▫️تشخیص و انتقال حس های تماسی
اگرچه لمس فشار و ارتعاش به صورت حس های جداگانه تقسیمبندی می شوند همگی بوسیله انواع گیرنده ها گرفته می شود. احساس لمس عمدتا ناشی از تحریک گیرنده های تماس در پوست یا در بافتهایی است که بلافاصله زیر پوست قرار دارد. احساس فشار بدلیل تغییر شکل بافت های عمقی است و احساس ارتعاش بدلیل سیگنالهای حسی تکراری با فرکانس سریع است.
تقریبا تمام گیرنده های حسی تخصصی عمل یافته از قبیل اجسام مایسنر، گیرنده های مو، اجسام پاچینی و انتهاهای رافینی سیگنالهای خود را از طریق فیبرهای حسی A با سرعت هدایت 30 تا 70 متر در ثانیه انتقال می دهند اما انتهاهای عصبی آزاد عمدتا از طریق فیبرهای نوع A دلتا با سرعت هدایت 5 تا 30 متر در ثانیه و یا فیبرهای بدون میلین C با سرعت 1 تا 2 متر در ثانیه سیگنال را انتقال می دهند.
تمامی گیرنده ها در حس ارتعاش نقش دارند. اجسام پاچینی ارتعاشات 30 تا 800 سیکل در ثانیه و اجسا مایسنر در سایر گیرنده ها ارتعاشات با فرکانس پایین (2 تا 80 سیکل در ثانیه) را تشخیص می دهند.
انتهاهای عصبی آزاد بسیار حساس با تطابق سریع در احساس قلقلک و خارش نقش دارند ولی این احساس از طریق فیبرهای C منتقل می شود
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
اگرچه لمس فشار و ارتعاش به صورت حس های جداگانه تقسیمبندی می شوند همگی بوسیله انواع گیرنده ها گرفته می شود. احساس لمس عمدتا ناشی از تحریک گیرنده های تماس در پوست یا در بافتهایی است که بلافاصله زیر پوست قرار دارد. احساس فشار بدلیل تغییر شکل بافت های عمقی است و احساس ارتعاش بدلیل سیگنالهای حسی تکراری با فرکانس سریع است.
تقریبا تمام گیرنده های حسی تخصصی عمل یافته از قبیل اجسام مایسنر، گیرنده های مو، اجسام پاچینی و انتهاهای رافینی سیگنالهای خود را از طریق فیبرهای حسی A با سرعت هدایت 30 تا 70 متر در ثانیه انتقال می دهند اما انتهاهای عصبی آزاد عمدتا از طریق فیبرهای نوع A دلتا با سرعت هدایت 5 تا 30 متر در ثانیه و یا فیبرهای بدون میلین C با سرعت 1 تا 2 متر در ثانیه سیگنال را انتقال می دهند.
تمامی گیرنده ها در حس ارتعاش نقش دارند. اجسام پاچینی ارتعاشات 30 تا 800 سیکل در ثانیه و اجسا مایسنر در سایر گیرنده ها ارتعاشات با فرکانس پایین (2 تا 80 سیکل در ثانیه) را تشخیص می دهند.
انتهاهای عصبی آزاد بسیار حساس با تطابق سریع در احساس قلقلک و خارش نقش دارند ولی این احساس از طریق فیبرهای C منتقل می شود
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
▫️مسیرهای حسی انتقال سیگنالهای پیکری بداخل سیستم عصبی مرکزی شامل
سیستم ستون خلفی – لمنیسکوس میانیسیستم قدامی جانبی یا آنتروترالسیستم ستون خلفی – لمنیتسکوس میانی DCML
حس های لمس و فشار دقیق، حس های فاز یک مانند ارتعاش و حس های وضعی از مفاصل از طریق این سیستم منتقل می شوند
طناب خلفی از 2 ستون تشکیل شده است:
الف – گراسیلیس داخلی تر است
ب – کونه آتوس خارجی تر و در قسمت های بالاتر است.
تحریکات بخش های تحتانی تماس و فشار دقیق وارد ستون گراسیلیس و تحریکات بخشهای بالای تنه مثل دستها وارد ستون کونه آتوس می شود.
تحریکات در ادامه مسیر خود در ستون خلفی به هسته های گراسیلس و کونه اتوس در ستون خلفی بصل النخاع می رسند تا رسیدن به بصل النخاع یک نرون درگیر است که جسم سلولی آن در عقدۀ شوکی است. در هسته های بصل النخاع نرون های درجه دوم منشأ گرفته و اکسون آنها در بصل النخاع متقاطع شده به سمت مقابل می رود و وارد مسیری می شود که به آن نوار ریلی داخلی یا مدیال لمینسکوس می گویند این مسیر در انتها به هسته های اختصاصی حس پیکری در تالاموس می رسد.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
سیستم ستون خلفی – لمنیسکوس میانیسیستم قدامی جانبی یا آنتروترالسیستم ستون خلفی – لمنیتسکوس میانی DCML
حس های لمس و فشار دقیق، حس های فاز یک مانند ارتعاش و حس های وضعی از مفاصل از طریق این سیستم منتقل می شوند
طناب خلفی از 2 ستون تشکیل شده است:
الف – گراسیلیس داخلی تر است
ب – کونه آتوس خارجی تر و در قسمت های بالاتر است.
تحریکات بخش های تحتانی تماس و فشار دقیق وارد ستون گراسیلیس و تحریکات بخشهای بالای تنه مثل دستها وارد ستون کونه آتوس می شود.
تحریکات در ادامه مسیر خود در ستون خلفی به هسته های گراسیلس و کونه اتوس در ستون خلفی بصل النخاع می رسند تا رسیدن به بصل النخاع یک نرون درگیر است که جسم سلولی آن در عقدۀ شوکی است. در هسته های بصل النخاع نرون های درجه دوم منشأ گرفته و اکسون آنها در بصل النخاع متقاطع شده به سمت مقابل می رود و وارد مسیری می شود که به آن نوار ریلی داخلی یا مدیال لمینسکوس می گویند این مسیر در انتها به هسته های اختصاصی حس پیکری در تالاموس می رسد.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
▪️حدود #بطن_سوم
دیواره ی جلوی بطن سوم را Lamina Terminalis (باقی مانده ی قسمت جلوی لوله ی عصبی اولیه که بسته شده است) ٬ Anterior Commissure (رابط جلویی) ٬ و قسمت جلوی ستون فورنیکس Fornix تشکیل می دهند. دیواره های طرفی بطن سوم را تالاموس و هیپوتالاموس درست می کنند. کف بطن سوم مجاور کیاسمای بینایی(optic chiasma) ٬ غده ی هیپوفیز ٬ برجستگی خاکستری(tubur cinerum) ؛ اجسام پستانی ٬ فضای سوراخ شده ی عقبی ٬ تگمنتوم مغز میانی و جسم کاجی یا پینه آل (pineal body) می باشد.
سقف بطن سوم را رابط فورنیکس ها می سازد که از یک شبکه ی عروقی به نام choroid plexus پوشیده می شود ٬ این شبکه ی عروقی ٬ مایع مغزی نخاعی را ترشح می کند. در دیواره های طرفی بطن سوم ٬ سوراخ های بین بطنی (interventricular foramen or Monoro) وجود دارند که بطن سوم را به بطن های طرفی مربوط می سازند.
نظر به این که بطن سوم یک مجرای نسبتا باریک است ٬ تومورهای اطراف آن خیلی زود بطن سوم را می بندند که نتیجه ی آن در بچه ها باعث جمع شدن مایع مغزی نخاعی در کاسه ی سر(هیدروسفالوس Hydrocephalus) و در افراد بزرگسال سبب ایجاد فشار داخل حفره ی مغزی می شود. تومورهای پایین بطن سوم باعث بیماری دیابت بی مزه(insipid diabete) می گردد. از علایم دیابت بی مزه ٬ تشنگی زیاد ٬ لاغری و ادرار مکرر بدون قند می باشد.
#نوروسایکولوژی
#هیپوتالاموس
🆔 @neuro_psy
دیواره ی جلوی بطن سوم را Lamina Terminalis (باقی مانده ی قسمت جلوی لوله ی عصبی اولیه که بسته شده است) ٬ Anterior Commissure (رابط جلویی) ٬ و قسمت جلوی ستون فورنیکس Fornix تشکیل می دهند. دیواره های طرفی بطن سوم را تالاموس و هیپوتالاموس درست می کنند. کف بطن سوم مجاور کیاسمای بینایی(optic chiasma) ٬ غده ی هیپوفیز ٬ برجستگی خاکستری(tubur cinerum) ؛ اجسام پستانی ٬ فضای سوراخ شده ی عقبی ٬ تگمنتوم مغز میانی و جسم کاجی یا پینه آل (pineal body) می باشد.
سقف بطن سوم را رابط فورنیکس ها می سازد که از یک شبکه ی عروقی به نام choroid plexus پوشیده می شود ٬ این شبکه ی عروقی ٬ مایع مغزی نخاعی را ترشح می کند. در دیواره های طرفی بطن سوم ٬ سوراخ های بین بطنی (interventricular foramen or Monoro) وجود دارند که بطن سوم را به بطن های طرفی مربوط می سازند.
نظر به این که بطن سوم یک مجرای نسبتا باریک است ٬ تومورهای اطراف آن خیلی زود بطن سوم را می بندند که نتیجه ی آن در بچه ها باعث جمع شدن مایع مغزی نخاعی در کاسه ی سر(هیدروسفالوس Hydrocephalus) و در افراد بزرگسال سبب ایجاد فشار داخل حفره ی مغزی می شود. تومورهای پایین بطن سوم باعث بیماری دیابت بی مزه(insipid diabete) می گردد. از علایم دیابت بی مزه ٬ تشنگی زیاد ٬ لاغری و ادرار مکرر بدون قند می باشد.
#نوروسایکولوژی
#هیپوتالاموس
🆔 @neuro_psy
▫️حس درد
به 2 نوع درد سریع و درد آهسته تقسیم می شود. درد سریع ظرف 11 ثانیه پس از وارد آمدن محرک دردناک بوجود می آید. دردتیز، درد گوشی، درد سوزنی، حاد یا الکتریکی نیز گفته می شود مثل درد پوست بدلیل بریده شدن با چاقو.
درد آهسته به آهستگی طی ثانیه ها یا دقیقه ها افزایش می یابد. درد مبهم، ضرباندار تهوع آور، مزمن نیز گفته می شود این درد هم در پوست و هم در بافت یا اندام عمقی می تواند ایجاد شود.
گیرنده های درد از نوع انتهاهای عصبی آزاد هستند. انواع محرکهای گیرنده درد شامل محرکهای مکانیکی حرارتی وشیمیایی هستند.
نکته مهم:
گیرنده های درد بر خلاف بخش عمده گیرنده های حسی تطابق بسیار کمی دارند و یا گاهی اصلا تطابق پیدا نمی کنند.
سیگنالهای درد سریع سوزنی بوسیله محرکهای مکانیکی یا حرارتی درد تولید شده و از طریق فیبرهای A – دلتا منتقل می شود برعکس نوع آهسته یامزمن درد عمدتا بوسیله محرکهای شیمیایی درد یا گاها محرکهای مداوم مکانیکی یا حرارتی تولید شده و بوسیله فیبرهای C منتقل می شود.
دو مسیر دوگانه در نخاع برای انتقال درد در ستون آنتروسلترال وجود دارد:
راه نئواسپاینوتالامیک: فیبرهای درد سریع A دلتا در مسیر خارجی تر عمدتا درد مکانیکی و درد حاد حرارتی را انتقال می دهند.
تعدادکمی از فیبرهای این مسیر در نواحی مشبک تنه مغز ختم می شوند و بخش عمده از تنه مغز عبور کرده و به تالاموس هسته های شکمی قاعده ای تالاموس بخش کوچکی به هسته های خلفی تالاموس می رسند.
میانجی عصبی احتمالی برای فیبرهای درد سریع A – دلتا، گلوتامات است.
مسیر پالئواسپانیوتالامیک: یک سیستم قدیمی تر بوده و درد آهسته را عمدتا ازطریق فیبرهای C انتقال می دهد. فیبرهای محیطی تقریبا بطور کامل در لایه های III , II شاخه خلفی نخاع ختم می شوند که به آن ماده ژلاتینی گفته می شود.
در سر راه این مسیر سیناپس های متعددی وجود دارد که سرعت هدایت را کاهش می دهد فقط 10/1 تا 4/1 فیبرها در این مسیر بدون سیناپس به هسته های خلفی تالاموس می روند. عمده فیبرها در یکی از سه ناحیه زیر ختم می شوند:
هسته های مشبک بصل النخاع – پل مغز و مزالنسفالناحیه بامی یا تکتال مزانسفالناحیه خاکستری دورتانت سیلویوس
بنظر می رسد نواحی تحتانی مغز در درک درد زجرآور نقش دارند.
ماده میانجی احتمالی در مسیر پالئواسپانیوتالامیک ماده P است.
نکته: محل درد سریع سوزشی را بطور دقیقتری از درد آهسته می توان تعیین کرد.
نکته: درک خام و اولیه درد در سطح تالا موس است یعنی اگر کسی قشر مغزش از کار افتاده باشد احساس درد دارد ولی تعیین محل و کیفیت درد بعهده قشر مغز است.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
به 2 نوع درد سریع و درد آهسته تقسیم می شود. درد سریع ظرف 11 ثانیه پس از وارد آمدن محرک دردناک بوجود می آید. دردتیز، درد گوشی، درد سوزنی، حاد یا الکتریکی نیز گفته می شود مثل درد پوست بدلیل بریده شدن با چاقو.
درد آهسته به آهستگی طی ثانیه ها یا دقیقه ها افزایش می یابد. درد مبهم، ضرباندار تهوع آور، مزمن نیز گفته می شود این درد هم در پوست و هم در بافت یا اندام عمقی می تواند ایجاد شود.
گیرنده های درد از نوع انتهاهای عصبی آزاد هستند. انواع محرکهای گیرنده درد شامل محرکهای مکانیکی حرارتی وشیمیایی هستند.
نکته مهم:
گیرنده های درد بر خلاف بخش عمده گیرنده های حسی تطابق بسیار کمی دارند و یا گاهی اصلا تطابق پیدا نمی کنند.
سیگنالهای درد سریع سوزنی بوسیله محرکهای مکانیکی یا حرارتی درد تولید شده و از طریق فیبرهای A – دلتا منتقل می شود برعکس نوع آهسته یامزمن درد عمدتا بوسیله محرکهای شیمیایی درد یا گاها محرکهای مداوم مکانیکی یا حرارتی تولید شده و بوسیله فیبرهای C منتقل می شود.
دو مسیر دوگانه در نخاع برای انتقال درد در ستون آنتروسلترال وجود دارد:
راه نئواسپاینوتالامیک: فیبرهای درد سریع A دلتا در مسیر خارجی تر عمدتا درد مکانیکی و درد حاد حرارتی را انتقال می دهند.
تعدادکمی از فیبرهای این مسیر در نواحی مشبک تنه مغز ختم می شوند و بخش عمده از تنه مغز عبور کرده و به تالاموس هسته های شکمی قاعده ای تالاموس بخش کوچکی به هسته های خلفی تالاموس می رسند.
میانجی عصبی احتمالی برای فیبرهای درد سریع A – دلتا، گلوتامات است.
مسیر پالئواسپانیوتالامیک: یک سیستم قدیمی تر بوده و درد آهسته را عمدتا ازطریق فیبرهای C انتقال می دهد. فیبرهای محیطی تقریبا بطور کامل در لایه های III , II شاخه خلفی نخاع ختم می شوند که به آن ماده ژلاتینی گفته می شود.
در سر راه این مسیر سیناپس های متعددی وجود دارد که سرعت هدایت را کاهش می دهد فقط 10/1 تا 4/1 فیبرها در این مسیر بدون سیناپس به هسته های خلفی تالاموس می روند. عمده فیبرها در یکی از سه ناحیه زیر ختم می شوند:
هسته های مشبک بصل النخاع – پل مغز و مزالنسفالناحیه بامی یا تکتال مزانسفالناحیه خاکستری دورتانت سیلویوس
بنظر می رسد نواحی تحتانی مغز در درک درد زجرآور نقش دارند.
ماده میانجی احتمالی در مسیر پالئواسپانیوتالامیک ماده P است.
نکته: محل درد سریع سوزشی را بطور دقیقتری از درد آهسته می توان تعیین کرد.
نکته: درک خام و اولیه درد در سطح تالا موس است یعنی اگر کسی قشر مغزش از کار افتاده باشد احساس درد دارد ولی تعیین محل و کیفیت درد بعهده قشر مغز است.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
▫️سیستم افیونی مغز Opiate
در بدن مواد پیتیدی شبیه مرفین بنام opioid ترشح می شود که مهمترین آنها شامل بتا – اندورفین (در هیپوتالاموس وهیپوفیز)، مت – انکفالین (در هیپوفیز) و لو انکفالین و دینورفین (به مقادیر کمتر در همان نواحی) وجود دارد.
فعال شدن سیستم ضد درد یا توسط سیگنال عصبی که وارد ناحیه خاکستری دور قناتی و نواحی دور بطنی می شوند یا غیر فعال شدن مسیرهای درد توسط داروهای شبه مرفین می تواند بطور کامل بسیاری سیگنالهای درد را سرکوب کند.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
در بدن مواد پیتیدی شبیه مرفین بنام opioid ترشح می شود که مهمترین آنها شامل بتا – اندورفین (در هیپوتالاموس وهیپوفیز)، مت – انکفالین (در هیپوفیز) و لو انکفالین و دینورفین (به مقادیر کمتر در همان نواحی) وجود دارد.
فعال شدن سیستم ضد درد یا توسط سیگنال عصبی که وارد ناحیه خاکستری دور قناتی و نواحی دور بطنی می شوند یا غیر فعال شدن مسیرهای درد توسط داروهای شبه مرفین می تواند بطور کامل بسیاری سیگنالهای درد را سرکوب کند.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
▫️تئوری دریچه ای کنترل درد
در این تئوری گفته می شود که در سر راه مسیر درد دریچه هایی هستند که در مواقع معینی بسته می شوند و انتقال درد کاهش یافته و یا متوقف می شود یکی از این دریچه های عنوان شده ماده ژلاتینی و بخش دیگری قسمت خاکستری دور کانال سیلویوس می باشد که در این نواحی انکفالین زیادی وجود دارد، وقتی که تحریک دردناک به نوبت وارد می شود و سعی می کنیم با مالش منطقه درد را کاهش دهیم. تحریک تماسی باعث می شود که فیبرهای حس ضخیم تر تحریک شده و از طریق مسیر لمس به سمت بالا برود. این فیبرها در مسیر انشعابی از خودخارج کرده و به ماده ژلاتینی (لایه III , II) می فرستند که انکفالین ترشح میکند و باعث کاهش درد می شود. عمل انکفالین جلوگیری از ترشح میانجی های شیمیایی است که از انتهای اعصاب آوران درد ترشح می شود.
محل دیگری که کنترل درد در آن انجام می شود. PAG یا بخش خاکستری دور قنات سیلویوس است. از PAG مسیری شروع شده که به هسته رافه – مگنوس در تنه مغزی می رود این هسته ها حاوی سروتونین هستند از این هسته مسیری آغاز شده و به نخاع رفته و روی ماده ژلاتینی اثر می کند این مسیر رافه – اسپانیال سروتونین ترشح کرده و بطور مستقیم یا غیر مستقیم باعث توقف جریان درد در ماده ژلاتینی می شود.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
در این تئوری گفته می شود که در سر راه مسیر درد دریچه هایی هستند که در مواقع معینی بسته می شوند و انتقال درد کاهش یافته و یا متوقف می شود یکی از این دریچه های عنوان شده ماده ژلاتینی و بخش دیگری قسمت خاکستری دور کانال سیلویوس می باشد که در این نواحی انکفالین زیادی وجود دارد، وقتی که تحریک دردناک به نوبت وارد می شود و سعی می کنیم با مالش منطقه درد را کاهش دهیم. تحریک تماسی باعث می شود که فیبرهای حس ضخیم تر تحریک شده و از طریق مسیر لمس به سمت بالا برود. این فیبرها در مسیر انشعابی از خودخارج کرده و به ماده ژلاتینی (لایه III , II) می فرستند که انکفالین ترشح میکند و باعث کاهش درد می شود. عمل انکفالین جلوگیری از ترشح میانجی های شیمیایی است که از انتهای اعصاب آوران درد ترشح می شود.
محل دیگری که کنترل درد در آن انجام می شود. PAG یا بخش خاکستری دور قنات سیلویوس است. از PAG مسیری شروع شده که به هسته رافه – مگنوس در تنه مغزی می رود این هسته ها حاوی سروتونین هستند از این هسته مسیری آغاز شده و به نخاع رفته و روی ماده ژلاتینی اثر می کند این مسیر رافه – اسپانیال سروتونین ترشح کرده و بطور مستقیم یا غیر مستقیم باعث توقف جریان درد در ماده ژلاتینی می شود.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
تفاوت ناحیه #ورنیکه با ناحیه #بروکا
هر دو ناحیه توسط راه کمانی که دستهای از اعصاب است به هم متصل شده است و در آن اطلاعات پردازش شده از ناحیهی ورنیکه به ناحیهی بروکا باز پخش میشود. اجازه دهید سعی کنیم به درک بیشتری دربارهی تفاوت میان این دو ناحیهی مغزی دست یابیم.
کارکرد ناحیهی بروکا اطمینان حاصل کرد از این مسئله است که سخن ادا شده توسط شنونده قابل درک باشد.
درک کردن آنچه که گوینده گفته است، وظیفهی اولیه ناحیه ورنیکه است. ناحیهی ورنیکه در پردازش و تفسیر کردن زبان دریافت شده از سوی گوینده درگیر است. به عبارت سادهتر، عمل پیچیدهی درک سخن توسط ناحیهی ورنیکه انجام میشود.
ناحیهی بروکا در لوب قدامی سمت چپ در نزدیکی قشر حرکتی اولیه واقع شده است. ناحیهی ورنیکه در لوب تمپورال سمت چپ قرار دارد و به قشر شنوایی بسیار نزدیک است. قشر شنوایی خروجیهای آن را به ناحیهی ورنیکه ارسال میکند.
ما تنها در صورتی می توانیم به گونه ای معنادار سخن بگوییم که ناحیه ی بروکا به در درستی کار کند. ادا کردن کلمات درست وظیفه ی اصلی این قسمت از مغز است.
مسئولیت ناحیه ی ورنیکه این است که باعث می شود زبانی را که می شنویم، درک کنیم. ناحیه ی ورنیکه لزوماً به ما اجازه می-دهد عبارت های ایراد شده توسط گوینده را بفهمیم.
اختلال Broca's aphasi در این شرایط بیمار نمی تواند به صورت روان صحبت کند. به عبارت ساده تر، فرد در ایجاد ارتباط به صورت شفاهی و لفظی یا از طریق نوشتن دچار مشکل می شود. پس علی رغم آگاه بودن از آنچه که باید صورت بگیرد، بیمار قادر نیست خود را اظهار کند. او به صورت معنادار سخن می گوید ولی نه به صورت پیوسته. بسیاری از اوقات عبارت های آن ها دارای اشکالات دستوری فراوانی است. سخن گفتن کُند، مکی دار و با وقفه های طولانی میان واژه ها همراه است. پس حتی اگر زبان گوینده قابل شنیدن هم باشد، بیمار در موقعیتی نیست که بتواند آن را درک کند. همچنین، حتی اگر سخن بیمار شمرده هم باشد، ایجاد حس در شنونده بسیار دشوار است. مهارت های نوشتاری نیز ضعیف است.
خروجی ناحیه ی بروکا به سمت قشر حرکتی می رود که حرکت لب ها و زبان را تنظیم می کند. حرکات لب ها و زبان با هر ورودی ارسال شده توسط ناحیه ی بروکا به قشر حرکتی هماهنگ می شود.
خروجی ناحیه ی ورنیکه به ناحیه ی بروکا می رود. پس، سخن ادا شده همگام با خروجی ناحیه ی ورنیکه می باشد.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
هر دو ناحیه توسط راه کمانی که دستهای از اعصاب است به هم متصل شده است و در آن اطلاعات پردازش شده از ناحیهی ورنیکه به ناحیهی بروکا باز پخش میشود. اجازه دهید سعی کنیم به درک بیشتری دربارهی تفاوت میان این دو ناحیهی مغزی دست یابیم.
کارکرد ناحیهی بروکا اطمینان حاصل کرد از این مسئله است که سخن ادا شده توسط شنونده قابل درک باشد.
درک کردن آنچه که گوینده گفته است، وظیفهی اولیه ناحیه ورنیکه است. ناحیهی ورنیکه در پردازش و تفسیر کردن زبان دریافت شده از سوی گوینده درگیر است. به عبارت سادهتر، عمل پیچیدهی درک سخن توسط ناحیهی ورنیکه انجام میشود.
ناحیهی بروکا در لوب قدامی سمت چپ در نزدیکی قشر حرکتی اولیه واقع شده است. ناحیهی ورنیکه در لوب تمپورال سمت چپ قرار دارد و به قشر شنوایی بسیار نزدیک است. قشر شنوایی خروجیهای آن را به ناحیهی ورنیکه ارسال میکند.
ما تنها در صورتی می توانیم به گونه ای معنادار سخن بگوییم که ناحیه ی بروکا به در درستی کار کند. ادا کردن کلمات درست وظیفه ی اصلی این قسمت از مغز است.
مسئولیت ناحیه ی ورنیکه این است که باعث می شود زبانی را که می شنویم، درک کنیم. ناحیه ی ورنیکه لزوماً به ما اجازه می-دهد عبارت های ایراد شده توسط گوینده را بفهمیم.
اختلال Broca's aphasi در این شرایط بیمار نمی تواند به صورت روان صحبت کند. به عبارت ساده تر، فرد در ایجاد ارتباط به صورت شفاهی و لفظی یا از طریق نوشتن دچار مشکل می شود. پس علی رغم آگاه بودن از آنچه که باید صورت بگیرد، بیمار قادر نیست خود را اظهار کند. او به صورت معنادار سخن می گوید ولی نه به صورت پیوسته. بسیاری از اوقات عبارت های آن ها دارای اشکالات دستوری فراوانی است. سخن گفتن کُند، مکی دار و با وقفه های طولانی میان واژه ها همراه است. پس حتی اگر زبان گوینده قابل شنیدن هم باشد، بیمار در موقعیتی نیست که بتواند آن را درک کند. همچنین، حتی اگر سخن بیمار شمرده هم باشد، ایجاد حس در شنونده بسیار دشوار است. مهارت های نوشتاری نیز ضعیف است.
خروجی ناحیه ی بروکا به سمت قشر حرکتی می رود که حرکت لب ها و زبان را تنظیم می کند. حرکات لب ها و زبان با هر ورودی ارسال شده توسط ناحیه ی بروکا به قشر حرکتی هماهنگ می شود.
خروجی ناحیه ی ورنیکه به ناحیه ی بروکا می رود. پس، سخن ادا شده همگام با خروجی ناحیه ی ورنیکه می باشد.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
▫️درد راجعه یا انتشاری
دردی است که محل آن که درک می شود با منشأ واقعی درد متفاوت است مثلا فرد از درد کمر شکایت دارد در حالیکه منشأ اصلی ان در کلیه است. مکانیسم های مطرح شده شامل:
تئوری همگرایی: عصبی که درد بخش احشایی را وارد نخاع می کند با عصبی که درد بخش های سطحی تر را منتقل می کند با هم به روی یک نرون مشترک در نخاع وارد می شود و چون مغز اطلاع بیشتری از بخش های سطحی دارد درد قسمت احشاء به درد قسمتهای سطحی تعبیر می شود.
تئوری درماتومی: اندامهایی که در دوران جنینی از یک درماتوم جنینی مشتق شده اند درد انها بهم ارجاع می شود مثلا درد قلب به بازوی چپ منتقل می شود.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
دردی است که محل آن که درک می شود با منشأ واقعی درد متفاوت است مثلا فرد از درد کمر شکایت دارد در حالیکه منشأ اصلی ان در کلیه است. مکانیسم های مطرح شده شامل:
تئوری همگرایی: عصبی که درد بخش احشایی را وارد نخاع می کند با عصبی که درد بخش های سطحی تر را منتقل می کند با هم به روی یک نرون مشترک در نخاع وارد می شود و چون مغز اطلاع بیشتری از بخش های سطحی دارد درد قسمت احشاء به درد قسمتهای سطحی تعبیر می شود.
تئوری درماتومی: اندامهایی که در دوران جنینی از یک درماتوم جنینی مشتق شده اند درد انها بهم ارجاع می شود مثلا درد قلب به بازوی چپ منتقل می شود.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
#آستروسیت
آستروسیت (astrocyte) یا آستروگلیا یا اختریاخته، یاختهای گلیایی (پیبانی) و ستارهشکل است که تغذیه و حفاظت یاختههای عصبی را بر عهده دارد.
یاخته عصبی: آستروسیت
آستروسیت - سلولهای آستروسیت در محیط کشت پس از رنگ آمیزی با آنتی بادی GFAP.
سلولهای آستروسیت در محیط کشت پس از رنگ آمیزی با آنتی بادی GFAP.
نبو
آستروسیتها سلولهای گلیای ستارهشکل در مغز و طناب نخاعی میباشند. آستروسیتها بیشترین نوع سلولهای گلیا هستند. آستروسیت یعنی سلول ستارهای و این نام به درستی شکل این سلول را توصیف میکند. آستروسیتها از اندازه بزرگی برخوردارند و نورونها را تغذیه کرده و از انها حمایت میکنند و به همراه میکروگلیاها مواد زاید درون مغز را از بین میبرند؛ و در نهایت به صورت مواد شیمیایی از مایع احاطهکنندهٔ نورونها حفاظت میکنند.
گاهی اوقات نورونها به دلایل ناشناختهای از بین میروند یا در اثر ضربهٔ مغزی عفونت یا سکتهٔ مغزی میمیرند. در این هنگام آستروسیتها به همراه میکروگلیا وظیفهٔ پاکسازی و از بین بردن مواد زاید باقیمانده را به عهده میگیرند. این سلولها قادرند در دستگاه عصبی مرکزی حرکت کرده، به هنگام برخورد با یک مادهٔ زاید آن را بلعیده و هضم کنند. به این فرایند بیگانهخواری(فاگوسیتوز) میگوییم.
به آستروسیتی که عمدتاً در مادهٔ خاکستری مغز یافت میشود و رشتههای گلیایی کمی دارد آستروسیت درشت رشته
protoplasmic astrocyte
گفته میشود.
به آستروسیتی که عمدتاً در مادهٔ سفید مغز یافت میشود و رشتههای گلیایی متعدد دارد آستروسیت نازکرشته fibrous astrocyte میگویند.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
آستروسیت (astrocyte) یا آستروگلیا یا اختریاخته، یاختهای گلیایی (پیبانی) و ستارهشکل است که تغذیه و حفاظت یاختههای عصبی را بر عهده دارد.
یاخته عصبی: آستروسیت
آستروسیت - سلولهای آستروسیت در محیط کشت پس از رنگ آمیزی با آنتی بادی GFAP.
سلولهای آستروسیت در محیط کشت پس از رنگ آمیزی با آنتی بادی GFAP.
نبو
آستروسیتها سلولهای گلیای ستارهشکل در مغز و طناب نخاعی میباشند. آستروسیتها بیشترین نوع سلولهای گلیا هستند. آستروسیت یعنی سلول ستارهای و این نام به درستی شکل این سلول را توصیف میکند. آستروسیتها از اندازه بزرگی برخوردارند و نورونها را تغذیه کرده و از انها حمایت میکنند و به همراه میکروگلیاها مواد زاید درون مغز را از بین میبرند؛ و در نهایت به صورت مواد شیمیایی از مایع احاطهکنندهٔ نورونها حفاظت میکنند.
گاهی اوقات نورونها به دلایل ناشناختهای از بین میروند یا در اثر ضربهٔ مغزی عفونت یا سکتهٔ مغزی میمیرند. در این هنگام آستروسیتها به همراه میکروگلیا وظیفهٔ پاکسازی و از بین بردن مواد زاید باقیمانده را به عهده میگیرند. این سلولها قادرند در دستگاه عصبی مرکزی حرکت کرده، به هنگام برخورد با یک مادهٔ زاید آن را بلعیده و هضم کنند. به این فرایند بیگانهخواری(فاگوسیتوز) میگوییم.
به آستروسیتی که عمدتاً در مادهٔ خاکستری مغز یافت میشود و رشتههای گلیایی کمی دارد آستروسیت درشت رشته
protoplasmic astrocyte
گفته میشود.
به آستروسیتی که عمدتاً در مادهٔ سفید مغز یافت میشود و رشتههای گلیایی متعدد دارد آستروسیت نازکرشته fibrous astrocyte میگویند.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
#خطاهای_دید
خطای دید/ Visual Illusion یکی از زمینههای بحث برانگیز پژوهشگران علوم اعصاب و علم شناختی است. تصاویری که مغز ما را فریب می دهد و در برآورد ابعاد؛ زوایا؛ ساکن یا متحرک بودن اشیاء به خطا می اندازد؛ هم جذابند و هم موضوعی جدی برای پژوهش های علمی. درک انسان از مقوله حرکت؛ قدری پیچیدهتر از سایر ادراکات است. معمولا ما هنگامی یک شیء را به عنوان شیء متحرک درک میکنیم که تصویر آن روی شبکیه چشم مان جابجا شود. اما خطای ادارکی انسان اینجاست که ممکن است یک شی را؛ حتی هنگامی که چیزی روی شبکیه حرکت نکند نیز متحرک در نظر بگیریم. هر چند در واقع ساکن و بیحرکت باشد. پدیده مهم دیگر در بررسی حرکت واقعی انطباق انتخابی adaption selective است. انطباق انتخابی از دست دادن حساسیت به حرکت؛ در خلال تماشای حرکت است. این انطباق از این جهت انتخابی است که ما حساسیت خود را تنها به حرکت مورد مشاهده یا مشابه آن از دست می دهیم نه به حرکتی که جهت یا سرعتش بسیار متفاوت است.
خطاهای ادراکی – شناختی انسان را از چند جنبه میتوان مورد پژوهش قرار داد. شناخت این خطاهای شناختی میتواند به درک بهتر ما از ماهیت ادراک و خطاهای بصری کمک کند
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
خطای دید/ Visual Illusion یکی از زمینههای بحث برانگیز پژوهشگران علوم اعصاب و علم شناختی است. تصاویری که مغز ما را فریب می دهد و در برآورد ابعاد؛ زوایا؛ ساکن یا متحرک بودن اشیاء به خطا می اندازد؛ هم جذابند و هم موضوعی جدی برای پژوهش های علمی. درک انسان از مقوله حرکت؛ قدری پیچیدهتر از سایر ادراکات است. معمولا ما هنگامی یک شیء را به عنوان شیء متحرک درک میکنیم که تصویر آن روی شبکیه چشم مان جابجا شود. اما خطای ادارکی انسان اینجاست که ممکن است یک شی را؛ حتی هنگامی که چیزی روی شبکیه حرکت نکند نیز متحرک در نظر بگیریم. هر چند در واقع ساکن و بیحرکت باشد. پدیده مهم دیگر در بررسی حرکت واقعی انطباق انتخابی adaption selective است. انطباق انتخابی از دست دادن حساسیت به حرکت؛ در خلال تماشای حرکت است. این انطباق از این جهت انتخابی است که ما حساسیت خود را تنها به حرکت مورد مشاهده یا مشابه آن از دست می دهیم نه به حرکتی که جهت یا سرعتش بسیار متفاوت است.
خطاهای ادراکی – شناختی انسان را از چند جنبه میتوان مورد پژوهش قرار داد. شناخت این خطاهای شناختی میتواند به درک بهتر ما از ماهیت ادراک و خطاهای بصری کمک کند
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
هسته های ونترومدین #هیپوتالاموس مرکز شادی یا مرکز لذت و به قولی مرکز پاداش نام گرفته اند٬ زیرا وقتی که در میمون الکترودی در این هسته کار گذاشته٬ دکمه ی تحریک را در اختیار حیوان قرار دهیم٬ میمون ترجیح می دهد تمام کارهای مورد علاقه ی خود را کنار بگذارد و دایما دکمه ی تحریک را بفشارد. چنین حیوانی حتی اگر از گرسنگی بمیرد ترجیح می دهد به جای خوردن غذا همچنان هسته ی ونترمدین را تحریک نماید. هسته های دورسومدین و بادامی را می توان مرکز خشم نامید. نورون های مجاور بطن سوم و همچنین اطراف مجرای سیلویوس تا سقف بطن چهارم٬ مرکز رنج و تالم یا مرکز تنبیه و مجازات نام گرفته اند. با تحریک قسمت های خلفی شکنج سینگولیت٬ حیوان دچار اضطراب می شود و تحریک هسته های گروه قدامی (به خصوص هسته ی سوپرا اپتیک) و هسته ی ونترومدین باعث بروز واکنش های سلطه جویی می گردد.
#دستگاه_کناری
#هیپوتالاموس
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
#دستگاه_کناری
#هیپوتالاموس
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
#دندریت
یکی از اجزای نورون
دِندریتها زائدههای رشته مانندی هستند که به جسم سلولی یاختههای عصبی (نورونها)، متصل هستند. دِندریتها نقشِ آورندۀ پیامهای صادر شده از یاختۀ حسی مجاور یا یاختههای عصبی رده بالاتر به درون یاخته را به عهده دارند. این پیامهای عصبی، به صورت سیگنالهای الکتریکی در درازایِ دِندریتها حرکت میکنند.
دِندریتها معمولاً بیش از یک عدد، کوتاه و منشعب (بسیار بلند در نورونهای حسی، سلولهای پورکینیه در مخچه و سلولهای پیرامیدال در مغز) هستند و دارای همه ارگانلها بجز دستگاه گلژی، ختم به انشعابات ظریف و متعدد در انتها. وظیفه آن گیرنده اصلی نورون (انتقال تحریکات دریافتی سایر نورونها یا سلولهای حساس به پریکاریون) است.
#دندریت
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
یکی از اجزای نورون
دِندریتها زائدههای رشته مانندی هستند که به جسم سلولی یاختههای عصبی (نورونها)، متصل هستند. دِندریتها نقشِ آورندۀ پیامهای صادر شده از یاختۀ حسی مجاور یا یاختههای عصبی رده بالاتر به درون یاخته را به عهده دارند. این پیامهای عصبی، به صورت سیگنالهای الکتریکی در درازایِ دِندریتها حرکت میکنند.
دِندریتها معمولاً بیش از یک عدد، کوتاه و منشعب (بسیار بلند در نورونهای حسی، سلولهای پورکینیه در مخچه و سلولهای پیرامیدال در مغز) هستند و دارای همه ارگانلها بجز دستگاه گلژی، ختم به انشعابات ظریف و متعدد در انتها. وظیفه آن گیرنده اصلی نورون (انتقال تحریکات دریافتی سایر نورونها یا سلولهای حساس به پریکاریون) است.
#دندریت
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
درد احشایی
دو نوع است:
درد احشایی حقیقی که به صورت مبهم است و محل دقیق آن معلوم نیست. فیبرهای عصبی آوران این درد از نوع آوران های سمپاتیک و پاراسمپاتیک هستند.ایسکمی، محرک های شیمیایی، اسپاسم احشای توخالی مثل روده، کیسه صفرا، حالب و یا اتساع بیش از حد یکی از احشای توخالی می تواند باعث ایجاد درد احشایی شود.درد احشایی جانبی محل دقیق و مشخص دارد بخصوص در قفسه سینه و این نوع درد از درد های تیز و سریع است و توسط اعصاب سوماتیک نخاعی منتقل می شود.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
دو نوع است:
درد احشایی حقیقی که به صورت مبهم است و محل دقیق آن معلوم نیست. فیبرهای عصبی آوران این درد از نوع آوران های سمپاتیک و پاراسمپاتیک هستند.ایسکمی، محرک های شیمیایی، اسپاسم احشای توخالی مثل روده، کیسه صفرا، حالب و یا اتساع بیش از حد یکی از احشای توخالی می تواند باعث ایجاد درد احشایی شود.درد احشایی جانبی محل دقیق و مشخص دارد بخصوص در قفسه سینه و این نوع درد از درد های تیز و سریع است و توسط اعصاب سوماتیک نخاعی منتقل می شود.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
اگر نخاع کاملا بطور عرضی قطع شود تمام حس ها و اعمال حرکتی مربوط به قطعات نخاعی پایین تر از محل قطع از بین می روند.
اگر یک نیمه از نخاع بطور عرضی قطع شود سندرم براون – سکوار بوجود می اید. بدین شرح که :
تمام اعمال حرکتی در همان طرف قطع شده در تمام قطعات پایین محل قطع از بین می رود.
حس های درد، حرارت که مربوط به مسیر اسپامینوتالامیک هستند در طرف مقابل بدن از بین می رود.
