تصویر واقعی از ایران امروز
چیزی که فرقه پلید اصلاحات با همکاری مزدوران صادراتی رژیم و لابیهایی همچون نایاک مشغول ماله کشی روی آن هستند
شرح کامل 👈اینجا
@shahyarran
.
چیزی که فرقه پلید اصلاحات با همکاری مزدوران صادراتی رژیم و لابیهایی همچون نایاک مشغول ماله کشی روی آن هستند
شرح کامل 👈اینجا
@shahyarran
.
👍20
🔷 نقش پنهان حزب توده در قانون اساسی جمهوری اسلامی: سرگون بیتاوشانا و اصل ۴۴
🔹 تاریخ اقتصاد: در بررسی تاریخ معاصر ایران، گاه شخصیتهایی در حاشیه سیاست نقشهایی ایفا میکنند که تأثیر آنها تا دههها بعد باقی میماند. یکی از این چهرهها، سرگون بیتاوشانا، نماینده آشوریان در مجلس اول شورای اسلامی است.
🔹 در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۲، بیتاوشانا یکی از بازداشتشدگانی است که به دلیل «ارتباط با حزب توده» تحت تعقیب قرار میگیرد؛ اگرچه با قید ضمانت آزاد میشود، اما دیگر هرگز به مجلس بازنمیگردد. این ماجرا بهروشنی نشان میدهد که او در نزدیکی کامل به جریان چپ قرار داشته است.
🔹 اما نقش او به همینجا ختم نمیشود. به روایت عباس آخوندی و محسن جلالپور، بیتاوشانا از چهرههای تأثیرگذار در تدوین اصل ۴۴ قانون اساسی بوده است که عملاً زمینهساز یک اقتصاد چپزده شد.
🔹 سرنوشت بیتاوشانا، بازتابی است از تلاقی سیاست و ایدئولوژی در نخستین سالهای پس از انقلاب؛ جایی که یک نماینده آشوری سمپات حزب توده توانست یکی از طراحان اصلی ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی باشد.
@shahyarran
.
🔹 تاریخ اقتصاد: در بررسی تاریخ معاصر ایران، گاه شخصیتهایی در حاشیه سیاست نقشهایی ایفا میکنند که تأثیر آنها تا دههها بعد باقی میماند. یکی از این چهرهها، سرگون بیتاوشانا، نماینده آشوریان در مجلس اول شورای اسلامی است.
🔹 در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۲، بیتاوشانا یکی از بازداشتشدگانی است که به دلیل «ارتباط با حزب توده» تحت تعقیب قرار میگیرد؛ اگرچه با قید ضمانت آزاد میشود، اما دیگر هرگز به مجلس بازنمیگردد. این ماجرا بهروشنی نشان میدهد که او در نزدیکی کامل به جریان چپ قرار داشته است.
🔹 اما نقش او به همینجا ختم نمیشود. به روایت عباس آخوندی و محسن جلالپور، بیتاوشانا از چهرههای تأثیرگذار در تدوین اصل ۴۴ قانون اساسی بوده است که عملاً زمینهساز یک اقتصاد چپزده شد.
🔹 سرنوشت بیتاوشانا، بازتابی است از تلاقی سیاست و ایدئولوژی در نخستین سالهای پس از انقلاب؛ جایی که یک نماینده آشوری سمپات حزب توده توانست یکی از طراحان اصلی ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی باشد.
@shahyarran
.
🔥15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محسن بنایی، پژوهشگر درباره تظاهراتی که به نام دفاع از مظلومیت مردم غزه انجام میشود میگوید این نوع اعتراضات با توجه به اینکه موارد مشابهی را برای مردم تحت ستم نقاط دیگر جهان نمیبینیم، نوعی تزویر و چتری است برای یهودیستیزی.
@shahyarran
.
@shahyarran
.
👍18
واینت»: اسرائیل با تقویت ناوگان بوئینگ سوخترسان به دنبال «حضور مستمر» در آسمان ایران است
- اسرائیل دو فروند هواپیمای سوخترسان بوئینگ KC-46 دیگر سفارش داده که به این ترتیب ناوگان آن به به شش فروند افزایش مییابد.
-به گفته منابع نظامی، با شش کیسی-۴۶ و ناوگان رم، اسرائیل قادر خواهد بود حضور تقریباً مستمر در آسمان ایران داشته باشد و فشار هوایی مداوم بر تهران اعمال کند. این توان جدید امکان افزایش شمار حملات روزانه، کاهش ریسک برای جنگندهها و کوتاهتر کردن طول درگیریها را فراهم میآورد.
-«کانال ۱۲» اسرائیل نیز در گزارشی به استفاده از تکنولوژیهای جدید در نیروی هوایی ارتش اشاره کرد و درباره جنگ ۱۲ روزه نوشت که در شامگاه حمله، جتهای اسرائیل در عملیاتی با نام «عروسی سرخ»، برگرفته از سریال «تاج و تخت»، «سر مار» را از تن آن جدا کرده و به ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ضربه زدند.
@shahyarran
.
- اسرائیل دو فروند هواپیمای سوخترسان بوئینگ KC-46 دیگر سفارش داده که به این ترتیب ناوگان آن به به شش فروند افزایش مییابد.
-به گفته منابع نظامی، با شش کیسی-۴۶ و ناوگان رم، اسرائیل قادر خواهد بود حضور تقریباً مستمر در آسمان ایران داشته باشد و فشار هوایی مداوم بر تهران اعمال کند. این توان جدید امکان افزایش شمار حملات روزانه، کاهش ریسک برای جنگندهها و کوتاهتر کردن طول درگیریها را فراهم میآورد.
-«کانال ۱۲» اسرائیل نیز در گزارشی به استفاده از تکنولوژیهای جدید در نیروی هوایی ارتش اشاره کرد و درباره جنگ ۱۲ روزه نوشت که در شامگاه حمله، جتهای اسرائیل در عملیاتی با نام «عروسی سرخ»، برگرفته از سریال «تاج و تخت»، «سر مار» را از تن آن جدا کرده و به ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ضربه زدند.
@shahyarran
.
👍15
شما حکومت جمهوری اسلامی را قبول دارید؟
ایرانیان گفتند اما بی زبان شدند
ایرانیان گفتند اما نابينا شدند
ایرانیان گفتنداما زندانی شدند
ایرانیان گفتند اما پیکر عزیزانشان دزدیده شد،و ترس از مرده ها دیده شد، چون شما چشم دیدن میلیونی مخالفان را ندارید.
جانوری که میبینید چند سالی وزیر آموزش و پرورش رژیم بودو اینک دفتردار"زرشکیان"است.واقعا باعث تاسف است که چنین جانورانی متولی امر خطیر آموزش و پرورش کشور بودند.گرچه بقیه نیز بهتر از او نبوده اند و دلیل احتضار وضع آموزش کشور مجموعه سیاستگزاری چنین افرادی است.
حاجی بابائي صاحب عکس فوق بداند بین ما و جمهوری اعدامی دریایی از خون است،میفهمید«نفهم»دریایی ازخون..هیچ دشمنی نمیتوانست جنایتی که رژیم تروریستی ج.ا طی۴۷سال در حق ایران و ایرانی کرده است را انجام بدهد.
بنظرم شما نظر قاطع ملت ایران را می دانید و اعلام نظر شما صرفا خطاب به عرزشی ها و مزدبگیران شما باید باشد.
بهر روی اگر میخواهید خواسته واقعی مردم را بدانید یک رفراندوم علنی با نظارت ناظرین بین المللی انجام دهید تاواقعیت راببینید
"ملت ایران از شما ودین تان متنفرند"
@shahyarran
در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
ایرانیان گفتند اما بی زبان شدند
ایرانیان گفتند اما نابينا شدند
ایرانیان گفتنداما زندانی شدند
ایرانیان گفتند اما پیکر عزیزانشان دزدیده شد،و ترس از مرده ها دیده شد، چون شما چشم دیدن میلیونی مخالفان را ندارید.
جانوری که میبینید چند سالی وزیر آموزش و پرورش رژیم بودو اینک دفتردار"زرشکیان"است.واقعا باعث تاسف است که چنین جانورانی متولی امر خطیر آموزش و پرورش کشور بودند.گرچه بقیه نیز بهتر از او نبوده اند و دلیل احتضار وضع آموزش کشور مجموعه سیاستگزاری چنین افرادی است.
حاجی بابائي صاحب عکس فوق بداند بین ما و جمهوری اعدامی دریایی از خون است،میفهمید«نفهم»دریایی ازخون..هیچ دشمنی نمیتوانست جنایتی که رژیم تروریستی ج.ا طی۴۷سال در حق ایران و ایرانی کرده است را انجام بدهد.
بنظرم شما نظر قاطع ملت ایران را می دانید و اعلام نظر شما صرفا خطاب به عرزشی ها و مزدبگیران شما باید باشد.
بهر روی اگر میخواهید خواسته واقعی مردم را بدانید یک رفراندوم علنی با نظارت ناظرین بین المللی انجام دهید تاواقعیت راببینید
"ملت ایران از شما ودین تان متنفرند"
@shahyarran
در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
👍15❤1
شعارهای اصلاحطلبان حامی میرحسین موسوی در جریان تجمعات پس از انتخابات ۸۸ و تشییع حسینعلی منتظری و اکبر هاشمی رفسنجانی:
اگر امام زنده بود، شک نکنید با ما بود
خمینی، کجایی، موسوی تنها شده
این همه لشکر آمده، به عشق اکبر آمده
انگلی به نام میرحسین موسوی مرداد۶۹:
متخصصان غربگرا در وزارتخانه حزباللهیها را اذیت میکردند. خارج از حوزه قانونی و اداری آنان را برکنار کردیم
بین حفظ نظام الهی و حزباللهیها ارتباط ناگسستنی وجود دارد. نباید بگذاریم بها دادن به حزبالله از بین برود
باید حاکمیت حزبالله بر کشور را تبلیغ کنیم
میگفتند حزبالله مرتجع و قرون وسطایی است و با ارزشهای ۱۵ قرن نمی شود جامعه امروز را اداره کرد. امام بر این اوهام خط بطلان کشید
اگر حزبالله کنار زده شود نظام به سمت اسلام آمریکایی خواهد رفت
کثافتی به نام میرحسین موسوی تیر ۱۳۶۰:
سیاست ضدصهیونیستی را تا آزاد کردن تمام سرزمینهای اشغالشده در فلسطین و قدس ادامه خواهیم داد
ما میخواهیم سیاست خارجیمان یک ارتباط ناگسستنی با مبارزه با صهیونیسم در منطقه داشته باشد
@shahyarran
.
اگر امام زنده بود، شک نکنید با ما بود
خمینی، کجایی، موسوی تنها شده
این همه لشکر آمده، به عشق اکبر آمده
انگلی به نام میرحسین موسوی مرداد۶۹:
متخصصان غربگرا در وزارتخانه حزباللهیها را اذیت میکردند. خارج از حوزه قانونی و اداری آنان را برکنار کردیم
بین حفظ نظام الهی و حزباللهیها ارتباط ناگسستنی وجود دارد. نباید بگذاریم بها دادن به حزبالله از بین برود
باید حاکمیت حزبالله بر کشور را تبلیغ کنیم
میگفتند حزبالله مرتجع و قرون وسطایی است و با ارزشهای ۱۵ قرن نمی شود جامعه امروز را اداره کرد. امام بر این اوهام خط بطلان کشید
اگر حزبالله کنار زده شود نظام به سمت اسلام آمریکایی خواهد رفت
کثافتی به نام میرحسین موسوی تیر ۱۳۶۰:
سیاست ضدصهیونیستی را تا آزاد کردن تمام سرزمینهای اشغالشده در فلسطین و قدس ادامه خواهیم داد
ما میخواهیم سیاست خارجیمان یک ارتباط ناگسستنی با مبارزه با صهیونیسم در منطقه داشته باشد
@shahyarran
.
🔥13❤1
گفتگو پیرامون دفترچه دوران گذار و همراهی قاطع با شهریار ایران
در گروه تلگرامی #هانی
(همراهان اندیشمندان و نوآوران ایرانیان)
با افزایش تعداد دوستان جلسه حدود سه ساعت دیگر پس ازین فایل ادامه یافت و به دلیل پراکندگی گفتگو فعلا همین قسمت عمدتا با سخنان 《فرهاد زیبابین》منتشر می گردد.
امیدواریم که سودمند واقع گردد.
۱۶ امرداد ۲۵۸۴ شاهنشاهی
✍مهریار_ظفرمهر فوریه ۲۵۸۳
صرفا توانِ تشخیصِ درستِ یک مسئله، به کارآمدی، در حل آن مسئله، نمی انجامد.
《ناتوانی در به کار گرفتن یا ساختنِ توانِ سازنده》 شاخصی است که نشان میدهد چه کسانی نمیتوانند در عمل،برای پرستاری از ایران، قدمی درست بردارند؛ اگرچه از میهن پرستی، بسیار سخن گفته باشند.
#درستفکری_و_کارآمدی
#نبرد_مشروطه_با_مشروعه
#بازگشت_به_مشروطه
#وضعیت_شاهنشاهی
#از_توقع_تا_واقعیت
#پاینده_ایران
@shahyarran
در گروه تلگرامی #هانی
(همراهان اندیشمندان و نوآوران ایرانیان)
با افزایش تعداد دوستان جلسه حدود سه ساعت دیگر پس ازین فایل ادامه یافت و به دلیل پراکندگی گفتگو فعلا همین قسمت عمدتا با سخنان 《فرهاد زیبابین》منتشر می گردد.
امیدواریم که سودمند واقع گردد.
۱۶ امرداد ۲۵۸۴ شاهنشاهی
✍مهریار_ظفرمهر فوریه ۲۵۸۳
صرفا توانِ تشخیصِ درستِ یک مسئله، به کارآمدی، در حل آن مسئله، نمی انجامد.
《ناتوانی در به کار گرفتن یا ساختنِ توانِ سازنده》 شاخصی است که نشان میدهد چه کسانی نمیتوانند در عمل،برای پرستاری از ایران، قدمی درست بردارند؛ اگرچه از میهن پرستی، بسیار سخن گفته باشند.
#درستفکری_و_کارآمدی
#نبرد_مشروطه_با_مشروعه
#بازگشت_به_مشروطه
#وضعیت_شاهنشاهی
#از_توقع_تا_واقعیت
#پاینده_ایران
@shahyarran
Telegram
attach 📎
👍16
🔴کسی که میگوید فلان مشکل در زمان شاه هم بود! پفیوز و احمق و بیشرف و دروغگو است.
ایرانِ زمان شاه را باید با کشورهای منطقه و حتی اروپای همان زمان مقایسه کرد، ایران امروز را هم با همان کشورها تا اوج فاجعه، خیانت، کثافت طرفداران خمینی و انقلاب۵۷ مشخص شود!
شکوه ایران پهلوی حتی از تیتر روزنامههای دوران پهلوی هم صدا دارد و آه بر میانگیزد! انچنان که تعفن فلاکت نکبت فساد جمهوری اسلامی از حتی اخبار خودش بلند است!
ایران پهلوی در مسیر ابرقدرتی و اقایی هر ایرانی بود، ایران سهامداری هر ایرانی در ابرکمپانیهای چند ملیتی و بانکهای دنیا با ریال معتبر بینالمللی و پاسپورت معتبر و..
ایرانِ پهلوی، ایرانِ سهامدار شدن هر ایرانی در ابرکمپانیهای دنیا بود، تنها در یک قلمش، ایران در تدارک وام ۲۴۵ میلیون دلاری با پانامریکن و به دست اوردن ۱۳ درصد سهامش بود، این یعنی سهامدار شدن هر ایرانی در پانامریکن و..
و روزنامههای ان دوران پر است از این تیترها!
ایران پهلوی بمعنی واقعی کلمه دوران طلایی بازیافت همه شکوه چند هزار ساله امپراطوری و تاریخ ایران بود، با رهبری صدها سال جلوتر از زمان و نسل۵۷!
امیرمقدم
@shahyarran
ایرانِ زمان شاه را باید با کشورهای منطقه و حتی اروپای همان زمان مقایسه کرد، ایران امروز را هم با همان کشورها تا اوج فاجعه، خیانت، کثافت طرفداران خمینی و انقلاب۵۷ مشخص شود!
شکوه ایران پهلوی حتی از تیتر روزنامههای دوران پهلوی هم صدا دارد و آه بر میانگیزد! انچنان که تعفن فلاکت نکبت فساد جمهوری اسلامی از حتی اخبار خودش بلند است!
ایران پهلوی در مسیر ابرقدرتی و اقایی هر ایرانی بود، ایران سهامداری هر ایرانی در ابرکمپانیهای چند ملیتی و بانکهای دنیا با ریال معتبر بینالمللی و پاسپورت معتبر و..
ایرانِ پهلوی، ایرانِ سهامدار شدن هر ایرانی در ابرکمپانیهای دنیا بود، تنها در یک قلمش، ایران در تدارک وام ۲۴۵ میلیون دلاری با پانامریکن و به دست اوردن ۱۳ درصد سهامش بود، این یعنی سهامدار شدن هر ایرانی در پانامریکن و..
و روزنامههای ان دوران پر است از این تیترها!
ایران پهلوی بمعنی واقعی کلمه دوران طلایی بازیافت همه شکوه چند هزار ساله امپراطوری و تاریخ ایران بود، با رهبری صدها سال جلوتر از زمان و نسل۵۷!
امیرمقدم
@shahyarran
❤17
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
●زنده یاد فریدون فرخزاد: «من امروز از سلطنت دفاع میکنم چون به ذات سلطنت معتقد هستم. تمامیت ارضی ما با سلطنت حفظ میشود و تاریخ کهن ما از سلطنت نشات میگیرد».
@shahyarran
.
@shahyarran
.
👍18❤2
📌مصدق، سیاست ورزی میهن پرست یا
فریبگری ضد تجدد؟
⛔️مصدق با این جملات به استقبال انقلابی رفت که رضاشاه در جامعه و اقتصاد رو به مرگ ایران به پا کرده بود:
🔶"اگر خیابانها را آسفالت نمیکردند، چه میشد؟ اگر عمارتها و مهمانخانهها ساخته نشده بود به کجا ضرر میرسید؟ من میخواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم."
📍مهمترین عنصر در هویت سیاسی مصدق کدام بود؟
🔻برخی روی عنصر پوپولیسم با برخی گرایشهای شبه ژاکوبنی تاکید میکنند. ولی این گرایش جدا از آنکه بسیار متاخر بود، چندان هم اصیل و واقعی نبود که بعدا توضیح خواهم داد. برخی روی غربستیزی و استقلالطلبی رمانتیک و وهم آلود او انگشت میگذارند که کاملا درست است و از مهمترین شاخص های هویت سیاسی مصدق به شمار میرود. ولی من در این سلسله یادداشتها میخواهم ادعا کنم که مهمترین پیشرانه در پیکره سیاسی مصدق که این ویژگی آخر هم زیر تاثیر و سیطره آن قرار دارد چیزی نیست به جز ارتجاع یا واپسگرایی و به عبارت دیگر نفرت از مدرنیته.
✅نکتهای که خیلی ها به آن توجه نمیکنند آن است که حتی ضدیت و ستیز مصدق با انگلستان مربوط به پس از سقوط سلسله قاجار است. بر خلاف روایتهای جعلی پنجاهوهفتی که مصدق را یک دمکراسیخواه ذوب در مشروطه معرفی میکنند، سقوط قاجار برای مصدق چنان ترومای بزرگی بود که هیچگاه از آن رهایی نیافت. بزرگترین دلیل کینه او از انگلستان اعتقادش به نقش محوری لندن در سقوط قاجار بود.
💢در عبارت آغازین که از او نقل کردم واژه دیگران مبهم است و در نگاه اول بیگانگان را به ذهن متبادر میکند و مصدق به شکل تصادفی از این عبارت مبهم استفاده نکرده است. او با این ابهام به نوعی پهلوی را با بیگانگان به هم میآمیزد تا ابزار کوبیدن آن را فراهم کند. در حالی که مقصود واقعی او از دیگران در اینجا غاصبان حق ازلی و ابدی قاجارها است و اگر در آن زمان از کلمه بیگانگان استفاده میکرد کسی از او نمی پذیرفت. چون شعور عام جامعه به وضوح میدید که دخالت و نفوذ بیگانه در حکومت رضاشاه بسیار کمتر و ناچیزتر از دوران قاجار است.
