tgoop.com/mohsenpourmokhtar/663
Last Update:
یک تمثیل زیبا و ژرف در اثباتِ اقناعی معاد (۱)
مولانا در دفتر چهارم مثنوی و در ضمن داستان سلیمان و بلقیس، در بیتهای ۸۸۹← ۹۰۲ ( چاپ نیکلسون) تمثیلی نغز و ژرف آورده درجهت اثبات اقناعی و هنری معاد.
قبل از ذکر آن تمثیل باید عرض کنم منظور مولانا از معاد، اطوار متعالی وجودی انسان است که پس از مرگ( مرگ طبیعی یا مرگ عارفانهٔ مورد نظر مولانا و صوفیان) در او متحقق میشود. معاد از منظر مولانا اتفاقی در زمان نیست و لزوماً به پس از مرگ هم محدود نمیشود. از نظر او نادر انسانهایی در همین زندگی هم قیامت و معاد و آن مراتبِ کمالِ ورای نشئه این جهانی را تجربه میکنند:
در درونشان صد قیامت نقد هست
و اما آن تمثیل میگوید:
تکاملِ تدریجی خاک و سنگ و گیاه به موجود پیچیدهای همچون انسان نشان میدهد که این سیر استکمالی ادامه دارد و هیچ دلیلی بر امتناع آن در آینده نیست.
نکته جالبی که مولانا مطرح میکند این است که:
هرچه منکران معاد استدلالهای پیچیدهتر و عاقلانهتری در رد معاد بیاورند، امکان وقوع آن را محتملتر مینماید. چون با عمق و قوّتِ استدلال خود نشان میدهند که آن خاک و سنگِ ابتدایی چه قوهٔ استکمالیِ بالفعلی در خود داشته است. مولانا میگوید: خاک و سنگ هم اگر فکری و زبانی داشتند، تکامل خود به موجودی به پیچیدگی انسان در آینده را باور نمیکردند و منکر آن میشدند. حالا که سنگ و خاک توانسته تبدیل به موجودی چنین پیچیده و فکور بشود، چرا این موجود پیچیده نتواند به آن کمالاتی که برای اولیا برشمردیم نائل نشود:
از جمادی چونکه انکارت برُست
هم ازین انکار شد حشرت درست
مولانا در تقریر این مفهوم این تمثیل زیبا را آورده است:
پس مثال تو چو آن حلقهزنیست
کز درونش خواجه گوید خواجه نیست
حلقهزن زین نیست دریابد که هست
پس ز حلقه برندارد هیچ دست
مثالِ فلاسفه و متفکران ِ منکر معاد( با همان تعریفی که مولانا از معاد دارد) حکایت همان شخصی است که درِ خانهای را میزد و صاحب خانه از درون خانه میگفت که فلانی ( یعنی خود صاحبخانه) در خانه نیست. هرچه صاحبخانه، نبودن خودش در خانه را بیشتر و با صدای رساتر فریاد کند، کسی که حلقه در را میکوبد، بیشتر به وجود او در خانه یقین پیدا میکند.
https://www.tgoop.com/masnavimeraj
BY نشان

Share with your friend now:
tgoop.com/mohsenpourmokhtar/663
