MOKATEBAT2 Telegram 2111
«غوک‌نامه»

ای غوک‌ها که موجْ برآشفته خوابتان
و افکنده در تلاطمِ شطِّ شتابتان

خوش یافتید این خزۀ سبز را پناه
روزی دو، گر امان بدهد آفتابتان

دم از زلال خضر زنید و مسلّم است
کز این لجن‌کده‌ست همه نان و آبتان

بی‌شرم‌تر ز جمع شمایان نیافرید
ایزد که آفرید برای عذابتان

کوتاه‌بین و تنگ‌نظر، گرچه چشم‌ها
از کاسه‌خانه جَسته برون چون حُبابتان

در خاک، رنگ خاکی و در سبزه، سبزرنگ
رنگِ محیط بوده، هماره، مآبتان

از بیخ گوش نعره‌زنانید و گوشِ خلق
کر شد ازین مُکابرۀ بی‌حسابتان

یک شب نشد کز این همه بی‌داد بس کنید
وین سیم بگسلد ز چُگور و رَبابتان

تسبیح ایزد است به پندار عامیان
آن شوم‌ْشیونِ چو نَعیبِ غُرابتان

هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان

بسیار ازین نفيرِ نفسگیرتان گذشت
کو افعی‌ای که نعره زند در جوابتان

داند جهان که در همۀ عمر بوده است
روزی ز بال پشّه و خون ذُبابتان

جز جیغ و ویغ و شیون و فریاد و همهمه
کاری دگر نیامده از شیخ و شابتان

تکرار یک ترانه و یک شوم‌ْنوحه است
سر تا به سر تمامِ سطورِ کتابتان

چون است و چون که از دل گندابۀ قرون
ناگه گرفته است تب انقلابتان؟

وز ژاژِ ژنده، خنده به خورشید می‌زند
شمع تمام‌ْکاستۀ نیم‌تابتان

مانا گمان برید که ایزد به فضلِ خویش
کرده‌ست بهرِ فتحِ جهان انتخابتان

یا خود زمان و گردش افلاک کرده است
بر جملۀ ممالک، مالکْ‌رِقابتان

گر جمع «مادران به خطا»، نامتان نهیم
هرگز نکرده‌ایم خطا در خطابتان

نی اصل‌تان به‌قاعده، نی نسل‌تان درست
دانسته نیست سلسلۀ انتسابتان

جز این حقیقتی که یکی ابر جادُوی
آورد و برفشاند بر این خاک و آبتان

پروردتان به نم‌نمِ بارانِ خویشتن
تا برگذشت حدّ نصیب از نصابتان

این آبگیرِ گَند که آبشخورِ شماست
وین سان بوَد به کامِ ایاب و ذهابتان

سیلی دمنده بود ز کهسارِ خشمِ خلق
کاین‌گونه گشته بسترِ آرام و خوابتان

تسبیحتان دعایِ بقایِ لجن‌کده‌ست
بادا که این دعا نشود مستجابتان

ای مُشتِ چَنگلوکِ زمین‌گیرِ پشّه‌خوار
شرم‌آور است، دعویِ اوجِ عُقابتان

گاهی درونِ خشکی و گاهی درون آب
تا چند ازین دوزیستنِ کامیابتان؟

چون صبح روشن است که خواهد ز دست رفت
فردا، عنانِ دولتِ پا در رکابتان

چندان که آفتابِ تموزی شود پدید
این جُلبکانِ سبز نگردد حجابتان

این آبگیرِ عرصۀ این جنگ و دار و گیر
گردد بخار و سر دهد اندر سرابتان

و آنگاه، دیوْبادِ دَمانی رسد ز راه
بِپْراکَنَد به هر طرفی با شتابتان

وز یالِ دیوْباد درافتید و در زمان
بینم خموش و خسته و خُرد و خرابتان

وین غوك‌جامه‌های چو دستارِ تازیان
یک یک شود به گردنِ نازک طنابتان

وان مار را گمارَد ایزد که بِشْکَرَد
آسودگی‌طلبْ تنِ خوش خورد و خوابتان

وز چشم مار رو به خموشی نهید و مار
باری درین مُجاوَبه سازد مُجابتان

نک خوابتان به پهنۀ مردابِ نیم‌شب
خوش باد تا سحر بدمد آفتابتان

با این همه گزند که دیدیم دلخوشیم
تا بو که خلق درنِگَرَد بی‌نقابتان.

