tgoop.com/marzockacademy/21363
Last Update:
رمان هم با ظرفیت بینظیر خود در روایت زندگی روزمره، همواره ابزاری کلیدی برای نقد ساختارهای قدرت بوده است. از قرن نوزدهم، نویسندگان بسیاری از فرم رمان برای بازنمایی بیعدالتیها و فساد اجتماعی بهره بردند. چارلز دیکنز در انگلستان، با رمانهایی چون «الیور توئیست» و «آرزوهای بزرگ»، تصویری تکاندهنده از فقر شهری و نابرابری طبقاتی ارائه داد. این آثار فقط سرگرمی نبودند؛ بلکه فشار اجتماعی برای اصلاحات قانونی و رفاهی ایجاد کردند.
در جهان عرب، رمانهای نجیب محفوظ به بستری برای بازتاب بحرانهای سیاسی و اجتماعی مصر تبدیل شدند. او در سهگانهٔ «قاهره»، زندگی نسلهای مختلف را در کشاکش میان سنت و مدرنیته ترسیم کرد و ناخواسته روایتگر مسیری شد که سیاست و جامعهٔ مصر در قرن بیستم پیمود.
شعر هم به دلیل ایجاز، موسیقایی بودن و قابلیت انتقال شفاهی، همیشه نقشی محوری در جنبشهای مقاومت داشته است. شعر را میتوان بهراحتی در خیابانها خواند، بر دیوارها نوشت یا در جمعهای کوچک زمزمه کرد. در فلسطین، شعر محمود درویش نهفقط بیانگر درد تبعید و اشغال بود، بلکه به پرچم فرهنگی مقاومت بدل شد. در آمریکای لاتین، پابلو نرودا و اشعار انقلابی او در شیلی الهامبخش نسلها شد.
در ایران، شعر معاصر بارها به زبان مقاومت بدل شده است؛ از عصر مشروطه تا پهلوی تا امروز. از اشعار اجتماعی و انسانی شاملو و فرخزاد گرفته تا سرودههای انقلابی و اعتراضی نیم قرن اخیر. شعر به دلیل انعطاف و قدرت استعاریاش توانسته است معنای مقاومت را حتی در شرایط سانسور شدید زنده نگه دارد.
از طرفی قدرت کتابها در برانگیختن جنبشها باعث شده است که رژیمهای استبدادی بهشدت از آنها بترسند. تاریخ سرشار از نمونههایی است که دولتها کتابها را سوزاندند یا نویسندگان را به تبعید و زندان فرستادند. از کارزار کتابسوزی آلمان نازی گرفته تا سرکوب نویسندگان در اتحاد جماهیر شوروی، همواره نخستین حملهٔ قدرت به سوی کلمه بوده است.
اما سانسور اغلب نتیجهٔ معکوس داشته است. کتابهای ممنوعه به صورت مخفی و زیرزمینی دستبهدست میشدند و همین ممنوعیت به جذابیت و تأثیرگذاریشان میافزود. در لهستان دههٔ ۱۹۸۰، شبکهٔ گستردهٔ نشر زیرزمینیِ سامیزدات توانست متون مخالف رژیم کمونیستی را پخش کند و پایههای جنبش «همبستگی» را تقویت کند.
بخشی مهم از پیوند ادبیات و مقاومت، به قلم زنان رقم خورده است. زنان نهتنها علیه سلطهٔ سیاسی بلکه علیه نظامهای مردسالارانه نیز جنگیدهاند. آثار ویرجینیا وولف (از جمله «اتاقی از آن خود»)، به عنوان متون کلاسیک مقاومت فمینیستی بهشمار میرود. او نشان داد که چگونه ساختارهای اجتماعی زنان را از دسترسی به خلاقیت ادبی محروم کرده است.
در جهان اسلام، نویسندگانی چون نوال سعداوی در مصر با آثار خود علیه نظامهای پدرسالار و استبدادی شوریدند. در ایران، سیمین دانشور با رمان «سووشون» صدای زنان در بحبوحهٔ تحولات سیاسی دههٔ ۴۰ شد.
آثار زنان نهتنها بخشی از ادبیات بیداری و مقاومت بوده بلکه روایتگر مبارزهای دوگانه، علیه سیاست سرکوبگر و علیه تبعیض جنسیتی است.
تبعید و مهاجرت اجباری هم تجربهای مشترک در میان بسیاری از نویسندگان مقاومت است. این وضعیت گرچه دردناک، اما اغلب به خلق آثاری مهم منجر شده است. تبعیدیان، از بیرون، چشمانداز تازهای نسبت به کشورشان مییابند و میتوانند با آزادی بیشتری نقد کنند. نمونهٔ روشن آن، آثار نویسندگان ایرانی در تبعید پس از انقلاب ۵۷ است که توانستند روایتهای متفاوتی از سرکوب سیاسی ارائه دهند. در ادبیات آمریکای لاتین نیز، بسیاری از نویسندگان مخالف دیکتاتوریهای نظامی دهههای ۷۰ و ۸۰ مجبور به ترک وطن شدند، اما در تبعید آثار تأثیرگذاری نوشتند که بعدها به اسناد فرهنگی مقاومت بدل شد.
ادبیات نهفقط ثبتکنندهٔ تاریخ مقاومت بلکه بخشی از آن است. از شعرهای خیابانی تا رمانهای حماسی، از خطابههای فمینیستی تا داستانهای تبعیدی، کلمات توانستهاند مردم را سازماندهی کنند، هویت جمعی بسازند و در برابر ماشین سانسور و سرکوب بایستند. ادبیات همواره در قلب جنبشهای اجتماعی و سیاسی قرار داشته است.
ورود به عصر دیجیتال معادلات مقاومت و ادبیات را پیچیدهتر کرده است. اینترنت و شبکههای اجتماعی نهفقط روشهای تولید و توزیع کتاب را تغییر دادهاند، که خود به میدان جدیدی از مبارزه بدل شدهاند. امروز نویسندگان و فعالان اجتماعی میتوانند بدون نیاز به ناشر یا حتی سانسور رسمی، آثارشان را به صورت فایل و ایبوک یا پستهای آنلاین منتشر کنند. این تحول فرصتهای تازهای برای گسترش مقاومت فراهم آورده است: متون ممنوعه با یک کلیک میتوانند بین هزاران نفر پخش شوند، و صداهایی که پیشتر خاموش میشدند، اکنون امکان شنیدهشدن پیدا میکنند.
https://www.tgoop.com/marzockacademy
BY آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

Share with your friend now:
tgoop.com/marzockacademy/21363