Telegram Web
به علت شرایط پیش آمده، برنامه‌های کانون سها تا اطلاع ثانوی برگزار نخواهد شد

با آرزوی سلامتی برای همه 🌱
پاینده ایران

@soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
12
Forwarded from شفیعی کدکنی
سِرّ برجای ماندن ایران چیست؟
[یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران]


◾️ایران، از سه هزار سال پیش بدین‌سو هیچ زمان نبوده است که در صحنهٔ تاریخ جهان حاضر نباشد. یک ملّت چقدر می‌تواند پست و بلند و افت و خیز و رنج و آزمون داشته باشد، و باز بماند؟
از نفَس بیفتد، ولی از پا نیفتد؟ چون به حکم جغرافیا در قلب حوادث جهان بوده، از چهار سو فشار بر او وارد می‌شده، با این‌حال، از میدان به در نمی‌رفته.

از کاخ آپادانا تا خانهٔ گِلی حافظ در شیراز، فاصلهٔ چندانی نیست؛ زمانی مُلکِ مرئی را در زیر سیطرهٔ خود داشته، زمانی مُلکِ معنی را.

یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران است و آن سرّ بر جای ماندن اوست. چگونه بوده که وقتی همهٔ درها به رویَش بسته می‌نموده است، باز دریچهٔ نامنتظری باز می‌شده که او بتواند خود را از طریق آن برهاند؟ چنین می‌نماید که هرگاه لازم می‌شده، او ادامهٔ حیات ایرانیَش را به بهای گرانی می‌خریده.

این بها، «شکیبائی در مصائب» بوده است.

بدینگونه، آنچه را که «مشی ایران» می‌توان خواند، به نیروی نو شدن و «باز آفرینی بر حسب مقتضیّات» تضمین می‌گردیده.
منظورم از «باز‌آفرینی بر حسب مقتضیّات» آن است که اقتضای اوضاع و احوال جدیدی که عارض گردیده، پاس داشته شود، بی‌آنکه اصلِ «مشی» تغییر یابد.
[اصل مشی ایرانی ماندن]
ظواهر تغییر می‌کرد، ولی او آن را مهم نمی‌دانست، پس از چندی و پس از یک انحنای مختصر، باز همان مسیر پیشین در پیش گرفته می‌شد.
سرباز ایران؛ زنده‌یاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
سخن‌ها را بشنویم، صص ۴۶-۴۵
#ایران
18
بعد از مدتی چای ادبی را در حالی خدمتتان تقدیم میکنیم که چای روی میز خانه مان را رها کردیم و بازگشتیم، پَر شکسته و خسته روان به خانه برگشتیم، زمانی که کسی به دادمان نمیرسید به خانه برگشتیم، همه چیز به ظاهر سر جایش بود شاید هم نه، اما ما بازگشتیم،زیرا انسان تاب می آورد و برمیگردد، همیشه در اعماق سکوت شب یا آسمان نورانی شده همراه با رویا هایی که هر کدام در گوشه ای دارند بمب باران میشوند، بازمیگردد. ما انسان ها اشک ها را از گونه پاک خواهیم کرد و بازمیگردیم.
گاهی زخمی، گاهی رقصان و گاهی دوان دوان به خانه بازمیگردیم.
باشد که خانه مان، ایران در صلح و آرامش باشد. با آرزوی سلامتی و شادی
برای شما؛

«کانون ادبی هنری سها»

#ایران

@Soha_javaneh
@javaneh_tums
10
Audio
چای ادبی ☕️

نویسنده و گوینده متن:
#سپیده_شفیعی
کارشناسی مامایی ورودی ۱۴۰۲ دانشگاه علوم‌پزشکی ایران


#کافه_هنر #چای_ادبی #سها #جوانه

@javaneh_tums
@Soha_javaneh
8
چای ادبی ☕️


به لحظه لحظه هاي جان كندن
در سراب عشق قسم
نمي‌دانستم
روزي از راه خواهد رسيد
كه دست بريده
بي بال، پر شكسته
به خانه باز خواهم گشت
و دامان تو را
كه خود رها كرده بودم
به چهره خواهم كشيد
و اشك هاي فراق را پاك خواهم كرد
و ناله سر خواهم داد
براي رؤياهايي كه
در آن سوي ديوار
طناب دارم را در سر بافته بودند

به تك تك ثانيه هاي عبادتم قسم
نمي‌دانستم
روزي از عشق
به سكوت خواهم رسيد
و از سكوت به شب

و به اين لحظه
به اين آغوش بي انتها و ناديدني قسم
نمي‌دانستم
روزي از زخم
از زمين
به آسمان
به پيش پاي تو خواهم رسيد

و تو را
شبي
سرگردان در آن كوير
در آن چاه عميق
لب هايم همه خشك
دستانم همه لَخت
لا به لاي آن نسيم هاي نور
به تماشا خواهم نشست
و فرياد سر خواهم داد
مرا ببين...
مرا ببين، کسي به دادَم نمي‌رسد

قسم به فرمان سكوتت
قسم به فرمان فرارت
قسم به فرمان فنايت
من نمي‌دانستم
در آن شب بي ستاره و ماه
در آن قبرستان مخوف
ميان آن طوفان مرگ
تو به انتظارم نشسته اي
كه
همهٔ روياهايم را
حتي دستانم را
خود پيش تر خاك كرده
به سر، رو به سوي آغوشت مي‌دويدم
به فرمان سكوتت قسم
به سر مي‌دويدم...!


نویسنده و گوینده متن:
#سپیده_شفیعی
کارشناسی مامایی ورودی ۱۴۰۲ دانشگاه علوم‌پزشکی ایران


#کافه_هنر #چای_ادبی #سها #جوانه

@javaneh_tums
@Soha_javaneh
9👏3
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت بیستم و سوم

امید

نویسنده: #زهرا_محرمیان_معلم
پزشکی ورودی ۹۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_بیست_و_سه #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
3
Forwarded from Medinotes
امید-medinotes👩🏻‍⚕️🧑🏻‍⚕️

اینترن بخش داخلی که بودم اتفاقات عجیب و غریب زیاد پیش می آمد برای دیدن. کلا بخش عجیبیست بخش داخلی. پر از بیماری های مرموز که باید صد تا معما حل کنی تا به جواب برسی برای درمانش. بخشی با بیماری های متنوع و پر از روز های خوب و بد.
یکی از همین روز ها که بخش ریه را می‌گذراندم، صبح زود وارد بخش شدم تا بیماران استادم را قبل از راند صبح (ویزیت بیماران به همراه استاد) ویزیت کنم. گاهی اوقات قبل از راند اصلی، فلوی استاد (دانشجوی فوق تخصص آن رشته) نیز با ما راند می کرد تا راند اصلی سریع تر پیش برود. آن روز فلوی خودمان نبود. یک فلوی دیگر با من آمد تا ویزیت اولیه را انجام دهیم. یک آقای دکتر با قد بسیار بلند و صدای بسیار کم که به نظر می آمد از آن آدم های آرام و مسوولیت پذیر باشد. دانه به دانه تخت ها را با هم ویزیت کردیم و رسیدیم به تخت 22، بیمار جدید که تازه از آی سی یو به بخش منتقل شده بود.
آقای 80 ساله با بیماری زمینه ای ریوی و قلبی و سابقه سیگار که از دو ماه پیش بعد از انجام یک عمل جراحی الکتیو (غیر اورژانسی) بر روی دیافراگم دچار عفونت تنفسی و ماجراهای بعدش شده بود. یک ماه بود که اینتوبه (لوله تنفسی داخل نای) بود و تازه هوشیار شده و اکستیوب (بیرون آوردن لوله از نای) شده بود. همراهش همسرش بود. غر میزد که "ببین با یه عمل الکی که همه گفتن لازم نبود انجامش بدی و اصرار به انجامش داشتی چقد مریض شدی و افتادیم تو دردسر!" بعد رو کرد به ما و گفت "کم کم داره آلزایمر هم میگیره... ولی منو میشناسه فعلا. وضعیتش چطوره آقای دکتر؟" چشمان بیمار نیمه بسته بود. آدم نمی فهمید بیدار است یا خواب.
آقای دکتر به نظر می آمد کاملا در جریان بیمار است. انگار خودش در ای سی یو او را ویزیت می کرده. شروع کرد یک سری توضیحات دادن که روند درمان چطور پیش رفته و قرار است از الان به بعد چه کارهایی انجام شود. همان طور که داشت به صحبت هایش خیلی عادی ادامه می‌داد در انتها گفت "ما ایشون رو میتونیم امروز فردا مرخص کنیم و ادامه درمان دارویی رو تو منزل بگیرن. البته با توجه به وضعیت ریوی و قلبی ای که دارن به نظرم خیلی وقت زیادی ندارن و مدت زیادی زنده نمی مونن..." همان لحظه چشم های همراه بیمار گرد شد. با ابرو و زمزمه اشاره کرد که "وای آقای دکتر، اینجوری نگین میشنوه خب! "
یک دفعه آقای دکتر هول کرد... سرش را پایین انداخت و گفت " مگه خواب نیستن؟؟ " انگار هنوز در ذهنش بیمار همان بیمار غیرهوشیار آی سی یو بود. تقصیری هم نداشت. یک ماه او را در همان حال دیده بود. سریع تر بحث را تمام کرد و به من گفت چند اوردر (دستور پزشک) در پرونده اضافه کنم و رفتیم. من تعجب کرده بودم. چون همان روز صبح قبل از راند خودم بیمار را ویزیت کرده بودم و حال خوبی داشت. با من صحبت کرد. اخم و تخم کرد. از آن پیرمرد های بداخلاق ولی بی آزار بود. اما چیزی نگفتم. قطعا آقای دکتر وضع او را بهتر می‌دانست.
فردا صبح که رفتم بخش تا بیمار ها را ویزیت کنم، دیدم همسر تخت 22 دم در با لباس مشکی ایستاده. گریه می کرد. به من گفت "دیدی دخترم؟! قلب همسرم دیشب دیگه نزد... وایستاد!" اصلا نمی‌توانستم باور کنم. چرا این قدر یک دفعه ای! همه چیز که خوب بود. فعلا بیماری کنترل شده بود! قرار بود مرخص شود!
شاید قلب بیمار تخت 22 همان صبحش ایستاده بود... امید او به بدنش تمام شد... و بدون امید چطور می‌شود زنده ماند؟!