♦️مصدق در اوائل دوره رضاشاه، یعنی زمانی که هنوز در مجلس بود، دقیقا در قامت یک مرتجع سیاه و یک اشرافزاده تنگنظر، بدون استثنا با تمام لوایح تجددخواهانه و تحولگرایانه رضاشاه و همکارانش مخالفت هیستریک نشان میداد. از احداث راهآهن گرفته تا نوسازی عدلیه، آسفالت کردن راهها و... به عنوان نمونه مصدق با اصلاح دستگاه مالی دولت که بسیار فاسد و ناکارآمد بود، مخالفت عجیبی نشان میداد! دلیل آن روشن بود. مصدق و نیاکانش از طبقه مستوفیان بودند و این اصلاحات دکّان قدرت و ثروت آنها را تخته میکرد.
⭕️حیرتانگیز است که در زمان احمدشاه، آن هنگام که فروختن ذخایر گندم توسط شاه و اشراف به خارجیها موجب قحطی وحشتناک و مرگ صدها هزار نفر شده بود، نه تنها هیچ سابقه انتقاد یا اعتراضی از مصدق موجود نیست، بلکه مدتی بعد او در وصف احمدشاه و دستگاه حکومتیاش چنین میگوید:
➖"در رژیم قدیم خدمتگزاران مملکت با اینکه از همه جا بیخبر بودند و معلومات دولتهای بعدی را هم نداشتند، با سبک و سلیقه مخصوص خود و ایمانشان به بقای مملکت توانستند وطن خود را طوری اداره کنند که دست تکدّی مقابل بیگانگان دراز نکنند. اما در رژیم جدید که حقوق در ازای مقام قرار گرفت، هر کسی توانست خود را وارد دستگاه دولت کند."
✴️دقت کنید که در اینجا مصدق دارد درباره اواخر دوره قاجار سخن میگوید. نکته دیگری هم در پایان سخن او وجود دارد. مصدق در آغاز دوره رضاشاه جنجالی به راه انداخته بود به این مضمون که کارمندان و کارگزاران دولت نباید حقوق بگیرند و خدمتشان تنها باید به انگیزه خدمت به وطن و مردم باشد !!
🔺در پس ظاهر پوچ و فریبنده این سخنان انگیزه اصلی پنهان بود. مصدق با این جنجال میخواست راه ورود آدمهای عادی و تحصیلکردگانی را که از اشراف و به عبارت دیگر خاندان قاجار نبودند به دستگاه دولت ببندد. چون اشراف با ثروت ارثی خود نیازی به حقوق دولت نداشتند، ولی یک تحصیلکرده از اقشار معمولی مردم نمیتوانست بدون دریافت حقوق کار کند. این حُقّه بهترین بازنمای شیوه سیاستورزی مصدق پس از سقوط قاجار بود. او داشت تمرین میکرد که چگونه واپسگرایانهترین و گندیدهترین ایدهها را در زرورق فریبنده شعارهای سطحی و مبهم مردمگرا یا ملیگرا بپیچد و پنهان کند.
🔸مصدق به این نتیجه رسیده بود که در روزگار تفوق تجددخواهان رضاشاهی که با تمام وجودش از آنها نفرت داشت، تنها شانس تفوق دوباره برای امثال او همین است.
✅ سیاستورزی مصدق در باطن خود بویِ
نا و کپک میداد.
✍️ طوس طهماسبی
@shahyarran
فریبگری ضد تجدد؟
⛔️مصدق با این جملات به استقبال انقلابی رفت که رضاشاه در جامعه و اقتصاد رو به مرگ ایران به پا کرده بود:
🔶"اگر خیابانها را آسفالت نمیکردند، چه میشد؟ اگر عمارتها و مهمانخانهها ساخته نشده بود به کجا ضرر میرسید؟ من میخواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم."
📍مهمترین عنصر در هویت سیاسی مصدق کدام بود؟
🔻برخی روی عنصر پوپولیسم با برخی گرایشهای شبه ژاکوبنی تاکید میکنند. ولی این گرایش جدا از آنکه بسیار متاخر بود، چندان هم اصیل و واقعی نبود که بعدا توضیح خواهم داد. برخی روی غربستیزی و استقلالطلبی رمانتیک و وهم آلود او انگشت میگذارند که کاملا درست است و از مهمترین شاخص های هویت سیاسی مصدق به شمار میرود. ولی من در این سلسله یادداشتها میخواهم ادعا کنم که مهمترین پیشرانه در پیکره سیاسی مصدق که این ویژگی آخر هم زیر تاثیر و سیطره آن قرار دارد چیزی نیست به جز ارتجاع یا واپسگرایی و به عبارت دیگر نفرت از مدرنیته.
✅نکتهای که خیلی ها به آن توجه نمیکنند آن است که حتی ضدیت و ستیز مصدق با انگلستان مربوط به پس از سقوط سلسله قاجار است. بر خلاف روایتهای جعلی پنجاهوهفتی که مصدق را یک دمکراسیخواه ذوب در مشروطه معرفی میکنند، سقوط قاجار برای مصدق چنان ترومای بزرگی بود که هیچگاه از آن رهایی نیافت. بزرگترین دلیل کینه او از انگلستان اعتقادش به نقش محوری لندن در سقوط قاجار بود.
💢در عبارت آغازین که از او نقل کردم واژه دیگران مبهم است و در نگاه اول بیگانگان را به ذهن متبادر میکند و مصدق به شکل تصادفی از این عبارت مبهم استفاده نکرده است. او با این ابهام به نوعی پهلوی را با بیگانگان به هم میآمیزد تا ابزار کوبیدن آن را فراهم کند. در حالی که مقصود واقعی او از دیگران در اینجا غاصبان حق ازلی و ابدی قاجارها است و اگر در آن زمان از کلمه بیگانگان استفاده میکرد کسی از او نمی پذیرفت. چون شعور عام جامعه به وضوح میدید که دخالت و نفوذ بیگانه در حکومت رضاشاه بسیار کمتر و ناچیزتر از دوران قاجار است.
♦️مصدق در اوائل دوره رضاشاه، یعنی زمانی که هنوز در مجلس بود، دقیقا در قامت یک مرتجع سیاه و یک اشرافزاده تنگنظر، بدون استثنا با تمام لوایح تجددخواهانه و تحولگرایانه رضاشاه و همکارانش مخالفت هیستریک نشان میداد. از احداث راهآهن گرفته تا نوسازی عدلیه، آسفالت کردن راهها و... به عنوان نمونه مصدق با اصلاح دستگاه مالی دولت که بسیار فاسد و ناکارآمد بود، مخالفت عجیبی نشان میداد! دلیل آن روشن بود. مصدق و نیاکانش از طبقه مستوفیان بودند و این اصلاحات دکّان قدرت و ثروت آنها را تخته میکرد.
