیرساختهای این فناوریها (به موازات ناوگان حملونقل) برای کشورمان ضروری است.
پرونده تجارت فردا را از فایل پیدیاف زیر دانلود نمایید🔻
https://www.tgoop.com/solseghalam/2591
Telegram
ارزیابی شتابزده
صلاحیت پشت فرمان (پرونده تجارت فردا)🔻🔻
👍24❤15👎8🤔3👌1
✍️رویای چینی - تمدن چینی
🖊محمدرضا اسلامی
1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، تاکر کارلسن یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.
2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!
4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!
5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.
6️⃣ مدتی پیش همین عالیجناب شی دستان بنسلمان را نیز فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بنسلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگونبخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادیاش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای تولید «هزارمیلیون تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ اولئک رفيقا.
#چین
#بازنشر
https://www.tgoop.com/solseghalam/2033
🖊محمدرضا اسلامی
1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، تاکر کارلسن یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.
2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!
4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!
5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.
6️⃣ مدتی پیش همین عالیجناب شی دستان بنسلمان را نیز فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بنسلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگونبخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادیاش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای تولید «هزارمیلیون تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ اولئک رفيقا.
#چین
#بازنشر
https://www.tgoop.com/solseghalam/2033
Telegram
ارزیابی شتابزده
👎79👍67❤20👌5🤔3
✍️ طعم گس شرق آسیا
محمدرضا اسلامی
1️⃣ جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنجهایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتیهای تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق میگذرد نسبتا بیاطلاع است.
افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کرهای) و صعوبت یادگیری آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا میگذرد محدود به شنیدههایی جسته و گریخته (محدود) باشد.
عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازمخانگی کرهای نظیر سامسونگ و الجی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی که وارد بازار ایرانی شدهاست.
2️⃣ تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربیها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.
3️⃣ تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بینالمللی تبدیل شدهاست ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.
اما مسئله اصلی چین چیست؟
4️⃣مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.
مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه در تراز نیویورکتایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.
مشکل اصلی در چین (و بهشکلجامعتر در شرق آسیا) تعریف انسان است.
آن تعریفی که از مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمیکند.
طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.
5️⃣چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بینالمللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطرهای در اقیانوس.
نویسندهای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی ویوی. موارد انگشتشمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».
6️⃣ امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ میبیند.
نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادیبیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایهدار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.
لذا
چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «میتواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.
7️⃣در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوههایی از زیباییهای زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سالهای اخیر سینما و سریالهای کرهای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانههای شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان میدهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.
8️⃣ «توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیقتر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی میاندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر میپرورانند.
آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیقتر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکمباره یا زنباره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریهپرداز و فیلسوف جدیای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.
کنفوسیوس انسان را موجودی میدانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو ویمینگ، مو زونگسان و تانگ جونیی کوشیدهاند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداختهاند اما به مقام انسان خیر.
▪️▪️▪️
چین امروز، هرچه که هست، قابلیت، اهلیت و شأنیت سخنگفتن درباره کرامت انسانی را دارا نیست.
www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
1️⃣ جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنجهایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتیهای تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق میگذرد نسبتا بیاطلاع است.
افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کرهای) و صعوبت یادگیری آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا میگذرد محدود به شنیدههایی جسته و گریخته (محدود) باشد.
عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازمخانگی کرهای نظیر سامسونگ و الجی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی که وارد بازار ایرانی شدهاست.
2️⃣ تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربیها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.
3️⃣ تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بینالمللی تبدیل شدهاست ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.
اما مسئله اصلی چین چیست؟
4️⃣مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.
مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه در تراز نیویورکتایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.
مشکل اصلی در چین (و بهشکلجامعتر در شرق آسیا) تعریف انسان است.
آن تعریفی که از مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمیکند.
طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.
5️⃣چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بینالمللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطرهای در اقیانوس.
نویسندهای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی ویوی. موارد انگشتشمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».
6️⃣ امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ میبیند.
نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادیبیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایهدار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.
لذا
چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «میتواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.
7️⃣در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوههایی از زیباییهای زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سالهای اخیر سینما و سریالهای کرهای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانههای شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان میدهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.
8️⃣ «توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیقتر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی میاندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر میپرورانند.
آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیقتر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکمباره یا زنباره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریهپرداز و فیلسوف جدیای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.
