OSIANGAR24 Telegram 962
عصیانگر
🟡 رنه دکارت؛ از شک تا یقین رنه دکارت، فیلسوف، ریاضیدان و دانشمند فرانسوی قرن هفدهم، نقطه‌ی آغاز جدی فلسفه‌ی مدرن محسوب می‌شود. او تلاش کرد فلسفه را بر پایه‌ای استوار و تزلزل‌ناپذیر بنا کند؛ پایه‌ای که حتی شک‌گراترین ذهن‌ها هم نتوانند آن را ویران کنند. _…
🟡 باروخ اسپینوزا؛ وحدتِ عقل و طبیعت


باروخ (بِنِدیکتوس) اسپینوزا (1632–1677) یکی از جسورترین و چالش‌برانگیزترین چهره‌های فلسفهٔ مدرن است. او که در آمستردام یهودی‌تبار در خانواده‌ای پرتغالی چشم به جهان گشود، زندگی نسبتاً کوتاه و ساده‌ای داشت؛ اما اندیشه‌اش تا به امروز پرسش‌ها و مرزبندی‌های فلسفی، دینی و سیاسیِ بسیاری را دگرگون کرده است.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

هستهٔ دیدگاه اسپینوزا را می‌توان در گزارهٔ مشهورِ او خلاصه کرد:
Deus sive Natura — «خدا همان طبیعت است».
او برخلاف سنت‌های دوالیستی مسیحی و یهودی، و نیز برخلاف تصورات شخصی‌گرایانه از خدا، از یک «وحدتِ جوهری» دفاع می‌کند. برای اسپینوزا تنها یک جوهر وجود دارد که همهٔ موجودات و رویدادها از حالت‌ها و صفاتِ آن‌اند. آنچه ما به‌عنوان اشیاء و افراد می‌بینیم، تَجلی‌های متنوعِ همان واحد به واحدِ جوهر است.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

این وحدت‌گرایی پیامدهای جدی دارد: اسپینوزا به‌طور آشکار بر خلاف نگاه تلقینی و معجزه‌گراست؛ قوانین طبیعت ضروری و لازم‌اند و نه امری بسته به ارادهٔ فراطبیعی که گاه آن را نقض کند. از این منظر، فهمِ جهان به‌معنای فهمِ قوانین و عللِ لازمِ آن است.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

در اثر مهمِ او «اخلاق» (Ethica)، اسپینوزا تلاش می‌کند رابطهٔ عقل، عاطفه و رفتار انسانی را نشان دهد و این کار را با روش هندسی — قیاس‌وار — پی می‌گیرد. برای او آزادی نه به معنای «اختیار مطلقِِ بدون علت» بلکه به معنای «فهمِ ضروریات» است: هرگاه انسان عللِ خویش و عللِ دنیا را بشناسد، کمتر از قضاوت‌های کور و نیرومندِ عواطفِ ناآگاهانِ ــ مانند ترس یا نفرت ــ تأثیر می‌پذیرد و در نتیجه بر خویشتن تسلط می‌یابد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

در این دیدگاه، عواطف (affects) موضوعِ تحلیل عقل‌اند؛ شناختِ دقیقِ عللِ عاطفه‌ها باعث سُست‌ شدنِ اسارتِ آن‌ها و افزایشِ قدرتِ عملِ انسان می‌شود. اسپینوزا از این‌رو به یک «اخلاقِ طبیعی» نزدیک می‌شود: رستگاری از طریق فهم و تعقل.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

در «رسالهٔ کلامی–سیاسی»، اسپینوزا به‌طرزی تند و بی‌پرواتر از بسیاری معاصرانش دینِ سازمان‌یافته را نقد می‌کند. او تفاسیر سنتیِ کتاب‌های مقدس را مشوبِ منافع سیاسی و تاریخی می‌داند و از آزادیِ تفکر و بیان دفاع می‌کند. همین نوآوری بود که سرانجام او را از جامعهٔ یهودی آمستردام رانده و به حاشیه کشید؛ او به‌رغم تبعید و تحریم، با قاطعیت از جداییِ دین و سیاست و آزادی اندیشه دفاع نمود.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

از منظر سیاسی، اسپینوزا با واقع‌گرایی و خوش‌بینیِ محتاطانه‌ای به امکانِ حکومتِ معقول می‌نگرد. او دولت را وسیله‌ای برای تأمینِ امنیت و آزادی‌های نسبی می‌داند؛ حکومت مشروع هنگامی است که از طریق نظم و قانون، فرصت‌های زیستنِ خردمندانه و گفت‌وگو را فراهم آورد. بنابراین او گرایش به دموکراسی و مشارکتِ سیاسی را تقویت می‌کند و بر لزومِ تحملِ عقاید مختلف و آزادیٔ بیان پافشاری دارد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

دیدگاهِ اسپینوزا دربارهٔ ضرورت و جبر، از همان ابتدا مورد مناقشه قرار گرفت: اگر همه‌چیز ضروری است، تکلیفِ مسئولیتِ اخلاقی چیست؟ پاسخِ اسپینوزا این بود که فهمِ ضرورت‌ها خود زمینهٔ نوعی «مسئولیتِ عقلانی» را فراهم می‌آورد؛ او آزادیِ واقعی را نه در انتخابِ بی‌علت، که در شناختِ علت‌ها می‌دید. با این همه، برخی او را متهم به زدنِ بنیادِ ارادهٔ آزاد یا تضعیفِ معنای اخلاقِ دینی کردند.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

از سوی دیگر، میراثِ اسپینوزا بسیار گسترده است: او الهام‌بخشِ دورانِ روشنگری، نقدِ خرافه، و گفتمانِ سکولار دربارهٔ آزادیٔ اندیشه شد؛ فیلسوفانِ بعدی او را پلِ میدانی می‌دانستند که عقل‌گرایی را با حساسیتِ سیاسی و اخلاقی پیوند زد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

اسپینوزا فیلسوفِ «وحدت» بود؛ کسی که عقل را به مرکزِ فهمِ زندگی آورد و نشان داد رهاییِ واقعی ــ فردی و جمعی ــ از مسیرِ شناختِ ضروریاتِ جهان می‌گذرد. او چالشِ بنیادینی پیش می‌نهاد: اگر می‌خواهیم از زنجیرهای خویش رهایی یابیم، باید نخست ساختارهای تکرارشوندهٔ ذهنی و اجتماعی را بشناسیم و سپس با زبانِ عقل آگاهیِ جمعی را گسترش دهیم.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

🟨 #فلسفه

#تاریخ_فلسفه
#اسپینوزا

#عصیانگر | OSIANGAR
5👍2👌2



tgoop.com/osiangar24/962
Create:
Last Update:

🟡 باروخ اسپینوزا؛ وحدتِ عقل و طبیعت


باروخ (بِنِدیکتوس) اسپینوزا (1632–1677) یکی از جسورترین و چالش‌برانگیزترین چهره‌های فلسفهٔ مدرن است. او که در آمستردام یهودی‌تبار در خانواده‌ای پرتغالی چشم به جهان گشود، زندگی نسبتاً کوتاه و ساده‌ای داشت؛ اما اندیشه‌اش تا به امروز پرسش‌ها و مرزبندی‌های فلسفی، دینی و سیاسیِ بسیاری را دگرگون کرده است.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

هستهٔ دیدگاه اسپینوزا را می‌توان در گزارهٔ مشهورِ او خلاصه کرد:
Deus sive Natura — «خدا همان طبیعت است».
او برخلاف سنت‌های دوالیستی مسیحی و یهودی، و نیز برخلاف تصورات شخصی‌گرایانه از خدا، از یک «وحدتِ جوهری» دفاع می‌کند. برای اسپینوزا تنها یک جوهر وجود دارد که همهٔ موجودات و رویدادها از حالت‌ها و صفاتِ آن‌اند. آنچه ما به‌عنوان اشیاء و افراد می‌بینیم، تَجلی‌های متنوعِ همان واحد به واحدِ جوهر است.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

این وحدت‌گرایی پیامدهای جدی دارد: اسپینوزا به‌طور آشکار بر خلاف نگاه تلقینی و معجزه‌گراست؛ قوانین طبیعت ضروری و لازم‌اند و نه امری بسته به ارادهٔ فراطبیعی که گاه آن را نقض کند. از این منظر، فهمِ جهان به‌معنای فهمِ قوانین و عللِ لازمِ آن است.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

در اثر مهمِ او «اخلاق» (Ethica)، اسپینوزا تلاش می‌کند رابطهٔ عقل، عاطفه و رفتار انسانی را نشان دهد و این کار را با روش هندسی — قیاس‌وار — پی می‌گیرد. برای او آزادی نه به معنای «اختیار مطلقِِ بدون علت» بلکه به معنای «فهمِ ضروریات» است: هرگاه انسان عللِ خویش و عللِ دنیا را بشناسد، کمتر از قضاوت‌های کور و نیرومندِ عواطفِ ناآگاهانِ ــ مانند ترس یا نفرت ــ تأثیر می‌پذیرد و در نتیجه بر خویشتن تسلط می‌یابد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

در این دیدگاه، عواطف (affects) موضوعِ تحلیل عقل‌اند؛ شناختِ دقیقِ عللِ عاطفه‌ها باعث سُست‌ شدنِ اسارتِ آن‌ها و افزایشِ قدرتِ عملِ انسان می‌شود. اسپینوزا از این‌رو به یک «اخلاقِ طبیعی» نزدیک می‌شود: رستگاری از طریق فهم و تعقل.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

در «رسالهٔ کلامی–سیاسی»، اسپینوزا به‌طرزی تند و بی‌پرواتر از بسیاری معاصرانش دینِ سازمان‌یافته را نقد می‌کند. او تفاسیر سنتیِ کتاب‌های مقدس را مشوبِ منافع سیاسی و تاریخی می‌داند و از آزادیِ تفکر و بیان دفاع می‌کند. همین نوآوری بود که سرانجام او را از جامعهٔ یهودی آمستردام رانده و به حاشیه کشید؛ او به‌رغم تبعید و تحریم، با قاطعیت از جداییِ دین و سیاست و آزادی اندیشه دفاع نمود.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

از منظر سیاسی، اسپینوزا با واقع‌گرایی و خوش‌بینیِ محتاطانه‌ای به امکانِ حکومتِ معقول می‌نگرد. او دولت را وسیله‌ای برای تأمینِ امنیت و آزادی‌های نسبی می‌داند؛ حکومت مشروع هنگامی است که از طریق نظم و قانون، فرصت‌های زیستنِ خردمندانه و گفت‌وگو را فراهم آورد. بنابراین او گرایش به دموکراسی و مشارکتِ سیاسی را تقویت می‌کند و بر لزومِ تحملِ عقاید مختلف و آزادیٔ بیان پافشاری دارد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

دیدگاهِ اسپینوزا دربارهٔ ضرورت و جبر، از همان ابتدا مورد مناقشه قرار گرفت: اگر همه‌چیز ضروری است، تکلیفِ مسئولیتِ اخلاقی چیست؟ پاسخِ اسپینوزا این بود که فهمِ ضرورت‌ها خود زمینهٔ نوعی «مسئولیتِ عقلانی» را فراهم می‌آورد؛ او آزادیِ واقعی را نه در انتخابِ بی‌علت، که در شناختِ علت‌ها می‌دید. با این همه، برخی او را متهم به زدنِ بنیادِ ارادهٔ آزاد یا تضعیفِ معنای اخلاقِ دینی کردند.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

از سوی دیگر، میراثِ اسپینوزا بسیار گسترده است: او الهام‌بخشِ دورانِ روشنگری، نقدِ خرافه، و گفتمانِ سکولار دربارهٔ آزادیٔ اندیشه شد؛ فیلسوفانِ بعدی او را پلِ میدانی می‌دانستند که عقل‌گرایی را با حساسیتِ سیاسی و اخلاقی پیوند زد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

اسپینوزا فیلسوفِ «وحدت» بود؛ کسی که عقل را به مرکزِ فهمِ زندگی آورد و نشان داد رهاییِ واقعی ــ فردی و جمعی ــ از مسیرِ شناختِ ضروریاتِ جهان می‌گذرد. او چالشِ بنیادینی پیش می‌نهاد: اگر می‌خواهیم از زنجیرهای خویش رهایی یابیم، باید نخست ساختارهای تکرارشوندهٔ ذهنی و اجتماعی را بشناسیم و سپس با زبانِ عقل آگاهیِ جمعی را گسترش دهیم.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

🟨 #فلسفه

#تاریخ_فلسفه
#اسپینوزا

#عصیانگر | OSIANGAR

BY عصیانگر


Share with your friend now:
tgoop.com/osiangar24/962

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With the “Bear Market Screaming Therapy Group,” we’ve now transcended language. Read now ‘Ban’ on Telegram The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be:
from us


Telegram عصیانگر
FROM American