SOLSEGHALAM Telegram 2490
✍️روز سعدی و تعبیر چندش‌ آور روح حساس و لطیف شاعری

محمدرضا اسلامی

🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصا امروز که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که: «ادبیات امری است مرتبط با روح‌های حساس و دلتنگی و... ». آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟

ادبیات فارسی دریایی است برای روح‌های سرکش و ذهن‌های ریاضی . ذهن‌هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی‌شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح‌های سرکش و وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «بله! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن‌ها نازل شده؟

* * * * *

گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت .
انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره‌های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و بعد در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می‌جهد را به روحی ملوس و دل‌نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت، حکایت همین آبشار، که فهمش و درکش «ذهنی می خواهد صخره نَورد» ، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!

حساسیت و لطافت روح، امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی.
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل و چربی‌گرفته را که نازک اندیشی، هنری نیست.

🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی چندش‌آور عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:

بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست

بِکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیده‌ست


این غزل گویی که شیپور رزم است. انگار که برای وسط میدان جنگ خونین سروده شده. چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟!

🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی‌بو و خاصیت بودن هم‌صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»

این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا و صدها بیت حافظ، عرصه خون است و جنون است و رهایی. عرصه شیدایی.

مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بی‌رنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی

و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»


* * * * * * * *
پی‌نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.

#روز_سعدی
#بازنشر

www.tgoop.com/solseghalam
👍50👌7👏65👎4🤔1



tgoop.com/solseghalam/2490
Create:
Last Update:

✍️روز سعدی و تعبیر چندش‌ آور روح حساس و لطیف شاعری

محمدرضا اسلامی

🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصا امروز که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که: «ادبیات امری است مرتبط با روح‌های حساس و دلتنگی و... ». آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟

ادبیات فارسی دریایی است برای روح‌های سرکش و ذهن‌های ریاضی . ذهن‌هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی‌شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح‌های سرکش و وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «بله! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن‌ها نازل شده؟

* * * * *

گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت .
انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره‌های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و بعد در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می‌جهد را به روحی ملوس و دل‌نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت، حکایت همین آبشار، که فهمش و درکش «ذهنی می خواهد صخره نَورد» ، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!

حساسیت و لطافت روح، امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی.
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل و چربی‌گرفته را که نازک اندیشی، هنری نیست.

🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی چندش‌آور عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:

بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست

بِکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیده‌ست


این غزل گویی که شیپور رزم است. انگار که برای وسط میدان جنگ خونین سروده شده. چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟!

🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی‌بو و خاصیت بودن هم‌صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»

این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا و صدها بیت حافظ، عرصه خون است و جنون است و رهایی. عرصه شیدایی.

مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بی‌رنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی

و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»


* * * * * * * *
پی‌نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.

#روز_سعدی
#بازنشر

www.tgoop.com/solseghalam

BY ارزیابی شتابزده


Share with your friend now:
tgoop.com/solseghalam/2490

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) 3How to create a Telegram channel? As five out of seven counts were serious, Hui sentenced Ng to six years and six months in jail. The Standard Channel Public channels are public to the internet, regardless of whether or not they are subscribed. A public channel is displayed in search results and has a short address (link).
from us


Telegram ارزیابی شتابزده
FROM American