MAKTUOB Telegram 3846
بیروت ، جهانی دیگر
(۲۹)
بمباران دفتر خاطرات مریم اللقیس
سید عطاء الله مهاجرانی
بشار اللقیس ( متولد ۱۹۸۴) كه سی سال از من جوان تر است! برای شناخت لبنان و بیروت افقی را پیش روی من گشوده بود که آسان یاب نبود. نمی توانستم چنان نکات نغز و نابی را توی کتاب ها پیدا کنم. اینگونه مواقع است که همیشه در زندگی احساس می کنم ، نسل ما که هفتاد سالگی را پشت سر گذاشته ایم ضرورت تمام دارد با جوانان نسل های پس از خود در ارتباط مدام باشیم. از دید و داوری آنان جهان را بنگریم. اگر ننگریستیم. چنانکه حکمرانان ما و مراجع تقلیدمان که بیشتر در دهه های هشتاد و نود و بلکه صد عمرشان هستند؛ به زبانی سخن می گویند که برای جوانان آشنا و مفهوم نیست. چنانکه به روایت تاریخ سیستان:

" یعقوب لیث صفاری چون کار جنگ را سامان داد و به سیستان بازگشت شعرا و اهل سخن در وصف او شعر گفتند و او بشنید و چون شعر به عربی بود وی معنی آن را  ندانست و گفت : چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفتن ؟
پس محمد ابن وصیف، حاضر بود و شعر به فارسی گفت و پیش از او کسی به فارسی شعر نگفته بود و او اول شعر فارسی بر زبان آورد.»

مثل پل استر که با سه گانه نیویورک به من یاد داده بود که چگونه می توان در زیر پوست شهر جریان خون و عصب را در پیکر شهر در میدان ها و خیابان ها و حتی کوچه های بن بست دید. مهمتر از آن به دل شهر راه یافت. به کانون آگاهی شهر رسید. مثل رمان سه جلدی «بیروت، شهر جهان» نوشته ربیع جابر که مرا به لایه های پنهان تاریخ و فرهنگ و بافتار و ساختار بیروت می برد. مثل کتاب کوجک و خواندنی جولین گرین در باره پاریس. گرین ( او را با گراهام گرین اشتباه نگیرید!» در کتاب پاریس گاه از یک ساختمان و یا خاطره به عنوان پنجره ای رو به افق فرهنگ و تاریخ و تمدن استفاده کرده است. مثلا کلیسایِ نوتردام پنجره ای رو به افق شناسایی پاریس است. ویکتور هوگو با رمان «گوژپشت نوتردام» تاریخ فرانسه و پاریس را با زیباترین شکل ممکن در ویترین کلیسای نوتردام رنگامیزی کرده است. کلیسای نوتردام پنجره و بلکه دروازه طلایی شهر فرهنگ و هنر پاریس است. گویی پاریس در زیبایی و شورانگیزی و شادباشی ازمیریلدا و در رنج و سکوت و غم ها و انزوای کازیمودو فشرده شده است.

یکی از ویژگی های زندگی نسل جدید به خصوص اهل فرهنگ و هنر، کم دوامی زندگی های مشترک و متارکه است. بشار از همین راه و رسم متارکه که با حسرت و حیرت در همه جای جهان در نسل جوان هنرمند و اهل فرهنگ سکه رایج شده است؛ زندگی ها با تند بادی و یا حتی نسیمی آشفته می شود و ویران می شود. و به تعبیر نیما :
لیک این آشیان ها سراسر
بر کف بادها اندر آیند!
بشار هم از این موج غم فزا بی بهره نمانده است. من هم که نمی توانم داوری کنم. از زندگی در لندن و جفت بدحالان و خوشحالان شدن آموخته ام که در باره احوال شخصی دیگران و زندگی خانوادگی آنان ندانستن و یا کمتر دانستن، بسی بهتر از بیشتر دانستن است. آن هم زندگی خصوصی اشخاص که داوری در باره آن از فاصله دور و شتابزده ممکن نیست. اصلا به تعبیر مسیح علیه السلام کار ما داوری در باره اشخاص نیست. بدیهی است که کنجکاوی به خرج نمی دهم در باره دخترش به گونه ای نمی پرسم که گویی از متارکه او با همسرش با اطلاعم. اما مریم دختر بشار اللقیس که دوازده ساله است؛ و در جنوب در نبطیه در حیّ الرؤوس پیش پدر بزرگ و مادر بزرگش زندگی میکند. صبح سحری خانه شان دو هفته دیگر بمباران می شود. در این بمباران دفتر خاطرات مریم از میان می رود. بشار اللقیس همین موضوع را در مقاله ای در روز ۲۹ اکتبر( هفتم آبان ۱۴۰۳ ) ماه می نویسد. من هم مقاله ای در اعتماد می نویسم. موضوع مقاله من نیز دفتر خاطرات مریم اللقیس است. می توان از زاویه همین دفتر خاطرات مریم اللقیس لبنان امروز را روایت کرد. چنان که چولیان گری در بخش « ای تبر به دست! به سخنم گوش کن!» مرادش کسانی اند که درختان پاریس را قطع می کنند. وعده می دهند که به جای درختان قطع شده نهال های نوی کاشته می شود و درختان دیگری جای درختان قطع شده را می گیرد. اما روشن است که تعداد درختان دارد کم می شود.(۱)
ارتش اسرائیل می خواهد هر خانه ای که در فلسطین و یا جنوب لبنان ویران می شود؛ برای همیشه چراغش خاموش بماند تا بتواند طرح اشغال سرزمینی جنوب لبنان را در گام نخست تا رودخانه لیطانی انجام دهد. در دوره ترامپ، اسرائیل تشویق می شود. ترامپ به صراحت گفته است اسرائیل خیلی کشور ریزه میزه ای است بایست آن را بزرگش کنیم. با زبان بدن هر دو مشتش را که کنار هم چسبانده باز می کند و دست هایش را می گشاید انگار می خواهد کسی را در آغوش بگیرد. یا کرباسی را جر بدهد. دفتر خاطرات مریم اللقیس در این ماجرا به عنوان یک نشانه حضور دارد. بشار اللقیس در این باره در روزنامه اخبار در روز سه شنبه ۸ آبان ماه سال ۱۴۰۳ (۲۹ اکتبر سال ۲۰۲۴) نوشته است:
نامه ای به مریم
👍31



tgoop.com/maktuob/3846
Create:
Last Update:

بیروت ، جهانی دیگر
(۲۹)
بمباران دفتر خاطرات مریم اللقیس
سید عطاء الله مهاجرانی
بشار اللقیس ( متولد ۱۹۸۴) كه سی سال از من جوان تر است! برای شناخت لبنان و بیروت افقی را پیش روی من گشوده بود که آسان یاب نبود. نمی توانستم چنان نکات نغز و نابی را توی کتاب ها پیدا کنم. اینگونه مواقع است که همیشه در زندگی احساس می کنم ، نسل ما که هفتاد سالگی را پشت سر گذاشته ایم ضرورت تمام دارد با جوانان نسل های پس از خود در ارتباط مدام باشیم. از دید و داوری آنان جهان را بنگریم. اگر ننگریستیم. چنانکه حکمرانان ما و مراجع تقلیدمان که بیشتر در دهه های هشتاد و نود و بلکه صد عمرشان هستند؛ به زبانی سخن می گویند که برای جوانان آشنا و مفهوم نیست. چنانکه به روایت تاریخ سیستان:

" یعقوب لیث صفاری چون کار جنگ را سامان داد و به سیستان بازگشت شعرا و اهل سخن در وصف او شعر گفتند و او بشنید و چون شعر به عربی بود وی معنی آن را  ندانست و گفت : چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفتن ؟
پس محمد ابن وصیف، حاضر بود و شعر به فارسی گفت و پیش از او کسی به فارسی شعر نگفته بود و او اول شعر فارسی بر زبان آورد.»

مثل پل استر که با سه گانه نیویورک به من یاد داده بود که چگونه می توان در زیر پوست شهر جریان خون و عصب را در پیکر شهر در میدان ها و خیابان ها و حتی کوچه های بن بست دید. مهمتر از آن به دل شهر راه یافت. به کانون آگاهی شهر رسید. مثل رمان سه جلدی «بیروت، شهر جهان» نوشته ربیع جابر که مرا به لایه های پنهان تاریخ و فرهنگ و بافتار و ساختار بیروت می برد. مثل کتاب کوجک و خواندنی جولین گرین در باره پاریس. گرین ( او را با گراهام گرین اشتباه نگیرید!» در کتاب پاریس گاه از یک ساختمان و یا خاطره به عنوان پنجره ای رو به افق فرهنگ و تاریخ و تمدن استفاده کرده است. مثلا کلیسایِ نوتردام پنجره ای رو به افق شناسایی پاریس است. ویکتور هوگو با رمان «گوژپشت نوتردام» تاریخ فرانسه و پاریس را با زیباترین شکل ممکن در ویترین کلیسای نوتردام رنگامیزی کرده است. کلیسای نوتردام پنجره و بلکه دروازه طلایی شهر فرهنگ و هنر پاریس است. گویی پاریس در زیبایی و شورانگیزی و شادباشی ازمیریلدا و در رنج و سکوت و غم ها و انزوای کازیمودو فشرده شده است.

