Telegram Web
Forwarded from مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 آغازگاه‌های پدیدارشناسی هنر

🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه

۸ جلسه‌ (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد

🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
نقش محمد ابن عبدالله در تاریخ و سکولاریسم

طرف استدلالش این شکلی بود:
1) صغری: اساساً هر دینی محصول یک فرایند است.
2) کبری: اگه به وجود تاریخی محمد ابن عبدالله قائل باشیم یعنی در این قاعده استثنی قائل شدیم
3) نتیجه: پس محمد ابن عبدالله وجود تاریخی‌اش زیر سئوال است!
خدات شکر برای سطح مغالطه‌ات!
1) صغری را دقیقاً از کجا آوردی؟
2) کبری نه یک مقدمه (چراکه در صور شانزدهه‌‌ی قضایای بوعلی می‌نگنجد) بلکه خودش یک استدلال مغالطی با ترور کبری است و یک پیش‌فرض است.
3) نتیجه نه ربطی به صغری دارد نه کبری نه سمیه.

توضیحاتی لازم است:
اگر لائیتیسته این مهملات است، پس باید قاطعانه توضیحات زیر را بدهم:
لائیتیسیته، از ریشه‌ی کلمه‌ی "لائوس" یونانی یعنی انسان عادی و عامی است که در مقابل نهادهای قدرت سیاسی-دینی خودبنیادی‌اش را با «قطع دخالت خدایان» در تعیین تقدیر خویش به‌طور پراتیک و تبیین تئوریک خود-بسنده‌ی عقلیِ [=دلیلیِ] «هرآنچه هست در سگانه‌ی تماتیزه‌ی خدا، خود و جهان» به دست آورد. این یعنی تقرر لوگوس و رهایی از میتوس و حرکت از لوگوس به سمت نوموس که در این سطح سکولاریسم لازمه‌ی لائیتیسیته است که قطع دخالت خدایان در فهم نظری و عملی، به معنای جدایی دین از سیاست است. اما خود دین در تجارب و معانی‌اش موضوع تعقل همچنان هست. بنابراین، اگر ما بخواهیم یک لائیتیسته در ایران داشته باشیم باید متمرکز بر یک تبیین عقلانی امور مربوط به انسان، جهان و امور الهی باشیم در سطح لوگوس و جدایی نهادهای دینی از سیاست در سطح نوموس. اما اسلام‌ستیزی به روش تاریخی‌انگارانه یک تقلیل‌گرایی از نوع جدلی-مغلطی است که هیچ ثمره‌ای بجز تعصب دو جبهه‌ی سطحیت در پی نخواهد داشت.
اما اگر سکولاریسم محقق شود آنگاه با دینی همچون اسلام چه باید کرد؟ اسلام دیگر یک دسته گزاره‌ و دعاوی و یک نظام خاص معرفتی نظری و عملی در بافتار زیست-جهان است که مورد ارزیابی پدیدارشناسانه قرار می‌گیرد. همان‌طورکه کانت قرآن را محل توجهی کمابیش پدیدارشناسانه قرار می‌دهد دو رکن محوری در این متن در حوزه‌ی عقل نظری و عقل عملی در کار است: توحید و انفاق. اصل توحید که معنایی غایت‌شناختی [=تلئولوژیک] در معنیِ آخرت‌شناختی [=اسکتولوژیک] چونان «قیامت» دارد و اصل انفاق که گزاره‌ی پایه‌ای یک نظام اخلاقی در حیات عملی است. اسکتولوژی از نیازهای خود عقل محض است برای تبیین معنا در جهان که از قدرت تبیینی خودش خارج‌ است. بنابراین رجوع انسان به تجارب دینی از روی ساده‌لوحی‌اش نیست بلکه اتفاقاً از نبوغ او برای تببین و فهم معنای غایی و هدف در جهان است. انفاق، محور فروع قرآنی باید در نظر گرفته شود و کاملاً حق با کانت است. چون فقه چونان معنایی حقوقی، «جعلی» است و ربطی به قرآن ندارد، قرآن یک کتاب قانون نیست بلکه بالاتر از امر قانونی، در حوزه‌ی امور اخلاقی است. پس آخوند، امری غیراسلامی است. مثال:
به شما توصیه‌ی اخلاقی می‌کنم که از هر ده لقمه یک لقمه را با فقیری بده نه سیرترت می کند نه گرسنه‌تر. همین جمله را رعایت کنی آدم نیکی خواهی بود. این جمله اصلا حرف بدی نیست و شما گاردی در مقابلش نداری. اما قانون می‌گذارم که طبق چنین توصیه‌ای یک دهم درآمدت را مالیات بپرداز. این رسماً سنگین‌ترین و فسادبرانگیزترین نظام مالیاتی در کل تاریخ است! حالا برو قرآن را دوباره بخوان ببین جملات‌اش کدام‌اند؟!
اما نقش محمد ابن عبدالله در تاریخ. اولاً هیچ اهمیتی ندارد ثابت شود شخصیتی واقعی بود یا نبود، آنچه مهم است ایده‌ی منحصربه‌فرد و تأثیرگذار این شخصیت در مسیر اصلی تاریخ است. در نگاه کودکانه‌ی تاریخی‌انگارانه تصور می‌شود با تشبیه دو آیه از قرآن با کتاب مقدس یا متون دیگر متن از اعتبار می‌افتد درحالیکه اینطور نیست. ایده‌ی کلی قرآن کاملاً منحصر‌به فرد و بی‌سابقه است و همین ایده است که در تاریخ اثرگذار بوده است. در حالیکه بودیسم و دیگر نگاه‌های شرقی و ادیان ابراهیمی سابق تا مسیحیت، پاکی و پالایش را مبتنی بر جهان‌زدایی و زمین‌زدایی می‌کردند محمد ابن عبدلله پلی بین زمین و آسمان می‌زند و "زمینی‌سازی" [=موندالیزاسیون] را وارد دین می‌کند و همین موندالیزاسیون محمدی –نه اینکارنیشن مسیح برخلاف تصور هگل – بود که شرط امکان سکولاریزاسیون مدرن بود.
نتیجه: شخصیتی به نام محمد ابن عبدالله از پراهمیت‌ترین چهره‌های کلیدی تاریخ تمدن بشری است و کاملاً شخصیتی مثبت است که در تنه‌ی حرکت تمدن به سوی کمال قرار می‌گیرد و نادیده گرفتن او باعث شکاف عظیم در فهم تاریخ بشر و معنای آن می‌شود.

علی‌نجات غلامی
قومیت، ملیت و دین تضادهای‌شان کاملاً برساختی است.
دین و ملیت هیچ تضاد ماهوی و ذاتی‌ای ندارند. لازم نیست عیسی مسیح آمریکایی باشد تا آمریکایی‌ها مسیحی باشند. بنابراین، خیلی از مردم ایران هم می‌توانند ایرانی باشند و مسلمان هم باشند. آنچه متضاد است "سیاستِ دینی" است. ذات سیاست دنیوی است و بنابراین، "جمهوری" و "اسلامی" دو واژه‌ی دافع هم‌اند و "جمهوری اسلامی" در حد "دایره‌ی مربع" متناقض است.
قومیت و ملیت هم تضاد ندارند که یا قوم‌گرا باشیم یا ملیت‌گرا. آنچه در ایران معاصر اتفاق افتاده است پدیده‌ی کاملاً معنادار «استعمار داخلی» است که قومیت و گروهی ملیت را طوری به نحو مصادره به مطلوبی "بازتعریف" و در نتیجه بهانه کرده‌اند که استثمار اقوام و گروه‌ها و حاشیه‌ها را موجه جلوه دهند و در مقابل به اقوام هم این ایده را تزریق کرده‌اند که برای مقابله و مقاومت در مقابل مفهوم ملیت بایستید! تا خوب خائن هم جای‌تان بزنیم. مقاومت قومی فقط و فقط از خلال نقد استعمار داخلی و صور آن معنا دارد پیش کشیدن مبحث ملیت نقض غرض است. بله نقد مفهوم مصادره به مطلوب شده‌ی ملیت می‌تواند ذیل نقد استعمار داخلی معنادار باشد اما نه ایستادن در مقابل خود مفهوم ملیت که بازی دوسر باخت است.
علی‌نجات غلامی
Roham Rule:
What is necessarily correct in theory may not necessarily be correct in practice, but what is necessarily incorrect in theory is necessarily incorrect in practice as well

قاعده‌ی رُهام:
آنچه ضرورتاً در نظر صحیح است ممکن است ضرورتاً در عمل صحیح نباشد، اما آنچه ضرورتاً در نظر ناصحیح است در عمل نیز ضرورتاً ناصحیح است.
Forwarded from مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 آغازگاه‌های پدیدارشناسی هنر

🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه

۸ جلسه‌ (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد

🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
Forwarded from مدرسه (مدرسه-دروس مباحث فلسفی)
لایو اینستاگرام ساعت ده امشب:
علیه مفهوم بیلدونگ (در قرائت دانشجویان ایرانی در آلمان)

چرا من با دلیل و برهان جریان خاصی که نوعا دانشجوی ایرانی فلسفه در آلمان است را - با شروع از کسانی مانند بهمن پازوکی - مخرب‌ترین و ویرانگرترین جریان فلسفی معاصر ایران می‌دانم؟ چرا فهم ایرانی از مفهوم بیلدونگ به شدت فلسفه در ایران را گردن زد و به مشتی کلمه بازی تقلیل داد؟ چرا تمام دانشجویان ایرانی بجز چند تنی که اول انقلاب رفتند هیچ دستاورد فلسفی ای برای جامعه نداشته‌اند؟ چرا نماد نوعی بی اخلاقی،مصرف‌گرایی و بی مسئولیتی فلسفی شدند؟ که عملا ابزار ایدئولوژی هم در ترور تفکر شدند؟ که عمدتا بجز ترور شخصیت و فحاشی و خودشیفتگی چیزی از آنها حاصل نیامد؟ این نه یک اتفاق مربوط به منش شخصی بلکه سوفهمی پارادیمی از فلسفه است که  باید با کاوش ریشه‌های انحصارگرایی فاشیستی المانی در تقلیل فلسفه به زبان المانی ریشه ان را زد‌.
لایو امشب در خدمت دوستان در اینستاگرام خواهم بود.

شمشیر را از رو می‌بندیم. قلم سعدی غلاف و ذوالفقار علی کشیده.
Forwarded from مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 طرح درس دوره‌ی «آغازگاه‌های پدیدارشناسی هنر»


🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه

۸ جلسه‌ (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد

🔴 دوره به‌صورت حضوری، آنلاین و آفلاین
🏫 محل برگزاری: خ انقلاب، ۴خ ۱۶ آذر، خ پورسینا، نبش خ جلالیه

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
Forwarded from s@man
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لایو اینستاگرام ارایه از استاد علی نجات غلامی
علیه مفهوم بیلدونگ (در قرائت دانشجویان ایرانی در آلمان)
2025/06/19 00:21:53
Back to Top
HTML Embed Code: