SADEGHEKAZEB Telegram 448
🔸دربارۀ «برساخت اجتماعی» و «جمع شانس و ضرورت» توسط داروینیسم

⚠️استفاده از واژه‌ای که زیاد به کار می‌رود خطرناک است و مایۀ سوء تفاهم. اما استفاده از واژه‌ای که زیاد به کار نمی‌رود هم بی‌حاصل است چون موجب سوء تفاهم نمی‌شود! و کدام فرزانه‌ایست که نداند «تفاهم بدون سوء تفاهم ممکن نیست»؟ (چیزی در مایه‌های «حرکت بدون اصطکاک ممکن نیست»)... استفاده از واژۀ «برساخت اجتماعی» (که «صاحاب» و مدعی زیاد دارد) موجب «سوء تفاهم» است. اما بهتر. چون سوء تفاهم شرط امکان تفاهم است.

🔺برخی معتقدند همه چیز «برساخت اجتماعی» (سوشال کانستراکت) است. این اصطلاح جدید است و مال اواخر قرن بیستم. اما از نظر تاریخی جالب است توجه کنیم یکی به کانت که مدعی بود ذهن انسان در «ساختن» واقعیت نقشی اساسی دارد (به قول خودش انقلاب کوپرنیکی) و یکی به امثال هگل که مدعی بودند «جامعه» در تعیین واقعیت نقشی اساسی دارد. جمع این دو نکته می‌شود «برساخت اجتماعی». یعنی واقعیت اولاً چیزی است «ساختنی» و چنین نیست که حاضر و آماده به ما داده شده باشد و دوماً چنین نیست که هر کس در زیرزمین خانه آن را به‌تنهایی بسازد بلکه در میان جمع ساخته می‌شود. مثلاً اینکه «پادشاه لخت است» را نمی‌توان به‌تنهایی در انفعال محض دریافت. به قول خارجی‌ها، هیچ «متر آو فکت» خاصی وجود ندارد که مسئله را حل کند. چیزی به مثابۀ «واقعیت سفت و سخت مستقل از من و شما» وجود ندارد که سوال «آیا پادشاه لخت است» را حل کند. واقعیت در تعامل اجتماعی ساخته می‌شود.

🔺اولین واکنش به این ادعا چنین است که مثلاً با چوب بر سر مدعی ایدۀ «برساخت اجتماعی» بزنی یا لگدی به سنگی بزنی و «واقعیت سفت و سخت مستقل از جامعه» را به یاد او بیاوری (این واکنش خیلی شبیه واکنش کسی است که در مواجهه با داروینیسم به «نظم شگفت‌انگیز جهان» اشاره می‌کند یا با خوشمزگی می‌گوید «من از نسل میمون نیستم. شما را نمی‌دانم.») مشکل این واکنش آنجاست که متوجه ظرافت ادعا نیست. «واقعیت برساخت اجتماعی است» به این معنا نیست که «واقعیت وجود ندارد». ایدۀ «برساخت اجتماعی» وجود واقعیت‌های سفت و سخت را قبول دارد اما اجتماعی بودن آنها را آشکار می‌کند. چنانکه وقتی کانت انقلاب کوپرنیکی کرد معنایش این نبود که «دنیای واقعی وجود ندارد» و «ذهن انسان هر چیزی دلش خواست را می‌تواند بسازد». کانت تلاش داشت ویژگی‌های آنچه پیشاپیش واقعی‌بودنش را قبول کرده‌ایم آشکار کند نه اینکه زیراب واقعی‌بودن آنها را بزند. انقلاب کوپرنیکی کانت اتفاقاً به این معنا بود که انسان نمی‌تواند هر چه دلش خواست را بسازد. انسان در چهارچوب ذهن خویش گرفتار است و البته این گرفتاری «شرط امکان معرفت» است. به طور مشابه، «برساخت اجتماعی» نحوۀ واقعی‌بودن چیزها را آشکار می‌کند نه اینکه واقعی‌بودن چیزها را منکر شود. دردناک بودن ضربۀ چوب یا سختی سنگ هیچ منافاتی با «برساخت اجتماعی‌بودن» آنها ندارد. به علاوه، چنین نیست که بگویی «پول صرفاً یک برساخت اجتماعی است» و از آن نتیجه بگیری «پس پول واقعی نیست». اتفاقاً پول خیلی بیشتر از چوب و سنگ «واقعیت» دارد! (هیچ آدم فرزانه‌ای «واقعیت‌ها» را انکار نمی‌کند. هیوم نمی‌گفت «علیت وجود ندارد» می‌گفت «علیت آن چیزی نیست که شما می‌پندارید». دنت نمی‌گوید «آگاهی وجود ندارد» می‌گوید «آگاهی آن چیزی نیست که شما می‌پندارید». مدعی «برساخت اجتماعی» هم بهکذا. نمی‌گوید «اخلاق واقعی نیست» بلکه می‌گوید «اخلاق آن چیزی نیست که شما می‌پندارید»)

