tgoop.com/ktabdansh/3856
Last Update:
.
📖 مطالعه قسمت سوم
افراد بشر درحال عبور از بالا و به زیر
رفتن هستند.
- من عاشق کسی هستم که زندگی
میکند؛ کسی که میداند امکان زیستن
هست.
- من عاشق کسی هستم که کار میکند
و اختراع میکند. - کسیکه فضیلت
خودش را زندگی میکند و فضیلت را
به آرزو و سرنوشت خودش تبدیل
میکند. - فردی که هیچ تشکری
نمیخواهد، او همیشه میبخشد.
- کسیکه کلمات طلایی را جلوتر از
اعمال خودش میفرستد و بیشتر از
آنچه قول داده انجام میدهد.
- کسیکه عاشق خدایش است چون
میخواهد از خشم خدایش هلاک شود.
- کسیکه روحش عمیق است؛ حتی
هنگامیکه زخم برداشته و روحش
لبریز است؛ پس خودش را فراموش
میکند و تبدیل به همهچیز میشود.
همهچیز به زیر رفتن او تبدیل میشود
- آنان که برق آسمان هستند؛ برق
آسمان " انسان برتر است."
زرتشت ساکت شد و باخود گفت:
' میخندند، مرا نمیفهمند، من دهان
مناسب برای این گوشها نیستم. '
باید اول گوشهایشان را درهم شکست.
از شنیدن کلمهٔ حقارت بیزارند.
باید واعظان توبه را درهم شکست.
بهچهچیزی افتخار میکنند؟ به
تحصیلاتشان؛ چیزی که آنها را از بُزچران
جدا میکند. و زرتشت چنین گفت:
زمان آن رسیده که بشریت برای خود
یک هدف تعیین کند، دانه امیدش را
بکارد، - من بهشما میگویم:
- فرد باید هنوز در درون خودش دچار
هرج و مرج باشد تا یک ستارهٔ رقصان
از او زاده شود.
- آخرین نوع انسان میپرسد؛ عشق
چیست؟ خلقت چیست؟ ستاره چیست؟
آنها منطقههایی را که دشوار بود ترک
کردند، چون انسان به گرما نیاز دارد.
انسان هنوز همسایهاش را دوست دارد
چون به گرما نیاز دارد.
-- یکی برای یافتن خود به همسایه
رو میکند و دیگری برای گم کردن
خود. نادوستی شما با خویش، تنهایی
را برای شما زندان میکند. --
انسان دیگر فقیر یا ثروتمند نمیشود ؛
هردوحالت دردسرساز است.
چهکسی میخواهد حکومت کند؟
چهکسی میخواهد اطاعت کند؟
- چوپانی وجود ندارد، فقط یک گله
است. همه باهم یکسان هستند.
انسان باهوش است، نزاع میکند اما
خیلی زود آشتی میکند، سلامتی را
محترم میشمارد.
انسان میگوید؛ ما خوشبختی را
اختراع کردیم.
- نخستین سخنرانی زرتشت که
" سرآغاز نامیده میشد، با صدای فریاد
و شادی قطع شد؛
" اوه، زرتشت ، ما را به آخرین افراد
انسان تبدیل کن "
زرتشت اندوهگین شد؛
" مرا نمیفهمند، حالا مانند بزچران ها
با آنها صحبت میکنم، باور دارند که
طعنه میزنم، نگاه میکنند، میخندند،
یخ در خندههایشان وجود دارد.
- ناگهان اتفاقی افتاد که همه ساکت
شدند...
📚 چنین گفت زرتشت
- فردریش نیچه
ادامه دارد
...📚
BY کتاب دانش
Share with your friend now:
tgoop.com/ktabdansh/3856