tgoop.com/maktuob/3987
Last Update:
روزنامه اطلاعات شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
میناگری های قرانی (۵۶)
مقدمه پانزدهم:صورتگری قرآن مجید(۱۱)
سراب، توده خاکستر و خانه عنکبوت
تصویرگری آیات سوره نور که موضوع سخن ماست، از آیه نور، منظومه نور و ظلمات از آیه شماره ۳۵ آغاز شد و به آیه شماره ۴۰ که آیه ظلمات است، رسید. در این میان قرآن مجید تصویری از سراب را مطرح کرده است. «سراب» پدیده غریبی است؛ از سویی نور است، برق آفتاب تند است در نمکزار؛ به طوری که انسان گمان میکند از دور دریا یا برکههای آب را میبیند. تشنه و تفته و شتابان به سوی آب میدود؛ اما وقتی میرسد، نشانی از آب نیست! گویی این آیه مانند واسطه بین آیه نور و آیه ظلمات قرار میگیرد.
«الذِینَ کَفَروا أعمالُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً: اعمال کافران همچون سرابی در بیابانی خشکزار است که تشنه آبش میپندارد، حَتّی إذا جاءَهُ لَم یَجِدهُ شَیئًا و وَجَدَ الله عِندَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ: تا آنکه نزدیک آن رسد و آن را چیزی نیابد، و آنگاه خداوند را حاضر یابد که حسابش را به تمام و کمال بپردازد. واللهُ سَرِیعُ الحِساب: و خدا زودشمار است» (النور، ٣٩).
چرا تشنه سراب را آب میپندارد؟ به دلیل انعکاس نور در آینة بیابان که خشکزار یا نمکزار است. در آیه نور سخن بر سر حقیقت نور بود. در آیه سراب، سخن بر سر روشنایی فریبنده آبنماست! واژه «سراب» فارسی است و به همان شکل اصلی در قرآن استفاده شده است.
تصویر حیرتانگیز دیگری در قرآن مجید از سراب وجود دارد. در قیامت کوهها متلاشی میشوند، سراب میشوند: «و سُیِّرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَرابا» (النبأ، ٢٠). برخی ترجمه کردهاند: «کوهها روان کرده شود و چون سرابی باشد» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی). در ترجمه فولادوند با دقت واژه «چون» را داخل دو کمان قرار داده است؛ زیرا قرآن نمیگوید «کانّه سراباً»، میگوید «کانت سرابا»! تصویرسازی تکاندهندة تبدیل کوه به سراب، موضوع مستقلی است.
در بحث ما نسبت بین آیات ۳۵ تا ۴۰ سوره نور و نسبت میان نور و سراب و ظلمات مطرح است. این سهگانه در نسبت بین انسان و خداوند تبیین شده است. بدون نور خدا، انسان سرگشته و تشنه در جستجوی سراب است و در دریای تاریکی غوطهور است.
سُلمی در «حقائق التفسیر» درباره درخشش سراب از قول ابنعطاء به این نکته اشاره کرده است که وقتی نور خداوند نبود، چنین درخششهای فریبندهای همانند سراب انسان را به سوی خود میکشاند. کسانی که به عنوان کافر در آیه توصیف شدهاند، به تعبیر بقلی در تفسیر عرائس البیان: «ان الذین نسوا عهد الله الازلی»: کسانیاند که عهد ازلی خداوند را فراموش کردهاند. عهد ازلی در واقع همان فطرت الهی انسان است که مانند آیه نور، جان انسان را روشن و بلکه چراغانی میکند و وقتی آن نور فراموش میشود، به دنبال نورهای مصنوعی و دروغین میرود.
سراب در واقع نماد نور دروغینی است که نمکزار را آب مینمایاند؛ آنهم برای انسان تشنة سرگشتهای که در بیابان درمانده است. این تصویرگری شباهت مفهومی با آیات ۱۷ تا ۲۰ سوره بقره دارد. در آنجا هم برقی میزند و خاموش میشود. رعد و برق و تاریکی و رگبار زمین و آسمان را میپوشاند. انسان بیپناه بود؛ چون گمان میکرد پناهش به غیر از خداست. به عبارت دیگر تمامی تصویرها و تصویر نور و سراب و تاریکی میخواهد رابطه وجودی و هویتی انسان را با خداوند تبیین کند.
امام صادق علیه السلام در روایتی گویی همین آیه را تفسیر کردهاند، تفسیری پرلطف: «ألعامِلُ عَلَی غَیرِ بَصِیرَةٍ کالسّائِرِ عَلَی سَرابٍ بِقِیعَةٍ لأ یَزِیدُهُ سُرعةُ السَّیرِ إلأ بُعداً: کسی که بدون روشنبینی دست به اقدام میزند، همانند کسی است که در بیابان به سوی سراب میرود. هر قدر سرعت سیرش زیادتر باشد، در حقیقت بیشتر دور میافتد!»۱ چون سرانجام سیر و شتابش به پوچی میانجامد. سرعت سیر در حقیقت سرعت به سمت بیهودگی است.
در این تصویرگری، سراب دیگر یک اتفاق یا حادثه نیست؛ میتواند نشانه و نماد گذران عمر باشد. ابوالعلاء معرّی به همین مفهوم توجه داشته است. گاه تمام دنیای ما و یا دنیا سراب است و ما در سرپنجة گمان اسیر و فریفتهایم و در جستجوی آب فریب خوردهایم؛ آب نیست، سراب است، دنیاست! اگر دنیا روی بگرداند و به انسان ضربه و آسیب بزند، به وحشت میافتد!
دُنیاکَ مِثلُ سَرابٍ إن ظَنَنتَ بِها
ماءً فَخَدعٌ و إن عَضَباً فَتَهویلُ
شاید حافظ همین مضمون را با اقتباس از ابوالعلاء سروده باشد:
سبز است در و دشت، بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
BY مكتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3987