⭕️حیرتانگیز است که در زمان احمدشاه، آن هنگام که فروختن ذخایر گندم توسط شاه و اشراف به خارجیها موجب قحطی وحشتناک و مرگ صدها هزار نفر شده بود، نه تنها هیچ سابقه انتقاد یا اعتراضی از مصدق موجود نیست، بلکه مدتی بعد او در وصف احمدشاه و دستگاه حکومتیاش چنین میگوید:
➖"در رژیم قدیم خدمتگزاران مملکت با اینکه از همه جا بیخبر بودند و معلومات دولتهای بعدی را هم نداشتند، با سبک و سلیقه مخصوص خود و ایمانشان به بقای مملکت توانستند وطن خود را طوری اداره کنند که دست تکدّی مقابل بیگانگان دراز نکنند. اما در رژیم جدید که حقوق در ازای مقام قرار گرفت، هر کسی توانست خود را وارد دستگاه دولت کند."
✴️دقت کنید که در اینجا مصدق دارد درباره اواخر دوره قاجار سخن میگوید. نکته دیگری هم در پایان سخن او وجود دارد. مصدق در آغاز دوره رضاشاه جنجالی به راه انداخته بود به این مضمون که کارمندان و کارگزاران دولت نباید حقوق بگیرند و خدمتشان تنها باید به انگیزه خدمت به وطن و مردم باشد !!
🔺در پس ظاهر پوچ و فریبنده این سخنان انگیزه اصلی پنهان بود. مصدق با این جنجال میخواست راه ورود آدمهای عادی و تحصیلکردگانی را که از اشراف و به عبارت دیگر خاندان قاجار نبودند به دستگاه دولت ببندد. چون اشراف با ثروت ارثی خود نیازی به حقوق دولت نداشتند، ولی یک تحصیلکرده از اقشار معمولی مردم نمیتوانست بدون دریافت حقوق کار کند. این حُقّه بهترین بازنمای شیوه سیاستورزی مصدق پس از سقوط قاجار بود. او داشت تمرین میکرد که چگونه واپسگرایانهترین و گندیدهترین ایدهها را در زرورق فریبنده شعارهای سطحی و مبهم مردمگرا یا ملیگرا بپیچد و پنهان کند.
🔸مصدق به این نتیجه رسیده بود که در روزگار تفوق تجددخواهان رضاشاهی که با تمام وجودش از آنها نفرت داشت، تنها شانس تفوق دوباره برای امثال او همین است.
✅ سیاستورزی مصدق در باطن خود بویِ
نا و کپک میداد.
✍️ طوس طهماسبی
@shahyarran
👍9🔥1
Forwarded from 👑کانال شهیاران 👑
درود !
#سپنتامهر
استبدادزدگی
ماننده و(مثال ِ) مردمانی که بلجنزار وسرگینگاهِ بدبوی خودکامگی و (استبداد)خوکرده وبدان خرسندندکه بندوزنجیر بندگیِ خودکامگان را ،بردست وپای خویش میپرستند واز بوی خوش آزادی وآزادگی ودموکراسی،
ناآگه هستند و بی بهره ،
داستانیست در اسرارنامه عطار نیشابوری 618،
که بسی شیرین و آموزنده ست
ونیز آرنگ و نشان از نهادینگی و استواریِ (عادات) و خوی وسرشتهای نازیبا در (فرد واجتماع) دارد و نماد ونشانگر همبود یا(جامعهِ) افسرده ویخزده ست که بی (مسئولیتی)، ناپذیرفتاری و ناپایبندی، بیانگیزگی و بی(تفاوتی) تا بُنِ جانش
وریشه اش، رخنه کرده ست !
[گرچه این داستان
بااندکی دگرش و دوگانگی و(فرق و تفاوت)
و دگرگونگی
در مثنوی شریف دفتر4م نیزآمده و چنانکه پیشتر گفتیم بسیاری از داستانهای مثنوی ، برگرفته و روشناپذیرفته یا(اقتباس)شده از سه آفرینه واثر زیبای عطارست ، الهی نامه ،اسرارنامه ومصیبت نامه !
ولی ما این داستان را به آوندوفرنود و(دلیل) استادی عطار برمولوی ، اززبان عطار بازمیگوییم ]
نخست زند وگزارش یا(مشروح) داستان به چانه و(نثر)!!
داستان ازینجا آغازمیگردد
که
روزی یکی از خاشاک روبان
و سرگین کشان 1که ( کناس ) هم بآنها میگفتند ، برای نخست بار از بازار (عطر)و بو و برنگ فروشان میگذرد .
او که پیوسته درمیان پشک و سرگین وپهن و بوی بدوچرکین آنها پرورده شده است و بویایه یا (مشام) وبینی اش ، هرگز با برنگ وشمین و (عطر) آشنا نبوده است وبوی خوش مشک در مشام جانش ننشسته است و تنها باهمان بوی نازیبای سرگین خوکرده است ،
چنین جایی باچنان بوهای خوش ودلاویزی برایش بیگانه ،بلکه آزاردهنده است !
ازیرا ،
چون بمیان بازار میرسد ، ازهوش میرودوپخش زمین میگردد!
مردمان ناشادونگران دوراوراگرفته و هرکسی برای بهبودی او چاره ای میاندیشد و کاری میکند!
یکی کاهگل جلوبینیش گرفت ، کسی دگر گلاب براو میپاشید، دیگری میان دو ابرویش را مالش میدادو آندگر دبیت و کرباس سوزانده ،بینی اش را دودمیداد،
کسی دگر جوشانده بالنگوی شیرازی وخنجک میآوردوسرانجام بااین داروها بدتر وبدترشد وهیچکدام ازآن چاره ها برای آن بیچاره کارگرنیفتادکه نیفتاد !
ناگهان ، خویش آنمرد ،گویا برادرش ازآنجا میگذشت که کناس بیچاره را در کناربازار ازهوش رفته بدید !
وچون داستان آن همه درمانگری و (طبابت) و پزشکی نمودن مردم را دانست !
بیدرنگ بزمین بازارنگریست وآنسوتر اندکی پشک و پهن وسرگین یافت وآنرابرداشت و جلو بینی آن مرد سرگینکش (کناس) گرفت.
اوپس از چندبار دم کشیدن و دم و بازدم ، ناگه بهوش آمد و ازجای برخاست .
مردمان گرد برادراورا گرفتند و گفتند ، شگفتا چه مرد درمانگر و پزشک استادوچیره دستی هستی !
چگونه سرگین اسب واستروخر راداروی او،دریافتی !؟
اوگفت:اینمرد دیرسالیانیست که سرگینکش است و جزبا بوی بدونازیبای سرگین وپهن، بابوی دیگری آموخته وپرورده نیست
جان اوبا بوی خوش مشک
وبوی برنگ و (عطر) وشمین نا آشناست وبیگانه، ازیرا ، بوی خوشش ، ناخوشایندست و ( حساسیت)زا وانگیزش آفرین!
چون بویایه و(مشام)جانش بوی برنگ وعطر را روا نمیداشت و ببوی خوش ستیز میداشت ، درمیان بازار توان ازدست بداد وازهوش برفت!
پس چون من بدین ، نیک آگاه بودم ، بهبودی و دارویش را سرگین دانستم!
براستی ، اینداستان بازگفت و (توصیف)
مانیست !؟
آشکارنده و بازگوینده وضعیت و (نهش) ما ، درین سالهانبوده است !
ازیراست ،
که بسرگین استبدادخوکرده ایم ، نشسته ایم ودربرابر خودکامگان آرام گرفته ایم و از بوی خوش مشک دلاویز آزادی و برنگ و(عطر) دلانگیز دموکراسی میهراسیم و بی بهره ایم !
بشنویداین چامه،(شعر)وسروده نغز وپرمغز راازعطار!
اسرارنامه بخش۷م
آن یکی کناس بیرون جست ازکار
مگر ره داشت بردکان عطار
چو بوی مشک از دکان برون شد
همی کناس آنجاسرنگون شد
دماغ بوی خوش،او را کجا بود؟
تو گفتی،گشت جان ازوی جدا زود!
برون آمد زدکان مرد عطار
گلاب و عود،پیش آوردبسیار
چو رویش از گلاب وعودترشد
بسی کناس ازآن بیهوش ترشد!
یکی کناس دیگر چون بدیدش
نجاست پیش بینی آوریدش!
مشامش ازنجاست چون خبریافت
دو چشمش بازشدجانی دگر یافت
کسی باگند بدعت، آرمیده
نسیم مشگ سنت،ناشنیده
اگر روحی، رسد سوی دماغش،
درون دل فرو میرد چراغش!
کسی درمبرز این نفس ناساز
که گاهی پر کند، گاهی تهی باز
اگر بویی رسداورا زاسرار
همی درپای افتد سر،نگوسار!
نکوناید شتر رابوس دادن
مگس راطعمه طاووس دادن!
چوآبی درچله سی سال پیوست
تراسی پاره این سر،دهددست
توازخودراه گم کردی درین راه
نه برهیچی ونه ازهیچ آگاه
کسانی درچنین ره بازماندند
که ازدریای دل درمیفشاندند
چوچوگان سرنگون مردان میدان
کسی این گوی نابرده بپایان
همه درپرده حیرت بماندند
بزیر قبه غیرت بماندند
برون نامددرین دوران بغایت
کسی درپختگی این ولایت
فریدونان زره مرکب براندند
بجزگاوان دراین اولا نماند
بهمن ماه ۹۵
#سپنتامهر
استبدادزدگی
ماننده و(مثال ِ) مردمانی که بلجنزار وسرگینگاهِ بدبوی خودکامگی و (استبداد)خوکرده وبدان خرسندندکه بندوزنجیر بندگیِ خودکامگان را ،بردست وپای خویش میپرستند واز بوی خوش آزادی وآزادگی ودموکراسی،
ناآگه هستند و بی بهره ،
داستانیست در اسرارنامه عطار نیشابوری 618،
که بسی شیرین و آموزنده ست
ونیز آرنگ و نشان از نهادینگی و استواریِ (عادات) و خوی وسرشتهای نازیبا در (فرد واجتماع) دارد و نماد ونشانگر همبود یا(جامعهِ) افسرده ویخزده ست که بی (مسئولیتی)، ناپذیرفتاری و ناپایبندی، بیانگیزگی و بی(تفاوتی) تا بُنِ جانش
وریشه اش، رخنه کرده ست !
[گرچه این داستان
بااندکی دگرش و دوگانگی و(فرق و تفاوت)
و دگرگونگی
در مثنوی شریف دفتر4م نیزآمده و چنانکه پیشتر گفتیم بسیاری از داستانهای مثنوی ، برگرفته و روشناپذیرفته یا(اقتباس)شده از سه آفرینه واثر زیبای عطارست ، الهی نامه ،اسرارنامه ومصیبت نامه !
ولی ما این داستان را به آوندوفرنود و(دلیل) استادی عطار برمولوی ، اززبان عطار بازمیگوییم ]
نخست زند وگزارش یا(مشروح) داستان به چانه و(نثر)!!
داستان ازینجا آغازمیگردد
که
روزی یکی از خاشاک روبان
و سرگین کشان 1که ( کناس ) هم بآنها میگفتند ، برای نخست بار از بازار (عطر)و بو و برنگ فروشان میگذرد .
او که پیوسته درمیان پشک و سرگین وپهن و بوی بدوچرکین آنها پرورده شده است و بویایه یا (مشام) وبینی اش ، هرگز با برنگ وشمین و (عطر) آشنا نبوده است وبوی خوش مشک در مشام جانش ننشسته است و تنها باهمان بوی نازیبای سرگین خوکرده است ،
چنین جایی باچنان بوهای خوش ودلاویزی برایش بیگانه ،بلکه آزاردهنده است !
ازیرا ،
چون بمیان بازار میرسد ، ازهوش میرودوپخش زمین میگردد!
مردمان ناشادونگران دوراوراگرفته و هرکسی برای بهبودی او چاره ای میاندیشد و کاری میکند!
یکی کاهگل جلوبینیش گرفت ، کسی دگر گلاب براو میپاشید، دیگری میان دو ابرویش را مالش میدادو آندگر دبیت و کرباس سوزانده ،بینی اش را دودمیداد،
کسی دگر جوشانده بالنگوی شیرازی وخنجک میآوردوسرانجام بااین داروها بدتر وبدترشد وهیچکدام ازآن چاره ها برای آن بیچاره کارگرنیفتادکه نیفتاد !
ناگهان ، خویش آنمرد ،گویا برادرش ازآنجا میگذشت که کناس بیچاره را در کناربازار ازهوش رفته بدید !
وچون داستان آن همه درمانگری و (طبابت) و پزشکی نمودن مردم را دانست !
بیدرنگ بزمین بازارنگریست وآنسوتر اندکی پشک و پهن وسرگین یافت وآنرابرداشت و جلو بینی آن مرد سرگینکش (کناس) گرفت.
اوپس از چندبار دم کشیدن و دم و بازدم ، ناگه بهوش آمد و ازجای برخاست .
مردمان گرد برادراورا گرفتند و گفتند ، شگفتا چه مرد درمانگر و پزشک استادوچیره دستی هستی !
چگونه سرگین اسب واستروخر راداروی او،دریافتی !؟
اوگفت:اینمرد دیرسالیانیست که سرگینکش است و جزبا بوی بدونازیبای سرگین وپهن، بابوی دیگری آموخته وپرورده نیست
جان اوبا بوی خوش مشک
وبوی برنگ و (عطر) وشمین نا آشناست وبیگانه، ازیرا ، بوی خوشش ، ناخوشایندست و ( حساسیت)زا وانگیزش آفرین!
چون بویایه و(مشام)جانش بوی برنگ وعطر را روا نمیداشت و ببوی خوش ستیز میداشت ، درمیان بازار توان ازدست بداد وازهوش برفت!
پس چون من بدین ، نیک آگاه بودم ، بهبودی و دارویش را سرگین دانستم!
براستی ، اینداستان بازگفت و (توصیف)
مانیست !؟
آشکارنده و بازگوینده وضعیت و (نهش) ما ، درین سالهانبوده است !