کنفوسیوس انسان را موجودی میدانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو ویمینگ، مو زونگسان و تانگ جونیی کوشیدهاند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداختهاند اما به مقام انسان خیر.
▪️▪️▪️
چین امروز، هرچه که هست، قابلیت، اهلیت و شأنیت سخنگفتن درباره کرامت انسانی را دارا نیست.
www.tgoop.com/solseghalam
👍78👎48❤16🤔6👌4
✍️ یک وعده شام با سیلیکنولی ۱۵۳۰ میلیارد دلار!
(صندلی غایب مربوط به هوش هیجانی)
محمدرضا اسلامی
روز پنجشنبه ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید میزبان یکی از بیسابقهترین گردهماییهای دنیای فناوری بود. در اتاق ضیافت رسمی کاخ سفید، رهبران غولهای تکنولوژی آمریکا – از گوگل، مایکروسافت و اپل گرفته تا متا، اوراکل، IBM و OpenAI – دور میز دونالد ترامپ نشستند تا درباره آیندهی هوش مصنوعی و رهبری آمریکا در این میدان رقابتی گفتگو کنند.
ترامپ در این ضیافت پرزرقوبرق، از هر مدیرعامل تنها یک سؤال کلیدی پرسید:
«چقدر در کشور ما سرمایهگذاری خواهید کرد؟»
🔹 پاسخها حیرتانگیز بود:
• متا و اپل هر کدام رقمهایی در حدود ۶۰۰ میلیارد دلار را وعده دادند.
• سِندار پیچای از گوگل اعلام کرد ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی کرده است.
• ساتیا نادلا از مایکروسافت رقم سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار را مطرح کرد. (درباره شرکتهای مذکور در اینجا + )
این تعهدات نجومی در راستای برنامه ملی اقدام هوش مصنوعی آمریکا است؛ برنامهای که هدف آن تقویت نوآوری، آموزش و زیرساخت برای پیشتازی جهانی ایالات متحده است.
🔴 صندلی شخص غائب
در میان تمام این مدیران و سرمایهگذاران پرنفوذ، یک صندلی خالی بیش از همه توجه رسانهها را جلب کرد:
ایلان ماسک، میلیاردر جنجالی و مدیرعامل تسلا و X، در این ضیافت حضور نداشت.
اهمیت هوش هیجانی (یا به تعبیر دکتر سریع القلم: هوش حسی) را میتوان در فراز و فرود چندماه اخیر ایلان ماسک دید.
او با چند توئیت هیجانی و چند مصاحبه شتابزده اینگونه از گردونه حذف شد. ماسک پس از انتخابات ریاستجمهوری مدتی را به سرعت تاخت، اوج گرفت و بعد به سرعت غبارش فرونشست!
افسردگی از روند توئیتهای اخیرش میبارد. (به شدت پشیمان است از آنچه که کرد و به این پشیمانی هم در توئیتر اذعان+ کرد)
با وجود این اتفاقات اخیر، امروز در کشور ما بابک زنجانی گمان میکند با رفتارهای هیجانی میتواند در جامعه پیچیده ایرانی کار کند. او نمیداند که موفقیت در «صنعت یا اقتصاد» مانع از سقوط در فضای اجتماعی نیست.
یک مصاحبه شتابزده، یک توئیت اشتباه، یک حرف نسنجیده بهایش در دنیای امروز بسیار سنگین است. و این عرصه، مختص هوش حسی (هوش هیجانی) است.
عملا وجود هوش ریاضی، هنری یا هوش اقتصادی دلیل نمیشود (برگ گارانتی نمیشود) که یک نفر از هوش هیجانی مناسب نیز برخوردار باشد.
🔹غیبت ایلان ماسک در این شام باعث شد که برخی رسانههای آمریکایی یادآوری کنند که ماسک بارها نسبت به نحوهی مدیریت و مقرراتزدایی در حوزهی AI مواضع متفاوتی داشته است.
یعنی عملا “آن” رفتار هیجانی و زننده از ایلان ماسک باعث شد تا “این” حرف درستش هم شنیده نشود!
بهترین فرد برای پیگیری این بحث در این جمع او بود که متاسفانه پیشتر کارت خودش را سوزانده بود.
🔵 همگرایی دولت و سیلیکونولی
هرچند صندلی خالی ماسک سایهای خاص بر جلسه انداخت، اما باقی مدیران با شور و حرارت از سیاستهای ترامپ در تسهیل مقررات و تقویت سرمایهگذاری حمایت کردند. سام آلتمن از OpenAI این دوره را «تغییری تازه» نامید(!) و لیزا سو (مدیرعامل AMD) پیشرفت سریع چند ماه گذشته را ستود.
مجیزگویی برخی از این مدیران باعث انتقاد نیویورک تایمز (دشمن قدیمی ترامپ) شد.
▪️▪️▪️
درباره بحث هوش هیجانی و کارهایی که مدیران عامل شرکتهای فناوری در سیلیکنولی انجام میدهند (مثلا مشاورین زبده ای که استخدام میکنند، یا دورههایی که برای کارکنانشان برگزار میکنند)، در آینده بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2597
(صندلی غایب مربوط به هوش هیجانی)
محمدرضا اسلامی
روز پنجشنبه ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید میزبان یکی از بیسابقهترین گردهماییهای دنیای فناوری بود. در اتاق ضیافت رسمی کاخ سفید، رهبران غولهای تکنولوژی آمریکا – از گوگل، مایکروسافت و اپل گرفته تا متا، اوراکل، IBM و OpenAI – دور میز دونالد ترامپ نشستند تا درباره آیندهی هوش مصنوعی و رهبری آمریکا در این میدان رقابتی گفتگو کنند.
ترامپ در این ضیافت پرزرقوبرق، از هر مدیرعامل تنها یک سؤال کلیدی پرسید:
«چقدر در کشور ما سرمایهگذاری خواهید کرد؟»
🔹 پاسخها حیرتانگیز بود:
• متا و اپل هر کدام رقمهایی در حدود ۶۰۰ میلیارد دلار را وعده دادند.
• سِندار پیچای از گوگل اعلام کرد ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی کرده است.
• ساتیا نادلا از مایکروسافت رقم سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار را مطرح کرد. (درباره شرکتهای مذکور در اینجا + )
این تعهدات نجومی در راستای برنامه ملی اقدام هوش مصنوعی آمریکا است؛ برنامهای که هدف آن تقویت نوآوری، آموزش و زیرساخت برای پیشتازی جهانی ایالات متحده است.
🔴 صندلی شخص غائب
در میان تمام این مدیران و سرمایهگذاران پرنفوذ، یک صندلی خالی بیش از همه توجه رسانهها را جلب کرد:
ایلان ماسک، میلیاردر جنجالی و مدیرعامل تسلا و X، در این ضیافت حضور نداشت.
اهمیت هوش هیجانی (یا به تعبیر دکتر سریع القلم: هوش حسی) را میتوان در فراز و فرود چندماه اخیر ایلان ماسک دید.
او با چند توئیت هیجانی و چند مصاحبه شتابزده اینگونه از گردونه حذف شد. ماسک پس از انتخابات ریاستجمهوری مدتی را به سرعت تاخت، اوج گرفت و بعد به سرعت غبارش فرونشست!
افسردگی از روند توئیتهای اخیرش میبارد. (به شدت پشیمان است از آنچه که کرد و به این پشیمانی هم در توئیتر اذعان+ کرد)
با وجود این اتفاقات اخیر، امروز در کشور ما بابک زنجانی گمان میکند با رفتارهای هیجانی میتواند در جامعه پیچیده ایرانی کار کند. او نمیداند که موفقیت در «صنعت یا اقتصاد» مانع از سقوط در فضای اجتماعی نیست.
یک مصاحبه شتابزده، یک توئیت اشتباه، یک حرف نسنجیده بهایش در دنیای امروز بسیار سنگین است. و این عرصه، مختص هوش حسی (هوش هیجانی) است.
عملا وجود هوش ریاضی، هنری یا هوش اقتصادی دلیل نمیشود (برگ گارانتی نمیشود) که یک نفر از هوش هیجانی مناسب نیز برخوردار باشد.
🔹غیبت ایلان ماسک در این شام باعث شد که برخی رسانههای آمریکایی یادآوری کنند که ماسک بارها نسبت به نحوهی مدیریت و مقرراتزدایی در حوزهی AI مواضع متفاوتی داشته است.
یعنی عملا “آن” رفتار هیجانی و زننده از ایلان ماسک باعث شد تا “این” حرف درستش هم شنیده نشود!
بهترین فرد برای پیگیری این بحث در این جمع او بود که متاسفانه پیشتر کارت خودش را سوزانده بود.
🔵 همگرایی دولت و سیلیکونولی
هرچند صندلی خالی ماسک سایهای خاص بر جلسه انداخت، اما باقی مدیران با شور و حرارت از سیاستهای ترامپ در تسهیل مقررات و تقویت سرمایهگذاری حمایت کردند. سام آلتمن از OpenAI این دوره را «تغییری تازه» نامید(!) و لیزا سو (مدیرعامل AMD) پیشرفت سریع چند ماه گذشته را ستود.
مجیزگویی برخی از این مدیران باعث انتقاد نیویورک تایمز (دشمن قدیمی ترامپ) شد.
▪️▪️▪️
درباره بحث هوش هیجانی و کارهایی که مدیران عامل شرکتهای فناوری در سیلیکنولی انجام میدهند (مثلا مشاورین زبده ای که استخدام میکنند، یا دورههایی که برای کارکنانشان برگزار میکنند)، در آینده بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2597
Telegram
ارزیابی شتابزده
👍50❤18👎10👌2🤔1
سیلیکونولی و هوش هیجانی: مدیریت احساس در قلب فناوری
(قسمت دوم از «یک وعده شام با…»)
محمدرضا اسلامی
در یادداشت پیشین از صندلی خالی ایلان ماسک در ضیافت اخیر کاخ سفید صحبت شد و اینکه چگونه رفتارهای هیجانی میتوانند حتی پرقدرتترین مدیرعاملها را به حاشیه برانند. یکسال پیش و در اوج قدرت و حتی محبوبیت نسبی ایلانماسک، هیچ کس شرایط امروز او را تصور نمیکرد! این میزان ایزوله شدن، محصول عملکرد شتابزده خود او بود. در ادامه بحث قبلی، این بار نوبت آن است که به روی دیگر سکه نگاه کنیم: چگونه غولهای فناوری هوش هیجانی (EQ) را در سازمانهایشان مدیریت میکنند؟
🔹سرمایهی خاموش سیلیکونولی
ضریب یا شاخص هوش هیجانی (Emotional Quotient) سالهاست در مدیریت مدرن جایگاهی کلیدی پیدا کرده است. توانایی تشخیص، کنترل و هدایت احساسات نه فقط برای زندگی فردی بلکه برای رهبری تیمهای عظیم فناوری نیز حیاتی است. در فضایی مثل سیلیکونولی که رقابت، فشار سرمایهگذاران، و سرعت نوآوری سرسامآور است، یک خطای احساسی میتواند به اندازه یک خطای مهندسی فاجعهبار باشد. پیش از آنکه وارد بحث سیلیکنولی بشویم اجازه بدهید که دو تجربه اخیر از تهران را با شما در میان بگذارم.
در سفر اخیر به تهران شاهد دو اتفاق خوب بودم. نخست اینکه متوجه شدم یک دوره آموزشی EQ در تهران قرار است برگزار شود. ابتدا مردد بودم که اساسا آیا «تعداد ثبتنام کنندگان» دوره به حد نصاب خواهد رسید؟! تدریس این دوره به عهده آقای دکتر سریعالقلم بود. وقتی که دیدم چه استقبالی از این دوره شد غرق شور و امید شدم. جالب اینکه عمده شرکتکنندگان از جوانان حوزه استارتآپی بودند و بخش زیادی از آنها از بانوان حوزه تِک بودند. (برشهایی از این دوره توسط اکوایران در فضای اینستاگرام منتشر شد).
اتفاق خوب بعدی زمانی بود که در یک مهمانی با یکی از جوانان حوزه استارتآپی گفتگو میکردم. در خلال صحبتها پرسیدم: کنار کار جاری چه فعالیتهای «غیر کاری» انجام میدهی؟ پاسخ داد مدتی است که روانشناسی میخوانم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: در جلسات کاری متوجه شدم که ما در ارتباط با همدیگر مشکل داریم و گاه در بیان مفاهیم ساده به یکدیگر عاجزیم. لذا مطالعاتی در حوزه روانشناسی را شروع کردهام. اینها نشان میداد چقدر نسل جوان استارتآپی ایرانی درک روشنی از ضرورت بحثهای EQ دارد.
