tgoop.com/shahyarran/48211
Last Update:
🔰 درباره زبان ملی ما، #پارسی !
#بخش_هفتم
✅ نویسنده: استاد #سپنتامهر !
🔸در (رحله و سفر )نامه یا کوچنامه ابن بطوطه مراکشی یا تحفه النظار به واگردانی و ( ترجمه ) زنده یاد محمد علی موحد تبریزی ج2 که ، از کوچش و (سفر) خود بچین گوید که درسده 8 و به گمان در 736 ق بچین رفته و در کشتی نشسته که دریانوردان و کارگران چینی آن، در شهر هانگشو ، شرفنگ ، شروه یا حراره ای به پارسی می خواندند و بس زیبا !
او گوید ، پرسیدم این سروده چیست ؟
دریانوردان چینی گفتند ، پارسیست و ازشیخ سعدی.
⚜آنها از چکامه سعدی به آغازه یا مطلع ؛
" آخرنگاهی بازکن وقتی که برمابگذری ..."
صورتگردیبای چین گو صورت رویش ببین،
یا صورتی برکش چنین،یاتوبه کن صورتگری
می خواندند که:
تا دل بمهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام ،
چون درنمازاستاده ام، گویی بمحراب اندری
🔹خودشیخ نیز به گفته خویش در گلستان ، زمانی گذارش به چین افتاده بود (البته تذکره نویسان از سفر شیخ اجل سعدی به چین گزارش ننموده ولیک شاید این داستان و حکایت پندارینه باشد یا سعدی بنیابت از کسی، گفتاورد و بازگفت نموده باشد، بهرروی، فردید و منظور ما خود داستانست که گستردگی و رواج زبان پارسیست تا اقصای چین و نه پرسوناژآن و به جامع یا مسجد بزرگ کاشغر چین که در استان سین کیانگ ست میرود و در آنجا پسری خوبروی و دارای جمال را می بیند که سرگرم خواندن صرف بود که، ضرب زید عمروا و کان المتعدی عمروا !
سعدی ورا گفت که : ای پسر خوارزم و ختا صلح کردند و جنگ و ستیز رها نمودند ولیک ،هنوز میان زید و عمرو ، همچنان جنگ و ستیزش و دشمنی مانده ست!؟
پسرکاشغری را از گفته سعدی ،خنده افتاد تا سرانجام، آن پسر نام میهن سعدی را می پرسد و او میگوید که از شیراز آمده ام.
پسر چینی میگوید از سروده ها و چامه های سعدی چیزی میدانی و ازبری که برایم بخوانی !؟
سعدی چند بیت از سروده های تازی خویش را می خواند.
پسر کاشغری لختی در اندیشه فرو رفته و ناخرسندانه به مرد شیرازی می گوید چرا سروده های پارسی سعدی را نمیخوانی که چامه ها و اشعار پارسی سعدی به فهم و دریافت مردم این کشور و این سرزمین نزدیکترست و مردم کاشغر پارسی را نیک می دانند ولی زبان تازی را نی ! پس بپارسی بگو !
تا اینکه، چند روز پس از آن ، پسرک درمیابد که این شیرازی خود سعدیست و باشنیدن نام پرآوازه سعدی، بسی شادمان شده و مانند اسپند روی آتش از جای می پرد و به پاسداشت و ارج نهادن و نکوداشت شیخ برمی خیزد و او را بسی ارج و ارز می نهد، سپس از او گلایه می نماید که چرا زودتر نام خود را نگفتی ،تا چنان که در شان و جایگاه توست ،تو را ارج نهاده و سپاس داریم ! ؟
🔰پاره ای ازین داستان که دربخش 5م بوستان ،اندرعشق و جوانیست را برایتان میگذارم که بسی زیباست!
[سالی که محمد خوارزمشاه رحمة الله علیه با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد به جامع کاشغر در آمدم، پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال چنان که در امثال او گویند؛ من آدمی به چنین شکل و خوی و قد و روش ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت، مقدمه نحو زمخشری در دست داشت و همیخواند ضربَ زیدٌ عمرواً و کان المتعدی عمرواً.
گفتم ای پسر, خوارزم و ختا صلح کردند و زید و عمر را همچنان خصومت باقیست؟ بخندید و مولدم پرسید گفتم خاک شیراز گفت از سخنان سعدی چه داری؟ گفتم:
بلیت بنحوی یصول مغاضبا
علی کزید فی مقابله العمرو
علی جر ذیل لیس یرفع راسه
و هل یستقیم الرفع من عامل الجر
لختی به اندیشه فرو رفت و گفت : غالب اشعار او درین زمین به زبان پارسیست ، اگر بگویی به فهم نزدیکتر باشد. کلم االناس علی قدر عقولهم.
گفتم:
ای دل عشاق به دام تو صید
ما به تو مشغول و تو با عمرو و زید
بامدادان که عزم سفر مصمم شد ، گفته بودندش که فلان سعدیست. دوان آمد و تلطف کرد و تاسف خورد که چندین مدت چرا نگفتی که منم تا شکر قدوم بزرگان را میان بخدمت ببستمی!......]
🔶این داستان ، نشانگر آنست که زبان پارسی در زمانه سعدی و در سده هفتم تا خاور دور و چین رفته بوده و مردمان آنسامان و کاشغر چین پارسی را پاس میداشته و مانند مردم شبه قاره هند و مردم سقطری و زنگبار تا عثمانی و آناتولی، زبان ادبی و عرفانی و گاه هموند و مشترک خویش را زبان پارسی برگزیده بودند !
دنباله دارد...
🌐@Fum_iranshenasi
BY 👑کانال شهیاران 👑
Share with your friend now:
tgoop.com/shahyarran/48211