ازیراست ،
که بسرگین استبدادخوکرده ایم ، نشسته ایم ودربرابر خودکامگان آرام گرفته ایم و از بوی خوش مشک دلاویز آزادی و برنگ و(عطر) دلانگیز دموکراسی میهراسیم و بی بهره ایم !
بشنویداین چامه،(شعر)وسروده نغز وپرمغز راازعطار!
اسرارنامه بخش۷م
آن یکی کناس بیرون جست ازکار
مگر ره داشت بردکان عطار
چو بوی مشک از دکان برون شد
همی کناس آنجاسرنگون شد
دماغ بوی خوش،او را کجا بود؟
تو گفتی،گشت جان ازوی جدا زود!
برون آمد زدکان مرد عطار
گلاب و عود،پیش آوردبسیار
چو رویش از گلاب وعودترشد
بسی کناس ازآن بیهوش ترشد!
یکی کناس دیگر چون بدیدش
نجاست پیش بینی آوریدش!
مشامش ازنجاست چون خبریافت
دو چشمش بازشدجانی دگر یافت
کسی باگند بدعت، آرمیده
نسیم مشگ سنت،ناشنیده
اگر روحی، رسد سوی دماغش،
درون دل فرو میرد چراغش!
کسی درمبرز این نفس ناساز
که گاهی پر کند، گاهی تهی باز
اگر بویی رسداورا زاسرار
همی درپای افتد سر،نگوسار!
نکوناید شتر رابوس دادن
مگس راطعمه طاووس دادن!
چوآبی درچله سی سال پیوست
تراسی پاره این سر،دهددست
توازخودراه گم کردی درین راه
نه برهیچی ونه ازهیچ آگاه
کسانی درچنین ره بازماندند
که ازدریای دل درمیفشاندند
چوچوگان سرنگون مردان میدان
کسی این گوی نابرده بپایان
همه درپرده حیرت بماندند
بزیر قبه غیرت بماندند
برون نامددرین دوران بغایت
کسی درپختگی این ولایت
فریدونان زره مرکب براندند
بجزگاوان دراین اولا نماند
بهمن ماه ۹۵
❤7
porsoon porsoon
Delkash
درودبیکران
دراین تلخروزگاران
درزمانه لبریزازخرافهِ کانایان
روزگارشادیکشی،اندوههاوشگفتی فرزانگان!
#سپنتامهر
کس نباشدکه
رامشگری
خنیاوموسیقی ایرانی رابداندلیک
نام پرآوازه
وزیبای دلکش رانشنیده باشد!مهربانوعصمت باقرپورناموَربه
بابلی بانام هنری دلکش ازهنرمندان دهه۲۰وپس ازآن بودکه
ازآغازگشایش وبنیادیافتن رادیودر۱۳۱۹خ
به رادیوایران پیوست.آوای رساونیرومنداوهمراه باچهچهه های(تحریر)هنرمندانه
باتنالیته بم او
ازویژگیهای دلکش بودکه
همین ویژگیها،افزون برفروتنی،نکوکاری ومردمداریش،نیزکارهای هنری فراوانش،فرنودودلیلی بودکه
هواخواهان بسیاری داشته باشدومردم رادرکناررادیوبنشاند!
ترانه یواش یواش(پرسون پرسون)ازماندگارترین نغمه هاوشادترین ترانه های دلکشست که
درهمایون،بیات اصفهان
خوانده!
هماره
شبهایی شادمانه(امشب)برایتان آرزودارم!
ازیراکه
طبیبان(فقیهان)خلق رارنجور(یامغموم)میخواهند
بنازم مطربان راخلق رامسرورمیخواهند!
این سروده منسوب به شیخ بهاییست
که
گدايان بهرروزی
طفل خودراکورميخواهند/طبيبان جملگیِ خلق رارنجورميخواهند
گمانم مرده شويان راضيندبرمردن مردم/بنازم مطربان،کاين خلق رامسرورميخواهند!
ومانیزهماره،همیشه
وپیوسته
شماراشادمیخواهیم!
دراین تلخروزگاران
درزمانه لبریزازخرافهِ کانایان
روزگارشادیکشی،اندوههاوشگفتی فرزانگان!
#سپنتامهر
کس نباشدکه
رامشگری
خنیاوموسیقی ایرانی رابداندلیک
نام پرآوازه
وزیبای دلکش رانشنیده باشد!مهربانوعصمت باقرپورناموَربه
بابلی بانام هنری دلکش ازهنرمندان دهه۲۰وپس ازآن بودکه
ازآغازگشایش وبنیادیافتن رادیودر۱۳۱۹خ
به رادیوایران پیوست.آوای رساونیرومنداوهمراه باچهچهه های(تحریر)هنرمندانه
باتنالیته بم او
ازویژگیهای دلکش بودکه
همین ویژگیها،افزون برفروتنی،نکوکاری ومردمداریش،نیزکارهای هنری فراوانش،فرنودودلیلی بودکه
هواخواهان بسیاری داشته باشدومردم رادرکناررادیوبنشاند!
ترانه یواش یواش(پرسون پرسون)ازماندگارترین نغمه هاوشادترین ترانه های دلکشست که
درهمایون،بیات اصفهان
خوانده!
هماره
شبهایی شادمانه(امشب)برایتان آرزودارم!
ازیراکه
طبیبان(فقیهان)خلق رارنجور(یامغموم)میخواهند
بنازم مطربان راخلق رامسرورمیخواهند!
این سروده منسوب به شیخ بهاییست
که
گدايان بهرروزی
طفل خودراکورميخواهند/طبيبان جملگیِ خلق رارنجورميخواهند
گمانم مرده شويان راضيندبرمردن مردم/بنازم مطربان،کاين خلق رامسرورميخواهند!
ومانیزهماره،همیشه
وپیوسته
شماراشادمیخواهیم!
❤5
Forwarded from 👑کانال شهیاران 👑
درود
دیباچه ودرآمدی بر مشهددروغی بزرگ!!
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
#سپنتامهر
سالها پیش بابررسی متون تاریخی،
دریافتم که زندگی علی بن موسی الرضادرگذشته
به سال۲۰۲قمری یامهشیدی،
بسان بسیاری از شخصیتهای تاریخی دیگرتشیع،
آمیخته به افسانه های دروغین است.
یکی از آن باره وپیشاوَردها،
گوناگونی واگویِگی یاروایتهای چندگانه ازرویداد کوچ اوبه خراسان
وچگونگی مرگ اوست!
بهرروی!
درتواریخ زمان خوداوتا نزدیک به دو سده پس ازمرگش،
هیچ واگویه،گفتاورد یاروایتی ازمرگ عمدی
یامسمومیت وشهادت اونیست.
کمتر از دوسده،
پس از مرگ اودرتوس وخاکسپاریش درکنارگورهارون الرشید،
برای نخست بارشیخ صدوق درعیون اخبارالرضا،
باتوهم توطئه ای که درسرداشت
و ازآغازویژگی اسلامیان بود،
پنداره وتوهم شهادت اوراباانگورزهرآگین،
برسرزبانهای شیعیان روان ساخت
وپس ازاودربرخی اسنادوتواریخ شیعه،به رشته نوشتاردرآمد
ومرگ این امام هشتم تشیع،
نیزچونان،کانی از زر
برای آخوندهاوروضه خوانان، سرچشمه درآمدسرشاری گردیدازنذورات وخیرات ومبرات
وذکرمصیبات ومداحیها…
و
چه اشکهاکه برای این افسانه دروغین ریخته که نشدوچه ناله وفغانهاکه به آسمان
بر نشد
وچه درآمدهاکه به کیسه آخوندسرازیرنشد!
ازیرا
این شهر تاریخی که درهزاره های پیشین،
شهر توس نام داشت،
به دروغ
وتوهم فریبکارانه آخوندصدوق وهمپالکیهای پس ازخودش
وبیشترپس
ازسده ششم،به مشهد،دگرگونگی و
دِگرِش وتغییرنام داد
چراکه
برپایه متون کهن،
تاسده چهارم و پنجم،هرگز
افسانه شهادت وشهرشهادت،
درهیچ کتاب روایی وتاریخی نگاشته نشده بودوهیچگونه
حقیقت وراستینه ای نداشت!
ازیرا
سالها پیش که
باارائه اسنادکهن وچشمهْ پژوهشهاورفرنسهای ارزمندومعتبر،
دراین شهر به دروغین بودن
داستان مسمومیت وناراست بودن شهادت او ونیزشهرشهادت
میپرداختم
یادرگفتارم این باره را
درانجمنها،کلاسهاو… بُن میافکندم،
باشگفتیهاونیزناخرسندیها،پرخاش واعتراضات بسیاری
رویارو میگشتم.
بسیاری از جایگاه اعتقادی
و
برخی نیزازجایگاه اقتصادی!
گروه نخست،که
خصمانه، گوینده ونگارنده راتالب پرتگاه تکفیرمیبردندوگروه دوم نیز
آشکارا گفتن وپخش این تئوری هارا در ضدیت
ودشمنی،بامشهدومنافع مشهدیها،میانگاشتندکه
اگر
شهادت را ازشخصیت علی بن موسی الرضا بِستُریم و بگیریم،
نه تنها درآمدروضه خوانان که درآمدبسیاری از مردم وبخشی ازکسبه مشهدی
به تاسِه و مخاطره افتاده
ودرآمدمشهدیهازیان گرفته وکاهش یافته
ومشهدکه بیشترشهرزیارتیست، آسیب وگزندبسیارمیبیند!!
باری!
چون این،
جستارومبحثی پژوهشی بودوازسویی به گمان میرسیدحقیقت وراستینه باشد
وازسویی،
که درستی وراستی،برترین فروزه انسانیست،
آن را بن افکندم
گرچه برخی راناخوشایندنمود!!
بهرروی،
بخش زیرازسالهاپیش وآرشیویست!
پیشکش به اهل پژوهش!
دیباچه ودرآمدی بر مشهددروغی بزرگ!!
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
#سپنتامهر
سالها پیش بابررسی متون تاریخی،
دریافتم که زندگی علی بن موسی الرضادرگذشته
به سال۲۰۲قمری یامهشیدی،
بسان بسیاری از شخصیتهای تاریخی دیگرتشیع،
آمیخته به افسانه های دروغین است.
یکی از آن باره وپیشاوَردها،
گوناگونی واگویِگی یاروایتهای چندگانه ازرویداد کوچ اوبه خراسان
وچگونگی مرگ اوست!
بهرروی!
درتواریخ زمان خوداوتا نزدیک به دو سده پس ازمرگش،
هیچ واگویه،گفتاورد یاروایتی ازمرگ عمدی
یامسمومیت وشهادت اونیست.
کمتر از دوسده،
پس از مرگ اودرتوس وخاکسپاریش درکنارگورهارون الرشید،
برای نخست بارشیخ صدوق درعیون اخبارالرضا،
باتوهم توطئه ای که درسرداشت
و ازآغازویژگی اسلامیان بود،
پنداره وتوهم شهادت اوراباانگورزهرآگین،
برسرزبانهای شیعیان روان ساخت
وپس ازاودربرخی اسنادوتواریخ شیعه،به رشته نوشتاردرآمد
ومرگ این امام هشتم تشیع،
نیزچونان،کانی از زر
برای آخوندهاوروضه خوانان، سرچشمه درآمدسرشاری گردیدازنذورات وخیرات ومبرات
وذکرمصیبات ومداحیها…
و
چه اشکهاکه برای این افسانه دروغین ریخته که نشدوچه ناله وفغانهاکه به آسمان
بر نشد
وچه درآمدهاکه به کیسه آخوندسرازیرنشد!
ازیرا
این شهر تاریخی که درهزاره های پیشین،
شهر توس نام داشت،
به دروغ
وتوهم فریبکارانه آخوندصدوق وهمپالکیهای پس ازخودش
وبیشترپس
ازسده ششم،به مشهد،دگرگونگی و
دِگرِش وتغییرنام داد
چراکه
برپایه متون کهن،
تاسده چهارم و پنجم،هرگز
افسانه شهادت وشهرشهادت،
درهیچ کتاب روایی وتاریخی نگاشته نشده بودوهیچگونه
حقیقت وراستینه ای نداشت!
ازیرا
سالها پیش که
باارائه اسنادکهن وچشمهْ پژوهشهاورفرنسهای ارزمندومعتبر،
دراین شهر به دروغین بودن
داستان مسمومیت وناراست بودن شهادت او ونیزشهرشهادت
میپرداختم
یادرگفتارم این باره را
درانجمنها،کلاسهاو… بُن میافکندم،
باشگفتیهاونیزناخرسندیها،پرخاش واعتراضات بسیاری
رویارو میگشتم.
بسیاری از جایگاه اعتقادی
و
برخی نیزازجایگاه اقتصادی!
گروه نخست،که
خصمانه، گوینده ونگارنده راتالب پرتگاه تکفیرمیبردندوگروه دوم نیز
آشکارا گفتن وپخش این تئوری هارا در ضدیت
ودشمنی،بامشهدومنافع مشهدیها،میانگاشتندکه
اگر
شهادت را ازشخصیت علی بن موسی الرضا بِستُریم و بگیریم،
نه تنها درآمدروضه خوانان که درآمدبسیاری از مردم وبخشی ازکسبه مشهدی
به تاسِه و مخاطره افتاده
ودرآمدمشهدیهازیان گرفته وکاهش یافته
ومشهدکه بیشترشهرزیارتیست، آسیب وگزندبسیارمیبیند!!
باری!
چون این،
جستارومبحثی پژوهشی بودوازسویی به گمان میرسیدحقیقت وراستینه باشد
وازسویی،
که درستی وراستی،برترین فروزه انسانیست،
آن را بن افکندم
گرچه برخی راناخوشایندنمود!!
بهرروی،
بخش زیرازسالهاپیش وآرشیویست!
پیشکش به اهل پژوهش!
👍5❤4