🔵 نمونههایی از برنامههای EQ در شرکتهای فناوری
۱. گوگل – برنامهی «Search Inside Yourself»
گوگل متوجه شد که کارکنانش با وجود توانایی فنی بالا، در همکاری تیمی و مدیریت استرس ضعف دارند. به همین دلیل برنامهای بر پایهی مدیتیشن و خودآگاهی طراحی شد که بعدها به یک کتاب پرفروش و یک مؤسسه مستقل تبدیل شد. این برنامه به کاهش فرسودگی شغلی و افزایش همدلی در تیمها کمک کرده است. (+)
۲. اپل – جلسات ذهنآگاهی و مشاوره فردی
اپل جلسات Wellness & Mindfulness برگزار میکند که شامل تمرینهای مراقبه و مشاوره روانشناسی است. هدف این است که کارکنان در محیطهای پرفشار – مثل تیمهای طراحی آیفون – آرامش ذهنی خود را حفظ کنند. (+)
۳. متا (فیسبوک سابق) – کارگاههای «Emotional Resilience»
در متا، کارگاههایی طراحی شده که شرایط بحرانی رسانهای یا اعتراضهای عمومی را شبیهسازی میکنند تا کارکنان یاد بگیرند بدون واکنش تند یا تصمیم شتابزده بحرانها را مدیریت کنند.
۴. مایکروسافت – فرهنگ همدلی (Empathy)
ساتیا نادلا فرهنگ شرکت را به سمت همکاری و همدلی برد. جلسات بازخوردی و آموزش شنیدن فعال (active listening) امروز بخشی از فرهنگ سازمانی مایکروسافت است.
۵. سیلز فورس – آموزش «Leading with Emotional Intelligence»
در Salesforce برای مدیران دورههای آموزشی پنجمرحلهای برگزار میشود: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و تصمیمگیری در شرایط فشار. (+)
۶. ایر بیانبی – فرهنگ «Belonging»
ایر بیانبی (Airbnb) کارکنان آموزش میدهد که چگونه در تیمهای چندملیتی فضایی برای بیان احساسات و تفاوتها ایجاد کنند. این رویکرد به آنها کمک کرد بحران کرونا را با انسجام بیشتری پشت سر بگذرانند. (+)
🔵 روانشناسان و متخصصان شاخص EQ
• دانیل گلمن (Daniel Goleman): نویسنده کتاب Emotional Intelligence، پدر مفهوم EQ در مدیریت.
• مارک برکت (Marc Brackett): مدیر مرکز هوشهیجانی ییل، طراح ابزارهای سنجش EQ برای شرکتها.
• سوزان دیوید (Susan David): نویسنده کتاب Emotional Agility و استاد هاروارد.
• پل اکمن (Paul Ekman): پژوهشگر میمیک صورت و احساسات، مشهور در تحلیل رفتار غیرکلامی.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
مدیران فناوری دریافتهاند که در قرن ۲۱ صرفاً داشتن هوش ریاضی یا فنی کافی نیست.
نوآوری «پایدار» و رهبری مؤثر نیازمند مدیریت احساسات است؛ مطالعه جدی و عمیق در این زمینه امروز یک ضرورت است.
www.tgoop.com/solseghalam
(قسمت دوم از «یک وعده شام با…»)
محمدرضا اسلامی
در یادداشت پیشین از صندلی خالی ایلان ماسک در ضیافت اخیر کاخ سفید صحبت شد و اینکه چگونه رفتارهای هیجانی میتوانند حتی پرقدرتترین مدیرعاملها را به حاشیه برانند. یکسال پیش و در اوج قدرت و حتی محبوبیت نسبی ایلانماسک، هیچ کس شرایط امروز او را تصور نمیکرد! این میزان ایزوله شدن، محصول عملکرد شتابزده خود او بود. در ادامه بحث قبلی، این بار نوبت آن است که به روی دیگر سکه نگاه کنیم: چگونه غولهای فناوری هوش هیجانی (EQ) را در سازمانهایشان مدیریت میکنند؟
🔹سرمایهی خاموش سیلیکونولی
ضریب یا شاخص هوش هیجانی (Emotional Quotient) سالهاست در مدیریت مدرن جایگاهی کلیدی پیدا کرده است. توانایی تشخیص، کنترل و هدایت احساسات نه فقط برای زندگی فردی بلکه برای رهبری تیمهای عظیم فناوری نیز حیاتی است. در فضایی مثل سیلیکونولی که رقابت، فشار سرمایهگذاران، و سرعت نوآوری سرسامآور است، یک خطای احساسی میتواند به اندازه یک خطای مهندسی فاجعهبار باشد. پیش از آنکه وارد بحث سیلیکنولی بشویم اجازه بدهید که دو تجربه اخیر از تهران را با شما در میان بگذارم.
در سفر اخیر به تهران شاهد دو اتفاق خوب بودم. نخست اینکه متوجه شدم یک دوره آموزشی EQ در تهران قرار است برگزار شود. ابتدا مردد بودم که اساسا آیا «تعداد ثبتنام کنندگان» دوره به حد نصاب خواهد رسید؟! تدریس این دوره به عهده آقای دکتر سریعالقلم بود. وقتی که دیدم چه استقبالی از این دوره شد غرق شور و امید شدم. جالب اینکه عمده شرکتکنندگان از جوانان حوزه استارتآپی بودند و بخش زیادی از آنها از بانوان حوزه تِک بودند. (برشهایی از این دوره توسط اکوایران در فضای اینستاگرام منتشر شد).
اتفاق خوب بعدی زمانی بود که در یک مهمانی با یکی از جوانان حوزه استارتآپی گفتگو میکردم. در خلال صحبتها پرسیدم: کنار کار جاری چه فعالیتهای «غیر کاری» انجام میدهی؟ پاسخ داد مدتی است که روانشناسی میخوانم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: در جلسات کاری متوجه شدم که ما در ارتباط با همدیگر مشکل داریم و گاه در بیان مفاهیم ساده به یکدیگر عاجزیم. لذا مطالعاتی در حوزه روانشناسی را شروع کردهام. اینها نشان میداد چقدر نسل جوان استارتآپی ایرانی درک روشنی از ضرورت بحثهای EQ دارد.
🔵 نمونههایی از برنامههای EQ در شرکتهای فناوری
۱. گوگل – برنامهی «Search Inside Yourself»
گوگل متوجه شد که کارکنانش با وجود توانایی فنی بالا، در همکاری تیمی و مدیریت استرس ضعف دارند. به همین دلیل برنامهای بر پایهی مدیتیشن و خودآگاهی طراحی شد که بعدها به یک کتاب پرفروش و یک مؤسسه مستقل تبدیل شد. این برنامه به کاهش فرسودگی شغلی و افزایش همدلی در تیمها کمک کرده است. (+)
۲. اپل – جلسات ذهنآگاهی و مشاوره فردی
اپل جلسات Wellness & Mindfulness برگزار میکند که شامل تمرینهای مراقبه و مشاوره روانشناسی است. هدف این است که کارکنان در محیطهای پرفشار – مثل تیمهای طراحی آیفون – آرامش ذهنی خود را حفظ کنند. (+)
۳. متا (فیسبوک سابق) – کارگاههای «Emotional Resilience»
در متا، کارگاههایی طراحی شده که شرایط بحرانی رسانهای یا اعتراضهای عمومی را شبیهسازی میکنند تا کارکنان یاد بگیرند بدون واکنش تند یا تصمیم شتابزده بحرانها را مدیریت کنند.
۴. مایکروسافت – فرهنگ همدلی (Empathy)
ساتیا نادلا فرهنگ شرکت را به سمت همکاری و همدلی برد. جلسات بازخوردی و آموزش شنیدن فعال (active listening) امروز بخشی از فرهنگ سازمانی مایکروسافت است.
۵. سیلز فورس – آموزش «Leading with Emotional Intelligence»
در Salesforce برای مدیران دورههای آموزشی پنجمرحلهای برگزار میشود: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و تصمیمگیری در شرایط فشار. (+)
۶. ایر بیانبی – فرهنگ «Belonging»
ایر بیانبی (Airbnb) کارکنان آموزش میدهد که چگونه در تیمهای چندملیتی فضایی برای بیان احساسات و تفاوتها ایجاد کنند. این رویکرد به آنها کمک کرد بحران کرونا را با انسجام بیشتری پشت سر بگذرانند. (+)
🔵 روانشناسان و متخصصان شاخص EQ
• دانیل گلمن (Daniel Goleman): نویسنده کتاب Emotional Intelligence، پدر مفهوم EQ در مدیریت.
• مارک برکت (Marc Brackett): مدیر مرکز هوشهیجانی ییل، طراح ابزارهای سنجش EQ برای شرکتها.
• سوزان دیوید (Susan David): نویسنده کتاب Emotional Agility و استاد هاروارد.
• پل اکمن (Paul Ekman): پژوهشگر میمیک صورت و احساسات، مشهور در تحلیل رفتار غیرکلامی.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
مدیران فناوری دریافتهاند که در قرن ۲۱ صرفاً داشتن هوش ریاضی یا فنی کافی نیست.
نوآوری «پایدار» و رهبری مؤثر نیازمند مدیریت احساسات است؛ مطالعه جدی و عمیق در این زمینه امروز یک ضرورت است.
www.tgoop.com/solseghalam
siyli.org
Our Story: The Search Inside Yourself Leadership Institute | About
About Us. Developed at Google, our programs bring mindfulness techniques, emotional intelligence and leadership skills to people around the world.
👌19❤14👍10😢1