4_5904484523281750530.mp4
155.4 MB
شعرخوانی تلفنی شاعر گرامی آقای راشد انصاری در سروخند سوم👆
با مدیریت و اجرای شروین سلیمانی - فرامرز ریحان صفت
با مدیریت و اجرای شروین سلیمانی - فرامرز ریحان صفت
گهی ازخشکسالی می نویسد
گهی ازجیب خالی می نویسد
بیفتد خودنویسی دست خالو
دوبیتی های عالی می نویسد
عباس ثمری از اندیمشک
گهی ازجیب خالی می نویسد
بیفتد خودنویسی دست خالو
دوبیتی های عالی می نویسد
عباس ثمری از اندیمشک
مادر شما باید با هم...
نوشته ی: راشد انصاری
یک بار که با همسرم دعوا که نمی شود گفت، بگو مگویی داشتیم(بالاخره انسان جایز الخطاست و تازه دعوای بین زن و شوهر هم که از قدیم گفتن: نمک زندگی است!)، والده ی عزیزمان بنده و عیال را احضار فرمودند و شروع کردند به نصیحت.
مادرم بین صحبت های پندآموز و تعریف کردنِ بخشی از سرگذشت زندگی زناشویی خود با مرحوم پدرمان ، یک مرتبه با تحّکم گفت:« من نمی دونم ننه! به هر حال شما باید با هم تفاوت داشته باشید!»
با لبخندی عرض کردم:«مادر، همین تفاوت هاست که کارمون کشونده به این جا! شاید منظور شما تفاهمه؟!»
مادر با عصبانیت گفت:« فضولی موقوف، همینی که گفتی باید داشته باشید تا بتونید از پس مشکلات و...بر بیایید و به زندگی تون ادامه بدین!»
گفتیم:«چشم» با لبخندی حاکی از رضایت گفت:« آفرین ، بلندشین برین و دیگه نبینم تفاوت نداشته باشین! ها!»
#خالوراشد
@rashedansari
نوشته ی: راشد انصاری
یک بار که با همسرم دعوا که نمی شود گفت، بگو مگویی داشتیم(بالاخره انسان جایز الخطاست و تازه دعوای بین زن و شوهر هم که از قدیم گفتن: نمک زندگی است!)، والده ی عزیزمان بنده و عیال را احضار فرمودند و شروع کردند به نصیحت.
مادرم بین صحبت های پندآموز و تعریف کردنِ بخشی از سرگذشت زندگی زناشویی خود با مرحوم پدرمان ، یک مرتبه با تحّکم گفت:« من نمی دونم ننه! به هر حال شما باید با هم تفاوت داشته باشید!»
با لبخندی عرض کردم:«مادر، همین تفاوت هاست که کارمون کشونده به این جا! شاید منظور شما تفاهمه؟!»
مادر با عصبانیت گفت:« فضولی موقوف، همینی که گفتی باید داشته باشید تا بتونید از پس مشکلات و...بر بیایید و به زندگی تون ادامه بدین!»
گفتیم:«چشم» با لبخندی حاکی از رضایت گفت:« آفرین ، بلندشین برین و دیگه نبینم تفاوت نداشته باشین! ها!»
#خالوراشد
@rashedansari
تقدیم به راشد انصاری:
خالو که هست مرد بَلیغِ سخنوری
ایران گرفته است به تیغِ سخنوری
همچون عقاب بال گشوده ست تا به اوج
وانگه نشسته روی ستیغِ سخنوری
حاجی اکبر شیردل چَهورزی
خالو که هست مرد بَلیغِ سخنوری
ایران گرفته است به تیغِ سخنوری
همچون عقاب بال گشوده ست تا به اوج
وانگه نشسته روی ستیغِ سخنوری
حاجی اکبر شیردل چَهورزی
طلا ،سنگین بها، نایاب ،خالو
نفس،اکسیژن،عشق و آب ،خالو
سر تعظیم دارم در حضورش
کلانتر ،کدخدا،ارباب،خالو
روح الله همت از
دژکرد اقلید
نفس،اکسیژن،عشق و آب ،خالو
سر تعظیم دارم در حضورش
کلانتر ،کدخدا،ارباب،خالو
روح الله همت از
دژکرد اقلید
ای شادی روزگار خالو راشد
ای خنده ماندگار خالو راشد
با حجم غمی که در دل ماجاریست
به حال زمین ببار خالو راشد
سجاد شریفی - همدان
ای خنده ماندگار خالو راشد
با حجم غمی که در دل ماجاریست
به حال زمین ببار خالو راشد
سجاد شریفی - همدان
به شعرِ طنز خالو مُقتدا بود ..
پدر جَدَش به شَهرش کدخدا بود
به هر کُوه و کَمر عطرِ کلامَش
به محفل ها حضورش با صفا بود
حاجی اکبر شیردل چهورزی شهرستان لامرد
پدر جَدَش به شَهرش کدخدا بود
به هر کُوه و کَمر عطرِ کلامَش
به محفل ها حضورش با صفا بود
حاجی اکبر شیردل چهورزی شهرستان لامرد
برای راشد:
در جمع همیشه شاد و حاضر راشد
با یک کت شیک و ناز و فاخر راشد
می آید و شعر طنز هم می خواند
غم دارد و خنده هم به ظاهر راشد
اقبال طهماسبی - چهارمحال و بختیاری
در جمع همیشه شاد و حاضر راشد
با یک کت شیک و ناز و فاخر راشد
می آید و شعر طنز هم می خواند
غم دارد و خنده هم به ظاهر راشد
اقبال طهماسبی - چهارمحال و بختیاری
استکان محو نگاه راشد انصاری است
محو چشمان سیاه راشد انصاری است
آسمان با این همه شوکت که در خود دیده است
سینه چاک و زابراه راشد انصاری است
علت گرمی خورشید جنوب این است که
مشتری قرص ماه راشد انصاری است
هر کسی با شیوه ای صید لب و دل می کند
طنز فاخر هم سلاح راشد انصاری است
گفت در سر عقل باید روح پروین شاد باد
عقل مدیون کلاه راشد انصاری است
من که اورا دوست دارم فاعلاتن فاعلن
مهرورزیدن گناه راشد انصاری است
خنده ی جام می و زلف گره گیر نگار
در صدای قاه قاه راشد انصاری است
روزگاری که وفاداری به غارت رفته است
باوفا بودن گناه راشد انصاری است
مهربانی،مهرورزی،ماه رویی،محشری
چار میم چار راه راشد انصاری است
بهبود غلامیان بداهه
تقدیم خالوی مهربانی ها
محو چشمان سیاه راشد انصاری است
آسمان با این همه شوکت که در خود دیده است
سینه چاک و زابراه راشد انصاری است
علت گرمی خورشید جنوب این است که
مشتری قرص ماه راشد انصاری است
هر کسی با شیوه ای صید لب و دل می کند
طنز فاخر هم سلاح راشد انصاری است
گفت در سر عقل باید روح پروین شاد باد
عقل مدیون کلاه راشد انصاری است
من که اورا دوست دارم فاعلاتن فاعلن
مهرورزیدن گناه راشد انصاری است
خنده ی جام می و زلف گره گیر نگار
در صدای قاه قاه راشد انصاری است
روزگاری که وفاداری به غارت رفته است
باوفا بودن گناه راشد انصاری است
مهربانی،مهرورزی،ماه رویی،محشری
چار میم چار راه راشد انصاری است
بهبود غلامیان بداهه
تقدیم خالوی مهربانی ها
به دریای خرد پر راز و رمزی
غنی چون آب سنگینِ نطنزی
الا ای خالوی خندان لاری
خدا داند خدای شعرِ طنزی
مصطفی رضوی رهگذر
سیمکان جهرم
غنی چون آب سنگینِ نطنزی
الا ای خالوی خندان لاری
خدا داند خدای شعرِ طنزی
مصطفی رضوی رهگذر
سیمکان جهرم
بداهه ای برای خالو راشد:
همیشه شاد و خندان و نجیب است
سر و وضعش چنان شعرش عجیب است
زبان شعر او تند است و بودار
مضامینش تماماً دلفریب است
دکتر حسین سلیمی
بوشهر
همیشه شاد و خندان و نجیب است
سر و وضعش چنان شعرش عجیب است
زبان شعر او تند است و بودار
مضامینش تماماً دلفریب است
دکتر حسین سلیمی
بوشهر
دلش سرزنده و خوشحال می زد
بدون قید و قیل و قال می زد
شبی که خواب دیدم خواجه حافظ
به نام شعر " خالو " فال می زد
#مصطفی_رضوی_رهگذر
بدون قید و قیل و قال می زد
شبی که خواب دیدم خواجه حافظ
به نام شعر " خالو " فال می زد
#مصطفی_رضوی_رهگذر
باورنکردنی
سروده ی: راشدانصاری
اگر شخصی بگوید، گفته ات را می کنم باور، مکن باور!
اگر یک بار باور کردهای، کردی! ولی دیگر، مکن باور
برای آن که فردی وارد کاشانه ای گردد بدون شک
اگر باچشم خود دیدی که داخل می رود از در، مکن باور
و یا حتی یکی دیگر همین طوری یقین دارد که یک انسان،
در آن پایین دو پا دارد، ولی بالا فقط یک سر، مکن باور!
اگر در سوریه فرضاً کسی چیزی بگوید زود باور کن
ولی در کشور بحرین و غیره...حرفِ هر اَنتر، مکن باور!
یکی هم ادعا دارد که دنیا تشنه ی صلح است و آرامش
خودش مینوشد اما خونِ جمعی بیکس و یاور، مکن باور
شما ای دخترِ زیبا که بیرون میروی شبها خودت تنها
اگر مَردی شود فوری برادر با شما، خواهر مکن باور!
پدر از خانه ی آن زن که باشد صیغهاش آمد، به مادر گفت:
نباشد در دلم مهرِ زنی عمراً به جز همسر! مکن باور
بنالد شیخِ ما در خواب و بیداری هزاران بار در هفته
که در اینجا نباشد جنسِ نر از مادهها برتر.... مکن باور
چرا وقتی به خلوت میرود آن کار دیگر میکند یارو؟!
از این پس، هر کسی چیزی بگوید بر سر منبر، مکن باور!
#خالوراشد
@rashedansari
سروده ی: راشدانصاری
اگر شخصی بگوید، گفته ات را می کنم باور، مکن باور!
اگر یک بار باور کردهای، کردی! ولی دیگر، مکن باور
برای آن که فردی وارد کاشانه ای گردد بدون شک
اگر باچشم خود دیدی که داخل می رود از در، مکن باور
و یا حتی یکی دیگر همین طوری یقین دارد که یک انسان،
در آن پایین دو پا دارد، ولی بالا فقط یک سر، مکن باور!
اگر در سوریه فرضاً کسی چیزی بگوید زود باور کن
ولی در کشور بحرین و غیره...حرفِ هر اَنتر، مکن باور!
یکی هم ادعا دارد که دنیا تشنه ی صلح است و آرامش
خودش مینوشد اما خونِ جمعی بیکس و یاور، مکن باور
شما ای دخترِ زیبا که بیرون میروی شبها خودت تنها
اگر مَردی شود فوری برادر با شما، خواهر مکن باور!
پدر از خانه ی آن زن که باشد صیغهاش آمد، به مادر گفت:
نباشد در دلم مهرِ زنی عمراً به جز همسر! مکن باور
بنالد شیخِ ما در خواب و بیداری هزاران بار در هفته
که در اینجا نباشد جنسِ نر از مادهها برتر.... مکن باور
چرا وقتی به خلوت میرود آن کار دیگر میکند یارو؟!
از این پس، هر کسی چیزی بگوید بر سر منبر، مکن باور!
#خالوراشد
@rashedansari
برای راشد انصاری و لبخندهایش:
تو اهل دیدهبانی ناز داری
لبی خندان، دلی طناز داری
همیشه در سفر هستی، گمانم
مسافرخانه در شیراز داری
...
همیشه شعرهای چیز داری
دوبیتیهای طنزآمیز داری
متاع زیر ِ میزت دیده بودم
چه چیزایی به روی میز داری؟
...
سمند سرکشات سوزانده سوپاپ
فنر افتاده از دستت به تاپتاپ
به هر جا میروم «خالو» تو هستی
نمیدانم که اصلی یا فتوشاپ؟
...
تو از اول به «بندر» بند بودی
به فکر خلق یک لبخند بودی
به من گفتی تویی «صادق» فقط تو!
ندانستم که خالیبند بودی
*صادق رحمانی*
تو اهل دیدهبانی ناز داری
لبی خندان، دلی طناز داری
همیشه در سفر هستی، گمانم
مسافرخانه در شیراز داری
...
همیشه شعرهای چیز داری
دوبیتیهای طنزآمیز داری
متاع زیر ِ میزت دیده بودم
چه چیزایی به روی میز داری؟
...
سمند سرکشات سوزانده سوپاپ
فنر افتاده از دستت به تاپتاپ
به هر جا میروم «خالو» تو هستی
نمیدانم که اصلی یا فتوشاپ؟
...
تو از اول به «بندر» بند بودی
به فکر خلق یک لبخند بودی
به من گفتی تویی «صادق» فقط تو!
ندانستم که خالیبند بودی
*صادق رحمانی*
در راستای طرح ممنوعیت سگ گردانی
سروده ی: راشدانصاری
بیا با مهربانی سگ بگردان
در آغاز جوانی سگ بگردان
نترس از این همه سگدو زدن ها
هر آن چه می توانی سگ بگردان!
https://whatsapp.com/channel/0029Vb5rEKm4dTnPb9pePD1b
سروده ی: راشدانصاری
بیا با مهربانی سگ بگردان
در آغاز جوانی سگ بگردان
نترس از این همه سگدو زدن ها
هر آن چه می توانی سگ بگردان!
https://whatsapp.com/channel/0029Vb5rEKm4dTnPb9pePD1b
دردِ بی برقی
سروده ی: راشدانصاری
لشکر شرجی به ما پاتک زده
فصل گرما آمده
شهرِ ما شد عینهو ظلمت کده
فصل گرما آمده
دردِ بی برقی دهد ما را عذاب
بی حساب و بی کتاب
مردم آزاری به هر دینی بَده
فصل گرما آمده
گُر گرفتیم و خدا کاری نکرد
آسمان یاری نکرد
شد ملاج ما کدوی وازَده
فصل گرما آمده
می چکد شُرشُر عرق از بیخ گوش
مثل موشی زیر دوش
قطعی برق است ،فریاد آی دَده
فصل گرما آمده
برق قطع و آب قطع و چیز! قطع
نت شود یکریز قطع
می زنم بر بامِ خانه عربده
فصل گرما آمده
وضع برق شهر ما باشد دِرام
ای رئیسان،السّلام
کارها دستِ اگر یا شایده!
فصل گرما آمده
هم مگس هم پشّه گردید آشکار
سومین ماه بهار
نزد ما هستند تا جشن سَدِه
فصل گرما آمده
در کنار جیرجیرک با ملخ
سوسک هم آید یَه وخ!!
هر سه تا هستند مال یک رَده
فصل گرما آمده
ماه «تیر» آمد چو تیرِ حرمله
بس کنم دیگر گله
دست تنهایی ندارد فایَده!
فصل گرما آمده
#خالوراشد
@rashedansari
سروده ی: راشدانصاری
لشکر شرجی به ما پاتک زده
فصل گرما آمده
شهرِ ما شد عینهو ظلمت کده
فصل گرما آمده
دردِ بی برقی دهد ما را عذاب
بی حساب و بی کتاب
مردم آزاری به هر دینی بَده
فصل گرما آمده
گُر گرفتیم و خدا کاری نکرد
آسمان یاری نکرد
شد ملاج ما کدوی وازَده
فصل گرما آمده
می چکد شُرشُر عرق از بیخ گوش
مثل موشی زیر دوش
قطعی برق است ،فریاد آی دَده
فصل گرما آمده
برق قطع و آب قطع و چیز! قطع
نت شود یکریز قطع
می زنم بر بامِ خانه عربده
فصل گرما آمده
وضع برق شهر ما باشد دِرام
ای رئیسان،السّلام
کارها دستِ اگر یا شایده!
فصل گرما آمده
هم مگس هم پشّه گردید آشکار
سومین ماه بهار
نزد ما هستند تا جشن سَدِه
فصل گرما آمده
در کنار جیرجیرک با ملخ
سوسک هم آید یَه وخ!!
هر سه تا هستند مال یک رَده
فصل گرما آمده
ماه «تیر» آمد چو تیرِ حرمله
بس کنم دیگر گله
دست تنهایی ندارد فایَده!
فصل گرما آمده
#خالوراشد
@rashedansari
4_5971829309835319388.pdf
355.4 KB
صفحه ی طنز «بادم جان» روزنامه ندای هرمزگان