MADRASEFALSAFE Telegram 5432
زبان و سیاست

علی‌نجات غلامی

چنانکه در این جنگ دوازده‌روزه و مابعد آن دیده و می‌بینیم، دنیای رسانه، پیروِ سیاست، به سطحی از "گسست از واقعیت" رسیده است که دیگر حتی نمی‌توان از "برساخت واقعیتِ اجتماعی یا مجازی" سخن گفت! آنچه می‌بینیم عملاً «برساخت واقعیتِ موازی» است که نشانه‌ی بارز یک بحران در «زبانِ سیاست» است. بحرانی که درمان‌اش - اگر فلسفه در زمانه‌ی خشونت‌زده هنوز به کار آید - فراخوانی برای بازگشت به ترکیبی از «زبانِ عینیِ حُکمی» راسل و «بداهت تصوری» هوسرل در جهت نجات "منطق" است که سلاح بی‌دفاع‌ها است. ما با رسانه‌ای طرف‌ایم که دیگر صحبت بر سر «حباب‌های فیلتر» و «دیپ‌فیک‌ها» و «دروغ‌های بزرگ ویروسی» نیست که در این حدود «دسترس‌ناپذیری از واقعیت» را موضوعیت ببخشیم، بلکه صحبت از رسانه‌ای است که فیلم از خیابانی خالی پخش می‌کند دقیقاً "خطاب به توئی" که در همان خیابان هستی و شلوغ و آشوب است و نه تنها می‌خواهد تو باور کنی که خیابان خالی است، بلکه خودش کاملاً باور دارد که خیابان خالی است! من به این می‌گویم «واقعیت موازی»! واقعیت در این سطح در خطر است. صحبت از جنون شیداوار و مانیکِ سیستماتیکِ رسانه‌ای است که نه‌تنها واقعیت را پنهان می‌کند، بلکه خود نیز در توهمِ برساخته‌اش زندگی می‌کند. این همان نقطه‌ای است که «واقعیت موازی» از یک استراتژی تبلیغاتی به یک روان‌پریشی جمعی تبدیل می‌شود. که صدالبته فراتر از یک تحلیل صرفاً روانشناختی باید در سطحی منطقی وارد دستگاه خود زبان و امکان‌های انحراف‌هایش شد. اتفاقی در خود ریتوریک رخ داده است که تاریخی بیش از یک قرن دارد.
بدواً پرسش این است که چرا این فربگی نامعقول زبان "ریتوریک" ایجاد شده است که این تصور را برای اصحابی از جنگ حاصل آورده است که می‌توانند همه‌ی کلمات را هر طور که دوست دارند در هر معنایی به کار ببرند؟ آنی که به بداهت شکست می‌خورد خود را پیروز می‌نامد و به این صرفاً به چشم استراتژی و تبلیغات نمی‌نگرد بلکه کاملاً برای خود گوینده موجه است و بدان باور دارد! پسِ این، باوری به قدرتِ «قدرت» در "خلق" واقعیت با ابزار زبان یا اصلاً زبانِ قدرت به‌مثابه واقعیت وجود دارد! توگویی واقعیت هیچ مدخلیتی در قوام معنا ندارد! چیزی چونان زبان عینی چونان احکام مرتبط با فاکت‌ها، یا تقدم تجربه‌ی زیسته بر زبان به حدی بی‌معنا شده است که هیچ مرز فاصلی بین تعقل و توهم باقی نمانده است، زبان به شکل جنون‌آمیزی هرگونه تعهدی به عینیت را لگدمال می‌کند. ریتوریک، در نظام‌های استعاری هر "صراحتی" را نفی می‌کند و قرائتی مبتذل از هرمنوتیکی که از اصل با کمک پدیدارشناسی می‌خواست از تعابیر و تفاسیر شخصی و به‌رأی رواشناسی‌انگارانه عبور کند تا به خود پدیدار به نحو گشوده گوش فرا دهد، اکنون با شعار پوک «خواننده‌محوری» بدترین نوع روانشناسی‌انگاری را ترویج می‌کند و بلکه از آن پا فراتر نهاده عملاً به «روانی‌سازی» و زایل‌سازی عقل رسیده است. اگر اصحاب جریان انتقادی از مدخل گرامشی‌ها تا فوکوها از لایه‌ی سیاسی زبان در هژمونی و در برساخت گفتمانی سخن می‌گفتند مرادشان قطعاً این نبود که واقعاً قدرت می‌تواند حقیقت-واقعیت را بسازد. آنها مگر جز تسخری در نهایت بر تلاش‌‌های بیهوده‌ی قدرت‌ها می‌زدند؟! اما این القاء ایجاد شده است که در دنیای پسانیچه‌ای منطق در مقام بیان "برهانی" مُسخرِ "بیان ریتوریک" است. که این چیزی نیست بجز اعتراف شرم‌آورِ زبونی علم و حکمت در مقابل سیاست که ارسطو – به نحوی نه غلط بلکه غلط‌انداز – ذاتش را ریتوریک نامید. اگر "استعاره" بر "بیان صریح" و در نتیجه ریتوریک بر برهان اولویتی به تصور نیچه‌ای دارد، پس سیاست بر علم مقدم است. اما اگر چنین باشد چرا حتی نیچه‌ای‌ترین متفکران و اساتید نمی‌پذیرند که مادونِ یک خبرنگار از فلان رسانه‌ی جنجالی هستند؟ چرا نباید به ماهیت زبان دوباره نگریست و از همان ارسطو و افلاطون دوباره بازپرسی کرد.



tgoop.com/madrasefalsafe/5432
Create:
Last Update:

زبان و سیاست

علی‌نجات غلامی

چنانکه در این جنگ دوازده‌روزه و مابعد آن دیده و می‌بینیم، دنیای رسانه، پیروِ سیاست، به سطحی از "گسست از واقعیت" رسیده است که دیگر حتی نمی‌توان از "برساخت واقعیتِ اجتماعی یا مجازی" سخن گفت! آنچه می‌بینیم عملاً «برساخت واقعیتِ موازی» است که نشانه‌ی بارز یک بحران در «زبانِ سیاست» است. بحرانی که درمان‌اش - اگر فلسفه در زمانه‌ی خشونت‌زده هنوز به کار آید - فراخوانی برای بازگشت به ترکیبی از «زبانِ عینیِ حُکمی» راسل و «بداهت تصوری» هوسرل در جهت نجات "منطق" است که سلاح بی‌دفاع‌ها است. ما با رسانه‌ای طرف‌ایم که دیگر صحبت بر سر «حباب‌های فیلتر» و «دیپ‌فیک‌ها» و «دروغ‌های بزرگ ویروسی» نیست که در این حدود «دسترس‌ناپذیری از واقعیت» را موضوعیت ببخشیم، بلکه صحبت از رسانه‌ای است که فیلم از خیابانی خالی پخش می‌کند دقیقاً "خطاب به توئی" که در همان خیابان هستی و شلوغ و آشوب است و نه تنها می‌خواهد تو باور کنی که خیابان خالی است، بلکه خودش کاملاً باور دارد که خیابان خالی است! من به این می‌گویم «واقعیت موازی»! واقعیت در این سطح در خطر است. صحبت از جنون شیداوار و مانیکِ سیستماتیکِ رسانه‌ای است که نه‌تنها واقعیت را پنهان می‌کند، بلکه خود نیز در توهمِ برساخته‌اش زندگی می‌کند. این همان نقطه‌ای است که «واقعیت موازی» از یک استراتژی تبلیغاتی به یک روان‌پریشی جمعی تبدیل می‌شود. که صدالبته فراتر از یک تحلیل صرفاً روانشناختی باید در سطحی منطقی وارد دستگاه خود زبان و امکان‌های انحراف‌هایش شد. اتفاقی در خود ریتوریک رخ داده است که تاریخی بیش از یک قرن دارد.
بدواً پرسش این است که چرا این فربگی نامعقول زبان "ریتوریک" ایجاد شده است که این تصور را برای اصحابی از جنگ حاصل آورده است که می‌توانند همه‌ی کلمات را هر طور که دوست دارند در هر معنایی به کار ببرند؟ آنی که به بداهت شکست می‌خورد خود را پیروز می‌نامد و به این صرفاً به چشم استراتژی و تبلیغات نمی‌نگرد بلکه کاملاً برای خود گوینده موجه است و بدان باور دارد! پسِ این، باوری به قدرتِ «قدرت» در "خلق" واقعیت با ابزار زبان یا اصلاً زبانِ قدرت به‌مثابه واقعیت وجود دارد! توگویی واقعیت هیچ مدخلیتی در قوام معنا ندارد! چیزی چونان زبان عینی چونان احکام مرتبط با فاکت‌ها، یا تقدم تجربه‌ی زیسته بر زبان به حدی بی‌معنا شده است که هیچ مرز فاصلی بین تعقل و توهم باقی نمانده است، زبان به شکل جنون‌آمیزی هرگونه تعهدی به عینیت را لگدمال می‌کند. ریتوریک، در نظام‌های استعاری هر "صراحتی" را نفی می‌کند و قرائتی مبتذل از هرمنوتیکی که از اصل با کمک پدیدارشناسی می‌خواست از تعابیر و تفاسیر شخصی و به‌رأی رواشناسی‌انگارانه عبور کند تا به خود پدیدار به نحو گشوده گوش فرا دهد، اکنون با شعار پوک «خواننده‌محوری» بدترین نوع روانشناسی‌انگاری را ترویج می‌کند و بلکه از آن پا فراتر نهاده عملاً به «روانی‌سازی» و زایل‌سازی عقل رسیده است. اگر اصحاب جریان انتقادی از مدخل گرامشی‌ها تا فوکوها از لایه‌ی سیاسی زبان در هژمونی و در برساخت گفتمانی سخن می‌گفتند مرادشان قطعاً این نبود که واقعاً قدرت می‌تواند حقیقت-واقعیت را بسازد. آنها مگر جز تسخری در نهایت بر تلاش‌‌های بیهوده‌ی قدرت‌ها می‌زدند؟! اما این القاء ایجاد شده است که در دنیای پسانیچه‌ای منطق در مقام بیان "برهانی" مُسخرِ "بیان ریتوریک" است. که این چیزی نیست بجز اعتراف شرم‌آورِ زبونی علم و حکمت در مقابل سیاست که ارسطو – به نحوی نه غلط بلکه غلط‌انداز – ذاتش را ریتوریک نامید. اگر "استعاره" بر "بیان صریح" و در نتیجه ریتوریک بر برهان اولویتی به تصور نیچه‌ای دارد، پس سیاست بر علم مقدم است. اما اگر چنین باشد چرا حتی نیچه‌ای‌ترین متفکران و اساتید نمی‌پذیرند که مادونِ یک خبرنگار از فلان رسانه‌ی جنجالی هستند؟ چرا نباید به ماهیت زبان دوباره نگریست و از همان ارسطو و افلاطون دوباره بازپرسی کرد.

BY مدرسه


Share with your friend now:
tgoop.com/madrasefalsafe/5432

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

During the meeting with TSE Minister Edson Fachin, Perekopsky also mentioned the TSE channel on the platform as one of the firm's key success stories. Launched as part of the company's commitments to tackle the spread of fake news in Brazil, the verified channel has attracted more than 184,000 members in less than a month. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Unlimited number of subscribers per channel 3How to create a Telegram channel?
from us


Telegram مدرسه
FROM American