Telegram Web
.


حال‌من با دیدنت درلحظه ای  تغییر ڪرد
ڪلبه ی ویرانه ام را بودنت تعمیر ڪرد

ضرب آهنڪَ  تپش های دلم آشفته شد
آن زمانی ‌ڪه نڪَاهم روی‌چشمت گیر ڪرد

خواستم تا با تو ڪَویم ‌شدتِ دلدادڪَی
رنڪَ رخسارم ولی حس مرا تفسیر ڪرد

خواب‌ دیدم‌پیش رویم‌باز شددرب بهشت
بی ڪَمان عشق تو‌ رویای مرا تعبیر ڪرد

آمدم  راز  نهان  را  پیش  تو  افشا ڪنم
مهر بی حدم به تو ڪَویا دلم را شیر ڪرد

خوانده‌ بودم‌ پیش‌گوش‌قاصدڪ‌عشق‌تورا
تو‌خودت دیر آمدی!یا قاصدِ من دیر ڪرد؟

زار و بیمار تو بودم عشق بی تڪرار من
آمدی آغوش تو درمان شد و  تاثیر ڪرد


#الهام_رازقی
.


مرا  ٺا قطره ای
خون در بدن هسٺ
فقط با بوسه ی
ٺو مے شوم  مسٺ......

مڪَـر انڪَور
 لبهایٺ عرق داشٺ
چشیدم عقل خود
را  دادم از دسٺ.......


#خورشید_بخشایے
.


نمیدانم چه آن مست
شرار انڪَیز چشمت ڪَفٺ..!
به خود ٺا آمدم دیدم ڪه
خیلی دوسٺٺ دارم
....


#پیام_قاسمی
.


هرآنڪس قامٺٺ را دیده ،
وایمانش مضاعف شد
به لب ٺڪرار ذڪرِ
" قُل هوَ الله و اَحَد " ڪرده....

ٺو با این حجم زیبایی،
نمی ڪَنجی در آغوشم
خدا اما در آغوشٺ
مرا حبس ابد ڪرده......


#فاطمه_اتحاد
.


سرخوشم از اینڪه
؏شـق ٺو جهان من شده
اسم ٺو هر روز و شب
ورد زبان من شده.....

چون سٺاره می درخشی
در سیاهی شبـــم
چشم ٺو چشم و
چراغ آسمان من شده.....


#مهدی‌یپرم
.


صبحم را
عطر آڪَین ڪن
با حضورٺ
بریز در ڪام لحظه هایم
مسٺی صد سال را ،
مرا به ضیافٺ لبهایٺ ببر
ٺشنه‌ام به شرابی ڪه از ڪنج لبٺ می ریزد..


#احسان_پهلوان
.


لبانٺ با ٺبسم
چون‌ در آميخٺ
بنای عمرم از
بنیان فرو ریخٺ

بنازم ناز
چشمان خمارٺ
عجب شوری به
دریای دلم ریختٺ


#علی_مولایی
.



چه روش پیش بگیرم ڪه شود خَطِّ اَمانی
نَروی از سَر ڪویم بنشینی و بمانی

دڪَران ڪَر ڪه نمانند به دلم نیست بلایی
همه جانها به فدایت تو به غیر از دگرانی

نَتَوان از تو بُرید و نَتَوان بی تو بمانم
ڪه تو در باطن مایی تو مرا شیره ی جانی

به نڪَاه تو خُمارم همه از شوقِ تو مَستم
چه شود از مِی نابت به لب من بِخُورانی

به چه نرخی بِتَوانم ڪه خریدار تو باشم
ڪه تمنای بزرڪَی تو همان ڪَنج روانی



#هـــادی_هـمتـی
.


هم دین مرا بردی و هم دل به نڪَاهی

دلباخٺه‌ام، بی ٺو مرا نیسٺ پناهی



#بیژن_عظیمی
.


من ؏ـاشق آن‌ ناز
نڪَاهٺ هسٺم
دلبسٺه ی چشمان
سیاهٺ هسٺم.....

چون بوسه ای از
ڪنج‌ لبم  دزدیدی
آماده ی ٺاوان
ڪَناهٺ هسٺم.....


#اعظم‌محرمی
.


دل چه باشد ڪه به سینه بٺپد ‌، یا نٺپد

انڪه در سینه ی ما در ضربانسٺ ٺویی ،




#راحم_تبریزی
.


روی زیبایش به مه
ٺشبیه ڪردم لیڪ بود
روی او روشنٺر از
خورشید و زیباٺر ز ماه
.....



#فاطمه_بدری
.


امده صبح دل انڪَیزو به شوق
دیدن رویٺ ،
بیــدار شدم
ذڪر امروز من این اسٺ
ٺو را ٺا بی نهایٺ
دوســـٺ دارم.


#رویا_اسداللهی
.


دلباخته ی چشمِ سیاهت شدم ای یار
یڪ تار ز ڪَیسوی پریشِ تو خریدار

یڪ بوسه زند از لبِ میڪَونِ تو آتش
بر این دلِ آشفته ی از پیش ڪَرفتار

ابروی ڪمانت شده محرابِ نمازم
شب تا به سحر نقشِ تو افتاده به دیوار

تصویرِ لبِ غنچه و ڪَلخنده ات ای عشق
تاب از منِ دلداده ربوده ست به تڪرار

سهل است دهم جان به رهت حضرت معشوق
من در پی وصلِ تو و امّید به دیدار

دل بود ترڪ خورده و در حسرتِ شبنم
صحرایِ دلم با تو بدل ڪَشته به ڪَلزار

ورد لبِ من نام تو و جایِ تو در دل
ای عشق شدی دار و ندارِ منِ " دلدار "


#اميراسكندري
.


سیاه مسٺ ٺرین انڪَور نیز
نمی ٺـــــواند
حٺـــــــی
ادای مسٺی چشمان ٺو را
در بیــــــــاورد ۰


#منصوردولتی
.

مجنون یڪی یار
شدم ڪز همه آفاق.
چرخیدم و ڪَردیدم
و مانند ندارد.....!!

جان پیشڪش شَهد
لبش باد ڪه هرڪَز
شیرین به سَـر
سوزن او قند ندارد....!!


#هادی_همتی
.


دوسٺٺ دارم
حتی اڪَر ؏شـق
بیم و برزخ و بلا باشد



#مرضیه_عطایی«ارغوان»
.


دسٺ در موهای خود
من را پریشان می ڪنی
از خود و از زندڪَی
من را ڪَریزان می ڪنی.....

پرده از روی قشنڪَٺ
چون ڪه برداری شبی
هر نڪَاهی را به خود
درڪَیر و حیران می ڪنی.....


#احمد_نعیمی_اراک
2025/05/22 01:02:51
Back to Top
HTML Embed Code: