tgoop.com/rashedansari/1678
Last Update:
نقیضه ی لال شدن!
سروده ی: راشدانصاری(خالوراشد)
شِمّه ای شرح دهم مشکلِ این سامان را
بلکه تجویز کنم شیوه ای از درمان را
گفته بودم که از این پس بشوم لال، اما
«چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را»
با خودم عهد نمودم بنویسم شعری
التیامی بشود زخم دلِ انسان را
دست در خون دلِ خود زده ام از سرِ درد
تا فراموش کنم جشن حنابندان را
مدتی بعد به خود آمدم و فهمیدم،
«غایت جهل بُوَد مشت زدن سندان را»
آن قدَر پول ندارم که به گردش ببرم
به دِه مادریِ خود زن و فرزندان را
آدم آن نیست که با ( بنز ) فقط حال کند
عاشق آن است که بر دیده نهد (پیکان) را
وان که را خودروِ جانانه نباشد پیکان
به ژیان روی کند تا که بگیرد آن را
به ژیان هم اگرش دسترسی ممکن نیست
ناز فرغون کشد و گاریِ بی فرمان را
ور میّسر نشدش گاری و فرغون ، باید
مرگ، خواهان شود و سینه قبرستان را
مرگ هم گر نشدش یار به مبنای جنون
بتکاند به سر هر دو جهان تنبان را
اگر از بخت بدش هر دو جهان داد ز کف
خنده آن قدر کند تا بدرد همیان را!
(همه دانند که همیان چه بُود شرح مخواه
خیک و مشک است که باشدلقب آن انبان را)
*
گرچه با خوردن ترشی بشود دندان کُند
گاه شیرینیِ ما کُند کُنَد دندان را۱
(بیت بالا الکی گفته ام این جا شاید،
تا ببینم لب تان آخر ِ سر خندان را!)
پند «راشد» بشِنو، نان و کبابت گر نیست
مَده از کف پس از این لذّت بادمجان را
پی نوشت:
۱- اشاره شده است به طنز سعدی که:«همه را دندان به ترشی کُند شود، مگر قاضیان را که به شیرینی.»
#خالوراشد
@rashedansari
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
BY راشد انصاری

Share with your friend now:
tgoop.com/rashedansari/1678