tgoop.com/soha_javaneh/1093
Last Update:
چای ادبی ☕️
به لحظه لحظه هاي جان كندن
در سراب عشق قسم
نميدانستم
روزي از راه خواهد رسيد
كه دست بريده
بي بال، پر شكسته
به خانه باز خواهم گشت
و دامان تو را
كه خود رها كرده بودم
به چهره خواهم كشيد
و اشك هاي فراق را پاك خواهم كرد
و ناله سر خواهم داد
براي رؤياهايي كه
در آن سوي ديوار
طناب دارم را در سر بافته بودند
به تك تك ثانيه هاي عبادتم قسم
نميدانستم
روزي از عشق
به سكوت خواهم رسيد
و از سكوت به شب
و به اين لحظه
به اين آغوش بي انتها و ناديدني قسم
نميدانستم
روزي از زخم
از زمين
به آسمان
به پيش پاي تو خواهم رسيد
و تو را
شبي
سرگردان در آن كوير
در آن چاه عميق
لب هايم همه خشك
دستانم همه لَخت
لا به لاي آن نسيم هاي نور
به تماشا خواهم نشست
و فرياد سر خواهم داد
مرا ببين...
مرا ببين، کسي به دادَم نميرسد
قسم به فرمان سكوتت
قسم به فرمان فرارت
قسم به فرمان فنايت
من نميدانستم
در آن شب بي ستاره و ماه
در آن قبرستان مخوف
ميان آن طوفان مرگ
تو به انتظارم نشسته اي
كه
همهٔ روياهايم را
حتي دستانم را
خود پيش تر خاك كرده
به سر، رو به سوي آغوشت ميدويدم
به فرمان سكوتت قسم
به سر ميدويدم...!
نویسنده و گوینده متن:
#سپیده_شفیعی
کارشناسی مامایی ورودی ۱۴۰۲ دانشگاه علومپزشکی ایران
#کافه_هنر #چای_ادبی #سها #جوانه
@javaneh_tums
@Soha_javaneh
BY کانون ادبی هنری سها
Share with your friend now:
tgoop.com/soha_javaneh/1093