tgoop.com/rmansouri_ir/538
Last Update:
زمان و وقت– ۹
تلنگر برای خروج از چاه طبیعت و عروج به اوج توان خداگونه
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
rmansouri.ir
• چگونه؟ چگونه از چنگال انحطاط در غلبهء وقت بهدر آییم؟ چگونه از مفهوم زمان، و تأثیر آن در برنامهریزی برای جامعه و برای کشور، در سمت تحقق آرزوها و رفاه و سلامتِ نفس مردم استفاده کنیم؟ چگونه پویایی، یا دقیقتر دینامیک، را وارد حیات اجتماعی بکنیم؟
• جامعه، که سامانهء پیچیدهای است، قوانین دینامیکی خاص خودش را دارد- متفاوت از ارزشها و ایدهها و ویژگیهای فردی. لازم است تجربهء چند هزارسالهء خودمان را در یک تحول دینامیکی ببینیم و نه همچون مجموعهای از «وقت»ها؛ تقطیع شده در دورههای اجتماعی یا حکمرانی و «وقتِ» متناظر با آن. مفهوم وقت بیان حالت پایا (steady state) در اجتماع است که با ایستا فرق دارد. چرخش بینشی لازم است تا از مفهوم پایای وقت به مفهوم دینامکی زمان برسیم. این چرخش بینش تلنگری است بر ما تا از چاه طبیعت بهدر آییم و طبیعت را با نسخهء «عشق پویا به انسان و طبیعت» مهار کنیم- قوههایش را بهفعل دراوریم: خداگونگی یعنی همین. ایران تجربهء تاریخی کافی برای این تلنگر [نک تلنگر، ریچارد تیلر و ساناستاین، ترجمه آرش طهماسبی، انتشارات دنیای اقصاد، ۱۳۹۸. و نیز کتابم عبور از سندرم دورهء نقل، وبگاه شخصی، فصل ۶، اَزمانیت و امر قدسی] دارد.
• ابن عربی عالَم انسانی- بخوانید جامعه- را به مخروطی شبیه دانسته که انسان کامل در رأس آن قراردارد و قاعدهء مخروط «انسانهای حیوانی»اند: انسان کامل که در بالا است سایهء خدا و نایب حق و سخنگوی اوست. این تفکر هنوز ذهن ما ایرانیان چنان تنیده و به شکل «عقل سلیم» رایج درامده که حتی دوراندیشانی که به تفکر در ایران و آیندهاش مینگرند آن را بسیار بدیهی میدانند [نک سید محمد بهشتی و همکاران، ایران کجا است و ایرانی کیست، انتشارات روزنه، تهران، ۱۴۰۰. صص۳۱۴-۳۲۰] و هر نتیجهگیری برای ایران گذشته و آیندهاش را در این قالب میبینند. این تفکر در شناخت امروز ما از سامانههای پیچیده مترادف با «مدرسگی» است [نک کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران، انتشارات دیبایه، تهران، ۱۴۰۰، ص ۷۷ (schooling)]. در این روال هیچ پدیدهء برامدهای رخ نمی دهد. «جامعه» بهمعنای امروزیناش شکل نمیگیرد. اقتصاد- از هر نوع سرمایهگراییاش (کاپیتالیستیاش) یا سوسیالیستیاش برنمیآید. قدرت محدود میماند، دست دوم میماند، توان رشد ندارد، و بی دینامیک است- حتی اگر دشمن دايم داشته باشد. از سعادت انسانی خبری نیست مگر برای معدودی انسان متعبد بهشتخواه و راضی به بهشتیشدن حتی بهقیمت جهنمیشدن بقیهء انسانها. این خلاف هر خرد اسناندوست و طبیعتدوستی است. و تجربهء ایران و جهان هم نشان میدهد این تفکر نه تنها اَزمان است [نک مقالهء اَزمانیت، پانوشت ۱.] که از آن فساد برمیخیزد و فقر و انحطاط. مفهوم ایرانشهری هم که این روزها باب شده این تفکر را در دل خود دارد. ایران باید از این تفکر منسوخ بهدر آید تا راه سعادت را بپیماید و در دنیای جدید و ساخت آیندهاش نقشی تلطیفگر و خشونتپرهیز بهعهده بگیرد. تلنگر احتیاج داریم. با چه موتوری؟
BY رضا منصوری
Share with your friend now:
tgoop.com/rmansouri_ir/538