✍️الهه حسین نژاد و یک سوال
پرونده تجارت فردا به این بحث می پردازد که در سایر کشورهای دنیا صلاحیت رانندگان تاکسیهای اینترنتی به چه شکل احراز میشود؟
برای پاسخ به این سوال توضیح داده شده که:
-▪️برای پیشگیری از اتفاقات تلخی نظیر قتل غمانگیز الههحسیننژاد «فرآیند کنترل سابقه کیفری افراد» بسیار مهم است و ما باید ببینیم که در سایر کشورهای دنیا برای این «مسئله» چه راهحلهایی اتخاذ شده است؟
- ▪️در ژاپن ضوابط بسیار سختگیرانهای برای رانندگی تاکسیهای اینترنتی نظیر اوبر وجود دارد و فقط رانندگان حرفهای که دارای مجوز تاکسی باشند، اجازه فعالیت در پلتفرمها را دارند. به تازگی (از آوریل ۲۰۲۴)، یک سیستم آزمایشی بسیار محدود در مناطق معینی (مثلاً توکیو، کاناگاوا، آیچی، کیوتو) آغاز شده که به رانندگان عمومی اجازه داده میشود تحت نظارت شرکتهای تاکسی دولتی خدمترسانی کنند .
- ▪️در آمریکا برعکس است و طیف وسیعی از افراد میتوانند راننده تاکسی در پلتفرمهای اینترنتی باشند. ولی بررسی سوابق کیفری راننده (یا Background check) توسط پلیس انجام نمی شود(!) بلکه این امر توسط یک شرکت بخش خصوصی به نام
Checkr
و با استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری صورت میگیرد.
این شرکت در سال ۲۰۱۴ در سانفرانسیسکو تأسیس شد و یکی از وظایف آن پایش مداوم وضعیت کیفری رانندگان است.
🔵 این امر دو مزیت دارد.
✔️اول اینکه بدنه پلیس کشور درگیر فرآیند اداری صدور عدم سوء سابقه نشده (وظیفه پلیس حفظ امنیت است نه درگیر شدن در فرآیندهای بروکراتیک).
✔️دوم اینکه حضور بخش خصوصی در فرآیند بررسی سوابق کیفری افراد باعث افزایش سرعت و کارآمدی (در مقایسه با بخش دولتی) شده است.
عملا بیشتر گزارشها در کمتر از ۲۴ ساعت آماده میشوند.
(این امر برای افرادی نظیر یاسر جبرائیلی و مخالفین فعالیت بخش خصوصی قابل درک نیست که حتی در فرآیندی نظیر بررسی سوء پیشینه افراد نیز “بخش خصوصی” باعث افزایش کارآمدی در کشور میشود و نباید دائما سازوکار فعالیت بخش خصوصی کشور را منکوب کرد)
🔵 ورود بابک زنجانی به مسئله تاکسیهای اینترنتی اتفاق خوبی است که باید امیدوار بود منجر به ارتقاء کیفیت حمل و نقل شود؛ ولی نکته مهم این است که برای ارتقاء امنیت شهروندی، حتی همان ۴۵هزار راننده شرکت داتوان نیز باید مشابه فرآیند Checkr تحت «پایش مداوم» وضعیت کیفری و کیفیت رانندگی باشند.
🔴گستردگی حمل و نقل اینترنتی و نیاز وسیع به تاکسیهای اینترنتی به حدی است که تنها در صورت استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری با افزایش امنیت شهروندی مواجه خواهیم شد. بنابراین فراهم آوردن زیرساختهای این فناوریها (به موازات ناوگان حملونقل) برای کشورمان ضروری است.
پرونده تجارت فردا را از فایل پیدیاف زیر دانلود نمایید🔻
https://www.tgoop.com/solseghalam/2591
پرونده تجارت فردا به این بحث می پردازد که در سایر کشورهای دنیا صلاحیت رانندگان تاکسیهای اینترنتی به چه شکل احراز میشود؟
برای پاسخ به این سوال توضیح داده شده که:
-▪️برای پیشگیری از اتفاقات تلخی نظیر قتل غمانگیز الههحسیننژاد «فرآیند کنترل سابقه کیفری افراد» بسیار مهم است و ما باید ببینیم که در سایر کشورهای دنیا برای این «مسئله» چه راهحلهایی اتخاذ شده است؟
- ▪️در ژاپن ضوابط بسیار سختگیرانهای برای رانندگی تاکسیهای اینترنتی نظیر اوبر وجود دارد و فقط رانندگان حرفهای که دارای مجوز تاکسی باشند، اجازه فعالیت در پلتفرمها را دارند. به تازگی (از آوریل ۲۰۲۴)، یک سیستم آزمایشی بسیار محدود در مناطق معینی (مثلاً توکیو، کاناگاوا، آیچی، کیوتو) آغاز شده که به رانندگان عمومی اجازه داده میشود تحت نظارت شرکتهای تاکسی دولتی خدمترسانی کنند .
- ▪️در آمریکا برعکس است و طیف وسیعی از افراد میتوانند راننده تاکسی در پلتفرمهای اینترنتی باشند. ولی بررسی سوابق کیفری راننده (یا Background check) توسط پلیس انجام نمی شود(!) بلکه این امر توسط یک شرکت بخش خصوصی به نام
Checkr
و با استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری صورت میگیرد.
این شرکت در سال ۲۰۱۴ در سانفرانسیسکو تأسیس شد و یکی از وظایف آن پایش مداوم وضعیت کیفری رانندگان است.
🔵 این امر دو مزیت دارد.
✔️اول اینکه بدنه پلیس کشور درگیر فرآیند اداری صدور عدم سوء سابقه نشده (وظیفه پلیس حفظ امنیت است نه درگیر شدن در فرآیندهای بروکراتیک).
✔️دوم اینکه حضور بخش خصوصی در فرآیند بررسی سوابق کیفری افراد باعث افزایش سرعت و کارآمدی (در مقایسه با بخش دولتی) شده است.
عملا بیشتر گزارشها در کمتر از ۲۴ ساعت آماده میشوند.
(این امر برای افرادی نظیر یاسر جبرائیلی و مخالفین فعالیت بخش خصوصی قابل درک نیست که حتی در فرآیندی نظیر بررسی سوء پیشینه افراد نیز “بخش خصوصی” باعث افزایش کارآمدی در کشور میشود و نباید دائما سازوکار فعالیت بخش خصوصی کشور را منکوب کرد)
🔵 ورود بابک زنجانی به مسئله تاکسیهای اینترنتی اتفاق خوبی است که باید امیدوار بود منجر به ارتقاء کیفیت حمل و نقل شود؛ ولی نکته مهم این است که برای ارتقاء امنیت شهروندی، حتی همان ۴۵هزار راننده شرکت داتوان نیز باید مشابه فرآیند Checkr تحت «پایش مداوم» وضعیت کیفری و کیفیت رانندگی باشند.
🔴گستردگی حمل و نقل اینترنتی و نیاز وسیع به تاکسیهای اینترنتی به حدی است که تنها در صورت استفاده از هوش مصنوعی و فناوری ابری با افزایش امنیت شهروندی مواجه خواهیم شد. بنابراین فراهم آوردن زیرساختهای این فناوریها (به موازات ناوگان حملونقل) برای کشورمان ضروری است.
پرونده تجارت فردا را از فایل پیدیاف زیر دانلود نمایید🔻
https://www.tgoop.com/solseghalam/2591
Telegram
ارزیابی شتابزده
صلاحیت پشت فرمان (پرونده تجارت فردا)🔻🔻
👍24❤15👎8🤔3👌1
✍️رویای چینی - تمدن چینی
🖊محمدرضا اسلامی
1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، تاکر کارلسن یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.
2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!
4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!
5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.
6️⃣ مدتی پیش همین عالیجناب شی دستان بنسلمان را نیز فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بنسلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگونبخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادیاش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای تولید «هزارمیلیون تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ اولئک رفيقا.
#چین
#بازنشر
https://www.tgoop.com/solseghalam/2033
🖊محمدرضا اسلامی
1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، تاکر کارلسن یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.
2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!
4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!
5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.
6️⃣ مدتی پیش همین عالیجناب شی دستان بنسلمان را نیز فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بنسلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگونبخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادیاش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای تولید «هزارمیلیون تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ اولئک رفيقا.
#چین
#بازنشر
https://www.tgoop.com/solseghalam/2033
Telegram
ارزیابی شتابزده
👎80👍68❤21👌5🤔3
✍️ طعم گس شرق آسیا
محمدرضا اسلامی
1️⃣ جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنجهایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتیهای تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق میگذرد نسبتا بیاطلاع است.
افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کرهای) و صعوبت یادگیری آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا میگذرد محدود به شنیدههایی جسته و گریخته (محدود) باشد.
عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازمخانگی کرهای نظیر سامسونگ و الجی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی که وارد بازار ایرانی شدهاست.
2️⃣ تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربیها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.
3️⃣ تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بینالمللی تبدیل شدهاست ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.
اما مسئله اصلی چین چیست؟
4️⃣مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.
مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه در تراز نیویورکتایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.
مشکل اصلی در چین (و بهشکلجامعتر در شرق آسیا) تعریف انسان است.
آن تعریفی که از مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمیکند.
طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.
5️⃣چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بینالمللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطرهای در اقیانوس.
نویسندهای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی ویوی. موارد انگشتشمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».
6️⃣ امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ میبیند.
نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادیبیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایهدار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.
لذا
چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «میتواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.
7️⃣در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوههایی از زیباییهای زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سالهای اخیر سینما و سریالهای کرهای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانههای شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان میدهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.
8️⃣ «توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیقتر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی میاندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر میپرورانند.
آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیقتر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکمباره یا زنباره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریهپرداز و فیلسوف جدیای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.
کنفوسیوس انسان را موجودی میدانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو ویمینگ، مو زونگسان و تانگ جونیی کوشیدهاند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداختهاند اما به مقام انسان خیر.
▪️▪️▪️
چین امروز، هرچه که هست، قابلیت، اهلیت و شأنیت سخنگفتن درباره کرامت انسانی را دارا نیست.
www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
1️⃣ جامعه ایرانی به دلیل سابقه تاریخی رنجهایی که از سمت غرب متحمل شده، نسبت به زشتیهای تاریخی تمدن غرب آگاهی نسبی دارد، ولی از آنچه که در شرق میگذرد نسبتا بیاطلاع است.
افزون بر این امر، زبان دشوار کشورهای شرقی (زبان چینی، ژاپنی یا کرهای) و صعوبت یادگیری آنها باعث شده تا به شکل تاریخی اطلاع جامعه ایرانی از آنچه که در شرق آسیا میگذرد محدود به شنیدههایی جسته و گریخته (محدود) باشد.
عملا تعامل بخش قابل توجهی از جامعه ایران با تمدن شرق تنها از دریچه «کالا» بوده است. مثلا خودروهای ژاپنی نظیر تویوتا و هوندا، تلویزیون و لوازمخانگی کرهای نظیر سامسونگ و الجی یا در این سالیان اخیر خودروها و محصولات چینی که وارد بازار ایرانی شدهاست.
2️⃣ تعامل فرهنگی جدی میان ایران با شرق آسیا بسیار محدود و اندک بوده (در مقایسه با ۴۰۰ سال رفت و آمد غربیها از زمان صفویه تا قاجار و پهلوی) و این امر «امروز» مانع از درک مفاهیم پایه، در چین اقتصادزده شده است.
3️⃣ تمدن چینی امروز به یک بازیگر اصلی در عرصه اقتصاد بینالمللی تبدیل شدهاست ولی نگاه ایرانی به چین (و اساسا شرق آسیا) همچنان بسته و محدود است.
اما مسئله اصلی چین چیست؟
4️⃣مشکل اصلی در چین این «نیست» که از میان صدها میلیون چینی، یک تحلیلگر بین المللی نظیر تاکر کارلسون برنخاسته.
مشکل اصلی چین این «نیست» که یک روزنامه در تراز نیویورکتایمز یا رسانه تراز ABC و CNN ندارد. مشکل اصلی چین حتی «نبود آزادی بیان» نیز نیست.
مشکل اصلی در چین (و بهشکلجامعتر در شرق آسیا) تعریف انسان است.
آن تعریفی که از مفهوم انسان در شرق آسیا ارائه شده به حدی نازل است که اساسا مفهومی مثل «آزادی بیان» یا دموکراسی با این تعریف سنخیت پیدا نمیکند.
طعم گس چین آن طعم گس غذاهایش نیست بلکه طعم گس تمدن چینی ناشی از عدم کرامت انسانی و نپرداختن به وجوه دیگر انسان (به غیر از اقتصاد!) است.
5️⃣چین در مواردی محدود، توانسته استعدادهایی را به عرصه بینالمللی عرضه کند. اما این موارد استثناء هستند و در برابر عظمت جمعیتی و اقتصادی چین، همچون قطرهای در اقیانوس.
نویسندهای مانند مو یان (نوبل ادبیات ۲۰۱۲)، کارگردانی چون ژانگ ییمو (آفریننده قهرمان و خانه خنجرهای پران)، و هنرمند معترضی چون آی ویوی. موارد انگشتشمار از میان یک میلیارد و ۴۰۰میلیون «انسان».
6️⃣ امروز تمدن چینی دنیا را یک تجارتخانه بزرگ میبیند.
نبود روزنامه، نبود رسانه، نبود عنصر هنر، آزادیبیان و… همه اینها «تالی» تعریف انسان است. انسانی که مقام او، مقام کرامت (Dignity) نیست. این انسان یا باید کارگر باشد یا سرمایهدار. اساسا «انسان» در تجارتخانه یا باید بار/کالا جابجا کند (مقام حمالی داشته باشد) یا اینکه باید پارتنر و صاحبِ بخشی از تجارتخانه باشد. یکی از این ۲ شأن برای «انسان» تعریف شده.
لذا
چه حقی دارد که یک چینی گمان کند «میتواند» روزی همچون فرید زکریا، یا کریستین امانپور، یا تاکر کارلسون روی یک صندلی در مقابل رهبران دنیا بنشیند و با «بزرگان» مجادله کند.
7️⃣در ژاپن لااقل پس از رونق اقتصادی در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، جلوههایی از زیباییهای زیست انسان در موسیقی، هنر، معماری و حتی رسانه رخ داد. در کره جنوبی پس از رونق اقتصادی این سالهای اخیر سینما و سریالهای کرهای که مبتنی بر «عنصر خیال» موسیقی و هنر بودند راه به خانههای شهروندان سایر کشورها گشودند. ولی از تمدن چینی بجز کالا چیزی برون نیامد.
و اینها نشان میدهد که توسعه در چین در مقایسه با ژاپن و کره چقدر وضع اسفناکی داراست.
8️⃣ «توسعه متوازن و پایدار» رؤیای انسان است. دقیقتر بگوییم: رؤیای فیلسوفان است (و نه سیاستمداران). متاسفانه سیاستمدار اول به نفع شخصی/حزبی میاندیشد و سپس به توسعه/نفع جمعی. فیلسوفان هستند که رؤیای شکوفایی انسان را در سر میپرورانند.
آنچه که در چین رخ داده یک توسعه متوازن نیست. توسعه چینی یک توسعه «اقتصادزده» یا دقیقتر بگوییم «اقتصادباره» است. اقتصادباره چیزی شبیه شکمباره یا زنباره (اوج تخفیف کلامی). دلیل این اقتصادبارگی، سطح نازل فیلسوفان چینی است. چین مدرن در حوزه نظر هیچ نظریهپرداز و فیلسوف جدیای نداشته که همچون هایِک یا وون میسز یا حتی هابرماس به مفهوم «کرامت انسانی» بپردازند.
کنفوسیوس انسان را موجودی میدانست که باید در چارچوب نظم اجتماعی و اخلاقی رشد کند. پس از انقلاب ۱۹۴۹ حزب کمونیست تعریف جدیدی عرضه کرد: انسان= کارگر/ابزار تولید
امروز جریان «نئوکنفوسیوسی» با اندیشمندانی چون تو ویمینگ، مو زونگسان و تانگ جونیی کوشیدهاند معنویتی بومی برای جهان مدرن تعریف کنند! کسانی که به معنویت پرداختهاند اما به مقام انسان خیر.
▪️▪️▪️
چین امروز، هرچه که هست، قابلیت، اهلیت و شأنیت سخنگفتن درباره کرامت انسانی را دارا نیست.
www.tgoop.com/solseghalam
👍81👎49❤18🤔7👌4
✍️ یک وعده شام با سیلیکنولی ۱۵۳۰ میلیارد دلار!
(صندلی غایب مربوط به هوش هیجانی)
محمدرضا اسلامی
روز پنجشنبه ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید میزبان یکی از بیسابقهترین گردهماییهای دنیای فناوری بود. در اتاق ضیافت رسمی کاخ سفید، رهبران غولهای تکنولوژی آمریکا – از گوگل، مایکروسافت و اپل گرفته تا متا، اوراکل، IBM و OpenAI – دور میز دونالد ترامپ نشستند تا درباره آیندهی هوش مصنوعی و رهبری آمریکا در این میدان رقابتی گفتگو کنند.
ترامپ در این ضیافت پرزرقوبرق، از هر مدیرعامل تنها یک سؤال کلیدی پرسید:
«چقدر در کشور ما سرمایهگذاری خواهید کرد؟»
🔹 پاسخها حیرتانگیز بود:
• متا و اپل هر کدام رقمهایی در حدود ۶۰۰ میلیارد دلار را وعده دادند.
• سِندار پیچای از گوگل اعلام کرد ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی کرده است.
• ساتیا نادلا از مایکروسافت رقم سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار را مطرح کرد. (درباره شرکتهای مذکور در اینجا + )
این تعهدات نجومی در راستای برنامه ملی اقدام هوش مصنوعی آمریکا است؛ برنامهای که هدف آن تقویت نوآوری، آموزش و زیرساخت برای پیشتازی جهانی ایالات متحده است.
🔴 صندلی شخص غائب
در میان تمام این مدیران و سرمایهگذاران پرنفوذ، یک صندلی خالی بیش از همه توجه رسانهها را جلب کرد:
ایلان ماسک، میلیاردر جنجالی و مدیرعامل تسلا و X، در این ضیافت حضور نداشت.
اهمیت هوش هیجانی (یا به تعبیر دکتر سریع القلم: هوش حسی) را میتوان در فراز و فرود چندماه اخیر ایلان ماسک دید.
او با چند توئیت هیجانی و چند مصاحبه شتابزده اینگونه از گردونه حذف شد. ماسک پس از انتخابات ریاستجمهوری مدتی را به سرعت تاخت، اوج گرفت و بعد به سرعت غبارش فرونشست!
افسردگی از روند توئیتهای اخیرش میبارد. (به شدت پشیمان است از آنچه که کرد و به این پشیمانی هم در توئیتر اذعان+ کرد)
با وجود این اتفاقات اخیر، امروز در کشور ما بابک زنجانی گمان میکند با رفتارهای هیجانی میتواند در جامعه پیچیده ایرانی کار کند. او نمیداند که موفقیت در «صنعت یا اقتصاد» مانع از سقوط در فضای اجتماعی نیست.
یک مصاحبه شتابزده، یک توئیت اشتباه، یک حرف نسنجیده بهایش در دنیای امروز بسیار سنگین است. و این عرصه، مختص هوش حسی (هوش هیجانی) است.
عملا وجود هوش ریاضی، هنری یا هوش اقتصادی دلیل نمیشود (برگ گارانتی نمیشود) که یک نفر از هوش هیجانی مناسب نیز برخوردار باشد.
🔹غیبت ایلان ماسک در این شام باعث شد که برخی رسانههای آمریکایی یادآوری کنند که ماسک بارها نسبت به نحوهی مدیریت و مقرراتزدایی در حوزهی AI مواضع متفاوتی داشته است.
یعنی عملا “آن” رفتار هیجانی و زننده از ایلان ماسک باعث شد تا “این” حرف درستش هم شنیده نشود!
بهترین فرد برای پیگیری این بحث در این جمع او بود که متاسفانه پیشتر کارت خودش را سوزانده بود.
🔵 همگرایی دولت و سیلیکونولی
هرچند صندلی خالی ماسک سایهای خاص بر جلسه انداخت، اما باقی مدیران با شور و حرارت از سیاستهای ترامپ در تسهیل مقررات و تقویت سرمایهگذاری حمایت کردند. سام آلتمن از OpenAI این دوره را «تغییری تازه» نامید(!) و لیزا سو (مدیرعامل AMD) پیشرفت سریع چند ماه گذشته را ستود.
مجیزگویی برخی از این مدیران باعث انتقاد نیویورک تایمز (دشمن قدیمی ترامپ) شد.
▪️▪️▪️
درباره بحث هوش هیجانی و کارهایی که مدیران عامل شرکتهای فناوری در سیلیکنولی انجام میدهند (مثلا مشاورین زبده ای که استخدام میکنند، یا دورههایی که برای کارکنانشان برگزار میکنند)، در آینده بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2597
(صندلی غایب مربوط به هوش هیجانی)
محمدرضا اسلامی
روز پنجشنبه ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید میزبان یکی از بیسابقهترین گردهماییهای دنیای فناوری بود. در اتاق ضیافت رسمی کاخ سفید، رهبران غولهای تکنولوژی آمریکا – از گوگل، مایکروسافت و اپل گرفته تا متا، اوراکل، IBM و OpenAI – دور میز دونالد ترامپ نشستند تا درباره آیندهی هوش مصنوعی و رهبری آمریکا در این میدان رقابتی گفتگو کنند.
ترامپ در این ضیافت پرزرقوبرق، از هر مدیرعامل تنها یک سؤال کلیدی پرسید:
«چقدر در کشور ما سرمایهگذاری خواهید کرد؟»
🔹 پاسخها حیرتانگیز بود:
• متا و اپل هر کدام رقمهایی در حدود ۶۰۰ میلیارد دلار را وعده دادند.
• سِندار پیچای از گوگل اعلام کرد ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی کرده است.
• ساتیا نادلا از مایکروسافت رقم سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار را مطرح کرد. (درباره شرکتهای مذکور در اینجا + )
این تعهدات نجومی در راستای برنامه ملی اقدام هوش مصنوعی آمریکا است؛ برنامهای که هدف آن تقویت نوآوری، آموزش و زیرساخت برای پیشتازی جهانی ایالات متحده است.
🔴 صندلی شخص غائب
در میان تمام این مدیران و سرمایهگذاران پرنفوذ، یک صندلی خالی بیش از همه توجه رسانهها را جلب کرد:
ایلان ماسک، میلیاردر جنجالی و مدیرعامل تسلا و X، در این ضیافت حضور نداشت.
اهمیت هوش هیجانی (یا به تعبیر دکتر سریع القلم: هوش حسی) را میتوان در فراز و فرود چندماه اخیر ایلان ماسک دید.
او با چند توئیت هیجانی و چند مصاحبه شتابزده اینگونه از گردونه حذف شد. ماسک پس از انتخابات ریاستجمهوری مدتی را به سرعت تاخت، اوج گرفت و بعد به سرعت غبارش فرونشست!
افسردگی از روند توئیتهای اخیرش میبارد. (به شدت پشیمان است از آنچه که کرد و به این پشیمانی هم در توئیتر اذعان+ کرد)
با وجود این اتفاقات اخیر، امروز در کشور ما بابک زنجانی گمان میکند با رفتارهای هیجانی میتواند در جامعه پیچیده ایرانی کار کند. او نمیداند که موفقیت در «صنعت یا اقتصاد» مانع از سقوط در فضای اجتماعی نیست.
یک مصاحبه شتابزده، یک توئیت اشتباه، یک حرف نسنجیده بهایش در دنیای امروز بسیار سنگین است. و این عرصه، مختص هوش حسی (هوش هیجانی) است.
عملا وجود هوش ریاضی، هنری یا هوش اقتصادی دلیل نمیشود (برگ گارانتی نمیشود) که یک نفر از هوش هیجانی مناسب نیز برخوردار باشد.
🔹غیبت ایلان ماسک در این شام باعث شد که برخی رسانههای آمریکایی یادآوری کنند که ماسک بارها نسبت به نحوهی مدیریت و مقرراتزدایی در حوزهی AI مواضع متفاوتی داشته است.
یعنی عملا “آن” رفتار هیجانی و زننده از ایلان ماسک باعث شد تا “این” حرف درستش هم شنیده نشود!
بهترین فرد برای پیگیری این بحث در این جمع او بود که متاسفانه پیشتر کارت خودش را سوزانده بود.
🔵 همگرایی دولت و سیلیکونولی
هرچند صندلی خالی ماسک سایهای خاص بر جلسه انداخت، اما باقی مدیران با شور و حرارت از سیاستهای ترامپ در تسهیل مقررات و تقویت سرمایهگذاری حمایت کردند. سام آلتمن از OpenAI این دوره را «تغییری تازه» نامید(!) و لیزا سو (مدیرعامل AMD) پیشرفت سریع چند ماه گذشته را ستود.
مجیزگویی برخی از این مدیران باعث انتقاد نیویورک تایمز (دشمن قدیمی ترامپ) شد.
▪️▪️▪️
درباره بحث هوش هیجانی و کارهایی که مدیران عامل شرکتهای فناوری در سیلیکنولی انجام میدهند (مثلا مشاورین زبده ای که استخدام میکنند، یا دورههایی که برای کارکنانشان برگزار میکنند)، در آینده بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
https://www.tgoop.com/solseghalam/2597
Telegram
ارزیابی شتابزده
👍54❤23👎10🤔2👌2
سیلیکونولی و هوش هیجانی: مدیریت احساس در قلب فناوری
(قسمت دوم از «یک وعده شام با…»)
محمدرضا اسلامی
در یادداشت پیشین از صندلی خالی ایلان ماسک در ضیافت اخیر کاخ سفید صحبت شد و اینکه چگونه رفتارهای هیجانی میتوانند حتی پرقدرتترین مدیرعاملها را به حاشیه برانند. یکسال پیش و در اوج قدرت و حتی محبوبیت نسبی ایلانماسک، هیچ کس شرایط امروز او را تصور نمیکرد! این میزان ایزوله شدن، محصول عملکرد شتابزده خود او بود. در ادامه بحث قبلی، این بار نوبت آن است که به روی دیگر سکه نگاه کنیم: چگونه غولهای فناوری هوش هیجانی (EQ) را در سازمانهایشان مدیریت میکنند؟
🔹سرمایهی خاموش سیلیکونولی
ضریب یا شاخص هوش هیجانی (Emotional Quotient) سالهاست در مدیریت مدرن جایگاهی کلیدی پیدا کرده است. توانایی تشخیص، کنترل و هدایت احساسات نه فقط برای زندگی فردی بلکه برای رهبری تیمهای عظیم فناوری نیز حیاتی است. در فضایی مثل سیلیکونولی که رقابت، فشار سرمایهگذاران، و سرعت نوآوری سرسامآور است، یک خطای احساسی میتواند به اندازه یک خطای مهندسی فاجعهبار باشد. پیش از آنکه وارد بحث سیلیکنولی بشویم اجازه بدهید که دو تجربه اخیر از تهران را با شما در میان بگذارم.
در سفر اخیر به تهران شاهد دو اتفاق خوب بودم. نخست اینکه متوجه شدم یک دوره آموزشی EQ در تهران قرار است برگزار شود. ابتدا مردد بودم که اساسا آیا «تعداد ثبتنام کنندگان» دوره به حد نصاب خواهد رسید؟! تدریس این دوره به عهده آقای دکتر سریعالقلم بود. وقتی که دیدم چه استقبالی از این دوره شد غرق شور و امید شدم. جالب اینکه عمده شرکتکنندگان از جوانان حوزه استارتآپی بودند و بخش زیادی از آنها از بانوان حوزه تِک بودند. (برشهایی از این دوره توسط اکوایران در فضای اینستاگرام منتشر شد).
اتفاق خوب بعدی زمانی بود که در یک مهمانی با یکی از جوانان حوزه استارتآپی گفتگو میکردم. در خلال صحبتها پرسیدم: کنار کار جاری چه فعالیتهای «غیر کاری» انجام میدهی؟ پاسخ داد مدتی است که روانشناسی میخوانم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: در جلسات کاری متوجه شدم که ما در ارتباط با همدیگر مشکل داریم و گاه در بیان مفاهیم ساده به یکدیگر عاجزیم. لذا مطالعاتی در حوزه روانشناسی را شروع کردهام. اینها نشان میداد چقدر نسل جوان استارتآپی ایرانی درک روشنی از ضرورت بحثهای EQ دارد.
🔵 نمونههایی از برنامههای EQ در شرکتهای فناوری
۱. گوگل – برنامهی «Search Inside Yourself»
گوگل متوجه شد که کارکنانش با وجود توانایی فنی بالا، در همکاری تیمی و مدیریت استرس ضعف دارند. به همین دلیل برنامهای بر پایهی مدیتیشن و خودآگاهی طراحی شد که بعدها به یک کتاب پرفروش و یک مؤسسه مستقل تبدیل شد. این برنامه به کاهش فرسودگی شغلی و افزایش همدلی در تیمها کمک کرده است. (+)
۲. اپل – جلسات ذهنآگاهی و مشاوره فردی
اپل جلسات Wellness & Mindfulness برگزار میکند که شامل تمرینهای مراقبه و مشاوره روانشناسی است. هدف این است که کارکنان در محیطهای پرفشار – مثل تیمهای طراحی آیفون – آرامش ذهنی خود را حفظ کنند. (+)
۳. متا (فیسبوک سابق) – کارگاههای «Emotional Resilience»
در متا، کارگاههایی طراحی شده که شرایط بحرانی رسانهای یا اعتراضهای عمومی را شبیهسازی میکنند تا کارکنان یاد بگیرند بدون واکنش تند یا تصمیم شتابزده بحرانها را مدیریت کنند.
۴. مایکروسافت – فرهنگ همدلی (Empathy)
ساتیا نادلا فرهنگ شرکت را به سمت همکاری و همدلی برد. جلسات بازخوردی و آموزش شنیدن فعال (active listening) امروز بخشی از فرهنگ سازمانی مایکروسافت است.
۵. سیلز فورس – آموزش «Leading with Emotional Intelligence»
در Salesforce برای مدیران دورههای آموزشی پنجمرحلهای برگزار میشود: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و تصمیمگیری در شرایط فشار. (+)
۶. ایر بیانبی – فرهنگ «Belonging»
ایر بیانبی (Airbnb) کارکنان آموزش میدهد که چگونه در تیمهای چندملیتی فضایی برای بیان احساسات و تفاوتها ایجاد کنند. این رویکرد به آنها کمک کرد بحران کرونا را با انسجام بیشتری پشت سر بگذرانند. (+)
🔵 روانشناسان و متخصصان شاخص EQ
• دانیل گلمن (Daniel Goleman): نویسنده کتاب Emotional Intelligence، پدر مفهوم EQ در مدیریت.
• مارک برکت (Marc Brackett): مدیر مرکز هوشهیجانی ییل، طراح ابزارهای سنجش EQ برای شرکتها.
• سوزان دیوید (Susan David): نویسنده کتاب Emotional Agility و استاد هاروارد.
• پل اکمن (Paul Ekman): پژوهشگر میمیک صورت و احساسات، مشهور در تحلیل رفتار غیرکلامی.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
مدیران فناوری دریافتهاند که در قرن ۲۱ صرفاً داشتن هوش ریاضی یا فنی کافی نیست.
نوآوری «پایدار» و رهبری مؤثر نیازمند مدیریت احساسات است؛ مطالعه جدی و عمیق در این زمینه امروز یک ضرورت است.
www.tgoop.com/solseghalam
(قسمت دوم از «یک وعده شام با…»)
محمدرضا اسلامی
در یادداشت پیشین از صندلی خالی ایلان ماسک در ضیافت اخیر کاخ سفید صحبت شد و اینکه چگونه رفتارهای هیجانی میتوانند حتی پرقدرتترین مدیرعاملها را به حاشیه برانند. یکسال پیش و در اوج قدرت و حتی محبوبیت نسبی ایلانماسک، هیچ کس شرایط امروز او را تصور نمیکرد! این میزان ایزوله شدن، محصول عملکرد شتابزده خود او بود. در ادامه بحث قبلی، این بار نوبت آن است که به روی دیگر سکه نگاه کنیم: چگونه غولهای فناوری هوش هیجانی (EQ) را در سازمانهایشان مدیریت میکنند؟
🔹سرمایهی خاموش سیلیکونولی
ضریب یا شاخص هوش هیجانی (Emotional Quotient) سالهاست در مدیریت مدرن جایگاهی کلیدی پیدا کرده است. توانایی تشخیص، کنترل و هدایت احساسات نه فقط برای زندگی فردی بلکه برای رهبری تیمهای عظیم فناوری نیز حیاتی است. در فضایی مثل سیلیکونولی که رقابت، فشار سرمایهگذاران، و سرعت نوآوری سرسامآور است، یک خطای احساسی میتواند به اندازه یک خطای مهندسی فاجعهبار باشد. پیش از آنکه وارد بحث سیلیکنولی بشویم اجازه بدهید که دو تجربه اخیر از تهران را با شما در میان بگذارم.
در سفر اخیر به تهران شاهد دو اتفاق خوب بودم. نخست اینکه متوجه شدم یک دوره آموزشی EQ در تهران قرار است برگزار شود. ابتدا مردد بودم که اساسا آیا «تعداد ثبتنام کنندگان» دوره به حد نصاب خواهد رسید؟! تدریس این دوره به عهده آقای دکتر سریعالقلم بود. وقتی که دیدم چه استقبالی از این دوره شد غرق شور و امید شدم. جالب اینکه عمده شرکتکنندگان از جوانان حوزه استارتآپی بودند و بخش زیادی از آنها از بانوان حوزه تِک بودند. (برشهایی از این دوره توسط اکوایران در فضای اینستاگرام منتشر شد).
اتفاق خوب بعدی زمانی بود که در یک مهمانی با یکی از جوانان حوزه استارتآپی گفتگو میکردم. در خلال صحبتها پرسیدم: کنار کار جاری چه فعالیتهای «غیر کاری» انجام میدهی؟ پاسخ داد مدتی است که روانشناسی میخوانم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: در جلسات کاری متوجه شدم که ما در ارتباط با همدیگر مشکل داریم و گاه در بیان مفاهیم ساده به یکدیگر عاجزیم. لذا مطالعاتی در حوزه روانشناسی را شروع کردهام. اینها نشان میداد چقدر نسل جوان استارتآپی ایرانی درک روشنی از ضرورت بحثهای EQ دارد.
🔵 نمونههایی از برنامههای EQ در شرکتهای فناوری
۱. گوگل – برنامهی «Search Inside Yourself»
گوگل متوجه شد که کارکنانش با وجود توانایی فنی بالا، در همکاری تیمی و مدیریت استرس ضعف دارند. به همین دلیل برنامهای بر پایهی مدیتیشن و خودآگاهی طراحی شد که بعدها به یک کتاب پرفروش و یک مؤسسه مستقل تبدیل شد. این برنامه به کاهش فرسودگی شغلی و افزایش همدلی در تیمها کمک کرده است. (+)
۲. اپل – جلسات ذهنآگاهی و مشاوره فردی
اپل جلسات Wellness & Mindfulness برگزار میکند که شامل تمرینهای مراقبه و مشاوره روانشناسی است. هدف این است که کارکنان در محیطهای پرفشار – مثل تیمهای طراحی آیفون – آرامش ذهنی خود را حفظ کنند. (+)
۳. متا (فیسبوک سابق) – کارگاههای «Emotional Resilience»
در متا، کارگاههایی طراحی شده که شرایط بحرانی رسانهای یا اعتراضهای عمومی را شبیهسازی میکنند تا کارکنان یاد بگیرند بدون واکنش تند یا تصمیم شتابزده بحرانها را مدیریت کنند.
۴. مایکروسافت – فرهنگ همدلی (Empathy)
ساتیا نادلا فرهنگ شرکت را به سمت همکاری و همدلی برد. جلسات بازخوردی و آموزش شنیدن فعال (active listening) امروز بخشی از فرهنگ سازمانی مایکروسافت است.
۵. سیلز فورس – آموزش «Leading with Emotional Intelligence»
در Salesforce برای مدیران دورههای آموزشی پنجمرحلهای برگزار میشود: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و تصمیمگیری در شرایط فشار. (+)
۶. ایر بیانبی – فرهنگ «Belonging»
ایر بیانبی (Airbnb) کارکنان آموزش میدهد که چگونه در تیمهای چندملیتی فضایی برای بیان احساسات و تفاوتها ایجاد کنند. این رویکرد به آنها کمک کرد بحران کرونا را با انسجام بیشتری پشت سر بگذرانند. (+)
🔵 روانشناسان و متخصصان شاخص EQ
• دانیل گلمن (Daniel Goleman): نویسنده کتاب Emotional Intelligence، پدر مفهوم EQ در مدیریت.
• مارک برکت (Marc Brackett): مدیر مرکز هوشهیجانی ییل، طراح ابزارهای سنجش EQ برای شرکتها.
• سوزان دیوید (Susan David): نویسنده کتاب Emotional Agility و استاد هاروارد.
• پل اکمن (Paul Ekman): پژوهشگر میمیک صورت و احساسات، مشهور در تحلیل رفتار غیرکلامی.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
مدیران فناوری دریافتهاند که در قرن ۲۱ صرفاً داشتن هوش ریاضی یا فنی کافی نیست.
نوآوری «پایدار» و رهبری مؤثر نیازمند مدیریت احساسات است؛ مطالعه جدی و عمیق در این زمینه امروز یک ضرورت است.
www.tgoop.com/solseghalam
siyli.org
Our Story: The Search Inside Yourself Leadership Institute | About
About Us. Developed at Google, our programs bring mindfulness techniques, emotional intelligence and leadership skills to people around the world.
👌21❤17👍14🤔2😢1
✍️ روابط قطر با آمریکا از منظر اعداد و ارقام
محمدرضا اسلامی
🔵 قطر سالهاست بهعنوان یکی از مهمترین متحدان استراتژیک آمریکا در خلیج فارس شناخته میشود. این رابطه نه تنها بر پایهی انرژی و اقتصاد، بلکه بر اساس همکاریهای گسترده نظامی شکل گرفته است. وقتی «از منظر اعداد و ارقام» نگاهی به این رابطه داشته باشیم، حمله اسرائیل به خاک قطر مفهوم روشنتری (یا در واقع تاریکتری) پیدا میکند. سوال مشخص این است که آیا این حمله سرآغازِ ایلان ماسکی شدنِ رابطه دونالد ترامپ با نتانیاهو است؟ گفته میشود که ترامپ کینه را فراموش نمیکند؛ آیا آنچه رخ داد سرآغاز شکلگیری کینه جدی میان او و نخستوزیر فعلی اسرائیل است؟ اعداد را باهم مرور کنیم:
(برای داشتن یک رفرنس ذهنی در خواندن اعداد زیر، بدانیم که کل بودجه وزارت علوم ایران در سال جاری حدود ۱ میلیارد دلار است)
🔵 ۱- بعد نظامی: پایگاه العُدید
پایگاه هوایی العُدید در قطر بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه است. این پایگاه در سال ۱۹۹۶ با هزینهای بیش از ۱ میلیارد دلار ساخته شد و طی دو دهه گذشته قطر برای توسعه آن بیش از ۸ میلیارد دلار دیگر سرمایهگذاری کرده است.
امروز حدود ۸,۰۰۰ سرباز آمریکایی در این پایگاه مستقر هستند (در اوج جنگهای عراق و افغانستان این تعداد به ۱۰,۰۰۰ نفر میرسید). این پایگاه نه تنها نقش کلیدی در عملیاتهای آمریکا در منطقه دارد، بلکه میزبان فرماندهیهای کلیدی ایالات متحده است. فرمانده کنونی پایگاه، سرتیپ تراویس ال. ادواردز (Brig. Gen. Travis L. Edwards) + است.
در کنار این بُعد نظامی، تجهیزات مستقر در پایگاه نیز گستردهاند. تنها در بخش پزشکی، واحد لجستیک پزشکی مسئول مدیریت بیش از ۳ میلیون دلار تجهیزات + است.
اگر فرض کنیم حقوق ماهیانه یک سرباز در پایگاه قطر حدود ۶٫۰۰۰ دلار باشد (که قطعاً بیشتر است)، ارتش آمریکا به این ۸٬۰۰۰ نفر در ماه حدود ۴۸ میلیون دلار حقوق میدهد. یعنی در طول یک سال حدود «نیم میلیارد دلار» فقط برای حقوق سربازان این پایگاه هزینه میشود. این رقم تنها حقوق مستقیم نیروهاست و شامل هزینههای جانبی، تجهیزات پیشرفته و پشتیبانی نمیشود!
🔵۲- بعد انرژی: گاز طبیعی مایع (LNG)
قطر یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع (LNG) در جهان است. در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، صادرات قطر به آمریکا بین ۱۰.۲ تا ۱۰.۷ میلیارد فوت مکعب در روز بوده است. (لینک +) این موضوع، دوحه را به یکی از تأمینکنندگان مهم انرژی برای آمریکا تبدیل کرده است.
🔵۳- بعد اقتصادی و تجارت
روابط اقتصادی آمریکا و قطر نیز در سطح بالایی قرار دارد. طبق گزارش دفتر نماینده تجاری آمریکا (USTR)، در سال ۲۰۲۴ کل حجم تجارت کالا و خدمات بین دو کشور حدود ۱۱.۵ میلیارد دلار بود. (لینک +)
• حجم کالا: ۵.۶ میلیارد دلار (۳.۸ میلیارد صادرات آمریکا به قطر و ۱.۸ میلیارد واردات از قطر).
• حجم خدمات: ۵.۹ میلیارد دلار.
(لینک +)
🔵۴- بعد سرمایهگذاری (صندوق سرمایه گذاری قطر)
صندوق سرمایهگذاری قطر (QIA) در حال حاضر داراییهایی حدود ۵۲۶ میلیارد دلار دارد. (لینک +) اخیرا مدیرعامل QIA اعلام کرده بود که صندوق قصد دارد میزان سرمایهگذاری سالانه خود در آمریکا را «دستکم دو برابر» کند! (لینک +)
قطر در سال ۲۰۲۳، حدود ۳.۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری گرینفیلد (نوین) در بخشهایی مانند هتل، گردشگری، فناوری اطلاعات، تولید پیشرفته، خدمات مالی و نفت و گاز انجام داده است (لینک +)
نکته جالب درباره دانشگاههای آمریکاست. در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱، مؤسسات آموزش عالی آمریکا حدود ۴.۷ میلیارد دلار از قطر دریافت کردهاند—که بیشترین سهم میان منابع خارجی اهداکننده را به خود اختصاص داده است (لینک +) .
🔴هر آنچه که در زمان «آمریکای ترامپ» رخ میدهد بدیع و جدید است. این اعداد و ارقام، کمیت و کیفیت حمله اسرائیل به خاک قطر را روشنتر میکنند. برخی تحلیلگران میگویند اگر هر رئیسجمهوری «بهغیر از ترامپ» بر مسند قدرت بود این حمله رخ نمیداد. در دیگر سو، برخی معتقدند که طی چند هفته آتی تنش جدی در روابط ترامپ و نتانیاهو بروز خواهد کرد. اگر این فرض رخ بدهد نشانگر این خواهدبود که در واکنش به حمله به متحد آمریکا در خاورمیانه، ترامپ نسبت به نتانیاهو تغییر رویکردِ دامنهدار خواهد داشت. ترامپ هیچ وقت رفاقتهایش طولانی و پایدار نبوده است و احتمالا این حمله سرآغاز شروع «ترک» در رابطه او با قصاب باشد. ولی چنانچه این اتفاق نیفتد ۲ مسئله محل توجه جدی و بحثهای آیندگان خواهد بود:
۱- رابطه تجاری، نظامی و سیاسی با آمریکای پس از ترامپ هرگز امر قابل اعتمادی نخواهد بود.
۲- احتمالا در میان اسناد اپستین نسبت به ترامپ، سند خطرناکی در دست نتانیاهو است؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2600
محمدرضا اسلامی
🔵 قطر سالهاست بهعنوان یکی از مهمترین متحدان استراتژیک آمریکا در خلیج فارس شناخته میشود. این رابطه نه تنها بر پایهی انرژی و اقتصاد، بلکه بر اساس همکاریهای گسترده نظامی شکل گرفته است. وقتی «از منظر اعداد و ارقام» نگاهی به این رابطه داشته باشیم، حمله اسرائیل به خاک قطر مفهوم روشنتری (یا در واقع تاریکتری) پیدا میکند. سوال مشخص این است که آیا این حمله سرآغازِ ایلان ماسکی شدنِ رابطه دونالد ترامپ با نتانیاهو است؟ گفته میشود که ترامپ کینه را فراموش نمیکند؛ آیا آنچه رخ داد سرآغاز شکلگیری کینه جدی میان او و نخستوزیر فعلی اسرائیل است؟ اعداد را باهم مرور کنیم:
(برای داشتن یک رفرنس ذهنی در خواندن اعداد زیر، بدانیم که کل بودجه وزارت علوم ایران در سال جاری حدود ۱ میلیارد دلار است)
🔵 ۱- بعد نظامی: پایگاه العُدید
پایگاه هوایی العُدید در قطر بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه است. این پایگاه در سال ۱۹۹۶ با هزینهای بیش از ۱ میلیارد دلار ساخته شد و طی دو دهه گذشته قطر برای توسعه آن بیش از ۸ میلیارد دلار دیگر سرمایهگذاری کرده است.
امروز حدود ۸,۰۰۰ سرباز آمریکایی در این پایگاه مستقر هستند (در اوج جنگهای عراق و افغانستان این تعداد به ۱۰,۰۰۰ نفر میرسید). این پایگاه نه تنها نقش کلیدی در عملیاتهای آمریکا در منطقه دارد، بلکه میزبان فرماندهیهای کلیدی ایالات متحده است. فرمانده کنونی پایگاه، سرتیپ تراویس ال. ادواردز (Brig. Gen. Travis L. Edwards) + است.
در کنار این بُعد نظامی، تجهیزات مستقر در پایگاه نیز گستردهاند. تنها در بخش پزشکی، واحد لجستیک پزشکی مسئول مدیریت بیش از ۳ میلیون دلار تجهیزات + است.
اگر فرض کنیم حقوق ماهیانه یک سرباز در پایگاه قطر حدود ۶٫۰۰۰ دلار باشد (که قطعاً بیشتر است)، ارتش آمریکا به این ۸٬۰۰۰ نفر در ماه حدود ۴۸ میلیون دلار حقوق میدهد. یعنی در طول یک سال حدود «نیم میلیارد دلار» فقط برای حقوق سربازان این پایگاه هزینه میشود. این رقم تنها حقوق مستقیم نیروهاست و شامل هزینههای جانبی، تجهیزات پیشرفته و پشتیبانی نمیشود!
🔵۲- بعد انرژی: گاز طبیعی مایع (LNG)
قطر یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع (LNG) در جهان است. در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، صادرات قطر به آمریکا بین ۱۰.۲ تا ۱۰.۷ میلیارد فوت مکعب در روز بوده است. (لینک +) این موضوع، دوحه را به یکی از تأمینکنندگان مهم انرژی برای آمریکا تبدیل کرده است.
🔵۳- بعد اقتصادی و تجارت
روابط اقتصادی آمریکا و قطر نیز در سطح بالایی قرار دارد. طبق گزارش دفتر نماینده تجاری آمریکا (USTR)، در سال ۲۰۲۴ کل حجم تجارت کالا و خدمات بین دو کشور حدود ۱۱.۵ میلیارد دلار بود. (لینک +)
• حجم کالا: ۵.۶ میلیارد دلار (۳.۸ میلیارد صادرات آمریکا به قطر و ۱.۸ میلیارد واردات از قطر).
• حجم خدمات: ۵.۹ میلیارد دلار.
(لینک +)
🔵۴- بعد سرمایهگذاری (صندوق سرمایه گذاری قطر)
صندوق سرمایهگذاری قطر (QIA) در حال حاضر داراییهایی حدود ۵۲۶ میلیارد دلار دارد. (لینک +) اخیرا مدیرعامل QIA اعلام کرده بود که صندوق قصد دارد میزان سرمایهگذاری سالانه خود در آمریکا را «دستکم دو برابر» کند! (لینک +)
قطر در سال ۲۰۲۳، حدود ۳.۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری گرینفیلد (نوین) در بخشهایی مانند هتل، گردشگری، فناوری اطلاعات، تولید پیشرفته، خدمات مالی و نفت و گاز انجام داده است (لینک +)
نکته جالب درباره دانشگاههای آمریکاست. در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱، مؤسسات آموزش عالی آمریکا حدود ۴.۷ میلیارد دلار از قطر دریافت کردهاند—که بیشترین سهم میان منابع خارجی اهداکننده را به خود اختصاص داده است (لینک +) .
🔴هر آنچه که در زمان «آمریکای ترامپ» رخ میدهد بدیع و جدید است. این اعداد و ارقام، کمیت و کیفیت حمله اسرائیل به خاک قطر را روشنتر میکنند. برخی تحلیلگران میگویند اگر هر رئیسجمهوری «بهغیر از ترامپ» بر مسند قدرت بود این حمله رخ نمیداد. در دیگر سو، برخی معتقدند که طی چند هفته آتی تنش جدی در روابط ترامپ و نتانیاهو بروز خواهد کرد. اگر این فرض رخ بدهد نشانگر این خواهدبود که در واکنش به حمله به متحد آمریکا در خاورمیانه، ترامپ نسبت به نتانیاهو تغییر رویکردِ دامنهدار خواهد داشت. ترامپ هیچ وقت رفاقتهایش طولانی و پایدار نبوده است و احتمالا این حمله سرآغاز شروع «ترک» در رابطه او با قصاب باشد. ولی چنانچه این اتفاق نیفتد ۲ مسئله محل توجه جدی و بحثهای آیندگان خواهد بود:
۱- رابطه تجاری، نظامی و سیاسی با آمریکای پس از ترامپ هرگز امر قابل اعتمادی نخواهد بود.
۲- احتمالا در میان اسناد اپستین نسبت به ترامپ، سند خطرناکی در دست نتانیاهو است؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2600
Telegram
ارزیابی شتابزده
👍47❤20👎13🤔5👌2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مقصر این وضعیت «آنها» هستند…
✍️ و این دومین گلوله
(نکاتی درباره چارلی کرک: آیا زمان کنترل اسلحه فرارسیده؟)
🔵 قتل عجیب چارلی کرک هنوز کشور را در بهت و حیرت نگهداشته است. موضوع این قتل هنوز محل بحث رسانههاست. حسب اتفاق چند روز پیش درباره مسئله آزادی سلاح در آمریکا در اینجا + صحبت شد. چارلی کرک یکی از موافقان آزادی اسلحه در آمریکا بود. در واقع، یکی از افرادی که با کنترل اسلحه مخالفت میکرد با گلوله یکی از همین اسلحهها جان باخت.
فرد مظنون به قتل پس از ۳۳ ساعت دستگیر شده ولی جزئیات درباره این مرگ تراژیک هنوز منتشر نشده است. (تراژدی از این بابت که مرگ یک جوان فعالاجتماعی در دانشگاه، در میان انبوه دانشجویان جوان، در مقابل صدها دوربین و به نحوی بسیار تألمبار).
🔴 تا روشن شدن جزئیات ماجرا، این نکات را فعلا میتوان بیان کرد:
✔️۱- آمریکا کشوری است که بیش از ۳۹۰ میلیون اسلحه در دستان مردم است.
انواع مختلف سلاح.
آمریکا تنها کشوری است که شمار اسلحههای شخصی از تعداد جمعیتش بیشتر است.
«ولی» در جریان رقابتهای انتخاباتی ترامپ با هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ در تمام پنجاه ایالت کشور «حتی یک گلوله» در جایی شلیک نشد.
ترامپ پس از رقابتی نفسگیر به قدرت رسید و پس از آن طی ۴ سال بخش بزرگی از رسانههای جریان اصلی/مین استریم (مانند نیویورکتایمز و CNN) دائم به ترامپ تاختند و سیاستهایش را نقد کردند ولی با این وجود بازهم در هیچ کجای کشور «بخاطر امر سیاسی» گلولهای شلیک نشد.
نوبت رسید به انتخابات ۲۰۲۰ و رقابت ترامپ با جو بایدن.
اینبار اوباما با تمام قوا وارد میدان شد. یک رقابت بسیار فشرده شکل گرفت و هر دو طرف هر چه داشتند به میدان آوردند. صدهامیلیون دلار پول خرج شد. ترامپ باخت «ولی» باز هم در تمام آن مدت از لوله آن ۳۹۰ میلیون اسلحه حتی یک گلوله (بخاطر انتخابات و رقابت ترامپ با جو بایدن) شلیک نشد.
حتی در جریان شورش و حمله روز ششم ژانویه هواداران ترامپ به ساختمان کنگره (Capitol attack) نیز گلوله ای شلیک نشد.
✔️۲- دوره جو بایدن به پایان رسید و نوبت به رقابت کامالا هریس با ترامپ رسید. اینبار ولی ماجرا فرق کرد و ورق برگشت. «نخستین گلوله» در جریان رقابتهای انتخابات در روز ۱۳ جولای پارسال شلیک شد و به فاصله چند میلیمتر از کنار جمجمه ترامپ عبور کرد و خون بر صورتش چکید.
این به چه مفهوم است؟ آیا آمریکا دوقطبی شده است؟
آیا مفهوم «متحده United» درباره ایالات متحده، دیگر کار نمی کند؟
آیا کشور از مرزهای تابآوری عبور کرده است؟
آیا سیاسیون با دمیدن در تنور نفرت، مردمان را از هم مجزا کردهاند؟
اطلاعات دقیقی درباره جزئیات ضارب منتشر نشد.
✔️۳- این «دومین گلوله» بود. در کشوری که از هشت سال تنشهای سیاسی شدید «بدون خونریزی» عبور کرده، فوراره خون از گردن چارلی کرک در میان جمع دانشجویان، در مقابل صدها دوربین «لحظهای متفاوت» بود.
