هسته سخت نظام....؟!
چندی پیش یکی از سیاسیون جریان پایداری گفته است که عدم اجرای قانون حجاب، باعث شده که هسته سخت نظام ناراحت شوند.
این سخنان البته پاسخ علمای سیاسی و جامع شناشی را می طلبد اما این سخنان بنده را عمیقا به این فکر فرو برد که آیا می توان با یک هسته سخت آینده و پایداری یک نظام سیاسی را تضمین کرد؟!
سال ۱۳۷۶ یک مسابقه فوتبال یین ایران و استرالیا، نمایش عجیب قدرت ایران و ایرانی بود از ترک و کرد و بلوج و عرب و فارس و گیلگ و لر و.. چپ و راست و میانه و غیر سیاسی و سیاسی به خیابان ها ریختند و یک صدا ایران را فریاد زدند، آن روزها که اتقاقا من در جرگه سیاسیون راست بودم و نگران فعالیت های رقیب در تخریب نظام بودم عمیقا احساس کردم که یک نظام سیاسی مقتدر و یک ایران یکپارچه را برای عمری که خود سپری می کنم خواهم دید.
بعدها و بعد از سال ۸۸ که بزرگترین تقسیم بندی خودی و غیرخودی در ایران شکل گرفت نگرانی های من افزایش یافت و اتفاقا این حساسیت آنجا بیشتر شد که همین واژه هسته سخت به ادبیات برخی سیاسیون اضافه شد؛ لیبی و عراق و سوریه و یمن و مصر و تونس نه به واسطه مذاکره با امریکا و بحث هسته ای و.. بلکه دقیقا به خاطر این مساله سقوط کردند که به جای پوشش سخت سرتاسری و یکپارجه اجتماعی دارای هسته سخت بودند و از حمایت تک حزبی برخوردار بودند.
به همین خاطر معتقدم واژه هسته سخت که تاکید بر اهمیت حضور طرفداران دو اتشه (که البته من به شدت در ان تردید دارم) در سپهر سیاسی و بی توجهی به خواست عمومی و انتخابات های محدود با کف مشارکت دارد، در واقع بیان آهنگ اضمحلال نظام است نه استحکام.
این مذاکرات اخیر با امریکا که به اذعان رهبر معظم انقلاب تحت نظارت ایشان و به خوبی گام اول آن پیش رفت با واکنش هایی از سوی تندروها (که به همین واژه هم نقد دارم چون از اساس معتقدم این جریان تحت پوشش دین و ارزش ها در امده و دنبال اهداف ضدملی و ضد مردمی و ضد مذهبی خودش است) روبرو شد که حتی غیر مستقیم روبروی ولی فقیه که واژه امام خامنه ای را بکار می برند نیز در امدند.
در واقع تفکر هسته سخت به دنبال تقلیل پایگاه اجتماعی نظام از یک حمایت همه جانبه اقوام و مذاهب و گروه ها و.. به حمایت حداقلی است.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
چندی پیش یکی از سیاسیون جریان پایداری گفته است که عدم اجرای قانون حجاب، باعث شده که هسته سخت نظام ناراحت شوند.
این سخنان البته پاسخ علمای سیاسی و جامع شناشی را می طلبد اما این سخنان بنده را عمیقا به این فکر فرو برد که آیا می توان با یک هسته سخت آینده و پایداری یک نظام سیاسی را تضمین کرد؟!
سال ۱۳۷۶ یک مسابقه فوتبال یین ایران و استرالیا، نمایش عجیب قدرت ایران و ایرانی بود از ترک و کرد و بلوج و عرب و فارس و گیلگ و لر و.. چپ و راست و میانه و غیر سیاسی و سیاسی به خیابان ها ریختند و یک صدا ایران را فریاد زدند، آن روزها که اتقاقا من در جرگه سیاسیون راست بودم و نگران فعالیت های رقیب در تخریب نظام بودم عمیقا احساس کردم که یک نظام سیاسی مقتدر و یک ایران یکپارچه را برای عمری که خود سپری می کنم خواهم دید.
بعدها و بعد از سال ۸۸ که بزرگترین تقسیم بندی خودی و غیرخودی در ایران شکل گرفت نگرانی های من افزایش یافت و اتفاقا این حساسیت آنجا بیشتر شد که همین واژه هسته سخت به ادبیات برخی سیاسیون اضافه شد؛ لیبی و عراق و سوریه و یمن و مصر و تونس نه به واسطه مذاکره با امریکا و بحث هسته ای و.. بلکه دقیقا به خاطر این مساله سقوط کردند که به جای پوشش سخت سرتاسری و یکپارجه اجتماعی دارای هسته سخت بودند و از حمایت تک حزبی برخوردار بودند.
به همین خاطر معتقدم واژه هسته سخت که تاکید بر اهمیت حضور طرفداران دو اتشه (که البته من به شدت در ان تردید دارم) در سپهر سیاسی و بی توجهی به خواست عمومی و انتخابات های محدود با کف مشارکت دارد، در واقع بیان آهنگ اضمحلال نظام است نه استحکام.
این مذاکرات اخیر با امریکا که به اذعان رهبر معظم انقلاب تحت نظارت ایشان و به خوبی گام اول آن پیش رفت با واکنش هایی از سوی تندروها (که به همین واژه هم نقد دارم چون از اساس معتقدم این جریان تحت پوشش دین و ارزش ها در امده و دنبال اهداف ضدملی و ضد مردمی و ضد مذهبی خودش است) روبرو شد که حتی غیر مستقیم روبروی ولی فقیه که واژه امام خامنه ای را بکار می برند نیز در امدند.
در واقع تفکر هسته سخت به دنبال تقلیل پایگاه اجتماعی نظام از یک حمایت همه جانبه اقوام و مذاهب و گروه ها و.. به حمایت حداقلی است.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سفیر روسیه در بغداد: در صورت حمله امریکا به ایران از ایران حمایت می کنیم.
مجری: چگونه؟
سفیر: با دعا
پ. نوشت: معتقد نیستم که باید با روسیه قطع رابطه کنیم اما مثل برخی افراد بی سواد هم نباید اعتقاد داشت که مقامات کرملین در صورت حمله امریکا به ایران در نقش سربازان امام زمان (عج) ظاهر خواعند شد، برای انان ایران و ایرانی و اسلام و... مبارزه با صهیونیست و امریکا و.. هیج اهمیتی نذارد و انها دقیقا تنها به منافع ملی خود فکر می کنند و در نظام بین الملل این کاری کاملا منطقی و اخلاقی است و نباید به انها دشنام داد یا بدبین بود و ما هم می توانیم با روسیه بر اساس منافع ملی خودمان تعامل کنیم, زیرا کشوری بزرگ و همسایه شمالی ماست و خصومت با آنها هیچ گاه منطقی نبوده است.
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
مجری: چگونه؟
سفیر: با دعا
پ. نوشت: معتقد نیستم که باید با روسیه قطع رابطه کنیم اما مثل برخی افراد بی سواد هم نباید اعتقاد داشت که مقامات کرملین در صورت حمله امریکا به ایران در نقش سربازان امام زمان (عج) ظاهر خواعند شد، برای انان ایران و ایرانی و اسلام و... مبارزه با صهیونیست و امریکا و.. هیج اهمیتی نذارد و انها دقیقا تنها به منافع ملی خود فکر می کنند و در نظام بین الملل این کاری کاملا منطقی و اخلاقی است و نباید به انها دشنام داد یا بدبین بود و ما هم می توانیم با روسیه بر اساس منافع ملی خودمان تعامل کنیم, زیرا کشوری بزرگ و همسایه شمالی ماست و خصومت با آنها هیچ گاه منطقی نبوده است.
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
برخی دانش اموختگان طب نوین پرچمدار خرافات هستند.
متاسفانه در شرایط کنونی ابن یک واقعیت است که عوارض غیر بهداشتی رفتار دستاندرکاران سیستم بهداشتی بر روح و روان مردم به درستی احصا نمیشود.
بیماری که به اجبار به بخش خصوصی ارجاع داده میشود یا وادار میشود به یک مرکز پاراکلینیک خاص مراجعه کند یا هزینه سنگین زیرمیزی را تقبل کند در حالیکه بیمه تکمیلی دارد و بیماری که در مراکز دولتی به دلیل ازدحام زیاد و اعصاب شکننده کادر درمان برخورد مناسب را نمیبیند، به خاطر اینکه تحلیل درست از سیستم ندارد، بستری در ذهن او شکل میگیرد که او را به سمت بدبینی نسبت به طب نوین و رجوع به طب خرافه سوق میدهد.
طب خرافه یک سری فاکتورهایی دارد که طب نوین ندارد و من اینها را به همکاران گرامی در سیستم بهداشتی درمانی میگویم تا متوجه شوند و دریابند که بستر رشد و نمو طب خرافه تا حدود زیادی در نوع مواجهه سیستم سلامت ما با مردم فراعم میشود مثلاً
۱_ما در طب نوین نیاز داریم به یک سری آزمایشات بررسیهای اولیه بپردازیم تا به تشخیص درست برسیم اما طب خرافه با ۱۰ دقیقه شنیدن مسئله را به زعم خودش مییابد و نسخه را تجویز میکند.
۲_در طب نوین بر اساس آخرین دستاوردهای آزمایشگاهی و مطالعات بالینی و استانداردهای تعریف شده نسخه تجویز میشود، اما در طب خرافه بر اساس جیب مردم این کار صورت میگیرد لذا اگر فرد پولدار باشد یک داروی گیاهی گرانقیمت و اگر بیپول باشد یک داروی ارزان قیمت برای او تجویز میشود، در هر صورت کار بیمار راه می افتد.
۳_ دستاندرکاران طب خرافه به جهت پرهیز از عوارض قانونی و اجتماعی ناشی از رفتار خود به این بسنده میکنند که شفا دست خداست و اگر خوب نشدی احتمالاً خواست خدا نبوده است و این در جوامع مذهبی تا حدودی جواب میدهد.
۴_ بسیاری از بیماریها خود به خود خوب میشوند زیرا بدن این پتانسیل را دارد که بر بسیاری از مشکلات فائق بیاید، طب خرافه به راحتی هر نوع بهبود را به نام خود تمام میکند و متاسفانه مردم به دلیل ناآگاهی و عدم داشتن اطلاعات تخصصی ممکن است اینها را بپذیرند و با کلی تمطراق آن را برای دیگران هم تعریف کنند.
۵_ دسترسی مردم به افراد شاخص و معروف نظام درمانی ما سخت است اما در طب خرافه این دسترسیها ساده است به همین خاطر ممکن است در قضاوت عمومی نوعی فخر و رفتار خداگونه نسبت به ارایه دهندگان خدمت در نظام سلامت نوین در ذهن مردم شکل بگیرد که آن را نمیپسندد، ضمن اینکه کمبود متخصص و یا عدم دسترسی مردم به هردلیلی به متخصصان امکان رجوع انها به شیادان رو ببشتر می کند.
۶_درمان در طب نوین گاهی مسیر طولانی را طی می کند اما طب خرافه معتقد است با یک نسخه همه چیز را حل می کند و مهمتر اینکه طب نوین بر اساس اخلاق نمی تواند به بیمار دروغ بگوید که با فلان هزینه درمان می شوی اما طب خرافه این کار را می کند.
۷_ مردم هرگز نام آن خرافه چی را دلیل عدم درمان خود سر زبانها نمیآورد اما اگر یک استاد نامدار نتواند آنها را درمان کند به دو دلیل تمایل دارند که اسم او را ببرند اول آنکه بگویند برای درمان تا پیش فلان کس هم رفتیم برایشان مهم است.
به همین خاطر در اتمسفر افکار عمومی متخصصین طب نوین بیشتر از هر کسی دلیل مرگ و میر معرفی میشود.
اما پرسش این است که چطور کشورهای پیشرفته این مشکلات را حل کردند؟!
اگرچه یادآوری میکنم که در آن کشورها هم طب خرافه وجود دارد، منتها هر کسی بخواهد از هر راهی یک ریال درآمد داشته باشد باید از دولت مجوز بگیرد که البته دولت هم مجوز را با یادآوری رشته تخصص مسئولیتها و ادعاها به او میدهد و اگر فقط یک بار خطایی از او سر بزند با چنان عواقب وحشتناکی مواجه خواهد شد که هوس این کار به سر سایرین نزند، متاسفانه در کشور ما تمام هم و غمها بر این است که به یک طریقی این گروهها را حذف کنند در حالی که میتوانستند با تدبیر همان مسیر مسیری که در آمریکا طی شده است را طی کند خلاصه اینکه برای ایجاد یک نظام سلامت مطمئن و یک سیستم درمانی مورد حمایت عموم جامعه، نیاز داریم تا دسترسی مردم را به سیستم بهداشتی تسهیل کنیم با اعمال راهنماهای بالینی از کیفیت خدمات مطمئن شویم با جداسازی فعالیت متخصصان در بخش دو بخش دولتی و خصوصی (کاری که همه دنیا انجام داده) جلوی کره گیری را بگیریم و انتخاب حوزه فعالیت با پرشکان باشد و بدون اجبار، اخلاق پزشکی و کرامت بیمار خط قرمز سیستم سلامت باشد و به اندازه ظرفیت یک سیستم درمانی برای آن مسئولیت ارایه خدمت تعریف کنیم و نگذاریم به دلیل ازدحام و... بی حوصلگی و تنش به وجود بیاید و حقوق ارایه دهندگان خدمت را در بحث امنیت و کرامت جدی بگیریم. اگر نتوانیم بر این مشکلات فائق بیاییم عجیب نیست که اگر دانش اموختگان طب نوین هم پرچمدار طب خرافه شوند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6631
متاسفانه در شرایط کنونی ابن یک واقعیت است که عوارض غیر بهداشتی رفتار دستاندرکاران سیستم بهداشتی بر روح و روان مردم به درستی احصا نمیشود.
بیماری که به اجبار به بخش خصوصی ارجاع داده میشود یا وادار میشود به یک مرکز پاراکلینیک خاص مراجعه کند یا هزینه سنگین زیرمیزی را تقبل کند در حالیکه بیمه تکمیلی دارد و بیماری که در مراکز دولتی به دلیل ازدحام زیاد و اعصاب شکننده کادر درمان برخورد مناسب را نمیبیند، به خاطر اینکه تحلیل درست از سیستم ندارد، بستری در ذهن او شکل میگیرد که او را به سمت بدبینی نسبت به طب نوین و رجوع به طب خرافه سوق میدهد.
طب خرافه یک سری فاکتورهایی دارد که طب نوین ندارد و من اینها را به همکاران گرامی در سیستم بهداشتی درمانی میگویم تا متوجه شوند و دریابند که بستر رشد و نمو طب خرافه تا حدود زیادی در نوع مواجهه سیستم سلامت ما با مردم فراعم میشود مثلاً
۱_ما در طب نوین نیاز داریم به یک سری آزمایشات بررسیهای اولیه بپردازیم تا به تشخیص درست برسیم اما طب خرافه با ۱۰ دقیقه شنیدن مسئله را به زعم خودش مییابد و نسخه را تجویز میکند.
۲_در طب نوین بر اساس آخرین دستاوردهای آزمایشگاهی و مطالعات بالینی و استانداردهای تعریف شده نسخه تجویز میشود، اما در طب خرافه بر اساس جیب مردم این کار صورت میگیرد لذا اگر فرد پولدار باشد یک داروی گیاهی گرانقیمت و اگر بیپول باشد یک داروی ارزان قیمت برای او تجویز میشود، در هر صورت کار بیمار راه می افتد.
۳_ دستاندرکاران طب خرافه به جهت پرهیز از عوارض قانونی و اجتماعی ناشی از رفتار خود به این بسنده میکنند که شفا دست خداست و اگر خوب نشدی احتمالاً خواست خدا نبوده است و این در جوامع مذهبی تا حدودی جواب میدهد.
۴_ بسیاری از بیماریها خود به خود خوب میشوند زیرا بدن این پتانسیل را دارد که بر بسیاری از مشکلات فائق بیاید، طب خرافه به راحتی هر نوع بهبود را به نام خود تمام میکند و متاسفانه مردم به دلیل ناآگاهی و عدم داشتن اطلاعات تخصصی ممکن است اینها را بپذیرند و با کلی تمطراق آن را برای دیگران هم تعریف کنند.
۵_ دسترسی مردم به افراد شاخص و معروف نظام درمانی ما سخت است اما در طب خرافه این دسترسیها ساده است به همین خاطر ممکن است در قضاوت عمومی نوعی فخر و رفتار خداگونه نسبت به ارایه دهندگان خدمت در نظام سلامت نوین در ذهن مردم شکل بگیرد که آن را نمیپسندد، ضمن اینکه کمبود متخصص و یا عدم دسترسی مردم به هردلیلی به متخصصان امکان رجوع انها به شیادان رو ببشتر می کند.
۶_درمان در طب نوین گاهی مسیر طولانی را طی می کند اما طب خرافه معتقد است با یک نسخه همه چیز را حل می کند و مهمتر اینکه طب نوین بر اساس اخلاق نمی تواند به بیمار دروغ بگوید که با فلان هزینه درمان می شوی اما طب خرافه این کار را می کند.
۷_ مردم هرگز نام آن خرافه چی را دلیل عدم درمان خود سر زبانها نمیآورد اما اگر یک استاد نامدار نتواند آنها را درمان کند به دو دلیل تمایل دارند که اسم او را ببرند اول آنکه بگویند برای درمان تا پیش فلان کس هم رفتیم برایشان مهم است.
به همین خاطر در اتمسفر افکار عمومی متخصصین طب نوین بیشتر از هر کسی دلیل مرگ و میر معرفی میشود.
اما پرسش این است که چطور کشورهای پیشرفته این مشکلات را حل کردند؟!
اگرچه یادآوری میکنم که در آن کشورها هم طب خرافه وجود دارد، منتها هر کسی بخواهد از هر راهی یک ریال درآمد داشته باشد باید از دولت مجوز بگیرد که البته دولت هم مجوز را با یادآوری رشته تخصص مسئولیتها و ادعاها به او میدهد و اگر فقط یک بار خطایی از او سر بزند با چنان عواقب وحشتناکی مواجه خواهد شد که هوس این کار به سر سایرین نزند، متاسفانه در کشور ما تمام هم و غمها بر این است که به یک طریقی این گروهها را حذف کنند در حالی که میتوانستند با تدبیر همان مسیر مسیری که در آمریکا طی شده است را طی کند خلاصه اینکه برای ایجاد یک نظام سلامت مطمئن و یک سیستم درمانی مورد حمایت عموم جامعه، نیاز داریم تا دسترسی مردم را به سیستم بهداشتی تسهیل کنیم با اعمال راهنماهای بالینی از کیفیت خدمات مطمئن شویم با جداسازی فعالیت متخصصان در بخش دو بخش دولتی و خصوصی (کاری که همه دنیا انجام داده) جلوی کره گیری را بگیریم و انتخاب حوزه فعالیت با پرشکان باشد و بدون اجبار، اخلاق پزشکی و کرامت بیمار خط قرمز سیستم سلامت باشد و به اندازه ظرفیت یک سیستم درمانی برای آن مسئولیت ارایه خدمت تعریف کنیم و نگذاریم به دلیل ازدحام و... بی حوصلگی و تنش به وجود بیاید و حقوق ارایه دهندگان خدمت را در بحث امنیت و کرامت جدی بگیریم. اگر نتوانیم بر این مشکلات فائق بیاییم عجیب نیست که اگر دانش اموختگان طب نوین هم پرچمدار طب خرافه شوند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6631
سرعت عجیب تحولات در خاورمیانه و ده خبر مهم پنجشنبه و جمعه
۱_تلاش فرانسه برای فعال شدن مکانیسم ماشه و اجماع جهانی بر علیه ایران و سفر مقامات امریکا و رژیم صهیونیستی به فرانسه
۲_احتمال حمله زمینی به یمن توسط امارات و دولت به اصطلاح انتقالی یمن و امریکا بعد از انهدام انبارهای سوخت و سلاح رزمندگان حوثی
۳_ذخیره و انبار کردن بی سابقه سلاح در خاورمیانه توسط امریکا
۴_اقدام دولت لبنان برای خلع سلاح حزب الله و مخالفت شیخ نعیم قاسم با ان و برچیده شدن تمام تابلوها و پرچم های حزب الله در جنوب لبنان توسط ارتش لبنان
۵_مخالفت روسیه با کشیده شدن مذاکرات ایران و امریکا به موضوعات موشکی
۶_ تاکید دولت امریکا بر برچیده شدن کامل تاسیسات هسته ای و حتی موشکی بالستیک ایران و توسعه این زیاده خواهی تا سطح انتخاب بازرسان توسط آمریکا
۷_تردید عراقچی در صداقت امریکا در مذاکره
۸_تاکید فرماندهان سپاه و ارتش بر امادگی جدی نیروهای مسلح و بر ماشه بودن دست ها
۹_اعلام بی طرفی عربستان در مناقشه یمن و اعلام ان به ایران
۱٠_برگزاری دور دوم نشست ایران و امریکا، فردا در رم
پ. نوشت: به نظر می رسد بخش عمده ای از این تحرکات برای فشار بر مذاکره کنندگان ایرانی باشد چه آنکه براورد سیستم های اطلاعاتی امریکایی نشان می دهد که حتی بدترین حمله امریکا به ایران(به جز انکه بار مالی و خسارت های فراوان و غیرقابل پیش بینی برای ارتش امریکا دارد) می تواند نهایتا چهار الی شش ماه برنامه اتمی ایران را عقب بیاندازد ضمن اینکه ایران را به طرف خارج شدن از NPT و رویکرد نظامی هسته ای سوق دهد، با این وضعیت بهترین راه انسجام داخلی و حمایت حداکثری وطن پرستان از قوای مسلح و تصمیمات سیاسی سطوح کلان باشد، با وجود انکه شخصا با مذاکره موافقم اما معتقدم،تسلیم ناشی از ترس در برابر امریکا که متتج از پیروزی در رعب آفرینی است، در این برهه نتایج بسیار مخربی برای کشور خواهد داشت،حتی معتقدم اظهارات به اصطلاح خیرخواهانه روسیه هم در بحث موشکی،منتج از منافع آن کشور است و هیچگاه روسیه به دنبال یک ایران قوی نبوده است و هر راهی که منافع ملی و بقای کشور و ملت را شامل شود باید بررسی شود،چه صلح، چه جنگ.
کانال"نه به عوام فریبی "
@nabeavamfaribi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سخت در توهم توسعه با تفکرات ایلاتی قجری....؟!
توسعه یک مفهوم علوم انسانی است که می بایست قبل از بحث مدل و نحوه اجرا و.. گفتمان فلسفی و سیاسی ان در بین زمامداران و نخبگان و دانشگاهیان و.. شکل گیرد. به دلیل عدم شکل گیری و تعریف این مفاهیم ما تقریبا اکثر ابزار و بایسته های توسعه را که از غرب گرته برداری کرده بودیم به فضاحت کشیدیم.
بزرگترین اشتباه این است که بگوییم ما در ایران به دلیل اقتباس مدل های غربی به سرخوردگی در توسعه رسیدیم زیرا انچه در ایران انجام شده است چه در حوزه سیاست گذاری عمومی و چه در حوزه نهادها و سازمان های سیاسی (حکومتی) هیچ قرابتی با اندیشه های غربی ندارد، بلکه ما در برهه ای از زمان دانشگاه و مدرسه و بیمه و.. را از غرب گرفتیم و در کوتاه مدتی مسیر انها را طی کردیم و در ادامه مسیر دقیقا خلاف مسیر غرب حرکت کردیم، مدرسه محفوظات محور_بانک با قدرت عجیب خلق پول _دانشگاه های کمی _تنزل جایگاه اموزش _نفی نخبه سالاری _عدم گردش نخبگان، سمت های طولانی سیاسیون و انحصار در اقتصاد_ورود دولت و هر ارگان مرتبط با حاکمیت در اقتصاد_معافیت مالیاتی برای خواص حقیقی و حقوقی و... و.... اردوکشی احزاب به مناصب اجرایی و تداخل سیاست با اداره و... اینها همه و همه مسائلی است که در فلسفه حکمرانی غرب نه تنها مردود بلکه در صورت وقوع جرم است.
قوانین منع تعارض منافع _از کجا اورده ای _حساب رسی دقیق اموال مدیران ارشد تا کارکنان _اجرای سیستم کنترل و ارزیابی و رشد دانش سیاست گذاری و خصوصا سرعت دانش در مدیریت و گردش نخبگان و... و... همه و همه از جمله اقدامات غرب و حتی شرق و اخیرا کشورهای عربی است تا بتوانند کشورشان را برای ورود به عصر نوین و مواجهه با چالش های ان آماده کنند.
متاسفانه باید گفت که انچه در کشور ما رخ داده است باعث شده است که بروکراسی باعث شیوع فساد و ناکارامدی شود و مردم را به ستوه بیاورد و باور به اصلاحات را کم رنگ کند در حالیکه حداقل در حوزه معیشت و صنعت و محیط زیست و اشتغال و قدرت خرید و.. بسیاری از چالش ها در کشورهای منطقه در حال حل شدن است و ما همچنان به جای تمرکز بر علل اصلی مشکلات که درک فلسفی و سیاسی چالش ها و علل ناکارامدی است دنبال چپ و راستی می دویم که خمیرمایه آموزشی و فرهنگ سیاسی انها به حلقه بسته ای از دوستان و اقوام و هم شهریان و هم تباران و هم مسلکانی بر می گردد که نه دانش تخصصی لازم برای اداره کشور را دارند و نه ناکامی ها و خلف وعده ها و.. انها را به پیاده شدن از اسب قدرت وا می دارد و متاسفانه اسم های پرطمطراقی چون کارشناس و کارشناس ارشد و دکتر و... را هم یدک می کشند و مضحک ماجرا اینکه برخی از انها ادعای دانش اموختگی بهترین دانشگاه های غرب و شرق و.. را دارند اما چنان در اتمفسر بیمار فرهنگی ما غرق می شوند که گویی درس هایشان را در مکتب ظل السلطان و خان و خان باجی و ایلاتی قجر آموختند و به جای دوله و ظل الفلان و امیر فلان و.. پسوند دکتر و مهندس را مجلسی تر یافتند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
توسعه یک مفهوم علوم انسانی است که می بایست قبل از بحث مدل و نحوه اجرا و.. گفتمان فلسفی و سیاسی ان در بین زمامداران و نخبگان و دانشگاهیان و.. شکل گیرد. به دلیل عدم شکل گیری و تعریف این مفاهیم ما تقریبا اکثر ابزار و بایسته های توسعه را که از غرب گرته برداری کرده بودیم به فضاحت کشیدیم.
بزرگترین اشتباه این است که بگوییم ما در ایران به دلیل اقتباس مدل های غربی به سرخوردگی در توسعه رسیدیم زیرا انچه در ایران انجام شده است چه در حوزه سیاست گذاری عمومی و چه در حوزه نهادها و سازمان های سیاسی (حکومتی) هیچ قرابتی با اندیشه های غربی ندارد، بلکه ما در برهه ای از زمان دانشگاه و مدرسه و بیمه و.. را از غرب گرفتیم و در کوتاه مدتی مسیر انها را طی کردیم و در ادامه مسیر دقیقا خلاف مسیر غرب حرکت کردیم، مدرسه محفوظات محور_بانک با قدرت عجیب خلق پول _دانشگاه های کمی _تنزل جایگاه اموزش _نفی نخبه سالاری _عدم گردش نخبگان، سمت های طولانی سیاسیون و انحصار در اقتصاد_ورود دولت و هر ارگان مرتبط با حاکمیت در اقتصاد_معافیت مالیاتی برای خواص حقیقی و حقوقی و... و.... اردوکشی احزاب به مناصب اجرایی و تداخل سیاست با اداره و... اینها همه و همه مسائلی است که در فلسفه حکمرانی غرب نه تنها مردود بلکه در صورت وقوع جرم است.
قوانین منع تعارض منافع _از کجا اورده ای _حساب رسی دقیق اموال مدیران ارشد تا کارکنان _اجرای سیستم کنترل و ارزیابی و رشد دانش سیاست گذاری و خصوصا سرعت دانش در مدیریت و گردش نخبگان و... و... همه و همه از جمله اقدامات غرب و حتی شرق و اخیرا کشورهای عربی است تا بتوانند کشورشان را برای ورود به عصر نوین و مواجهه با چالش های ان آماده کنند.
متاسفانه باید گفت که انچه در کشور ما رخ داده است باعث شده است که بروکراسی باعث شیوع فساد و ناکارامدی شود و مردم را به ستوه بیاورد و باور به اصلاحات را کم رنگ کند در حالیکه حداقل در حوزه معیشت و صنعت و محیط زیست و اشتغال و قدرت خرید و.. بسیاری از چالش ها در کشورهای منطقه در حال حل شدن است و ما همچنان به جای تمرکز بر علل اصلی مشکلات که درک فلسفی و سیاسی چالش ها و علل ناکارامدی است دنبال چپ و راستی می دویم که خمیرمایه آموزشی و فرهنگ سیاسی انها به حلقه بسته ای از دوستان و اقوام و هم شهریان و هم تباران و هم مسلکانی بر می گردد که نه دانش تخصصی لازم برای اداره کشور را دارند و نه ناکامی ها و خلف وعده ها و.. انها را به پیاده شدن از اسب قدرت وا می دارد و متاسفانه اسم های پرطمطراقی چون کارشناس و کارشناس ارشد و دکتر و... را هم یدک می کشند و مضحک ماجرا اینکه برخی از انها ادعای دانش اموختگی بهترین دانشگاه های غرب و شرق و.. را دارند اما چنان در اتمفسر بیمار فرهنگی ما غرق می شوند که گویی درس هایشان را در مکتب ظل السلطان و خان و خان باجی و ایلاتی قجر آموختند و به جای دوله و ظل الفلان و امیر فلان و.. پسوند دکتر و مهندس را مجلسی تر یافتند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
شرایط بیمارستان های پایتخت خوب نیست؛ یا فرسوده اند یا روی گسل هستند و این نتیجه صد سال برنامه ریزی است. حالا شهرداری چپ و راست نامه هشدار استحکام بنا و هشدار اطفا حریق و... برای بیمارستان ها صادر می کند و بیمارستان ها هم دنبال پیمانکارها و... می دوند که حالا این خود چه گرفتاری های جدیدی ایجاد کرده بماند که از شرح این مجال خارج است.
اما جناب شهردار، آقای زاکانی، اعضای شورای شهر یک پرسش اساسی از شما دارم:
آیا وظیفه شهرداری در قبال بیمارستان ها فقط اعلام هشدار است؟!
اینکه استانداردهای جهانی را پیدا کند و ابلاغ کند، کار شهرداری تمام است؟؟!!!
اقای شهردار، گمان نمی کنید که در بسیاری از کشورهای دنیا نه تنها عوارض شهرداری بابت ساخت و ساز مراکز درمانی نمی گیرند که زمین رایگان هم در اختیار وزارت بهداشت و حتی بخش خصوصی قرار می دهند تا بیمارستان و مراکز درمانی ساخته شود تا جان شهرووندان را نجات دهد؟!
گمان نمی کنید که سیاست های کنونی شهرداری و وضع عوارض و... باعث شده است که نوسازی بیمارستان ها و ساخت بیمارستان در شهر دچار مشکل و کندی امور شود؟!
گمان نمی کنید که به عنوان شهردار شهر وظایفی در برابر سلامت شهروندان دارید؟!
روزیکه بحث مدرک تحصیلی شما و اشکال قانونی مطرح بود و آقای پرویز سروری در تلویزیون گفت که چون مدرک تحصیلی شما مربوط به سلامت است می توانید سلامن شهروندان را که یکی از ماموریت های شهرداری است ارتقا دهید، حالا بفرمایید که شما چه تغییر رویکردی نسبن به سایر شهرداران در حوزه سلامت داشتید؟! جز رویکرد ابلاغ هشدار؟!
شما به عنوان یک سیاست مدار به خوبی از تنگناهای بودجه اگاهید، این ابلاغ ها و این هشدارها در نهایت به دلیل تنگنای بودجه به جایی نمی رسد، حداقل از خیر عوارض شهرداری بگذرید تا در صورت وجود خیرین بیمارستانها لنگ تاییدیه های شهرداری نمانند.
مهدی اسفندیار
کانال" نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6635
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پرستاران قابل مدیریت نیستند؟!؟
بزرگترین اشتباه در حوزه کادر پرستاری این است که فکر کنیم می شود پرستاران را مدیریت کرد. بلکه
"پرستاران را باید به مدیریت طلبید"
پرستاران بزرگترین گروه درمانی بیمارستان ها هستند که از جنس و سلایق و گرایش و تحصیلات و قومیت متفاوت برخودار هستند و اگر انها به سهیم شدن در مدیریت بیمارستان و اصلاح فرایند ها با شیوه های خلاقانه دعوت نشوند و بخواهیم با شیوه های دستوری و نظامی و مچ گیری با آنها برخورد کنیم، امکان ندارد که بیمارستان به اهداف خود برسد. باز کردن درب های مدیریت و نشر اطلاعات و شفاف بودن توزیع منابع و هدایت سیاست های بیمارستان به طرف سهیم کردن پرستاران در تصمیم گیری ها قبل از اجرا، شرط بایسته و مهمی برای داشتن یک محیط ارگانیک و پویا است.
در حوزه مدیریت بیمارستان به اعتقاد من هیچ سیاستی خطرناک تر از تبدیل پرسنل به مخبر مدیران نیست، چه انکه حتی اگر مقصود صرفا اشراف بر بیمارستان هم باشد، باید با شیوه علمی گزارش گیری صورت گیرد.
تعداد شکایات ثبت شده، مواجه حضوری مدیران با بیماران و کارکنان و بازدیدهای سرزده، شیوه های بهتری به نسبت تربیت افراد غیرمسئول و غیرکارشناس برای گرفتن اطلاعات است.
البته بعد از گزارش گیری، نباید قضاوت شخصی و... صورت گیرد بلکه باید اتاق فکر تشکیل شود و با مشارکت فعال کارکنان دلایل ضعف یا نقص در ارائه خدمت بررسی شود همانطور که در چندین مورد با تشکیل این کمیته متوجه شدم بیشترین دلایل ضعف در ارایه خدمت مربوط به پشتیبانی بوده مثلا سرنگ نامناسب،منشی های ناکارامد و تجهیزات نامناسب و شرایط فیزیکی محیط کار و عدم همراهی سایر اعضای غیر پرستار تیم درمان،فقدان حداقل امکانات رفاهی و....یا ناتوانی بیمارستان در برطرف کردن توقعات بیمار و ازدحام و مراجعات غیر عادی یا بیشتر از ظرفیت بیمارستان باعث تولید نارضایتی و نقص در ارایه خدمت بوده و ایرادات کمی به سرپرستار یا پرستاران بر می گشت.
در شرایط کنونی با این حقوق ها و تورم سنگین و اجاره بهای کمرشکن در کلانشهرها، هیچ چیزی خطرناک تر از مدیران عصا قورت داده و از نوع فرمان صادر می کنم برای سیستم درمانی نیست، توصیه می کنم که علاوه بر مشارکت دادن فعال به کادر درمان و شناسایی و برطرف کردن مشکلات با شیوه بارش افکار و پرهیز از نگاه قضاوتی، با تشکیل گروه حمایت در بستر کمیته سرمایه های اجتماعی، نسبت به حمایت از کارکنان در مواجهه با مشکلات قدم بر داشته شود. کاری بدون نیاز به بودجه اما به شدت موثر در افزایش بهره وری کارکنان و رضایتمندی آنها.
مهدی اسفندیار
اینستاگرام ما"
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
بزرگترین اشتباه در حوزه کادر پرستاری این است که فکر کنیم می شود پرستاران را مدیریت کرد. بلکه
"پرستاران را باید به مدیریت طلبید"
پرستاران بزرگترین گروه درمانی بیمارستان ها هستند که از جنس و سلایق و گرایش و تحصیلات و قومیت متفاوت برخودار هستند و اگر انها به سهیم شدن در مدیریت بیمارستان و اصلاح فرایند ها با شیوه های خلاقانه دعوت نشوند و بخواهیم با شیوه های دستوری و نظامی و مچ گیری با آنها برخورد کنیم، امکان ندارد که بیمارستان به اهداف خود برسد. باز کردن درب های مدیریت و نشر اطلاعات و شفاف بودن توزیع منابع و هدایت سیاست های بیمارستان به طرف سهیم کردن پرستاران در تصمیم گیری ها قبل از اجرا، شرط بایسته و مهمی برای داشتن یک محیط ارگانیک و پویا است.
در حوزه مدیریت بیمارستان به اعتقاد من هیچ سیاستی خطرناک تر از تبدیل پرسنل به مخبر مدیران نیست، چه انکه حتی اگر مقصود صرفا اشراف بر بیمارستان هم باشد، باید با شیوه علمی گزارش گیری صورت گیرد.
تعداد شکایات ثبت شده، مواجه حضوری مدیران با بیماران و کارکنان و بازدیدهای سرزده، شیوه های بهتری به نسبت تربیت افراد غیرمسئول و غیرکارشناس برای گرفتن اطلاعات است.
البته بعد از گزارش گیری، نباید قضاوت شخصی و... صورت گیرد بلکه باید اتاق فکر تشکیل شود و با مشارکت فعال کارکنان دلایل ضعف یا نقص در ارائه خدمت بررسی شود همانطور که در چندین مورد با تشکیل این کمیته متوجه شدم بیشترین دلایل ضعف در ارایه خدمت مربوط به پشتیبانی بوده مثلا سرنگ نامناسب،منشی های ناکارامد و تجهیزات نامناسب و شرایط فیزیکی محیط کار و عدم همراهی سایر اعضای غیر پرستار تیم درمان،فقدان حداقل امکانات رفاهی و....یا ناتوانی بیمارستان در برطرف کردن توقعات بیمار و ازدحام و مراجعات غیر عادی یا بیشتر از ظرفیت بیمارستان باعث تولید نارضایتی و نقص در ارایه خدمت بوده و ایرادات کمی به سرپرستار یا پرستاران بر می گشت.
در شرایط کنونی با این حقوق ها و تورم سنگین و اجاره بهای کمرشکن در کلانشهرها، هیچ چیزی خطرناک تر از مدیران عصا قورت داده و از نوع فرمان صادر می کنم برای سیستم درمانی نیست، توصیه می کنم که علاوه بر مشارکت دادن فعال به کادر درمان و شناسایی و برطرف کردن مشکلات با شیوه بارش افکار و پرهیز از نگاه قضاوتی، با تشکیل گروه حمایت در بستر کمیته سرمایه های اجتماعی، نسبت به حمایت از کارکنان در مواجهه با مشکلات قدم بر داشته شود. کاری بدون نیاز به بودجه اما به شدت موثر در افزایش بهره وری کارکنان و رضایتمندی آنها.
مهدی اسفندیار
اینستاگرام ما"
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
خیانت کاران محترم؟!؟
وقتی سال ۱۳۷۷ وارد دانشگاه تهران شدم، احساس می کردم که اداره دانشگاه انی نیست که باید باشد، وضعیت غذا و سرویس و امکانات خوابگاه و... مرا ارضا نمی کرد و احساس می کردم که ما مدیریت علمی نداریم یا اصلا دانش مدیریت در کشور ما خوب نیست و عقبیم. حضور در رسانه و کار اجرایی نظرم را دگرگون کرد زیرا متوجه شدم که ما به آنچه که دانش مدیریت گفته می شود و به آن بخشی که اگاهیم هم توجه نمی کنیم یعنی دانش و اگاهی هست اما عمل نمی کنیم. ما می دانیم که فامیل سالاری و دوست و رفیق بازی و تلفیق سیاست و اداره ایران عزیزمان را به ورطه نابودی می کشاند، ما می دانیم دوای درد کشور گردش نخبگان و یک سیستم کنترل و ارزیابی دقیق و رفع تعارض منافع است اما خیلی شیک و مجلسی به دانسته هایمان عمل نمی کنیم و اینگونه به ایران خیانت می کنیم، در حالیکه مدارک تحصیلی ما دکترا است و حتی بالاتر.
ما می دانیم و مطلع هستیم که سرنوشت کشور با این رفیق بازی ها و باندبازی ها و بی توجهی به فساد به تباهی کشیده می شود و چاره ای جز تن دادن به حقایق نداریم اما خیانت می کنیم و خیلی هم مجلسی و اتوکشیده چشم در چشم ملت نوید فردایی بهتر می دهیم ما می دانیم که دنیا مسیر پیشرفت و تعالی خودش را از نخبه سالاری و شایسته سالاری و از کجا آورده ای و شفافیت و پاسخگویی و کرسی های ازاداندیشی و دانشگاه نقاد و ایده پرداز و رسانه های سرکش و بی پروا و سیستم قضایی قدرتمند و سالم و موثر و خصوصا قوه قانونگذاری مملو از متخصصین علوم انسانی و اجتماعی و حقوق به دست آورده است اما، درست مثل کسیکه که چهار زانو نشسته، سعی می کنیم از روی موانع بپریم، با اینکه می دانیم امکان پریدن نیست، درد ما ندانستن نیست بلکه میخواهیم پشت اسامی و عناوین خیانت کنیم اما خیانت کار محترمی باشیم،وگرنه با سومدیریت اینگونه جنگل و اب و خاک و هوا و... نابود نمی شود و روزانه بالای بیست میلیون لیتر سوخت قاچاق نمی شود بلکه با خیانت این کارها صورت می گیرد.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6637
وقتی سال ۱۳۷۷ وارد دانشگاه تهران شدم، احساس می کردم که اداره دانشگاه انی نیست که باید باشد، وضعیت غذا و سرویس و امکانات خوابگاه و... مرا ارضا نمی کرد و احساس می کردم که ما مدیریت علمی نداریم یا اصلا دانش مدیریت در کشور ما خوب نیست و عقبیم. حضور در رسانه و کار اجرایی نظرم را دگرگون کرد زیرا متوجه شدم که ما به آنچه که دانش مدیریت گفته می شود و به آن بخشی که اگاهیم هم توجه نمی کنیم یعنی دانش و اگاهی هست اما عمل نمی کنیم. ما می دانیم که فامیل سالاری و دوست و رفیق بازی و تلفیق سیاست و اداره ایران عزیزمان را به ورطه نابودی می کشاند، ما می دانیم دوای درد کشور گردش نخبگان و یک سیستم کنترل و ارزیابی دقیق و رفع تعارض منافع است اما خیلی شیک و مجلسی به دانسته هایمان عمل نمی کنیم و اینگونه به ایران خیانت می کنیم، در حالیکه مدارک تحصیلی ما دکترا است و حتی بالاتر.
ما می دانیم و مطلع هستیم که سرنوشت کشور با این رفیق بازی ها و باندبازی ها و بی توجهی به فساد به تباهی کشیده می شود و چاره ای جز تن دادن به حقایق نداریم اما خیانت می کنیم و خیلی هم مجلسی و اتوکشیده چشم در چشم ملت نوید فردایی بهتر می دهیم ما می دانیم که دنیا مسیر پیشرفت و تعالی خودش را از نخبه سالاری و شایسته سالاری و از کجا آورده ای و شفافیت و پاسخگویی و کرسی های ازاداندیشی و دانشگاه نقاد و ایده پرداز و رسانه های سرکش و بی پروا و سیستم قضایی قدرتمند و سالم و موثر و خصوصا قوه قانونگذاری مملو از متخصصین علوم انسانی و اجتماعی و حقوق به دست آورده است اما، درست مثل کسیکه که چهار زانو نشسته، سعی می کنیم از روی موانع بپریم، با اینکه می دانیم امکان پریدن نیست، درد ما ندانستن نیست بلکه میخواهیم پشت اسامی و عناوین خیانت کنیم اما خیانت کار محترمی باشیم،وگرنه با سومدیریت اینگونه جنگل و اب و خاک و هوا و... نابود نمی شود و روزانه بالای بیست میلیون لیتر سوخت قاچاق نمی شود بلکه با خیانت این کارها صورت می گیرد.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6637
اژدهای فساد هفت سر دارد و اما تنها یک قلب و آن هم "تعارض منافع" است
"The dragon of corruption has seven heads but only one heart — and that heart is the conflict of interest."
پ. نوشت: به راستی چرا متولیان و مدعیان امر در مجلس و قوه قضاییه و دولت، با این قلب فساد مماشات می کنند.
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
"The dragon of corruption has seven heads but only one heart — and that heart is the conflict of interest."
پ. نوشت: به راستی چرا متولیان و مدعیان امر در مجلس و قوه قضاییه و دولت، با این قلب فساد مماشات می کنند.
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
"تعارض منافع" اژدهای رها شده در ایران زمین
✍مهدی اسفندیار
تعارض منافع (موقعیتی که یک مقام یا کارمند دولتی یا نماینده مجلس یا قاضی و مقامات قضایی و کلا حقوق بگیران دولتی یا سازمان های عمومی می توانند منافع شخصی خود را در کارها بر منافع عموم جامعه در تصمیم گیری یا اجرا اولویت بخشند یا توسط شرکت خود با دولت وارد معامله و ارتباط اقتصادی شوند) یکی از مهمترین تهدیدها علیه سلامت اداری و اعتماد عمومی است. کشورهای پیشرفته با جرمانگاری دقیق این موضوع، کوشیدهاند ریشههای فساد را بخشکانند.
در ایالات متحده آمریکا، قوانین فدرال به شدت با تعارض منافع برخورد میکنند. بر اساس ماده ۱۸ بخش ۲۰۸ قانون کیفری، هر کارمند دولتی که در تصمیماتی با منافع مالی مستقیم برای خود یا خانوادهاش مشارکت کند، ممکن است تا پنج سال زندان و یا جریمهای تا سقف ۵۰ هزار دلار محکوم شود. همچنین طبق قانون Honest Services Fraud، عدم ارائه خدمات صادقانه به دلیل تعارض منافع، میتواند مجازاتی تا ۲۰ سال حبس فدرال به همراه داشته باشد.
در اتحادیه اروپا نیز این پدیده با جدیت پیگیری میشود. مقررات مالی اتحادیه اروپا (۲۰۱۸/۱۰۴۶) و کنوانسیون ضد فساد شورای اروپا، کشورها را ملزم کردهاند تا تعارض منافع را در سطح کیفری جرمانگاری کنند. مجازاتها در کشورهای مختلف اروپایی متناسب با شدت تخلف متفاوت است. برای مثال در فرانسه، طبق ماده ۴۳۲-۱۲ قانون جزایی، سوءاستفاده از موقعیت رسمی در صورت وجود تعارض منافع میتواند تا پنج سال حبس و ۵۰۰ هزار یورو جریمه در پی داشته باشد. در آلمان نیز در موارد شدید، مجازات ممکن است تا ده سال حبس افزایش یابد. در بریتانیا، بر اساس قانون مبارزه با رشوه (Bribery Act 2010)، افراد متخلف ممکن است به حبس تا ده سال و پرداخت جریمههای نامحدود محکوم شوند.
تجربه جهانی نشان میدهد تنها راه مقابله مؤثر با تعارض منافع، تدوین قوانین شفاف، الزام به افشاگری، و برخورد قاطع کیفری با متخلفان است. بیتوجهی به این مسئله، دیر یا زود اعتماد عمومی را فرسوده و سلامت نهادهای حکومتی را تهدید خواهد کرد.
در پست بعدی، به بررسی دو رسوایی معروف سیاسی – اقتصادی همچون رسوایی «جک آبراموف» در آمریکا و «فرانسوا فیون» در فرانسه خواهیم پرداخت.
پ. نوشت: تعارض منافع یک رسوایی و خیانت است نه یک تخلف
مهدی اسفندیار
اینستاگرام ما"
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6639
✍مهدی اسفندیار
تعارض منافع (موقعیتی که یک مقام یا کارمند دولتی یا نماینده مجلس یا قاضی و مقامات قضایی و کلا حقوق بگیران دولتی یا سازمان های عمومی می توانند منافع شخصی خود را در کارها بر منافع عموم جامعه در تصمیم گیری یا اجرا اولویت بخشند یا توسط شرکت خود با دولت وارد معامله و ارتباط اقتصادی شوند) یکی از مهمترین تهدیدها علیه سلامت اداری و اعتماد عمومی است. کشورهای پیشرفته با جرمانگاری دقیق این موضوع، کوشیدهاند ریشههای فساد را بخشکانند.
در ایالات متحده آمریکا، قوانین فدرال به شدت با تعارض منافع برخورد میکنند. بر اساس ماده ۱۸ بخش ۲۰۸ قانون کیفری، هر کارمند دولتی که در تصمیماتی با منافع مالی مستقیم برای خود یا خانوادهاش مشارکت کند، ممکن است تا پنج سال زندان و یا جریمهای تا سقف ۵۰ هزار دلار محکوم شود. همچنین طبق قانون Honest Services Fraud، عدم ارائه خدمات صادقانه به دلیل تعارض منافع، میتواند مجازاتی تا ۲۰ سال حبس فدرال به همراه داشته باشد.
در اتحادیه اروپا نیز این پدیده با جدیت پیگیری میشود. مقررات مالی اتحادیه اروپا (۲۰۱۸/۱۰۴۶) و کنوانسیون ضد فساد شورای اروپا، کشورها را ملزم کردهاند تا تعارض منافع را در سطح کیفری جرمانگاری کنند. مجازاتها در کشورهای مختلف اروپایی متناسب با شدت تخلف متفاوت است. برای مثال در فرانسه، طبق ماده ۴۳۲-۱۲ قانون جزایی، سوءاستفاده از موقعیت رسمی در صورت وجود تعارض منافع میتواند تا پنج سال حبس و ۵۰۰ هزار یورو جریمه در پی داشته باشد. در آلمان نیز در موارد شدید، مجازات ممکن است تا ده سال حبس افزایش یابد. در بریتانیا، بر اساس قانون مبارزه با رشوه (Bribery Act 2010)، افراد متخلف ممکن است به حبس تا ده سال و پرداخت جریمههای نامحدود محکوم شوند.
تجربه جهانی نشان میدهد تنها راه مقابله مؤثر با تعارض منافع، تدوین قوانین شفاف، الزام به افشاگری، و برخورد قاطع کیفری با متخلفان است. بیتوجهی به این مسئله، دیر یا زود اعتماد عمومی را فرسوده و سلامت نهادهای حکومتی را تهدید خواهد کرد.
در پست بعدی، به بررسی دو رسوایی معروف سیاسی – اقتصادی همچون رسوایی «جک آبراموف» در آمریکا و «فرانسوا فیون» در فرانسه خواهیم پرداخت.
پ. نوشت: تعارض منافع یک رسوایی و خیانت است نه یک تخلف
مهدی اسفندیار
اینستاگرام ما"
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6639
جک آبراموف: نماد فساد تعارض منافع در سیاست آمریکا
✍ مهدی اسفندیار
جک آبراموف، لابیگر پرنفوذ و شناختهشدهی آمریکایی، روزگاری یکی از مهمترین چهرههای پشت پردهی سیاست این کشور بود. او از قدرت روابط خود در کنگره و دیگر نهادهای دولتی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی و اقتصادی استفاده میکرد و از این طریق میلیاردها دلار به جیب زد. اما آنچه که روزی برایش قدرت و ثروت به ارمغان آورد، در نهایت به رسواییای بزرگ تبدیل شد که تاریخ سیاست ایالات متحده را تغییر داد.
آبراموف و رسواییهایش
آبراموف با استفاده از موقعیتهای خود در کنگره، تلاش میکرد تا منافع شخصی و مالیاش را از راه قراردادهای دولتی تأمین کند. او از مقامات دولتی و سیاستمداران برای انجام معاملات غیرقانونی بهره میبرد. اما در نهایت، تحقیقات فدرال فاش کرد که این لابیگر بزرگ به طور مستقیم با مقامات دولتی درگیر فساد شده است. این رسوایی در سال ۲۰۰۶ علنی شد و به دنبال آن، آبراموف به چهار سال زندان محکوم و ملزم به پرداخت ۲۳ میلیون دلار جریمه شد.
درسهایی از رسوایی آبراموف
این داستان باید بهعنوان یک هشدار برای تمامی سیاستمداران و مقامات در نظر گرفته شود که فساد و تعارض منافع میتواند در هر سطحی رخ دهد و تبعات آن غیرقابلجبران خواهد بود. آبراموف نه تنها به خود، بلکه به کل سیستم سیاسی ایالات متحده آسیب وارد کرد. از این رو، تصویب قوانین شفاف، مقابله جدی با فساد و تعارض منافع، و برخورد قاطعانه با متخلفان، برای حفظ سلامت نهادهای حکومتی و اعتماد عمومی ضروری است.
چرا این داستان مهم است؟
همچنان که آبراموف نشان داد، فساد میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و به رسواییای بزرگ تبدیل گردد. بیتوجهی به مسئلهی تعارض منافع در سیاستهای داخلی هر کشور، بهویژه ایران، میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به اعتماد عمومی وارد کند و سلامت نهادهای حکومتی را تهدید کند. باید از این نوع رسواییها درس گرفت و بهطور جدی در پی شفافیت و اجرای قانون بود.
پ. نوشت۱: فساد، تعارض منافع و سوءاستفاده از قدرت، نه یک تخلف ساده، بلکه تهدیدی جدی برای سلامت نهادهای حکومتی و اعتماد عمومی است.
پ. نوشت۲: فساد تعارض منافع یک خیانت است نه یک تخلف
اینستاگرام ما:
Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوامفریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6640
✍ مهدی اسفندیار
جک آبراموف، لابیگر پرنفوذ و شناختهشدهی آمریکایی، روزگاری یکی از مهمترین چهرههای پشت پردهی سیاست این کشور بود. او از قدرت روابط خود در کنگره و دیگر نهادهای دولتی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی و اقتصادی استفاده میکرد و از این طریق میلیاردها دلار به جیب زد. اما آنچه که روزی برایش قدرت و ثروت به ارمغان آورد، در نهایت به رسواییای بزرگ تبدیل شد که تاریخ سیاست ایالات متحده را تغییر داد.
آبراموف و رسواییهایش
آبراموف با استفاده از موقعیتهای خود در کنگره، تلاش میکرد تا منافع شخصی و مالیاش را از راه قراردادهای دولتی تأمین کند. او از مقامات دولتی و سیاستمداران برای انجام معاملات غیرقانونی بهره میبرد. اما در نهایت، تحقیقات فدرال فاش کرد که این لابیگر بزرگ به طور مستقیم با مقامات دولتی درگیر فساد شده است. این رسوایی در سال ۲۰۰۶ علنی شد و به دنبال آن، آبراموف به چهار سال زندان محکوم و ملزم به پرداخت ۲۳ میلیون دلار جریمه شد.
درسهایی از رسوایی آبراموف
این داستان باید بهعنوان یک هشدار برای تمامی سیاستمداران و مقامات در نظر گرفته شود که فساد و تعارض منافع میتواند در هر سطحی رخ دهد و تبعات آن غیرقابلجبران خواهد بود. آبراموف نه تنها به خود، بلکه به کل سیستم سیاسی ایالات متحده آسیب وارد کرد. از این رو، تصویب قوانین شفاف، مقابله جدی با فساد و تعارض منافع، و برخورد قاطعانه با متخلفان، برای حفظ سلامت نهادهای حکومتی و اعتماد عمومی ضروری است.
چرا این داستان مهم است؟
همچنان که آبراموف نشان داد، فساد میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و به رسواییای بزرگ تبدیل گردد. بیتوجهی به مسئلهی تعارض منافع در سیاستهای داخلی هر کشور، بهویژه ایران، میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به اعتماد عمومی وارد کند و سلامت نهادهای حکومتی را تهدید کند. باید از این نوع رسواییها درس گرفت و بهطور جدی در پی شفافیت و اجرای قانون بود.
پ. نوشت۱: فساد، تعارض منافع و سوءاستفاده از قدرت، نه یک تخلف ساده، بلکه تهدیدی جدی برای سلامت نهادهای حکومتی و اعتماد عمومی است.
پ. نوشت۲: فساد تعارض منافع یک خیانت است نه یک تخلف
اینستاگرام ما:
Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوامفریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6640
رسوایی فرانسوا فیون: سوءاستفاده از موقعیت دولتی برای منافع خانوادگی
✍ مهدی اسفندیار
فساد در سطح عالیترین مناصب دولتی، تهدیدی جدی برای مشروعیت نهادهای حکومتی است. یکی از نمونههای مهم فساد در اروپا، رسوایی فرانسوا فیون، نخستوزیر سابق فرانسه بود که با سوءاستفاده از موقعیت خود، منافع شخصی خانوادهاش را بر منافع عمومی ترجیح داد.
ماجرا چه بود؟
فرانسوا فیون، که در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ نخستوزیر فرانسه بود، پس از ورود به عرصه رقابتهای ریاست جمهوری ۲۰۱۷ با افشاگریهایی روبرو شد. بر اساس گزارش رسانهها، فیون همسرش پنلوپه فیون را به عنوان "دستیار پارلمانی" استخدام کرده بود و طی چندین سال بیش از ۶۷۰ هزار یورو حقوق به او پرداخت شده بود؛ در حالی که مدارکی دال بر انجام کار واقعی توسط همسرش وجود نداشت. همچنین فرزندان او نیز به شیوه مشابه مبالغی را از بودجه عمومی دریافت کرده بودند.
عواقب کیفری:
دادگاه فرانسه، پس از برگزاری جلسات متعدد و بررسی اسناد، فرانسوا فیون را در سال ۲۰۲۰ به جرم اختلاس و سوءاستفاده از اموال عمومی مجرم شناخت. او به پنج سال زندان (با اجرای سه سال تعلیقی و دو سال اجرایی)، جریمه مالی و ممنوعیت پنج ساله از فعالیت سیاسی محکوم شد. همسرش نیز به اتهام مشارکت در این فساد، به سه سال زندان تعلیقی محکوم گردید.
پیامدهای سیاسی:
این رسوایی به شدت بر آینده سیاسی فیون تأثیر گذاشت. در حالی که او یکی از بختهای اصلی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه بود، پس از افشای این پرونده محبوبیتش سقوط کرد و در دور اول انتخابات شکست خورد. این پرونده به یکی از نمادهای مهم ضرورت شفافیت مالی مقامات در اروپا تبدیل شد
پ. نوشت۱: فساد مقامات عالیرتبه، ولو در پوشش ظاهراً قانونی، ضربهای جدی به اعتماد عمومی و بنیانهای مردمسالاری است. تنها راه مقابله، شفافیت کامل مالی و پاسخگویی بیقید و شرط مقامات است.
پ. نوشت ۲: تعارض منافع یک خیانت ملی است نه یک تخلف
اینستاگرام ما:
Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوامفریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6641
✍ مهدی اسفندیار
فساد در سطح عالیترین مناصب دولتی، تهدیدی جدی برای مشروعیت نهادهای حکومتی است. یکی از نمونههای مهم فساد در اروپا، رسوایی فرانسوا فیون، نخستوزیر سابق فرانسه بود که با سوءاستفاده از موقعیت خود، منافع شخصی خانوادهاش را بر منافع عمومی ترجیح داد.
ماجرا چه بود؟
فرانسوا فیون، که در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ نخستوزیر فرانسه بود، پس از ورود به عرصه رقابتهای ریاست جمهوری ۲۰۱۷ با افشاگریهایی روبرو شد. بر اساس گزارش رسانهها، فیون همسرش پنلوپه فیون را به عنوان "دستیار پارلمانی" استخدام کرده بود و طی چندین سال بیش از ۶۷۰ هزار یورو حقوق به او پرداخت شده بود؛ در حالی که مدارکی دال بر انجام کار واقعی توسط همسرش وجود نداشت. همچنین فرزندان او نیز به شیوه مشابه مبالغی را از بودجه عمومی دریافت کرده بودند.
عواقب کیفری:
دادگاه فرانسه، پس از برگزاری جلسات متعدد و بررسی اسناد، فرانسوا فیون را در سال ۲۰۲۰ به جرم اختلاس و سوءاستفاده از اموال عمومی مجرم شناخت. او به پنج سال زندان (با اجرای سه سال تعلیقی و دو سال اجرایی)، جریمه مالی و ممنوعیت پنج ساله از فعالیت سیاسی محکوم شد. همسرش نیز به اتهام مشارکت در این فساد، به سه سال زندان تعلیقی محکوم گردید.
پیامدهای سیاسی:
این رسوایی به شدت بر آینده سیاسی فیون تأثیر گذاشت. در حالی که او یکی از بختهای اصلی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه بود، پس از افشای این پرونده محبوبیتش سقوط کرد و در دور اول انتخابات شکست خورد. این پرونده به یکی از نمادهای مهم ضرورت شفافیت مالی مقامات در اروپا تبدیل شد
پ. نوشت۱: فساد مقامات عالیرتبه، ولو در پوشش ظاهراً قانونی، ضربهای جدی به اعتماد عمومی و بنیانهای مردمسالاری است. تنها راه مقابله، شفافیت کامل مالی و پاسخگویی بیقید و شرط مقامات است.
پ. نوشت ۲: تعارض منافع یک خیانت ملی است نه یک تخلف
اینستاگرام ما:
Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوامفریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6641
تعارض منافع؛ گلوگاه فساد در نظام سلامت ایران
✍ مهدی اسفندیار
در سالهای اخیر، یکی از مهمترین و در عین حال خاموشترین ریشههای فساد در نظام سلامت ایران، مسئلهی «تعارض منافع» بوده؛ موضوعی که اگرچه بارها دربارهاش صحبت شده، اما هنوز بهطور جدی و ساختاری در هیچ سطحی از حاکمیت سلامت کشور حلوفصل نشده است.
نظام سلامت ما گرفتار دوگانگیهای خطرناکی است؛ همان پزشکی که در جایگاه سیاستگذار مینشیند، در بازار درمان هم نفع اقتصادی دارد. همان متخصصی که عضو شوراهای تصمیمساز است، ممکن است مالک بیمارستان خصوصی یا سهامدار شرکت دارویی باشد. این یعنی تصمیماتی که باید بر اساس منافع عمومی گرفته شود، گاه به سود منافع شخصی جهت پیدا میکند؛ و این یعنی تعارض منافع در خالصترین شکل خودش.
بزرگترین گلوگاه تعارض منافع در کشور ما، نبود سازوکار شفاف برای افشا و مدیریت این تعارضهاست. ما نه سامانهای داریم که منافع مسئولان سلامت را ثبت و رصد کند، نه قانونی که آنها را وادار به افشای وابستگیهای مالی و سازمانیشان کند. نتیجهاش، تصمیماتی است که گاهی به قیمت جان مردم تمام میشود و به نفع جیب عدهای محدود است.
تا زمانی که تعارض منافع را به رسمیت نشناسیم، شناسایی و افشایش نکنیم، و ساختاری برای مهارش نسازیم، هرگونه اصلاحات در نظام سلامت، روی آب نوشته خواهد شد. شفافیت در منافع، اولین گام برای سلامت واقعی نظام سلامت است؛ و این شفافیت، مطالبهی ماست.
مهدی اسفندیار
اینستاگرام ما:
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال «نه به عوامفریبی»
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6642
✍ مهدی اسفندیار
در سالهای اخیر، یکی از مهمترین و در عین حال خاموشترین ریشههای فساد در نظام سلامت ایران، مسئلهی «تعارض منافع» بوده؛ موضوعی که اگرچه بارها دربارهاش صحبت شده، اما هنوز بهطور جدی و ساختاری در هیچ سطحی از حاکمیت سلامت کشور حلوفصل نشده است.
نظام سلامت ما گرفتار دوگانگیهای خطرناکی است؛ همان پزشکی که در جایگاه سیاستگذار مینشیند، در بازار درمان هم نفع اقتصادی دارد. همان متخصصی که عضو شوراهای تصمیمساز است، ممکن است مالک بیمارستان خصوصی یا سهامدار شرکت دارویی باشد. این یعنی تصمیماتی که باید بر اساس منافع عمومی گرفته شود، گاه به سود منافع شخصی جهت پیدا میکند؛ و این یعنی تعارض منافع در خالصترین شکل خودش.
بزرگترین گلوگاه تعارض منافع در کشور ما، نبود سازوکار شفاف برای افشا و مدیریت این تعارضهاست. ما نه سامانهای داریم که منافع مسئولان سلامت را ثبت و رصد کند، نه قانونی که آنها را وادار به افشای وابستگیهای مالی و سازمانیشان کند. نتیجهاش، تصمیماتی است که گاهی به قیمت جان مردم تمام میشود و به نفع جیب عدهای محدود است.
تا زمانی که تعارض منافع را به رسمیت نشناسیم، شناسایی و افشایش نکنیم، و ساختاری برای مهارش نسازیم، هرگونه اصلاحات در نظام سلامت، روی آب نوشته خواهد شد. شفافیت در منافع، اولین گام برای سلامت واقعی نظام سلامت است؛ و این شفافیت، مطالبهی ماست.
مهدی اسفندیار
اینستاگرام ما:
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال «نه به عوامفریبی»
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6642
این کجا و آن کجا....
پرفسور محمود حسابی، پرفسور قریب، پرفسور عدل و... اینها نام های آشنایی هستند که در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران زمین صاحب ابرو و شخصیت و کرامت هستند نسلی که جز برای ابادی این مرز و بوم چیزی نخواستند اینها را بگذارید کنار کسانی که از همین مملکت بورس و تسهیلات کرفتند و رفتند درس خواندند و برگشتند به ایران البته نه ایرانی که پرفسور حسابی ها می دیدند (فاقد جاده و بیمارستان و امکانات رفاهی و...) بلکه اینها برگشتند به ایرانی که حداقل های آن فراهم بود و به جای خدمت به مملکت، باگ های نظارتی و سیاستی آن را تشخیص دادند و اقدام به تشکیل شرکت خصوصی و فعالیت اقتصادی همزمان با کار دولتی کردند تا در اینجا پول در بیاورند تا برگردند به کشورهای اجنبی و زن و بچه و چند نسل خودشان را با ثروتی که از مردم به یغما بردند سیر کنتد.
بی جهت نیست که می گویم اژدهای فساد هفت سر دارد اما تنها یک قلب دارد و آن هم تعارض منافع است.
تعارض منافع یک تخلف نیست یلکه یک خیانت است.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
پرفسور محمود حسابی، پرفسور قریب، پرفسور عدل و... اینها نام های آشنایی هستند که در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران زمین صاحب ابرو و شخصیت و کرامت هستند نسلی که جز برای ابادی این مرز و بوم چیزی نخواستند اینها را بگذارید کنار کسانی که از همین مملکت بورس و تسهیلات کرفتند و رفتند درس خواندند و برگشتند به ایران البته نه ایرانی که پرفسور حسابی ها می دیدند (فاقد جاده و بیمارستان و امکانات رفاهی و...) بلکه اینها برگشتند به ایرانی که حداقل های آن فراهم بود و به جای خدمت به مملکت، باگ های نظارتی و سیاستی آن را تشخیص دادند و اقدام به تشکیل شرکت خصوصی و فعالیت اقتصادی همزمان با کار دولتی کردند تا در اینجا پول در بیاورند تا برگردند به کشورهای اجنبی و زن و بچه و چند نسل خودشان را با ثروتی که از مردم به یغما بردند سیر کنتد.
بی جهت نیست که می گویم اژدهای فساد هفت سر دارد اما تنها یک قلب دارد و آن هم تعارض منافع است.
تعارض منافع یک تخلف نیست یلکه یک خیانت است.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
خدمتی که فرزند آذربایجان به مازندران و ایران کرد
مازندران و گیلان تنها نقاطی از کشور هستند که با وجود کاهش میلیون هکتاری جنکل ها طی پنجاه سال اخیر، می توانند هوا به ریه های ایرام زمین خشک و تفتیده بدمند، اما پروژه پتروشیمی میانکاله که شروع شد موجی از اعتراضات مردمی و فعالان محیط زیست رو بر انگیخت، اما افراد پشت پروژه حتی با حکم قضایی هم متوقف نشدند، بیش از سیصد نفر از اساتید دانشگاه طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب درخواست مداخله ایشان برای نجات مازندران را کردند و در هفته قبل با مصوبه هیئت دولت و دستور رئیس جمهمور که خود سرنوشت ارومیه و مصیبت محیط زیست را در آذربایجان دیده بود، بساط این پروژه الاینده در ابشش های کوچک ایران برچیده شد.
مهدی اسفندیار
#تشکر_پزشکیان
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
مازندران و گیلان تنها نقاطی از کشور هستند که با وجود کاهش میلیون هکتاری جنکل ها طی پنجاه سال اخیر، می توانند هوا به ریه های ایرام زمین خشک و تفتیده بدمند، اما پروژه پتروشیمی میانکاله که شروع شد موجی از اعتراضات مردمی و فعالان محیط زیست رو بر انگیخت، اما افراد پشت پروژه حتی با حکم قضایی هم متوقف نشدند، بیش از سیصد نفر از اساتید دانشگاه طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب درخواست مداخله ایشان برای نجات مازندران را کردند و در هفته قبل با مصوبه هیئت دولت و دستور رئیس جمهمور که خود سرنوشت ارومیه و مصیبت محیط زیست را در آذربایجان دیده بود، بساط این پروژه الاینده در ابشش های کوچک ایران برچیده شد.
مهدی اسفندیار
#تشکر_پزشکیان
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
«فریب یعنی وقتی که...»
وقتی هر روز با لبخند بهت دروغ میگن
وقتی راستگو رو دیوونه معرفی میکنن
وقتی نونت رو از سر سفرهات میدزدن، بعد صدقهشو توی تلویزیون بهت نشون میدن
وقتی میگن «همه چیز آرومه»، ولی اضطراب تو از سقف گذشته
فریب یعنی وقتی صدای اعتراضت رو سانسور میکنن، بعد مینویسن: مردم مشکلی ندارن.
ما اینجا جمع شدیم تا به این فریبها نه بگیم.
نه از روی عصبانیت، از روی آگاهی.
نه برای آشوب، برای روشنگری.
نه به عوامفریبی یعنی نه به تاریکی،
یعنی دعوت به اندیشیدن، به گفتوگو، به شجاعت...
اگه با ما همنظری، همین پست رو برای یه نفر بفرست.
همین یه کار کوچیک میتونه اثر بزرگی بذاره.
#نه_به_عوامفریبی
#صدای_خاموش_نباش
به ما ملحق شوید
👇👇👇👇
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
وقتی هر روز با لبخند بهت دروغ میگن
وقتی راستگو رو دیوونه معرفی میکنن
وقتی نونت رو از سر سفرهات میدزدن، بعد صدقهشو توی تلویزیون بهت نشون میدن
وقتی میگن «همه چیز آرومه»، ولی اضطراب تو از سقف گذشته
فریب یعنی وقتی صدای اعتراضت رو سانسور میکنن، بعد مینویسن: مردم مشکلی ندارن.
ما اینجا جمع شدیم تا به این فریبها نه بگیم.
نه از روی عصبانیت، از روی آگاهی.
نه برای آشوب، برای روشنگری.
نه به عوامفریبی یعنی نه به تاریکی،
یعنی دعوت به اندیشیدن، به گفتوگو، به شجاعت...
اگه با ما همنظری، همین پست رو برای یه نفر بفرست.
همین یه کار کوچیک میتونه اثر بزرگی بذاره.
#نه_به_عوامفریبی
#صدای_خاموش_نباش
به ما ملحق شوید
👇👇👇👇
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
باورشان نمی شود.....
با یکی از همکاران در شیفت شب بیمارستان نشسته بودیم که گفت: احساس نمی کنی انگار یه موارد ساده و پیش پا افتاده رو چندبار باید به ارباب و رجوع بگویی، انگار بازم متوجه نمی شوند؟!
پاسخ دادم، آری من هم به این مساله برخورد کردم و همین حس را دارم.
پرسید به نظرت دلیلش چه می تواند باشد؟!
گفتم از بس که ملت تحت استرس هستند و از بس که در سیستم های دولتی تحت فشار قرار می گیرند و اصطلاحا در دست انداز قرار می گیرند، باورشان نمی شود که یک جایی هم ممکن است کارها رله باشد، یعنی انتظار دارند که یک بلایی حتما سرشان بیاید، همین بیمه شده های ما رو نگاه کن، اخرین تکنولوژی سنجش تراکم استخوان با بهترین کیفیت دنیا را داریم اما می روند بخش خصوصی و با هزینه سنگین (در این شرایط اقتصادی) چون باور نمی کنند که اصلا بتوانند در بخش دولتی و تامین اجتماعی بهترین کیفیت را دریافت کنند.
به تجربه خودم اشاره کردم که رفته بودم مطب رادیولوژی بخش خصوصی با تکنولوژی دقیقا سی سال پیش با قیمت نجومی و تصاویر فاگ و پر از اسکتر که اصلا قابل مقایسه با تصاویر ما در بیمارستان معیری نبود، اما مردم انجا صف کشیده بودند و خدا تومن پول می دادند و با تشکر و سپاس می رفتند.
واقعیت این است که مردم خاطره تاریخی خوبی از ورود به بخش دولتی ندارند و در این شرایط اقتصادی، گویی انتظار ذهنی انها نازل شدن لحظه ای مصیبت و دردسر جدید است، باید با آنها مراعات کرد تحت فشار روحی و روانی بسیار بالایی هستند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6646
با یکی از همکاران در شیفت شب بیمارستان نشسته بودیم که گفت: احساس نمی کنی انگار یه موارد ساده و پیش پا افتاده رو چندبار باید به ارباب و رجوع بگویی، انگار بازم متوجه نمی شوند؟!
پاسخ دادم، آری من هم به این مساله برخورد کردم و همین حس را دارم.
پرسید به نظرت دلیلش چه می تواند باشد؟!
گفتم از بس که ملت تحت استرس هستند و از بس که در سیستم های دولتی تحت فشار قرار می گیرند و اصطلاحا در دست انداز قرار می گیرند، باورشان نمی شود که یک جایی هم ممکن است کارها رله باشد، یعنی انتظار دارند که یک بلایی حتما سرشان بیاید، همین بیمه شده های ما رو نگاه کن، اخرین تکنولوژی سنجش تراکم استخوان با بهترین کیفیت دنیا را داریم اما می روند بخش خصوصی و با هزینه سنگین (در این شرایط اقتصادی) چون باور نمی کنند که اصلا بتوانند در بخش دولتی و تامین اجتماعی بهترین کیفیت را دریافت کنند.
به تجربه خودم اشاره کردم که رفته بودم مطب رادیولوژی بخش خصوصی با تکنولوژی دقیقا سی سال پیش با قیمت نجومی و تصاویر فاگ و پر از اسکتر که اصلا قابل مقایسه با تصاویر ما در بیمارستان معیری نبود، اما مردم انجا صف کشیده بودند و خدا تومن پول می دادند و با تشکر و سپاس می رفتند.
واقعیت این است که مردم خاطره تاریخی خوبی از ورود به بخش دولتی ندارند و در این شرایط اقتصادی، گویی انتظار ذهنی انها نازل شدن لحظه ای مصیبت و دردسر جدید است، باید با آنها مراعات کرد تحت فشار روحی و روانی بسیار بالایی هستند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6646
وقتی حمایت از تولید داخل، بلای جان کشور ها می شود
حمایت از تولید داخلی، اگر به جای اینکه تولیدکننده رو به رقابت و نوآوری تشویق کند، فقط مردم را مجبور کند کالای بیکیفیت بخرند، نهتنها به رشد اقتصادی کمک نمیکند، بلکه به اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آسیب جدی میزند.
در ادبیات اقتصاد سیاسی به این اتفاق protectionism without competitiveness، یعنی حمایت از تولید بدون الزام به رقابتپذیری می گویند. (Rodrik, 2004،اقتصاد دان برجسته ترک_ امریکایی و استاد دانشگاه هاروارد)
این مدل سیاست باعث میشود تولیدکننده چون بازار را در اختیار دارد، تلاشی برای ارتقاء کیفیت نکند. نتیجهاش یک صنعت عقبافتاده تست و مردمی که مجبورند بیکیفیت بخرند و دم نزنند (Porter, 1990،استاد دانشگاه هاروارد و یکی از چهره های برجسته علمی در حوزه رقابت پذیری در اقتصاد).
تجربه کشورهای دیگر چه میگوید؟
۱_شوروی سابق نمونهی کلاسیک این سیاست است: دههها به بهانهی خودکفایی، مردم را مجبور کردند کالاهای داخلی بخرند، ولی وقتی دیوار فرو ریخت، صنعت هم فرو ریخت (Aslund, 2007 اقتصاددان برجسته سوئدی و صاحب نظر در حوزه اقتصاد گذار که به بررسی اقنصاد کشورهای حوزه نفوذ شوروی سابق بعد از فروپاشی پرداخته است).
۲_هند:
هند هم قبل از اصلاحات اقتصادی ۱۹۹۱، به اسم حمایت از تولید، عملاً کیفیت را قربانی کرد، ولی بعد از باز شدن بازار، صنایعش مجبور شدند خودشان را بهروز کنند و خیلیها متحول شدند (Panagariya, 2008 یکی از اقتصاددانان هندی که تجربه ویراانگر هند از حمایت از گالای ساخت داخل بدون رقابت پذیری را قبل از ۱۹۹۱ بررسی کرده است).
۳_ایران:
ایران هم کم تجربه هایی از این دست ندارد. صنعت خودرو یکی از ان مثالهای تلخ است، سالها حمایت بیوقفه، اما نه رقابتی، نه کیفیتی، نه حتی قیمت منصفانه و فقط انحصار و اجبار و نتیجه، نارضایتی مردم، رشد بازار قاچاق، و افت شدید اعتماد عمومی ( داور دادگر افتصاددان و سمیه امیری پژوهشگر ایرانی ۲٠۱۶)
حمایت از تولید، باید در کنار رقابت، شفافیت و پاسخگویی باشد. وگرنه، اسمش حمایت نیست؛ خیانت به آیندهی تولید ملّی است.
نتیجه: جای هیچ شک و تردیدی نیست که سیاست های کنونی حمایت از تولید داخل منجر به نابودی صنعت و نارضایتی و ورشکستگی کشور در بلند مدت می شود.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
حمایت از تولید داخلی، اگر به جای اینکه تولیدکننده رو به رقابت و نوآوری تشویق کند، فقط مردم را مجبور کند کالای بیکیفیت بخرند، نهتنها به رشد اقتصادی کمک نمیکند، بلکه به اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آسیب جدی میزند.
در ادبیات اقتصاد سیاسی به این اتفاق protectionism without competitiveness، یعنی حمایت از تولید بدون الزام به رقابتپذیری می گویند. (Rodrik, 2004،اقتصاد دان برجسته ترک_ امریکایی و استاد دانشگاه هاروارد)
این مدل سیاست باعث میشود تولیدکننده چون بازار را در اختیار دارد، تلاشی برای ارتقاء کیفیت نکند. نتیجهاش یک صنعت عقبافتاده تست و مردمی که مجبورند بیکیفیت بخرند و دم نزنند (Porter, 1990،استاد دانشگاه هاروارد و یکی از چهره های برجسته علمی در حوزه رقابت پذیری در اقتصاد).
تجربه کشورهای دیگر چه میگوید؟
۱_شوروی سابق نمونهی کلاسیک این سیاست است: دههها به بهانهی خودکفایی، مردم را مجبور کردند کالاهای داخلی بخرند، ولی وقتی دیوار فرو ریخت، صنعت هم فرو ریخت (Aslund, 2007 اقتصاددان برجسته سوئدی و صاحب نظر در حوزه اقتصاد گذار که به بررسی اقنصاد کشورهای حوزه نفوذ شوروی سابق بعد از فروپاشی پرداخته است).
۲_هند:
هند هم قبل از اصلاحات اقتصادی ۱۹۹۱، به اسم حمایت از تولید، عملاً کیفیت را قربانی کرد، ولی بعد از باز شدن بازار، صنایعش مجبور شدند خودشان را بهروز کنند و خیلیها متحول شدند (Panagariya, 2008 یکی از اقتصاددانان هندی که تجربه ویراانگر هند از حمایت از گالای ساخت داخل بدون رقابت پذیری را قبل از ۱۹۹۱ بررسی کرده است).
۳_ایران:
ایران هم کم تجربه هایی از این دست ندارد. صنعت خودرو یکی از ان مثالهای تلخ است، سالها حمایت بیوقفه، اما نه رقابتی، نه کیفیتی، نه حتی قیمت منصفانه و فقط انحصار و اجبار و نتیجه، نارضایتی مردم، رشد بازار قاچاق، و افت شدید اعتماد عمومی ( داور دادگر افتصاددان و سمیه امیری پژوهشگر ایرانی ۲٠۱۶)
حمایت از تولید، باید در کنار رقابت، شفافیت و پاسخگویی باشد. وگرنه، اسمش حمایت نیست؛ خیانت به آیندهی تولید ملّی است.
نتیجه: جای هیچ شک و تردیدی نیست که سیاست های کنونی حمایت از تولید داخل منجر به نابودی صنعت و نارضایتی و ورشکستگی کشور در بلند مدت می شود.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
مصاحبه با روزنامه اطلاعات:
گفته می شود ابر بحران در صندوق های بازنشستگی داریم اما در عمل درک واقعی از آن دیده نمی شود
امروز ۱۵ اردیبهشت در ص ۷ روزنامه اطلاعات
لینک گزارش
https://www.ettelaat.com/issue/1/28939/page/7
کانال"نه به عوام فرببی"
@nabeavamfaribi
گفته می شود ابر بحران در صندوق های بازنشستگی داریم اما در عمل درک واقعی از آن دیده نمی شود
امروز ۱۵ اردیبهشت در ص ۷ روزنامه اطلاعات
لینک گزارش
https://www.ettelaat.com/issue/1/28939/page/7
کانال"نه به عوام فرببی"
@nabeavamfaribi
نفت، مذاکره و نانِ مردم
✍ نگاهی واقعبینانه به دور تازه گفتوگوهای ایران و آمریکا
درست در روزهایی که سفره مردم کوچکتر شده، قیمت دلار مثل تگرگ بر سر معیشت میبارد و جوانها یا در صف مهاجرتاند یا ناامید از فردا، بار دیگر حرف از مذاکره بین ایران و آمریکا شده. اینبار در عمان. بیسروصدا، بیتابلو، اما با امید پنهان.
برخلاف هیاهوی رسانهای، هدف اصلی این مذاکرات نه صلح جهانیست، نه حل اختلافات تاریخی؛ بلکه «توافقی موقت» برای جلوگیری از انفجار تنشهای منطقهایست. آمریکا دنبال مهار ایران است، ایران دنبال باز کردن قفل پولهایش و فروش نفت.
دولت ترامپ دست به عصاست. میخواهد هم برای اسرائیل دلگرمی باشد، هم در کارزار انتخابات میاندورهای برگ برندهای رو کند. ایران هم دلش نمیخواهد در باتلاق تحریم بیشتر فرو برود، آنهم با نرخ دلارِ نزدیک به ۱٠٠ هزار و تورمی که صدای طبقه متوسط را درآورده.
سناریوی محتمل، رسیدن به توافقی محدود است: مثلاً آزادسازی بخشی از پولهای بلوکهشده، صدور مجوز فروش مقدار معینی نفت در برابر غذا و دارو و معتقدم با انچه می بینم نه داستان حمله نظامی و سقوط پیش گو های دوزاری اتقاق می افتد و نه تحریمی واقعاً لغو میشود و نه توافق تاریخی صورت می گیرد.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
✍ نگاهی واقعبینانه به دور تازه گفتوگوهای ایران و آمریکا
درست در روزهایی که سفره مردم کوچکتر شده، قیمت دلار مثل تگرگ بر سر معیشت میبارد و جوانها یا در صف مهاجرتاند یا ناامید از فردا، بار دیگر حرف از مذاکره بین ایران و آمریکا شده. اینبار در عمان. بیسروصدا، بیتابلو، اما با امید پنهان.
برخلاف هیاهوی رسانهای، هدف اصلی این مذاکرات نه صلح جهانیست، نه حل اختلافات تاریخی؛ بلکه «توافقی موقت» برای جلوگیری از انفجار تنشهای منطقهایست. آمریکا دنبال مهار ایران است، ایران دنبال باز کردن قفل پولهایش و فروش نفت.
دولت ترامپ دست به عصاست. میخواهد هم برای اسرائیل دلگرمی باشد، هم در کارزار انتخابات میاندورهای برگ برندهای رو کند. ایران هم دلش نمیخواهد در باتلاق تحریم بیشتر فرو برود، آنهم با نرخ دلارِ نزدیک به ۱٠٠ هزار و تورمی که صدای طبقه متوسط را درآورده.
سناریوی محتمل، رسیدن به توافقی محدود است: مثلاً آزادسازی بخشی از پولهای بلوکهشده، صدور مجوز فروش مقدار معینی نفت در برابر غذا و دارو و معتقدم با انچه می بینم نه داستان حمله نظامی و سقوط پیش گو های دوزاری اتقاق می افتد و نه تحریمی واقعاً لغو میشود و نه توافق تاریخی صورت می گیرد.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi