Telegram Web
ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرندِ رنگ رنگِ خواب ها

ای صفای جاودانِ هرچه هست:
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها 

ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست
 خنده مهتاب در مرداب ها

 در خرام نازنینت جلوه کرد
 رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها

🖋 #شفیعی_کدکنی
https://www.tgoop.com/mokatebat2
👏1
آقاى محترم! تو گرفتى از او مرا
باعث شدى كه فراموش كند او گذشته را

معشوق خودم بود خودم عاشقش شدم
آقاى محترم! به چه حقّى بگو چرا؟

زلفى كه دست توست خودم بافتم از او
دورش تنيده ام، تو ازين دايره درآ!

انصاف نيست خيالش كنم فقط
عشقش تو باشى و من يك غزل سُرا

آقاى محترم! بِگُذر، بى خيال شو!
ديگر گذشته دوره ى دزدى و افترا

باور نمى كنى؟ غزلم را بخوان براش
او با من است منم اصل ماجرا

🖋 #کامران_رسولزاده
https://www.tgoop.com/mokatebat2
❤‍🔥1
گفتم که دلم هست به پیش تو گرو
دل باز ده، آغاز مکن قصه‌ی نو

افکند هزار دل ز هر حلقه‌ی زلف
گفتا دل خود بجوی، بردار و برو


شاطرعباس_صبوحی

https://www.tgoop.com/mokatebat2
👍1
دست بر زلف زدم، شب بود، چشمش مست خواب

برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب


گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو

گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب

#عباس_صبوحی

https://www.tgoop.com/mokatebat2
👌1
‍ من از 'واج'حرف می زنم!🧏‍♀️
از صامت و مصوت
از هجا
آن جایی که معلم،درس هایش را قبول ندارد!

تا برسیم به انواع هجاها
از نوعِ:کوتاهu،بلند و کشیده اشu!
به واژه های هم وزن!

اما همین که به  تو می رسم
تمام حرف هایم دروغ از آب در می آید
زبانم نمی چرخد
هاج و واج می مانم میانِ  کلاس
تو با قواعد عروض جور درنمی آیی!

اصلا می دانی؟!تو همیشه تمام قواعدی را که یاد گرفتم/به هم می زنی!

تو را  کنار دنیا می گذارم
تو یک طرف دنیا یک طرف
دروغ چرا؟!
با دنیا برای من برابری!🌏
هم وزنی!
تو که نباشی/دنیا هم نیست!

عروض که تو را خوب نمی شناسد
تو با هرچه خوب
با هر چه  عالی
با هرچه  بی نظیر
با هرچه  زیبایی
'سجع متوازن می سازی!👩‍🦰

  تو با هستی برای من هم وزنی
تو از استثناهای عروضی
از اختیارات شاعری!

ناچار می شوم یک تبصره
به قواعد عروض اضافه کنم!

رو می کنم
به دانش آموزان و می گویم:
بچه ها!یادتان بماند:
✌🏿«او همیشه یک استثناست »

🍎لطیفه صمدوند
محمد عزیززاده، با اندکی تغییر و تلخیص

https://www.tgoop.com/mokatebat2
👏2❤‍🔥1
«غوک‌نامه»