🔺خیلی پیچیده است؟ به گمان من نه! کافیست به قید «نه آنقدرها» دقت کنیم. «برساخت اجتماعی» می‌گوید: «همه چیز نسبی است... اما نه آنقدرها.» درست مثل داروینیسم که می‌گوید: «جهان تصادفی است... اما نه آنقدرها.» (شعار فایرابند را من اینطور اصلاح می‌کنم که «هر چیزی ممکن است... اما نه هر چیزی!»)

🔺ایدۀ «برساخت اجتماعی» آن روی دل‌انگیز خود را آشکار نخواهد کرد مگر زمانی که با این ایدۀ مدرن آشنا باشیم که «ضرورت، با اینکه ضروری است، حاصل فرایندی تصادفی است». این ایده به بهترین وجه در داروینیسم متجلی است. چنین است که معتقدم کسی که با داروینیسم آشنا نباشد مثل کسی است که قسمت اول سریال جهان مدرن را ندیده و هنوز بعد از صدها اپیزود متوجه نشده داستان از چه قرار است.

▫️صدالبته خود «داروینیسم» چیزی نیست مگر «برساخت اجتماعی».

@sadeghekazeb



tgoop.com/sadeghekazeb/448
Create:
Last Update:

🔸دربارۀ «برساخت اجتماعی» و «جمع شانس و ضرورت» توسط داروینیسم

⚠️استفاده از واژه‌ای که زیاد به کار می‌رود خطرناک است و مایۀ سوء تفاهم. اما استفاده از واژه‌ای که زیاد به کار نمی‌رود هم بی‌حاصل است چون موجب سوء تفاهم نمی‌شود! و کدام فرزانه‌ایست که نداند «تفاهم بدون سوء تفاهم ممکن نیست»؟ (چیزی در مایه‌های «حرکت بدون اصطکاک ممکن نیست»)... استفاده از واژۀ «برساخت اجتماعی» (که «صاحاب» و مدعی زیاد دارد) موجب «سوء تفاهم» است. اما بهتر. چون سوء تفاهم شرط امکان تفاهم است.

🔺برخی معتقدند همه چیز «برساخت اجتماعی» (سوشال کانستراکت) است. این اصطلاح جدید است و مال اواخر قرن بیستم. اما از نظر تاریخی جالب است توجه کنیم یکی به کانت که مدعی بود ذهن انسان در «ساختن» واقعیت نقشی اساسی دارد (به قول خودش انقلاب کوپرنیکی) و یکی به امثال هگل که مدعی بودند «جامعه» در تعیین واقعیت نقشی اساسی دارد. جمع این دو نکته می‌شود «برساخت اجتماعی». یعنی واقعیت اولاً چیزی است «ساختنی» و چنین نیست که حاضر و آماده به ما داده شده باشد و دوماً چنین نیست که هر کس در زیرزمین خانه آن را به‌تنهایی بسازد بلکه در میان جمع ساخته می‌شود. مثلاً اینکه «پادشاه لخت است» را نمی‌توان به‌تنهایی در انفعال محض دریافت. به قول خارجی‌ها، هیچ «متر آو فکت» خاصی وجود ندارد که مسئله را حل کند. چیزی به مثابۀ «واقعیت سفت و سخت مستقل از من و شما» وجود ندارد که سوال «آیا پادشاه لخت است» را حل کند. واقعیت در تعامل اجتماعی ساخته می‌شود.

🔺اولین واکنش به این ادعا چنین است که مثلاً با چوب بر سر مدعی ایدۀ «برساخت اجتماعی» بزنی یا لگدی به سنگی بزنی و «واقعیت سفت و سخت مستقل از جامعه» را به یاد او بیاوری (این واکنش خیلی شبیه واکنش کسی است که در مواجهه با داروینیسم به «نظم شگفت‌انگیز جهان» اشاره می‌کند یا با خوشمزگی می‌گوید «من از نسل میمون نیستم. شما را نمی‌دانم.») مشکل این واکنش آنجاست که متوجه ظرافت ادعا نیست. «واقعیت برساخت اجتماعی است» به این معنا نیست که «واقعیت وجود ندارد». ایدۀ «برساخت اجتماعی» وجود واقعیت‌های سفت و سخت را قبول دارد اما اجتماعی بودن آنها را آشکار می‌کند. چنانکه وقتی کانت انقلاب کوپرنیکی کرد معنایش این نبود که «دنیای واقعی وجود ندارد» و «ذهن انسان هر چیزی دلش خواست را می‌تواند بسازد». کانت تلاش داشت ویژگی‌های آنچه پیشاپیش واقعی‌بودنش را قبول کرده‌ایم آشکار کند نه اینکه زیراب واقعی‌بودن آنها را بزند. انقلاب کوپرنیکی کانت اتفاقاً به این معنا بود که انسان نمی‌تواند هر چه دلش خواست را بسازد. انسان در چهارچوب ذهن خویش گرفتار است و البته این گرفتاری «شرط امکان معرفت» است. به طور مشابه، «برساخت اجتماعی» نحوۀ واقعی‌بودن چیزها را آشکار می‌کند نه اینکه واقعی‌بودن چیزها را منکر شود. دردناک بودن ضربۀ چوب یا سختی سنگ هیچ منافاتی با «برساخت اجتماعی‌بودن» آنها ندارد. به علاوه، چنین نیست که بگویی «پول صرفاً یک برساخت اجتماعی است» و از آن نتیجه بگیری «پس پول واقعی نیست». اتفاقاً پول خیلی بیشتر از چوب و سنگ «واقعیت» دارد! (هیچ آدم فرزانه‌ای «واقعیت‌ها» را انکار نمی‌کند. هیوم نمی‌گفت «علیت وجود ندارد» می‌گفت «علیت آن چیزی نیست که شما می‌پندارید». دنت نمی‌گوید «آگاهی وجود ندارد» می‌گوید «آگاهی آن چیزی نیست که شما می‌پندارید». مدعی «برساخت اجتماعی» هم بهکذا. نمی‌گوید «اخلاق واقعی نیست» بلکه می‌گوید «اخلاق آن چیزی نیست که شما می‌پندارید»)

🔺خیلی پیچیده است؟ به گمان من نه! کافیست به قید «نه آنقدرها» دقت کنیم. «برساخت اجتماعی» می‌گوید: «همه چیز نسبی است... اما نه آنقدرها.» درست مثل داروینیسم که می‌گوید: «جهان تصادفی است... اما نه آنقدرها.» (شعار فایرابند را من اینطور اصلاح می‌کنم که «هر چیزی ممکن است... اما نه هر چیزی!»)

🔺ایدۀ «برساخت اجتماعی» آن روی دل‌انگیز خود را آشکار نخواهد کرد مگر زمانی که با این ایدۀ مدرن آشنا باشیم که «ضرورت، با اینکه ضروری است، حاصل فرایندی تصادفی است». این ایده به بهترین وجه در داروینیسم متجلی است. چنین است که معتقدم کسی که با داروینیسم آشنا نباشد مثل کسی است که قسمت اول سریال جهان مدرن را ندیده و هنوز بعد از صدها اپیزود متوجه نشده داستان از چه قرار است.

▫️صدالبته خود «داروینیسم» چیزی نیست مگر «برساخت اجتماعی».

@sadeghekazeb

BY صادق کاذب


Share with your friend now:
tgoop.com/sadeghekazeb/448

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

“Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) Some Telegram Channels content management tips
from us


Telegram صادق کاذب
FROM American