tgoop.com/rashedansari/1912
Last Update:
تذکره الهمکاران
ذکر حال شیخ حسین فریدونی، سلطان(۱) جراید فی بلاد هرموزگان!
به قلم: شیخ الشیوخ راشد انصاری
آن عاشق آواز کوچه باغی، آن مرد چشم پاکِ فداغی،(۲) آن خورنده ی قهوه با شکلات، آن فاقدِ ذره ای عضلات، آن مدیرمسئول و سردبیر و صاحب امیتاز و همه کاره ی تمامیِ جراید بندر، آن فرزند خلفِ شیخ حاجی حسن حیدر!(۳)، آن مالک یک دستگاه خودروی باری، آن در کار صادرات مَهوه ی ۴ لاری! ،آن شاعر بندری لارستانی، آن جوان ترکه ای و نی قلیانی، آن جنوبیِ خالص و خودمونی، حضرت مولانا و شیخنا حسین فریدونی غفرالله ذنوبه که هیکلی تراشیده و باریک شبیه ملخ های مصری داشتی و از دوران طفولیت تا به اکنون جورنالیستی میانه رو مایل به چپی بودی! ولی برادران «راستی» را هم دوست داشتی! به ویژه حضرت شیخ حاج احمدشان را!
گویند: شیخ حسین ما، قرن ها پیش از پرتغالیها که به فرماندهی دریاسالار «آلفونسو دالبوکرک (آلبوکرکی)» به هرموز و جرون یورش بردندی، وی به همراه سپاهی عظیم از سرداران رشیدِ لارستان کهن .... به هرموزگان حمله کردی و تمامیِ روزنامجات و هفته نامه جات و ماهنامه جات، و همه ی جات ها....را به قبضه ی خود در آوردی، و همه را یک جا چاپیدی!ترجمه:(منتشر کرد).
شیخ محمد حسین رفیعی ِ دکنی، دائم اقباله تعالی در خصوص شیخ حسین گفتی: وی الحق والانصاف ناجی کشتی طوفان زده ی مطبوعات استان بودی و مانند امدادگران بر بالین نشریات رو به موت می رسیدی و با نفس عیسی دم خویش در کالبد مطبوعات این سامان دمیدی و از مرگ حتمی نجات دادی.
نقل است، شیخ یک دور کامل در تمامی روزنامه ها و نشریات چپ و راست استان چرخیدی و عاقبت در جریده ی صدف به گِل نشستی.
در قدمت و سابقه ی جورنالیستی وی همین بس که حکیم شیخ ابوالقاسم فردوسی در اثر گران سنگ خویش( شاهنامه ) خطاب به شیخ حسین ما گفته است:
«بدو روزنامه بدژها نهید
یکی نامه گنجور ما را دهید...»
رندی بگفتی وی در نوجوانی همان گونه که افتد و دانی فراوان می کشیدی! البته نقاشی و برای جراید پایتخت ارسال می کردی. در ایام شباب در کار کودک رفتی! یعنی شعر کودک می سرودی و در چاپخانه ی شیخ محمدعلی بهمنی
حَفِظَهُ الله، سر ِ کار بودی! و در میانسالی یکریز کارهایی همی کردی که رازش بر کسی آشکار نگشتی! لیکن پس از گذشت دهه ها در بلاد هرموزگان و ولایت پارس معلوم نبودی چرا از لحاظ نسوانِ مجرد، قحطی رخ دادندی!
القصه شیخ ما این تک بیت ناب را از حکیم لاادری از حفظ بودی و مدام زیر لب زمزمه کردی:
«زنان سرچشمه ی مهر و صفایند
که آنان جلوه ی حُسن خدایند...»
نقل است، در فقره نخست عروسی اش در حالی که ماشین عروس از پیرایشگاه بیامدی و در پشت درب خانه بوق بوق می کردی، شیخ حسین بر بالای پشت بام بودی و مشغول کشیدن نقاشی برای جریده ی سلام بچه ها و کیهان بچه ها و...و....
گویند: قریب به بیست و اندی سال که در کار اخذ آگهی و رپپورتاژ و...بودی، یک بیت هم شعر نسرودی و چشمه ذوقش همچون چاه های جنوب بخشکیدی، تا این که پس از دو دهه غیبت به آغوش شعر و ادبیات بازگشتی و شبی یکهو در انجمن «شعر و دریا» ظاهر گشتی و بالفور کتاب داستانی به زیور طبع آراستی!
نقل است شیخ حسین به همراه شیخ الشیوخ طنازان جنوب(خالوراشد) و در ادامه یکی دو جورنالیست دیگر امثال شیخ اکسیر، حضرت موسا بن احمد رضی الله عنه و..... جریده ی نخلستان نیز در تیراژی بالا از برای قصبه ی خویش چاپ می کردندی.
روزی ظریفی دلیل اصلی نزاری و ضعف جسمانی شیخ حسین را پرسیدی که وی در وهله ی نخست تعجب همی کردی و سپس پوزخندی زدی و گفتی:« دلیل اصلی اش خالو راشد بودی!» ظریف فوق الذکر در حالتی شبیه به هنگ کردن، گفتی:« چرا؟» شیخ گفتی:« همین رفاقت ها و مجالست ها و معاشرت ها با خالو بودی که کار دستم دادی. زیرا که در سنوات ماضی من و خالو در جرایدی همچون صبح ساحل، بچه های ساحل، امید ساحل، نخلستان و....در رکاب هم بودندیم و همواره ، چاشت و ناهار و شام خود را در دفتر جریده بر سر یک روزنامه (سفره) میل می نمودندیم!، و خالوراشد بی رحم هر وعده نیمی از غذای مرا خوردی و خم به ابرو نیاوردی و بدین سبب بودی که من روز به روز نحیف تر و خالو روز به روز فربه و فربه تر گردیدی! گویند: شیخ راشد ما در این خصوص به نقل از شاعری از تبار سیستان چنین گفتندی:
«دوست از لاغری خویش، خجل گشت زمن
گفت: مسکین تن من گوشت نگیرد هموار....» رحمه الله علیه!
پی نوشت:
۱- این سلطان با سلاطین دیگر همچون سلطان سکه ، سلطان شکر و...و...تومانی هفت صنار توفیر داشتی!
۲- فداغ، نام زادگاه وی باشد.
۳- فداغی ها معنای این سخن را بدانند و بس!
۴- برخی نیز مهیاوه گویند که اشتباهی است بس عظیم، همچون زبان اَچمی که گروهی از سر ناآگاهی رایج کردندی و بی جهت این زبان را بر سر زبان ها انداختی!
https://whatsapp.com/channel/0029Vb5rEKm4dTnPb9pePD1b
BY راشد انصاری
Share with your friend now:
tgoop.com/rashedansari/1912