ای غوک‌ها که موجْ برآشفته خوابتان
و افکنده در تلاطمِ شطِّ شتابتان

خوش یافتید این خزۀ سبز را پناه
روزی دو، گر امان بدهد آفتابتان

دم از زلال خضر زنید و مسلّم است
کز این لجن‌کده‌ست همه نان و آبتان

بی‌شرم‌تر ز جمع شمایان نیافرید
ایزد که آفرید برای عذابتان

کوتاه‌بین و تنگ‌نظر، گرچه چشم‌ها
از کاسه‌خانه جَسته برون چون حُبابتان

در خاک، رنگ خاکی و در سبزه، سبزرنگ
رنگِ محیط بوده، هماره، مآبتان

از بیخ گوش نعره‌زنانید و گوشِ خلق
کر شد ازین مُکابرۀ بی‌حسابتان

یک شب نشد کز این همه بی‌داد بس کنید
وین سیم بگسلد ز چُگور و رَبابتان

تسبیح ایزد است به پندار عامیان
آن شوم‌ْشیونِ چو نَعیبِ غُرابتان

هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان

بسیار ازین نفيرِ نفسگیرتان گذشت
کو افعی‌ای که نعره زند در جوابتان

داند جهان که در همۀ عمر بوده است
روزی ز بال پشّه و خون ذُبابتان

جز جیغ و ویغ و شیون و فریاد و همهمه
کاری دگر نیامده از شیخ و شابتان

تکرار یک ترانه و یک شوم‌ْنوحه است
سر تا به سر تمامِ سطورِ کتابتان

چون است و چون که از دل گندابۀ قرون
ناگه گرفته است تب انقلابتان؟

وز ژاژِ ژنده، خنده به خورشید می‌زند
شمع تمام‌ْکاستۀ نیم‌تابتان

مانا گمان برید که ایزد به فضلِ خویش
کرده‌ست بهرِ فتحِ جهان انتخابتان

یا خود زمان و گردش افلاک کرده است
بر جملۀ ممالک، مالکْ‌رِقابتان

گر جمع «مادران به خطا»، نامتان نهیم
هرگز نکرده‌ایم خطا در خطابتان

نی اصل‌تان به‌قاعده، نی نسل‌تان درست
دانسته نیست سلسلۀ انتسابتان

جز این حقیقتی که یکی ابر جادُوی
آورد و برفشاند بر این خاک و آبتان

پروردتان به نم‌نمِ بارانِ خویشتن
تا برگذشت حدّ نصیب از نصابتان

این آبگیرِ گَند که آبشخورِ شماست
وین سان بوَد به کامِ ایاب و ذهابتان

سیلی دمنده بود ز کهسارِ خشمِ خلق
کاین‌گونه گشته بسترِ آرام و خوابتان

تسبیحتان دعایِ بقایِ لجن‌کده‌ست
بادا که این دعا نشود مستجابتان

ای مُشتِ چَنگلوکِ زمین‌گیرِ پشّه‌خوار
شرم‌آور است، دعویِ اوجِ عُقابتان

گاهی درونِ خشکی و گاهی درون آب
تا چند ازین دوزیستنِ کامیابتان؟

چون صبح روشن است که خواهد ز دست رفت
فردا، عنانِ دولتِ پا در رکابتان

چندان که آفتابِ تموزی شود پدید
این جُلبکانِ سبز نگردد حجابتان

این آبگیرِ عرصۀ این جنگ و دار و گیر
گردد بخار و سر دهد اندر سرابتان

و آنگاه، دیوْبادِ دَمانی رسد ز راه
بِپْراکَنَد به هر طرفی با شتابتان

وز یالِ دیوْباد درافتید و در زمان
بینم خموش و خسته و خُرد و خرابتان

وین غوك‌جامه‌های چو دستارِ تازیان
یک یک شود به گردنِ نازک طنابتان

وان مار را گمارَد ایزد که بِشْکَرَد
آسودگی‌طلبْ تنِ خوش خورد و خوابتان

وز چشم مار رو به خموشی نهید و مار
باری درین مُجاوَبه سازد مُجابتان

نک خوابتان به پهنۀ مردابِ نیم‌شب
خوش باد تا سحر بدمد آفتابتان

با این همه گزند که دیدیم دلخوشیم
تا بو که خلق درنِگَرَد بی‌نقابتان.

فروردین ۱۳۴۹

استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
از مجموعه‌ی «طفلی به نام شادی»، انتشارات سخن، چاپ ششم، تابستان ۱۳۹۹، صص ۶۹- ۷۴

https://www.tgoop.com/mokatebat2
4🔥1
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست 

هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست

هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست

بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست


با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست

خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست

✍️
ناشناس


https://www.tgoop.com/mokatebat2
👍41👏1💯1
َ
اصلا نیاز نیست بگویم تو را چقدر...