یکی از ویژگی های زندگی نسل جدید به خصوص اهل فرهنگ و هنر، کم دوامی زندگی های مشترک و متارکه است. بشار از همین راه و رسم متارکه که با حسرت و حیرت در همه جای جهان در نسل جوان هنرمند و اهل فرهنگ سکه رایج شده است؛ زندگی ها با تند بادی و یا حتی نسیمی آشفته می شود و ویران می شود. و به تعبیر نیما :
لیک این آشیان ها سراسر
بر کف بادها اندر آیند!
بشار هم از این موج غم فزا بی بهره نمانده است. من هم که نمی توانم داوری کنم. از زندگی در لندن و جفت بدحالان و خوشحالان شدن آموخته ام که در باره احوال شخصی دیگران و زندگی خانوادگی آنان ندانستن و یا کمتر دانستن، بسی بهتر از بیشتر دانستن است. آن هم زندگی خصوصی اشخاص که داوری در باره آن از فاصله دور و شتابزده ممکن نیست. اصلا به تعبیر مسیح علیه السلام کار ما داوری در باره اشخاص نیست. بدیهی است که کنجکاوی به خرج نمی دهم در باره دخترش به گونه ای نمی پرسم که گویی از متارکه او با همسرش با اطلاعم. اما مریم دختر بشار اللقیس که دوازده ساله است؛ و در جنوب در نبطیه در حیّ الرؤوس پیش پدر بزرگ و مادر بزرگش زندگی میکند. صبح سحری خانه شان دو هفته دیگر بمباران می شود. در این بمباران دفتر خاطرات مریم از میان می رود. بشار اللقیس همین موضوع را در مقاله ای در روز ۲۹ اکتبر( هفتم آبان ۱۴۰۳ ) ماه می نویسد. من هم مقاله ای در اعتماد می نویسم. موضوع مقاله من نیز دفتر خاطرات مریم اللقیس است. می توان از زاویه همین دفتر خاطرات مریم اللقیس لبنان امروز را روایت کرد. چنان که چولیان گری در بخش « ای تبر به دست! به سخنم گوش کن!» مرادش کسانی اند که درختان پاریس را قطع می کنند. وعده می دهند که به جای درختان قطع شده نهال های نوی کاشته می شود و درختان دیگری جای درختان قطع شده را می گیرد. اما روشن است که تعداد درختان دارد کم می شود.(۱)
ارتش اسرائیل می خواهد هر خانه ای که در فلسطین و یا جنوب لبنان ویران می شود؛ برای همیشه چراغش خاموش بماند تا بتواند طرح اشغال سرزمینی جنوب لبنان را در گام نخست تا رودخانه لیطانی انجام دهد. در دوره ترامپ، اسرائیل تشویق می شود. ترامپ به صراحت گفته است اسرائیل خیلی کشور ریزه میزه ای است بایست آن را بزرگش کنیم. با زبان بدن هر دو مشتش را که کنار هم چسبانده باز می کند و دست هایش را می گشاید انگار می خواهد کسی را در آغوش بگیرد. یا کرباسی را جر بدهد. دفتر خاطرات مریم اللقیس در این ماجرا به عنوان یک نشانه حضور دارد. بشار اللقیس در این باره در روزنامه اخبار در روز سه شنبه ۸ آبان ماه سال ۱۴۰۳ (۲۹ اکتبر سال ۲۰۲۴) نوشته است:
نامه ای به مریم

BY مكتوب


Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3846

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Matt Hussey, editorial director at NEAR Protocol also responded to this news with “#meIRL”. Just as you search “Bear Market Screaming” in Telegram, you will see a Pepe frog yelling as the group’s featured image. Administrators With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. The creator of the channel becomes its administrator by default. If you need help managing your channel, you can add more administrators from your subscriber base. You can provide each admin with limited or full rights to manage the channel. For example, you can allow an administrator to publish and edit content while withholding the right to add new subscribers. As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces.
from us


Telegram مكتوب
FROM American