tgoop.com/maktuob/3978
Last Update:
کـجا مـوج خـیـزد ز دریـای قـار
سپـهر انـدر آن چادر قـیرگون
تو گفتی شدستی به خواب اندرون
به گمانم فردوسی تعبیر «کجا موج خیزد ز دریای قار» را از همین آیة ظلمات در قرآن مجید گرفته است؛ موج تاریکی که از دریای قار، یعنی قیر برمی خیزد! امیر خسرو «قار» را به معنای قیر به کار برده است:
قار چکان گشته ز منقار او
ما هم قاری شده از قار او
خواجوی کرمانی:
بس که موج قیرگون برخاست از دریای قار
قیرفام آمد جهان از قیروان تا قیروان
دریای ظلمات و دریای قار را نه به عنوان تشبیه، بلکه به عنوان تبیین مشاهده می کنیم. به جای آب، در دریا ظلمات جاری است. امواج و ابرها از جنس ظلماتند. در این صورت ظلمات ژرفا و هویت دیگری پیدا می کند. این صورتگری چهارگانه(یعنی دریایی از جنس ظلمات که امواجی از ظلمات بر چهره دریا متلاطم است و امواجی بر امواج جاری است و آسمان را ابرهایی از جنس ظلمات پوشانده است) در ادبیات جهان تا جایی که جستجو کرده ام، یگانه و بی نظیر است.
شب سیاه هول انگیز فردوسی در دیباچه بیژن و منیژه، توصیف سیاهی و تاریکی و شب است. در صورتگری آیه ظلمات در سوره نور، تبیین ظلمات است و نه توصیف ظلمات. ماوردی در تفسیر «النکت و العیون» نکته تازه ای را افزوده است:تاریکی پنجمی فضا را پوشانده که تاریکی شب است! تعبیر «ظُلُمَاتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعض» (تاریکی هایی که بر هم متراکم شده است)می تواند پنج لایه مختلف داشته باشد. علامه طباطبایی ظلمات را در چهار مرحله تفسیر کرده است. ایشان ظلمات امواج را یک مرحله تفسیر کرده اند. در آیه شاهد دو لایه یا دو طبقه امواج هستیم. این تعبیر بسیار خیال انگیز است. ما معمولا در دریا شاهد امواج هستیم. قرآن از امواجی سخن می گوید که بر امواج جاری شده اند.
دوم: در میانة ظلمات پنجگانه، انسانی غرق شده است! او وقتی می خواهد دستش را از میان لایه های تاریکی ظلمات بیرون بیاورد، چگونه می تواند آن را ببیند؟ یا دیگری بتواند او را ببیند؟ برخی مفسران این تاریکی های گوناگون را با تاریکی های قلب انسان متناظر گرفته اند؛قلبی که سیاه می شود و از جنس ظلمات است. امواج اندیشه و خیال هم تاریک اند. همان گونه که در دریای ظلمات نشانی از روشنایی نیست،قلب تاریک نیز بی نشانی از نور خداوند است. همان گونه که آیه ظلمات، ظلمات متراکم در جهان طبیعت را تصویر می کند، شرک که از آن به عنوان«ظلمٌ عظیم»( لقمان، ۱۳) در قرآن یاد شده است، تاریکی معنوی و باطنی است. صورتگری جهان ظلمات در واقع تصویری از جهان درون است، به همین خاطر آیه از انسانی سخن می گوید که حتی دست خودش را هم نمی تواند ببیند! نوری در برون و نوری در درون وجود ندارد. به روایت حافظ که به گمانم نشانه هایی از اقتباس او از این آیه ظلمات مشهود است:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
عجیب است که در «حافظ نامة» خرمشاهی، در شرح غزل نخست حافظ، تنها این بیت از قلم افتاده است. این بیت نیز تاریکی برون و اضطراب و تاریکی درون را روایت می کند. ۱
پایان آیه ظلمات، واژه «نور» است! مجموعه آیات تبیین نور و ظلمات با واژه «الله» آغاز شد که نور آسمان ها و زمین است و با این جمله پایان پذیرفت که: «و مَن لَم یَجعَلِ الله لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نور»: وقتی خداوند در زندگی یا قلب کسی نور قرار ندهد، برای او روشنایی و نوری وجود ندارد. کانون نور در طبیعت و در عالم تکوین و در قلب انسان، خدای متعال است. صورتگری با خدا آغاز شد و به خدا انجامید. جهان طبیعت و هستی و جان انسان آینه های نور خداوندند. بی نور خدا، هستی ظلمات است، «ظلماتٌ بعضها فوقَ بعض»!
صورتگری دیگر
BY مكتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3978