کامل‌تر است مصرعم از هر قصیده‌ای

#قنبرعلی_رودگر

https://www.tgoop.com/mokatebat2
2🔥1👏1🤔1

این چه شوری‌ست که در دور قمر می‌بینم
همه آفاق پر از فتنه و شر می‌بینم

هر کس روز بِهی می‌طلبد از ایام
علت آن است که هر روز بَتَر می‌بینم

ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر می‌بینم

اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر می‌بینم

دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بد‌خواه پدر می‌بینم

هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر می‌بینم

پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند بِه از گنج و گوهر می‌بینم

#حافظ

https://www.tgoop.com/mokatebat2
3🔥2
☀️🍉 شب چله، آیینی که از فراز و فرود هزاره‌ها گذر کرد


☀️ جشن‌های ایرانی هزاران سال پیشینه دارند و هزاران سال در این سرزمین ارج داشتند. اکنون پس از نوروز #یلدا است که از پس هزاره‌های دور و دراز برآمده و می‌تواند خانواده‌ها را گرد هم آورد و مردمان را به تکاپو وادارد. هرچند که خوشبختانه در این سال‌ها گرایش به جشن‌های ایرانی به‌‌ویژه مهرگان، سده و آیین بزرگداشت کوروش در ایران افزایش یافته است.

☀️ به گفته‌ی فریدون جنیدی، یلدا نشان از دانش باستانی نیاکان ما است که هزاران سال پیش به گاهشماری خورشیدی دست یافته و دریافته بودند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است و در پایان این شب با زایش مهر یا میترا یا همان خورشید، روشنایی بر تاریکی پیروز می‌شود.
از دیگر سو پیدایش مهر یا خورشید نمادی روشن از مهرورزی و دوستی جهانی است.

☀️ مهر یا خورشید، ایزد جنگاوران و پهلوانان، خدای راستی و پیمان و همچنین نگاهبان جهان و جهانیان بود. در افسانه‌های ایرانی مهر نخستین خدایی بود که هر بامداد سوار بر گردونه(ارابه)ی خود بر چهار اسب کشیده می‌شد و از فراز کوه البرز بر ایران و ایرانیان می‌نگریست و از آنان نگهداری می‌کرد.

☀️ روشن است که در جهان باستان مردم با دام‌پروری و کشاورزی زندگی خود را می‌گذراندند و با دوگانگی و دشواری‌های زیست‌بوم روبرو بودند. سپیدی و سیاهی، خوبی و بدی، روشنی و تیرگی، دوستی و دشمنی، گذشت و کینه، سرما و گرما برخی از این دوگانگی‌ها بودند.
در باور آن‌‌ها آنچه برای زندگی‌شان خوب بود نشانه‌ی خدای خوب و آنچه برای زندگیشان زیان‌آور بود نشانه‌ی خدای بد شمرده می‌شد.
از این رو آن‌ها روز و روشنایی که در آن بالندگی و کوشش بود دوست داشتند و با فرارسیدن شب آتش می‌افروختند تا از روشنایی پاسداری کنند.

☀️ یادبود سیاوش در شب یلدا
گفته می‌شود در ایران باستان و در این جشن، هیچ خوراک ویژه‌ای پخته نمی‌شد. خوراک این شب خشکبار، اندوخته‌های کشاورزی و میوه‌های تابستانی بود که به سختی نگه‌داری می‌کردند. در میان این خوراکی‌ها میوه‌های سرخ جایگاه ویژه‌ای داشتند. این رنگ در آیین مهر نشانه‌ی فراز آمدن روشنایی و زایش شید (نور) بود. انار که در وِرشیم (موسم) سرد به فراوانی یافت می‌شود، بیش از هر میوه‌ی دیگری در خوان یلدا خودنمایی می‌کند و امروز در هنر ایرانی نمادی زیباست. به گفته‌ی «علی بلوکباشی» انار و آبِ سرخِ آن یادآور خون سیاوش بود. همچنین انار و سیب نماد باززایی و باروری هستند. میوه‌های سرخ میوه‌هایی هستند که بر پایه‌ی دانش امروز ما دارای پاداُکسایِش*(آنتی‌اکسیدان) فراوانند و از تن آدمی در برابر بیماری‌ها نگه‌داری می‌کنند.

☀️ «چله» چیست؟
چله‌ی بزرگ از فردای یلدا آغاز شده و تا جشن سده (چهل روز) دنباله داشت. در چله‌ی بزرگ هوا بسیار سرد بود ولی با فرارسیدن جشن سده (۱۰ بهمن) و پایان چله‌ی بزرگ، چله‌ی کوچک آغاز می‌شد و بیست روز دنباله داشت. در چله‌ی کوچک از سرمای هوا به آرامی کاسته می‌شد و پس از آن با فرا رسیدن ماه اسپند آب و هوا نوید فرا رسیدن گرما، بهار و شکفتن گل‌ها را می‌داد.

☀️ شب #چله همیشه زمانی برای گرد هم آمدن خانواده‌ها و دور ریختن دلخوری‌ها بود که نماد همبستگی و کنار هم بودن برای شکست دادن دشواری‌هاست. یکی از آیین‌های این شب داستان‌گویی درباره‌ی دلاوری‌های پهلوانان میهن و سربلندی‌های آنان بود. شب چله که با شادی و سرور همراه بود تا سپیده‌دم دنباله داشت تا بتوان زایش شید را پس از تاریکی و شبی سرد نگریست.


#پریسا_امام_وردیلو

https://www.tgoop.com/mokatebat2
👍21
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
شبِ میلادِ حضرت خورشید

آخرین روزهای پاییز است
برف باریده و هوا سرد است
برگ خشکی‌ست تحفه پاییز
برگ خشکی که سرخ یا زرد است

سبزه‌ها زرد و جوی و جر خالی
از صدای ترّنم آب است
خلوتی دست داده و جنگل
در سکوتی عمیق در خواب است

کوه‌ها در تصرّف برف است
دشت‌ها در تصرّف سرماست
کرده تسخیر آسمان را ابر
خاک در حسرت کمی گرماست

باز پاییز آمد و در باغ
به تمام درخت‌ها سر زد
وارد باغ گشت از در مهر
دست آخر به جانش آذر زد

کاست از عمر روز و داد آن را
به شب سرد و تار خود پاییز
باغ‌ها را که خوب ویران کرد
رفت و بربست بار خود پاییز

تیرگی بر جهان شده چیره
همه جا صحبت از شب یلداست
شب میلاد حضرت خورشید
واپسین شام دولتِ سرماست

باز خورشید می‌شود چیره
بر شبِ سرد نفرت انگیزی
طرحی از یک بهار می‌ریزد
روی ویرانه‌های پاییزی

احمد نادری۱۴۰۳/۹/۲۹
http://www.tgoop.com/Naglemaani
👍1🔥1👏1
می دانستی.!
تو خلاصه ای از عاشقانه های
به جا مانده ی عروس فصل هایی،؟
و من با سینه ای لبریز از رایحه ی
محبوبه ی شبم ..
تجربه می کنم مستی
این یلدای طولانی را
با پیمانه ای عشق
و دمنوشی از انار دان شده و
تفالی بر شاخ نبات ،
حالا تو بگو
کرسی احساس مان را کدام گوشه
از آغوشت جای دهم
که هم ارامش جان است
هم و ان یکاد بی قراری های من
در زمهریر روزگار.



🍁🍂
#لیلا_قدم_یاری

https://www.tgoop.com/mokatebat2
🔥2
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود

آخرین جرعه‌ی جام است و شبم طولانی‌ست
چه کنم این‌همه غم از دل تنها برود

دل پر حسرتی از این همه یلدا دارم
کاش یک بار بیایی تو و غم‌ها برود

راه برگشتنی ای ماه به مردابت نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود

دل من بود که در گوشه‌ی تنهایی سوخت
هرکسی شرم ندارد به تماشا برود

عاشقی کردنمان درد سری بیش نبود
عشق ای کاش که از دهکده‌ی ما برود

هرکه معشوق برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود

#فرامرز_عرب‌عامری
https://www.tgoop.com/mokatebat2
4
🔴 شب یلدا

اینجا، در این تلاقی خون‌ها و شیشه‌ها
شب‌های بد بلندترند از همیشه‌ها

شب‌های بد بلندترند از همیشه‌ها
تا آب این درخت بخشکد به ریشه‌ها

امشب بدون جامه بخوابی بلندتر
بر روی روزنامه بخوابی بلندتر

دار و صلیب و قبر ببینی زیادتر
خواب پلنگ و ببر ببینی زیادتر

وقتی شب از همیشه شود جانگدازتر
خون شما به شیشه شود جانگدازتر
🔸
یلدا حریف این‌همه سختی شود مگر
سیبی که می‌خورید درختی شود مگر

مستوجب عطای بخیلان شوی شبی‌
منظور وعده‌های وکیلان شوی شبی‌:

«من آمدم ترانه بیارم برایتان‌
آجیل و هندوانه بیارم برایتان‌

روزانتان همیشه به جوزا بدل شود
شب‌هایتان همیشه به یلدا بدل شود

آن قصر زرنگار، پس از کوه و جنگل است‌
سختی همیشه در صد و سی سال اول است‌

دیگر کلید بخت به جیب تو می‌شود
یعنی خوراک برّه نصیب تو می‌شود

ما هندوانه هر شب دی پوست می‌کُنیم‌
آن را نثار خوب‌ترین دوست می‌کنیم»
🔸
کوچک زیاد بوده‌ای‌، اینک بزرگ شو
این پوست را رها کن و ای برّه‌! گرگ شو

سال دگر به سیب زمینی بسنده کن‌
با هر چه نزد خویش ببینی بسنده کن‌

امسال اگر بریدۀ نان می‌خوریم ما،
سال دگر خوراک شبان می‌خوریم ما


#شب_یلدا
#محمدکاظم_کاظمی

https://www.tgoop.com/mokatebat2
👍1🔥1
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
روز مادر مبارک

گنجشکِ خُرد گفت سحر با کبوتری
کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری

آفاق روشن است، چه خُسبی به تیرگی
روزی بپر، ببین چمن و جوئی و جری

در طرف بوستان، دهن خشک تازه کن
گاهی ز آب سرد و گه از میوهٔ تری

بنگر من از خوشی چه نکو روی و فربهم
ننگست چون تو مرغک مسکین لاغری

گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان
روزی تو هم شوی چو من ای دوست مادری

گِرد تو چون که پُر شود از کودکانِ خُرد
جز کار مادران نکنی کار دیگری

روزی که رسم و راه پرستاریم نبود
می‌دوختم بسان تو، چشمی به منظری

خوشبخت، طائری که نگهبان مرغکی است
سرسبز، شاخکی که بچینند از آن بری

فریاد شوق و بازی اطفال، دلکش است
وانگه به بام لانهٔ خرد مُحقّری

هر چند آشیانه گلین است و من ضعیف
باور نمیکنم چو خود اکنون توانگری

ترسم که گر روم، بَرد این گنجها کسی
ترسم در آشیانه فتد ناگه آذری

شیرین نشد چو زحمت مادر، وظیفه‌ای
فرخنده‌تر ندیدم ازین، هیچ دفتری


پرواز، بعد ازین هوس مرغکان ماست
ما را به تن نماند ز سعی و عمل، پری

#پروین_اعتصامی

http://www.tgoop.com/Naglemaani
💯1
روز #مادر نه می خواهد گل بگیرید ،
نه هدیه و مهمانی.

روز #مادر خودتان را غرق کنید در وجود #مادرتان
بنشینید کنارشان
یک روز سال را برایش آشپزی کنید ،
ظرف هایش را بشویید ،
لباس هایش را
و خانه اش را جارو بزنید.

دست #مادرتان را بگیرید و حسش کنید با تمام وجود

خطوط چین و چروک را در تمام این سالهایی که بندریج بر دستانش افتاده اند ، بخوانید

بغلش کنید آنقدر گرم و صمیمی که تمام وجودتان ، وجود نازنینش را حس کند

پای صحبت هایش بنشینید
چنان که انگار تازه گمشده چندساله ی تان را یافته اید

بخواهید برای تان داستان زندگی اش را بگوید
سرگذشت دردهایش را
سرنوشت عشق هایش را

#مادرها شاهکار عشق اند و داستان زندگی شان
زیباترین داستانی که می توانید بشنوید،
اگر آنقدر به شما اعتماد کنند که برایتان تعریف کنند.

https://www.tgoop.com/mokatebat2
👍2👏21
2025/10/20 02:27:58
Back to Top
HTML Embed Code: