المنطق رئیس العلوم
Voice message
توضیحات آقای بقایی مقدم دربارهی سنتی که وینیها داشتند و در شکلگیری فلسفه تحلیلی موثر بوده.
بسیار زیباست، از دست ندید.
بسیار زیباست، از دست ندید.
Forwarded from رسول جعفریان
فخر رازی:
هذه الأشياء المسماة "براهين ،"لو كانت في ّ أنفسها براهين، لكان كل َمن سمعها ووقف عليها، وجب أن يُِقّر وأنِ لا ينكرها أصلا ّ . وحيث نرى أن ّ الذي يسميه أحد ّ الخصمين "برهاناً"، فإن الخصم الثاني يسمعه ويعرفه، ولا يفيد له ظنّاً ضعيفاً، علمنا أن هذه الأشياء ّ ليست في أنفسها براهين، بل هي مقدمات ٌ ضعيفة انضافت العصبيُّة والمحبُّة إليها؛ فيجعل ُ بعضهم كونَه برهاناً، مع أن الأمر في نفسه ليس كذلك (رسالة ذمّ لذات الدنیا، ص 253)
این چیزهایی که "برهان" نامیده میشوند، اگر در ذات خود برهان بودند، هر کس که آنها را میشنید و بر آنها وقوف مییافت، میبایست به آنها اقرار میکرد و اصلاً آنها را انکار نمیکرد. و حال آنکه میبینیم آنچه را که یکی از دو طرفِ نزاع "برهان" مینامد، طرفِ دیگر آن را میشنود و میشناسد، اما حتی گمان ضعیفی هم در او ایجاد نمیکند. این به ما میآموزد که این چیزها در ذات خود برهان نیستند، بلکه مقدمات ضعیفی هستند که تعصب و محبت به آنها افزوده شده است؛ پس برخی، با اینکه در واقع چنین نیست، آن را برهان میپندارند.
هذه الأشياء المسماة "براهين ،"لو كانت في ّ أنفسها براهين، لكان كل َمن سمعها ووقف عليها، وجب أن يُِقّر وأنِ لا ينكرها أصلا ّ . وحيث نرى أن ّ الذي يسميه أحد ّ الخصمين "برهاناً"، فإن الخصم الثاني يسمعه ويعرفه، ولا يفيد له ظنّاً ضعيفاً، علمنا أن هذه الأشياء ّ ليست في أنفسها براهين، بل هي مقدمات ٌ ضعيفة انضافت العصبيُّة والمحبُّة إليها؛ فيجعل ُ بعضهم كونَه برهاناً، مع أن الأمر في نفسه ليس كذلك (رسالة ذمّ لذات الدنیا، ص 253)
این چیزهایی که "برهان" نامیده میشوند، اگر در ذات خود برهان بودند، هر کس که آنها را میشنید و بر آنها وقوف مییافت، میبایست به آنها اقرار میکرد و اصلاً آنها را انکار نمیکرد. و حال آنکه میبینیم آنچه را که یکی از دو طرفِ نزاع "برهان" مینامد، طرفِ دیگر آن را میشنود و میشناسد، اما حتی گمان ضعیفی هم در او ایجاد نمیکند. این به ما میآموزد که این چیزها در ذات خود برهان نیستند، بلکه مقدمات ضعیفی هستند که تعصب و محبت به آنها افزوده شده است؛ پس برخی، با اینکه در واقع چنین نیست، آن را برهان میپندارند.
المنطق رئیس العلوم
فخر رازی: هذه الأشياء المسماة "براهين ،"لو كانت في ّ أنفسها براهين، لكان كل َمن سمعها ووقف عليها، وجب أن يُِقّر وأنِ لا ينكرها أصلا ّ . وحيث نرى أن ّ الذي يسميه أحد ّ الخصمين "برهاناً"، فإن الخصم الثاني يسمعه ويعرفه، ولا يفيد له ظنّاً ضعيفاً، علمنا أن هذه…
استدلال فخر رازی اینطوره:
فلان استدلال قانعکننده نیست
هر برهانی قانع کننده ست
پس:
فلان استدلال برهان نیست.
این خیلی عجیبه به محض قانعکننده نبودن، یک استدلال، از حیز برهان بودن خارج میشه.
مخاطبِ استدلال، با قانع شدن نمیتونه در برهان بودن یا نبودن تاثیری داشته باشه، ولی با قانع نشدن میتونه.
انگار کبرای استدلالِ فخر (هر برهانی قانعکننده ست) داره یه وظیفهای رو بر دوش استدلالکننده میگذاره.
و اون اینه: بدون قانع شدن مخاطب، بازی تموم نشده، اما با قانع شدنش هم بازی تموم نشده :)
فلان استدلال قانعکننده نیست
هر برهانی قانع کننده ست
پس:
فلان استدلال برهان نیست.
این خیلی عجیبه به محض قانعکننده نبودن، یک استدلال، از حیز برهان بودن خارج میشه.
مخاطبِ استدلال، با قانع شدن نمیتونه در برهان بودن یا نبودن تاثیری داشته باشه، ولی با قانع نشدن میتونه.
انگار کبرای استدلالِ فخر (هر برهانی قانعکننده ست) داره یه وظیفهای رو بر دوش استدلالکننده میگذاره.
و اون اینه: بدون قانع شدن مخاطب، بازی تموم نشده، اما با قانع شدنش هم بازی تموم نشده :)
المنطق رئیس العلوم
heck1993.pdf
چند روز پیش این مقاله رو پیدا کردم، نویسنده یه روایت خوب از نئو-منطقگراها و تلاشهاشون ارائه داده.
داستان از فردی به نام CRISPIN WRIGHT شروع میشه.
این آدم حدس میزنه اگه بجای Basic Low V ،(که در کتاب فرگه منجر به پارادوکس راسل شد)، از اصل هیوم استفاده بشه، دیگه منطق فرگه ناسازگار نخواهد بود.
فرگه از BLV (مخفف همون بالایی) اصل هیوم رو استنتاج میکرد، ولی اگه فقط همین اصل هیوم رو به عنوان اصل موضوعه فرض کنیم، مشکل حله.
سالها بعد George Boolos این حدس رو اثبات کرد.
جالبه که هیوم این اصل رو تلویحا در رسالهای در طبیعت انسان بهش اشاره کرده و اینقدر اصل عجیب و غریب و جالبی هست
داستان از فردی به نام CRISPIN WRIGHT شروع میشه.
این آدم حدس میزنه اگه بجای Basic Low V ،(که در کتاب فرگه منجر به پارادوکس راسل شد)، از اصل هیوم استفاده بشه، دیگه منطق فرگه ناسازگار نخواهد بود.
فرگه از BLV (مخفف همون بالایی) اصل هیوم رو استنتاج میکرد، ولی اگه فقط همین اصل هیوم رو به عنوان اصل موضوعه فرض کنیم، مشکل حله.
سالها بعد George Boolos این حدس رو اثبات کرد.
جالبه که هیوم این اصل رو تلویحا در رسالهای در طبیعت انسان بهش اشاره کرده و اینقدر اصل عجیب و غریب و جالبی هست
Forwarded from @litera999کتابخانهوموزه
منتشر شد
#معرفی_کتاب
مفهوم صدق در زبانهای صوریشده
نویسنده: آلفرد تارسکی
مترجم: سعید پوردانش
انتشارات: اردکخرگوش
لینک: duckrabbit.ir
این کتاب مشتمل بر ترجمهی رسالهی دورانساز مفهوم صدق در زبانهای صوریشده، یک نامه و چهار مقالهی منطقی- فلسفیِ مشهور و اثرگذار از آلفرد تارسکی منطقدان و روششناس بزرگ لهستانی است. نوشتههایی که در این مجلد ترجمه شدهاند همگی دو مشخصه دارند: یکی آنکه علیرغم وجه فنیّ و ریاضیواری که دارند به نحو توأمان حاوی تأملات معرفتشناختی و روششناسانهاند و دوم اینکه همهی آنها دربارهی مفاهیم متعلق به حوزهی سمانتیک منطقی هستند. همهی این نوشتهها به ویژه رسالهی مفهوم صدق تأثیر عظیمی در حوزهی منطق و فلسفه گذاشتهاند و هرکس که به نحو جدی به حوزههایی همچون منطق جدید، فلسفهی منطق و فلسفهی تحلیلی علاقهمند است باید آراء تارسکی آشنا باشد.
#معرفی_کتاب
مفهوم صدق در زبانهای صوریشده
نویسنده: آلفرد تارسکی
مترجم: سعید پوردانش
انتشارات: اردکخرگوش
لینک: duckrabbit.ir
این کتاب مشتمل بر ترجمهی رسالهی دورانساز مفهوم صدق در زبانهای صوریشده، یک نامه و چهار مقالهی منطقی- فلسفیِ مشهور و اثرگذار از آلفرد تارسکی منطقدان و روششناس بزرگ لهستانی است. نوشتههایی که در این مجلد ترجمه شدهاند همگی دو مشخصه دارند: یکی آنکه علیرغم وجه فنیّ و ریاضیواری که دارند به نحو توأمان حاوی تأملات معرفتشناختی و روششناسانهاند و دوم اینکه همهی آنها دربارهی مفاهیم متعلق به حوزهی سمانتیک منطقی هستند. همهی این نوشتهها به ویژه رسالهی مفهوم صدق تأثیر عظیمی در حوزهی منطق و فلسفه گذاشتهاند و هرکس که به نحو جدی به حوزههایی همچون منطق جدید، فلسفهی منطق و فلسفهی تحلیلی علاقهمند است باید آراء تارسکی آشنا باشد.
Forwarded from Purya B
آلمان و اُتریش به عنوان دو کشور همسایه و همزبان دارای اشتراکات فرهنگی فراوانی هستند امّا از نظر فلسفی دو راه متفاوت را در پیش گرفتند. در حالی که آلمان غرق در ایدهآلیسم پساکانتی شده بود، اتریش فلسفۀ علمی را برگزید و نقش مهمّی در پیدایش فلسفۀ تحلیلی ایفا کرد. مورّخان فلسفه عمدتاً فلسفۀ تحلیلی را متأثّر از کارهای برتراند راسل و جی. ای. مور میدانند در حالی که بنیانهای اساسی فلسفۀ تحلیلی را باید در کارهای فیلسوفان اتریشی جُست. کتاب حاضر به تبارشناسی این بخش از تاریخِ کمتر شناخته شدۀ فلسفۀ تحلیلی میپردازد و تشریح میکند که چگونه متفکّرانی همچون برنارد بولتسانو، فرانتس برنتانو، رابرت زیمرمان و دیگران در شکلگیری سنّت تحلیلی نقش ایفا کردند. پرسشی که کتاب فلسفه اتریشی در صدد پاسخ به آن است این است که فلسفۀ علمی و یا تحلیلی چرا در اتریش شکل گرفت و نه در آلمان.
فهرست
1. مختصّات فلسفۀ اتریشی
2. فلسفۀ اتریشی و مکتب برنتانو
3. انجمن فلسفۀ دانشگاه وین
4. رابرت زیمرمان و فلسفۀ هربارت
5. برنارد بولتسانو: سالهای کارآموزی
6. برنارد بولتسانو: کانت اتریش
7. بولتسانو و فرگه
فهرست
1. مختصّات فلسفۀ اتریشی
2. فلسفۀ اتریشی و مکتب برنتانو
3. انجمن فلسفۀ دانشگاه وین
4. رابرت زیمرمان و فلسفۀ هربارت
5. برنارد بولتسانو: سالهای کارآموزی
6. برنارد بولتسانو: کانت اتریش
7. بولتسانو و فرگه
جهنمِ منطق!
Wittgenstein:
In the course of our conversation Russell would often exclaim "logic's hell!".....I believe our main reason for feeling like this was the following fact: that every time some new linguistic phenomenon occurred to us, it could retrospectively show that our previous explanation was unworkable.
Wittgenstein:
In the course of our conversation Russell would often exclaim "logic's hell!".....I believe our main reason for feeling like this was the following fact: that every time some new linguistic phenomenon occurred to us, it could retrospectively show that our previous explanation was unworkable.
حالا که در بحبوحهی جنگیم، بد نیست اشارهای کنم به نامهی انیشتین به فروید.
در این نامه انیشتین از علت جنگ سوال میکنه، همینطور از راهحلش.
اما جواب فروید جالب، و تکاندهنده ست.👇
در این نامه انیشتین از علت جنگ سوال میکنه، همینطور از راهحلش.
اما جواب فروید جالب، و تکاندهنده ست.👇
این خیلی عجیبه که "وجوب" کیفیت رابطه موضوع و محمول هست، در عین حال "وجوب" به عنوان توصیفی برای وجود هم هست!
یعنی چطور شده یکجا وجوب مبین یک رابطهی دو طرفهست، و جای دیگه وجوب توصیفِ تک موضعیه؟
فکر کنم اولین کسی که به بحث دربارهی چیستی وجوب پرداخته امام فخر رازی باشه، در المباحث المشرقیه فخر با سوال "آیا وجوب امر ثبوتی ست؟" مساله رو شروع میکنه، و بعد به سوال جالب "آیا وجوب متقدم بر وجود هست یا نه؟" میرسه
بحث از چیستی وجوب نهایتا بعد از مکتب فلسفی شیراز کنار گذاشته میشه، (هر چند قبلش هم صرفا در حواشی و شروح مطرح می شد)
یعنی چطور شده یکجا وجوب مبین یک رابطهی دو طرفهست، و جای دیگه وجوب توصیفِ تک موضعیه؟
فکر کنم اولین کسی که به بحث دربارهی چیستی وجوب پرداخته امام فخر رازی باشه، در المباحث المشرقیه فخر با سوال "آیا وجوب امر ثبوتی ست؟" مساله رو شروع میکنه، و بعد به سوال جالب "آیا وجوب متقدم بر وجود هست یا نه؟" میرسه
بحث از چیستی وجوب نهایتا بعد از مکتب فلسفی شیراز کنار گذاشته میشه، (هر چند قبلش هم صرفا در حواشی و شروح مطرح می شد)
المنطق رئیس العلوم
انشیتین و فروید.pdf
فروید:
"امروز برای ما حقوق و زور در تضاد با يکديگر قرار دارند، با این همه بسادگی میتوان نشان داد که اولی(حقوق) از دومی(زور) پدید آمده است."
"امروز برای ما حقوق و زور در تضاد با يکديگر قرار دارند، با این همه بسادگی میتوان نشان داد که اولی(حقوق) از دومی(زور) پدید آمده است."
المنطق رئیس العلوم
انشیتین و فروید.pdf
فروید:
"راستی چرا ما در مقابل جنگ چنين سخت برآشفته میشویم؟ شما و من و بسیاری دیگر؟ چرا ما به جنگ نیز چون مصائب آزاردهندهی زندگی تن در نمیدهیم؟
آخر جنگ که امری طبیعی به نظر میآید، علل زیستشناختی دارد و عملا اجتنابناپذیر است، از این گفتهی من وحشت نکنید!"
"راستی چرا ما در مقابل جنگ چنين سخت برآشفته میشویم؟ شما و من و بسیاری دیگر؟ چرا ما به جنگ نیز چون مصائب آزاردهندهی زندگی تن در نمیدهیم؟
آخر جنگ که امری طبیعی به نظر میآید، علل زیستشناختی دارد و عملا اجتنابناپذیر است، از این گفتهی من وحشت نکنید!"
از جمله مزایای عجیب بحران، اکتفاء به وجود هست.
در شرایط عادی باید وفادار، مفید و بیخطر باشی، تا شاید مستحق احترام و توجهِ آدمها بشی.
اما در بحران اینطور نیست، "الو هستی؟، آره، خوبه!"
انگار صرفِ بودنت برای آدمها کافی میشه، چگونگی از یاد میره.
آدمها به کنار، من تا حالا خودم صرفِ بودنم رو اصلا حس نکرده بودم :)
در شرایط عادی باید وفادار، مفید و بیخطر باشی، تا شاید مستحق احترام و توجهِ آدمها بشی.
اما در بحران اینطور نیست، "الو هستی؟، آره، خوبه!"
انگار صرفِ بودنت برای آدمها کافی میشه، چگونگی از یاد میره.
آدمها به کنار، من تا حالا خودم صرفِ بودنم رو اصلا حس نکرده بودم :)