tgoop.com/maktuob/3785
Last Update:
همین بخش از آیه که مورد توجه ما در صورتگری است. حاوی نکات متنوعی است. هر نکته به عنوان زمینه و جلوه ای از صورتگری عمل می کند. به عنوان نمونه، « رآس» با الف و لام معرفه ذکر شده است و «شیباً» نکره است. فاعل فعل « اشتعل» رآس است و نه شیب.
زمخشری در تفسیر خود به این لطایف صورتگری توجه داشته است. وجوه مختلفی را بیان کرده است. چرا در تصویر سازی قرآن از شعله ور شدن سر استفاده شده است:
«شبه الشيب بشواظ النار في بياضه وإنارته وانتشاره في الشعر وفشوّه فيه وأخذه منه كل مأخذ، باشتعال النار ثم أخرجه مخرج الاستعارة، ثم أسند الاشتعال إلى مكان الشعر ومنبته وهو الرأس.»
«موی سفید را از نظر سپیدی، روشنی و گستردگی در و بر سر، و نفوذ در آن، مانند اشتعال آتش، به شعلههای آتش تشبیه کرده، سپس آن را در قالب استعاره آورده، آنگاه اشتعال را به محل مو و رویش آن که سر است، نسبت داده است.» این لطایف و صورتگری و پرواز خیال اگر آیه را ترجمه کردیم: « موی سرم سپید شده» از دست می رود. چنان که می دانیم این چگونه گفتن و مهمتر از آن چگونه نشان دادن است که والایی هنر را از غیر آن متمایز می کند. این مضمون که تو از حال من خبر نداری! را می توان به شکل و شمایل مختلف بیان کرد. وقتی حافظ سروده است:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها!؟
همان مضمون عادی با والایی تمام و صورتگری نفس گیر حافظانه به آسمان پرواز کرده است. زکریا می گوید: « خداوندا پیر شده ام!» یا « موی سرم سپید شده!» با صورتگری که سرم از آتش پیری شعله ور شده است. جهان تصویر آفریده می شود. جهانی فراتر از جهان واژگان پدیدار می شود.پرواز خیال ما را به ناکجا می برد. بعید است که هر پیری آن هنگام که به یاد هنگامه جوانی اش می افتد؛ آتش حسرت خرمن وجودش را نسوزاند. طنین آه در کوچه باغ دلش نپیچد. در درون خویش نگرید و یاد روزگار جوانی دلش را چراغانی نکند. اما وقتی در آینه به موی سپیدش نگاه می کند. می بیند سرش از آتش پیری شعله ور شده است. چنان كه ابوالعتاهيه با حسرت سروده است:
فَيا لَيتَ الشَبابَ يَعودُ يَوماً
فَأُخبِرُهُ بِما صَنَعَ المَشيبُ
ای كاش روزگاری جوانی باز می گشت تا به جوانی بگویم پیری با من چه کرده است!
طبرسی در مجمع البیان در تفسیر همین آیه وصف پیری زکریای نبی از لبید بن ربیعه ( درگذشت: ٤١ هجری قمری)بیتی را شاهد آورده است. پیداست لبید مضمون و تصویر را از آیه قرآن مجید گرفته است:
اِن تَری راسی امسی واضحاً
سُلِّطَ الشَّیبُ علیه فَاشْتَعَلْ (١)
چنان که می دانیم. لبید در عصر پیامبر صلوات الله علیه زندگی می کرد. مسلمان شد. آنچنان تحت تآثیر شکوه زبان و صورتگری قرآن مجید قرار گرفت که خاموش شد و مدتها از سرودن شعر خودداری کرد. در احوال پیامبر صلوات الله علیه روایت شده است. که این بیت لبید را دوست داشت و زمزمه می کرد:
أَلا كُلُّ شَيءٍ ما خَلا اللَهَ باطِلُ
وَكُلُّ نَعيمٍ لا مَحالَةَ زائِلُ (٣)
هر چه غیر خداوند است. رنگ و بوی خدایی ندارد؛ باطل و بیهوده است. و تمامی نعمت ها بی شک از میان می رود.
طبرسی تعبیر « واشتعل الرأس شيباً » را از زیباترین صورتگری ها و استعاره ها تفسیر کرده است. همانگونه که هنگامی که آتش در هیمه ها فراگیر می شود و زبانه می کشد؛ آتش پیری موی سر انسان را سپید می کند.
عبدالقاهر جرجانی به این آیه در دلائل الاعجاز در سه مورد توجه داشته است. وقتی می گوییم، «اشتعل البیت نارا»، آتش خانه را فرا گرفت. نشانه نوعی فراگیری کامل و شمول است. تمام خانه از آتش شعله ور شده است. اگر بگوییم : « اشتعلت النار فی البیت » آتش در خانه گرفت. چنان فراگیری را نمی رساند. ممکن است آتش به گوشه ای از خانه آسیب رسانده باشد.» ( ۵)
تعبیر قرآنی در والاترین فصاحت ممکن بیان شده است. راس با الف و لام معرفه و شیب نکره و تمییز و منصوب است.» ( ۶)
سید قطب که با نوشتن صورتگری هنری در قرآن مجید، نقشی پیشتاز و ممتاز در تبیین شیوه صورتگری قرآن مجید داشته است. در تفسیر فی ظلال القرآن در ذیل همین آیه در سوره مریم. تعبیر « التّعبیر المصوّر» را به کار برده است. سخن صورتگرایانه یا بیان تصویری! آتش پیری چنان سر را فرا می گیرد که دیگر هیچ نشانی از موی سیاه برجای نمی ماند!
پی نوشت:
*
(۱) Pauli Coeilo, eleven minutes, London. Harper, 2003 p vii
(۲) لودویک ویتگنشتاین، رساله منطقی- فلسفی، پارسی از م ش ادیب سلطانی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۲ ص ۸۰ ( گزاره شماره (۱۲۱۲-۴)
(۳). لبید بن ربیعة العامری، دیوان. بیروت دار صادر، ص ۱۴۰
(۴) همان. ص ۱۳۲ ، صحيح البخاری حدیث شماره ۶۱۴۷ ، و صحیح المسلم حدیث شماره ۲۲۶۵
(۵) دلائل الاعجاز، ص ۱۴۰
(۶) همان ص ۳۷۶ و ۳۸۲
روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
Https://www.tgoop.com/maktuob
BY مكتوب

Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/3785
