Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
208 - Telegram Web
Telegram Web
در مورد جلال آل احمد

جواد طباطبایی
نویسندگان غوغایی مانند جلال آل احمد سخنان بی معنای بسیاری درباره وضع دانشگاه در ایران گفته و نوشته اند، اما آنچه ناگفته مانده است این است که در شرایط تاریخی زمان تأسیس دانشگاه در ایران، اگر به معجزه اعتقاد نداشته باشیم که گویا باب آن تا اطلاع ثانوی مسدود است، جز آن دانشگاه نمی توانست تأسیس شود. در رأس آن غوغائیان جلال آل احمد قرار داشت که به ویژه در غربزدگی سخنان یاوه بسیاری درباره دانشگاه گفته است. او بر آن بود که دانشکده های ادبیات در ایران «نبش قبر کن» تربیت می‌کنند و از این حیث نوشت که «دانشکده های ادبیات را نیز باید جزو آن دسته از دانشکده ها شمرد که سر-و-کارشان با حقوق و معارف اسلامی و فرهنگ ایران و تتبع و تحقیق در آنهاست، یعنی دانشکده «حقوق و معقول ومنقول». او آنگاه درباره نقش این دانشکده می نویسد: «درست همچون مدارس اسلامی که ذکرشان گذشت و دیدم که گمان می‌کردند که تنها با تدریس و تبلیغ دین و اصول دینی میتوان از خطر بی دینی، که تنها یکی از عوارض غربزدکی است، جلوگرفت. دانشکده های حقوق و معقول و منقول ما گمان کرده اند که با پناه بردن به عربیّت و ادبیّت و عنعنات و سنن، جلوی همین خطر را میتوان گرفت. این است که مثلا دانشکده های ادبیات با همه فضلای استادانش تمام همّ و غم خود را مصروف نبش قبر و غور در گذشته ها و به تحقیق در عن الفلان و الفلان میکنند» (غربزدگی، تهران، رواق، 1356، 183-184).
آل احمد تنها سطح علمی یکی از دانشکده های ایران را قابل قبول می‌دانست و دربارۀ آن نیز نوشت: «شاید بتوان گفت که دانشکده طب نیز در سطح بین المللی چندان دست کمی از دیگر دانشکده های طب .ندارد ولی فوراً باید بیفزایم که این رجحان خود را مدیون نسبت بسیار بالای مرگ و میر در این ولایت است(آل احمد، همان، ص ۱۸۲ ).
گویا آل احمد که نه دانشگاه رفته بود و چنانکه از این عبارت‌ها میتوان دریافت نه می‌دانست که دانشگاه چیست پیشرفت علمی دانشکده پزشکی را از رونق غسالخانه قیاس می‌گرفت که شمار مردگان دلیل بر آن باشد این نظریه بدیع در توضیح سطح علمی یک دانشکده که تصور نمی‌کنم به مخیله هیچ گسسته خرد دیگری خطور کرده باشد از مهمترین دستاوردهای نظریه غربزدگی است. یکی از پی آمدهای این نوع منفی بافی درباره دانشگاه پناه بردن به افیون تعهد برای تصفیه حساب با تخصص بود که نتیجه ای جز هبوط در تفنّن نمی‌توانست داشته باشد این که آل احمد نمی دانست که در دانشکدۀ حقوق تبلیغ دینی نمی‌کنند و هیچ ملتی نمی تواند دربارۀ میراث گذشته خود تحقیق نکند دلیل این است که او دانشگاه نرفته بود اما این که نظریه پرداز غربزدگی در پایان رساله خود گمان کند که فیلم مُهر هفتم اینگمار برگمن، رمان طاعون آلبر کامو و ... ابزارهای شکستن طلسم غربزدگی هستند مبین این است که او یا تا این حد نادان بود یا مغرض!
دانشگاه زمانی تأسیس شد که سده ها پیش از آن نهادهای «تولید علم تعطیل شده بودند این خود داستانی طولانی دارد که چگونه در کشورهایی مانند ایران علم به قهقرا رفت و تعطیل شد غوغاییان که هر واقعه ای را با توطئه بیگانگان و دست نشانده های داخلی آنان توضیح می دهند دریافت درستی از نسبت علّت و معلول پیدا نکرده اند و البته ایدئولوژی آنان نیز مانعی بزرگ در برابر فهم درست این معضل است در این بخش از جهان پیش از آنکه قدرتهای بیگانه سلطه خود را اعمال کنند علم تعطیل شده بود؛ به خلاف آن چه کسانی مانند ادوارد سعید که تاریخ جهان اسلام را بسیار اندک میدانست اما سنگ آن را بسیار بر سینه می زد، گفته اند سلطه خارجی علت تعطیل علم نبود، بلکه معلول آن بود. شرق‌شناسی زمانی به تنها افق فهمیدن شرق تبدیل شد که شرق، علمی تولید نمی‌کرد و خود را نیز نمی فهمید.

جواد طباطبایی، تأملی در ترجمه متن های اندیشه سیاسی جدید، مورد شهریار ماکیاوللی، انتشارات مینوی خرد.

@JavadTaba 🌲
cut_درسگفتار ماکیاول-طباطبایی-بخش11_1681243681667
<unknown>
مقدمات مشروطه خواهی در دربار عباس میرزا چگونه پدید آمد؟

ایرانیان چگونه بیرون از سنت سوال کردند؟

بخش نخست درسگفتارهای ماکیاولی، دکتر طباطبایی، ۱۳۸۸
#نکته
#سنت
#تجدد

@JavadTaba 🌲
644338675
<unknown>
از سخنرانی جواد طباطبایی، ایران همینجاست که ایستاده ایم.

موضوع: مشروطه و #حقوق، درباره: قدیم در جدید، حقوق فقه اسلامی و سنت
#نکته

@JavadTaba 🌲
Audio
🎙 سخنرانی جواد طباطبایی - فیلسوفِ سیاسی ایران - پیرامونِ پیدایشِ مفهوم «مشروطه» در ایران

ایراد شده در مرکز مطالعاتِ ایرانی ساموئل جردن کالیفرنیا در اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ خورشیدی


@JavadTaba 🌲
دلی كه نغمهء ناقوس معبد تو شنید
چو كودكان ز پی بانگ هر جرس نرود


@JavadTaba 🌲
بازنشر زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران

دکتر جواد طباطبایی
چاپ چهارم: تیرماه ۱۴۰۳

زمانی که صدرالدین شیرازی قدم در راه تجدید اندیشهٔ فلسفی گذاشت، دیری بود تا بحران تمدن ایرانی به اوج رسیده و دورهٔ زوال اندیشهٔ فلسفی آغاز شده بود. صدرالدین شیرازی، میراث‌دار وضعی بود که با جمع میان شریعت و تصوف ایجاد شده بود. با تبدیل تصوف به یگانه شیوهٔ «اندیشیدن» رخنه‌ای در ارکان خردگرایی ایرانی افتاد و تصوف به نظام گفتاری فهم شریعت تبدیل شد. آن‌چه از میراث اندیشهٔ عقلایی یونانی و خردگرایی ایرانشهری به نخستین سده‌های دورهٔ اسلامی انتقال یافته بود، پس از سدهٔ پنجم، و بویژه به دنبال ضربه‌ای که امام محمد غزالی بر پیکر آن وارد کرد، دچار انحطاط شد. از پاسخ ابن رشد آندلسی که بگذریم - که در قلمرو ایران فرهنگی بازتابی نداشت و حتی نام او در میان فیلسوفان ایرانی شناخته نشده بود - هیچ یک از فیلسوفان دورهٔ اسلامی نتوانستند پاسخی در خور به چالش امام محمد غزالی بدهند و جالب این‌که اثر ابن رشد در سرزمین‌های شرقی اسلام ناشناخته ماند. در ایران خردستیزی و فلسفه‌ستیزی شرعی غزالی را بویژه شاعران عارف‌مشربی مانند جلال‌الدین رومی در صورت‌های دیگر پی گرفتند و همین امر تأثیری بسیار ژرف در خردستیزی ایرانیان نهاد و اگرچه اهل فلسفه‌ای مانند میرداماد به دفاع از فلسفه و خردگرایی برخاستند،اما دفاع آنان بیشتر از آن‌که اندیشهٔ عقلی باشد، در ادامهٔ آن جریانی از اندیشه بود که به دنبال جمع میان شریعت و تصوف تدوین شد.
برآمدن صدرالدین شیرازی به عنوان واپسین نمایندهٔ مهم اندیشهٔ فلسفی در ایران، از سویی با تبدیل شدن تصوف به یگانه شیوهٔ اندیشیدن همزمان بود، اما، از سوی دیگر، نخستین سدهٔ فرمانروایی صفویان، پیش از آن‌که شریعتمداری مجلسی‌مآب نیمهٔ دوم صفویان عرصه را بر همهٔ وجوه تعقل تنگ کند، دوره‌ای از التفات به سنت فلسفی به شمار می‌آمد. با پایان نخستین سدهٔ فرمانروایی صفویان، ایران‌زمین در آستانهٔ راهی قرار گرفته بود که می‌‌توانست به انحطاط یا تجدید حیات تمدن و فرهنگ آن بینجامد. تجدید حیات فرهنگ و تمدن ایران‌زمین نیازمند دگرگونی‌های ژرف در بنیادهای آن بود و فیلسوف این دوره می‌بایست با درکی نو از دوران جدیدی که در مغرب‌زمین آغاز شده بود، و بیشتر از آن، با توجه به وضع زوال اندیشه و انحطاط تاریخی مزمن ایران‌زمین، طرح نویی از اندیشهٔ عقلانی درمی‌افکند.
صدرالدین شیرازی فیلسوف چنین دورهٔ پرمخاطره‌ای بود، اما نه او را توان پاسخ به چالش دوران جدید بود و نه  میراث فکری و فرهنگی دورهٔ اسلامی می‌توانست شالوده‌ای استوار برای تدوین چنین منظومه‌ای فلسفی فراهم کند. صدرالدین شیرازی، به عنوان واپسین نمایندهٔ اندیشهٔ خردگرای دورهٔ اسلامی، در برابر وضعی پرتعارض و‌ دوگانه  قرار داشت.

انتشارات مینوی خرد

@JavadTaba 🌲
قسمت اول.MP3
106.8 MB
🎙جلسه نقد و بررسی آثار جواد طباطبایی ۱۳۹۳ در کتابخانه ملی با حضور:

داود فیرحی
داریوش رحمانیان
هاشم آغاجری
حسین آبادیان،
قباد منصور بخت
و احمد بستانی
مقام مدافع
حاتم قادری
و جواد طباطبایی

@JavadTaba 🌲
دولت ارگانیک - دولت مکانیک

توضیح:
متن زیر خلاصه‌ای از چند گفتار متفاوت دکتر طباطبایی در خصوص مفهوم دولت اُرگانیک و تفاوت آن با دولت مکانیک است که در درس‌های فلسفه حق هگل و مارکس اشاره‌هایی به آن شده است. برخی از جملات این خلاصه، برای درک بهتر مطلب، اضافه شده است تا برای خواننده قابل فهم باشد، زیرا مباحث موجود در خصوص دولت ارگانیک پراکنده بود و ارائه مطالب پراکنده به صورت خام، برای بسیاری از خواننده‌ها قابل درک نیست.


رویکرد اُرگانیک یا پیکروار، دولت را همچون ساختاری زنده می‌انگارد که در آن، سیاست‌گذار باید جامعه و کشور را با این پیش‌فرض در نظر گیرد که دولت نه موجودی مکانیکی، بلکه ارگانیسمی است که آسیب به یک جزء آن، کل پیکره را متأثر می‌سازد. اصلاحِ مشکلات کشور و جامعه نیز باید به همین نسبت از درون صورت بگیرد، همانند بدن انسان که پس هر جراحتی، یاخته‌های او فوراً شروع به ترمیم خود می‌کنند.
در این منظر، اصلاح دولت و جامعه از طریق فرامین از بالا به پایین، صدور بخشنامه، یا تلاش برای خلق «انسان تراز نوین» یا «انسان شوروی‌ایی» امکان‌پذیر نیست. تجارب پیشین در روسیه کمونیستی، چین و آلبانی، ناکارآمدی این رویکردها را به اثبات رسانده است. بنابراین، ارائه «الگوی مصرف» یا الگوی انسان تراز، راه به جایی نمی‌برد و اصلاح جامعه‌ باید از درون صورت پذیرد. مفهوم مهندسی اجتماعی نیز برخاسته از همین نگاه مکانیکی به دولت است. باید پذیرفت که جامعه را نمی‌توان مهندسی کرد، زیرا مهندسی مربوط به ماشین و مکانیک است‌ اما جامعه یک ماشین نیست، ارگانیسم زنده است.
#هگل در تبیین جامعه سرمایه‌داری، با فاصله گرفتن از موضع لیبرالی، دریافته بود که بحران‌های جامعه سرمایه‌داری نه از طریق مکانیکی و نه از طریق دولت قابل حل نیست. از این رو، او به این نتیجه رسیده بود که رفع تنش‌ها از طریق میانجی‌ها امکان‌پذیر خواهد بود و باید با ایجاد یک نظام ارگانیک، در جهت رفع این بحران‌ها کوشید.
#مارکس در کتاب «نقد فلسفه حق هگل» به این نکته اشاره می‌کند که در نظر گرفتن قوای دولتی نه به عنوان امری مکانیکی، بلکه به مثابه تمایزی زنده و عقلانی، پیشرفتی بزرگ است. هرچند مارکس بعدها از این قضاوت عدول کرد و به مفهوم دولت مکانیکی بازگشت و شوروی نیز در نهایت همین مسیر را رفت.
لیبرال‌ها ابتدا دولت را مکانیکی می‌پنداشتند، اما بعدها به سمت مفهوم دولت ارگانیک حرکت کردند. «هایک» در قرن بیستم به این نتیجه رسید که نمی‌توان در جامعه دخالت کرد و هرچه بیشتر الگوی مصرف ارائه شود، موفقیت کمتری حاصل می‌شود. رویکرد مکانیکی به جامعه منجر به سیاست‌هایی چون مهندسی اجتماعی و ارائه الگوی مصرف می‌شود که نتیجه‌ای جز افزایش مصرف نداشته است. سندنویسی افراطی برای حل بحران‌ها، بدون توجه به مکانیسم‌های اجتماعی، از جمله میانجی‌هایی چون سندیکاها، احزاب و اصناف - که هر یک در سطحی، امری عام را دنبال می‌کنند - ناشی از غلبه نگاه مکانیکی به دولت است.
در نهایت، دولت واقعی یا منظم، دولتی است که تمام نهادهای آن در هماهنگی با یکدیگر عمل می‌کنند، در حالی که دولت مکانیکی، دولتی است که هر یک از اعضای آن اهداف خود را مستقل از دیگر نهادها پیگیری می‌کنند.
به طور خلاصه دولت / جامعه ساختاری «پیکروار» است که اجزای آن به همدیگر مرتبط هستند و در سایه این تلقی از دولت باید آن را کلیتی واحد تلقی کرد.


@JavadTaba 🌲
دولتِ_ملّیِ_موجود_و_اُمّتِ_مفقود_231025_125504.pdf
466.2 KB
دولت ملی موجود و امت مفقود

جواد طباطبایی

موضوع: در واکنش به اظهارات رئیس سازمان استخدامی علیه ملت ایران در سال ۱۳۹۹ تضادهای امت گرایی در نظر و عمل با موجودیت ایران
#امت #ملت

@JavadTaba 🌲
سرو ایرانشهر🌲بایگانی طباطبایی
قسمت اول.MP3
1
<unknown>
خوش بود گر محک تجربه آید به میان

گزلک، کاسلک،  کووسلک با تلفظ های مختلف..!
مناظره با آغاجری

@JavadTaba 🌲
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا هگل تاریخ را از دولت هخامنشی آغاز میکند؟

دولت چیست؟
فرق دولت به مثابه «واقعیت موثر» با سایر دولتها در چیست؟

#نکته ای از درسگفتار #هگل طباطبایی
#کوروش

@JavadTaba 🌲
نمره جدید فصلنامه سیاست نامه با مقالاتی جذاب به ویژه پیرامون اندیشه های دکتر جواد طباطبایی منتشر شد


نمره سی و یکم سیاست‌نامه ویژه تابستان 1403 با مقالاتی در ارتباط با اندیشه شادروان جواد طباطبایی منتشر شده است.
نخستین مقاله با عنوان «سوء قصد به نظریه بقای ایران» با عنوان فرعی «چرا دکتر جواد طباطبایی ترور شخصیت شد؟» روایتی زمینه‌مند و تلاشی معطوف به تاریخ اندیشه معاصر است که در آن سالار سیف‌الدینی به بازخوانی نحوه مواجهه مخالفان فیلسوف ایران با او کرده است.

مقاله دوم با عنوان «فقدان نظریه فلسفی» شامل نقد کتابی از جلال خالقی مطلق با اتکا به نظریه ایرانشهری طباطبایی است که محمدرضا شعبانی به رشته تحریر درآورده است.

مقاله «بحران مشروعیت دوران مدرن» نوشته بهنام جودی نیز اذعان به مشاهیر و معاریفی دارد که مورد استفاده طباطبایی در تاریخ‌نگاری اندیشه جدید اروپا است.

«قوم‌گرایی علیه دیالکتیک ایران» نوشته شاهین زینعلی نیز از دیگر مقالاتی است که وامدار اندیشه طباطبایی است و در شماره جدید سیاست‌نامه منتشر شده است.

@JavadTaba 🌲
دولت‌-ملّت داریم، اما دولت‌-امّت نداریم!

🎙سخنرانی در موسسه‌ی آموزش عالیِ اقبال‌لاهوری
مشهد، ۲۱م تیرماه ۱۳۹۶

بعضی‌ها گفتند که ایرانی‌ها ملّت جدیدی هستند و کلمه‌ی ملّت و ملّی را ربط می‌دهند به ملّی‌گرایی که از “ناسیونالیسم” ترجمه کرده‌اند.
سرانجامِ این برداشت، چیزی می‌شود که آن استاد تاریخ گفت، که: رضاشاه ایران را درست کرده است!
خوب اگر این‌قدر بفهمیم و این‌قدر سواد داشته باشیم که معلوم‌ست چه می‌شود! ما ملّت بودیم قبل از این که کلمه‌ی ملّت در معنای جدید را درست کرده باشیم.
برخی استدلال می‌کنند که ملّت نیازمند دولت است. ما از طریق دولت هم می‌فهمیم که ایران، ملّت بوده است.
ایران دولت خودش را حداقل از زمان سامانیان، از امّت جدا کرد زیرا که ‘موضوعِ’ دولت، ملّت است نه امّت :

دولت‌-ملّت داریم اما دولت‌-امّت نداریم
تلاشی هم که نظریه‌پردازان عرب کردند و شاید هنوز هم زور می‌زنند که الشعب‌العربی درست کنند و یک چنین دولتی درست کنند، به جایی نرسیده است و نمی‌رسد. نکته‌ی مهم برای ما این متمایز بودن ایران در این‌جاست که وحدت ملّی خود را از دولت خود نگرفته است بلکه وحدت ملّی ایران بوده که دولت را ایجاد کرده است.
به این دلیل هم است که این تداوم ایران به کجا ربط پیدا می کند؟چرا ایران متداوم است؟راز بقای ایران در کجاست؟

راز بقای ایران به رغم همه کشورهای دیگری که دولت‌شان، دولتِ ملّی است، در چیست؟

متمایز بودن ایران در این جاست که وحدت ملّی خود را از دولت خود نگرفته است، بلکه وحدت ملّی ایران بوده که دولت را ایجاد کرده است.
به این دلیل هم است که با شگفتی بسیار می‌گوییم چیزی نزدیک به هزارسال اقوام ترک در ایران حکومت کردند ولی همین‌ها، زبان فارسی را به هند بردند!
این اتفاق در جای دیگری از جهان نیفتاده است. ایران توانسته است تمدنی و فرهنگی را ایجاد کند که به کمک آن، امور دیگر را متعین کند. پس فرهنگ ایرانی، دولت ایرانی را ایجاد کرده است.
آن‌جایی که دولت ها بحران‌ساز بوده‌اند، سرنگون‌شان کرده است تا اوضاع بحرانی سپری شده، و دولت دیگری آمده است. به‌هرحال، هر دولتی که نتوانسته با نظام فرهنگی متکثر ایران تطبیق یابد، برافتاده است.
ایران جامعه کوتاه مدت نیست، بلکه جامعه‌ی بسیار طولانی مدتی است که دولت‌های کوتاه مدت داشته است. تازه آن هم در برخی موارد و نه همیشه!