باز این سوال مطرح شد که:
آیا کشوری که تمدن آن را مهاجرین بنا نهاده اند، از مرزهای تابآوری عبور کرده؟
آیا این شروع پاکستانیشدنِ امر سیاسی در آمریکاست؟
آیا سطح تنشها بالاتر خواهد رفت؟ آیا خطر جنگ داخلی در آمریکا هست؟ آیا بزرگان قوم سطح تنشهای سیاسی را کاهش خواهند داد؟ یا اینکه باید قانون اسلحه را اصلاح کرد؟!
✔️۴- چهرههای سیاسی و سناتورها از هر دو جناح همچنان مشغول دشنام دادن به یکدیگر هستند؛ دموکراتها میگویند این وضعیت کشور محصول جمهوریخواهها هست و برعکس!
در این میان مصاحبه امروز ترامپ جالب بود. او به تندروهای هر دو گروه تاخت!
ببین که کار به کجا باید برسد که حتی ترامپ هم آرزوی اعتدال کند!
✔️۵- یک نفر نوشته بود: اگر چارلی کرک در این حادثه فقط زخمی شدهبود و به بیمارستان میرفت و پس از مدتی مرخص میشد، اگر از او میپرسیدند: آیا قانون آزادی مالکیت اسلحه باید اصلاح شود؟ بازهم میگفت خیر.
✔️۶- ماجرای عجیبی است. «انسان» به سعی و خطا «تمدنهایی» را بنا نهاده.
تمدنهایی که برپایه فلسفه، ریاضیات، فیزیک و مهندسی شکل گرفتهاند، ولی «امروز» فرزندان همان بنیانگذاران، در برخی مفاهیم پایه حکمرانی با هم در اختلاف نظرند. چارلی کرک به شجاعت در گفتگو با جوانان شهره بود. او در سخنرانیهایش دائما از «خدا-خانواده-کشور» سخن میگفت.
ولی او خود قربانی یکی از ارزشهایی شد که برای آن سخنرانی میکرد. و خانوادهاش را تنها گذاشت. جوان بلندقامتی که میخواست «کشور» جای بهتری برای «خانواده» باشد ولی امروز تاکر کارلسون در حال جمعآوری پول خیریه برای فرزندان یتیماش است.
بهراستی در این بحث مشخص (اسلحه)، کدامیک درست میگویند، دموکراتها یا جمهوریخواهها؟
▪️▪️▪️
پینوشت: ویدئو🔻خانم سناتور جمهوریخواه (Nancy Mace) دارد به خشم میگوید: مقصر این وضعیت کشور و این قتل، دموکراتها هستند.
محمدرضا اسلامی
https://www.tgoop.com/solseghalam/2602
(نکاتی درباره چارلی کرک: آیا زمان کنترل اسلحه فرارسیده؟)
🔵 قتل عجیب چارلی کرک هنوز کشور را در بهت و حیرت نگهداشته است. موضوع این قتل هنوز محل بحث رسانههاست. حسب اتفاق چند روز پیش درباره مسئله آزادی سلاح در آمریکا در اینجا + صحبت شد. چارلی کرک یکی از موافقان آزادی اسلحه در آمریکا بود. در واقع، یکی از افرادی که با کنترل اسلحه مخالفت میکرد با گلوله یکی از همین اسلحهها جان باخت.
فرد مظنون به قتل پس از ۳۳ ساعت دستگیر شده ولی جزئیات درباره این مرگ تراژیک هنوز منتشر نشده است. (تراژدی از این بابت که مرگ یک جوان فعالاجتماعی در دانشگاه، در میان انبوه دانشجویان جوان، در مقابل صدها دوربین و به نحوی بسیار تألمبار).
🔴 تا روشن شدن جزئیات ماجرا، این نکات را فعلا میتوان بیان کرد:
✔️۱- آمریکا کشوری است که بیش از ۳۹۰ میلیون اسلحه در دستان مردم است.
انواع مختلف سلاح.
آمریکا تنها کشوری است که شمار اسلحههای شخصی از تعداد جمعیتش بیشتر است.
«ولی» در جریان رقابتهای انتخاباتی ترامپ با هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ در تمام پنجاه ایالت کشور «حتی یک گلوله» در جایی شلیک نشد.
ترامپ پس از رقابتی نفسگیر به قدرت رسید و پس از آن طی ۴ سال بخش بزرگی از رسانههای جریان اصلی/مین استریم (مانند نیویورکتایمز و CNN) دائم به ترامپ تاختند و سیاستهایش را نقد کردند ولی با این وجود بازهم در هیچ کجای کشور «بخاطر امر سیاسی» گلولهای شلیک نشد.
نوبت رسید به انتخابات ۲۰۲۰ و رقابت ترامپ با جو بایدن.
اینبار اوباما با تمام قوا وارد میدان شد. یک رقابت بسیار فشرده شکل گرفت و هر دو طرف هر چه داشتند به میدان آوردند. صدهامیلیون دلار پول خرج شد. ترامپ باخت «ولی» باز هم در تمام آن مدت از لوله آن ۳۹۰ میلیون اسلحه حتی یک گلوله (بخاطر انتخابات و رقابت ترامپ با جو بایدن) شلیک نشد.
حتی در جریان شورش و حمله روز ششم ژانویه هواداران ترامپ به ساختمان کنگره (Capitol attack) نیز گلوله ای شلیک نشد.
✔️۲- دوره جو بایدن به پایان رسید و نوبت به رقابت کامالا هریس با ترامپ رسید. اینبار ولی ماجرا فرق کرد و ورق برگشت. «نخستین گلوله» در جریان رقابتهای انتخابات در روز ۱۳ جولای پارسال شلیک شد و به فاصله چند میلیمتر از کنار جمجمه ترامپ عبور کرد و خون بر صورتش چکید.
این به چه مفهوم است؟ آیا آمریکا دوقطبی شده است؟
آیا مفهوم «متحده United» درباره ایالات متحده، دیگر کار نمی کند؟
آیا کشور از مرزهای تابآوری عبور کرده است؟
آیا سیاسیون با دمیدن در تنور نفرت، مردمان را از هم مجزا کردهاند؟
اطلاعات دقیقی درباره جزئیات ضارب منتشر نشد.
✔️۳- این «دومین گلوله» بود. در کشوری که از هشت سال تنشهای سیاسی شدید «بدون خونریزی» عبور کرده، فوراره خون از گردن چارلی کرک در میان جمع دانشجویان، در مقابل صدها دوربین «لحظهای متفاوت» بود.
باز این سوال مطرح شد که:
آیا کشوری که تمدن آن را مهاجرین بنا نهاده اند، از مرزهای تابآوری عبور کرده؟
آیا این شروع پاکستانیشدنِ امر سیاسی در آمریکاست؟
آیا سطح تنشها بالاتر خواهد رفت؟ آیا خطر جنگ داخلی در آمریکا هست؟ آیا بزرگان قوم سطح تنشهای سیاسی را کاهش خواهند داد؟ یا اینکه باید قانون اسلحه را اصلاح کرد؟!
✔️۴- چهرههای سیاسی و سناتورها از هر دو جناح همچنان مشغول دشنام دادن به یکدیگر هستند؛ دموکراتها میگویند این وضعیت کشور محصول جمهوریخواهها هست و برعکس!
در این میان مصاحبه امروز ترامپ جالب بود. او به تندروهای هر دو گروه تاخت!
ببین که کار به کجا باید برسد که حتی ترامپ هم آرزوی اعتدال کند!
✔️۵- یک نفر نوشته بود: اگر چارلی کرک در این حادثه فقط زخمی شدهبود و به بیمارستان میرفت و پس از مدتی مرخص میشد، اگر از او میپرسیدند: آیا قانون آزادی مالکیت اسلحه باید اصلاح شود؟ بازهم میگفت خیر.
✔️۶- ماجرای عجیبی است. «انسان» به سعی و خطا «تمدنهایی» را بنا نهاده.
تمدنهایی که برپایه فلسفه، ریاضیات، فیزیک و مهندسی شکل گرفتهاند، ولی «امروز» فرزندان همان بنیانگذاران، در برخی مفاهیم پایه حکمرانی با هم در اختلاف نظرند. چارلی کرک به شجاعت در گفتگو با جوانان شهره بود. او در سخنرانیهایش دائما از «خدا-خانواده-کشور» سخن میگفت.
ولی او خود قربانی یکی از ارزشهایی شد که برای آن سخنرانی میکرد. و خانوادهاش را تنها گذاشت. جوان بلندقامتی که میخواست «کشور» جای بهتری برای «خانواده» باشد ولی امروز تاکر کارلسون در حال جمعآوری پول خیریه برای فرزندان یتیماش است.
بهراستی در این بحث مشخص (اسلحه)، کدامیک درست میگویند، دموکراتها یا جمهوریخواهها؟
▪️▪️▪️
پینوشت: ویدئو🔻خانم سناتور جمهوریخواه (Nancy Mace) دارد به خشم میگوید: مقصر این وضعیت کشور و این قتل، دموکراتها هستند.
محمدرضا اسلامی
https://www.tgoop.com/solseghalam/2602
Telegram
ارزیابی شتابزده
مقصر این وضعیت «آنها» هستند…
❤24👍10👎6👏1🙏1👌1
✍️ سندرومِ مهدی تدینی شدن
مهدی تدینی یک شخص نیست بلکه یک تیپولوژی است و این بحث متاسفانه بسیار جدی است و دامنهدار.
در میان طبقه روشنفکران ایرانی، چهرههای میانسالی مانند مهدی تدینی عموما دارای این مختصات مشترک هستند:
- بسیار درسخوانده هستند (در رشته خودشان)،
- بسیار به کتاب مأنوساند،
-دارای یک پروژه فکری هستند که آن را به مداومت دنبال میکنند،
- دارای ریزپرخاشگری هستند،
- در هیچ کار گروهی(جمعی) نمیتوانند وارد بشوند.
این افراد مانند بازیکن فوتبالِ بسیار مستعدی هستند که فقط میتوانند در یک «تیم یکنفره» بازی کنند. توان بازی در یک تیم ۱۱ نفره که خیر، حتی توان بازی در یک تیم پنج نفره را هم دارا نیستند.
به بیان دیگر، مشکل تیپولوژی مهدی تدینی مشابه همان مشکل «دانشآموز درسخوان مدرسه» است که از قضا مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی، یا فیزیک، شیمی یا کامپیوتر… را نیز برنده شده باشد. آن دانشآموز در مدرسه دیگر خدا را هم بنده نیست. هیچ معلم و همسالی را برنمیتابد.
حتی وقتی که تلاش میکند “معمولی” رفتار کند بازهم در دلش هیچ یک از اهالی مدرسه را قبول ندارد. ریشه آن ریزپرخاشگری از همین خودویژه پنداری آغاز شده ولی (طی زمان) از مسیرهای پیچیدهتری عبور کرده و به معضلی غیرقابل حل در «رفتارهای شخصیِ» آن دانشآموزِ درسخوان تبدیل میشود.
ریزپرخاشگری یک امر رفتاری است ولی مدال طلای المپیاد ریاضی یا کامپوتر و… یک امر کمّی است. اولی یک امر کیفی است (غیرقابل سنجه) و دومی یک امر قابل سنجش.
رتبه برتر کنکور شدن یک امر کمّی است. با عدد و رقم مشخص میشود. ولی ریزپرخاشگری یک امر رفتاری بسیار ظریف رفتاری است. فرد دارای ریزپرخاشگری دارای مشکل حاد روحی روانی «نیست» (نرمال است) ولی او برای هیچ یک از اطرافیانش «در یک کار تشکیلاتی» قابل تحمل نیست.
از جنس مهدی تدینی میتوان به فهرستی بلندبالا اشاره کرد. افرادی که در رشته خود، و در حوزه اندیشه، پرمطالعه و پرکارند، ولی در حوزه رفتار غیرقابل تحملاند. «کار کردن» با آنها به لحاظ ویژگیهای رفتاریشان دشوار است. اسامیای نظیر کورش علیانی، سهند ایرانمهر، کمیل سوهانی، حسین دهباشی…
🔵 اساسا علت اهمیت بحث مهدی تدینی در چیست؟ علت اهمیتِ پرداختن به «جنس» ریزپرخاشگری در تدینی و امثال تدینیها چیست؟
پاسخ این سوال به عقبه تاریخی روشنفکران ایرانی باز میگردد.
از زمان مشروطه تا به امروز ایرانیان در تلاش بودهاند که ساختار حکمرانی را اصلاح کنند. به بیان دیگر، از زمان مشروطه تا به امروز در سرزمین ایران کوشش بزرگی برای اصلاح رأس هرم شکلگرفته؛ ولی شوربختانه در عموم موارد، همان کسانی که در تلاش برای اصلاح رأس هرم بودهاند خود دارای خلقیات و ریزپرخاشگریهایی بوده اند که «همنشینی» و «همکاری» با آنها را برای اطرافیانشان غیرممکن، (یا بینهایت دشوار) مینموده است.
هرگز قابل تصور نیست که کورش علیانی مدیرعامل یک نشریه بشود و بتواند آن را گاردین کند. هرگز قابل تصور نیست که سهند ایرانمهر مدیرعامل سازمانی بزرگ باشد و بتواند با «هیات مدیره» آن سازمان «همکاری» کند.
چند سال به عقب برویم؟ هرگز جلالآلاحمد نتوانست در یک کنش گروهی، و در یک کار تیمی، مصدر ایجاد تغییرات گسترده در جامعه شود. دلیلش این بود که آلاحمد درگیر نوعی از ریزپرخاشگریهایی بود که «همکاری» و مؤانست با جلال را برای اطرافیانش دشوار میکرد. درباره سیگار کشیدنهای آلاحمد یا حتی علیشریعتی صحبت زیاد شده، ولی همیشه از منظر سلامتی به بحث سیگار آنها پرداختهشده؛ اما هرگز از این منظر بحث نشده که آن مدل سیگار کشیدنِ آنها جنسی از ریزپرخاشگری محسوب میشود و فردی که آنگونه سیگار میکشد “تحملش” برای اطرافیانش دشوار است. پس چرا آنطور سنگین سیگار میکشد؟ چون که باور دارد «دیگران» باید ریزپرخاشگریهایش را تحمل کنند. چرا دیگران باید تحملش کنند؟ چون او باور دارد که «ویژه» است.
عملا ریشه بسیاری از ریزپرخاشگریها به خودویژه پنداری بازمیگردد.
اما بازگردیم به بحث مهدی تدینی.
🔵 اخیرا فرد محجوبی همانند احمد زیدآبادی در نقدی بسیار ملایم و منطقی دیدگاه خودش را درباره مهدی تدینی شرح کردهبود (اینجا +). مهدی تدینی برآشفت که زیدآبادی مرا «نازی» (!؟) خطاب کرده است (اینجا +). سپس زیدآبادی با همان لحن ملایم نوشت: پیشنهاد میکنم که با هم مناظره کنیم. ولی تدینی پاسخ داد: من در زندگی زحمتهای بسیاری کشیده و کتابهای بسیار منتشر کردهام ومن چرا باید وارد مناظره ای بشوم که نفسش اتهامی نارواست؟
این همان بازیکن فوتبال تیم یک نفره است که در بالا شرح شد. یعنی این بازیکن حتی قابلیت مناظره و «گفتگو» با شخص محجوبی همانند زیدآبادی را هم ندارد.
آن جلسه مناظره در صورت شکلگیری میتوانست به کلاس درسی از رواداری و «گفتگو» برای نسل جوان امروز تبدیل شود.
ولی دریغ.
محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
مهدی تدینی یک شخص نیست بلکه یک تیپولوژی است و این بحث متاسفانه بسیار جدی است و دامنهدار.
در میان طبقه روشنفکران ایرانی، چهرههای میانسالی مانند مهدی تدینی عموما دارای این مختصات مشترک هستند:
- بسیار درسخوانده هستند (در رشته خودشان)،
- بسیار به کتاب مأنوساند،
-دارای یک پروژه فکری هستند که آن را به مداومت دنبال میکنند،
- دارای ریزپرخاشگری هستند،
- در هیچ کار گروهی(جمعی) نمیتوانند وارد بشوند.
این افراد مانند بازیکن فوتبالِ بسیار مستعدی هستند که فقط میتوانند در یک «تیم یکنفره» بازی کنند. توان بازی در یک تیم ۱۱ نفره که خیر، حتی توان بازی در یک تیم پنج نفره را هم دارا نیستند.
به بیان دیگر، مشکل تیپولوژی مهدی تدینی مشابه همان مشکل «دانشآموز درسخوان مدرسه» است که از قضا مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی، یا فیزیک، شیمی یا کامپیوتر… را نیز برنده شده باشد. آن دانشآموز در مدرسه دیگر خدا را هم بنده نیست. هیچ معلم و همسالی را برنمیتابد.
حتی وقتی که تلاش میکند “معمولی” رفتار کند بازهم در دلش هیچ یک از اهالی مدرسه را قبول ندارد. ریشه آن ریزپرخاشگری از همین خودویژه پنداری آغاز شده ولی (طی زمان) از مسیرهای پیچیدهتری عبور کرده و به معضلی غیرقابل حل در «رفتارهای شخصیِ» آن دانشآموزِ درسخوان تبدیل میشود.
ریزپرخاشگری یک امر رفتاری است ولی مدال طلای المپیاد ریاضی یا کامپوتر و… یک امر کمّی است. اولی یک امر کیفی است (غیرقابل سنجه) و دومی یک امر قابل سنجش.
رتبه برتر کنکور شدن یک امر کمّی است. با عدد و رقم مشخص میشود. ولی ریزپرخاشگری یک امر رفتاری بسیار ظریف رفتاری است. فرد دارای ریزپرخاشگری دارای مشکل حاد روحی روانی «نیست» (نرمال است) ولی او برای هیچ یک از اطرافیانش «در یک کار تشکیلاتی» قابل تحمل نیست.
از جنس مهدی تدینی میتوان به فهرستی بلندبالا اشاره کرد. افرادی که در رشته خود، و در حوزه اندیشه، پرمطالعه و پرکارند، ولی در حوزه رفتار غیرقابل تحملاند. «کار کردن» با آنها به لحاظ ویژگیهای رفتاریشان دشوار است. اسامیای نظیر کورش علیانی، سهند ایرانمهر، کمیل سوهانی، حسین دهباشی…
🔵 اساسا علت اهمیت بحث مهدی تدینی در چیست؟ علت اهمیتِ پرداختن به «جنس» ریزپرخاشگری در تدینی و امثال تدینیها چیست؟
پاسخ این سوال به عقبه تاریخی روشنفکران ایرانی باز میگردد.
از زمان مشروطه تا به امروز ایرانیان در تلاش بودهاند که ساختار حکمرانی را اصلاح کنند. به بیان دیگر، از زمان مشروطه تا به امروز در سرزمین ایران کوشش بزرگی برای اصلاح رأس هرم شکلگرفته؛ ولی شوربختانه در عموم موارد، همان کسانی که در تلاش برای اصلاح رأس هرم بودهاند خود دارای خلقیات و ریزپرخاشگریهایی بوده اند که «همنشینی» و «همکاری» با آنها را برای اطرافیانشان غیرممکن، (یا بینهایت دشوار) مینموده است.
هرگز قابل تصور نیست که کورش علیانی مدیرعامل یک نشریه بشود و بتواند آن را گاردین کند. هرگز قابل تصور نیست که سهند ایرانمهر مدیرعامل سازمانی بزرگ باشد و بتواند با «هیات مدیره» آن سازمان «همکاری» کند.
چند سال به عقب برویم؟ هرگز جلالآلاحمد نتوانست در یک کنش گروهی، و در یک کار تیمی، مصدر ایجاد تغییرات گسترده در جامعه شود. دلیلش این بود که آلاحمد درگیر نوعی از ریزپرخاشگریهایی بود که «همکاری» و مؤانست با جلال را برای اطرافیانش دشوار میکرد. درباره سیگار کشیدنهای آلاحمد یا حتی علیشریعتی صحبت زیاد شده، ولی همیشه از منظر سلامتی به بحث سیگار آنها پرداختهشده؛ اما هرگز از این منظر بحث نشده که آن مدل سیگار کشیدنِ آنها جنسی از ریزپرخاشگری محسوب میشود و فردی که آنگونه سیگار میکشد “تحملش” برای اطرافیانش دشوار است. پس چرا آنطور سنگین سیگار میکشد؟ چون که باور دارد «دیگران» باید ریزپرخاشگریهایش را تحمل کنند. چرا دیگران باید تحملش کنند؟ چون او باور دارد که «ویژه» است.
عملا ریشه بسیاری از ریزپرخاشگریها به خودویژه پنداری بازمیگردد.
اما بازگردیم به بحث مهدی تدینی.
🔵 اخیرا فرد محجوبی همانند احمد زیدآبادی در نقدی بسیار ملایم و منطقی دیدگاه خودش را درباره مهدی تدینی شرح کردهبود (اینجا +). مهدی تدینی برآشفت که زیدآبادی مرا «نازی» (!؟) خطاب کرده است (اینجا +). سپس زیدآبادی با همان لحن ملایم نوشت: پیشنهاد میکنم که با هم مناظره کنیم. ولی تدینی پاسخ داد: من در زندگی زحمتهای بسیاری کشیده و کتابهای بسیار منتشر کردهام ومن چرا باید وارد مناظره ای بشوم که نفسش اتهامی نارواست؟
این همان بازیکن فوتبال تیم یک نفره است که در بالا شرح شد. یعنی این بازیکن حتی قابلیت مناظره و «گفتگو» با شخص محجوبی همانند زیدآبادی را هم ندارد.
آن جلسه مناظره در صورت شکلگیری میتوانست به کلاس درسی از رواداری و «گفتگو» برای نسل جوان امروز تبدیل شود.
ولی دریغ.
محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
👍133👎98❤21👌7🤔4🙏1
ارزیابی شتابزده
✍️ پنسیلوانیا، دوئل اوباما با ایلان ماسک محمدرضا اسلامی اوباما راه افتاده و شهر به شهر در پنسیلوانیا سخنرانی می کند. این یکی از ایالتهای تعیین کننده است. کارشناسان می گویند سرنوشت این انتخابات ممکن است با چندهزار رأی (یا حتی کمتر) تعیین شود. دو طرف ماجرا…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عملا اتفاقی که برای چارلی کرک افتاد اثرش مشابه “اثر” همان گلولهای ست که به سمت ترامپ شلیک شد: جریان «MAGA» بسیار جدیتر و قویتر شد. آنهم در شرایطی که جریان مقابل (که با محوریت افرادی مثل اوباما/سندرز با مردم گفتگو میکرد) در موضع انفعال، ضعف و سکوت مطلق قرار گرفته است. عملا جو بایدن با عملکرد ضعیفاش چنان ضربهای زد که جبرانش شاید تا چندین سال زمان ببرد. این مراسم باشکوه الان در حال برگزاری است. مراسم در اوج فضای ملیگرایی، با سخنرانیهای آتشین و بسیار منظم و باشکوه.
دونالد ترامپ هم در جایگاه ویژه و از پشت شیشههای ضدگلوله(!) مشغول تماشای این مراسم است.
یک سال پیش مثل امروز، جریان جمهوریخواه و راست افراطی در آمریکا در خواب هم چنین لحظاتی را نمیدید.
https://www.tgoop.com/solseghalam
دونالد ترامپ هم در جایگاه ویژه و از پشت شیشههای ضدگلوله(!) مشغول تماشای این مراسم است.
یک سال پیش مثل امروز، جریان جمهوریخواه و راست افراطی در آمریکا در خواب هم چنین لحظاتی را نمیدید.
https://www.tgoop.com/solseghalam
👌15❤6👍4👎4🤔4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خدا - کشور - خانواده
Whatever happens next in America…I hope it’s in this direction. Because “God” is in here, and you can feel it
در میان سخنرانیهای احساسی و آتشین، سخنرانی تاکر کارلسون قدری متفاوت بود. با یک شروع بد و ضعیف آغاز کرد (که نشان می دهد کارلسون آدمِ چنین فضاهایی نیست و استعدادش بیشتر به همان کارهای استودیویی، ضبط و دوربین برمیگردد) ولی حرفهای کارسون با محوریت “مذهب” بود. او بر وجه مذهبی بودن چارلی تاکید کرد و حضور امر خدا در این سنخ فعالیتها.
بخش درخشان سخنرانی کارلسون بر وجه Moral و اخلاقیِ دین تاکید داشت: اینکه مذهبی بودن یعنی اینکه من تغییری در «خودم» ایجاد کنم و نه در «تو».
به دنبال تغییر دیگران نباشم بلکه نخست دنبال عوض کردن خودم باشم.
او «تعریف» باور به خدا را اینگونه ارایه کرد.
- - - - -
دنیای عجیبی است! راست افراطی صحبت از مذهب و خانواده میکند و جریان چپ صحبت از آزادی ترنسجندر ها و لزبینها و…
و انسان معمولی، سرگشته میان این دو!
https://www.tgoop.com/solseghalam
Whatever happens next in America…I hope it’s in this direction. Because “God” is in here, and you can feel it
در میان سخنرانیهای احساسی و آتشین، سخنرانی تاکر کارلسون قدری متفاوت بود. با یک شروع بد و ضعیف آغاز کرد (که نشان می دهد کارلسون آدمِ چنین فضاهایی نیست و استعدادش بیشتر به همان کارهای استودیویی، ضبط و دوربین برمیگردد) ولی حرفهای کارسون با محوریت “مذهب” بود. او بر وجه مذهبی بودن چارلی تاکید کرد و حضور امر خدا در این سنخ فعالیتها.
بخش درخشان سخنرانی کارلسون بر وجه Moral و اخلاقیِ دین تاکید داشت: اینکه مذهبی بودن یعنی اینکه من تغییری در «خودم» ایجاد کنم و نه در «تو».
به دنبال تغییر دیگران نباشم بلکه نخست دنبال عوض کردن خودم باشم.
او «تعریف» باور به خدا را اینگونه ارایه کرد.
- - - - -
دنیای عجیبی است! راست افراطی صحبت از مذهب و خانواده میکند و جریان چپ صحبت از آزادی ترنسجندر ها و لزبینها و…
و انسان معمولی، سرگشته میان این دو!
https://www.tgoop.com/solseghalam
👍32❤13🤔6👎4👏1
ارزیابی شتابزده
برای دانشجویان دوره ارشد و دکترا: مروری بر تاریخچه تکامل استانداردهای طرح لرزهای سازههای فولادی ویدئوی زیر جلسه سخنرانی آقای جیمز ملی در کلاس مهندسی زلزله دانشگاه Cal Poly در ترم بهار گذشته است. در این جلسه ایشان بسیار به حوصله و قدم به قدم مراحل تدوین…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✍️ تحول، چالشها و نوآوریها در سازههای فولادی ژاپن
بخش اول ویدئوی جلسه سخنرانی آقای پروفسور تائیچیرو اوکازاکی استاد دانشگاه هوکایدو برای دانشجویان رشته مهندسی سازه دانشگاه Cal Poly.
عنوان سخنرانی:
Steel Buildings in Japan:
Evolution, Challenges, and Innovations
🔵مدت زمان ویدئو:
بخش اول سخنرانی 51 دقیقه
(164 مگ)
🔵چکیده سخنرانی:
This lecture will cover the development of steel construction, lessons learned from major earthquakes, and modern innovations in the design and construction of steel structures.
The session will explore key topics, including:
• The steel construction market in Japan
• Historical advancements in steel building design
• Lessons from the 1995 Kobe Earthquake
• Current trends in low-, mid-, and high-rise steel buildings
• Innovative connection details and structural performance
Dr. Okazaki brings a wealth of expertise in earthquake engineering and structural mechanics, with extensive research experience in steel structures and seismic resilience. His lecture will provide valuable insights for structural engineers, researchers, and students interested in advanced steel design and seismic performance.
https://www.tgoop.com/solseghalam
بخش اول ویدئوی جلسه سخنرانی آقای پروفسور تائیچیرو اوکازاکی استاد دانشگاه هوکایدو برای دانشجویان رشته مهندسی سازه دانشگاه Cal Poly.
عنوان سخنرانی:
Steel Buildings in Japan:
Evolution, Challenges, and Innovations
🔵مدت زمان ویدئو:
بخش اول سخنرانی 51 دقیقه
(164 مگ)
🔵چکیده سخنرانی:
This lecture will cover the development of steel construction, lessons learned from major earthquakes, and modern innovations in the design and construction of steel structures.
The session will explore key topics, including:
• The steel construction market in Japan
• Historical advancements in steel building design
• Lessons from the 1995 Kobe Earthquake
• Current trends in low-, mid-, and high-rise steel buildings
• Innovative connection details and structural performance
Dr. Okazaki brings a wealth of expertise in earthquake engineering and structural mechanics, with extensive research experience in steel structures and seismic resilience. His lecture will provide valuable insights for structural engineers, researchers, and students interested in advanced steel design and seismic performance.
https://www.tgoop.com/solseghalam
👍9❤5👌2🙏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخش دوم
✍️ تحول، چالشها و نوآوریها در سازههای فولادی ژاپن
ادامه ویدئوی جلسه سخنرانی آقای پروفسور تائیچیرو اوکازاکی استاد دانشگاه هوکایدو برای دانشجویان رشته مهندسی سازه دانشگاه Cal Poly.
عنوان سخنرانی:
Steel Buildings in Japan:
Evolution, Challenges, and Innovations
🔵مدت زمان ویدئو:
بخش دوم سخنرانی 52 دقیقه
(182 مگ)
https://www.tgoop.com/solseghalam
✍️ تحول، چالشها و نوآوریها در سازههای فولادی ژاپن
ادامه ویدئوی جلسه سخنرانی آقای پروفسور تائیچیرو اوکازاکی استاد دانشگاه هوکایدو برای دانشجویان رشته مهندسی سازه دانشگاه Cal Poly.
عنوان سخنرانی:
Steel Buildings in Japan:
Evolution, Challenges, and Innovations
🔵مدت زمان ویدئو:
بخش دوم سخنرانی 52 دقیقه
(182 مگ)
https://www.tgoop.com/solseghalam
❤11👍5👌1
ارزیابی شتابزده
✍️ ترمیکه گذشت - گزارش شماره ۹ دفتر ایام ورق خورد و سرانجام پرونده ترم پائیز هم بسته شد. چند ماه عجیب و غریب سپری شد که انبوهی اتفاق در دنیای بیرون دانشگاهها رخ داد. یکی از آن اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری ایران پیش از شروع ترم بود و دیگری، انتخابات رقابتی…
✍️ ترمی که گذشت - گزارش شماره ۱۰
سال تحصیلی جدید و کلاسهای ترم پائیز شروع شدند ولی این شاید نخستین بار در طی چند سال گذشته است که «گزارش ترم قبل» (ترم بهار) این مقدار تاخیر شد. دلیلش شاید دلزدگی و ملال از ماهیت مشارکت دانشگاه در حل مسائل جدی/جاری جوامع بشری است.
اینهمه تلاش در ساختار دانشگاه برای این است که دانشجوی کارشناسی «توان حل مسئله» پیدا کند (فرمولها را حفظ نکند) و همزمان دانشجوی تحصیلات تکمیلی «مسئله ای» از مسائل جامعه را حل کند (راهکار مشخص ارایه دهد) ولی وقتی که به مسائل جاری در جوامع انسانی نگاه میکنیم این سوال پیش می آید که: چه باید کرد؟
دانشگاه چقدر نقش دارد در کنترل اینهمه خونریزیها؟
دانشگاه چقدر نقش دارد در ایجاد بلوغ در جوامع انسانی؟
در برابر پدیده پوتین دانشگاه چه کرده است؟ در برابر پدیده نتانیاهو دانشگاه چه میکند؟
اساسا چقدر از دغدغه دانشگاهها حل مسائل کلان بشری است و چه بخشی از دغدغه به حل «مسائل خُرد» باز میگردد؟ پروفسور شدن یعنی چه؟
...
انبوه این سوالات که شاید قبلا رمانتیک به نظر میرسیدند ولی امروز پس از گذشت 700 روز شرمبار در تاریخ انسان معاصر، و پس از صدها کادر دوربین از کودکان قحطیزده با دست و پای مصنوعی، سرافکنده و شرمسار گزارش فعالیتهای علمی(؟!) را مینویسم از ترم بهار.
🔵کلمه "پروفسور" از لاتینِ professor میآید، از فعل profiteri بهمعنای «علناً اظهار/اعلام کردن» (pro- = بهطور آشکار + fateri = اعتراف/اظهار کردن)، و از راهِ فرانسویِ professeur وارد انگلیسی شده است.
لذا معنای پروفسور در اصل یعنی «کسی که دانشی را علناً تعلیم یا اظهار میکند»؛ این کلمه امروزه عنوانِ «استاد دانشگاه» شده است (چیزی که در فارسی بعضیها می گویندش استاد تمام).
تنها شبکه اجتماعی که اهالی دانشگاه و پروفسورها (و پروفشنالها) در آن مینویسند لینکدین LinkedIn است. احوال لینکدین طی این 700 روز گذشته شگفتآور بوده است.
فلان پروفسور در اوج قضایای مهسا امینی میآید و در لینکدین خبر از انتشار مقاله جدیدش میدهد. او در اوج قتل عام کودکان خردسال غزه هم خبر از انتشار مقاله جدیدش میدهد. در اوج مناقشه اوکراین با ترامپ و پوتین هم باز خبر از انتشار مقاله جدیدش میدهد. زمان تیراندازی در مدرسه کودکان کاتولیک ایالت مینسوتاه هم خبر از مقاله جدیدترش میدهد. وقت کشتهشدن چارلیکرک هم باز یک پست در لینکدین منتشر میکند که:
I’m thrilled to share that our new paper has been published in the Journal of...
این سوال مطرح میشود که پس ما چه میکنیم؟ اگر مسیرِ Professionalشدن و پروفسور شدن یعنی اینگونه بیحس شدن، پس «چطور» و در حل کدامین معضل از جوامع انسانی مشارکت میکنیم؟ مرزهای دانش را جابجا کردن و دانشجو تربیتکردن مستلزم چه میزان از دغدغه اجتماعی است؟
دکتر علی شریعتی در نامهاش به احسان می نویسد: «زندگی» را چون سوسمار در سوراخ خود خزيدن و مشغولِ سعادت خانوادگی بودن بد است. تلاش در جستجوی حقيقت و كسب آزادی و فلاح انسان نفس زندگی و عين سعادت است...
نمیدانم. بدون تظاهر به رمانتیسم اخلاقی ولی با حس تلخ خلاصه گزارش ترم قبل را مینویسم:
🔵 ۱- در ترم بهار سه درس مهندسی زلزله، طرح لرزهای سازه فولادی و آزمایشگاه بتن تدریس شدند. سه گروه مختلف دانشجو در سه مقطع تحصیلی.
🔵۲- درس مهندسی زلزله برای دانشجویان ارشد بود و تلاش شد تا ویرایش جدید آیین نامه ASCE 7 (ویرایش 2022) به حوصله در کلاس مورد بحث و بررسی واقع شود. تفاوتهای ویرایش جدید با ویرایش قبل بحث شدند (در ایران هم ویرایش جدید استاندارد زلزله 2800 بسیار متاثر از این استاندارد آمریکاست) و علاوه بر فصلهای 11 و 12 به فصل های مرتبط با فناوریهای نوین (مثل دمپرهای ویسکوز و جداساز لرزهای) پرداخته شد.
برای میانترم، دانشجویان یک ساختمان سه طبقه فولادی را با نرمافزار ETABS مدل کردند و سپس رفتار آن سازه را در زلزلهنورتریج با رفتار همان سازه وقتی که به تکنولوژیهای مذکور مجهز شود «مقایسه» کردند. برای دانشجو هیجانانگیز بود که مشاهده میکرد که در حوالی میان ترم «توان» چنین مدلسازیای را پیدا کرده.
بعد از میان ترم مدلسازی یک سازه 9 طبقه در لسآنجلس (بر مبنای گزارش FEMA) تمرین شد. برای این مدلسازی دانشجویان موظف شدند که رکورد 11 زلزله مختلف را از وبسایت PEER برکلی استخراج نموده، به کامپیوتر معرفی کرده، و رفتار سازه را بر اساس طیف این 11 زلزله تحلیل و تفسیر کنند.
🔵۳- سخنران میهمان
از دو چهره شاخص برای سخنرانی در کلاسها دعوت شد. نخست آقای اوکازاکی از دانشگاه هوکایدو ژاپن به صورت آنلاین به کلاس وصل شد و طی دو جلسه مروری کرد بر روند بلوغ و توسعه استاندارد طرح لرزهای سازههای فولادی ژاپن. (لینک سخنرانی +)
برای آقای اوکازاکی احترام بسیار قائلم.
ادامه گزارش - بخش دوم🔻👇
https://www.tgoop.com/solseghalam
سال تحصیلی جدید و کلاسهای ترم پائیز شروع شدند ولی این شاید نخستین بار در طی چند سال گذشته است که «گزارش ترم قبل» (ترم بهار) این مقدار تاخیر شد. دلیلش شاید دلزدگی و ملال از ماهیت مشارکت دانشگاه در حل مسائل جدی/جاری جوامع بشری است.
اینهمه تلاش در ساختار دانشگاه برای این است که دانشجوی کارشناسی «توان حل مسئله» پیدا کند (فرمولها را حفظ نکند) و همزمان دانشجوی تحصیلات تکمیلی «مسئله ای» از مسائل جامعه را حل کند (راهکار مشخص ارایه دهد) ولی وقتی که به مسائل جاری در جوامع انسانی نگاه میکنیم این سوال پیش می آید که: چه باید کرد؟
دانشگاه چقدر نقش دارد در کنترل اینهمه خونریزیها؟
دانشگاه چقدر نقش دارد در ایجاد بلوغ در جوامع انسانی؟
در برابر پدیده پوتین دانشگاه چه کرده است؟ در برابر پدیده نتانیاهو دانشگاه چه میکند؟
اساسا چقدر از دغدغه دانشگاهها حل مسائل کلان بشری است و چه بخشی از دغدغه به حل «مسائل خُرد» باز میگردد؟ پروفسور شدن یعنی چه؟
...
انبوه این سوالات که شاید قبلا رمانتیک به نظر میرسیدند ولی امروز پس از گذشت 700 روز شرمبار در تاریخ انسان معاصر، و پس از صدها کادر دوربین از کودکان قحطیزده با دست و پای مصنوعی، سرافکنده و شرمسار گزارش فعالیتهای علمی(؟!) را مینویسم از ترم بهار.
🔵کلمه "پروفسور" از لاتینِ professor میآید، از فعل profiteri بهمعنای «علناً اظهار/اعلام کردن» (pro- = بهطور آشکار + fateri = اعتراف/اظهار کردن)، و از راهِ فرانسویِ professeur وارد انگلیسی شده است.
لذا معنای پروفسور در اصل یعنی «کسی که دانشی را علناً تعلیم یا اظهار میکند»؛ این کلمه امروزه عنوانِ «استاد دانشگاه» شده است (چیزی که در فارسی بعضیها می گویندش استاد تمام).
تنها شبکه اجتماعی که اهالی دانشگاه و پروفسورها (و پروفشنالها) در آن مینویسند لینکدین LinkedIn است. احوال لینکدین طی این 700 روز گذشته شگفتآور بوده است.
فلان پروفسور در اوج قضایای مهسا امینی میآید و در لینکدین خبر از انتشار مقاله جدیدش میدهد. او در اوج قتل عام کودکان خردسال غزه هم خبر از انتشار مقاله جدیدش میدهد. در اوج مناقشه اوکراین با ترامپ و پوتین هم باز خبر از انتشار مقاله جدیدش میدهد. زمان تیراندازی در مدرسه کودکان کاتولیک ایالت مینسوتاه هم خبر از مقاله جدیدترش میدهد. وقت کشتهشدن چارلیکرک هم باز یک پست در لینکدین منتشر میکند که:
I’m thrilled to share that our new paper has been published in the Journal of...
این سوال مطرح میشود که پس ما چه میکنیم؟ اگر مسیرِ Professionalشدن و پروفسور شدن یعنی اینگونه بیحس شدن، پس «چطور» و در حل کدامین معضل از جوامع انسانی مشارکت میکنیم؟ مرزهای دانش را جابجا کردن و دانشجو تربیتکردن مستلزم چه میزان از دغدغه اجتماعی است؟
دکتر علی شریعتی در نامهاش به احسان می نویسد: «زندگی» را چون سوسمار در سوراخ خود خزيدن و مشغولِ سعادت خانوادگی بودن بد است. تلاش در جستجوی حقيقت و كسب آزادی و فلاح انسان نفس زندگی و عين سعادت است...
نمیدانم. بدون تظاهر به رمانتیسم اخلاقی ولی با حس تلخ خلاصه گزارش ترم قبل را مینویسم:
🔵 ۱- در ترم بهار سه درس مهندسی زلزله، طرح لرزهای سازه فولادی و آزمایشگاه بتن تدریس شدند. سه گروه مختلف دانشجو در سه مقطع تحصیلی.
🔵۲- درس مهندسی زلزله برای دانشجویان ارشد بود و تلاش شد تا ویرایش جدید آیین نامه ASCE 7 (ویرایش 2022) به حوصله در کلاس مورد بحث و بررسی واقع شود. تفاوتهای ویرایش جدید با ویرایش قبل بحث شدند (در ایران هم ویرایش جدید استاندارد زلزله 2800 بسیار متاثر از این استاندارد آمریکاست) و علاوه بر فصلهای 11 و 12 به فصل های مرتبط با فناوریهای نوین (مثل دمپرهای ویسکوز و جداساز لرزهای) پرداخته شد.
برای میانترم، دانشجویان یک ساختمان سه طبقه فولادی را با نرمافزار ETABS مدل کردند و سپس رفتار آن سازه را در زلزلهنورتریج با رفتار همان سازه وقتی که به تکنولوژیهای مذکور مجهز شود «مقایسه» کردند. برای دانشجو هیجانانگیز بود که مشاهده میکرد که در حوالی میان ترم «توان» چنین مدلسازیای را پیدا کرده.
بعد از میان ترم مدلسازی یک سازه 9 طبقه در لسآنجلس (بر مبنای گزارش FEMA) تمرین شد. برای این مدلسازی دانشجویان موظف شدند که رکورد 11 زلزله مختلف را از وبسایت PEER برکلی استخراج نموده، به کامپیوتر معرفی کرده، و رفتار سازه را بر اساس طیف این 11 زلزله تحلیل و تفسیر کنند.
🔵۳- سخنران میهمان
از دو چهره شاخص برای سخنرانی در کلاسها دعوت شد. نخست آقای اوکازاکی از دانشگاه هوکایدو ژاپن به صورت آنلاین به کلاس وصل شد و طی دو جلسه مروری کرد بر روند بلوغ و توسعه استاندارد طرح لرزهای سازههای فولادی ژاپن. (لینک سخنرانی +)
برای آقای اوکازاکی احترام بسیار قائلم.
ادامه گزارش - بخش دوم🔻👇
https://www.tgoop.com/solseghalam
❤11👍3👌2🙏1
(ادامه از بالا🔺) ترمی که گذشت - گزارش شماره ۱۰
قسمت دوم
ویژگی مهم افرادی مثل آقای اوکازاکی و یا کیت میاموتو این است که اینها ژاپنیهای ترکیبی هستند. تیپولوژی ژاپنیهایی که اصالت رفتار سنتی ژاپن را دارا هستند ولی همزمان قسمتهای مثبت از خلقیات آمریکایی (مثل صریح حرف زدن، جسارت، نوآوری، و شبکه سازی) را هم دارا هستند. سخنرانی ایشان مروری بسیار مفید بر چنددهه فعالیت ژاپنیها در زمینه سازههای فولادی مقاوم در برابر زلزله بود.
سخنران دیگری که سخاوتمندانه حدود ۲ساعت از وقتش را با دانشجویان به اشتراک گذاشت آقای جیمز ملی بود. ایشان هم مشابه پروفسور اوکازاکی مرور کاملی بر تاریخچه توسعه/بلوغ استاندارد طرح لرزهای سازههای فولادی در آمریکا انجام داد. عملا جیمز ملی حدود چهل سال فعالیت علمی-مهندسیاش را در دو ساعت پرزنته کرد. ایشان دانشجوی مرحوم پوپوف (استاد معروف مقاومت مصالح و فولاد) در دانشگاه برکلی بوده. دفتر مهندسی ایشان در سانفرانسیسکو طی چند دهه سازههای پیچیدهای را طراحی و نظارت کرده.
عملا این دو شخصیت مهندسی نمونه افرادی هستند که علاوه بر دانش، دارای متانت و وقار مهندسی هستند. دارای حالات پرخاشگری و تندخویی که عموما مهندسینخبره به آن مبتلا میشوند، نیستند. از این جهت آشنایی با چنین چهرههایی برای دانشجویان مثبت و حتی ضروری است.
🔵 ۴- برای طرح لرزهای سازههای فولادی این شانس را داشتم که با دانشجویانی کار شود که قبلا درس فولاد ۱ را با خودم داشتند و مشخصا اطلاع داشتم که چه مباحثی قبلا تاکیدشده و چه مباحثی نیاز به کار جدید/بیشتر دارد. در این کلاس ضوابط استاندارد
AISC Seismic Provisions
را مرور کردیم. مبحث طراحی اتصالات پیچی و اتصالات جوشی برای دانشجویان جذاب است. نکتهای که باید مورد توجه باشد، اهمیت درک دانشجو از مبحث Beam-Columb است. این قسمت در فولاد ۱ خوب گفته نمیشود، ولی درک آن برای طراحی قاب فولادی ضروری است.
🔵 ۵- همچون ترمهای قبل، این ترم نیز همکاری پارهوقت (۸ تا ۱۶ ساعت درهفته) با شرکت مهندسین مشاور MBJ (دفتر سانفرانسیسکو) ادامه یافت. دانشگاه این امر را ترغیب میکند (اگر همکاری پارهوقت از سقف مشخصی بیشتر نشود) چون عملا بخشی از پروژههای صنعت را میتوان به سر کلاس آورد و مضافا که به لحاظ مالی یک حقوق جانبی است و دانشگاه مخالفتی با این امر ندارد.
🔵 ۶- بهداشت ذهن
یک مسئله مهم در حفظ بهداشت ذهن، وجود زمانهایی است که در آن زمانها نه فکرِ پروژه باشد و نه فکر کارهای جاری. با یکی از دوستان مشورتی داشتم. میگفت قبلا سریال می دیده ولی بعدا از اپ شطرنج آنلاین استفاده کرده و بسیار خوب است برای دور شدن از فضای جاری امور.
میگفت: شطرنج در گذشته با شطرنج امروز فرق میکند. اینکه هر لحظه و هر ساعت شبانهروز که بخواهی میتوان با یک نفر در مالزی، یا روسیه یا آلمان و... مسابقه ذهنی داد. این تو را متواضع میکند! چون میبینی که چقدر انسان باهوش هست! دقایقی دور میشوی از کار و دفتر و... و همزمان متعجب میشوی از ذهن بنیآدم. اپ هایی مثل Lichess یا Chess.com مناسب هستند.
پیشنهادش را استفاده کردم!
🔵۷- پایان ترم بهار
استوریهای ترم در اینجا+ ذخیره شدند. آخرین روزهای ترم مهیای برگشت به ایران و دیدار والدین بودیم که جنگ آغاز شد. درباره این قسمت مجزا گفتگو خواهد شد.
🔵۸- ترم پائیز و روزنوشت
این چندسال ده گزارش منتشر شد. پایان هر گزارش، برنامه ترم جدید هم قید میشد. این ترم جاری درگیر سه درس فولاد ۱، آزمایشگاه مصالح، و مکانیک جامدات۲ (مقاومت مصالح۲) خواهم بود. این بار بجای انتشار یک گزارش در پایان ترم، مطالب در طول ترم نوشته خواهند شد.
برای حفظ نظم یادداشتها در اینجا، یک کانال مجزا برای روزنوشتهها تنظیم شده به اسم
«از حافظیه تا سن لوئیس»
که به این آدرس زیر است و منبعد درباره جاری روزمره در آنجا گفتگو خواهد شد و اینجا به همان سیاق قبل باقی خواهدماند.
https://www.tgoop.com/roozneveshteha_ca
ایام عمر ما کوتاه است و روزها به سرعت میگذرد. سخن نگفتن خست است و این چند روزه عمر را دریغ است که به خست و سکوت و نگفتن بگذرد. در این تنگنای امور و شتاب روزها، سخن گفتن تنها شانس ما برای تجربه لذت زندگی و یافتن همدیگر است. گفتگوهای ترم را به این شکل ادامه خواهیم داد.
روزها گر رفت گو رو باک نیست.
قسمت دوم
ویژگی مهم افرادی مثل آقای اوکازاکی و یا کیت میاموتو این است که اینها ژاپنیهای ترکیبی هستند. تیپولوژی ژاپنیهایی که اصالت رفتار سنتی ژاپن را دارا هستند ولی همزمان قسمتهای مثبت از خلقیات آمریکایی (مثل صریح حرف زدن، جسارت، نوآوری، و شبکه سازی) را هم دارا هستند. سخنرانی ایشان مروری بسیار مفید بر چنددهه فعالیت ژاپنیها در زمینه سازههای فولادی مقاوم در برابر زلزله بود.
سخنران دیگری که سخاوتمندانه حدود ۲ساعت از وقتش را با دانشجویان به اشتراک گذاشت آقای جیمز ملی بود. ایشان هم مشابه پروفسور اوکازاکی مرور کاملی بر تاریخچه توسعه/بلوغ استاندارد طرح لرزهای سازههای فولادی در آمریکا انجام داد. عملا جیمز ملی حدود چهل سال فعالیت علمی-مهندسیاش را در دو ساعت پرزنته کرد. ایشان دانشجوی مرحوم پوپوف (استاد معروف مقاومت مصالح و فولاد) در دانشگاه برکلی بوده. دفتر مهندسی ایشان در سانفرانسیسکو طی چند دهه سازههای پیچیدهای را طراحی و نظارت کرده.
عملا این دو شخصیت مهندسی نمونه افرادی هستند که علاوه بر دانش، دارای متانت و وقار مهندسی هستند. دارای حالات پرخاشگری و تندخویی که عموما مهندسینخبره به آن مبتلا میشوند، نیستند. از این جهت آشنایی با چنین چهرههایی برای دانشجویان مثبت و حتی ضروری است.
🔵 ۴- برای طرح لرزهای سازههای فولادی این شانس را داشتم که با دانشجویانی کار شود که قبلا درس فولاد ۱ را با خودم داشتند و مشخصا اطلاع داشتم که چه مباحثی قبلا تاکیدشده و چه مباحثی نیاز به کار جدید/بیشتر دارد. در این کلاس ضوابط استاندارد
AISC Seismic Provisions
را مرور کردیم. مبحث طراحی اتصالات پیچی و اتصالات جوشی برای دانشجویان جذاب است. نکتهای که باید مورد توجه باشد، اهمیت درک دانشجو از مبحث Beam-Columb است. این قسمت در فولاد ۱ خوب گفته نمیشود، ولی درک آن برای طراحی قاب فولادی ضروری است.
🔵 ۵- همچون ترمهای قبل، این ترم نیز همکاری پارهوقت (۸ تا ۱۶ ساعت درهفته) با شرکت مهندسین مشاور MBJ (دفتر سانفرانسیسکو) ادامه یافت. دانشگاه این امر را ترغیب میکند (اگر همکاری پارهوقت از سقف مشخصی بیشتر نشود) چون عملا بخشی از پروژههای صنعت را میتوان به سر کلاس آورد و مضافا که به لحاظ مالی یک حقوق جانبی است و دانشگاه مخالفتی با این امر ندارد.
🔵 ۶- بهداشت ذهن
یک مسئله مهم در حفظ بهداشت ذهن، وجود زمانهایی است که در آن زمانها نه فکرِ پروژه باشد و نه فکر کارهای جاری. با یکی از دوستان مشورتی داشتم. میگفت قبلا سریال می دیده ولی بعدا از اپ شطرنج آنلاین استفاده کرده و بسیار خوب است برای دور شدن از فضای جاری امور.
میگفت: شطرنج در گذشته با شطرنج امروز فرق میکند. اینکه هر لحظه و هر ساعت شبانهروز که بخواهی میتوان با یک نفر در مالزی، یا روسیه یا آلمان و... مسابقه ذهنی داد. این تو را متواضع میکند! چون میبینی که چقدر انسان باهوش هست! دقایقی دور میشوی از کار و دفتر و... و همزمان متعجب میشوی از ذهن بنیآدم. اپ هایی مثل Lichess یا Chess.com مناسب هستند.
پیشنهادش را استفاده کردم!
🔵۷- پایان ترم بهار
استوریهای ترم در اینجا+ ذخیره شدند. آخرین روزهای ترم مهیای برگشت به ایران و دیدار والدین بودیم که جنگ آغاز شد. درباره این قسمت مجزا گفتگو خواهد شد.
🔵۸- ترم پائیز و روزنوشت
این چندسال ده گزارش منتشر شد. پایان هر گزارش، برنامه ترم جدید هم قید میشد. این ترم جاری درگیر سه درس فولاد ۱، آزمایشگاه مصالح، و مکانیک جامدات۲ (مقاومت مصالح۲) خواهم بود. این بار بجای انتشار یک گزارش در پایان ترم، مطالب در طول ترم نوشته خواهند شد.
برای حفظ نظم یادداشتها در اینجا، یک کانال مجزا برای روزنوشتهها تنظیم شده به اسم
«از حافظیه تا سن لوئیس»
که به این آدرس زیر است و منبعد درباره جاری روزمره در آنجا گفتگو خواهد شد و اینجا به همان سیاق قبل باقی خواهدماند.
https://www.tgoop.com/roozneveshteha_ca
ایام عمر ما کوتاه است و روزها به سرعت میگذرد. سخن نگفتن خست است و این چند روزه عمر را دریغ است که به خست و سکوت و نگفتن بگذرد. در این تنگنای امور و شتاب روزها، سخن گفتن تنها شانس ما برای تجربه لذت زندگی و یافتن همدیگر است. گفتگوهای ترم را به این شکل ادامه خواهیم داد.
روزها گر رفت گو رو باک نیست.
Telegram
از حافظیه تا سنلوئیس (روزنوشت)
روزنوشتهای یک ایرانی در کالیفرنیا
❤41🙏7👍3👌3