tgoop.com/maktuob/4077
Last Update:
«در ترجمة قرآن شاید بتوان با تغییر در نحو مألوف زبان و تکیه بر موسیقی کلمات، و نه استمداد از اوزان عروضی، از سه جنس زبان سود جست: زبان مقاله، زبان شعر و زبان داستان. پس میتوان قبول کرد که در ترجمة مثلاً "النجم" باید زبان شعر به کار برد و در ترجمة سورة مائده (که بیشتر حاوی احکام است و جدل با اهل کتاب) زبان مقاله و در ترجمة سورههای قصص و یوسف و همة آیاتی که با زبان اشارت و تذکر، داستانی فرایاد میآید، زبان داستان. با این مقدمات است که من معتقدم که سودجستن از یک زبان در مجموعة قرآن، ترجمه خطی کردن متن و فروکاستن آن است تا سطح مقالات پیوستهای همین کتاب. دیگر اینکه این کار را البته به غیر از عاشقان و صادقان، خالقان در زبان میتوانند و بس، تا بکنند آنچه باید.»
سبک گفتاری کتاب مقدس و قرآن
نظریه گلشیری درباره کتاب مقدس بیشتر صدق میکند که به سه قسمت تقسیم میشود: تورات، رسالههای پیامبران و کتابهای نویسندگان. هر بخش نیز هویت و شمایل ویژه خویش را دارد. زبان سِفْر پیدایش یا سفر خروج و کتاب تواریخ؛ و کتاب ایوب و مزامیر داوود و حکمتهای سلیمان؛ و غزل غزلهای سلیمان با هم بهکلی متفاوت است. در اناجیل نیز «انجیل یوحنا» متفاوت از «انجیل های همنوا» (متّی، مرقس، لوقا) است. میبایست درباره سبک و شیوه روایت داستان در قرآن یا کتاب مقدس تأمل بسیار کرد. نکته بسیار مهم این است که قرآن درباره سبک خود سخن میگوید. چنین رویکردی را در کتاب مقدس شاهد نیستیم.
نخستین تعبیری که شایسته توجه است، تعبیر «احسنُ القَصص» است که در سوره یوسف مطرح شده است. قول مشهور هم این ترکیب را چنین ترجمه کردهاند: «نیکوترین یا زیباترین داستانها». گویی سخن از یک مصداق است. آیا چنین است؟ سخن از سبک است یا از یک مورد و مصداق؟ به آیه توجه کنیم:
«نَحنُ نَقُصُّ عَلیکَ أحسَنَ القَصَصِ بِمَا أوحَینا إلَیکَ هَـٰذا القرآنَ و إن کُنتَ مِن قَبلِهِ لَمِنَ الغافلین: ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت میکنیم، و تو قطعاً پیش از آن از بیخبران بودی.» (یوسف، ۳)
در این ترجمه که از محمدمهدی فولادوند است،«احسن القصص» «نیکوترین سرگذشت» ترجمه شده است؛ یعنی سوره یوسف مصداق چنین وصفی است.
در ترجمه خرمشاهی به جای مورد و مصداق، به روش توجه شده است. روش و سبک داستانی یا داستانسرایی قرآن مجید: «ما بهترین داستانسرایی را با وحی فرستادن همین قرآن بر تو میخوانیم و بیگمان پیش از آن، از بیخبران بودی.»
میتوان گفت دقت و تأمل درباره احسن القصص و چنین ترجمه دقیق ممتازی، از آن استاد خرمشاهی است. البته ایشان این دقت را از زمحشری وام گرفته است.
بقیه مترجمان احسن القصص را به «نیکوترین داستان» ترجمه کردهاند؛ چنانکه در ترجمه محمدعلی کوشا آمده است: «ما نیکوترین سرگذشت را با وحی کردن این قرآن بر تو حکایت میکنیم.»
کوشا در پی نوشت آیه میآورد: «قصص» اسم مفرد یا مصدر به معنای داستان، سرگذشت را بیان کردن. قصههای قرآن همگی احسن القصص (نیکوترین داستان) هستند؛ چنانکه فرماید: «الله نَزَّلَ أحسَن الحَدیث» (زمر، ۲۳) معلوم میشود که بهترین داستانها، ازجمله داستان یوسف، در همین قرآن است.
این تفاوت مورد توجه علامه طباطبایی نیز قرار گرفته است. در جلسات خصوصی منزل سید احمد ذوالمجد که علامه شمع جمع فرزانگان زمانه بود و گاه هانری کربن نیز در آن شرکت میکرد، علامه به این نکته بلیغ توجه داشت. به روایت سید احمد ذوالمجد، علامه طباطبایی گفته است: «قصه یا به معنی مصدر باشد، یعنی با بهترین تعبیری بیان شده است... و یا به معنی اسم مصدر است؛ یعنی نفس این حکایت بهترین حکایت است. و فرق اسم مصدر و مصدر مانند کلمه پاکی با پاکشدن است. در حقیقت پاکی حاصل پاکشدن است و پاکشدن غیر از پاکی است. ۳ در تفسیر المیزان نیز در ذیل این آیه، همین نکته مطرح شده است.
پیشاهنگ چنین دقتی در مفهوم احسن القصص، زمخشری در تفسیر کشّاف است. با توجه به منصوب بودن واژه قرآن در آیه به این نکته توجه داشته است: «کأنّه قیل نحنُ نقصُّ علیک أحسن الاقتصاص هذا القرآن بإیحائنا إلیک. والمراد بأحسن الاقتصاص، أنّه اقتصّ علی أبدع طریقۀ وأعجب أسلوب: همانند این است که گفته شود ما زیباترین و نیکوترین شیوه داستانسرایی را با وحی قرآن بر تو بیان میکنیم. مراد از زیباترین شیوه داستانسرایی این است که داستان را با بدیعترین روش و شگفتترین سبک روایت میکند.»۴
ادامه دارد
پی نوشت ها:
۱. لودویک ویتگنشتاین، رساله منطقی ـ فلسفی، پارسی از ادیب سلطانی تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۲، ص۸۰، گزاره شماره: ۴.۱۲۱۲
۲. سید قطب، ابراهیم حسین شاذلی، التصویر الفنّی فی القرآن، ص۲۵۴. این کتاب را استاد محمدمهدی فولادوند با نام «آفرینش هنری در قرآن» ترجمه کرده اند.
BY مكتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/4077