چرا دولت‌ها کوتاه مدت بوده‌اند؟
چون دولت‌ها نتوانسته‌اند خودشان را با جامعه‌ی ایران تطبیق دهند و چون نتوانسته‌اند، آن فرهنگ و تمدن که استوارتر، اصیل‌تر و پایدارتر بوده است، برکنارشان کرده است، یعنی ملت در ایران، دولت را از دور خارج می‌کند. این فرهنگ و این ملّت واحد، متکثّر است و هر دولتی که نتوانسته این تکثر را در عین وحدت ایران برآورد، ملّت کنارش گذاشته است.
#امت
#خلافت

همچنین مطالعه کنید👇

https://www.tgoop.com/JavadTaba/49 🌲

@Javadtaba 🌲
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا هگل تاریخ را از دولت هخامنشی آغاز میکند؟

دولت چیست؟
فرق دولت به مثابه «واقعیت موثر» با سایر دولتها در چیست؟

#نکته ای از درسگفتار #هگل طباطبایی
#کوروش

@JavadTaba 🌲
به مناسبت سقوط حلب

از مقاله: روسیه و وضع کنونی ما، ۱۴٠۱

در سوریه و کشورهای عربی منطقه، که همه مستعمره‌های سابق اروپا هستند، ناسیونالیسمی وجود دارد که در ایران ناشناخته است. بسیاری از مسئولان ایران نیز تاریخ نمی‌دانند که بدانند بخش‌هایی از خاور میانه، که اینان گمان می‌کنند ناحیه‌هایی از امّت هستند، بزرگ‌ترین دشمنان همدیگر نیز هستند. مذهب مختار در بسیاری از این کشورها ناسیونالیسم سدۀ نوزدهمی قدرت‌های استعماری اروپاست که آن را با عصبیت عربی و اسلام خلافت درآمیخته‌اند. ایران، به دلایل پیچیدۀ تاریخی، کشوری ناسیونالیست نبوده است و از این‌رو گروه‌ها و سازمان‌های کوچکی که در دهه‌های گذشته با ایدئولوژی ناسیونالیستی تشکیل شده‌اند هیچ یک نتوانسته‌اند به حزب یا گروه فراگیر تبدیل شوند. ایران، به لحاظ این‌که یک واحد بزرگ فرهنگی بود و نیروی جاذبه‌ای نیز که اجزای آن را به ربط می‌داد فرهنگی بود، مکان مناسبی برای رشد اندیشۀ ناسیونالیستی نبود. حکومتکران ایرانی نمی‌توانند ندانند کجا حکومت می‌کنند. به دو دلیل وضع تاریخی، و پی‌آمدهای ناسیونالیسم در زمان ما، ایران، بویژه در شرایط کنونی، که تباهی و عدم کارآیی در درون مرزهای آن بیداد می‌کند، توان درگیر شدن در مناسبات کنونی مبتنی بر ناسیونالیسم را ندارد. این درگیری تنها می‌تواند نیروهای کشور را به هدر دهد و، در شرایط بحرانی ناشی از هدر دادن امکانات آن، کشور را تا لبۀ پرتگاه فروپاشی از درون سوق دهد.

اشتباه کشورهای اروپایی این بود که نفهمیده بودند که با وارد شدن بی‌رویّۀ مهاجران از کشورهای اسلامی چه لانۀ زنبورهایی را به دست خود ایجاد می‌کنند. امروز می‌گویم اگر مهاجران افغان غربالگری نشوند این خطر وجود دارد که گروه‌هایی از مهاجرانی که طالبان گزینش و وارد کشور کرده‌اند بتوانند هسته‌هایی برای پشتیبانی از ترورهای خارجی ایجاد کنند و در آینده شاهد بی‌ثباتی در کشور باشیم که تنها می‌تواند آب آسیاب ائتلاف تورکی‌ـ نوعثمانی بریزد. ما در قبال آن افغان‌هایی که هم‌زبان و هم‌فرهنگ ما هستند مسئولیت اخلاقی داریم. در حدود امکانات کشور، باید آن‌ها را با احترام بپذیریم، اما در ازبکستان بزرگ اردوغان جا برای ترک‌تباران طالبان زیاد است.

@JavadTaba 🌲
قانون یا عادلانه است یا اصلا قانون نیست. فهم قانون در میدان جاذبه حقوق است که آن را تبدیل به قانون می‌کند پس قانونی که حقوقی نباشد اصلا قانون نیست.
توماس قدیس در ادامه‌ی سخن از ارسطو گفته بود مناسباتی را که مصلحت عمومی در آنها رعایت نشده نمی‌توان سیاسی/شهروندی خواند و شهریاری که فرمانروایی او ناظر به مصلحت عمومی نباشد سردسته حرامیان و فرمانروایی او غصبی است.

(جواد طباطبایی)

Das Gesetz ist entweder gerecht, oder es ist überhaupt kein Gesetz. Das Verständnis des Gesetzes liegt in seiner Beziehung zu den Rechten, die es erst zu einem Gesetz machen. Ein Gesetz, das nicht auf Rechten beruht, ist daher kein Gesetz.
Thomas von Aquin erklärte in Anlehnung an Aristoteles, dass Verhältnisse, in denen das Gemeinwohl nicht berücksichtigt wird, nicht als politisch oder zivilgesellschaftlich gelten können. Ein Herrscher, dessen Herrschaft nicht auf das Gemeinwohl ausgerichtet ist, ist nichts anderes als der Anführer einer Räuberbande, und seine Herrschaft ist rechtswidrig.
(Javad Tabatabai)

@JavadTaba 🌲
تفسیر جواد طباطبایی از قانون گذاری بد، در حاشیه درسگفتارهای مارکس

قانون برای صیانت از حقوق شهروندان است. وقتی شما برای افکار قانون وضع میکنید معنایش این است که شما دولت یک «حزب» خاصی هستید و قانون می گذارید برای یک حزبی و به ضرر یک حزب دیگر.
پس یعنی شما دولت شهروندان نیستید بلکه دولت حزب هستید زیرا برای حزب خود قانون میگذارید تا عمل حزب دیگری را محدود کنید. قانونِ برای فکر، قانونِ به نفع یک حزب و به ضرر دیگری است.
هر قانونی که به نفع گروهی باشد برابری شهروندان در مقابل قانون را از بین می برد زیرا به یک حزب امتیازاتی میدهد که به حزب دیگر نداده. در حالیکه اصل بر برابری افراد مقابل قانون است. چنین قانونی به جای اینکه شهروندان را متّحد کند، موجب انشعاب در بین آنها میشود و هر قانون که موجب انشعاب شود قانونی ارتجاعی است. زیرا چنین قانونهایی، قانون نیستند بلکه «امتیاز» هستند. ولی کار دولت و قانون این است که شهروندان جامعه مدنی را که درآنجا متشتت اند و هر یک به دنبال منافع خودشان هستند، در یک ساحت دیگری متّحد کند(همانطور که هگل گفته بود) . این جامعه مدنی است که در آن اتحادیه های صنفی و اصناف مختلف وجود دارد و آنجا مرکز مبارزه و پیکار طبقانی است اما هیچ دولتی نمی تواند به پیکار دامن بزند زیرا دولت جایی است که «متّحد» میکند و سعی دارد تنش های پایین تر از خودش را بگیرد و مردم را متحد سازد و در نهایت اتحاد ملی را ایجاد کند و کار دولت اشراف بر این وحدت ملّی است. اما دولتی که برای فرد قانون نمیگذارد بلکه برای حزب قانون می گذارد، این دولت انشعاب ایجاد میکند. چون قانون ناظر بر حقوق افراد است و نه امتیاز ولی در اصل قانون امتیاز نمیدهد بلکه حق و تکلیف را روشن میکند و اتفاقا حکومت قانون آمده تا جلوی امتیاز اشراف، زورگویان و... را در عصر پیشاقانون بگیرد. قانون حقوق را مشخص میکند و آن را اعمال میکند بنابراین امتیازها را لغو میکند.
@JavadTaba 🌲
برتولوت برشت شعری دارد با این مضمون که، "من در جنگل های سیاه به دنیا آمده ام و سردی این جنگلهای سیاه تا پایان عمرم در جان من همچنان خواهد ماند". من هم در شبی متولد شدم در تبریز سردی که شوروی، آذربایجان را تجزیه کرده بود و این خاطره همچنان موضوعی در افق دید من هست و کوشش میکنم آن را در خودم زنده نگهدارم.

(جواد طباطبایی، موسسه بهاران، حاشیه درسگفتار ایده آلیسم آلمانی،۲۳ آذر ۱۳۹۵).

۲۳ آذر، زادروز فیلسوف ملی ایران، سرو ایرانشهر گرامی باد
@JavadTaba 🌲
2025/06/19 09:43:50
Back to Top
HTML Embed Code: