tgoop.com/rashedansari/1663
Last Update:
نقیضه
سروده ی: راشد انصاری
نه حرفی بر زبان مانده، نه رازی مانده در دل ها
«اَلا یا ایها الساقی ادِر کأساً و ناول ها»
غم از هر سو نمایان است و شعر طنز بی حاصل
صدای خنده ای دیگر نمی آید ز منزل ها
قطار پیشرفتی را که میگفتند میآید
گمان دارم سر ِ آن گیر کرده توی تونل ها!
مناصب دست اُسکل ها، ذخایر دست دزدان است
چرا باید بماند در وطن یک تن ز عاقل ها
تخصص، فن، سواد، ایمان، در این جا جملگی کشک است
هزاران پستِ حساس است در دست اراذل ها
(از این بدتر اراذل هم خودش جمع است و در بالا
به جبر قافیه دیدی اراذل شد اراذل ها!)
نمی دانی چه زجری می کشم از این همه دشمن
درودِ بی کران بر خنجر و انصاف قاتل ها
امان از اقتصاد بد به هر جایی که می بینم
چه دل ها غرق خون است و چه پاها مانده در گِل ها
چرا آن جای مان از پول سگ مصب عروسی نیست؟
ولی در جیب مان دایم شپش هی می کشد کِل ها!
در آن جایی که منطق پوچ و پای عقل هم لنگ است
نباشد زندگی بر کام ، غیر از کام ِ غافل ها
«شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین» آیا،
کسی از بین ما آخر، رسد سالم به ساحل ها؟
#خالوراشد
@rashedansari
BY راشد انصاری
Share with your friend now:
tgoop.com/rashedansari/1663