فروردین ۱۳۴۹

استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
از مجموعه‌ی «طفلی به نام شادی»، انتشارات سخن، چاپ ششم، تابستان ۱۳۹۹، صص ۶۹- ۷۴

https://www.tgoop.com/mokatebat2
4🔥1



tgoop.com/mokatebat2/2111
Create:
Last Update:

«غوک‌نامه»

ای غوک‌ها که موجْ برآشفته خوابتان
و افکنده در تلاطمِ شطِّ شتابتان

خوش یافتید این خزۀ سبز را پناه
روزی دو، گر امان بدهد آفتابتان

دم از زلال خضر زنید و مسلّم است
کز این لجن‌کده‌ست همه نان و آبتان

بی‌شرم‌تر ز جمع شمایان نیافرید
ایزد که آفرید برای عذابتان

کوتاه‌بین و تنگ‌نظر، گرچه چشم‌ها
از کاسه‌خانه جَسته برون چون حُبابتان

در خاک، رنگ خاکی و در سبزه، سبزرنگ
رنگِ محیط بوده، هماره، مآبتان

از بیخ گوش نعره‌زنانید و گوشِ خلق
کر شد ازین مُکابرۀ بی‌حسابتان

یک شب نشد کز این همه بی‌داد بس کنید
وین سیم بگسلد ز چُگور و رَبابتان

تسبیح ایزد است به پندار عامیان
آن شوم‌ْشیونِ چو نَعیبِ غُرابتان

هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان

بسیار ازین نفيرِ نفسگیرتان گذشت
کو افعی‌ای که نعره زند در جوابتان

داند جهان که در همۀ عمر بوده است
روزی ز بال پشّه و خون ذُبابتان

جز جیغ و ویغ و شیون و فریاد و همهمه
کاری دگر نیامده از شیخ و شابتان

تکرار یک ترانه و یک شوم‌ْنوحه است
سر تا به سر تمامِ سطورِ کتابتان

چون است و چون که از دل گندابۀ قرون
ناگه گرفته است تب انقلابتان؟

وز ژاژِ ژنده، خنده به خورشید می‌زند
شمع تمام‌ْکاستۀ نیم‌تابتان

مانا گمان برید که ایزد به فضلِ خویش
کرده‌ست بهرِ فتحِ جهان انتخابتان

یا خود زمان و گردش افلاک کرده است
بر جملۀ ممالک، مالکْ‌رِقابتان

گر جمع «مادران به خطا»، نامتان نهیم
هرگز نکرده‌ایم خطا در خطابتان

نی اصل‌تان به‌قاعده، نی نسل‌تان درست
دانسته نیست سلسلۀ انتسابتان

جز این حقیقتی که یکی ابر جادُوی
آورد و برفشاند بر این خاک و آبتان

پروردتان به نم‌نمِ بارانِ خویشتن
تا برگذشت حدّ نصیب از نصابتان

این آبگیرِ گَند که آبشخورِ شماست
وین سان بوَد به کامِ ایاب و ذهابتان

سیلی دمنده بود ز کهسارِ خشمِ خلق
کاین‌گونه گشته بسترِ آرام و خوابتان

تسبیحتان دعایِ بقایِ لجن‌کده‌ست
بادا که این دعا نشود مستجابتان

ای مُشتِ چَنگلوکِ زمین‌گیرِ پشّه‌خوار
شرم‌آور است، دعویِ اوجِ عُقابتان

گاهی درونِ خشکی و گاهی درون آب
تا چند ازین دوزیستنِ کامیابتان؟

چون صبح روشن است که خواهد ز دست رفت
فردا، عنانِ دولتِ پا در رکابتان

چندان که آفتابِ تموزی شود پدید
این جُلبکانِ سبز نگردد حجابتان

این آبگیرِ عرصۀ این جنگ و دار و گیر
گردد بخار و سر دهد اندر سرابتان

و آنگاه، دیوْبادِ دَمانی رسد ز راه
بِپْراکَنَد به هر طرفی با شتابتان

وز یالِ دیوْباد درافتید و در زمان
بینم خموش و خسته و خُرد و خرابتان

وین غوك‌جامه‌های چو دستارِ تازیان
یک یک شود به گردنِ نازک طنابتان

وان مار را گمارَد ایزد که بِشْکَرَد
آسودگی‌طلبْ تنِ خوش خورد و خوابتان

وز چشم مار رو به خموشی نهید و مار
باری درین مُجاوَبه سازد مُجابتان

نک خوابتان به پهنۀ مردابِ نیم‌شب
خوش باد تا سحر بدمد آفتابتان

با این همه گزند که دیدیم دلخوشیم
تا بو که خلق درنِگَرَد بی‌نقابتان.

فروردین ۱۳۴۹

استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
از مجموعه‌ی «طفلی به نام شادی»، انتشارات سخن، چاپ ششم، تابستان ۱۳۹۹، صص ۶۹- ۷۴

https://www.tgoop.com/mokatebat2

BY مکاتبات رسمی و غیر رسمی


Share with your friend now:
tgoop.com/mokatebat2/2111

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. So far, more than a dozen different members have contributed to the group, posting voice notes of themselves screaming, yelling, groaning, and wailing in various pitches and rhythms. Among the requests, the Brazilian electoral Court wanted to know if they could obtain data on the origins of malicious content posted on the platform. According to the TSE, this would enable the authorities to track false content and identify the user responsible for publishing it in the first place. Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram. The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot.
from us


Telegram مکاتبات رسمی و غیر رسمی
FROM American