tgoop.com/ktabdansh/4537
Last Update:
...
📖 مطالعه قسمت سیُسه
" فزونیِ خرد را میتوان با
کاهشِ خشم سنجید
✍ #فردریش_نیچه "
زرتشت درحالیکه
این سخنان را میگفت
به هوای آزاد گریخت و به
حیواناتش گفت ای عقاب من
و ای مار من آیا همهٔ این
عالیمردان بوی خوش نمیدهند؟
بوهای تمیز و پاک اطراف من!
جادوگر پیر برخاست و مکارانه
گفت او خارج شده است!
بیائید با روح پلید من که دشمن
زرتشت است آشنا شوید.
این ساعت برتری اوست.
شما خواه روشنفکر راستگو یا
توبهکار همه مانند من از تنفر عظیم
رنج میبرید خدای قدیم شما مرده.
روح ابلیس و جادوگر من مناسب
است.
ای عالیمردان من او را میشناسم
این دشمن را بهرغم میل خود دوست میدارم، این شیطان شب مرا تسخیر
کرده. او میخواهد خود را عریان
نمایان سازد. سپس با تمسخر سرود:
آیا توعاشق حقیقت هستی؟
نقابی بر رخ زدهای که در پناه
نقاب ابلهان، کلمات دروغین،
آسمانهای دروغین، زمین دروغین
بهصورت ولگردی بیاعتماد
میخرامی. تو و عشق به حقیقت.
تو بیزار از حقایق متحجر شدهای
مانند گربهای هستی که از پنجرهای
میجهی در تندرستی گناهکارانه
خود با زیبایی دروغین خود دزدانه
راه میروی مانند عقاب برای مدتی
طولانی خیره ای و ناگاه مانند تیر
شهاب حریصانه بر روی یک بره
فرود میآیی. امیال تو زیر هزاران
نقاب چنین است ای دیوانه!
ای شاعر! بشر را همچون صورت
خدا و گوسفند دیدهای.
من از سرابهای حقیقتام از امیال
نورانی و روشنام از حقیقت تبعید
شدهام و چیزی جز یک ابله و یک
شاعر نیستم.
جادوگر چنین سرود و همه در دام
مکر او و تشویش او درافتادند. .
تنها مرد وجدانی و معنوی در دام
نیفتاد و فریاد برداشت:
به ما هوای تمیز برسانيد!
زرتشت را بهداخل غار بخوانید!
ای مرد دروغین تو ما را بهسوی
امیال ناشناس اغوا میکنی.
دریغا بر آزاد فکران که مواظب
خود نيستند! آزادی آنها بر باد رفته
است. در شیون تو سحر نهفته است.
با تمام قوا عصمت و پاکدامنی را
بهسوی شهوت میخوانی.
مرد وجدانی چنین گفت ولی
جادوگر پیر از پیروزی خود شادکام
شده بود و با صدای متواضعی گفت:
آرام گیر! ساکت شو!
بعد از آوازهای خوش باید مدتی
سکوت را حفظ کرد. تو آواز مرا درک نکردهای؟
مرد وجدانی گفت: برو گمشو!
و اما شما این چیست که میبینم؟
من در پی امنیت بیشترم چون او
چنین روزی که همهچیز تکان خورده
و همهٔ زمین میلرزد، قویترین اراده
و محکمترین قلعههاست.
شما ترس بیشتر و خطر بیشتر
میجویید. شما آنکس که از خطر
دورتان میکند دوست ندارید
/ زیرا ترس یک حس اصلی و ارثی
بشر است.
/ با ترس همهچیز را میشود
توجیه کرد.
هم گناه اولیه و هم تقوای اولیه
تمام تقوای من از ترس سرچشمه
میگیرد.
📚 چنین گفت زرتشت - نیچه
● ادامه دارد
...📚
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/4537