حس هایی که از طریق مسیر DCML منتقل می شود مثل حس وضعی ارتعاش، لمس دقیق در همان طرف محل قطع از بین می رود.
لمس خام به علت انتقال نسبی در راه اسپاینوتالامیک طرف مقابل همچنان باقی می ماند.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
اگر یک نیمه از نخاع بطور عرضی قطع شود سندرم براون – سکوار بوجود می اید. بدین شرح که :
تمام اعمال حرکتی در همان طرف قطع شده در تمام قطعات پایین محل قطع از بین می رود.
حس های درد، حرارت که مربوط به مسیر اسپامینوتالامیک هستند در طرف مقابل بدن از بین می رود.
حس هایی که از طریق مسیر DCML منتقل می شود مثل حس وضعی ارتعاش، لمس دقیق در همان طرف محل قطع از بین می رود.
لمس خام به علت انتقال نسبی در راه اسپاینوتالامیک طرف مقابل همچنان باقی می ماند.
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
#هیپوتالاموس از مناطق زیر هم پیام می گیرد:
▫️پیام های عصبی از دستگاه گوارش که حامل اطلاعات حسی درباره ی پری معده هستند
▫️پیام های شیمیایی از عناصر غذایی خون (گلوکز٬ اسیدهای آمینه و اسیدهای چرب) که نشانه ی سیری هستند
▫️پیام هایی از هورمون های گوارشی
▫️پیام هایی از هورمون های برخاسته از بافت چربی
▫️پیام هایی از قشر مخ (بینایی ٬ بویایی٬ شنوایی) که بر رفتار تغذیه تاثیر می گذارند
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
▫️پیام های عصبی از دستگاه گوارش که حامل اطلاعات حسی درباره ی پری معده هستند
▫️پیام های شیمیایی از عناصر غذایی خون (گلوکز٬ اسیدهای آمینه و اسیدهای چرب) که نشانه ی سیری هستند
▫️پیام هایی از هورمون های گوارشی
▫️پیام هایی از هورمون های برخاسته از بافت چربی
▫️پیام هایی از قشر مخ (بینایی ٬ بویایی٬ شنوایی) که بر رفتار تغذیه تاثیر می گذارند
#نوروسایکولوژی
🆔 @neuro_psy
به گزارش ساینس دیلی، محققان برای بازسازی فرآیند به یادآوری خاطرات در مغز از تکنیک های رمزگشایی مغز استفاده کردند. این تکنیک ها امکان تشخیص زمان فعال شدن یک خاطره در مغز را فراهم می کنند.
بر اساس این بررسی ها مشخص شد زمانی که اطلاعات مربوط به یک شی بصری در مغز بازیابی می شود، مغز ابتدا روی مفهوم کلی آن متمرکز شده و سپس جزئیات بیشتر را به آن اضافه می کند.
این شیوه بازیابی اطلاعات دقیقا عکس فرآیندی است که هنگام مشاهده تصاویر برای اولین بار در مغز رخ می دهد. هنگامی که ما یک شی پیچیده را برای اولین بار مشاهده می کنیم، جزئیات بصری شامل الگوها و رنگ ها پیش از هر چیز ثبت می شوند.
در مرحله بعد اطلاعات با معنی که ماهیت شی موردنظر را تعیین می کنند، پردازش شده و به خاطر سپرده می شوند. به گفته محققان خاطراتی که به یاد می آوریم، دقیقا همان رخدادهایی نیستند که تجربه کرده ایم؛ بلکه این خاطرات در یک فرایند مغزی بازسازی می شوند و این فرآیند تحت تاثیر دانش فردی و دیدگاه های هر شخص قرار دارد.
در حال حاضر محققان در تلاشند تا چگونگی و محل به یادآوری خاطرات پیچیده در مغز را شناسایی کنند و مسیرهای به یادآوری خاطرات را بیابند.
پس از شناسایی این مسیرها در مغز سالم، محققان می توانند نحوه تغییر این مسیرها را در یک فرآیند پیری سالم بررسی کنند و روش هایی را برای یادآوری خاطرات پس از اختلال فشار ناشی از حوادث توسعه دهند.
گزارش کامل این تحقیقات در نشریه Nature Communications منتشر شده است.
#نوروسایکولوژی #مغز
🆔 @neuro_psy
بر اساس این بررسی ها مشخص شد زمانی که اطلاعات مربوط به یک شی بصری در مغز بازیابی می شود، مغز ابتدا روی مفهوم کلی آن متمرکز شده و سپس جزئیات بیشتر را به آن اضافه می کند.
این شیوه بازیابی اطلاعات دقیقا عکس فرآیندی است که هنگام مشاهده تصاویر برای اولین بار در مغز رخ می دهد. هنگامی که ما یک شی پیچیده را برای اولین بار مشاهده می کنیم، جزئیات بصری شامل الگوها و رنگ ها پیش از هر چیز ثبت می شوند.
در مرحله بعد اطلاعات با معنی که ماهیت شی موردنظر را تعیین می کنند، پردازش شده و به خاطر سپرده می شوند. به گفته محققان خاطراتی که به یاد می آوریم، دقیقا همان رخدادهایی نیستند که تجربه کرده ایم؛ بلکه این خاطرات در یک فرایند مغزی بازسازی می شوند و این فرآیند تحت تاثیر دانش فردی و دیدگاه های هر شخص قرار دارد.
در حال حاضر محققان در تلاشند تا چگونگی و محل به یادآوری خاطرات پیچیده در مغز را شناسایی کنند و مسیرهای به یادآوری خاطرات را بیابند.
پس از شناسایی این مسیرها در مغز سالم، محققان می توانند نحوه تغییر این مسیرها را در یک فرآیند پیری سالم بررسی کنند و روش هایی را برای یادآوری خاطرات پس از اختلال فشار ناشی از حوادث توسعه دهند.
گزارش کامل این تحقیقات در نشریه Nature Communications منتشر شده است.
#نوروسایکولوژی #مغز
🆔 @neuro_psy