tgoop.com/logic_ir/1771
Last Update:
قبل از پاسخ به این سوال، شایسته است ۳ مقدمه دانسته شود:
۱) مرحوم حاجی سبزواری ( قدس سره) میفرماید:
« أسُّ المطالب ثلاثة علم
مطلب ما مطلب هل مطلب لم
فما هو الشارح و الحقیقی
و ذو اشتباکٍ مع هل أنیق» ( شرح المنظومه، ط. مؤسسة التاریخ العربی، ج۱/ صص ۱۹۰- ۱۹۱)
و خواجه در منطق تجرید میفرماید:
« و یتخلّل [ هل] فی الترتیب بین مطلبَی ما [ اعنی الشارحة و الحقیقیة].» ( الجوهر، ط. بیدار، ص ۳۰۴)
حاصل فرمایش آن دو راستْ مرد این است که هل بسیطة - یعنی اداتی که به وسیله ی آن، از وجود و عدمِ شیء سوال میشود.- رتبه اش بعد از ما شارحه و قبل از ما حقیقیه است.
و سرّ این تخلل و تقدیم و تاخیر را سعد تفتازانی در مطول، بحث انشاء، این گونه بیان کرده است:
« و هل بسیطه، از حیث ترتیب، بین ما شارحه و ما حقیقیه واقع میشود. زیرا مقتضای ترتیب طبیعی این است که وقتی با یک لفظِ مستعمل مواجه میشویم و معنای لغوی و فی الجمله ی آن را نمیدانیم و هیچ تصوری از آن نداریم، ابتدا از شرح اسم آن سؤال کنیم. یعنی بگوییم معنای لغوی این لفظ چیست؟ تا فی الجمله تصوری برای انسان پیدا شود. وقتی این تصور فی الجمله حاصل شد، حال نوبت به این میرسد که بپرسیم حالا همچین مسمّایی، اصلا وجود دارد یا ندارد؟ و مراد از وجود، اعم از وجود خارجی است و شامل وجود ذهنی هم میشود. و اگر پاسخ مثبت بود، حال نوبت به این میرسد که از حقیقت آن سوال شود. زیرا اگر شیء، معدوم باشد، سوال از حقیقت آن استحاله دارد چرا که معدوم، حقیقت ندارد، زیرا حقیقت، در اصطلاح، یعنی آن امری که، شیء به سبب آن، در نفس امر متحقق و آنْ شیء میشود. پس وقتی شیء نفس الامر ندارد، حقیقت هم ندارد. و این مطالب را شیخ در شفاء ذکر کرده است.» انتهی کلام السعد التفتازانی ملخصا ( مطول، ط. دار الهجرة، صص ۴۲۴- ۴۲۵).
۲) صاحب تهذیب المنطق گفته است:
« و لا بدّ فی الموجبة من وجود الموضوع اما محققا و هی الخارجیة او مقدرا فالحقیقیة او ذهنا فالذهنیة.» ( ط. جامعه مدرسین، ص ۵۸)
و ملا عبدالله یزدی، همانجا میفرماید:
« لأن ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت المثبت له.»
و مفهوم این کلام این نیست که در قضیه ی سالبه، وجود موضوع لازم نیست. ( وجود رو دقت کنید.) بلکه این جمله ی معروف « سالبه به انتفاء موضوع» یعنی اگر موضوع، وجود نداشت و اثبات شد که وجود ندارد، حال شما میتوانی هر چیزی را از او سلب کنی و قضیه هم صادق است چرا که سبب صدق سلب شما، انتفاء موضوع است فمعنی قولهم القضیة السالبة بانتفاء الموضوع هی القضیة التی ثبت عدم وجود موضوعها فکان سبب صدق السلب هو انتفاء الموضوع ای عدم وجوده. فافهم
مثلا برای شما ثابت شده که زید، وجود ندارد. حال صحیح است بگویی زید عالم نیست، شاعر نیست، انسان نیست و هکذا و سبب صدق این سلب شما، انتفاء موضوع است.
۳) تصدیق یک قضیه، متفرع است بر تصور موضوع و تصور محمول و تصور نسبت بینَ بینَ. و مراد از تصور، اعم از تصور شرحی و حقیقی است. فافهم( این رو آدرس نمیدم چون در همهی کتب منطقی، قدیما و جدیدا موجود است.)
انتهای ۳ نکته
اذا عرفت این ۳ مقدمه را و نیک تأمل نمودی، فساد کلام ادمین کانال مذکور، هویدا میگردد.
زیرا:
اولا آقای زیبا کلام ادعا میکند که : « علوم انسانی- اسلامی، موجود نیست.» یعنی ادعا میکند پاسخ هل بسیطه، منفی است.
از مقدمه ی اول دانستی که سوال با هل بسیطه، بعد از سوال با ما شارحه است.
لذا، آقای خسروپناه، طبق این ضابطه، میگوید تصور شما از « علوم انسانی- اسلامی» چیست؟ یعنی ابتدا شرح اسم کنید.
مشکل ادمین اینه که توهم کرده که آ. خسروپناه، با ادات ما حقیقیه سوال کرده و وهمه فاسد.
ثانیا، آ. خسروپناه، از وجود موضوع سوال نکرده، تا ادمین محترم بگه در قضیه ی سلبی که وجود موضوع نیاز نیست!
ثالثا، صحبت روی اصل وجود و عدم علوم انسانی- اسلامی است. و در مقدمه ی ثانی دانستی که سالبه به انتفاء موضوع، بعد از اثبات عدم وجود موضوع است. این رو هم ادمین دقت نکرده است.
انتهی
BY المنطق رئیس العلوم
Share with your friend now:
tgoop.com/logic_ir/1771