tgoop.com/kahkeshan_eshge/44547
Create:
Last Update:
Last Update:
بی لبت کامل نمیشد دورۀ درمان من
بوسههای کوچکت قرص روانگردان من
دست من گل داده از وقتی که لمسم کردهای
با تو شکلی تازه پیدا میکند هذیان من
میکشم با پنجههایم چوبخط بر پوستت
ای شکنج گیسوانت میلۀ زندان من
تا که محکومم در آغوشت به این حبس ابد
سختگیریهات هم زیباست زندانبان من
عازمان درهاند از گردنه، یک مشت دزد
ساکنان گردنت هستند انگشتان من
میدود آهو پی آهن در این نخجیرگاه
آن که من قربان اویم میرود قربان من
نبض در دست طبیبی دادهام تا عاقبت
درد من بر جان او یا درد او بر جان من
#علیرضا_بدیع
BY کهکشان عشق
Share with your friend now:
tgoop.com/kahkeshan_eshge/44547