tgoop.com/rashedansari/1614
Last Update:
شعر اعتراضی
ادبیات غنیِ پارسی بویژه شعر و نظم پارسی مضمون های متنوعی را در خود دارد،
از آن میان شعر اعتراضی، مضمونی ست که دقیقا نتیجه ی انجام وظیفه ی هر شاعری ست ، رسالت اصلی شاعر ، تاثیر پذیری از نابسامانی های اجتماعی و سیاسی و حتی فلسفی و بیان آن به منظور اصلاح نابسامانی هاست.
عجیب نیست که شاعرانی ماندگار شدند و می شوند که این رسالت را سر لوحه ی کار خود قرار داده اند و شجاعانه ، گاه مستقیم و گاهی غیر مستقیم بر نا بسامانی ها تاخته اند .
اگر در دیوان شاعران ماندگار یک بررسی اجمالی انجام دهیم در می یابیم که همه ی آنان به نوعی در پیِ اصلاح جامعه و حاکمانِ ظالم بوده اند.
مولویِ بزرگ با مثنوی معنوی اش در راستای ساختن انسان کامل و اعتراض به سطح نازل و بی فرهنگ انسان های زمانه بوده ، اثری که تازه در جامعه ی ایران خود را نمایانده و در دنیای فرهنگی غرب نیز آنرا دست به دست می گردانند.
یا سعدی نیز از اعترض به وضع اجتماعی و سیاسی زمانه اش دریغ نکرده.
و حافظ نیز، منتها ،او،بنا به مصلحت زمانه و دیکتاتوری حاکمان "سخن در پرده" گفته،
از آنان که بگذریم، در دوران معاصر ، از مشروطیت الی حالِ حاضر شاعرانی از نسیم شمال گرفته تا عشقی و فرخی یزدی واخوان ثالث و نعمت میرزازاده و شفیعی کدکنی ، که ماندگارانِ دوره معاصر هستند ،همه به رسالت خود عمل کرده اندو راز ماندگاریشان در همین است که از دردها ونابسامانی های زمانه بویژه از ظلم و جورِ حاکمان گفته و اعتراض کرده اند و کارشان نیزغیر مستقیم تاثیر پذیر بوده ، ولی چون نابسامانی و جور وستم متاسفانه تمامی نداشته ، لاجرم شعر اعتراضی نیز همچنان رسالت اصلی شاعر قلمداد شده و می شود.
شعر اعتراضی را نمی توان صرفا به شعر سیاسیِ اعتراضی محدود کرد ، همانطور که دوست عزیز آقای رجبعلی کاووسی در این مبحث گفته اند ،میتوانیم شعر اعتراضی را به سه نحله ی جداگانه قرار دهیم :
۱- شعر اعتراضی فلسفی
۲-شعر اعتراضی اجتماعی
۳-شعر اعتراضیِ سیاسی
۱- شعر اعتراضی فلسفی
فلسفه ، به دنبال "چرایی" هاست، بر خلاف علم که به دنبال "چیستی "هاست .
تکلیف علم معلوم است ، با تحقیق به "چیستی" پاسخ میدهد، پس جای اعتراض به علم باقی نمی ماند.
اما فلسفه اگر به یک یا چند "چرایی" پاسخ دهد ، باز چرایی هایی جدید مطرح میشود که فلسفه باید از عهده ی پاسخ دادن آن برآید.
شاعر چون مدام در جستجوی "چرایی" ست ،و پاسخ را نمی یابد ، لاجرم به اعتراض روی می آورد،اعتراضی که جز اینکه مخاطب به سردر گمی خود واقف شود ، بازده دیگری ندارد، شعر اعتراضی در حیطه ی کار شاعران فیلسوف مسلک است ، نماینده بلامنازع این نوع شعر "خیام" است :
ابریقِ میِ مرا شکستی ربی
بر من درِ عیش را ببستی ربی
من می خورم و تو می کنی بد مستی؟
خاکم به دهان ، مگر تو مستی ربی؟
از آمدن و رفتن ما سودی کو
وز تارِ امید ما پودی کو
چندین سرو پای نازنینان جهان
می سوزد و خاکمی شود،دودی کو؟
تا زمانی که فلسفه وجود دارد، شعر اعتراضیِ فلسفی نیز وجود دارد.
[۵/۱۰، ۱۰:۲۴] سیدحسین اخوان طباطبایی تهران: ۲-شعر اعتراضیِ اجتماعی
صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه
بشکست عهدِ صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت،آن گلیم خویش به در میبرد ز موج
وین جهد می کند که بگیرد غریق را
"سعدی"
همین سه بیت مبین این است که سعدی بمانند دگر شاعرانِ ماندگار، رسالت شاعر را در اصلاح جامعه و رفاه مردمان می داند .
جز تعدادی از شعر های عاشقانه و عرفانی سعدی ، دگر کارهای سعدی همه در راستای اعتراض به حاکمان و دگر نا صالحان ودعوت آنان به صلاح بوده است .
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی دشمن زور آور است
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن مباش
زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است.
ای زبر دست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری
از مولوی و مثنوی اش گفتیم و بسیار ها گفته اند و می گویند ، او را نیز در صدر شاعران اعتراضی اجتماعی و مصلح به حساب می آوریم. و در کنارش سعدی را.
و برای دوران معاصر از ایرج میرزا بعنوان شاعری معترض بر جهل و خرافات و تلاشگر برای اصلاح میتوان نام برد.
۳- شعر اعتراضی سیاسی
از دید حقیر ،مهمترین رسالت شاعر "اعتراض سیاسی" و بی توجه نبودن به اوضاع نابسامان وکوشش به براندازی ظلم و جور و بر قراری عدالت و آزادی افراد جامعه هست .
خوشبختانه در سرتاسر تاریخ ادبیات ایران زمین، چنین شاعران متعهد و مصلح و ظلم ستیزی کم نداشته ایم،
به جرات می توانیم ادعا کنیم و نمونه بیاوریم که از زمان رودکی تا زمان حاضر زمینه ی ادبیات ایران از این گونه شعر اعتراضی هیچگاه خالی نبوده .
سیف فرقانی ( شاعر دوره مغول) و خطاب به حاکمان مغول:
BY راشد انصاری
Share with your friend now:
tgoop.com/rashedansari/1614