✍️روز سعدی و تعبیر چندش آور روح حساس و لطیف شاعری
محمدرضا اسلامی
🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصا امروز که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که: «ادبیات امری است مرتبط با روحهای حساس و دلتنگی و... ». آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟
ادبیات فارسی دریایی است برای روحهای سرکش و ذهنهای ریاضی . ذهنهایی که تنها با ریاضیات قانع نمیشوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روحهای سرکش و وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «بله! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهنها نازل شده؟
* * * * *
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت .
انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخرههای صعب به آبشار بلندبالایی برسی و بعد در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین میجهد را به روحی ملوس و دلنازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت، حکایت همین آبشار، که فهمش و درکش «ذهنی می خواهد صخره نَورد» ، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!
حساسیت و لطافت روح، امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی.
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل و چربیگرفته را که نازک اندیشی، هنری نیست.
🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی چندشآور عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:
بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیدهست
بِکوبید دهلها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیدهست
این غزل گویی که شیپور رزم است. انگار که برای وسط میدان جنگ خونین سروده شده. چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟!
🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بیبو و خاصیت بودن همصف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»
این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا و صدها بیت حافظ، عرصه خون است و جنون است و رهایی. عرصه شیدایی.
مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بیرنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی
و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»
* * * * * * * *
پینوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.
#روز_سعدی
#بازنشر
www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصا امروز که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که: «ادبیات امری است مرتبط با روحهای حساس و دلتنگی و... ». آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟
ادبیات فارسی دریایی است برای روحهای سرکش و ذهنهای ریاضی . ذهنهایی که تنها با ریاضیات قانع نمیشوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روحهای سرکش و وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «بله! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهنها نازل شده؟
* * * * *
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت .
انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخرههای صعب به آبشار بلندبالایی برسی و بعد در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین میجهد را به روحی ملوس و دلنازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت، حکایت همین آبشار، که فهمش و درکش «ذهنی می خواهد صخره نَورد» ، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!
حساسیت و لطافت روح، امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی.
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل و چربیگرفته را که نازک اندیشی، هنری نیست.
🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی چندشآور عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:
بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیدهست
بِکوبید دهلها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیدهست
این غزل گویی که شیپور رزم است. انگار که برای وسط میدان جنگ خونین سروده شده. چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟!
🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بیبو و خاصیت بودن همصف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»
این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا و صدها بیت حافظ، عرصه خون است و جنون است و رهایی. عرصه شیدایی.
مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بیرنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی
و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»
* * * * * * * *
پینوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.
#روز_سعدی
#بازنشر
www.tgoop.com/solseghalam
👍50👌7👏6❤5👎4🤔1
✍️انفجار بندرعباس، انفجار بندر بیروت و انفجار در بندر تگزاس
محمدرضا اسلامی
تا روشن شدنِ جزئیات انفجار بندر شهید رجائی در بندرعباس هنوز زمان لازم است ولی در این یادداشت تلاش می شود که به چند نکته از منظر فنی بحث «مهندسی انفجار» اشاره شود:
🔹یک- این اتفاق قبلا ۲ بار رخ داده بود
نحوه نگهداری مواد شیمیایی در بنادر بزرگ دنیا مقارن با چند تجربه ناگوار است. اینکه جنس مواد شیمیایی در بندر شهیدرجایی چقدر با مواد شیمیایی در بندر بیروت لبنان متفاوت است «محل سوال نیست» بلکه سوال اصلی این است که چرا با وجود تجربه تلخ ۲۰۲۰ در بیروت «استاندارد سختگیرانه» در نگهداری مواد شیمیایی در بندرعباس اعمال نشده است.
باور کردنش بسیار دشوار است که بشنویم این اتفاق تلخ، قبل از بیروت لبنان دقیقا به همین شکل، یکبار دیگر هم در تاریخ رخ داده است! سالها قبل از ماجرایِ #لبنان، یک کشتی که حامل ۲۳۰۰ تُن نیترات آمونیوم بود در #آمریکا و در بندر تگزاس (در خلیج گالوستون) دچار آتش سوزی شد و این امر باعث یک انفجار بزرگ در آن کشتی و همچنین یک سلسله انفجار در مخازن سوختِ (منطقه صنعتی) مجاور شد. این سانحه که مرگبارترین انفجار صنعتی در آمریکا محسوب می شود (تا قبل از این انفجار لبنان) یکی از بزرگترین انفجارهای غیرهسته ای تاریخ محسوب می شُد. متاسفانه به دلیل بی توجهی به حساسیتهای حمل و نگهداری نیترات آمونیوم ۵۸۱ نفر در آن سانحۀ #بندر_تگزاس کشته و بیش از ۵۰۰۰ نفر مجروح شدند. جالب اینجاست که با وجود سابقۀ چنین تجربه تلخی از نگهداری نیترات آمونیوم، مجددا در لبنان آزموده شد و آن تعبیر حافظ مصداق بیروت شد:
مَن جَرَّبَ المُجَرَّب، حَلَّت بِه النَّدامه
✔️در ماجرای بندرتگزاس، نیترات آمونیم در ایالت نبرسکا (شمال آمریکا) تولید شده بود و از طریق #قطار به جنوب حمل شده و سپس در کشتی بارگیری شده بود. شروع آتش سوزی در این کشتی، شروع زنجیره ای از انفجارهای مرگبار بوده است. در اثر موج انفجار، امواج بزرگ آب تا فاصله بسیار دورتر از کشتی در ساحل تگزاس رویت شد. بیش از 500 ساختمان در ساحل تگزاس در اثر این انفجار تخریب شدند. موج انفجار باعث شد که دو هواپیمای تفریحی که در نزدیکی بندر در حال پرواز بوده اند سقوط کنند. در اثر این انفجار، بیش از شش هزار تُن فولاد کشتی به اطراف پرت می شود. یک قطعه دو تُنی از بدنه کشتی که حدودا سه کیلومتر آن طرف تر از کشتی پرت شده بود، هم اکنون به عنوان "بنای یادبود این سانحه"، نگهداری می شود و در معرض دید بازدیدکنندگان است.
در شرایطی که هرگز مشخص نشد که علت آتش سوزی اولیه در این کشتیِ حامل نیترات آمونیوم چه بوده است، برخی گزارشها گفته اند که شروع آتش بخاطر باقیمانده سیگار کارکنان کشتی بوده است.
این انفجار، به عنوان «بدترین سانحه صنعتی تاریخ آمریکا» شناخته می شود. 405 نفر از اجساد شناسایی و 63 جسد هرگز امکان شناسایی پیدا نکردند. 113 نفر هم به عنوان مفقودالجسد معرفی شدند (چون اجسادشان بعد از انفجار هرگز پیدا نشد). در برخی گزارشها ذکر شده که این آمار، #واقعی نیست و تعداد کشته های انفجار تگزاس، بیشتر از این عدد است.
🔹دو- چرا اتفاق تگزاس در لبنان دوباره تکرار شد؟
سوال اینجاست که وقتی «تاریخچۀ» تلخ سهل انگاری در نگهداری نیترات آمونیوم در سال 1947 وجود داشته است، چرا مقامات و مسئولین بندری در لبنان در این سالها، تا به این حدّ نسبت به موضوع بی توجهی کرده اند که چنین رویدادی «دوباره» رخ دهد؟
پاسخ اینجاست که بسیاری از مشکلات به دلیل «نبود» دانش فنی نیست بلکه به دلیل نبودن «سیستم» و «ساختار درست» رخ می دهد. در ماجرای لبنان بحث این بود که حتی اگر بخشی از حادثه، عمدی هم بوده باشد، ولی بازهم نگهداری از این مقدار قابل توجه نیترات آمونیم در منطقه تجاری/مسکونی «طی مدت طولانی» محل تعجب و حیرت است.
اکنون بعد از تگزاس و بیروت، همین بحث «ساختار» در خصوص نحوه اداره بندرشهیدرجایی هم مطرح است. دستورالعملهای نگهداری مواد با قابلیت انفجار/اشتعال باید مورد بازنگری جدی قرارگیرند.
🔹سه- سازه و انفجار
در خصوص مهندسی انفجار سالهای طولانی است که بشر مطالعات زیادی داشته است ولی درباره «رفتار سازه ها در انفجار» هنوز علامت سوالهای زیادی وجود دارد. هم اکنون در آمریکا شرکتهای بیمه شدیدا به دنبال توسعه مدلهای ریسک انفجار برای سازه های مجاور تاسیسات نفتی هستند. مطالعات همکاران ما در دانشگاه کالیفرنیا مبتنی بر این اصل است که یکی از بزرگترین عوامل جراحت در انفجارها، نه فرو ریختن سازه ها، بلکه شیشه پنجره های ساختمان است. بخش زیادی از افرادی که در مناطقِ اطراف انفجار زندگی می کنند در اثر پرتاب شدن شیشه پنجره، بینایی یا سلامت خود را از دست می دهند.
فعلا زمان نیاز است تا مشخص شود که "چه درصدی" از مجروحین انفجار بندرعباس نیز مشابه لبنان در اثر شکست شیشه بوده است؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2491
محمدرضا اسلامی
تا روشن شدنِ جزئیات انفجار بندر شهید رجائی در بندرعباس هنوز زمان لازم است ولی در این یادداشت تلاش می شود که به چند نکته از منظر فنی بحث «مهندسی انفجار» اشاره شود:
🔹یک- این اتفاق قبلا ۲ بار رخ داده بود
نحوه نگهداری مواد شیمیایی در بنادر بزرگ دنیا مقارن با چند تجربه ناگوار است. اینکه جنس مواد شیمیایی در بندر شهیدرجایی چقدر با مواد شیمیایی در بندر بیروت لبنان متفاوت است «محل سوال نیست» بلکه سوال اصلی این است که چرا با وجود تجربه تلخ ۲۰۲۰ در بیروت «استاندارد سختگیرانه» در نگهداری مواد شیمیایی در بندرعباس اعمال نشده است.
باور کردنش بسیار دشوار است که بشنویم این اتفاق تلخ، قبل از بیروت لبنان دقیقا به همین شکل، یکبار دیگر هم در تاریخ رخ داده است! سالها قبل از ماجرایِ #لبنان، یک کشتی که حامل ۲۳۰۰ تُن نیترات آمونیوم بود در #آمریکا و در بندر تگزاس (در خلیج گالوستون) دچار آتش سوزی شد و این امر باعث یک انفجار بزرگ در آن کشتی و همچنین یک سلسله انفجار در مخازن سوختِ (منطقه صنعتی) مجاور شد. این سانحه که مرگبارترین انفجار صنعتی در آمریکا محسوب می شود (تا قبل از این انفجار لبنان) یکی از بزرگترین انفجارهای غیرهسته ای تاریخ محسوب می شُد. متاسفانه به دلیل بی توجهی به حساسیتهای حمل و نگهداری نیترات آمونیوم ۵۸۱ نفر در آن سانحۀ #بندر_تگزاس کشته و بیش از ۵۰۰۰ نفر مجروح شدند. جالب اینجاست که با وجود سابقۀ چنین تجربه تلخی از نگهداری نیترات آمونیوم، مجددا در لبنان آزموده شد و آن تعبیر حافظ مصداق بیروت شد:
مَن جَرَّبَ المُجَرَّب، حَلَّت بِه النَّدامه
✔️در ماجرای بندرتگزاس، نیترات آمونیم در ایالت نبرسکا (شمال آمریکا) تولید شده بود و از طریق #قطار به جنوب حمل شده و سپس در کشتی بارگیری شده بود. شروع آتش سوزی در این کشتی، شروع زنجیره ای از انفجارهای مرگبار بوده است. در اثر موج انفجار، امواج بزرگ آب تا فاصله بسیار دورتر از کشتی در ساحل تگزاس رویت شد. بیش از 500 ساختمان در ساحل تگزاس در اثر این انفجار تخریب شدند. موج انفجار باعث شد که دو هواپیمای تفریحی که در نزدیکی بندر در حال پرواز بوده اند سقوط کنند. در اثر این انفجار، بیش از شش هزار تُن فولاد کشتی به اطراف پرت می شود. یک قطعه دو تُنی از بدنه کشتی که حدودا سه کیلومتر آن طرف تر از کشتی پرت شده بود، هم اکنون به عنوان "بنای یادبود این سانحه"، نگهداری می شود و در معرض دید بازدیدکنندگان است.
در شرایطی که هرگز مشخص نشد که علت آتش سوزی اولیه در این کشتیِ حامل نیترات آمونیوم چه بوده است، برخی گزارشها گفته اند که شروع آتش بخاطر باقیمانده سیگار کارکنان کشتی بوده است.
این انفجار، به عنوان «بدترین سانحه صنعتی تاریخ آمریکا» شناخته می شود. 405 نفر از اجساد شناسایی و 63 جسد هرگز امکان شناسایی پیدا نکردند. 113 نفر هم به عنوان مفقودالجسد معرفی شدند (چون اجسادشان بعد از انفجار هرگز پیدا نشد). در برخی گزارشها ذکر شده که این آمار، #واقعی نیست و تعداد کشته های انفجار تگزاس، بیشتر از این عدد است.
🔹دو- چرا اتفاق تگزاس در لبنان دوباره تکرار شد؟
سوال اینجاست که وقتی «تاریخچۀ» تلخ سهل انگاری در نگهداری نیترات آمونیوم در سال 1947 وجود داشته است، چرا مقامات و مسئولین بندری در لبنان در این سالها، تا به این حدّ نسبت به موضوع بی توجهی کرده اند که چنین رویدادی «دوباره» رخ دهد؟
پاسخ اینجاست که بسیاری از مشکلات به دلیل «نبود» دانش فنی نیست بلکه به دلیل نبودن «سیستم» و «ساختار درست» رخ می دهد. در ماجرای لبنان بحث این بود که حتی اگر بخشی از حادثه، عمدی هم بوده باشد، ولی بازهم نگهداری از این مقدار قابل توجه نیترات آمونیم در منطقه تجاری/مسکونی «طی مدت طولانی» محل تعجب و حیرت است.
اکنون بعد از تگزاس و بیروت، همین بحث «ساختار» در خصوص نحوه اداره بندرشهیدرجایی هم مطرح است. دستورالعملهای نگهداری مواد با قابلیت انفجار/اشتعال باید مورد بازنگری جدی قرارگیرند.
🔹سه- سازه و انفجار
در خصوص مهندسی انفجار سالهای طولانی است که بشر مطالعات زیادی داشته است ولی درباره «رفتار سازه ها در انفجار» هنوز علامت سوالهای زیادی وجود دارد. هم اکنون در آمریکا شرکتهای بیمه شدیدا به دنبال توسعه مدلهای ریسک انفجار برای سازه های مجاور تاسیسات نفتی هستند. مطالعات همکاران ما در دانشگاه کالیفرنیا مبتنی بر این اصل است که یکی از بزرگترین عوامل جراحت در انفجارها، نه فرو ریختن سازه ها، بلکه شیشه پنجره های ساختمان است. بخش زیادی از افرادی که در مناطقِ اطراف انفجار زندگی می کنند در اثر پرتاب شدن شیشه پنجره، بینایی یا سلامت خود را از دست می دهند.
فعلا زمان نیاز است تا مشخص شود که "چه درصدی" از مجروحین انفجار بندرعباس نیز مشابه لبنان در اثر شکست شیشه بوده است؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2491
Telegram
ارزیابی شتابزده
👍61👏17❤2👎2👌2
ارزیابی شتابزده
✍️انفجار بندرعباس، انفجار بندر بیروت و انفجار در بندر تگزاس محمدرضا اسلامی تا روشن شدنِ جزئیات انفجار بندر شهید رجائی در بندرعباس هنوز زمان لازم است ولی در این یادداشت تلاش می شود که به چند نکته از منظر فنی بحث «مهندسی انفجار» اشاره شود: 🔹یک- این اتفاق…
ادامه این بحث🔺 در یکی از گروه های تلگرامی به دعوت جناب حسین قاسمی انجام شد که فایلهای صوتی گفتگو در پائین به اشتراک گذاشته می شود🔻
👍8❤6🙏3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مردی که همه چیز دارد
چه چیزی می توانم بدهم؟
چه چیزی می توانم بدهم؟
😢10👎6👍3❤2
✍️نقد یادداشت دکتر محمد فاضلی: «شکست خوردن از پیروزیها»
محمدرضا اسلامی
🔵در یادداشتی که در کانال دغدغه ایران منتشر شد، دکتر محمدفاضلی در تحلیل شرایط جمهوری اسلامی به بسط این دیدگاه پرداخته و گفته: «وضعی که امروز در ایران شاهدش هستیم، نتیجه چیست؟ من معتقدم این نتیجه آن چیزی است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی یا حداقل بخشی از آن، "پیروزیهای" خود میداند. آدمی، سازمان یا حکومت، همواره از ضعفها و شکستهایش، شکست نمیخورد، بلکه گاهی به پیروزیهایش میبازد. پیروزیها گاه مقدمه شکستهای بزرگ هستند.»
محمدفاضلی با برشمردن برخی مسائلی که باعث حس پیروزی در ج ا شده، ادامه داده: «...کاش در همه این عرصهها آن پیروزیهای کوچک [برای ج ا] حاصل نشده بود... چون نیک بنگرید، گاهی شکست خوردن عین پیروزی در درازمدت است و در این حکمتی نهفته است.»
این تحلیل صحیح نیست.
با وجود ارادت به حضور دکترمحمد فاضلی ولی متمرکز شدن بر مسائل داخلی ج ا منجر به این استنتاج اشتباه شده، که در ادامه شرح می شود.
🔵نظام ج ا قایل به «پیروزی های کوچک» نیست. اساسا رویکرد نظام، خرسندی از پیروزی های کوچک نیست؛ در واقع گفتمان نظام اساسا "توسعه" نیست بلکه گفتمان نظام مبتنی بر “بقاء” است. عملا علت غرور در ساختار حکمرانی نه به دلیل موفقیتها/پیروزیها، بلکه به دلیل امکان بقاء Survive (به رغم تخاصم قدرتهای جهانی) است.
مثال: به شما میگویند تو (محمدفاضلی) فقط ده میلیون تومان در حساب جاریات پول داری، پس تو دکتر فاضلی فقیر هستی. شما پاسخ میدهی: من همین که زنده ماندهام پیروزم (موجودی حساب بانکیام مهم نیست. باکی نیست!)
و میگویی: من (فاضلی) از چنان سختیهایی در زندگی عبور کرده ام که همین زنده ماندنم (Survive) برایم "برنده بودن" محسوب میشود.
🔵برخلاف دیدگاه یادداشت کانال دغدغه ایران، نگاه جاری در عرصه حکمرانی ج ا مبتنی بر این است که:
نظام بینالمللی حاضر است با ابومحمد جولانی دیل کند (Deal) و جولانی امروز/احمدالشرع دیروز را «بپذیرد». نظم بینالمللی وقتی به پایِ معامله میرسد حتی حاضر است به شکل نانوشته با طالبان ۲۰۲۲ هم دیل کند و طالبان را هم بپذیرد (و حتی در برابر مسئله ممنوعیت تحصیل میلیونها دختر افغانستانی هیچ واکنش جدی نشان ندهد). ولی این نظم حاضر نیست با تفکر شیعی دیل کند.
عملا یک مشکل ماهوی با تفکر شیعی در اندیشه غرب وجود دارد.
لذا دیدگاه ج ا مبنی بر Survive (با آنچه محمدفاضلی "پیروزیهای کوچک" خطابش می کند) متفاوت است.
🔵صریحتر صحبت کنیم؟
ویدئوی زیر را ببینیم. عملا همه مراکز نظری و اندیشکدههای غربی میدانند که در بحث شریعت، «رواداری» در ملاعمر (یا حتی در عبدالغنی برادر) قابل مقایسه با روحیه فردی مثل سیدحسن نصراله نیست. اندیشکده سیاسی غربی میداند که عبدالغنی برادر یا هبت الله آخوندزاده در افغانستان به لحاظ نظری با فردی مانند سیدحسن نصراله کهکشانها متفاوت اند. اولی (یعنی هبتالله) میگوید: دختر نه تنها نباید به مدرسه برود بلکه حتی صورتش هم نباید پیدا باشد. دومی ولی هرگز اینگونه جزمی فکر نمیکند. اما وقتی که «زمان معامله» فرا برسد نظم بینالمللی میتواند به یک Deal مشخص (تعمدا کلمه Deal را تکرار می کنم) با عبدالغنی برادر و هبت الله آخوندزاده برسد ولی همین نظم غربی، هرگز نمی تواند به یک تفاهم مشخص با سیدحسن نصراله لبنانی برسد.
همزمان آن اندیشکده غربی نیک واقف است که نقش حزباله لبنان در بیرون راندن اسرائیل از جنوب کشورش در سال ۲۰۰۰ ماهیتِ «دفاعی» داشته و یکی از نقاط عطف در تاریخ معاصر درگیریهای خاورمیانه بهشمار میرود. اندیشکده می فهمد و نیک میداند که هویت/رویکرد طالبان یک رویکرد جزمی/سلفی در اعمال شریعت است. ولی به رغم اینها سیاستمدار غربی، تصورِ گفتگو با هبتالله و عبدالغنی برادر در افغانستان را دارد ولی تصور گفتگو با سیدحسن نصراله در لبنان را ندارد!
بازگردیم به ویدئوی زیر.
آقایی که در این ویدئو می بینید نماینده دموکرات(!) کنگره است. آقای Fetterman.🔻 این آقا به دیدن نتانیاهو و همسرش رفتهاست. در این دیدار نتانیاهو میخواهد به او "هدیه" ای بدهد. چه میدهد؟ یک پیجر نقره ای.
بعد واکنش این سناتور جالب است. میگوید: وقتی که ماجرای پیجرها رو شنیدم، عاشقاش شدم.
یعنی برای این "انسان" هیچ اهمیتی ندارد که در یک لحظه با فشردن یک دکمه بیش از 3000 چشم کور شده یا دست قطع شده و بیش از 3000 "انسان" در کنار خانواده و فرزندانشان معلول یا مقتول شدهاند. باکی نیست.
پیجر نقره ای را میگیرد و این کار را تحسین میکند.
🔵ایرادهای ج ا به جای خود، ولی اشتباه راهبردی در تحلیل دکتر فاضلی این است که در بررسی مسائل ایران نمیتوان فقط بر مسائل داخلی ج ا متمرکز بود. ساختار نامتعادل دنیای بیرون از ایران بر ماهیتِ بخشی از اتفاقات داخل ایران اثرگذار بوده و خواهد بود.
www.tgoop.com/solseghalam/2506
محمدرضا اسلامی
🔵در یادداشتی که در کانال دغدغه ایران منتشر شد، دکتر محمدفاضلی در تحلیل شرایط جمهوری اسلامی به بسط این دیدگاه پرداخته و گفته: «وضعی که امروز در ایران شاهدش هستیم، نتیجه چیست؟ من معتقدم این نتیجه آن چیزی است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی یا حداقل بخشی از آن، "پیروزیهای" خود میداند. آدمی، سازمان یا حکومت، همواره از ضعفها و شکستهایش، شکست نمیخورد، بلکه گاهی به پیروزیهایش میبازد. پیروزیها گاه مقدمه شکستهای بزرگ هستند.»
محمدفاضلی با برشمردن برخی مسائلی که باعث حس پیروزی در ج ا شده، ادامه داده: «...کاش در همه این عرصهها آن پیروزیهای کوچک [برای ج ا] حاصل نشده بود... چون نیک بنگرید، گاهی شکست خوردن عین پیروزی در درازمدت است و در این حکمتی نهفته است.»
این تحلیل صحیح نیست.
با وجود ارادت به حضور دکترمحمد فاضلی ولی متمرکز شدن بر مسائل داخلی ج ا منجر به این استنتاج اشتباه شده، که در ادامه شرح می شود.
🔵نظام ج ا قایل به «پیروزی های کوچک» نیست. اساسا رویکرد نظام، خرسندی از پیروزی های کوچک نیست؛ در واقع گفتمان نظام اساسا "توسعه" نیست بلکه گفتمان نظام مبتنی بر “بقاء” است. عملا علت غرور در ساختار حکمرانی نه به دلیل موفقیتها/پیروزیها، بلکه به دلیل امکان بقاء Survive (به رغم تخاصم قدرتهای جهانی) است.
مثال: به شما میگویند تو (محمدفاضلی) فقط ده میلیون تومان در حساب جاریات پول داری، پس تو دکتر فاضلی فقیر هستی. شما پاسخ میدهی: من همین که زنده ماندهام پیروزم (موجودی حساب بانکیام مهم نیست. باکی نیست!)
و میگویی: من (فاضلی) از چنان سختیهایی در زندگی عبور کرده ام که همین زنده ماندنم (Survive) برایم "برنده بودن" محسوب میشود.
🔵برخلاف دیدگاه یادداشت کانال دغدغه ایران، نگاه جاری در عرصه حکمرانی ج ا مبتنی بر این است که:
نظام بینالمللی حاضر است با ابومحمد جولانی دیل کند (Deal) و جولانی امروز/احمدالشرع دیروز را «بپذیرد». نظم بینالمللی وقتی به پایِ معامله میرسد حتی حاضر است به شکل نانوشته با طالبان ۲۰۲۲ هم دیل کند و طالبان را هم بپذیرد (و حتی در برابر مسئله ممنوعیت تحصیل میلیونها دختر افغانستانی هیچ واکنش جدی نشان ندهد). ولی این نظم حاضر نیست با تفکر شیعی دیل کند.
عملا یک مشکل ماهوی با تفکر شیعی در اندیشه غرب وجود دارد.
لذا دیدگاه ج ا مبنی بر Survive (با آنچه محمدفاضلی "پیروزیهای کوچک" خطابش می کند) متفاوت است.
🔵صریحتر صحبت کنیم؟
ویدئوی زیر را ببینیم. عملا همه مراکز نظری و اندیشکدههای غربی میدانند که در بحث شریعت، «رواداری» در ملاعمر (یا حتی در عبدالغنی برادر) قابل مقایسه با روحیه فردی مثل سیدحسن نصراله نیست. اندیشکده سیاسی غربی میداند که عبدالغنی برادر یا هبت الله آخوندزاده در افغانستان به لحاظ نظری با فردی مانند سیدحسن نصراله کهکشانها متفاوت اند. اولی (یعنی هبتالله) میگوید: دختر نه تنها نباید به مدرسه برود بلکه حتی صورتش هم نباید پیدا باشد. دومی ولی هرگز اینگونه جزمی فکر نمیکند. اما وقتی که «زمان معامله» فرا برسد نظم بینالمللی میتواند به یک Deal مشخص (تعمدا کلمه Deal را تکرار می کنم) با عبدالغنی برادر و هبت الله آخوندزاده برسد ولی همین نظم غربی، هرگز نمی تواند به یک تفاهم مشخص با سیدحسن نصراله لبنانی برسد.
همزمان آن اندیشکده غربی نیک واقف است که نقش حزباله لبنان در بیرون راندن اسرائیل از جنوب کشورش در سال ۲۰۰۰ ماهیتِ «دفاعی» داشته و یکی از نقاط عطف در تاریخ معاصر درگیریهای خاورمیانه بهشمار میرود. اندیشکده می فهمد و نیک میداند که هویت/رویکرد طالبان یک رویکرد جزمی/سلفی در اعمال شریعت است. ولی به رغم اینها سیاستمدار غربی، تصورِ گفتگو با هبتالله و عبدالغنی برادر در افغانستان را دارد ولی تصور گفتگو با سیدحسن نصراله در لبنان را ندارد!
بازگردیم به ویدئوی زیر.
آقایی که در این ویدئو می بینید نماینده دموکرات(!) کنگره است. آقای Fetterman.🔻 این آقا به دیدن نتانیاهو و همسرش رفتهاست. در این دیدار نتانیاهو میخواهد به او "هدیه" ای بدهد. چه میدهد؟ یک پیجر نقره ای.
بعد واکنش این سناتور جالب است. میگوید: وقتی که ماجرای پیجرها رو شنیدم، عاشقاش شدم.
یعنی برای این "انسان" هیچ اهمیتی ندارد که در یک لحظه با فشردن یک دکمه بیش از 3000 چشم کور شده یا دست قطع شده و بیش از 3000 "انسان" در کنار خانواده و فرزندانشان معلول یا مقتول شدهاند. باکی نیست.
پیجر نقره ای را میگیرد و این کار را تحسین میکند.
🔵ایرادهای ج ا به جای خود، ولی اشتباه راهبردی در تحلیل دکتر فاضلی این است که در بررسی مسائل ایران نمیتوان فقط بر مسائل داخلی ج ا متمرکز بود. ساختار نامتعادل دنیای بیرون از ایران بر ماهیتِ بخشی از اتفاقات داخل ایران اثرگذار بوده و خواهد بود.
www.tgoop.com/solseghalam/2506
Telegram
ارزیابی شتابزده
به مردی که همه چیز دارد
چه چیزی می توانم بدهم؟
چه چیزی می توانم بدهم؟
👍98👎20❤7👌4😢2
✍️ روز معلم و معلمان کمفروش
(بر ایشان مبارک مباد)
محمدرضا اسلامی
هیچ اغراق نیست که بگوییم در شکلگیری تمدن غربی مدرن، علم معادلات دیفرانسیل نقشی کلیدی داشته و در بسیاری از جنبههای علمی، صنعتی، و فناوری، پایهگذار تحولاتی بنیادین بوده است. این نقش را میتوان در چند محور اصلی توضیح داد:
۱. انقلاب علمی و ظهور فیزیک کلاسیک
در قرن هفدهم، با کارهای نیوتن و لایبنیتس، حساب دیفرانسیل و انتگرال پدید آمد و بلافاصله در فیزیک بکار گرفته شد. نیوتن در Principia Mathematica از معادلات دیفرانسیل برای توصیف حرکت سیارات، اجسام، و قوانین مکانیک استفاده کرد. این آغاز استفاده از مدلسازی ریاضی برای توصیف قوانین طبیعت بود، که ستون فقرات علم مدرن محسوب میشود. چند قدم جلوتر برویم.
۲. انقلاب صنعتی و مهندسی
با پیشرفت معادلات دیفرانسیل، امکان تحلیل و طراحی سیستمهای مکانیکی، حرارتی، و الکتریکی فراهم شد. مهندسان در قرن ۱۸ و ۱۹ برای طراحی ماشینها، پلها، موتورهای بخار و سپس، سیستمهای الکتریکی از این علم بهره بردند. تمدن صنعتی بدون این ابزار تحلیلی قابل تصور نبود. چند قدم دیگر هم جلوتر برویم؟
۳. پیشرفت در علوم طبیعی
در زیستشناسی، شیمی، و حتی اقتصاد، بسیاری از پدیدهها را میتوان با معادلات دیفرانسیل مدل کرد. رشد جمعیت، واکنشهای شیمیایی، انتشار بیماریها، و بسیاری پدیدههای دیگر، همگی با این معادلات توصیف میشوند. بازهم چند قدم جلوتر برویم.
۴. پایهگذاری فناوری مدرن
از مهندسی برق تا کنترل فضاپیماها، از تحلیل سیگنال تا هوش مصنوعی، تقریباً تمامی علوم کاربردی به نحوی از معادلات دیفرانسیل (معمولی و جزئی) استفاده میکنند. این علم ابزار اصلی مدلسازی سیستمهای پویا در جهان واقعی است.
۵. نقش فرهنگی و فلسفی
فراتر از کاربردهای عملی، معادلات دیفرانسیل دیدگاهی نو به انسان غربی داد: اینکه جهان را میتوان با قوانین دقیق و فرمولهای ریاضی توصیف کرد. این نگرش به طبیعت، نقش مهمی در شکلگیری عصر روشنگری، فلسفه علم، و نهادهای آموزشی غرب داشت.
۶. روز معلم
سالها گذشت تا که فهمیدم در تمام حوزههای رشته تخصصیام ضعف درک پایهای دارم. عملا یک گپ (حفره دانش) با من همیشه همراه بود و این گپ، دشمن «اعتماد به نفس مهندسی» بود. علت اصلی این حفره را نمیفهمیدم تا زمانی که یک استاد ژاپنی که در زندگی خودش «معلم»های خوبی داشت، به زحمت حالیام کرد که توجه ذهنی تو به «کاربرد دانش» است حال آنکه اگر بخواهی مفهوم علم را در هر حوزه مهندسی بفهمی نباید از معادلات دیفرانسیل پایه در آن حوزه «شتابزده» عبور کنی.
این چند سطر که گفتنش اینجا آسان بود، پس از انبوهی دعوا، جر و بحث و یقهگیری میان ما اتفاق افتاد. او توضیح داد که از مهندسی زلزله تا مهندسی انفجار، در هر حوزه ای از مهندسی سازه که انگشت بگذاریم ضعف اصلی «عمیق نفهمیدن» معادلات دیفرانسیل پایه است.
این لحظه در زندگی من مثل یک شوک بود.
لحظه ای که متوجه شدم تمام تلاش من این بوده که «نرم افزارهای کامپیوتری» را بیاموزم حال آنکه قبل از آن، معلمهایم وظیفه داشتند که گوش مرا محکم بپیچانند و هشدار بدهند که هی! قدم اول درک صحیح/عمیق معادله دیفرانسیل پایه است.
روز معلم بر چنین معلمانی مبارک مباد. برای سالهای طولانی من طوطیوار خوانده بودم که: انتگرال بار روی تیر، مساوی میشود با نیروی برش (Shear) در آن تیر.
و انتگرال برش در همان تیر، می شود لنگر/خمش (Moment).
ولی همین سه سطر را معلم ژاپنی میکوشد تا از منظر حساب دیفرانسیل در کله دانش آموز/دانشجو به زحمت فرو کند!
۷. معلم و کتک زدنِ خودش
در زبان و فرهنگ ژاپنی اصطلاحی است با این مضمون که معلم تا جایی که بتواند تلاش میکند که به دانش آموز بفهماند، ولی از یک جایی به بعد اگر او نفهمد شروع می کند و خودش را میزند.
این مفهوم در ادبیات ژاپنی با تعابیری نظیر:
先生の責任 (Sensei no sekinin) – “مسئولیت معلم”
• 教えられないのは自分の未熟さ (Oshierarenai no wa jibun no mijukusa) – “اگر نمیتوانم آموزش دهم، ناشی از ناپختگی خودم است”
در بیانهای ادبی یا فیلمها، گاهی معلم با گفتن عباراتی شبیه به «これも私の責任だ» (این هم تقصیر من است) یا حتی با زدن سر به دیوار یا میز، شدت سرخوردگی خود را نشان میدهد!
سالها گذشت تا متوجه شدم که در میان معلمان گذشته ما، رضا عابد کسی بود که میکوشید تا با عربده، فریاد، یا ابزارهای کمک آموزشی در مغز دانشآموز فرو کند که اگر مفهوم ریاضیِ «تغییر Rate of Change» و «مشتق Derivative» را نفهمی، فیزیک را نفهمیده ای. مهندسی «کاربرد» فیزیک و ریاضی است پس مهندسی را هم نخواهی فهمید. (اینجا +)
روز معلم بر این معلمها مبارک باد.
▪️▪️▪️
📌راستی یک سوال: واقعا کدام کجسلیقگیای باعث شد تا در فارسی برای ترجمه Derivative از واژه «مشتق» استفاده شود؟!
https://www.tgoop.com/solseghalam/2140
(بر ایشان مبارک مباد)
محمدرضا اسلامی
هیچ اغراق نیست که بگوییم در شکلگیری تمدن غربی مدرن، علم معادلات دیفرانسیل نقشی کلیدی داشته و در بسیاری از جنبههای علمی، صنعتی، و فناوری، پایهگذار تحولاتی بنیادین بوده است. این نقش را میتوان در چند محور اصلی توضیح داد:
۱. انقلاب علمی و ظهور فیزیک کلاسیک
در قرن هفدهم، با کارهای نیوتن و لایبنیتس، حساب دیفرانسیل و انتگرال پدید آمد و بلافاصله در فیزیک بکار گرفته شد. نیوتن در Principia Mathematica از معادلات دیفرانسیل برای توصیف حرکت سیارات، اجسام، و قوانین مکانیک استفاده کرد. این آغاز استفاده از مدلسازی ریاضی برای توصیف قوانین طبیعت بود، که ستون فقرات علم مدرن محسوب میشود. چند قدم جلوتر برویم.
۲. انقلاب صنعتی و مهندسی
با پیشرفت معادلات دیفرانسیل، امکان تحلیل و طراحی سیستمهای مکانیکی، حرارتی، و الکتریکی فراهم شد. مهندسان در قرن ۱۸ و ۱۹ برای طراحی ماشینها، پلها، موتورهای بخار و سپس، سیستمهای الکتریکی از این علم بهره بردند. تمدن صنعتی بدون این ابزار تحلیلی قابل تصور نبود. چند قدم دیگر هم جلوتر برویم؟
۳. پیشرفت در علوم طبیعی
در زیستشناسی، شیمی، و حتی اقتصاد، بسیاری از پدیدهها را میتوان با معادلات دیفرانسیل مدل کرد. رشد جمعیت، واکنشهای شیمیایی، انتشار بیماریها، و بسیاری پدیدههای دیگر، همگی با این معادلات توصیف میشوند. بازهم چند قدم جلوتر برویم.
۴. پایهگذاری فناوری مدرن
از مهندسی برق تا کنترل فضاپیماها، از تحلیل سیگنال تا هوش مصنوعی، تقریباً تمامی علوم کاربردی به نحوی از معادلات دیفرانسیل (معمولی و جزئی) استفاده میکنند. این علم ابزار اصلی مدلسازی سیستمهای پویا در جهان واقعی است.
۵. نقش فرهنگی و فلسفی
فراتر از کاربردهای عملی، معادلات دیفرانسیل دیدگاهی نو به انسان غربی داد: اینکه جهان را میتوان با قوانین دقیق و فرمولهای ریاضی توصیف کرد. این نگرش به طبیعت، نقش مهمی در شکلگیری عصر روشنگری، فلسفه علم، و نهادهای آموزشی غرب داشت.
۶. روز معلم
سالها گذشت تا که فهمیدم در تمام حوزههای رشته تخصصیام ضعف درک پایهای دارم. عملا یک گپ (حفره دانش) با من همیشه همراه بود و این گپ، دشمن «اعتماد به نفس مهندسی» بود. علت اصلی این حفره را نمیفهمیدم تا زمانی که یک استاد ژاپنی که در زندگی خودش «معلم»های خوبی داشت، به زحمت حالیام کرد که توجه ذهنی تو به «کاربرد دانش» است حال آنکه اگر بخواهی مفهوم علم را در هر حوزه مهندسی بفهمی نباید از معادلات دیفرانسیل پایه در آن حوزه «شتابزده» عبور کنی.
این چند سطر که گفتنش اینجا آسان بود، پس از انبوهی دعوا، جر و بحث و یقهگیری میان ما اتفاق افتاد. او توضیح داد که از مهندسی زلزله تا مهندسی انفجار، در هر حوزه ای از مهندسی سازه که انگشت بگذاریم ضعف اصلی «عمیق نفهمیدن» معادلات دیفرانسیل پایه است.
این لحظه در زندگی من مثل یک شوک بود.
لحظه ای که متوجه شدم تمام تلاش من این بوده که «نرم افزارهای کامپیوتری» را بیاموزم حال آنکه قبل از آن، معلمهایم وظیفه داشتند که گوش مرا محکم بپیچانند و هشدار بدهند که هی! قدم اول درک صحیح/عمیق معادله دیفرانسیل پایه است.
روز معلم بر چنین معلمانی مبارک مباد. برای سالهای طولانی من طوطیوار خوانده بودم که: انتگرال بار روی تیر، مساوی میشود با نیروی برش (Shear) در آن تیر.
و انتگرال برش در همان تیر، می شود لنگر/خمش (Moment).
ولی همین سه سطر را معلم ژاپنی میکوشد تا از منظر حساب دیفرانسیل در کله دانش آموز/دانشجو به زحمت فرو کند!
۷. معلم و کتک زدنِ خودش
در زبان و فرهنگ ژاپنی اصطلاحی است با این مضمون که معلم تا جایی که بتواند تلاش میکند که به دانش آموز بفهماند، ولی از یک جایی به بعد اگر او نفهمد شروع می کند و خودش را میزند.
این مفهوم در ادبیات ژاپنی با تعابیری نظیر:
先生の責任 (Sensei no sekinin) – “مسئولیت معلم”
• 教えられないのは自分の未熟さ (Oshierarenai no wa jibun no mijukusa) – “اگر نمیتوانم آموزش دهم، ناشی از ناپختگی خودم است”
در بیانهای ادبی یا فیلمها، گاهی معلم با گفتن عباراتی شبیه به «これも私の責任だ» (این هم تقصیر من است) یا حتی با زدن سر به دیوار یا میز، شدت سرخوردگی خود را نشان میدهد!
سالها گذشت تا متوجه شدم که در میان معلمان گذشته ما، رضا عابد کسی بود که میکوشید تا با عربده، فریاد، یا ابزارهای کمک آموزشی در مغز دانشآموز فرو کند که اگر مفهوم ریاضیِ «تغییر Rate of Change» و «مشتق Derivative» را نفهمی، فیزیک را نفهمیده ای. مهندسی «کاربرد» فیزیک و ریاضی است پس مهندسی را هم نخواهی فهمید. (اینجا +)
روز معلم بر این معلمها مبارک باد.
▪️▪️▪️
📌راستی یک سوال: واقعا کدام کجسلیقگیای باعث شد تا در فارسی برای ترجمه Derivative از واژه «مشتق» استفاده شود؟!
https://www.tgoop.com/solseghalam/2140
Telegram
ارزیابی شتابزده
✍️معلم فیزیک: راننده تریلی هیجده چرخ
(به یاد رضا عابد، معلم فیزیک سال آخر دبیرستان)
محمدرضا اسلامی
تنها کسی بود که سر کلاس درس دبیرستان سیگار می کشید. و سیگار اولی تمام می شد سیگار دوم روشن بود. نعش سیگار چندمی کف کلاس ولو بود که داشت با فریاد، انرژی…
(به یاد رضا عابد، معلم فیزیک سال آخر دبیرستان)
محمدرضا اسلامی
تنها کسی بود که سر کلاس درس دبیرستان سیگار می کشید. و سیگار اولی تمام می شد سیگار دوم روشن بود. نعش سیگار چندمی کف کلاس ولو بود که داشت با فریاد، انرژی…
❤54👍35👎4👌2🙏1