#زهرا_محرمیان_معلم
ورودی ۹۶ پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران


#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_بیست_و_سه #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
7💔6
🍂کانون ادبی هنری سُها برگزار می کند:

📚حلقه‌ی ادبی سُها
شاهنامه‌خوانی
ادامه پادشاهی جمشید


تو این جلسات دانشجوها دور هم می‌نشینیم و شاهنامه می‌خونیم و در موردش صحبت می‌کنیم 😍
لطفا برای ثبت‌نام، روی این لینک کلیک کنین
اگر از خارج دانشگاه تشریف می‌آرید، حتما ثبت‌نام رو تا ۵ام مردادماه انجام بدید... 🌱

قرار ما:
🗓 دوشنبه ۶ مردادماه ۱۴۰۴
ساعت ۱۳
🚪دانشکده پزشکی، انتهای سالن شهدا، تالار معتمدی

برای باخبر شدن از برنامه‌های بعدی شاهنامه‌خوانی، می‌تونید داخل این گروه عضو شین

#جوانه #سها #شعر_خوانی #شاهنامه_خوانی #حلقه‌ی_ادبی_سها #جلسه_بیست‌وششم

@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
😍4
🌱 کانون ادبی هنری سها برگزار می‌کند

📚 جلسه پنجم حلقه کتاب ادبیات فانتزی
با محوریت کتاب «ارباب حلقه‌ها»

🏔 توی این حلقه قراره با هم به دنیای جادویی و حماسی «ارباب حلقه‌ها» اثر جاودانه‌ی جی. آر. آر. تالکین سفر کنیم.

⭕️ فرقی نمی‌کنه اولین باره که به سرزمین میانه قدم می‌ذارید یا از کهنه‌کاران این دنیایید، همه‌ی شما دعوتید تا در این جلسات شرکت کنید 🌱✌️

موضوعاتی که قراره توی این حلقه‌ها بهشون بپردازیم:
• شرح داستان و اتفاقات کتاب
• تحلیل شخصیت‌های کلیدی
• بررسی نمادها و مضامین داستان
و کلی گپ و گفت دوستانه!

🕰 سه‌شنبه، ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۰
🚪 دانشکده پزشکی، سالن شهدا، ضلع غربی، تالار دکتر معتمدی

🌐 حضور به شرط ثبت‌نام، برای همه آزاد و رایگان است.

💬 برای گپ و گفت درباره ادبیات فانتزی و آشنا شدن با دیگر دوستدارانش، همچنین برای اطلاع از جلسه‌های بعدی حلقه‌های ادبیات فانتزی، می‌تونید داخل این گروه عضو شین

@soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
😍41
استاد محمود فرشچیان، از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین نگارگران معاصر ایران، امروز در سن ۹۶ سالگی چشم از جهان فروبست.🥀


این هنرمند نام‌آشنا در طول بیش از هفت دهه فعالیت، نگارگری ایرانی را با زبانی نو و جهانی معرفی کرد. او با ترکیب سنت مینیاتور ایرانی با خلاقیت و جسارت شخصی، آثاری خلق کرد که مرز میان واقعیت، خیال و معنویت را در هم شکست.🍃

استاد فرشچیان بیش از همه با آثاری چون عصر عاشورا، ضامن آهو، پنجمین روز آفرینش و مجموعه نگاره‌های دیوان حافظ شناخته می‌شود؛ آثاری که سرشار از رنگ، حرکت و روح شاعرانه‌اند. نگاه او به نقاشی، فراتر از بازنمایی صرف بود—در آثارش، فرم و رنگ بدل به روایتی عاطفی و عمیق از عشق، ایمان و زیبایی می‌شد.🖌️

از نقش گنبدها و کاشی‌های اصفهان تا حال‌وهوای اشعار حافظ، همه و همه در جهان تصویری او انعکاس یافته‌اند. آثارش نه‌تنها در ایران، که در موزه‌ها و مجموعه‌های معتبر جهانی، نشانی از فرهنگ و هنر ایرانی به یادگار گذاشته‌اند.


روحشان شاد و یادشان گرامی🖤


@sarvart_javaneh🎨
@javaneh_club🌱
💔135
2025/08/20 13:35:39
Back to Top
HTML Embed Code: