tgoop.com/maktuob/3822
Last Update:
میناگری های قرآنی
(۴۸)
مقدمه پانزدهم
صورتگری قرآن مجید
(۳)
سیدعطاء الله مهاجرانی
نمونه دیگر از تصویر سازی قرآن مجید، که تنها با چگونگی به کار بردن یک فعل و جایگاه آن در جمله صورت گرفته است؛ تا حدودی شبیه به ساختار یا سازه آیه «واشتعل الراس شیبا» آیه شماره ۱۲ سوره القمر است. زمخشری در تفسیر کشاف به این شباهت اشاره کرده است:
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿القمر: ١٢﴾
و از زمین چشمهها جوشانیدیم تا آبِ {زمین و آسمان} برای امری که مقدّر شده بود به هم پیوستند. ( ترجمه فولادوند)
«وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا» تعبیر مصور یا بیان تصویری است. با سه واژه، یک حرف و یک فعل و یک اسم، تصویری استثنایی ترسیم شده است.
و زمین را شکافتیم و چشمه های زیادی بیرون فرستادیم؛ و این دو آب به اندازه مقدّر با هم درآمیختند (و دریای وحشتناکی شد)! ( ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی) به رغم افزوده هایی که در این ترجمه دیده می شود. بیان تصویری قرآن مجید دقیق رعایت و روایت نشده است.
در ترجمه الهی قمشه ای: « و در زمین چشمه ها جاری ساختیم تا آب آسمان و زمین با هم به طوفانی که مقدّر حتمی بود اجتماع یافت.»
در ترجمه خرمشاهی: «و از زمین چشمه هایی بر شکافتیم، سپس آب [بسیار] برای کاری که مقدر بود، به هم بر آمد.»
ترجمه محمد علی کوشا که دقیق است: « و زمین را با چشمه های آب شکافتیم، آنگاه آب ها برای کاری که مقدر شده بود به هم پیوستتند.»
آیه در تصویر گری خود نمی گوید « از زمین» چنانکه خرمشاهی ترجمه کرده است. و نیز نمی گوید « در زمین» چنانکه الهی قمشه ای ترجمه کرده است. می گوید: « وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ» زمین را منفجر کردیم! گویی از تمام تن زمین چشمه می جوشید. از آسمان سیلاب فرو می ریخت. آب چشمه ها و باران از همه سو به هم پیوست. آب همه جا را فرا گرفته است. زمخشری به این نکته که فجرنا تمام زمین را فرا می گیرد، توجه داشته است:
«وجعلنا الأرض كلها كأنّها عيون تتفجر، وهو أبلغ من قولك وفجرنا عيون الأرض ونظيره في النظم وَٱشْتَعَلَ ٱلرَّأْسُ شَيْباً (مريم ، ۴)
زمخشری هوشمندانه با تعبیر « کانّها» اشاره کرده است که این بیان صورتگری است. مجاز است و نه اینکه حقیقتا تمام زمین دهان باز کرد و همه زمین چشمه شد. تعبیر قرآن را با بلاغت بیشتری از این روایت می داند که گفته شود: و فجرنا عیون الارض» چشمه های زمین را منفجر کردیم. آنچه زمخشری بلاغت خوانده است، در بحث ما همان صورتگری خیال انگیز است که افق خیال را گسترش می دهد. ابن عجیبه با اقتباس از نظر زمخشری به عموم و شمول اشاره تعبیر کرده است.
مثل سرود دریانورد کهن از ساموئل کلریج:
Water, water, every where,
And all the boards did shrink;
Water, water, every where,
Nor any drop to drink. (۱)
این بند از سرود حماسه دریانورد کهن، که مشهورترین بند حماسه است؛ معرکه آراء و نقد و نظر مفسران شده است. آنچه به کار ما می آید همین تصویر است که همه جا را آب فرا گرفته است. نقطه نجاتی و پناهی وجود ندارد. قطره ای به روایت کلریج برای رفع تشنگی یافت نمی شود. کنعان پسر نوج دچار توهم بود که می پنداشت به کوه پناه می برد. و سیلاب کوه را فرا نمی گیرد. موج سنگینی آمد و او را ربود و برد. تکیه اش بر خود بود. گمان می کرد شنا می داند. مولوی با حسرت در باره کنعان سروده است:
کاشکی او آشنا ناموختی
تا طمع در نوح و کشتی دوختی
از همان هنگامه آفرینی های جلال الدین بلخی است که جهانی را در تماشاگه بیتی نمایش داده است! می بینید که « و زمین منفجر شد!» چه ساحت و دامنه های گسترده ای را پیدا می کند. انگار طوفان نوح و به روایتی داستان آفرینش جهان و پدید آمدن آب بر سطح زمین در همین تابلو نقش شده است.
در قرآن مجید همین فعل با واو عاطفه در سوره کهف و در سوره یس نیز به کار رفته است. اما به اقتضای بحث طوفان نوح کاملا سیاق آیات متفاوت است:
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا (الكهف: ٣٣)
«و هر دو باغ میوه اش را میداد و از صاحبش چیزی دریغ نمیورزید و در میانه آنها جویباری روان کرده بودیم.»
در تمثیل باغبان ثروتمند در سوره کهف سخن از دو باغ معمولی است. در میان این دو باغ نهری یا جویباری جاری است. از فعل « وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا» متوجه می شویم. که این رود یا جویبار از چشمه جوشیده است. زیرا در آیه از واژه « تجری» که به معنی روان بودن یا جاری بودن است؛ استفاده نشده است. در سوره یس همین فعل برای چشمه به کار رفته است. منتها چشمه هایی معدود:
BY مكتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3822
