tgoop.com/rashedansari/1615
Last Update:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دست و آشیان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلو گیر خاص وعام
بر حلق وبر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون دادِ عاقلان به جهان در بقا نکرد
بیدادِ ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت ورفت
این عو عوِ سگانِ شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت زناکسان شما نیز بگذرد........
شنیده ایم که محمود غزنوی شب ِدی
شراب خوردو شب اش جمله در سمور گذشت
گدای گوشه نشینی لبِ تنور گرفت
لبِ تنور برآن بی نوای عور گذشت
علی الصباح بزد نعره ای که ای محمود
شبِ سمور گذشت و لبِ تنور گذشت.
"ملا احمد نراقی"
شعر های اعتراضیِ سیاسی، بیشتر نزدیک به شعار سیاسی هست و عریان و خالی از "خیال انگیزی" لذا می توان بر آنها نام "نظم" گذاشت و نه نام"شعر"،
از میان شاعرانِ ماندگار و معترض سیاسی ، شاید تنها حافظ را می توانیم استثنا کنیم که حتی شعر های سیاسی اش (که در دیوانش از این نوع شعر ها کم نیست) خیال انگیز است :
راستی ، خاتم فیروزه ی بو اسحاقی
خوش درخشید،ولی دولت مستعجل بود
که اشاره اصلی اش به دولت صالح و کوتاه مدتِ شاه ابواسحاق اینجو هست،
و از سوی دیگر اشاره به مرغوب ترین ودرخشان ترین نوع فیروزه نیشابوری که فیروزه بو اسحاقی نام دارد، اما درخشندگی اش کم دوام است.
یا
صوفی ِ شهر بین که چون لقمه به شبهه می خورد
پاردم اش دراز باد این حَیَوانِ خوش علف
و ببینید حافظ چگونه چون سرداری جنگی معترضِ "غم"(نمادِ ظلم و جور) می شود و سلاح بر می کَشَد:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من وساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم.
بگذریم و به دوران معاصر بیاییم.
فرخی یزدی (در دوره آخر قاجار و دوره رضاشاه -متولد ۱۲۶۸ شمسی - مقتول در ۱۳۱۸/۷/۲۵) را سرشناس ترین و سر سخت ترین شاعر معترض سیاسی می پنداریم که حاکم شهر یزد دهانش را دوخت و روانه ی تهران اش کرد و عاقبت هم در زندان قصر(زندان رضا شاهی) به دستوررضا شاه توسط پزشک احمدی با تزریق آمپول هوا کشته شد.
فرخی شعر های تند وتیز و انقلابی ای سرود،از جمله:
باز گویم این سخن را گرچه گفتم بارها
می نهند این خائنین بر دوش ملت بارها
پرده های تار ورنگارنگی آید در نظر لیک مخفی در پسِ آن پرده ها اسرارها
مارهای مجلسی ،دارای زهری مهلکند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها
دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از رهِ کردارباید دفع این کفتارها
کشور ما پاک کی گردد ز لوث خائنین
تا نریزد خون ناپاک از در و دیوارها
مزد کار کارگر را دولت ما می کند
صرف جیب هرزه ها،
ولگردها،بیکارها
از برای اینهمه خاءن بود یک دار کم
بر کشید این پهن میدان را زچوب دارها
دارها چون شد به پا ،با دستِ کین بالا کشید
بر سرِ آن دارها،سالارها،سردارها
فرخی،این خیلِ خواب آلود، مستِ غفلتند
این سخن ها را بباید گفت با بیدارها.
از بعداز فرخی و عشقی و نسیم شمال تا دوران نهضت ملی این موج اعتراض ادامه دارد، شعرهای گزنده و طنزِ روزنامه توفیق ، که توسط،زنده یادان برادران توفیق منتشر میشد و شاعران معترضِ بسیاری با آن همکاری می کردند این چراغ را بنحوبارزی روشن نگاه داشتند.و شاعران نسل اول نوپرداز که بیشتر پیرو نیما یوشیج بودند چون اخوان ثالث و نعمت میرزازاده و حمید مصدق و شاملو و تاحدی فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج و بعدا محمد رضا شفیعی کدکنی و... بعد از ۲۸ امرداد۱۳۳۲ سنگتمام گذاشتند ، با مردم بودند و حماسه ها ساختند و ماندگار شدند،
مهدی اخوان ثالث با "زمستان "اش و "شهریار شهر سنگستان" (تقدیم به پیر محمد احمد آبادی - مصدق-) و شفیعی کدکنی ، با مجموعه ی کوچه باغهای نیشابور ، نسبت به اوضاع زمانه و کودتای ۲۸ امرداد برغم خفقان و سانسور شدید دوران محمدرضاشاه پهلوی داد سخن دادند.
در سوگت ای درخت تناور
ای آیت خجسته ی در خویش زیستن
بالیدن وشکفتن
در خویش بارور شدن از خویش
در خاک خویش ریشه دواندن
ما را
حتی امان گریه ندادند.
شفیعی کدکنی-۱۵ اسفندماه ۱۳۴۵(درگذشت دکتر محمد مصدق ۱۴ اسفندماه ۱۳۴۵ بوده)
نمونه های درخشان و متعهدانه ی شعر های اعتراضی این دوران را به دلیل گریز از اطاله کلام نمی توانیم در اینجا نقل کنیم، علاقمندان به این مبحث می توانند با کمک اینترنت این شعر های اعتراضی را بیابند.
BY راشد انصاری
Share with your friend now:
tgoop.com/rashedansari/1615