tgoop.com/maktuob/3823
Last Update:
وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ ﴿يس: ٣٤﴾
و در آن [زمین] باغهایی از درختان خرما و تاک قرار دادیم و چشمهها در آن روان کردیم. نکته قابل تآمل نسبت فعل « فجرنا» ست که با فیها در سوره یس به باغ ها بازمی کردد. و در سوره کهف به دوباغ مشخص. در سوره القمر که از آیه ۹ تا ۱۶ وصف طوفان نوح است. فجرنا به زمین و نه بخشی «از آن» و نه «در آن» باز می گردد. همه زمین چشمه شده است. بدیهی است که مطلق کره زمین مقصود نیست.کنایه از فراگیری و در واقع مبالغه است. مثل تعبیر فریدون مشیری در شعر مهتاب:
« همه تن چشم شدم
خیره به دنبال تو گشتم!
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه مست تماشای نگاهت…»
واژه « همه» فراگیری خیال انگیزی به شعر بخشیده است.
ما از مرحله تصویر به جهان خیال پرواز می کنیم. زمینی که از تمام تنش چشمه می جوشد. علامه سید محمد حسین طباطبایی با لطافت تمام این تکته را در المیزان مطرح کرده است: «جعلنا الأرض عيوناً متفجرة عن الماء تجري جرياناً متوافقاً متتابعاً.» زمین چشمه شده بود! جریان آب همه جا را فرا گرفته بود. مانند تنی که در شعر فریدون مشیری تماماً چشم شده است؛ کلام نقش صورت یا تصویر پیدا کرده است. تصویر نردبانِ آسمان تخیل می شود. در حقیقت کلام به شعر ناب نزدیک می شود. یا شعر ناب می شود. این تصویر خیال انگیز می تواند در طبیعت در برابر ما جان بگیرد. طبیعت بی جان، روح و روان بیابد. مانند تجربه ام در ساحت دریاچه ویکتوریا در ساحل شهر نینجا در اوگاندا. یکی از شگفتی های طبیعت. که می توان گفت معجزه طبیعت است. و تماشاگه رنگآمیزی خدای آفریننده، دریاچه ویکتوریا سرچشمه نیل سپید است. در متن دریاچه هزاران چشمه می جوشد. شما جریان آب شیرین نقره ای چشمه ها را که در متن دریا مانند فواره می جوشد و مانند آبشاری معکوس بالا می آید؛ مانند شکفتن گل بر سطح دریاچه با چشمان خود می بینید. اگر گفته شود: « و فَجَّرْنا الْبُحَیْرَةَ عُیُوناً» این سخن صادق است! این همان دریاچه ای است که مهاتما گاندی وصیت کرده بود خاکسترش را در آنجا به دست نسیم و امواج دریاچه بسپرند. خاکستر را به اب سپردند. اکنون مجسمه گاندی بزرگ در کنار دریاچه ویکتوریا در نینجا نشانه همان داستان است. تا آنچه از ققنوس باقیمانده بود با جریان نیل سفر کند. ببینید یک تصویر ذهن شما را تا کجا می برد. به همین دلیل ابن سینا در رساله بسیار لطیف و پرنکته هنر شعر ( فن الشعر) شعر ناب را همان صورتگری تفسیر می کند. صورتگری ساحت و دامنه خیال را می گستراند. شعریّت شعر ناب نیز همین ویژگی را داراست. تعریف ارسطو در باره شعر که آن را « کلام مُخَیَّل» خوانده است. همچنان سرچشمه و بنیاد تمامی تعاریف شعر شناسانه و نقد ادبی است. فارابی در احصاءالعلوم و ابن سینا نیز همین تعریف را در رساله خود در باره هنر شاعری اقتباس کرده است.(۲)
اگر قرآن مجید می گفت: « از زمین چشمه هایی جاری شد.» «تجری من الارض عیوناً» و یا « تجری فی الارض عیوناً» این تعریف اگرچه تصویری را بیان می کند. اما خیال انگیز نیست. چنانکه فعل « تجری» بارها در قرآن مجید در باره رودها یا نهرهایی که در دامنه باغ ها یا درختان بهشتی جاری شده است. مانند: « جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ » ( آل عمران، ۱۵)
تصویر زیباست. اما خیال انگیزی فعل« فَجَرّْنا» تصویر را در سطحی دیگر قرار می دهد. پس از قران مجید ابن میّاده ( درگذشت: ۱۴۴ قمری) شاعر دوره اموی و عباسی از همین ترکیب در قصیده خود استفاده کرده است. در حالی که پیش از او چنین نمونه ای را تاجایی که من جستجو کردم نیافتم.
فَجَّرْنا يَنابيعَ الكَلامِ وَبَحرَهُ
فَأَصبَحَ فيهِ ذو الرِوايَةِ يَسبَحُ
فعل خیال انگیز « فجّرنا» در این بیت ببینید چه دامنه و شکوهی یافته است. «سخن» جای «زمین» نشسته است. سخن سخت شکافته می شود. چشمه هایی و دریای سخن می جوشد. سخنور و راوی گویی در آمیزه و التقای چنین چشمه ها و دریایی غوطه ور است.
پی نوشت:
*
(۱)
https://www.poetryfoundation.org/poems/43997/the-rime-of-the-ancient-mariner-text-of-1834
(۲) ارسطوطالیس، فنّ الشعر،
معه ترجمة العربیة القدیمة و شروح الفارابی و ابن سینا و ابن رشد. ترجمه عن الیونانیة و شرحه عبدالرحمن بدوی. قاهرة مکتبة النهضة المصریة ۱۹۵۳ ص ۱۶۱
*
روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
Https://www.tgoop.com/maktuob
BY مكتوب

Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3823
