tgoop.com/maktuob/3995
Last Update:
انسان هنرمند گویی در دو مدار حرکت میکند؛ مدار هنر و مدار انسان. میخواهد حقیقت زیبایی را در هنر کشف کند و زیبایی حقیقت را در نهاد خویش! این دو مدار بر هم منطبق میشود. نقطه التقای زیبایی و حقیقت، هنر ناب و یا ملکوت است. ظاهر و باطن و اول و آخر به روایت قرآن مجید با هم در یک سیاق قرار میگیرند. محمود فرشچیان در جمع دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه هاروارد در سخنرانی کوتاهی میگوید: «بکوشید در هر رشتهای که هستید، بهترین باشید، شماره یک باشید.» ما هنرمندان بزرگی را میشناسیم که در هنر انسان بودن، شکست خوردهاند. اندکی از هنرمندان توانستهاند از زندگی خویش یک اثر هنری والا بیافرینند. فرشچیان چنین بود. ما هر قدر به او نزدیکتر میشدیم بزرگتر میشد. برخلاف گروهی که هر قدر به آنان نزدیک میشویم کوچک میشوند. تا جایی که دیگر نمیتوانند الهام بخش باشند. بین بود و نمودشان گسیختگی وجود دارد. «مایستر اکهارت» در تبیین نظریهاش درباره نسبت بین حقیقت و زیبایی از تمثیل دوتار استفاده کرده است. دو سیم نماد جهان خلق و امر، نماد روح و جسم و نماد ملکوت و ملک است. با دو سیم نغمه ساخته میشود. مانند تمثیل جلالالدین محمد بلخی در رقابت بین رومیان و چینیان، یک گروه به صورتگری پرداخت و گروه دیگر به صیقل زدن. عکس نقش و نگار بر دیوار صیقل زده افتاد! اگر نقش و نگار نبود صیقل به تنهایی بسنده نبود. اگر صیقل نبود نقش جان نمیگرفت. هنر ساحت دانش و دانایی هنرمند است و صیقل پیراستگی و آراستگی روح او.
فرشچیان به ما آموخت و به هنرمندان آموخت که میتوان از درون مستغنی بود. به روایت امام حسین علیهالسلام در دعای عرفه: «اللهم اجعل غنای فی نفسی» «خداوندا بینیازی و دارایی مرا در جانم قرار بده!» هنرمند وقتی چنین والایی پیدا میکند، میتواند تمام تابلوهای با مضمون ایمانی و دینی خود را اعطا کند. میتواند برای طراحی حرم امام رضا و امام حسین علیهم السلام دست مزدی نگیرد یا حتی هدیهای نپذیرد. گفته است: «من به امام رضا و امام حسین بدهکارم که توانستهام آثارم را در موزه و حرم آنان قرار دهم.» این همان مفهوم درخشنده خلافآمد است! درست مخالف آنچه منطقی و موجه مینماید. کیمیایی که این خلافآمد را میآفریند انسانی است که نگاه ملکوتی یافته است. چنین انسانهایی نشانه راه میشوند. دیگر اسیر زمان و مکان باقی نمیمانند. جهانی میشوند. حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد تا اندکی درباره امام حسین علیهالسلام و روز عاشورا بداند، در برابر تابلو «عصر عاشورا» بیقرار و بیتاب میشود. حقیقت عاشورا در منتهای زیبایی در تابلو عصر عاشورا نگارگری شده است. آن حالی که محمود فرشچیان در عصر عاشورا پیدا کرده بود و به مادرش، که توصیه کرده بود به مجلس عزای امام حسین برود. فرشچیان به مادر گفته است: «میروم و برای امام حسین و عاشورا روضهای را نقاشی میکنم.» تابلو عصر عاشورا در تاریخ کربلا و عاشورا یک اتفاق است. نقطه التقای حقیقت و زیباییست. مگر زینب کبری علیهاسلام نگفته بود: «ما رَاَیتُ الّا جَمیلاً» «جز زیبایی ندیدم!» در واقع نگاه ملکوتی زینب(س) بود که به حقیقت عاشورا آنگونه مینگریست. فرشچیان گوهر جان و هنر خود را به چنان نگاهی پیوند زده بود. این نگاه و نظرگاه همان است که قرآن مجید رهنمون شد: به ملکوت نظر کنید! یا چرا به ملکوت نظر نمیکنید؟
چگونه به ملکوت نظر کنیم؟ یا کسانی را که به ملکوت نظر کردهاند، بشناسیم. مسیح علیهالسلام سخن بسیار راهگشایی در این باره دارد. میگوید: «کسی که دوبار متولد نشود، به ملکوت آسمانها راه نمییابد!» (انجیل یوحنا، باب سوم، آیه ۶ و ۷)
هنرمند در تمام زندگی هنری خویش اگر چنین نگاهی داشت در جستوجوی تولد دوباره بود، اگر به مقام ملکوت و مقام والایی هنر رسید. به تعبیر صائب، «تاج سر آفرینش»
میشود.
BY مكتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3995